سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 214

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار یوسف عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خدا رو شکر میکنم که میتونم با نگاه کردن به این فایل، کلی تمرکز کنم به زیبایی ها. جالبه که شما نفس نفس زنان دنبال جاهای قشنگ هستید و ما رو هم مهمون این زیبایی ها میکنید. واقعا باور نکردنیه که این صخره های حجیم و محکم اینقدر صاف و زیبا هستند و انواع شکلهای هندسی به خودشون گرفتن.

داشتم به این فکر می کردم که این سنگا با این همه زیبایی و این مسیر زیبای آب، از روز اول که اینطور نبودن. حتی مسیر آب هم اینطور نبوده و مرور زمان و تلاش آب واسه پیدا کردن راه باعث شده این راه های پیچ در پیچ تو دل صخره ها بوجود بیان و صخره ها اینقدر صاف و زیبا بشن.

این تصاویر باعث شد به آیه هایی تفکر کنم که خداوند بارها گفته: فقط مردم اهل تفکر هستند که پند میگیرن. باعث شد تفکر بیشتری کنم تو این اشکال و مسیر آب و نتیجه بگیرم که جهان هم در طول زمان و مداومتِ کلی چیز کم کم به شکل جهان امروزی در اومده.

پس هرچیزی که قراره نتیجه بده باید توش مداومت داشت. من هم باید مثل همین آب و مثل کلی عوامل مختلف که باعث شکل گرفتن این جهان شدن، افکارم رو جهت بدم به سمت چیزی که میخوام و در اون مسیر مداومت داشته باشم تا اون چیزی که میخوام رو بسازم.

دیدن تصاویر به یادم اورد که جریان آب از روز اول نمیخواسته اینهمه زیبایی توی دل این سنگ ها درست کنه، بلکه فقط میخواسته راه خودش رو پیدا کنه. ولی چون مسیر درستی رو ادامه داده علاوه بر راهی که واسه خودش درست کرده کلی زیبایی هم بوجود اورده.

از روز اول جهان به این شکل زیبا نبوده، بلکه کلی انسان و جانور و اتفاق ها و… خواسته هایی داشتن و دنبال محقق کردنشون بودن و این سلسله خواسته ها و قدم های اونا برای تحقق شون باعث شده جهان به شکل این جهان ثروتمند و زیبا تبدیل بشه.

پس منم بیام مسیر مد نظرم خودم رو که از نظر خودم و نه دیگران زیباست، مشخص کنم و توی این مسیر بمونم و این مسیر رو ادامه بدم و اونچیزی که میخوام رو محقق کنم. قطعا خود به خود زیبایی هایی برای جهان هم از این مسیر من درست میشه.

استاد شما تو یکی از فایلهای توحید عملی میگین کسی که از نظر مالی مشکل داره نه خدا رو خوب شناخته و نه باوراش در مورد پول خوبن، کسی که تو روابط مشکل داره نه خدا رو خوب شناخته نه باوراش نسبت به روابط خوبن. تو سلامتی هم همینطور.

استاد حرف زدن آسونه که آدم بشینه بگه و بگه… اما چیزی که تو زندگی شما مشهوده اینه که شما دارید به تمام این حرفا عمل میکنید و به خاطر این عمل زندگیتون از همه نظر عالیه.

من یه زمانی میگفتم دیدن 4 تا درخت و تحسینشون، چه ربطی داره به موفق شدن ولی الان وقتی این زیبایی ها رو میبینم روحم شکفته میشه، با تمرکز به این زیبایی ها چقدر دیدم به کشور آمریکا و مردمش بهتر شده، چقد خواسته هام بزرگتر شدن و ظرفم بزرگتر شده، چقدر حالم بهتر میشه با دیدن و تحسین این تصاویر و مدام ایمانم به مسیر استاد بیشتر و بیشتر میشه. مسیر مردی که واقعا درک کرده و عمل کرده و نتایجش هم مشخصه. اینها باعث شده که با اشتیاق بیشتر، به زیبایی ها تمرکز کنم و خدایا رو شکر کنم.

چقدر خانم شایسته معصومانه و زیبا سپاسگزار درختا و ریشه هاشون بود به خاطر آسون کردن پیاده روی توی شیب و سربالاییهایی این تریل. واقعا لحظات زیبایی بودن لحظات سپاسگزاری خانم شایسته.

ماشین ونی که پارک بود و کلی وسایل و امکانات داخل و بیرونش بود، چقدر جالب بود. چقدر زیباست که از انواع نعمات بهره مند بشیم و این خودش اصل سپاسگزاری هست.

چقدر جاده های کوهستانی زیبان و کلی درخت و کلی کوه پهناور که واقعا بی نهایت زیبان. تمرکزمون رو این زیبایی، داره چقدر اتفاقات عالی ای رو برامون بوجود میاره. دوست داشتم کامنتم رو به آیه از قرآن تموم کنم و آیه 40 سوره بقره اومد رو زبونم

یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّـٰیَ فَٱرۡهَبُونِ

ای فرزندان اسرائیل، نعمت های مرا که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به عهدم وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم و فقط از من بترسید

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 214
    390MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

424 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 2
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر، شایسته خانم و همسفران عزیزم . سفر به دور آمریکا _ قسمت 22

    دیدن هر سکانس و هر قسمت از این تصاویر زیبا منو پرت میکنه به تجربه های مشابهی که در زندگیم داشتم و حال و هوا و مرور آن تجربیات و خاطره ها را در ذهنم مرور میکنه.

    وقتی که برای سومین بار این تصاویر زیبا رو نگاه می کردم این خاطرات و این تجربه ها بیشتر و بیشتر برایم پررنگ تر شد. و من و به فکر عمیقی فرو برد که چقدر تجربیات و نعمت هایی که خداوند در زندگیم قرار داده و بمن بخشیده و من تجربه کرده ام بیشمارند که هر صحنه و هر سکانسی منو به سمتی میکشونه و این تصاویر رو در ذهنم شبیه سازی می کنه و بیادم میاره که چه نعمت هایی رو دارم و برایم عادی شده یا اصلا نعمت نمی دیدم و چقدر غافلانه زندگی کرده ام و بر احوالات و وقایع اطرافم بی توجه بوده ام! و این تلنگر خوبی بود برایم که بیشتر سپاسگزار نعمت ها و الطاف خداوند باشم و آگاهانه تر زندگی کنم و بیشتر نعمت ها و زیبائی های زندگیم را ببینم و لذت ببرم.

    این اتفاق رو هم از معجزات و ثمرات دیدن سفرنامه می دانم که سبب شد متوجه بشم نعمت هایم چقدر زیاد است و خداوند وهاب و بخشنده چقدر زیبایی و نعمت به من بخشیده است و من آنگونه که باید و شایسته است شکرشان را بجا نیاورده ام و از غافلان بوده ام و اگر این سایت اهی و آموزه های استاد نبود معلوم نبود سر از کجا در بیاورم و جمود فکریم تا چه وقت ادامه می یافت. شایدم تا زمان مرگ! (استیکر وحشت + استیکر دو دست در کنار گوش)

    الان یاد مصاحبه جالبی از ایلان ماسک افتادم که دوست دارم با عزیزانم نیز به اشتراک بگذارم زیرا تامل در سخن بزرگان خالی از لطف نیست!

    از ایلان ماسک سوال کردند:

    چرا به پروژه های افزایش طول عمر علاقمند نیستی؟

    آیا مشتاق نیستی که بیشتر از شکل معمول عمر کنی؟

    و چقدر پاسخ ایلان ماسک به این پرسش قابل تامل و توحیدی است!

    ایشان برای لحظاتی به فکر عمیقی فرو رفتند و برای لحظاتی سکوت گفتند:

    به نظرم نیاز نیست تلاش کنیم تا انسانها خیلی زیاد عمر کنند! زیرا این سبب جمود فکری و درجا زدن جامعه میشه! زیرا حقیقت اینست که اکثر انسان ها تفکراتشون رو تغییر نمیدن تا میمیرن!

    و اگر آنها قرار باشه نمیرند؛ در ایده ها و تفکرات قدیمی گیر خواهند کرد و جامعه پیشرفت نخواهد کرد!

    ما هم اکنون هم مشکل حاکمیت پیرها رو داریم و رهبران بسیاری از کشورها خیلی پیر هستند و این ارتباط برقرار کردن با مردم رو غیر ممکن میکنه!

    و دیدم خدا رو شکر که ما مثل اکثریت جهان نیستیم زیرا ما هر روز تلاش می کنیم ورژن بهتری از خودمان بسازیم و خودمان را آپدیت تر کنیم و ارتقا بدیم. از طرف دیگه دیدم چقدر این انسان بزرگ و توحیدی است که حاضر نیست در مسیری که خلاف ذات و قانونمندی های خداوند است حرکت کنه و چه نگاه زیبایی به مرگ داره! در حالی که بیشتر عبادات مردم و روحانیون و حتی فقها از ترس مرگه! و یاد سخن استاد افتادم که می گفتند هدف خداوند از خلق جهان رشد کردن و رشد دادن آنست و اگر مرگی در کار نبود آیا این پیشرفت اتفاق می افتاد؟ و هزاران درس دیگه که این سوال و جواب کوتاه برای ما دارد که قطعآ عزیزانم به خیلی از آنها واقفند.

    بر گردیم به زیبائی های این فایل و اشاره ای کنم به خاطرات و تصاویر مشابهی که برایم زنده کرد و احساس خوب × احساس خوب شد. صحنه ها و تصاویر ده دقیقه ابتدایی فایل برایم یادآور زیبائی ها و خاطرات قشنگی بود که در استان خودم و در 50 کیلومتری ایلام و در مسیر ایلام به مهران در مکانی به اسم ویژ دَروَن تجربه کرده ام. جالب است بدانید دمای این منطقه در تابستان تا 50 درجه سانتیگراد هم بالا می رود و واقعآ بادی که به صورت آدم میخورد اینقدر سوزان است که انگار دارند صورتت رو تیغ میزنند ولی شگفتی خداوند وقتی بیشتر می شود که وقتی وارد این دره می شوید و در آبی که از چشمه های بالا دست و خروجی سد ایلام می آید شنا می کنید اختلاف دمای 30 درجه ای رو تجربه می کنید و نقش و نگار و طرح هایی که جریان آب در این مسیر بوجود آورده حیرت آور است. دیدن تخم و لانه انواع پرندگان در مسیر نیز از جاذبه های فراموش نشدی این دره عمیق و بلند و طولانی است.

    اگه وقت بگذارید و در اینترنت کلمه ویژدرون رو سرچ کنید عکس ها و فیلم هایی از این جاذبه زیبای خداوندی را خواهید دید که خالی از لطف نیست. بد نیست بدانید واژه ویژ در زبان کردی به معنی عمیق و واژه دَروَن به معنی دره است. از این رو ترکیب واژگان ویژدرون به معنی درهٔ عمیق با ارتفاع زیاد و تنگ است.

    مورد بعدی مربوط به دقیقه 13 فایل است که یک ون رو می بینیم که به شکل یک خانه متحرک تجهیز شده است و دیدن آن منو برد به خاطرات نوجوانی و دیدن کارتون پرین یا همان باخانمان! و احساسات و حال و هوای آن سالها رو در من زنده کرد. چقدر کارتونهای این چنینی رو دوست داشتم و انگار کارتون نبود و واقعیت بود. این کارتون در 53 قسمت و در کشور ژاپن بر اساس رمانی فرانسوی ساخته شده که خلاصه آن رو برای یادآوری خودم و عزیزانی که آن را دیده اند در ادامه می آورم و درود میفرستم بر کارگردان و نویسنده و همه عوامل این کارتون زیبا.

    داستان کارتون:

    پرین پاینداواین دختر یک مادر انگلیسی-هندی به نام ماری و یک پدر فرانسوی به نام ادموند است که در همان ابتدای داستان در بوسنی می‌میرد. قبل از مرگ، ادموند از همسرش و پرین می‌خواهد که به زادگاهش، ماروکورت، جایی که پدربزرگ پرین، ویلفران، صاحب یک کارخانه و یک عمارت خانوادگی است، بازگردند. پرین و مادرش در سفر خود به فرانسه یک استودیوی عکاسی مسافرتی را اداره می‌کنند. اما با رسیدن به پاریس، ماری بیمار می‌شود. اگرچه آنها هر چیزی را که برای دارو خرج می‌کنند می فروشند، اما ماری در نهایت می‌میرد. در بستر مرگ، او فاش می‌کند که پرین نباید انتظار استقبال از پدربزرگش را داشته باشد. ویلفران به شدت با ازدواج ادموند مخالفت کرد و به همین دلیل از پرین متنفر بود.

    پس از دفن، پرین سفری سخت را به ماروکورت آغاز می‌کند و تقریباً 150 کیلومتر (93 مایل) را با پای پیاده طی می‌کند و به سختی از گرسنگی جان سالم به در می‌برد. هنگامی که آنجا می‌آید، او هویت مستعار “اورلی” را برای خود برمی‌گزیند. ماروکور شهری است که وظیفه اصلی آن نگهداری نیروی کار کارخانه پنبه‌اش است که مالک آن آقای Paindavoine است. به این ترتیب، آقای Paindavoine نابینا و سختگیر عملاً حاکم محلی شهر است و همه از او می‌ترسند، حتی خواهرزاده غیرمسئول او که انتظار دارد کارخانه را به ارث ببرد.

    اورلی شغل هل دادن گاری‌های ریلی را در کارخانه تضمین می‌کند. با این حال، به زودی، او به مترجم کارخانه ارتقا یافت، زیرا او هم فرانسوی و هم انگلیسی را روان صحبت می‌کند. در نهایت، از طریق کارآمدی، وفاداری، و (بدون اینکه خیلی‌ها بدانند) شفقت او، منشی شخصی ویلفران می‌شود و دعوت می‌شود در عمارت او زندگی کند. ویلفران به تدریج به اورلی علاقه‌مند می‌شود، کسی که بدون اینکه از او بخواهد به همراه همیشگی او تبدیل شده‌است. اورلی که خیلی به پدربزرگش نزدیک می‌شود، در مورد زندگی شخصی او می‌آموزد: ویلفران که تقریباً هیچ خویشاوند دوست داشتنی ندارد، جستجوی ادموند را آغاز کرده‌است تا او را به خانه بیاورد. اورلی ارتباطات خارجی خود را ترجمه می‌کند اما جرأت نمی‌کند بگوید که جستجوی او بیهوده است، زیرا ویلفران نفرت خود را از همسر و دختر ادموند پنهان نمی‌کند و آنها را به خاطر دزدیدن پسرش سرزنش می‌کند، که اورلی را آزار می‌دهد.

    سرانجام ویلفران از مرگ زودرس ادموند در بوسنی مطلع می‌شود. خبر بد تقریباً کشنده است، زیرا ولفران غمگین می‌شود و تنها از طریق مراقبت پرشور اورلی، که به او کمک می‌کند تا بهبود یابد، از مصیبت جان سالم به در می‌برد. ویلفران از اورلی سپاسگزار است. در طی ملاقات «مادبزرگ فرانسوا» مسن، که زمانی دایه ادموند بود، او اعلام کرد که اورلی فرشته ای است که خدا برای نجات او فرستاده‌است، زیرا چنین عشق بی قید و شرطی برای یک غریبه بی نظیر است. فرانسوا، دوست مشترک اورلی از زمان ورود او به ماروکورت، پاسخ می‌دهد که فرشته به طرز عجیبی شبیه ادموند است. ویلفران فوراً وکیل خود را می‌فرستد تا پیشینه اورلی را بررسی کند و همچنین تصدیق می‌کند که اگر او واقعاً نوه اوست، باید حرف‌های وحشتناکی دربارهٔ ادموند گفته‌است.

    پس از دریافت تاییدیه مبنی بر اینکه اورلی واقعاً پرین است، ویلفران تحت عمل جراحی خطرناک چشم قرار می‌گیرد تا چهره نوه اش را ببیند. وی همچنین دستور ساخت مهدکودک و خوابگاه‌های سالم برای کارگران کارخانه را می‌دهد.

    مورد آخری که میخواهم به آن اشاره کنم و کامنتم رو خاتمه بدم دقیقه 18 فایل است که چند نفر در حال سلفی گرفتن و عکس گرفتن هستند و منظره زیبایی در پائین دستشان جلوه خاصی به آن فضا داده است.و یاد آور فضای سبز و استراحت گاهی است که در بالای تله کابین رامسر ساخته شده و دور تا دورش بوسیله نرده های استیل زیبا محصور شده و چشم انداز بسیار زیبایی رو برای عکس گرفتن و تماشا کردن طبیعت بوجود آورده است که واقعآ زیباست. زندگیتان سرشار از زیبائی ها عزیزان. در پناه خداوند باشید.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 244 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    سلام و درود خداوند بر نگین عزیز

    نگین چه اسم زیبائی! نمی دانم تا به حال به این اسم که مثل خودتون زیباست دقت کرده اید یا نه؟! برایم سوال پیش آمد این آدمها هستند که اسم ها رو زیبا می کنند یا اسم ها هستند که آدمها رو زیبا می کنند؟ و سریع جواب سوالم را گرفتم که این ماهیت وجودی و ارزشی که آدمها در وجودشان دارند است که به اسم ها اعتبار و معنا می بخشند و اسم زیبای شما هم به دلیل وجود زیبایتان است که به چشم من زیباست!

    نمیدانم چند بار کامنتتون رو خوندم؟! ولی هر بار که خواستم برایت بنویسم ارجاع داده شدم به کامنتت و از آنجا به کامنت های گذشته ات! و هی مشتاق تر و جذابتر کامنت هاتونو دنبال کردم و خوندم!

    با خودم فکر کردم مگه من این کامنت ها رو لایک نکردم پس چرا خیلی جاها برام تازگی داره؟ و جواب اومد که چون چشم های تو دیده و خونده ولی چون در فرکانسش نبودی درکش نکردی!!! و چقدر تحسینتون کردم که کامنت های منو بهتر از خودم بیاد داشتید و برایم مرور کردید!!!

    هر بار که دست به کیبورد بردم احساسی بمن میگفت دست نگه دار! میدونی چیه خواهر عزیزم دلم میخواست بیشتر در این احساس خوب بمانم؛ دلم میخواست تنها بودم و یدل سیر گریه کنم! نه از سر غم! نه از سر خوشحالی؟ نه از سر شوق! نه! بلکه از سر رهایی!!! استیبل استیبلم؛ رهای رها؛ انگار جسمم هست و روحم نیست! و چقدر این احساسم ناب است! قطراتی اشک از چشمانم می چکد اما اشک هایم را می دزدم! نمی خواهم همکارانم که در اطاقم حضور دارند و گرم صحبت خودشان هستند تغییر و حس و حال متفاوتم رو متوجه شوند، به همین دلیل خودم رو به پشت مانیتور می دزدم. دقیقا مصداق این مصرع سعدی شیرین سخن شده ام که :

    هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟

    من در میان جمع و دلم جای دیگر است

    تا به حال تصورم از فراوانی فقط ثروت و نعمت بود و چه زیبا به من آموختی که فراوانی هر چیزی می تواند باشد! فراوانی درک، فراوانی آگاهی، فراوانی ارزشمندی خود ، فراوانی دوست خوب ، فراوانی حال خوب، فراوانی احساس خوب ، فراوانی …

    دیشب که کامنتتون رو خوندم بیشتر ذوقم برای شنیدن خبر 5 صبحی شدنت بود عزیز و اینکه شما دومین نفری هستید که اطلاع میدین این عادت رو در خودتون ساختید و از انرژی و این لحظات ناب استفاده می کنید برای اتصال به منبع انرژی هستی و تنظیم فرکانستون و ساختن یک روز عالی، نووووش جانتان و گوارااااای وجودتان. قطعآ اثرات این سبک زندگی و لایف استایل خیر و برکت و فراوانی زندگیتون رو دو چندان خواهد کرد. و امروز که هدایت شدم به بازخوانی کامنت های دیگرتون چقدر لذت بردم و موفقیت هایتان را ستودم و ایمانتان را تحسین کردم و به وجودتان افتخار کردم در این سایت الهی. مررررررسی که هستی.

    وقتی چند تا از آخرین کامنت هاتون رو مرور کردم بارها و بارها تحسینتون کردم و با خودم گفتم این شمائید که باید بیائید و از موفقیت ها و ایمانی که دارید و در عمل نشان دادید برایمان صحبت کنید از مهاجرتتون از کرمان زیبا تا استانبول رویایی ؛ از 2069 روز تداوم و ممارست حضور در این سایت الهی. شاید هر کسی جای شما بود میگفت من به خواسته ام رسیدم و در فضای جدید و شرایط جدید خودش را غرق می کرد و لزومی به ادامه مسیر و کار کردن و ساختن خودش نمی دید و این ویژگی نیک شما هم برایم ستودنیست و الگوی مناسبی هستید در این مسیر زیبا برایم تا بیاموزم و تجربه کنم.

    خوشحالم در کنار جانانتان عاشقانه و سعادتمندانه زندگی میکنید و هدایت شدید به نعمت ها و زیبائی های بهتر و بیشتر و این وعده خداوند به فرشتگان نازنینش است.

    دوس دارم بهتون بگم داداش و واقعا این کلمه از اعماق قلبم بر زبانم جاری میشه. ممنونم بابت این احساس زیبا و قلب نورانی و پاکتون و ابراز لطف و محبتتون.مایه افتخار و خوشوقتی من است خواهر نازنینم.نگین عزیز فرکانس کلمات و جملاتت و حس وحالت را کاملا دریافت کردم و من هم آرزو میکنم این احساس ناب رو شما هم هزاران بار بیشتر تجربه کنید و به خودتان برگردد که قطعآ چنین خواهد بود. صمیمانه و از ته دلم بعنوان یک برادر بزرگتر دوستتان دارم و خداوند را شاکرررم که در مدار و فرکانس چنین فرشته بهشتی ای قرار گرفتم. برایتان بهترین؛ زیباترین؛ شادمانه ترین؛ عاشقانه ترین؛ الهی ترین و توحیدی ترین لحظات را برایتان در کنار جانانتان در شهر زیبای استانبول آرزو میکنم. غرق نعمت و ثروت و فراوانی باشید خواهر عزیزم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: