خدا رو شکر میکنم که میتونم با نگاه کردن به این فایل، کلی تمرکز کنم به زیبایی ها. جالبه که شما نفس نفس زنان دنبال جاهای قشنگ هستید و ما رو هم مهمون این زیبایی ها میکنید. واقعا باور نکردنیه که این صخره های حجیم و محکم اینقدر صاف و زیبا هستند و انواع شکلهای هندسی به خودشون گرفتن.
داشتم به این فکر می کردم که این سنگا با این همه زیبایی و این مسیر زیبای آب، از روز اول که اینطور نبودن. حتی مسیر آب هم اینطور نبوده و مرور زمان و تلاش آب واسه پیدا کردن راه باعث شده این راه های پیچ در پیچ تو دل صخره ها بوجود بیان و صخره ها اینقدر صاف و زیبا بشن.
این تصاویر باعث شد به آیه هایی تفکر کنم که خداوند بارها گفته: فقط مردم اهل تفکر هستند که پند میگیرن. باعث شد تفکر بیشتری کنم تو این اشکال و مسیر آب و نتیجه بگیرم که جهان هم در طول زمان و مداومتِ کلی چیز کم کم به شکل جهان امروزی در اومده.
پس هرچیزی که قراره نتیجه بده باید توش مداومت داشت. من هم باید مثل همین آب و مثل کلی عوامل مختلف که باعث شکل گرفتن این جهان شدن، افکارم رو جهت بدم به سمت چیزی که میخوام و در اون مسیر مداومت داشته باشم تا اون چیزی که میخوام رو بسازم.
دیدن تصاویر به یادم اورد که جریان آب از روز اول نمیخواسته اینهمه زیبایی توی دل این سنگ ها درست کنه، بلکه فقط میخواسته راه خودش رو پیدا کنه. ولی چون مسیر درستی رو ادامه داده علاوه بر راهی که واسه خودش درست کرده کلی زیبایی هم بوجود اورده.
از روز اول جهان به این شکل زیبا نبوده، بلکه کلی انسان و جانور و اتفاق ها و… خواسته هایی داشتن و دنبال محقق کردنشون بودن و این سلسله خواسته ها و قدم های اونا برای تحقق شون باعث شده جهان به شکل این جهان ثروتمند و زیبا تبدیل بشه.
پس منم بیام مسیر مد نظرم خودم رو که از نظر خودم و نه دیگران زیباست، مشخص کنم و توی این مسیر بمونم و این مسیر رو ادامه بدم و اونچیزی که میخوام رو محقق کنم. قطعا خود به خود زیبایی هایی برای جهان هم از این مسیر من درست میشه.
استاد شما تو یکی از فایلهای توحید عملی میگین کسی که از نظر مالی مشکل داره نه خدا رو خوب شناخته و نه باوراش در مورد پول خوبن، کسی که تو روابط مشکل داره نه خدا رو خوب شناخته نه باوراش نسبت به روابط خوبن. تو سلامتی هم همینطور.
استاد حرف زدن آسونه که آدم بشینه بگه و بگه… اما چیزی که تو زندگی شما مشهوده اینه که شما دارید به تمام این حرفا عمل میکنید و به خاطر این عمل زندگیتون از همه نظر عالیه.
من یه زمانی میگفتم دیدن 4 تا درخت و تحسینشون، چه ربطی داره به موفق شدن ولی الان وقتی این زیبایی ها رو میبینم روحم شکفته میشه، با تمرکز به این زیبایی ها چقدر دیدم به کشور آمریکا و مردمش بهتر شده، چقد خواسته هام بزرگتر شدن و ظرفم بزرگتر شده، چقدر حالم بهتر میشه با دیدن و تحسین این تصاویر و مدام ایمانم به مسیر استاد بیشتر و بیشتر میشه. مسیر مردی که واقعا درک کرده و عمل کرده و نتایجش هم مشخصه. اینها باعث شده که با اشتیاق بیشتر، به زیبایی ها تمرکز کنم و خدایا رو شکر کنم.
چقدر خانم شایسته معصومانه و زیبا سپاسگزار درختا و ریشه هاشون بود به خاطر آسون کردن پیاده روی توی شیب و سربالاییهایی این تریل. واقعا لحظات زیبایی بودن لحظات سپاسگزاری خانم شایسته.
ماشین ونی که پارک بود و کلی وسایل و امکانات داخل و بیرونش بود، چقدر جالب بود. چقدر زیباست که از انواع نعمات بهره مند بشیم و این خودش اصل سپاسگزاری هست.
چقدر جاده های کوهستانی زیبان و کلی درخت و کلی کوه پهناور که واقعا بی نهایت زیبان. تمرکزمون رو این زیبایی، داره چقدر اتفاقات عالی ای رو برامون بوجود میاره. دوست داشتم کامنتم رو به آیه از قرآن تموم کنم و آیه 40 سوره بقره اومد رو زبونم
یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّـٰیَ فَٱرۡهَبُونِ
ای فرزندان اسرائیل، نعمت های مرا که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به عهدم وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم و فقط از من بترسید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 214390MB20 دقیقه
به نام نامی یزدان پاک
سلام و عشق و احترام خدمت استادهای نازنین دلپاکم. درود و ارادت خدمت همه دوستان همسفرم هرجا که هستند.
چه جمله درست و بجایی گفتید استاد. زیبایی این طبیعت تمام نشدنیه!
و سپاس و ستایش مخصوص رب آفریننده اینهمه زیباییست. آفریدگاری که حساسیت چشم انسان رو نسبت به رنگ سبز بیشتر از هر رنگ دیگری قرار داده (به گواهی تحقیقات زیست-فیزیکدانان)
مگه میشه به سادگی از کنار این منحنی های شاهکار، از این خطوط و اشکال هندسی سه بعدی گذشت و پیشانی بر خاک بندگی نسایید؟
مگه اگر عمر نوح نبی رو هم داشته باشی این چرخش آب بین صخره های سخت، این سبزه های روییده بر تن سنگهای به ظاهر بی روح، این سبزی درختان زندگی بخش و باطراوت و اون آبی بیکران میتونه برات تکراری بشه؟
بخدا قسم که اگر هر آنچه در گذشته و آینده بوده و میتونه باشه رو مثل یک سوییچ خاموش کنیم، اگر در لحظه مقدس و تکرارنشدنی اکنون فقط و فقط چشم به همین 20 دقیقه عبادت بدوزیم، معنای بودن در این جهان رو درک می کنیم.
من اومدم تا جانشین خدا بر روی چنین زمینی باشم. خداوند زمانی که منو بصورت نوزادی 3 کیلویی به این جهان دعوت کرد تمااااام آنچه که برای خدایی کردن بر جهان خودم نیاز داشتم رو توی بقچه قلب و روح و ذهنم جا داد و گفت این گوی و این میدان. من پشتیبان و هدایتگرت هستم. بسم الله ببینم چه می کنی….
استاد مبارکتون باشه این جایگاه رفیع آدمیت. این حق شما و همه کسانیه که به خدا و هدایتش اعتماد کردند و ثابت قدم حرکت کردند.
مریم جان عاشق پیشه، ای نازنین بی ریا عاشق اون لحظه ام که زدی تو سینه و به عشقت با چشم و قلب و زبان گفتی منم عاشقتم
//////////////////////////
حس می کنم اون میوه های وحشی برای این انقدر شدید قرمز شدن تا برای حیوان محترمی که قراره ازشون تغذیه کنه کاملا قابل دید و تشخیص باشن. احتمالا اون حیوان چیزی شبیه کوررنگی داره و رنگها رو مثل سایر حیوانات یا انسانها از هم تفکیک نمیتونه بکنه و خدای بلندمرتبه حکیم اینجوری غذاش رو براش براق و پررنگ آفریده.
/////////////////////////
و اما داستان ریشه ها….
چه درس بزرگی از ریشه ها به ما یاد دادید استاد جان. توی 12 قدم جایی در مورد ریشه ها صحبت می کنید که میگید صدها برابر بیشتر از طول درختان، ریشه توی زمین وجود داره. ریشه ها دیده نمیشن و افراد سطحی نگر فقط ساقه ها و شاخ و برگهای زندگی افراد موفق رو می بینن. اما روزها و سالهایی رو که اون فرد به ریشه سازی سپری کرده معمولا کسی نمی بینه.
اینجا من سریع به یاد اون آموزه بزرگتون افتادم. وقتایی که روی خودم کار می کنم و حس و حالم خوبه مثل الان، ولی نتیجه هنوز خودنمایی نکرده، فقط این آگاهی بهم آرامش و اطمینان خاطر میده که سعیده تو داری ریشه میسازی. و برای اینکه نهالی روییده بشه و پرورشش بدی تا تبدیل به درختی تنومند بشه نیاز داری صدها برابر ریشه بسازی. کارت درسته چون حست خوبه. همینو ادامه بده. شاید اون نتیجه مد نظرت نیاز به ریشه های وسیعتر و عمیقتری داره.
چقدر شکوهمندانه بود تشکر مریم جان از ریشه ها و تنه های درختان برای اینکه کمکش کنن راه رو آسونتر طی کنه. چقدر یک انسان میتونه شریف و با خودش و تمام جهان در صلح باشه. منم از شما سپاسگزارم فرشته بانو که با رفتارت به ما درسها میدی.
////////////////////////
خدای ثروتمندم رو چقدر سپاسگزاری بکنم که شایسته باشه؟ استاد چطور از شما و بانو مریم جان تشکر بکنم که با فیلمبرداری و به اشتراک گذاشتن تجربیات بی نظیرتون، با این حس صفا و سادگی و راحتیتون ما رو با خودتون همسفر این همه نعمت می کنید؟
خدا فقط میدونه که در دل این کوه های پوشیده از لطافت و سرسبزی، چه گنجهایی از معادن و کانیهای ارزشمند نهفته است. چه گیاهان دارویی، چه جانوران کمیاب و سرسختی.
چون فکرش رو که می کنم در این ارتفاع 12095 فیت که معادل تقریبا 4000 متر از سطح دریا میشه، برف زیر نور خورشید ظهر آب نمیشه، چطور بعضی حیوانات فقط با یک لایه نازک از مو یا پشم توی این هوا زندگی می کنن؟ الله اکبر!
چقدر خلقت خداوند ساده و در عین حال پیچیده است؟
اصلا می دونید ابتدای فیلم به صخره هایی که با جریان آب ساییده شدن و سنگ به اون سختی رو صیقل دادن نگاه می کردم، و با خودم گفتم بدن ما انسانها و البته همه حیوانات 60-70 درصدش از آب تشکیل شده. از جمله مغز استخوانمون. داخل استخوانهای سخت ما متخلخل هست و خون از توش رد میشه. خدا چطور طراحی کرده که جریان خون استخوانهای ما رو ساییده نکنه و بالعکس اونها رو تغذیه هم بکنه. بعد خودش تو ذهنم ندا داد که من عرف نفسه فقد عرف ربه آفرین! خودت رو کندوکاو کن تا خدا رو بهتر بشناسی.
بعدش با خودم گفتم قوانین در همه جا یکیه. در بدن من، در خلقت مخلوقات ریز و درشت خداوند، در همین آب رودخانه و سنگ و درخت و کوه، و خدا میدونه در آسمانها چه خبره….
وقتی ما در فیزیک می خونیم که الکترونها در مدارهای معین انرژی به دور هسته می چرخند بدون اینکه لحظه ای از مدار خودشون جابجا بشن، و دقیقا همون الگو رو در مقیاس منظومه شمسی می بینیم که سیارات در مدارهای معین به دور خورشید می گردند، پس من چطور قبول نکنم که اگر انرژیت رو به اندازه مدار آسان شدن برای آسانیها بالا ببری قانون میگه این اتفاق (فسنیسره للیسری) لاجرم میفته؟
چرا مقاوت بتراشم برای خودم؟ چرا بگم من که فلان چیز رو بلد نیستم، من که زنم، من که فلان رشته رو نخوندم، من که سنم کمه، من که سنم زیاده، من که بچه کوچیک دارم، من که الان پولشو ندارم،…..
///////////////////////
امشب همسرم خیلی حرف جالبی زد، گفت فاطمه دختر معلولی که 6 سال پیش عکس رونالدو رو کشیده بود گفته بود دلم می خواد خودم شخصا نقاشیم رو به رونالدو تقدیم کنم.
چی بشه که رونالدو عضو باشگاه النصر عربستان بشه، بعد النصر با پرسپولیس بازی داشته باشه، اونم توی ایران و رونالدو بیاد خدمت فاطمه خانم و این دختر معلول که ما فکر می کنیم نه پارتی داره نه پول نه حتی پا که بخواد بره در هتل اسپیناس منتظر دیدن کریس خان رونالدو بایسته، این اتفاق به این شکل براش بیفته…
مگه غیر از قدرت خدا نیروی دیگه ای هم وجود داره؟ مگه غیر از اینه که جهانی مسخر ایمان این دختر شد؟
اینا رو اول از همه من باید یاد بگیرم. من سالم پر از نعمت. منی که دارم دم از توحید میزنم.
/////////////////////////
مریم جان شجاع من که پا رو تن هر صخره ای می گذاری تا عکس جذاب بگیری. شما خودت در ذاتت جذاب و زیبا هستی. اون سنگها و رودخونه کنار شما زیباتر دیده میشن.
استاد هزار آفرین به شما که با شجاعت و اعتماد بنفس با اون دمپایی انگشتیا روی اینهمه سنگ لیز راحت راه میرید. من چقدر باید از شما یاد بگیرم.
استاد عاشقتونم که همیشه بهترینها رو تحسین می کنید. منظورم اون تراک همسایه بغلیه. با عزت نفس ازش فیلم گرفتید و تکمیل بودن تجهیزاتشو تحسین کردید. این حتما شما رو هدایت میکنه به سفر مجهزتر و راحت تر.
//////////////////////
وای دلم نمیاد تمومش کنم از بس این 20 دقیقه پربرکت بود.
آهان راستی اون سنگی که روش نقاشی کشیده بودن چقدر زیبا و خلاقانه بود. و کسی برش نمی داشت. معلومنیست چند مدته که اونجاست و دل مردم رو شاد میکنه.
یه نکته خیلی آموزنده دیگه که برداشت کردم این بود که روی تابلو نوشته بود
please stay on the trail
با مفهوم مثبت درخواست کرده که لطفا توی مسیر بمونید. یعنی بجای اینکه حس منفی رو با حالت دستوری به ویزیتور القا بکنه و یه جورایی لج آدمو دربیاره، بجای اینکه بگه روی چمنها راه نروید، یا به حیوانات نزدیک نشوید، یا در این محل آشغال نریزید، و اینکونه جملات بازدارنده، میاد با احترام درخواستش رو با توضیحات قانع کننده به شخص با کانسپت مثبت میگه.
یعنی فرد خودش شرمنده میشه اگه خلاف اون درخواست عمل کنه.
اینه فرهنگ صحیح. اینه پیشرفت تمدن.
الهی ما رو به انسان بهتری شدن هدایت بفرما.
سلام به نور وجودت غزل جان شایسته
اولین بار بود که کامنتی از شما می خوندم و می دونم که خدا منو در درست ترین زمان و مکان به آشنایی با آگاهی های خودش از طریق قلب باز شده شما آشنا و مانوس کرده.
با خوندن عبارات زنده و روحبخش شما بارها اشک ریختم و قلبم تازه شد. نوری در وجودت درخشانه که ناگزیر هرکس از کنار نوشته ات رد میشه اونو می گیره.
و همونطور که خودت به درستی اشاره کردی از احساس لیاقتت میاد.
بذار در تایید صحبتت از تجربه همین الان خودم بگم.
من از دیروز مهمان خواهر همسرم هستم. ایشون از لحاظ مادی در جایگاه نسبتا بالایی هستن. منزلشون شهرک غرب هست، همسرشون کارخونه دار هست، خودش لیسانس شیمی داره و قبلا کارمند دانشکده دندانپزشکی بوده ولی بعد از ازدواج دیگه کار نکرده.
من از خانواده شنیدم که ایشون وقتی مجرد و کارمند بوده بهترینها و باکیفیت ترینها رو برای خودش تهیه می کرده. هدایای ارزشمند به عزیزان می داده و نسبت به هم رده هاش خودش رو در سطح بالاتری نگه داشته. خیلی هم فرد تمیز و شیک و مرتبیه.
خوب مسلمه که هدایت میشه به همسری با همین خصوصیات و حتی بالاتر از اون.
الان که ایشون یک زن خانه دار هست، به هیچ عنوان من حس نمی کنم احساس ضعف و کمبودی به لحاظ شاغل نبودن و مولد ثروت نبودنش داشته باشه. بلکه همچنان پرقدرت و باعزت نفسه.
من و دخترم دیشب توی اتاق ایشون خوابیدیم و الان زیر نور پنجره اتاقش نشستم و می نویسم.
از دیروز یه حسی داشتم که می گفت مواظب بچه باش خرابکاری نکنه، چیزی رو نشکنه، زیاد با پیانو ور نره، لیوان از دستش نیفته، اسباب بازی رو نکوبه به کمد و تخت و ….
بعد شب به خودم اومدم و گفتم سعیده جو وسایل این خونه تو رو گرفته؟ داری خودت رو کمتر از این تخته پاره ها می بینی؟ این وسایل با وجود صاحبخونه و حس ارزشمندیش ارزش گرفتن.
تو چرا خودت رو کمتر از صاحبخونه می بینی که همش نگرانی؟ مگه تو چیزی کمتر از اونا داری؟
مگه تو رو خدا هدایت نکرده به اینجا؟ پس حقته که راحت باشی.
به قول شما مگه عجیبه که تو صاحب این خونه و وسایلش باشی؟ کافیه فقط تجسم کنی این روشویی خونه خودته. این مبل رو خودت انتخاب کردی. این پارکت رو تو دستور دادی نصب کنن. این ظروف رو تو داری روزمره استفاده می کنی. برو توی عمق احساس لذت از این سبک زندگی.
دیشب خواهرشوهرم گفت تو و دخترت برید روی تخت من بخوابید، من اونجا راحت نیستم و همیشه روی تخت دخترم می خوابم، چون بچه دومش رو بارداره.
اولش قبول نکردم ولی وقتی دیدم دخترم راحت نیست ساعت 3 شب جابجا شدیم و رفتیم روی همون تختی که جذبه و زیبایی و کیفیت تخت و روتختیش چشمای منو گرفته بود. باور کنید از لحاظ مادی همین یک قلم جنس به اندازه تمام وسایل خونه من می ارزه. اما…..
آیا من لایق نیستم روش بخوابم؟ بله که هستم و این کار رو کردم.
احساس لیاقت چیزیه که فکر می کنیم داریم ولی در چنین مواقعی ثابت می کنیم که داریم یا نه. در عمل.
توی همین 12 ساعت گذشته خیلی لز لحاظ ذهنی با خودم کار کردم و سعی کردم نسبت به این محله و این خونه حس عادی داشته باشم. اولش سخت بود ولی الان تا حدود زیادی بهتر شده.
تصور می کنم مال اینجام، اینا مغازه های سر کوچه منن. این پیانوی منه که دارم با عشق نواختنش رو یاد می گیرم. این وسایل در خدمت رفاه من هستن
و از همه مهمتر من فردی ام که به این خونه و وسایلش اعتبار میدم.
منم که فراتر از این مشغولیات و مادیات دارم روی انسان بهتری بودنم،
مهربانتر و باعزت نفس بودنم،
رشد کسب و کارم،
معنوی بودنم،
شکرگزار بودنم،
تجربه های جدید ساختنم،
و لذت بردنم از زندگی کار می کنم.
من از زندگی الانم راضی ام و می دونم که کلید تجربه نعمتها و ثروتهای بیشتر، روابط زیباتر، دیدن تمام جهان و آدمهاش، در دست اراده من برای رشد دادن شخصیتمه.
استاد جملات طلایی زیاد دارن ولی الان می خوام یکیش رو بولد کنم. بجای سرمایه گذاری روی افراد، دلار، طلا یا هر چیز دیگه ای، روی خودتون سرمایه گذاری کنید
غزل جان تجربیات شیرین و ارزشمند شما دستم رو برد سمت نوشتن و متوجه گذر زمان نشدم…
خیلی برام دلچسب بود اونجا که گفتی به خدا گفتم تو تمرین مناسب رو بهم بگو و بعدش رفتم مشغول تمرینهای دیگه ام شدم. یعنی نگران و منتظر ننشستی تا جواب بیاد. بلکه به پلن خدا اعتماد کردی و مشغول لذتهای دیگه زندگیت شدی تا بالاخره وقت دریافت پاسخ رسید.
خیلی خیلی خیلی ازت سپاسگزارم و برات بهترین بهترینها رو آرزو می کنم. همواره و روزافزون.
سلام به شما اکرم جان عزیزم
متشکرم از محبت شما.
روح من انگار تشنه دریافت معرفت بی حاشیه بود و خدا به تقاضای من به شکل استاد عباسمنش و سبک زندگیشون پاسخ داده. به بهترین شکل ممکن.
روابطم با کسانی که فکرش رو نمی کردم صمیمانه و بی تعارف شده.
رابطه ام با همسرم فوق العاده بهتر شده. همسری که همون هفته اول آشنایی جواب بله رو بهش داده بودم و هیچوقتم نه تنها از تصمیمم منصرف نشده بودم بلکه هر روز خوشحالترم از اینکه ایشون رو انتخاب کردم. اما رابطه الانم بسیار زیباتر از حتی 2 ماه پیشمونه چه برسه به 7 سال پیش که آشنا شدیم.
اینا بخشی از نتایجیه که روحم رو جلا داده تا اینجا که برسم به نقطه ای که مثال خون درون استخوانها به ذهنم برسه.
چه سالهایی که بدون ذره ای شناخت از رب العالمین سپری شد با توهم مسلمان بودن.
الان خوشحالم که به اندازه ذره ای فقط ذره ای تغییر مثبت کردم.
براتون آرزوی رشد و ایمان دارم.
سلام بر استاد بزرگ تقوا
آقا ما خیلی ارادت داریما. نوش جونت بستنی قدس ملاثانی فرد اعلا.
دیشب داشتم تو اتوبان تهران کرج با ابراهیم حرف شما رو میزدم، براش تعریف می کردم ازت. گفتم همون ابراهیم صنایع فولادیه چه نتایج فوق العاده ای گرفته و داره روی رابطه اش هم کار می کنه. همون موقع از ته دلم برات خواستم هدایت بشی به بهترین حس و بهترین تصمیم.
آفرین و صدباریکلا بهت که در جواب اون آقا که می گفت ان شاالله پیدا میشه گفتی ان شاالله هرچی خیره. اینا رو ما عباسمنشیا درک می کنیم که ممکنه پیدا نشدنشون خیر باشه. ممکنه الخیر فی ما وقع تو رو هدایت کنه به یه مسیری، به یه بانکی، به یه آدمی که به بهانه صدور مجدد کارت باهاش آشنا بشی، یا خدا میدونه چه اتفاقات عجیب و پرخیر و برکت دیگه ای.
صبح داشتم واسه همسایه ام اسنپ می گرفتم که بنده خدا خودش بلد نبود، دیدم اسنپ کلی امتیاز بهم داده. گفتم ببین من زیاد استفاده نمی کنم ولی دو سه مورد اخیر کار دیگران رو راه انداختم چقدر امتیاز گیرم اومده. خدا رو شکررررر
بعد به یاد شما افتادم که گفتی پول نداشتم که هم بنزین بزنم هم اینترنت بخرم. خودت میدونی که بقیه اش رو نگم…
بعد گفتم ببین این آقا با استمرار به جایی رسیده که عین خیالش نیست که کارت هاش گم بشن. انقدر دلش خدایی شده که به پول رسیده و وقتی رسیده تونسته ازش بگذره. «تنها راه گذر کردن از ثروت به دست آوردن ثروت است»
حالا متوجه شدی چرا انقدر ارادت داریم خدمتت داداچ؟؟
به نام الله
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
سلام. سلام مودبانه پر از عشششق و لبخند
فکر کنم جناب حافظ این بیت شعر بالا رو از روی شما سرودن.
بخدا هیچی ندارم در پاسخ محبت شما و نور قلب نازنینت بگم جز همین!
انقدر دلشاد میشمممممم وقتی می بینم وجیهه بانو رخ نموده به من. میگم خدایا ازت ممنونم که همچین مخلوق زیبایی خلق کردی و منو در مدار شناخت و هم صحبتیش قرار دادی.
الهی شکر الهی شکر. می بوسمت عزیزم و بسیار زیاد مشتاق دیدارت هستم در آینده نزدیک…
سلام و درود الهی خدمت شما دوست بزرگوار
چقدر زیبا نوشتید. از زیبایی نوشتار از زیبایی دید شما میاد. تبریک میگم.
در مورد آقای زارع نوشتید چقدر برام دلنشین بود و درس داشت. اینکه چیزی رو به خودت نگیری و شرایط طرف مقابل رو درک کنی. راحت از خطای دیگران بگذری و بگی مع با هم رفیقیم. یکی هستیم…. این نهایت ادب و معرفته. و شمایی که به این موضوع دقت کردی و تحسینش کردی حتما هدایت میشید به آدمها و شرایط و رفتارهای بهتر.
دمتون هم گرم. ممنونم از محبتتون
سلام و ارادت خدمت شما آزاده خانم عزیزم. شما به من محبت دارید متشکرم
در مورد داستان هدایت من خیلی منتظر موندم تا دلم بگه بنویس. احساس می کردم حرف تاثیرگذاری ندارم ولی از یه جایی به بعد احساس لیاقت کردم که بنویسم.
نمی دونم، هرکسی از یه پله ای شروع به تغییر میکنه، هرکسی پیشینه ای داره ولی چیزی که مهمه اینه که وقتی میای تو فضای تعالیم استاد عباسمنش باید به خودت بیای، یه تکونی به خودت بدی تا نتایج مد نظرت رخ بدن.
اگر فقط بشینی و گوش بدی و حتی تحسین کنی سرعت رشد خیلی خیلی کم میشه. ولی اگه با جان و دل کار کنی، هر روز یا حداقل هر هفته یه تغییر کوچیکی برای بهبود شخصیتت ایجاد کنی دلت با خودت صاف میشه. عزت نفس و اعتماد بنفس پیدا میکنی. اتفاقی که برای من هم افتاد….
من اصلا فکر نمی کردم روزی کامنتم دیده بشه. از وقتی سعی کردم بدون نیاز به دیده شدن تمریناتمو انجام بدم و فقط به فکر رضایت خدا باشم و از اون تایید بگیرم به لطف و فضل خودش دوستان خیلی خوبی اینجا پیدا کردم و حالم خیلی خیلی بهتر از قبله.
هرچند که هنوز خییییییلی جا دارم برای رشد و پیشرفت. ولی تا همینجا هم خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.
از شما هم بابت مهر و توجهتون بسیار ممنونم.
سلام رفیق
خیلی برات خوشحالم که اینطوری وصل شدی به منبع تغذیه کائنات. اصل رسیدن به خواسته همینه. درخواست کردن و رها کردن با امید و اطمینان.
چقدر حس قدرتمندی می کنی وقتی می بینی جهان با تمام ابزار و امکاناتش مسخر خواسته هات میشه و مردم ردیف به صف میشن تا از کمک کردن به تو جا نمونن. حس پادشاهی بهت دست میده.
دیشب من و ترانه تنها تو یه پاساژ بزرگ و شلوغ تو تهران داشتیم می گشتیم، بچه هم که عاشق پله برقی، یهو دیدم نیست. اینور بگرد اونور بگرد هی صداش زدم نبود. گفتم نکنه از پله برقی رفته طبقه بالا رفتم بالا گشتم نبود دیگه منی که اصلا آدم ترسو و استرسی نیستم قلبم به تپش افتاد و ترسیدم. همون موقع هم ابراهیم زنگ زد گفت در پاساژم جا پارک نیست زود بیاین پایین حالا بچه هم نیست. از پله برقی اومدم پایین دیدم ترس داره حالمو بد میکنه گفتم خدا همیشه هست. حالتو خوب کن بچه پیدا میشه. همون لحظه چشمامو بستم یه نفس عمیق کشیدم و لبخند امید و ایمان نشست رو لبم، چشمامو که باز کردم هنوز به پایین پله نرسیده بودم دیدم جوجه از پشت پله برقی دراومد قشنگ جلو چشمام. نه ترسیده بود نه هیچ. داشت برا خودش شعر می خوند. منو دید گفت مامان من اینجام.
اینم تجربه دیشب من از گم شدن بچه ام.
اینم بگم هرچقدر ذهنتو پاکسازی کنی بازم گاهی فرکانسهای موذی از دستت در میرن. خودم قبلش از ذهنم گذشته بود که اگه یه وقت بچه گم بشه میرم اطلاعات میگم دختربچه 4 ساله با بلوز زرد و شلوار لی آبی به اسم ترانه گم شده. بخدا فقط در حد 1 ثانیه این فکر از سرم گذشت و اهمیت ندادم و فکرمو عوض کردم ولی همین یه ثانیه کار خودشو کرد. خوب بود که تو احساس منفیش گیر نکردم وگرنه بچه خیلی دیر پیدا میشد و حال هردومون بد میشد. الهی شکررررر
راستی پادشاه ابراهیم خوشنام وقت کردی یه دو تا نوشابه هم سی خوت باز کن!
سلام به عزیزدلم مهدیه جان گل که همنام خواهرم هم هستید. نور علی نور شد دیگه!
الهی شکر از خدای مهربونم سپاسگزارم که منو لایق لطف عزیزانم کرده.
از شما هم بسیار بسیار متشکرم بابت لطف و توجهتون.
چه چهره زیبا و دلنشینی دارید. آدم دوست داره همینجوری در سکوت زل بزنه به لبخند ناز و صورت باصفاتون.
مهدیه جان من خیییییلی می تونم بهتر از این عمل کنم. هنوز خیلی خودم رو کوچیک می بینم و برای خودم سطوح خیلی بالاتری رو متصورم. که مطمئنا همش به میزان تمرکز و تلاشم در جهت صحیح و توکل و اعتماد بی چون و چرا به هدایتگری پروردگارم بستگی داره.
اما در همین حد ضعیف هم که دارم عمل می کنم به فضا الله خداروشکر نتایج بسیار قشنگی گرفتم.
از جمله بهبود روابط در همه جوانب.
به یادآوری قوانین سر بزنگاه غفلت و لغزش
ارتباط بیشتر با افراد همفرکانس متعهد و متفکر.
شادی و رضایتمندی عمیق و وسیع از زندگیم.
برای شما هم آرزوی توحید و ایمان و چشیدن ثمره اونها رو دارم.