سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205

به نام یگانه فرمانروای عالم

سلام، سلام

سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته عزیز و تمام دوستان و عزیزانی که این کامنت رو میخونن

دوست عزیزم حتما این کامنت رو تا اخر بخون چون اخرش ازت یک درخواست کوچولو کردم

استاد عزیزم از فوق العاده بودن این فایل چی بگم؟ نمیدونم از زیبایی های مناظر بگم یا از درس هایی که توی صحبت های شما میشه ازش گرفت و اگر اون درس هارو کوشش کنیم و در زندگی اجرایی کنیم قطعا نتایج بسیار خوبی رو به همراه خواهد داشت

امیدوارم کامنتی که مینویسم هم مثل این فایل در حد اعلا باشه و شایسته اینکه زیر این فایل قرار بگیره رو داشته باشه…

من دوماهی میشه تقریبا که دوره کشف قوانین رو تهیه کردم اما توی این دوماه انگار برای ذهنم شفاف نبود که هدفم چیه، چطوری باید کار کنم روی دوره، تمرینات رو به چه صورت انجام بدم و خلاصه این عدم شفافیت سبب این شده بود که در عملگرایی هم ضعیف واقع بشم، چون به میزانی که ما یک چیزی برامون شفاف باشه براش قدم برمیداریم خلاصه همینجوری خیلی شل و ول تمرینات رو انجام میدادم مثلا توی تمرین جلسه اول که سه بخش داشت و باید هرروز اون سه بخش انجام میشد که عنوان اون تمرین کدنویسی روزانه شرایط دلخواه هست من از اون سه بخش فقط یک بخشش رو انجام میدادم اونم واقعا دل به کار نمیدادم از طرفی هم استاد میگفتند که دوره های من تمرین محور هستش شما به میزانی نتیجه میگیرین که تمرین کنین و خب من انگار هنوز به ایمان نرسیده بودم همون ایمانی که عمل میاره به همین علت هم خیلی تمرین هارو جدی نمیگرفتم از طرفی عذاب وجدان اینکه تمرین هارو انجام نمیدادم بهم اجازه نمیداد برم فایل بعدی خلاصه توی این دوماه من کلا تا جلسه 6 این دوره پیش رفتم اونم میگم با اینکه تمرین هارو نصف نیمه انجام دادم

(یک چیزی تو پرانتز بگم اینارو دارم اعتراف میکنم تا اولا راحتتر بشم با کامنت گذاشتن بعد اینکه قضاوت کسی برام مهم نباشه و این یجور تمرینی باشه برای احساس لیاقتم و نکته بعدی اینکه ردپا ازخودم به جا بگذارم)

خلاصه تا جلسه 6 پیش رفتم و گفتم اینجوری نمیشه.. من باید یک بازخورد دقیقی از آنچه انجام دادم، مدت زمان کار روی دوره و نتایجی که توی این مدت بدست اوردم داشته باشم..

اینم بگم این دوره واقعا تمرین های اساسی و ریشه ایی داره که مدت زمان طولانی رو باید پای تمریناتش بگذاری تا اون اثر بخشی مدنظر رو بزاره..

تا جلسه 6 پیش رفتم اما از عملکردم راضی نبودم به یاد آوردم وقتی رو که استاد خبر دادن دوره درحال بروز رسانی هست و درموردش توضیح دادن عجب اشتیاق سوزانی در من شکل گرفت برای این دوره چقدر از خدا درخواست میکردم چون هنوز شرایط تهیه آن دوره رو نداشتم چقدر میگفتم: فقط من این دوره رو خدایا داشته باشم صبح تا شب تمریناتش رو انجام میدم تمرکز صد میزارم روش و با عشق روی این دوره کار میکنم.

اما به محض تهیه این دوره که خداوند پولش رو برام جور کرد همه اون تعهد ها یادم شد، ناسپاس شدم نسبت به این دوره، اون اشتیاق رو فراموش کردم و خیلی سُست پیش بردم دوره رو…

حتی یک درصد هم از پتانسیل هایی که این دوره میتونست برام داشته باشه رو استفاده نکردم

خلاصه…

تا دیروز که من تصمیم گرفتم که آقا جان درست و حسابی با تمرکز بالا و خیلی با دقت و شور و اشتیاقی که قبل از تهیه این دوره داشتم دوره رو از اول شروع کنم

تمام تمارین نصفه و نیمه ایی که تا ب الان کرده بودم توی google keep گوشیم(یک جیمیل دارم کلا مخصوص تمرین و نوشتن خواسته ها و ایناست) همشو به بایگانی انتقال دادم و شروع کردم از مقدمه دوره دوباره تمرینش رو انجام دادم تمرین داشت که میگفت در زمینه های(سلامتی، روابط، ارتباط با خدا، بحث مالی) بنویسیم که کجای کاریم “فکر میکنم به اینکار چک آپ فرکانسی میگن مگه نه؟”

خلاصه تمرین مقدمه رو نوشتم اونجا و با نام و یاد خدا دوره رو دوباره شروع کردم

میخوام قوانین رو کشف کنم و انهارا عملی کنم قوانین ثابتی که برای خلق هر خواسته ایی در این جهان به کمک ما میاد و آنهارا به میزانی که درک میکنم اجرا کنم، از شروع دوباره این دوره ردپای قوانین رو نه تنها در فایل های این دوره بلکه در تک تک فایل ها و صحبت های استاد، مقالات سایت، کامنت های بچه ها و… پیگیری میکنم. و نکته جالبش اینه وقتی برام شفاف شد که دنبال چی هستم، انگار به هر فایلی هدایت میشدم تا جواب سوال هامو بده یا آگاهی هایی بهم منتقل کنه که واقعا بهشون نیاز داشتم، مغزم دوباره رفرش شده و فقط درمورد قوانین در اون فکر تولید میشه..

هنوز خیلی جای کار داره البته تا مغزم قشنگ شکل فکر کردنش عوض بشه

مثل موضوعی که استاد توی فایل شماره یک بخش دانلود ها(یعنی قدیمی ترین فایلی که درحال حاضر روی سایت هست) گفتن که: من اینقدر درمورد این قوانین فکر میکنم و عمل میکنم که حتی دیگه توی خوابمم اینا میان که مثلا: خب الان اوضاع اینطوریه میتونی به وسیله قانون فلان کار فلان کارو بکنی

خودم فایل شماره یک رو تازه چندساعت پیش دیدم و پسر عجب فایل قوی و محکمی بود برای منی که دانشجویی هستم که میخواد قوانین رو کشف کنه…

چن ساعت پیش فایل جلسه یک دوره رو دیدم و امروز 1402/6/12 اولین روز تمرین کدنویسی شرایط دلخواه من است(تمرین جلسه یک)

خداروشکر که دوباره منو برگردوند به مسیر دوباره ذهنم رو با ورودی های مناسب پر کرد و من رو هدایت کرد(و همواره میکنه) تا فایل هایی که نیاز دارم رو ببینم و افکاری رو در ذهنم پروراند تا دوباره به سبک قانون بدون تغییرش زندگی کنم..

قوانین خدا خیلی راحت،قابل اجرا برای هر شخصی، لذتبخش و کاملا عادلانه است و تبدیلی در آن نداریم و زندگی کردن به سبک این قانون واقعا زیباست…

آره دیگه میخواستم این توضیحات رو بدم تا ازخودم ردپا بزارم، تا عذاب وجدان نداشته باشم از اینکه یکم تنبلی کردم و مسیر رو مجبور شدم از اول شروع کنم حداقل خوبیش اینه که فهمیدم مسیر جدا از این مسیرِ قوانین یک مسیر تاریک و ترسناک هست که پر ازافسردگی و غم هستش

و حاضر نیستم دیگه به هر قیمتی زیرِ تعهد جدی ام بزنم

تعهدی که دادم برای اینکه بپذیرم صد در صد اتفاقات رو خودم خلق میکنم

تعهدی که به انجام تمارین دادم…

این یک شرح بود از فرایندی که طی کردم در رابطه با انجام تمارین و دوره و آموزش ها

++++++

اما بریم سراغ این فایل فوق العاده که واقعا منو به وجد اورد هم زیبایی هاش و هم نکته های فوق العاده استاد در اول این فایل که به ظاهر ساده میاد اما واقعا اگر کسی همین حرف هارو باور کنه به شکلی که عمل کنه زندگیش ده ها و صد ها پله بالاتر میره

بریم که فایل و داشته باشیم

اول از همه درمورد عکس انتخابی برای این فایل که استاد خوشتیپ و خوش اندام عزیزم با اون لبخند دلبرانه رو داره نشون میده که دلم میخواد به همه با پز نشون بدم بگم این استاد منه ها!! :)

شهر سیلورتون

داستان جالبی بوده پشت شکل گیری این شهر واقعا و بازم روحیه تحقیق گر استاد که درمورد جاهایی که میرن اطلاعات لازم رو کسب میکنند که البته بخش زیادیش به قول خودشون هدایت هست

اما بریم سراغ داستان پر کردن آب تراک کمپر توسط دوست عزیزمون کِن اگر اشتباه نکنم (اگرم اشتباه نوشتم جدی نگیرین به قول استاد به اصل توجه کنین.خخ)

که چه داستانی پشتش بوده و چه درس هایی میتونه برای ما داشته باشه.

خب یک داستان خیلی هدایتی داره دیگه مثل تمام هدایت هایی که استاد شدند توسط خداوند در این سفرهای بینظیر که واقعا درس های زندگی سازی میشه از تک تک هدایت ها گرفت و چقدر بعد از هر هدایت ظرف ما اماده تر میشه برای اعتماد به جریان هدایت پیش روی بعدی

استاد میره از افراد که درحال یک کار روی ساختمون هستن میپرسه و درخواست میکنه برای آب و آقای کِن میگه نه این آب اشامیدنی نیست، استاد با اینکه میگه موردی نداره اما اون دوست عزیزمون دوستدداره حالا که داره کاری میکنه تا جایی که میتونه بهترین خودش رو ارائه بده

کی داره اینکارارو برای استاد میکنه؟

کی دلِ اقای کن رو برای استادنرم میکنه؟

کی همه این هدایت هارو میکنه؟

که طرف کارشو ول کنه، با دوچرخه بره از آب خونش برای یک فردی که تا همین چند دقیقه پیش نمیشناسه کلی رکاب بزنه تا بهش آب آشامیدنی برسونه.

واقعا مردم فوق العاده، فراوان در این دنیای زیبا وجود داره.

خب بریم سراغ یک درسی از این اتفاقات که درواقع یک تمرین عملی خیلی عالی در زندگی هست

اونم

درخواست کردن

خیلی خیلی خوبه که آدم بتونه درخواست کنه، واقعا این یکی از اون مورد هاست که من باید حسابی روی خودم کار کنم و تمرینش کنم با احساس لیاقت تا میتونم از دیگران درخواست کنم. حالا امکانش هست یکی به ما بگه نه! و اینجاست که ما باید بگیم اقا اونقدر من روی احساس لیاقتم کار کردم که بپذیرم نه بشنوم

و خوبی نه شنیدن هم میدونی چیه؟ اینه که پوستت کلفت میشه و هرچی میگذره دیگه ابایی از نه شنیدن نداری در نتیجه درخواست بیشتری هم میکنی

یعنی بازی کلا دو سر بُرده: اگر به درخواستت جواب مثبت بده که خب عالیه اتفاقی که میخوای میفته اگرم بگه نه که اشکال نداره مهارت درخواستت رفته بالا پوستتم کلفت شده

پس اقا این درخواست کردن از امروز قراره تمرین بشه ها! به این صورت:

•میشه لطفا یک لیوان آب به من بدید

•میشه فلان چیز رو برام ارسال کنید

•اقای اسنپ میشه از فلان مسیر برین من دوستمم سوار کنم

•میشه فلان قیمت این لباس رو برام حساب کنین

و اینقدر و اینقدر اینارو تکرار کنیم تا شکل فکر کردن مغز هم تغییر کنه و دیگه ناخودآگاه هرجا میره به دنبال درخواست هایی از افراد باشه برای پاسخگویی به نیاز هایی که ممکنه داشته باشه.

نکته بعدی:

نیاز های ما در زمان مناسب پاسخ داده میشه

از طرفی اگر نگران این موضوع باشیم در مدار راه حل قرار نمیگیریم

پس اینو باور کنیم که همیشه نیاز های ما توسط دستان خداوند برطرف میشود

همه نیاز ها پاسخ داده میشت فقط ما باید امید داشته باشیم.

استاد بعد از اون لطفی که اقای کن میکنه میره و براشون هدیه میگیره و خب اون باعث ارتباط بیشتری شد و خب یک ارتباط موثر و فوق العاده استاد عزیزم در شهر سیلورتون ایجاد کردند و همه اینا باز دوباره برگشت به اون درخواست اول استاد اگر استاد اون درخواست رو نمیکردند هیچکدوم از این اتفاقا نمی افتاد.

واقعا چقدر مردم فوق العادن بر خلاف تمام تصوراتی که به ما خوروندن.

احساس لیاقت، ایمان، باور های مناسب سبب عمل میشه سبب درخواست میشه

وقتی نگاهت این باشه که: این مردم فوق العادن ما هم فوق العاده اییم خداوند به نیاز های ما پاسخ میده ادم های فوق العاده همو جذب میکنن،، ادم های فوق العاده ایی رو هم فقط میبینی و از طرفی این باور ها کمک میکنه که از درخواست کردن فراری نباشی چون باور داری که من لیاقت دارم…

خیلی دلم میخواد این درخواست کردن رو با باورهای مناسب تست کنم و بازخورد بگیرم ازش و اگر جای صحبت داشت توی کامنت های بعدیم بهش اشاره کنم. هرچیز کوچکی که مدنظرم هست که اگه بقیه انجام بدن باعث میشه یک درجه احساس راحتی بیشتری حس کنم رو درخواست کنم. مثلا

درخواست کنم ازم عکس بگیرن اگه باسلفی راحت نیستم یا اگر جلوم وایستادن بگم برن کنار تا عکس بگیرم

از افراد سوال کنم درمورد ادرس ها و بخوام خودشون راهنماییم کنن

تو کوچه اگر میبینم مثلا یکی داره با شلنگ آب میگیره و من تشنمه درخواست آب کنم

و…. همه اینا یک نوع درخواست ِ که عضله درخواست منو قوی تر میکنه

من لیاقت اینطوری زندگی کردن رو دارم

راستی دوست عزیزی که تا پایان این کامنت همراهیم کردی از تو یک درخواست دارم میشه برام دیدگاه بزاری تا نقطه آبیت بیاد توی صفحم تا هم تو تمرین عزت نفس کرده باشی و هم من ذوق کنم و از این فایل تمرین عملی ساخته باشم ؟؟

خدایا شکرت بابت اگاهی های این فایل

خدایا شکرت بابت این ابشار زیبا که بهش توی مسیر هدایت شدیم

خدایا شکرت بابت تمام دوستان

دوستون دارم درپناه الله یکتا شاد باشید