https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-23 22:54:422023-08-26 01:39:35سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200
666نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم که کامنت هاشون احساسام رو برانگیخته میکنه
چقدر تماشا کردن پا روی ترس گذاشتن اون پسر برام قشنگ بود
چقدر قابل تحسین بود برام وقتی همه وجودش رو ترس گرفته بود ولی میخواست تجربه کنه و در لحظه باید توی ذهنش اهرم رنج و لذت میساخت یا بپرم و این حس قشنگ روتجربه کنم با اینکه میترسم یا مثل ترسو ها بیام پایین و بگم من نمیخوام بپرم چون میترسم
برام جذاب بود چون به تازگی تجربه اش کردم
چون با همه وجودم میتونستم نجواهای ذهنش رو بشنوم
کار ذهن همینه همیشه میخواد تورو نگه داره که یه وقت بزرگتر نشی یه وقت ازش قوی تر نشی یه وقت محدودیت هایی که برات مشخص کرده رو نشکونی و آزاد بشی از بند محدودکننده ها
چون اگر آزاد بشی دیگه پشت اون میتونی خیلی کارها بکنی
فقط کافیه یک بار بر خلافش عمل کنی یه بار بهش بگی ببین دیدی شد من به تو گوش ندادم و این کار رو کردم دیدی اونجوری که تو میگفتی نبود دیدی بزرگتر شدم
حالا دیگه میتونم همه چیو همینطوری تغییر بدم
ولی انسان تا زمانی نمیتونه روی ترس هاش پا بزاره که روی کمک خداوند حسابی باز نکرده باشه قدرت خداوند رو نشناخته باشه
ندونه که خداوند هر لحظه داره هدایتمون میکنه
چند روز پیش من واسه اولین بار برای ترک عادت هام برای عزت نفسم برای پا گذاشتن روی ترسم و برای دیدن جهان و درک بهتر از خودم سفری رو شروع کردم
رفتن به این سفر هدایت خداوند بود که بهم گفته شده بود و من انجامش دادم
رها کردم و خودم رو سپردم به خداوند که همه چیز تحت نظارت اونه
و ساعت 3 نصف شب با مهرک زدیم به دل جاده به سمت ییلاق تو ارتفاع 1489 از سطح دریا
هیچ شناختی از جایی که میخواستیم بریم و جاده اش نداشتیم
من خیلی از جاهای تاریک و جنگل هایی که حیوان های وحشی داره میترسم
اولش خواستم بگم صبر کن هوا روشن بشه بعد بریم ولی گفتم این سفر فرق میکنه اومدم که مثل قبل نباشم
هرچی دورتر میشدیم به جاهایی که هیچ انسان و ماشینی نبود میرسیدیم نجواهای ذهنیم بیشتر میشد
ما از اول مسیر به جای گوش دادن موزیک فایل های توحیدی رو گوش میکردیم
هر یه جمله ایی که استاد در مورد توحید میگفت من رها تر میشدم
تو جاده هیچ نوری جز نورماشین ما نبود و هیچکسم جز ما اونجا نبود
صدای استاد برای من مثل اون دختری بود که داشت به پسره میگفت بپر و انگیزه میداد
تو فقط کافیه یه بار انجامش بدی
از طرفی هم تابلو های خطر حمله حیوانات و ریزش کوه کمک به نجواهای ذهنم میکرد
ما رسیدیم به یه جایی مپ گفت رسیدید ولی ما نمیدونستیم از کدوم طرف بریم چون یه سرپایینی خاکی به سمت دره بود اونجایی که مپ میگفت
خدا گفت بپیچ ذهن گفت برو
گوش نکردیم و رفتیم اینقدر رفتیم که دیگه نه تابلویی بود نه درختی بود حتی و نه هیچ چیز دیگه ایی
یه جاده باریک بود و یه کوه بلند و یه دره و روی زمین و کنار کوه سنگ هایی که از کوه ریزش کرده بود
خدا گفت نرو برگرد دیدی گوش ندادی از مسیر خارج شدی
گفتم ببخشید خدای مهربونم همین الان برمیگردم
برگشتیم تو راه دو تا موتوری تو تاریکی نشسته بودن خدا گفت از اینا بپرس بهت میگن کجا بری
خدا مثل همیشه درست میگفت آدرس دقیق رو بهمون نشون دادن
بعد از همه ی این ماجرا موقع طلوع خورشید از ماشین پیاده شدیم
با صحنه ای روبه رو شدیم که نمیتونم با کلام براتون توصیف کنم اینقدر اسمون پر ستاره بود که چشمام سیر نمیشد از دیدنش احساس میکردم دست بلند کنم میتونم بگیرموشون همه ستاره هایی که تو کتاب ها و فیلم ها عکسشون رو دیده بودم داشتم از نزدیک میدیدمشون
خواستم با گوشی عکس بگیرم
ولی فقط عکس یه ستاره تو گوشیم افتاده بود اونم ستاره قطبی بود
همونی که با عمل کردن به تمرینش باعث دیدن این همه زیبایی شده بودم
بعد از اون کوه های بلند پر از درخت خورشیدی از پشت اون داشت بیرون میومد روستایی ها که کم کم داشتن بیدار میشدن صدای پرنده ها
دوستان هرچقدر از زیبایی که میدیدم بهتون بگم کم گفتم
تیکه ای از بهشت بود
رویایی بود
{اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه}
همونجا دفترم رو برداشتم و شروع کردم به شکرگذاری کردن
بعد از اون هدایت شدیم به یه رودخونه زیبا
کنارش غذا خوردیم و جلسه هفتم قدم اول 12 قدم رو گوش کردیم نمیدونید چقدر عالی بود چقدر احساسمون عالی تر شده بود
همون لحظه داشتیم در مورد اینکه هیچ برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیوفته صحبت میکردیم که من وقتی آخرین قاشق از غذامو خوردم از درخت بالاسرم یه برگ افتاد تو بشقابم
باورتون میشه؟چرا یه دقیقه قبل نه چرا چند دقیقه بعد نه
خداروشکرت که دارم تو زندگیم بیشتر احساست میکنم
و اتفاق قشنگ دیگه این بود که
اونجایی که استاد میگه وقتی به خدا توکل میکنی وقتی رها میکنی و اجازه میدی که خدا هدایت کنه
وقتی فقط لذت میبری سعی میکنی ذهنت رو کنترل کنی
طبیعیش اینه که ثروت وارد زندگیت میشه
همینطوره
وقتی رسیدیم جایی که آنتن داشتیم پول به حسابمون واریز شد چقدر اندازه پولی که تا اون موقع برای سفر خرج کرده بودیم
چقدر زیباس اجرای قوانین جهان
دوست داشتم از تجربه خودم براتون بنویسم از هدایت هام از ترس هام
امیدوارم همین الان که دارید دیدگاه من رو می خوانید حال دلتون عالی باشه
من هنوز صحبت های آقا مهرک با اون صدای دلنشینی که دارند توی کلاب هوس یادمه
ممنون میشم بگید کدوم فایل همونی هست که آقا مهرک صحبت کرده برم دانلود کنم گوش بدهم احساسم بهم میگه به شنیدن اون فایل نیاز دارم
اما بریم سر اصل مطلب
امشب اومدم توی سایت اومدم تو همین صفحه یعنی قسمت 200 سفر به دور امریکا
زدم روی دکمهی ادامه برای کامنت آقای خوشدل ولی دکمه کار نمی کرد
به ظاهر اینه که خب این باگه سایته دیگه!!!!
الله اکبر حاضرم قسم بخورم که این باگ نبود و خدا بود که داشت می گفت نععع اون کامنت نه!! گفتم پس چی گفت ایناهاش این بندهی من خانم شیدا حبیبی یه کامنت زیبا نوشته بیا اینجا این حرف هایی که می توانه بهت کمک کنه
خلاصه کامنت شما که کلی توش زیبایی و درس بود
ولی…
جلسه 7 قدم 1 تو گوش من زنگ زد و….
و فکر می کنم بیشتر از یک ساله که گوش ندادم
سریع رفتم صوتیش رو دانلود کردم
و شروع کردم به گوش دادن
الان حدود 20 دقیقهاش گذشته و…
حتماً باورتون میشه که من دارم از خوشحالی بال در میارم
این صحبت های استاد دقیقا دقیقا دقیقاً همون چیزهایی که هست که من باید به یاد می آوردم و در واقع می فهمیدم چون کاملاً برای من جدید بود مهم نیست قبلاً چند بار گوش دادم این آگاهی ها با توجه به تغییر مدار می توانه هر بار درک جدیدی به آدم بده و کاملاً جدید باشه
الهی شکرت الهی شکرت
واقعاً سپاسگزارم از شما
راستی اون روستای جادویی هم تو گوگل سرچ کردم
چندین لینک آورد
من این صفحه رو باز کردم «علی بابا مگ»
فصل تابستان جان میدهد برای سفر به ییلاق، آن هم جایی مانند ماسال که ییلاقهای زیادی را در آغوش خود جای داده است. آب و هوای اولسبلنگاه در تابستان عالی است و به همین دلیل هم اردیبهشت تا شهریور بهترین زمان سفر به اولسبلنگاه خواهد بود
به قلم فرحناز احمدزاده
من خیلی به مقاله های طبیعتی طور و گردشگری این سایت علاقه دارم
و انصافاً خانم احمد زاده دید مثبت و نگاه زیبا بینی داره ، هر بار مقالهای از ایشون می خوانم به وجد میام
خلاصه این صفحه رو باز گذاشتم فردا صبح ان شا الله از خواب بیدار بشم برم بخوانم و دلم خیلی روشنه
چی میشه اگه من هم هدایت بشم همین شهریور ماه برم :)))
بهتون قول میدهم اگه رفتم از خاطرات شیرینش توی سایت بنویسم و به شما هم خبر بدهم
چون استارت این سفر از دیدگاه شما خورده:)
اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه تو اون فایلی که تو کلاب هوس آقا مهرک صحبت می کرد می گفت رفتید ترکیه
باورتون میشه من تو کامنت شما فکر کردم اینجا ترکیه است!! بعد وقتی سرچ کردم دیدم ایرانه بی نهایت خوشحالم شدم بیشتر در دسترس خودم دیدمش و گفتم این حتماً و قطعاً یه نشونست که منم باید برم :)
خدایا شکرت
به دستان قدرتمند فرمانروای عالمیان می سپارتمون
در کنار همسر محترمتون آقا مهرک الهی عزیز ثروتمند و پایدار باشید
سلام شیدا جان.رفتم گوگل سرچ کردم این روستای زیبا رو.چقدر زیبا بود کلی از دیدن عکسهاش لذت بردم وای به حالی که از نزدیک ببینمش.یادم باشد رفتم مسافرت این مکان زیبا رو ببینم.ممنون بابت کامنت قشنگتون ومعرفی زیبایی های خدا که تمومی نداره.
هزاران سلام و درود به دو استاد نازنینم و دوستان عزیز همسفرم در این سفر بسیار زیبا و هیجان انگیز
هیجان رو از همین ابتدای فایل از لحن گفتن مریم جان می تونیم احساس کنیم که گفت استاد یه جای خفن توی middle of جنگلای صعب العبور پیدا کرده و قراره بریم اونجا کمپ کنیم یه جاده سنگلاخ کوهستانی که فقط این تراک میتونه از پسش بر بیاد
خدایا شکرت چقدر این جاده زیباست از روبرو و از پنجره های دو طرف ماشین هر چی نگاه می کنی سرسبزیه و درختای بلند که بیشترشون هم درختای سپیدارن و شکل مخروطی قشنگی دارن
و این آسمون آبی پر رنگ و این ابرای سفید خوشگل و پفکی و پوشش سبز کوه واقعاً اینقدر زیباست که فقط می تونم تحسین کنم و بس
کلاً منظره های این منطقه اینقدر زیباست که از سوئیس و از هر کارت پستالی زیباتره
اونجا که استاد ماشینو پارک کرد و پیاده شد جالب بود وقتی که دید یه نفر دیگه داره از اونجا رد میشه بش گفت فکر کردیم شاید تنها ما اینجا هستیم
یه نکته ای رو استاد گفت که : (دقیقاً این چیزیه که من دنبالش می کردم، توی تجسمم یه همچین فضایی رو تو ذهنم دیدم)
این نشون میده که تجسم در زندگی ما خیلی میتونه نقش داشته باشه و وقتی با قدرت انجام بشه تبدیل به واقعیت میشه
و پیاده روی در این هوای فوق العاده که نه سرده و نه گرمه چه حالی میده بخصوص که این گلهای خوشگل و لطیف بنفش رنگ سر راهت باشه
ترغیب و تشویق و خدا قوت گفتن استاد و مریم جان به همدیگه هم یکی از نکات زیبای این فایله و البته در فایلهای دیگه هم بارها شاهدش بودیم و همینطور تحسین زیباییهایی که می بینن
وااای خدای منننن رسیدیم به آبشار چه منظره رویایی و بینظیری خدایا شکرت
اون آقا هم که بالای صخره ها مردد مونده بود که بپره توی آب یا نه؟ معلوم بود که میترسه و اون خانم همراهش که قبل از اون پریده بود توی آب هی تشویقش می کرد که اونم بپره استاد هم از این طرف تشویقش می کرد…و finally پرید
یکی دیگه از زیباییهای این فایل پایین اومدن اون خانم نسبتاً مسن بسمت منطقه آبشار بود که حتی برای مریم جون هم واقعاً آسون نبوده و خیلی شیب تند بوده..واقعاً تحسین برانگیزه من هم تحسینش می کنم
کار استاد هم زیبا و تحسین برانگیز بود که دست اون خانم رو گرفت و کمکش کرد از روی اون تکه چوب رد بشه
چه آب زلالیه وچه سنگهای متنوع و خوشرنگی مریم جان توش پیدا کرده که خیلی باحالن من هم از دیدنشون ذوق کردم خدایا شکرت بر این فراوانی و زیبایی
چقدر زیبا توصیف کرد مریم جونم سرمای آب رو که گفت آبش می سوزونه واقعاً اینقدر سرده ولی یه حس خیلی جالبی میده انگار بدن داره ریست میشه
و توی همون آب سرد اینا دارن شنا می کنن
یاد ابتدای سفرم به کانادا افتادم که اواخر فروردین بود و یخ دریاچه ها تازه آب شده بود و هنوز بعضی جاها تکه های کوچیک و بزرگ یخ روی آب بود و ما کنار ساحل یه دریاچه رفته بودیم آبش اونقدر سرد بود که بیشتر از چند ثانیه نمی تونستیم پا تو آب بزاریم ولی همونجا یه خانواده اومده بودن و دوتا پسربچه های 10-12 ساله شون تو اون آب یخ شنا میکردن
و این صخره ها چه شیب تندی دارن مثل دیوار عمودی هستن و بالا رفتن از اونها کار راحتی بنظر نمیاد ولی اون خانم و آقا مثل بز کوهی از اونها بالا میرفتن و پایین میامدن
خیلی جالب و درس آموز بود که اون خانم پیشتاز و پیشرو بود و اون آقا بدنبالش حرکت می کرد چقدر شجاع بود چقدر جسور و نترس بود خیلی تحسینش کردم باورهای منو جابجا کرد
من که فعلاً جرئت چنین کاری رو ندارم حتی از فکر کردن بهش نفسم بند میاد
نکته جالبی که نظرمو جلب کرد این بود که اون آقا در بار سوم که می خواستن تو آب بپرن خیلی بهتر شده بود و بر خلاف بار اول که می ترسید و تقریباً یکربع طول کشید تا بپره تو آب اینبار همزمان با اون خانم حتی یه ثانیه هم زودتر پرید
و این موضوع بطور واضح صحبت استاد رو در مورد تاثیر پیدا کردن الگوها در مورد خواسته هامون تایید می کنه
یعنی وقتی که اون آقا دو سه بار جلوی چشمش دید که اون خانم براحتی و بدون تردید پرید مسئله برای اونم باور پذیر شد و راحتتر و زودتر از دفعات قبل پرید
و هر دو مورد استقبال و تحسین استاد و مریم جان واقع شدن
وقتی که ما میبینیم یک فردی تونسته به یک موفقیتی برسه یه کاری رو انجام بده خیلی برای ما باید باور پذیر بشه که این کار شدنیه و باید از این قدرت استفاده کنیم
باید برای کارایی که میخوایم انجام بدیم دنبال الگوهایی بگردیم که اون کارو انجام دادن و اگر کسی اون کارو انجام داده باشه خیلی خیلی کمک می کنه بما که باور کنیم که میشود و اگر این باور تو ذهن مابنیادین بشه ما به راه حلها هدایت میشیم قانونش اینه
خدا رو شکر برای این سفر پربار که این همه زیبایی دیدیم و نکته های ارزشمند از استاد شنیدیم
سپاسگزارم که به کامنتم توجه کردین و برام پاسخ نوشتین
دیدن نقطه آبی و دریافت پیام از شما حسم رو عالی کرد و انرژی بیشتری بمن داد
خدا رو شکر برای وجود ارزشمند شما و همسرتون و همه دوستان در این خانواده توحیدی
مطالعه کامنت دوستان تأثیرگذاره و فایده های زیادی برام داره که یکی از اونها همینه که آیه ها و اشعار و عبارت های زیبا و دلنشینشون به روح و قلبم نفوذ می کنه و بر زبانم جاری میشه…وقتی که داشتم دعای آخر کامنتم رو می نوشتم بلافاصله یاد آقای سید حبیب گرامی افتادم و همینجا از ایشون هم تشکر می کنم
از صمیم قلبم شما رو دوست دارم و تحسینتون می کنم
در پناه رب العالمین شادکام و متنعم از نعمتهای بی پایان الهی باشید
سلام و درودی دوباره به شما فاطمه بانوی دوست داشتنی خودم…
واقعاااااااااا نتونستم فقط لایک کنم و بگذرم و پاسخی به این قلب زلال ندم…
فاطمه بانو جانم چقدر من لذت میبرم از نکاتی که در کامنتها به ویژه در نوشته های شما بزرگوارنازنینم میخونم
اینکه تاکید کردین بر تأثیر گذاری کامنتها به واسطه آیه های الهی و اشعار و عبارتهای دلنشین دقیقاااا باهاتون موافقم و منو ترغیب کردم از این به بعد نکته برداری کنم…
چرا که انسان فراموشکاره..
من و همسرم هم از شما بانوی نازنین و دوستداشتنی ممنون و متشکر هستیم ، که هستین و حضورتون برکتی ست برای ما و خداوند رو سپاسگزارم که چنین دوستان ارزشمندی رو در مسیر زندگی ما قرار داده که ازشون بیاموزیم و رشد کنیم…
قرآن رو باز کردم این آیه های زیبا اومد… خدایا شکرت
و من چقدر ذوق کردم،
از لحاظ معنی تحت اللفظی واقعا این آیه مناسب استاده، که همیشه و همه جا از توحید برای ما میگه و کتاب خدا رو بر ما میخونه و از کتاب و حکمت به ما می آموزه در حالیکه قبلا ما در ضلال و گمراهی آشکار بودیم
تازه منی که اینو میگم، خدا رو هزار مرتبه شکر، به واسطه ی مادر و پدر توحیدی که داشتم و البته پدر بزرگ مرحومِ واقعا توحیدیِ عزیزم، اون برداشتهای عجیب و غریب و خیلی پرت رو نداشتیم و تو باقالیا نبودیم ولی هنوز، بازم با این اوصاف و با این درکِ به نسبت بهتری که از دین و از خدا و از قرآن داشتیم، به نسبتِ الان، تو در و دیوار بودیم.(جا داره همینجا از مامان گل قشنگم، فاطمه سلیمی، یه دنیا تشکر کنم و دستشو ببوسم از راه خییییلی دور! عاشقتم بهترین مامان دنیا(یه عالمه بوس و قلب و بغل)
خدایا شکرت که تو این مسیر قرار گرفتیم و با مفهوم زیباتری از خدا آشنا شدیم. خدایا شکرت برای داشتنت…
سلام به استادای عزیز سخاوتمند که این زیبایی های فوق العاده و به معنی واقعی کلمه نفس گیر و خیره کننده رو با ما به اشتراک میذارین
و سلام به همه همسفرای دوست داشتنی:)
زبان قاصره از توصیف زیبایی های این فایل
الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلف الوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود
انقدر زیبا بود، انقدر تو حالت اعجاب و سرمستی از این همه زیبایی بودم و هستم، هم دلم میخواد بنویسم و حسم رو جاری کنم هم کلات مناسبی واقعا پیدا نمیکنی برای توصیف وتحسین این فایل
اون قاب زیبا
اون آسمون جذابِ دوست داشتنی
اون جاده ی بهشتی… که دوست داری تموم نشه کلا…
انگار تو خود بهشت بود واقعا، از پردایس هم بهشت تر
و در نهایت مقصد غایی… جنت برین…
یک تکه از بهشت جا مانده بر زمین من همیشه تو جاده طالقان اینو میگفتم و همیشه کلی عکس و فیلم میگرفتم از اون جاده، که چقدر دلم براش تنگ شده، ولی اینجا… خدای من اصن یه چیز دیگه بود
خدایا شکرت برای این همه زیبایی
مریم جانِ قشنگم عاشق اون سنگ قلبیت شدم من
و اونجا که استاد میگه مثل بز کوهی رفته اون بالا:)) عاشقتم من استاد:) واقعنم اون صخره ها بالا رفتنش روحیه بز کوهی بودن میطلبه:)
و توضیحات استاد رو این صحنه های رویایی، آقا عجب جاده ایه، من خداروشکر اینجا تو کانادا خیلی زیبایی دیدم، خیلی آسمونش، جاده هاش، حتی خیابونای معمولی و داخل شهر، قشنگ و زیبا و چشم نوازن، و سیر هم نمیشم از دیدنش و همیشه کلی خدا رو شکر میکنم بابتش…ولیــــــــــــــی این تصاویر این فایل، آخر زیبایی بود، یه چیز دیگه بود
چقدر نکته های خوبی گفتین استادِ جان
هیچ الگویی، هیچ پروتوتایپی رو واقعا نباید بپذیریم به عنوان بهانه برای نتوانستن
تو همه ی این مواردی که همیشه به صورت الگویی و ناخوداگاه قبولشون کردیم (که مثلا آقایون شجاع تر از خانومان، یا فلان کارو خانما نمیتونن بکنن، یا تو فلان بیزنس پول کمه، تو بهمان بیزنس زیاده… همه ی اینا فقط باوره و تو همه شون صدها نمونه ی عکس هست.
سپاسگزار شماییم که این نکات طلایی رو حتی تو همچین فایلی و تو همچین صحنه ها و مناظر زیبایی ازش نمیگذرین و توجه میکنین و هم به خودتون هم به ما یادآوری میکنین
و چقدر جالب و زیبا که قسمت 200 که یه عدد رند و به نسبت خاص تریه، یه همچین فایلی میشه، زیبایی های خاص:)
البته که اصلنم عجیب نیست، همزمانی های جالب برای استاد همیشه پیش میاد
یادمه چند سال پیش که استاد یه روز 13 به دری بود لایو گذاشته بود، لایو شماره 13 بود:)
بازم خدا رو شکر برای این سفر زیبای توحیدی
خدا میدونه تا آخر این سفر چه درسها یاد بگیریم .. چقدر پخته تر بشیم، و چقدر فرکانسمون و مدارمون بالاتر بره به امید خدا
واقعا خیلی لذت بردم از این طبیعت زیبا و رویایی دقیقا مثل کارت پستال بهشتی میمونه..
موضوع سفر شما خیلی برام جالب بود دقیقا با تجربه چند روز اخیر من یکی بود،.
من از زمانی که دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم همش از خداوند درخواست هدایت و روبرو شدن با ترسهام دارم.. اخه از بچگی ترسهای زیادی دارم ….
یک مدتی هست که از خدای درونم تمرکزی درخواست یاری و رهای از ترسهام کردم. درخواست کردم که مرا با ریشه ترسهام که خودم ازش خبر ندارم روبرو کنه..
وای خدا جونم!!! الهی قربون مهربونیت برم که هدایتت بسیار زیباست..
خدای من چه کردی با من ؟؟؟!!!!!!!
دوستان حقیقتش خیلی از سگ میترسم فوبیای شدیدی داشتم و هیچ وقت هم فکر نمیکردم خداوند از طریق این موجود دوست داشتنی مرا امتحان کنه…….
وای دقیقا ٣ هفته پیش پسرم گفت دوست اش میخاد بره دو هفته مسافرت و از او خواسته که از سگ ش مراقبت کنه.. من رو میگی جیق زدم گفتم نه امکان نداره..وای نه نه
چه قدر خنده دار هست الان چون تصمیم گرفتم بطور جدی روی نکات مثبت پسرم تمرکز کنم. و شروع کردم بدون وقفه کلی شکرگزاری به این نیت که این اتفاق نیافته
و جالب بخاطر ترس زیاد کاملا فراموش کرده بودم که خوزم قبلا درخواست دادم که خداوند مرا با ترسهام و ریشه انها روبرو کنه تابتونم از فوبیای بزرگیم رها بشم!!!!
خلاصه اتفاقی که نباید میفتاد افتاد ………
جناب سگ امد خونه ما.. وای چشماتون روز بد نبینه .. قلبم داشت از ترس مثل طبل صدا میداد ….. چشمام رو بسته بودم و فقط میگفتم من از اینجا میرم و خلاصه سگ بیچاره هم از ترس من یا قایم میشد و یا پارس میکرد..
تا دور روز من از وحشت میلرزیدم ..
در طول روز پسرم خونه نبود و من یواشکی بهش نگاه میکردم ..
یکم دلم سوخت احساساتی شدم اخه افسرده شده بود از اینکه صاحبش نبود..
به همسرم مرتب میگفتم گناه داره نازش کن .
خلاصه بعد از ٣ روز خیلی احساساتی شدم از خدای درونم درخواست هدایت و قدرت کردم تا بتونم بهش نزدیک بشم..
و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..
واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا
کم کم به سمتش رفتم با ترس و لرز دست کشیدم به پشتش. شروع کردم باهاش حرف زدن و بهش مرتب گفتم ارام باش پسرم ..
اما هنوز میترسیدم و سختم بود و نمیتونستم کنارش بشینم ..
مرتب از خدا درخواست قدرت غلبه به ترسم میکردم..
روز بعد یک حسی بهم گفت تو خودت درخواست کردی با ریشه ترسهات روبروی بشی و خداوند هم پاسخ داده .. در ضمن بدون کن پاسخ خداوند از راه و روش خودش هست نه تو ….. حالا بیا و این مهمان رو هدیه و موهبتی از طرف پروردگار بدون و فقط بهش عشق بورز..
وای خدای من کم کم ازش خوشم امد ،،،بیرون بردمش براش غذای خوب درست کردم باوجود اینکه خودش غذا داشت .. و جالبتر از اون حمام ش کردم خشکش کردم با عشق ..
روزی دو بار با هم پارک میرفتیم. ساعتها نوازشش میکردم باهاش صحبت میکردم،،،
احساس میکردم من رو میفهمه البته اگر کسی میدید فکر میکرد دیوانه شدم.
البته ناگفته نمونه که جهان رو دیوانگان میسازند
چقدر ازش خوششم امده بود بارها ازش تشکر میکردم که وارد تجربه زندگیم شده.
یک بار بهش گفتم ممنونم کو کو عزیزم (اسمش کو کو هست) که امدی در زندگی من و مرا با ترسهام روبروی کردی..
دوستان این بهترین ،زیباترین ،معجزه وار ترین تجربه زندگی من بود…
بارها سرش رو میبوسیدم بهم زیاد علاقمند شده بود هر جا میرفتم میمود…
روز اخر رفتیم پیاده روی بعد یک جا نشستم و کلی باهاش حرف زدم. مثل باران بهاری اشک ها ریختم عاشقانه دوستش داشتم ..
بهش گفتم عاشقتم به چشمام خیره شد و اشک در چشماش حلقه زده بود و بعد نگاهش رو به سمت دیگی برد..
خدا جون ممنونم به خاطر ترسهام که باعث
شد عشق بی قید و شرط به یک موجود الهی رو تجربه کنم ….
به قول مولانای جان
“ترس مویی نیست اندر پیش عشق
جمله قربانند اندر کیش عشق”
خدای عشق ، دنیا را بر اساس ایمان ما انسانها افرید…. هر چقدر که ایمان بیشتری از درون وجود الهی مون به زندگی راه بدیم صددرصد بهره بیشتری از زندگی خواهیم برد…..
خدای مهربونم شکرت واقعا که راه تو بهترین ،زیباترین ،عجیبت ترین و شگفت انگیز ترین و معجزه وارترین راه هست…
خدایا شکرت که از طریق این موجود دوست داشتنی به من محبت کردی و قلب من رو پر از عشق بی دلیل کردی ..
خدایا شکرت که نیروی ایمان خدای درونم به شکل توده های انرژی بینهایت قوی ، از وجودم خارج میشود و در میان انسانها و حیوانات میپیچد.
دوستان ما فقط فقط باید درخواست کنیم و به خدای درونمون اعتماد و ایمان صددرصد داشته باشم و عمل کنیم
…
خداوندا!
ما را به راه راست هدایت فرما و به همه ما قدرت و ایمانی قوی عطا فرما تا بتوانیم از این سفر زمینی لذت ببریم و به خودمون و همه جهان عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط…
خدایا بودنت را سپاس همون که هستی شکرت
عاشقتم خدای درونم ️️️️️️
استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم و دوستان هم مسیری برای تک تک تو نور الهی، آگاهی الهی ، عشق ثروت با برکت و نامحدود و ارامشی عمیق و شادی بیکران و بی دلیل از خدای لایتناهی و عشق درخواست میکنم…
قلب تک تک تون مملو از نور الهی باد خدا رو شکر بابت وجود همتون… هر جای این کره خاکی هستین در پناه یگانه محبوب و رب العالمین سلامت و شاد باشین
“و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..
واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا”
کامنتت پر از عشق به خدا و پر از آگاهی بود و خیلی از ش تاثیر گرفتم. خدا حفظت کنه.
و اونجایی که با اون سگ باوفا که مخلوق خداست چشم تو چشم شدید و هر دو بخاطر لحظه جدایی بغض کردید منم با شما بغض کردم.
شاید این حرفها رو خارج از این خانواده الهی بزنیم انگ دیوانگی بهمون بچسبونن ولی نمیدونن که وقتی چند سال با آموزه های توحیدی زندگی کنی دیگه حتی به سنگ و کلوخ هم نگاه کنی بجز زیبایی چیزی نمی بینی…
بسیار سپاسگزارم از محبتتون و خدا رو شکر بابت وجود تک تک همه شما عزیزان در این سایت.
من ایمان دارم که خدای عشق به تک تک ما قدرتی عطا کرده که قادر هستیم با به کار گرفتنش جهان رو جای زیباتری کنیم برای تمام مخلوقات…
چونکه جنس گوهر وجود همه ما انسانها عشق و پاکی ست و هر کدام از ما نشانه قدرت و توانگری خالق بی همتا هستیم که با بیدار شدن این عشق هم میتونیم غرق در نعمت و عشق الهی و آرامش باشیم و هم به دیگران عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط …
قلبتون مملو از نور و عشق خدای غنی و بخشنده و سخاوتمند باشه دوست عزیز
همینطور کا خوندم و جلو رفتم بیشتر و بیشتر بهت افتخار کردم.
بسیار تحسینت میکنم دخترِ شجاع و مهربون.
رفتی تو دلِ ترست.
واقعا تحسین برانگیزی.
منم قبلا میترسیدم از سگ و نزدیک نمیشدم، الان خیلی هم دوستشون دارم و قربون صدقه شون میرم، چقدر پاک و دوست داشتنی هستن همه ی حیواناتِ خدا، سگ، گربه، پرنده ها، حتی زنبور جان که شاید در ظاهر ترسناک باشه…
خیلی خوشحالم که تو این مسیر یاد گرفتم همه ی موجودات و مخلوقات خدا رو دوست داشته باشم، وقتی نگاهم بهشون دوست داشتنه، کمتر میترسم یا نمیترسم.
چقدر خوب شد که این تجربه رو نوشتی و به اشتراک گذاشتی باهامون.
ممنونم ازت.
روز به روز موفق تر و ثروتمندتر و شادتر باشی مریم جانِ احمدیِ نازنینِ شجاع.
مریم عزیز و دوست داشتنی سلام. خدا قوت بانو جان. به به از این عملکرد. قابل تحسین است. احسنت به این ارتباط خوب با خدا جووون و عمل کردن به آموزه ها که واقعا آگاهی بدون عمل هیچ فایده ای ندارد. خیلی خیلی عااالی به ترس از سگ هدایت شده این و انجامش دادین. من هم این ترس را دارم و تلاش کرده ام جهت رفع این ترس، ولی خیلی کم موفق بوده ام. از شما یاد گرفتم که به خدا جون، درخواست بدم … ممنون از کامنت عالی تان که کلی لذت بردم و برام درس داشت.
در پناه خدای خالق شما که شما را خالق زندگی تان قرار داد.
و هزاران میلیارد بار شکر خداوند عشق بابت اینکه مرا در مسیر دوستانی اینچنین آگاه و الهی قرار داد،، واقعا این سایت و مسیر زیباترین معجزه الهی زندگی من بوده
..
خدایا شکرت و ازت میخواهم همه ما راه در راه درست و مسیر الهی یاری کنی تا بتونیم از این همه نعمتها و فراوانی لذت ببریم ، که لذت بردن ما نشان از قدرشناس بودن و قلب سپاسگزارمون هست..
دوست عزیز بهترینها از خدای عشق و محبت براتون درخواست میکنم…
پوستر این قسمت را که دیدم، یاد کارت پستال افتادم…چقدر زیبا! چقدر قشنگ! چه آسمان آبی معرکه ای! چه ابرهای کوچک سفید و درختان سبز خوشبویی! بوی کاج را میشود از دور حس کرد!
وقتی توی ماشین به سمت محل کمپ میرفتید، تحسینتان کردم! ماشاالله به این ماشین که جای کمبود و تاسف را باقی نمیگذارد! عاشقشم! هیولای همه چیز تمام قرمز!
محلی که ایستادید هم نقطه ی چسبیدن آسمان به زمین بود ، با طعم کاج! توی عروسیم، رفیقم یک شیشه ادکلن اصل با بوی کاج بهم هدیه داد…همه ش بوی اون رو حس میکنم!
آبشاری که رفتید، خییییییلی جای صعب العبوی بود…ماشالله به غیرت شما دونفر که وقتی هدف معلوم باشد، …ولی افتاد مشکلها، برایتان بی معنی است…لهش میکنید! خیلی این اخلاقتون رو دوست دارم!
اون پسره چطور تا اون بالا رفته و داره دست دست میکنه؟!! چه فضای قشنگی! چه آب خنک معرکه ای! فقط میشه از اون بالا چشماتو ببندی و توی طی مسیر، همه ی زندگیت رو یادت بیاد!! دست دست نکن، فرصت رو از دست نده!
جدی خیلی جالبه که دختره پسره رو به جلو میرونه و وادارش میکنه به امتحان مجدد مسیر و پریدن دوباره!منطق مال مردهاست و عشق و دل، مال زنها! اینجا معنیش را فهمیدم! البته این تعاریف، کلیشه ای هستند، ولی طرفداران خودشان را هم دارند! یک چیز دیگر هم به نظرم آمد: منطق، دست آویز ترس است! زندگیم این را به من یاد داده! هر جا از دلم تبعیت نکردم و دودوتا چهارتا کردم، نتیجه هم منطقی شد، از همین جنس : حداقل سن خانه دار شدن در تهران، 239 سال است!! این منطق را دوست ندارم!!
سنگهای زیبای کف رودخانه را ببین! همگی با یک آب سابیده شده اند و همگی سنگ کف یک رودخانه بوده اند، ولی اختلاف رنگ را ببین! یک عمل، چه نتیجه واضح و متفاوتی در آنها به وجود آورده! ما در طی کار و فعالیت مورد علاقه و در بستر وجودی خودمان است که به تعالی میرسیم و بهترین ورژن خودمان را ارائه میدهیم! کسی نمیتواند ادای کس دیگری را در بیاورد! چه درس خوبی!
کارت پستالهای مسیر، تمامی ندارند و بوی خوش گل و جنگل و درخت از آنها بلند است!
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که جهان هستی رو پراز فراوانی و زیبایی آفرید
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
به به واقعا چشمام نوازش شد عجججججب جای فوقالعاده ای عجب تصاویر زیبایی واقعا کارت پستال بود چقدددددر لذت بردم از تماشاش، واقعا آدم باید تو چه فرکانس معرکه ای باشه که این تصاویر رو ببینه اونم از نزدیک…
وای هوا نه گرم بود نه سرد،خورشیدطلایی به زیبایی همه جامیتابید و آب چقدر زلال بود خدایا شکرت واقعا کییییف کردم از تماشاش،حالا که شمااونجا بودید حتما صدسال به عمر باعزتتون اضافه شده چون من که از پشت گوشی دارم تماشا میکنم واقعا دیوانه شدم از اینهمه زیبایی….
واااااااااااااای خدای من آبشار چقدر تماشایی بود استاد واقعا نمیتونم چیزی بنویسم که اینهمه زیبایی رو توصیف کنه فقط باید تماشا کرد تا درک کرد، خیلی زیبا بود خیلی فوقالعاده بود سپاسگزارم از شما
استاد عباسمنش عزیزم شما فرمودید که دلتون برا کوهستان تنگ شده بود این باعث شد تا من کوه های سرسبز گیلان و آبشارهای کوچیکو بزرگش و تراکم گیاهی بینظرش یادم بیاد وبراش سپاسگزار باشم که این طبیعت فوق العاده اینقدر بهم نزدیکه و من همیشه ازش بهرمندم و دلتنگش نمیشم ،خدایا شکرت بابت این دست رسی و این نعمت بزرگ،
میخواستم راجب موضوعی که در موردش صحبت کردید و من که یک خانم هستم رو، مخاطب قرار دادید بنویسم
خداروشکر بخاطر روحیه ی کاوشگرم هرگز منتظر پدر مادر ،برادر ،ویا حتی همسرم نموندم که اول اونا انجام بدن و الگوم باشند
بلکه دقیقا برعکس مثالهای بیشماری دارم که خودم نفر اول بودم و دیگران ازم انگیزه گرفتن که انجامش بدن،البته با دیدن سریال زندگی در بهشت و کارهایی که مریم جون انجام میدادند و شب تنها تو پارادایس موندن هاشون و نجاری هاشون و به بز ها و مرغ ها تنها غذا دادن هاشون و حتی اون موتور برقی و شارژی رو سر هم کردن هاشون باعث شد تا من تو ذهنم کارهایی که اسمشو گذاشته بودم مردونه و خودمو محدود کرده بودم رو هم کنار بزارم و خیلی قوی تر و شجاع تر بشم
برگردیم به بحث قبلی ،مثلا اگه همراه خانواده به شهر بازی میریم من همه ی بازی های به ظاهر ترسناک رو انجام میدم ،یا مثلا پاراگلایدر سوارشدم ررررفتم تو ارتفاع های خییییلی خیلی بالا ، جوری که هیچ مردی تو خانوادمون سوار نشده ،و یا کوه هایی رو میرم که گاهی مردها هزار تا بهانه میارن نمیان،ویا شنا کردن تو دریا که حسابی انرژی بر هست چون موج زیادی داره که معمولا خانم ها ازپسش برنمیان ،یا سرسره های خییییلی بزررررگ که همیشه من تنها میرم و تجربش میکنم چون بقیه از ارتفاع میترسن .
راستش الان که شما راجبش صحبت کردیدتوجه کردم و دیدم بله مثل اینکه همه ی خانم ها اینجوری نیستن ،اما من چون به شدت سرم به کار خودم گرمه و همیشه خودمو به چالش میکشم و خودمو مجبور میکنم تا پا رو ترس هام بزارم ،میرم و انجامشون میدم ، واقعا میترسم واقعا برام آسون نیست اما چون میدونم رشد به همراه داره میدونم اعتماد بنفسم تقویت میشه ،میدونم امید به زندگیم بیشتر میشه واسه همون انجامشون میدم ،اما تابه حال به این موضوع توجه نکرده بودم که من شجاع تر از بعضی خانم های دیگم و این فایل شما باعث شد به خودم آگاه تر بشم
واقعا خودمو تحسین میکنم آفرین به تو ماریای شجاع و قوی ،این خصوصیتت خیلی تحسین برانگیزِ
این عالیه که من به وسیله ی آگاهی های این سایت همیشه در مسیر رشد هستم و میتونم تاابد هرروز بهبود پیدا کنم
ازشما استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون عزیز سپاسگزارم بابت این فایل های بی نهایت زیبا و آموزنده که برامون تهیه میکنید و ازاین طریق ما رو دراین مسیر زیبا و زندگی سازنگه میدارید
دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
چقدر قلم خوبی داری چقدر قشنگ نوشتی برامون من که لذت بردم چقدر آخه حس خوب داشت خواندن کامنتت
چقدر با حس خوب این قشنگی های آبشار و این طبیعت رو نوشتی اصلا از خوندنش حالم صد هزار برابر بهتر شد دلم میخواد دوباره همون قسمت اول کامنتت رو بخونم و شات بگیرم از زیباییش
ماریا جانم تحسین میکنم شمارو برای این شجاعتت برای این جسارتت برای این که به خودت و خدای خودت ایمان داری برای این که منتظر نمیشی کسی اول انجامش بده چقدر کیف کردم از خوندن کامنتت چقدر تحسینت میکنم برای روحیه شجاع و کاوشگرت دوست خوب و هم فرکانسی من
همیشه در مسیر درست و هدایت خدا باشی و همیشه ازین جنس کامنتا بنویس برامون
بگو: من تنها پروردگارم را میخوانم، و هیچکس را شریک او قرار نمیدهم.
سوره جن ایه (20)
به نام خدایی که هیچ وقت از وعده خودش تخلف نمیکند.
این فایل بازم برام همزمانی های باور نکردنی داشت. و پر بود برام از هدایت خداوند. اول از همه اینکه این کامنتو دارم از وسط یک مسافرت یهویی مینویسم. بدون هیچ ایده ای و برنامه ای از قبل تعیین شده راه افتادیم. و جریانشم به خاطر یک تضاد بود که وقتی دیدیم اون تضاد داره حسمونو خراب میکنه تصمیم گرفتیم برای اعراض از منفی ها و توجه به زیبایی ها بزنیم بیرون.
(یادمه استاد پارسال بعد از کنسل شدن مسافرت ایرانشون رفتن سفر به دور امریکا تا هم اعراض کنن از منفی ها و پرت کنن کانون توجه شون از شرایط ناخواسته جامعه و هم توجه کنن به زیبایی ها)
ما هم بدون توجه به موجودی حسابمون و بدون توجه به اینکه مقصد کجاست. بدون هیچ فکری راه افتادیم فقط فقط به نیت دیدن زیبایی ها تا به قول سید علی عزیز در سفر رشد کنیم و جریان هدایتو بیشتر درک کنیم و بزرگ تر بشیم. و من ایمان دارم به خاطر توجه به 8 قسمت از سفر به دور امریکا و تحسین استاد و مریم جان و از همه مهم تر داشتن تعهد در این مورد، این سفر روزیم شده. واقعا به هر چی توجه کنی همون رو جذب میکنی. خیلی ترمز داشتیم ولی شروع کردیم و الان تو جاده ایم خداروشکر.
یادمه چن وقت پیشا یادم اومد که استاد میگن اگه جهان تعهد ما رو ببینه شرایط رو برای کار کردن روی خودمون برامون بهتر و بهتر میکنه. با خودم فک کردم برا من چه جوری میتونه بهتر بشه. دیشب وقتی نیم ساعت قبل سفر، رفتم خونه مامان واسه یه کاری، دیدم عجب! طبق عادت هر ساله ماه صفر بساط نذری پزون به راهه بعضی فامیل ها اومدن شروع کنن تا فردا ظهر اماده بشه. و من اصلا نمیدونستم خبر نداشتم از زمانش. تو راه یه حسی بهم گفت دیدی جهان شرایطو جوری چیده واست که به راحتی بدون دروغ گفتن یا پیش اومدن کدورت تو توی این دورهمی نیستی و ورودی هات کنترل میشه طبق تعهدت به خودت و نیستی توی جمعشون به خاطر لذت بردن. می دونم که باورهام تازه جونه زده و بسیار آسیب پذیره پس باید متعهد باشم.
وقتی به این موارد فک کردم قلبم باز شد چون حس کردم هدایت شدم و مسیرم درسته، اون موقع تو راه بودیم پشت یک ماشین جلوتر ما ایه ی که اول کامنت نوشتم رو دیدم. معنی شو سرچ کردم شگفت زده تر شدم و شکرگذارتر. حس کردم خداوند با نشانه ها داره باهام حرف میزنه. (شنیده بودم زبان خداوند زبان نشانه هاست.) الانم که نزدیک گرگانیم و هدایتی میریم جلو خیلی زیبایها دیدم تا حالا به لطف رب. و میدونم چون مث استاد عزیز همون اول گفتیم ما رو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین روابط قرار بده تا اخر سفر همش لذت هست به لطف خدا. ودر مورد صحبت های استاد در انتهای فایل انگار همش به من بود و مربوط میشد به طرز فکرم.
اینکه چرا فک میکنیم باید همسرمون برای بهبود شرایط مالی حتما یک حرکتی بکنه. با این طرز فکر از کار کردن روی دورهای استاد و تعهد به اموزه ای بینطیر ایشون بازم نتیجه مطلوب حاصل نمیشه. توی این سال ها توجه من به محتوای سایت از همین مسیر میگذشت حالا به خاطر بهانه های ذهن مثل درگیر بچه ها هستی و مسایل دیگه. به خصوص این اواخر خیلی این طرز فکر شدیدتر هم شده بود که خداروشکر در بهترین زمان با این فایل ارزشمند هدایت شدم. واقعا از خداوند میخام هدایتم کنه به مسیر مولد ثروت بودن فارغ از اینکه همسرمون چه جایگاهی داره. از وقتی این فایل رو دیدم. به خودم بارها گفتم واقعا چه نیرویی میتونی این هماهنگی رو مدیرت کنه جز الله مهربانم که از ما بیشتر خواهان رشد ماست. چندین روز تمرکز کنی روی موضوع رشد مالی همسرت و در مورد اقدامات عملی اش صحبت کنی بعد 2نیمه شب یهو فایل جدید و این اگاهی ها. فوق العاده ست. الان که دارم این کامنتو مینویسم ورودی تونل جنگل گلستانیم و محو زیبایی ها شدم و عظمت کوه های سرسبز.
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این هدایت ها و همرمانی ها. متشکرم از استاد عزیز که هرچی بیشتر میگذره بیشتر یقین میشه این فرد بینظیره.
از عمق وجودم بهت تبریک میگم دوست خوبم که اینقدرررررر زیبا مسیرتو پیدا کردی و تحسینت میکنم که در تعهد به خودت ثابت قدمی…
هزاران آفرین به این نیک اندیشی که جسارت به دادین و با همسرتون زدین به دل جاده…
چقدرررررررررررررر من این مسیر جنگل گلستان رو دوست دارم ، ی فرعی داره که میره تو دل جنگل و ما چند سال پیش با دوستان مون یک روز اونجا کمپ کردیم و این کامنت زیبا و دلی شما اون خاطرات عالی رو برام زنده کرد…
اصلااااااااا وقتی به الهامات قلبت گوش میکنی همینطوریه از محدوده برنامه ریزی خارج میشی چون دیگه شما نیستی که مدیریت میکنی و همه امور رو سپردی به اون یعنی اجازه دادی اون ببرتد…
واقعا گاهی:
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همون جاست…
و وقتی فرمون رو بدی دستش اون موقع از همزمانی ها شگفت زده میشی…
از مسیر شگفت زده میشی…
از برکتی که در سفرت هست شگفت زده میشی…
از اتفاقات ی هویی شگفت زده میشی…و…
آره دوست خوبم همیشه میگم:
زبان خداوند ، زبان نشانه هاست
بهت تبریک میگم دوست نیک سیرتم و امیدوارم این سفر بهترین سفر عمرت تا الان باشه و بیای و بنویسی از معجزات سفرت… ان شاءالله
در کنار همسر بزرگوارت غرق نور و عشق الهی باشید خدیجه جان
اَللّهُمَّ احْفَظْنى وَاحْفَظْ ما مَعِىَ وَ سَلِّمْنى وَ سَلِّمْ ما مَعِىَ وَ بَلِّغْنى وَ بَلِّغْ ما مَعِىَ بَلاغاً حَسَناً»
«خدایا مرا و آنچه با من است حفظ کن، و مرا و آنچه با من است به سلامت دار، و مرا و آنچه با من است به نیکى برسان»
سلام به شما دوست عزیز و همشهری گلم.فوق العاده از دیدن نقطه ابی پاسخ ارزشمند شما خوشحال شدم. و ممنونم که برام نوشتید. دقیقا یه حسی بهم میگه بعد این سفرمعجزاتی هست به واسطه تغییرات خودمون.
همه این همزمانی ها به خاطر نیت ماست (دیدن زیبایی ها) با الگو برداری از استادمون. بینهایت از شما سپاسگذارم و امیدوارم شما هم در کنار همسرمحترمتان غرق خوشبختی باشید.
جاده صعب العبور کوهستانی و سربالایی در برابر شجاعت وایمان استاد شده قابل عبور و اقعا قابل تحسین است .
هوای رویایی فوقالعاده طبیعت کوهستانی بسیار زیبا که هرچه استاد بالا تر با ماشین میره قشنگ تر میشه و جذاب تر .
خانم شایسته بخوبی در منطقه حساس سنگلاخی تشخیص داد استاد را به حرف نگیره تا تمرکز در رانندگی داشته باشه، آفرین خانم شایسته که همیشه و همه جا حواست هست واقعا الگویی هستی برای خانم های گل .
قدرت تجسم استاد را می بینیم که قبل از آمدن تجسم کرده بود هچی جای را و الان به واقعیت پیوست واقعا اینجا قدرت ذهن و فرنکاس را بخوبی می بینیم. قدرت هدایت خواستن از خداوند هدایتگر که باعث میشه انسان با ایمان قوی تری مسیر ناشناخته سنگلاخی را بالا بیاد ، درحالی که شاید چقدر آدم ممکنه از وسط راه برگشته باشند و از این لذت و خوشبختی محروم شده باشن.
خانم مسن را می بینیم که چقدر بااشتیاق داره لذت می بره و برای ما درس داره احسنت.
بالاخره آبشار زیبایی مد نظر استاد را دیدیم فوقالعاده زیبا و زلال است من را یاد هفت آبشار شهرستان بابل انداخت ، دوستان اگه وقت داشتید سر بزنید عالیه .
خدایا شکرت استاد که کنار این آبشار حضور داری و ما هم احساس خنکی و زلالی آب را میکنیم مخصوصا که مریم خانم پاهاشو داخل آب گذاشت و دستی به آب زد و از الله سپاسگذاری نمود ، استاد حضور شما ، 2تا فرشته به زیبای آبشار افزوده چون هرلحظه دارید عاشقانه الله را شکرگزاری می کنید.
واما درسهای این فایل:
غلبه برترس است ، البته بر خی ترسها طبیعی هست و از زمان تولد همراه ما هست مخصوصا ترس از ارتفاع که برای بقا لازم است ولی میشه با الگو گیری و منطقی کردن بران غلبه کرد
دیدیم که دختر خانم داشت دوست پسر خودش را تشویق می کرد و انگیزه می داد تا بپره با ابن حال که خودش اول از ارتفاع پریده بود و آقا پسر بعداز دقایقی کلنجار رفتن با نجوای شیطان تونست بپره و بر ترس خود غلبه کنه ، نکته اینجاست که وقتی کسی تونسته در مسیری موفق بشه پس یعنی ماهم می تونیم فقط باید باورهای درستی بسازیم.
در مسیر موفقیت جنسیت مطرح نیست دیدیم که در این فایل خانم جوان از آقا زودتر تونست بر ترس خود غلیه کنه و به موفقیت برسه . ( مثال برای خانم موفق؛ ماری کوری _ بی نظیربوتو نخست وزیر پاکستان )
در حوزه های دیگر هم می تونیم باور درست بسازیم مثلا مکان تولد تاثیری در موفقیت ما نداره چون چقدر الگو داریم که از روستاهای دور افتاده رشد کرده اند
زمان هم تأثیر در موفقیت ما نداره چون الگو هایی داریم که در قدیم پولدار و ثروتمند بوده اند و الان هم که چندین دولت و حکومت عوض شده باز هم ثروتمند وخوشبخت هستن .
باور داشتن پدر و مادر پولدار، می تونیم الگوهایی پیدا کنیم پدر و مادر فقیر دارن و خودشان پولدار شدن، و عکس این قضیه صادق است
بنابراین با الگوسازی از انسانهای موفق می تونیم ما هم به موفقیت برسیم ، و البته نکته مهم ایکنه باور های موفقیت وپیشرفت آنها را استخراج کنیم و کشف کنیم ، نه از رفتارهای اجتماعی آنها کپی برداری کنیم ، چون ممکنه یک انسان موفق که الگوی میلیون ها نفر است از نظر اخلاقی بعضی مسائل را اصلا رعایت نکنه ، و ما نباید آن رفتار شخص را تکرار و کپی کنیم .
مثال مارادونا اسطوره فوتبال جهان بود ، ولی از نظر رفتار و اخلاقی مشکل داشت و همه می دونن که معتاد بود ، و لذا نباید معتاد بودن یا فلان غذا خوردن ، یا فلان باشگاه رفتن را عامل پیروزی او بدانیم و ما هم همان کارها را انجام بدهیم ، بلکه باید باورهای قلبی که باعث حرکت و کسب مهارت شده را کشف کنیم.
دوست خوب و هم فرکانسی من چقدر تحسینت کردم برای این توجه به ریز ترین نکات مثبت این فایل چقدر خوب نوشتی نکات این قسمت رو،چقدر لذت بردم از خوندنشون
درباره باور ها چقدر مثال های خوبی زدی شات گرفتم تا دوباره و دوباره بخونمش تا بیشتر باور پذیر بشه برام موضوعات
با الگو سازی از آدم های موفق میتونیم ماهم به موفقیت برسیم اصلا این جمله رو که خوندم انگااااار برای من نوشته شده بود و کلی خداروسپاسگذاری کردم برای هدایت من به سمت کامنت شما
دوست خوب و هم فرکانسی من امیدوارم همیشه در مسیر درست و در حال هدایت خدا باشی و سلامت و ثروتمند و شاد و همیشه ازین کامنتا بزاری تا بخونیم و لذت ببریم
سلام به استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز و دوست داشتنی
سلام به همه ی همراهان همیشگی سریال زیبای زندگی در بهشت
سلام و خدا قوت ، خدمت آقا علیرضا عزیز … با اون کامنت قشنگت .
اول از کاور زیبای قسمت 200 سریال زیبای زندگی در بهشت شروع میکنم .
آسمان آبی ، با ابر های سفید مثل برف .
درختان سرو و کاج سبز رنگ و بلند قامت رو تو تصویر میبینم که ، بر روی صخره های سنگی روییده اند .
این صخره های عظیم در دل خودش یک آبشار رو جای داده . آبشاری عظیم که صدای برخوردش با صخره ها به گوش میرسه .
از نوع لباس پوشیدن استاد عباس منش و خانم مریم شایسته میشه گفت ، یه هوای لطیف و بهاری حاکم شده . هوای بهاری که برخوردش با صورت و بدن ، حس و حال هوایی شدن رو دست میده به آدم .
در این لوکیشن زیبایی که ذکر کردم ، یک زوج خوشبخت رو میبینم .
استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز
الگوی مناسب برای یک رابطه ی رویایی برای من .
یه کلاه گپ ، تیشرت آبی رنگ جذب ، شلوارک مردانه طوسی رنگ
سمت راست تصویر ، موهای بلند مریم جون رو میبینم ، با لباس های دیجیتالی .
لبخند بر روی لب شون به زیبایی های عکس افزوده .
پشت سرشون یه آب سبز لاجوردی ، یه آب قابل شنا کردن . آبی سرشار از مواد معدنی لازم . جون میده بری داخلش و چندین ساعت بمونی تا بدنت پر بشه از تمام مواد معدنی مورد نیاز .
دمای آب مشخصاً سرد هست ، کمک میکنه تا سیستم دفاعی بدن هم قدرتمند تر بشه .
خدایا شکرت از زیبایی ها و برکات این عکس هر چی بگم کم گفتم .
خوب حالا بریم سراغ پاسخ به کامنت آقا علیرضا عزیز
آقا علیرضا بهتون تبریک میگم که متن پر از آگاهی تون به عنوان متن انتخابی این قسمت از سریال زیبای زندگی در بهشت انتخاب شد .
کامنت تون واقعاً عالی بود .
خصوصاً اون نکات مهمی که در مورد ترس گفتید . خصوصاً ترس از ارتفاع .
شاید به زبون ساده به نظر برسه ، اما خود انسان وقتی تو اون ارتفاع قرار میگیره ، یک فشار عصبی وحشتناکی چیره میشه در سراسر بدن .
اما شجاعت اینجا ها باید خودش رو نشون بده .
پریدن تو آب برای من هم وحشتناک و هولناک هست . اما برای شجاع شدن ، برای خاموش کردن نجواهای شیطان باید خطر رو به جون بخری .
من هم دوست دارم تو همون آبشاری که استاد عباس منش و خانم مریم شایسته فیلمش رو ضبط کردند ، شنا کنم و از همون ارتفاعی که اون خانم شجاع و دوست پسرش پریدن تو آب ، من هم همون کار رو انجام بدم . دوست دارم همون رنگ سبز لاجوردی که داخل عکس و فیلم دیدم رو از نزدیک با چشمان خودم شاهد باشم .
دوست دارم همون دمای آب رودخانه رو با بدنم حس کنم .
خدایا شکرت واقعاً زیبا بود . واقعاً جای شکرگزاری رو داشت .
از زیبایی های شروع فایل و پایانش که نمیشه گذشت . جاده ی آسفالته ، با پیچ و خم های ملایم . که دو طرف پر شده با درختان سبز و خرم .
آقا علیرضا تو کامنت تون گفتین : هفت آبشار شهرستان بابل . انشاالله
بتونم این منطقه ی زیبا رو تجربه کنم و باعث بشه تا لذت ببرم . انشاالله که دیدن هفت آبشار شهرستان بابل منجر بشه به سپاسگزاری و شکرگزاری بیشتر من . خدایا منم میخام این لوکیشن زیبا رو ببینم . تو این آبشار قشنگ دست هام رو با آب تمیزش بشورم و از سردی آب برای خنک کردن سر و صورتم استفاده کنم .
پاچه های شلوارم رو بدم بالا ، پاها مو بذارم تو آب و چندین دقیقه اون دمای آب رو احساس کنم .
بوی مطبوعی که تو تمام اون فضا پیچیده رو ، با تک تک سلول های بدنم ، استشمام کنم .
آقا علیرضا عزیز ، کامنت تون رو به دقت خواندم و لذت بردم . خیلی خیلی زیبا بود .
حسم بهم گفت به سایت یه سری بزن خبری هست ، به محض اینکه باز کردم ، نقطه آبی دیدم و خیلی خوشحال شدم ، گفتم خدا داره از طریق بهترین بندهاش بامن صحبت می کنه .
و کامنت زیبای شما دیدم و با خوندنش احساس من عالی تر شد .
اینها همه لطف و مرحمت الله است و من باید سپاسگذار خداوند یکتا باشم .
برات بهترین ها را آرزو دارم .
از خداوند مهربان و وهاب می خوام شما را در زمان مناسب به مکان مناسب هدایت کنه و تمام شادی دنیا را به قلب زیبای شما هدیه کنه .
سلام به اساتید گرانقدر و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
داشتم غذا می خوردم، پِلَنم این بود که بعد از غذا بشینم این فایل رو ببینم و در موردش بنویسم. آخرای غذا بود که گفتم حالا بذار یه کم اولش رو پلی کنم و در همون ثانیه های اول که مریم جان دوربین رو چرخوند سمت جاده، غذا پرید تو گلوم از بس قشنگ بود :))))) گفتم وای قلبم! و همونجا پاز کردم دیدم نمیشه این صحنه ها رو در حال غذا خوردن دید. این صحنه ها رو باید چهارچشمی بلعید و حسش کرد و لمسش کرد و بو کشید و سرمست شد! خدایا این چه آسمونیه؟! اون ابرا، اون کوه، اون درختای سر به فلک کشیده…دلم ضعف رفت (ایموجی چشمای هیپنوتیزم شده :))))) وای وای اون درختایی که از شیشه ی سمت استاد پیداس رو ببین خدای من!!
خدا رو شکر چه رخشی داریم ما که باهاش هرررجا میتونیم بریم، چقدر حال کردم که گفتین زدم رو crawl mode! چه آپشن هایی داره این F150 خدایا شکرت!
بی نظیره بی نظیره این منظره استادجان باهاتون موافقم و میتونم تصور کنم که اینجا یکی از زیباترین جاهایی هست که تو عمرتون دیدین (چشمایی که یه عالمه قلب ازش میاد بیرون :))))
خدای من هر چی این فایل میره جلوتر قشنگ تر میشه! اون آبشار چی میگهههههه؟؟!! چقدر رویاییه! دقیقاً منم داشتم فکر می کردم این پسر اصلاً چه جوری رفته اون بالا؟! که جلوتر تو فایل معلوم شد چه جوری…چه لحظه ی زیبایی بود اونجا که دو تایی از اون بالا پریدن پایین، منم خیلی دوست دارم این کارو تجربه کنم خداجان!
عاشق اون صحنه ی “رد دادن” مریم جان هستم با اون آستینایی که یکیش بالاس یکیش پایین :))))
خدایا شکرت به خاطر استادی که داریم که با دیدن هر صحنه و اتفاقی درس هاش رو میکشه بیرون و با ما به اشتراک میذاره! این بار در مورد اهمیت الگو پیدا کردن و بعد باور پیدا کردن به اینکه می شود و بعد هدایت شدن به سمت چگونگی.
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه…اینم برمیگرده به اینکه ما چقدر به قدرت خدا باور داریم…چقدر باور داریم که هر کاری برای خدا آسونه…چقدر حاضریم بدون اینکه قدم بعدی رو بدونیم قدم اول رو برداریم…به قول استاد تو یکی از فایل های توحید عملی تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
خدایا! کمک کن بتونیم بزرگ فکر کنیم!
عاشقتونم استاد جان! و مریم جان! و همه ی دوستای نازنینم (قلب قلب قلب)
چقدر لذت بردم از وصف این سفر از زبان شما و خدارو شکر برای این هدایت
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه
این جملات طلایی رو باید به همون طلا نوشت و بر دیوار ذهن کوبید.
تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
چقدر کمک میکنه به رشد ما
خدایا شکرت که توفیق خوندن این کامنت توحیدی رو به من عطا کردی
از خداوند براتون برکت میخوام در تمام زمینه های زندگیتون
دعاتون مستجاب شده و بزرگ فکر کردید که الان چنین شرایط عالیی دارید
بی نهایت سپاسگزارم از شما برای پاسخ زیبایی که برای دیدگاهم نوشتید و ممنونم از لطفی که همیشه به من و خانواده م دارین!
یکی از بهترین حس ها رو تجربه می کنم وقتی پاسخ های پر از مهر شما و وجیهه بانوی عزیز رو می خونم.
چقدر تعبیرتون برام جالب بود: باید بر دیوار ذهن کوبید!
دقیقاً همینطوره…ما خیلی وقت ها (من خودم رو میگم) کلی از این جمله های “طلایی” به در و دیوار خونمون چسبوندیم اما مهم اینه که چقدر توی ذهنمون داره اینا نهادینه میشه…البته که یکی از راه های نهادینه شدنش هم همینه که مدام جلوی چشممون باشه و با خودمون تکرارش کنیم، اما باید یادمون باشه که باورها رو یک روزه نمیشه ساخت، تکرار و تکرار و عمل و عمل و مداومت میخواد…
ممنونم از شما که باعث یادآوری این نکات برای خودِ من هم شدین!
دختر تو چقدر زیبا و پر هیجان وپر انرژی کامنت نوشتی
آفرین خیلی تحسینت کردم
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه…اینم برمیگرده به اینکه ما چقدر به قدرت خدا باور داریم…چقدر باور داریم که هر کاری برای خدا آسونه…چقدر حاضریم بدون اینکه قدم بعدی رو بدونیم قدم اول رو برداریم…به قول استاد تو یکی از فایل های توحید عملی تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
ممنونم از پاسخی که برای دیدگاهم گذاشتی و به من و خانواده م لطف داری!
واقعاً لطف خدا شامل حال ما شده که توی این سایت الهی حضور داریم و بهره می بریم از وجود استاد بی نظیرمون! و یکی از شکرگزاری های همیشگی من همینه که خودم و خانواده م خدا را شکر باهم هم مسیر هستیم و به رشد هم کمک می کنیم…
باز هم از شما ممنونم و در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم لیلی جان (قلب)
سلام گرم تابستونی من به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
سلام به دوستان همفرکانسی عزیزم
تقریبا میشه گفت در اطراف من هیچ فرد همفرکانسی وجود نداره که بتونم درمورد آگاهی های این سایت باش حرف بزنم، چه تو خونواده چ همکارا چ دوستام ……
تنها دوستان همفرکانسی من تک تک عزیزانم تو این سایت هستن، راحت میتونم درمورد آگاهی هام نتایجم دغدغه هام حرف بزنم، اینجا جاییه که جنس حرفا یکیه، رنگ و بوش یکیه همش عشقه عشق.اینارو گفتم بدونین چقدر برام عزیزین و چقدر دوستتون دارم، من زندگی رو در کنار شماها در جمع شماها و تو سایت دارم زندگی میکنم.در بیرون از اینجا چقدر غریبم ….(بغض کردم چقدر)
یه چیز جالب بگم براتون
تو کامنتهای قبلیم گفتم که تو محیط کارم به یه تضادی خوردم که زیاد خوشایندم نبود، و خداروشکر تونستم حلش کنم.(حذف شیفت های تعطیلاتم)
بعد حل شدن این موضوع و کلی ذوق و شوق برای نتیجه گرفتن و خلق کردن خواسته م ، یه سری نجواها اومد سراغم که«حالا که آسوده شدی و شیفت های تعطیلیت حذف شد چقدر اضافه کارت کم بشه و چقدر رو حقوقت تاثیر بذاره، آره خوشحال باش سر ماه ک حقوقتو دیدی و خورد تو ذوقت میفهمی»
این نجواها داشت حسمو منفی میکرد سریع مچشو گرفتم و نذاشتم زیادی جولون بده، دیگه بسه هر چی افسار زندگی منو گرفتی تو دستت.من اینجام که مثل قبل زندگی نکنم والا چ فرقی کردم با قبلم.
سریع به خودم گفتم ، مگه فقط از این طریق بود که روزی میرسید بهم، خدای من هزاران راه و روش داره این موضوع و برام حلش کنه و مطمئنم یه دری به روم وامیشه چون سپردم به خودش.یا نهایتش اینه که هزینه های اضافیمو کم میکنه که این کاهش حقوق به چشمم نیاد.
باور کنید با این صحبت ها آروم شدم، دوباره برگشتم به همون حس و حال عالیم به خوشحالیم ادامه دادم و روزی نبود که به خاطرش شکرگزاری نکنم.هر روز شکرگزاری میکردم که یادم نره با عمل به قانون و لطف خدا جونم به چ نتیجه ای رسیدم.
بچه ها اشک امونم نمیده و بسختی دارم مینویسم ، همش اشتباه تایپ میکنم و مجدد برمیگردم تصحیحش میکنم.همین دیروز بود که حکم افزایش حقوق من خورده شد.دو برابر اضافه حقوقی که بخاطر شیفت های تعطیلی میگرفتم.
اصلا شرایط جوری رقم خورد که یکدفعه این اتفاق افتاد به شکل باورنکردنی و خیلی راحت.
اصلا نمیدونم چی بگم، مگه میشه آخه
به خدای خودت اعتماد کنی، خوش و خرم زندگیتو بکنی و لحظه به لحظه شکرگزاری کنی بعدش نتایج همین جور سلسله وار پشت سر هم بیفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زبانم قاصره از این همه مهربونی و لطف خدا، زبانم قاصره ……
من از روز اول ورود به سایت مشتاق خریدن دوره های استاد بودم، ولی استاد گفته بودن تا زمانی که از فایل های رایگان نتیجه نگرفتین نرین سراغ محصولات.
هنوز کلی فایل رایگان مونده بود که من ندیده بودم، با وجود اینکه کلی نتایج ریزو درشت از فایل هایی که گوش کرده بودم گرفته بودم ولی بازم با خودم میگفتم نکنه هنوز آمادگی دریافت دوره ها رو نداشته باشم؟ نکنه هنوز آگاهی هام بحدی نرسیده باشه که تو مدار خرید دوره ها نباشم و نتیجه دلخواهمو نگیرم و دلسرد بشم؟.نکنه برم سراغ محصولات و از این گنج هایی که توی فایل های رایگان هست غافل بشم و هزارتا اگه دیگه….
هر روز شوق خرید داشتم و از طرفی هم این نجواها
امروز که این فایل و دیدم از صحنه ای که اون آقا پسره برای پریدن از بالای صخره ها تعلل داشت یاد خودم افتادم، که چقدر دارم تعلل میکنم و خرید دوره هارو دارم به تعویق میندازم
بابا بخر تمومش کن، دیگه نشانه از این واضحتر آخه….
به محض اینکه فایل تموم شد سریع رفتم تو قسمت محصولات بدون لحظه ای درنگ سریع محصولی که به عشق همون وارد سایت شدم و خریدم.دوره عشق و مودت در روابط
مشکل و معضل اصلی من تو تک تک لحظات زندگیم که اجازه لذت بردن از نتایج دیگه مو بهم نمیاد.
وقتی داشتم میخریدم این دوره رو دستام از شدت هیجان میلرزید.میدونم روزای خیلی خیلی عالی ای در پیشه…..
سلام دوست عزیزم چقددددددر خوشحال شدم از نتایجی که داری میگیری ذوق کردم آفرین که به خودت امید میدی آفرین که برای خودت جایزه خریدی تا نتایج بیشتری رو رقم بزنی به امید اینکه روزهای قشنگتری رو خلق کنی
خوندن گفتگوهای ذهنی دوستان باخودشون و دیدن امید و توکلشون و خوندن نتایج حاصل از این باورهای توحیدی و افکار جدید به آدم انگیزه میده.
به شخصه هر کامنتی که علاوه بر تحسین فایل هدیه استاد در اون از نتایجشون هم میگن به من یکی کلی درس و انگیزه میده
چقدر عالی نتایجت رو بیان کردی و اصلا خیلی عجیب هدایت شدم به این کامنت شما چون داشتم کامنت میذاشتم که بعد از ارسال یه دفعه سایت اومد به این کامنت
و گفتم باید بخونمش
خیلی تبریک میگم بابت افزایش حقوق با ساعت کاری کمتر رو داری تجربه میکنه
این ها فقط داره باور می سازه که خواسته ها چقدر میتونه عجیب باشه که آخه من چجوری می تونم با ساعت کار کمتری حقوقم رو از دست ندم اما با خدا می شود مهم نیست چقدر دور از ذهن باشه اگر شاکر باشیم در کنار باور های درست به آنچه بخواهی میرسی
خیلی تبریک میگم بابت خرید دوره جدید
آفرین که انقدر عملگرا هستی انقدر درسات ها رو اجر می کنی
تبریک بهتون میگم که مدارتون رفته بالاتر و نتایج خوبی گرفتین، این بخاطر کار کردن رو خودتونه و لایقتر شدن و خداوند وعدش حقه و ایمان کسی رو نادیده نمیگیره، همینطور ادامه بدین و از نتایجتون واسمون بنویسید که هم یاد بگیریم و هم ایمانمون تقویت بشه. خدا رو شکر میکنم و به خداوند بزرگ میسپارمتون
سلام یگانه بانوجان.دوست هم فرکانسیم.من هم خیلی خوشحالم که با شما دوستان عزیز در این جمع فوق العاده حضور دارم.من هم جدیدا یه تجربه ای مثل شما دارم .من امسال به خاطر شرایط بارداریم خیلی از شیفتهای اتاق عملمو کم کردم اصلا شیفت شب نرفتم برعکس بارداری های قبلیم که تا اخر 39هفته همه جور ه میرفتم تازه 70تا 80ساعت اضافه کار هم داشتم.اما روی این بارداریم دیگه معتقد نبودم که فقط خدا از طریق این کارم به من پول میرسونه.راحتی واسایش خودم برام ملاک بود.بیشتر تو ی خونه کنار بچه های دیگم مشعول کار کردن روی محصولات وسایت بودم واحساسم عالیه.تا اینکه ماه پیش مدرک کارشناسیمو بعد از 12سال که ارائه دادم قبول کردن وحکم افزایش حقوق زده شد.این هم نتیجه احساسات خوب وباور های توحیدی .
سپاسگزارم ازتون که از نتیجه هاتون برامون مینویسید تا برامون باور پذیر بشه رسیدن به خواستهها و خیلی خوشحال شدم به خاطر نتیجه ای که گرفتید وقتی تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و در لحظه باشید و سپاسگزار خداوند پاداش بهتون داده شده.امیدوارم از دوره ای که خریدید بهترین بهره رو ببرید .موفق و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خداوند هدایتگر
خدایی که این روزا تو زندگیم بیشتر احساسش میکنم
خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردنمون هست
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم که کامنت هاشون احساسام رو برانگیخته میکنه
چقدر تماشا کردن پا روی ترس گذاشتن اون پسر برام قشنگ بود
چقدر قابل تحسین بود برام وقتی همه وجودش رو ترس گرفته بود ولی میخواست تجربه کنه و در لحظه باید توی ذهنش اهرم رنج و لذت میساخت یا بپرم و این حس قشنگ روتجربه کنم با اینکه میترسم یا مثل ترسو ها بیام پایین و بگم من نمیخوام بپرم چون میترسم
برام جذاب بود چون به تازگی تجربه اش کردم
چون با همه وجودم میتونستم نجواهای ذهنش رو بشنوم
کار ذهن همینه همیشه میخواد تورو نگه داره که یه وقت بزرگتر نشی یه وقت ازش قوی تر نشی یه وقت محدودیت هایی که برات مشخص کرده رو نشکونی و آزاد بشی از بند محدودکننده ها
چون اگر آزاد بشی دیگه پشت اون میتونی خیلی کارها بکنی
فقط کافیه یک بار بر خلافش عمل کنی یه بار بهش بگی ببین دیدی شد من به تو گوش ندادم و این کار رو کردم دیدی اونجوری که تو میگفتی نبود دیدی بزرگتر شدم
حالا دیگه میتونم همه چیو همینطوری تغییر بدم
ولی انسان تا زمانی نمیتونه روی ترس هاش پا بزاره که روی کمک خداوند حسابی باز نکرده باشه قدرت خداوند رو نشناخته باشه
ندونه که خداوند هر لحظه داره هدایتمون میکنه
چند روز پیش من واسه اولین بار برای ترک عادت هام برای عزت نفسم برای پا گذاشتن روی ترسم و برای دیدن جهان و درک بهتر از خودم سفری رو شروع کردم
رفتن به این سفر هدایت خداوند بود که بهم گفته شده بود و من انجامش دادم
رها کردم و خودم رو سپردم به خداوند که همه چیز تحت نظارت اونه
و ساعت 3 نصف شب با مهرک زدیم به دل جاده به سمت ییلاق تو ارتفاع 1489 از سطح دریا
هیچ شناختی از جایی که میخواستیم بریم و جاده اش نداشتیم
من خیلی از جاهای تاریک و جنگل هایی که حیوان های وحشی داره میترسم
اولش خواستم بگم صبر کن هوا روشن بشه بعد بریم ولی گفتم این سفر فرق میکنه اومدم که مثل قبل نباشم
هرچی دورتر میشدیم به جاهایی که هیچ انسان و ماشینی نبود میرسیدیم نجواهای ذهنیم بیشتر میشد
ما از اول مسیر به جای گوش دادن موزیک فایل های توحیدی رو گوش میکردیم
هر یه جمله ایی که استاد در مورد توحید میگفت من رها تر میشدم
تو جاده هیچ نوری جز نورماشین ما نبود و هیچکسم جز ما اونجا نبود
صدای استاد برای من مثل اون دختری بود که داشت به پسره میگفت بپر و انگیزه میداد
تو فقط کافیه یه بار انجامش بدی
از طرفی هم تابلو های خطر حمله حیوانات و ریزش کوه کمک به نجواهای ذهنم میکرد
ما رسیدیم به یه جایی مپ گفت رسیدید ولی ما نمیدونستیم از کدوم طرف بریم چون یه سرپایینی خاکی به سمت دره بود اونجایی که مپ میگفت
خدا گفت بپیچ ذهن گفت برو
گوش نکردیم و رفتیم اینقدر رفتیم که دیگه نه تابلویی بود نه درختی بود حتی و نه هیچ چیز دیگه ایی
یه جاده باریک بود و یه کوه بلند و یه دره و روی زمین و کنار کوه سنگ هایی که از کوه ریزش کرده بود
خدا گفت نرو برگرد دیدی گوش ندادی از مسیر خارج شدی
گفتم ببخشید خدای مهربونم همین الان برمیگردم
برگشتیم تو راه دو تا موتوری تو تاریکی نشسته بودن خدا گفت از اینا بپرس بهت میگن کجا بری
به مهرک گفتم بریم بپرسیم گفت آخه گفتم خدا میگه بپرس
خدا مثل همیشه درست میگفت آدرس دقیق رو بهمون نشون دادن
بعد از همه ی این ماجرا موقع طلوع خورشید از ماشین پیاده شدیم
با صحنه ای روبه رو شدیم که نمیتونم با کلام براتون توصیف کنم اینقدر اسمون پر ستاره بود که چشمام سیر نمیشد از دیدنش احساس میکردم دست بلند کنم میتونم بگیرموشون همه ستاره هایی که تو کتاب ها و فیلم ها عکسشون رو دیده بودم داشتم از نزدیک میدیدمشون
خواستم با گوشی عکس بگیرم
ولی فقط عکس یه ستاره تو گوشیم افتاده بود اونم ستاره قطبی بود
همونی که با عمل کردن به تمرینش باعث دیدن این همه زیبایی شده بودم
بعد از اون کوه های بلند پر از درخت خورشیدی از پشت اون داشت بیرون میومد روستایی ها که کم کم داشتن بیدار میشدن صدای پرنده ها
دوستان هرچقدر از زیبایی که میدیدم بهتون بگم کم گفتم
تیکه ای از بهشت بود
رویایی بود
{اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه}
همونجا دفترم رو برداشتم و شروع کردم به شکرگذاری کردن
بعد از اون هدایت شدیم به یه رودخونه زیبا
کنارش غذا خوردیم و جلسه هفتم قدم اول 12 قدم رو گوش کردیم نمیدونید چقدر عالی بود چقدر احساسمون عالی تر شده بود
همون لحظه داشتیم در مورد اینکه هیچ برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیوفته صحبت میکردیم که من وقتی آخرین قاشق از غذامو خوردم از درخت بالاسرم یه برگ افتاد تو بشقابم
باورتون میشه؟چرا یه دقیقه قبل نه چرا چند دقیقه بعد نه
خداروشکرت که دارم تو زندگیم بیشتر احساست میکنم
و اتفاق قشنگ دیگه این بود که
اونجایی که استاد میگه وقتی به خدا توکل میکنی وقتی رها میکنی و اجازه میدی که خدا هدایت کنه
وقتی فقط لذت میبری سعی میکنی ذهنت رو کنترل کنی
طبیعیش اینه که ثروت وارد زندگیت میشه
همینطوره
وقتی رسیدیم جایی که آنتن داشتیم پول به حسابمون واریز شد چقدر اندازه پولی که تا اون موقع برای سفر خرج کرده بودیم
چقدر زیباس اجرای قوانین جهان
دوست داشتم از تجربه خودم براتون بنویسم از هدایت هام از ترس هام
از شما استاد عزیزم بسیار سپاسگذارم
دوستتون دارم
به نام خداوند مهربانی ها
سلام به شما دوست عزیزم شیدا خانم
امیدوارم همین الان که دارید دیدگاه من رو می خوانید حال دلتون عالی باشه
من هنوز صحبت های آقا مهرک با اون صدای دلنشینی که دارند توی کلاب هوس یادمه
ممنون میشم بگید کدوم فایل همونی هست که آقا مهرک صحبت کرده برم دانلود کنم گوش بدهم احساسم بهم میگه به شنیدن اون فایل نیاز دارم
اما بریم سر اصل مطلب
امشب اومدم توی سایت اومدم تو همین صفحه یعنی قسمت 200 سفر به دور امریکا
زدم روی دکمهی ادامه برای کامنت آقای خوشدل ولی دکمه کار نمی کرد
به ظاهر اینه که خب این باگه سایته دیگه!!!!
الله اکبر حاضرم قسم بخورم که این باگ نبود و خدا بود که داشت می گفت نععع اون کامنت نه!! گفتم پس چی گفت ایناهاش این بندهی من خانم شیدا حبیبی یه کامنت زیبا نوشته بیا اینجا این حرف هایی که می توانه بهت کمک کنه
خلاصه کامنت شما که کلی توش زیبایی و درس بود
ولی…
جلسه 7 قدم 1 تو گوش من زنگ زد و….
و فکر می کنم بیشتر از یک ساله که گوش ندادم
سریع رفتم صوتیش رو دانلود کردم
و شروع کردم به گوش دادن
الان حدود 20 دقیقهاش گذشته و…
حتماً باورتون میشه که من دارم از خوشحالی بال در میارم
این صحبت های استاد دقیقا دقیقا دقیقاً همون چیزهایی که هست که من باید به یاد می آوردم و در واقع می فهمیدم چون کاملاً برای من جدید بود مهم نیست قبلاً چند بار گوش دادم این آگاهی ها با توجه به تغییر مدار می توانه هر بار درک جدیدی به آدم بده و کاملاً جدید باشه
الهی شکرت الهی شکرت
واقعاً سپاسگزارم از شما
راستی اون روستای جادویی هم تو گوگل سرچ کردم
چندین لینک آورد
من این صفحه رو باز کردم «علی بابا مگ»
فصل تابستان جان میدهد برای سفر به ییلاق، آن هم جایی مانند ماسال که ییلاقهای زیادی را در آغوش خود جای داده است. آب و هوای اولسبلنگاه در تابستان عالی است و به همین دلیل هم اردیبهشت تا شهریور بهترین زمان سفر به اولسبلنگاه خواهد بود
به قلم فرحناز احمدزاده
من خیلی به مقاله های طبیعتی طور و گردشگری این سایت علاقه دارم
و انصافاً خانم احمد زاده دید مثبت و نگاه زیبا بینی داره ، هر بار مقالهای از ایشون می خوانم به وجد میام
خلاصه این صفحه رو باز گذاشتم فردا صبح ان شا الله از خواب بیدار بشم برم بخوانم و دلم خیلی روشنه
چی میشه اگه من هم هدایت بشم همین شهریور ماه برم :)))
بهتون قول میدهم اگه رفتم از خاطرات شیرینش توی سایت بنویسم و به شما هم خبر بدهم
چون استارت این سفر از دیدگاه شما خورده:)
اگر دوست داشتین از تو اینترنت عکس هاش رو ببنید روستای اولسبلنگاه تو اون فایلی که تو کلاب هوس آقا مهرک صحبت می کرد می گفت رفتید ترکیه
باورتون میشه من تو کامنت شما فکر کردم اینجا ترکیه است!! بعد وقتی سرچ کردم دیدم ایرانه بی نهایت خوشحالم شدم بیشتر در دسترس خودم دیدمش و گفتم این حتماً و قطعاً یه نشونست که منم باید برم :)
خدایا شکرت
به دستان قدرتمند فرمانروای عالمیان می سپارتمون
در کنار همسر محترمتون آقا مهرک الهی عزیز ثروتمند و پایدار باشید
سلام دوست عزیزم
اول از همه هم من و هم مهرک جانم بسیار سپاسگذاریم به خاطر کامنتی که برامون گذاشتی
کلی لذت بردیم
امیدوارم که شما هم رفتن به این سفر رو تجربه کنید و زیبایی هایی که ما دیدیم و ازش سیر نمیشدیم رو تجربه کنید
درسته اون روستا تو ایرانه
همین ایرانی که خیلی ها زیبایی هاش رو نمیبینن و مدام ازش بد میگن
تو همین ایران من دارم بی نهایت زیبایی میبینم بی نهایت احساس های خوب تجربه میکنم
تقریبا 1 ماه و نیم هست که اومدم ایران
حتما داستانش رو که کلی درس توش هست رو تو فایلی که خدا هدایتم کنه و بگه اینجا باید بنویسی مینویسم
دوست عزیزم فایلی که مهرک با استاد صحبت کردند فایل گفت گو دوستان با استاد عباسمنش قسمت 43 هستش
منتظر کامنتتون هستم
هرکجا که هستید شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه خدا
سلام دوست عزیزم
چه داستان زیبا و لذت بخشی!
در لحظه به لحظه و کلمه به کلمه اش خدا بود!
خیلی دوست دارم این تجربه های از دست اول رو که دوستان مینویسند.
سالها پیش، منهم از این مسافرتهای هدایتی عجیب، زیاد میرفتم، ولی کسی که به خدا اعتقادی نداره، از کجا میتونه سر در بیاره؟!!
سالها بعد، با ذوق میگفتم: ببین، اونجا که چش بسته رفتم، معدن قاچاقچیان بود، بهم رحم کردن!!
یا: ببین، از یه جنگل تاریک عجیب گذشتم، چطور خرس منو نخورد؟ خدا میدونه!!
اینها واقعا اتفاق افتاد و در لحظه لحظه ش دلم به نیروی عجیبی خوش بود، که اونموقع نمیشناختم.
چقدر خوبه که با چشم باز مسافرت میرید! حتی تو تاریکی.
با رفیق شفیق تان مهرک عزیز بهتان خوش بگذره. دنیایتان پر ستاره.
سلام شیدا جان.رفتم گوگل سرچ کردم این روستای زیبا رو.چقدر زیبا بود کلی از دیدن عکسهاش لذت بردم وای به حالی که از نزدیک ببینمش.یادم باشد رفتم مسافرت این مکان زیبا رو ببینم.ممنون بابت کامنت قشنگتون ومعرفی زیبایی های خدا که تمومی نداره.
بنام خدای خالق طبیعت زیبا
هزاران سلام و درود به دو استاد نازنینم و دوستان عزیز همسفرم در این سفر بسیار زیبا و هیجان انگیز
هیجان رو از همین ابتدای فایل از لحن گفتن مریم جان می تونیم احساس کنیم که گفت استاد یه جای خفن توی middle of جنگلای صعب العبور پیدا کرده و قراره بریم اونجا کمپ کنیم یه جاده سنگلاخ کوهستانی که فقط این تراک میتونه از پسش بر بیاد
خدایا شکرت چقدر این جاده زیباست از روبرو و از پنجره های دو طرف ماشین هر چی نگاه می کنی سرسبزیه و درختای بلند که بیشترشون هم درختای سپیدارن و شکل مخروطی قشنگی دارن
و این آسمون آبی پر رنگ و این ابرای سفید خوشگل و پفکی و پوشش سبز کوه واقعاً اینقدر زیباست که فقط می تونم تحسین کنم و بس
کلاً منظره های این منطقه اینقدر زیباست که از سوئیس و از هر کارت پستالی زیباتره
اونجا که استاد ماشینو پارک کرد و پیاده شد جالب بود وقتی که دید یه نفر دیگه داره از اونجا رد میشه بش گفت فکر کردیم شاید تنها ما اینجا هستیم
یه نکته ای رو استاد گفت که : (دقیقاً این چیزیه که من دنبالش می کردم، توی تجسمم یه همچین فضایی رو تو ذهنم دیدم)
این نشون میده که تجسم در زندگی ما خیلی میتونه نقش داشته باشه و وقتی با قدرت انجام بشه تبدیل به واقعیت میشه
و پیاده روی در این هوای فوق العاده که نه سرده و نه گرمه چه حالی میده بخصوص که این گلهای خوشگل و لطیف بنفش رنگ سر راهت باشه
ترغیب و تشویق و خدا قوت گفتن استاد و مریم جان به همدیگه هم یکی از نکات زیبای این فایله و البته در فایلهای دیگه هم بارها شاهدش بودیم و همینطور تحسین زیباییهایی که می بینن
وااای خدای منننن رسیدیم به آبشار چه منظره رویایی و بینظیری خدایا شکرت
اون آقا هم که بالای صخره ها مردد مونده بود که بپره توی آب یا نه؟ معلوم بود که میترسه و اون خانم همراهش که قبل از اون پریده بود توی آب هی تشویقش می کرد که اونم بپره استاد هم از این طرف تشویقش می کرد…و finally پرید
یکی دیگه از زیباییهای این فایل پایین اومدن اون خانم نسبتاً مسن بسمت منطقه آبشار بود که حتی برای مریم جون هم واقعاً آسون نبوده و خیلی شیب تند بوده..واقعاً تحسین برانگیزه من هم تحسینش می کنم
کار استاد هم زیبا و تحسین برانگیز بود که دست اون خانم رو گرفت و کمکش کرد از روی اون تکه چوب رد بشه
چه آب زلالیه وچه سنگهای متنوع و خوشرنگی مریم جان توش پیدا کرده که خیلی باحالن من هم از دیدنشون ذوق کردم خدایا شکرت بر این فراوانی و زیبایی
چقدر زیبا توصیف کرد مریم جونم سرمای آب رو که گفت آبش می سوزونه واقعاً اینقدر سرده ولی یه حس خیلی جالبی میده انگار بدن داره ریست میشه
و توی همون آب سرد اینا دارن شنا می کنن
یاد ابتدای سفرم به کانادا افتادم که اواخر فروردین بود و یخ دریاچه ها تازه آب شده بود و هنوز بعضی جاها تکه های کوچیک و بزرگ یخ روی آب بود و ما کنار ساحل یه دریاچه رفته بودیم آبش اونقدر سرد بود که بیشتر از چند ثانیه نمی تونستیم پا تو آب بزاریم ولی همونجا یه خانواده اومده بودن و دوتا پسربچه های 10-12 ساله شون تو اون آب یخ شنا میکردن
و این صخره ها چه شیب تندی دارن مثل دیوار عمودی هستن و بالا رفتن از اونها کار راحتی بنظر نمیاد ولی اون خانم و آقا مثل بز کوهی از اونها بالا میرفتن و پایین میامدن
خیلی جالب و درس آموز بود که اون خانم پیشتاز و پیشرو بود و اون آقا بدنبالش حرکت می کرد چقدر شجاع بود چقدر جسور و نترس بود خیلی تحسینش کردم باورهای منو جابجا کرد
من که فعلاً جرئت چنین کاری رو ندارم حتی از فکر کردن بهش نفسم بند میاد
نکته جالبی که نظرمو جلب کرد این بود که اون آقا در بار سوم که می خواستن تو آب بپرن خیلی بهتر شده بود و بر خلاف بار اول که می ترسید و تقریباً یکربع طول کشید تا بپره تو آب اینبار همزمان با اون خانم حتی یه ثانیه هم زودتر پرید
و این موضوع بطور واضح صحبت استاد رو در مورد تاثیر پیدا کردن الگوها در مورد خواسته هامون تایید می کنه
یعنی وقتی که اون آقا دو سه بار جلوی چشمش دید که اون خانم براحتی و بدون تردید پرید مسئله برای اونم باور پذیر شد و راحتتر و زودتر از دفعات قبل پرید
و هر دو مورد استقبال و تحسین استاد و مریم جان واقع شدن
وقتی که ما میبینیم یک فردی تونسته به یک موفقیتی برسه یه کاری رو انجام بده خیلی برای ما باید باور پذیر بشه که این کار شدنیه و باید از این قدرت استفاده کنیم
باید برای کارایی که میخوایم انجام بدیم دنبال الگوهایی بگردیم که اون کارو انجام دادن و اگر کسی اون کارو انجام داده باشه خیلی خیلی کمک می کنه بما که باور کنیم که میشود و اگر این باور تو ذهن مابنیادین بشه ما به راه حلها هدایت میشیم قانونش اینه
خدا رو شکر برای این سفر پربار که این همه زیبایی دیدیم و نکته های ارزشمند از استاد شنیدیم
باشد که عمل کنیم و رستگار شویم
هزاران درود به فاطمه بانوی عزیزم
به مامان سلیمی بزرگوارم
که باز هم کامنتی نوشتین که منو وادار کرد سپاسگزاری کنم از این همه توجه و دقت…
انگار دوباره فایل رو دیدم :)
ولی این دفعه با قلم مامان سلیمی توانا…
ممنون که صحبت استاد رو با اون اقا ترجمه کردین واقعاااااااااا تحسینتون کردم …
همینطور سپاسگزارم برای نوشتن جملات استاد به صورت دقیق ، چقدرررررررررررررر لازم داریم این جملات رو ثبت کنیم و بارها و بارها برای خودمون تکرارش کنیم…
و اما دعای آخر کامنت تون که منو یاد کامنتهای اقای سیدحبیب جان انداخت : باشد که عمل کنیم و رستگار شویم . الهی آمین
ممنونم ازتون دوست ارزشمندم
دوستون دارم
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام وجیهه بانوی نازنین
سپاسگزارم که به کامنتم توجه کردین و برام پاسخ نوشتین
دیدن نقطه آبی و دریافت پیام از شما حسم رو عالی کرد و انرژی بیشتری بمن داد
خدا رو شکر برای وجود ارزشمند شما و همسرتون و همه دوستان در این خانواده توحیدی
مطالعه کامنت دوستان تأثیرگذاره و فایده های زیادی برام داره که یکی از اونها همینه که آیه ها و اشعار و عبارت های زیبا و دلنشینشون به روح و قلبم نفوذ می کنه و بر زبانم جاری میشه…وقتی که داشتم دعای آخر کامنتم رو می نوشتم بلافاصله یاد آقای سید حبیب گرامی افتادم و همینجا از ایشون هم تشکر می کنم
از صمیم قلبم شما رو دوست دارم و تحسینتون می کنم
در پناه رب العالمین شادکام و متنعم از نعمتهای بی پایان الهی باشید
سلام و درودی دوباره به شما فاطمه بانوی دوست داشتنی خودم…
واقعاااااااااا نتونستم فقط لایک کنم و بگذرم و پاسخی به این قلب زلال ندم…
فاطمه بانو جانم چقدر من لذت میبرم از نکاتی که در کامنتها به ویژه در نوشته های شما بزرگوارنازنینم میخونم
اینکه تاکید کردین بر تأثیر گذاری کامنتها به واسطه آیه های الهی و اشعار و عبارتهای دلنشین دقیقاااا باهاتون موافقم و منو ترغیب کردم از این به بعد نکته برداری کنم…
چرا که انسان فراموشکاره..
من و همسرم هم از شما بانوی نازنین و دوستداشتنی ممنون و متشکر هستیم ، که هستین و حضورتون برکتی ست برای ما و خداوند رو سپاسگزارم که چنین دوستان ارزشمندی رو در مسیر زندگی ما قرار داده که ازشون بیاموزیم و رشد کنیم…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
دوست تون دارم عزیزم
در پناه عشق و نور الهی باشید
از دست و زبان که برآید… کز عهده ی شکرش به در آید
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ
قرآن رو باز کردم این آیه های زیبا اومد… خدایا شکرت
و من چقدر ذوق کردم،
از لحاظ معنی تحت اللفظی واقعا این آیه مناسب استاده، که همیشه و همه جا از توحید برای ما میگه و کتاب خدا رو بر ما میخونه و از کتاب و حکمت به ما می آموزه در حالیکه قبلا ما در ضلال و گمراهی آشکار بودیم
تازه منی که اینو میگم، خدا رو هزار مرتبه شکر، به واسطه ی مادر و پدر توحیدی که داشتم و البته پدر بزرگ مرحومِ واقعا توحیدیِ عزیزم، اون برداشتهای عجیب و غریب و خیلی پرت رو نداشتیم و تو باقالیا نبودیم ولی هنوز، بازم با این اوصاف و با این درکِ به نسبت بهتری که از دین و از خدا و از قرآن داشتیم، به نسبتِ الان، تو در و دیوار بودیم.(جا داره همینجا از مامان گل قشنگم، فاطمه سلیمی، یه دنیا تشکر کنم و دستشو ببوسم از راه خییییلی دور! عاشقتم بهترین مامان دنیا(یه عالمه بوس و قلب و بغل)
خدایا شکرت که تو این مسیر قرار گرفتیم و با مفهوم زیباتری از خدا آشنا شدیم. خدایا شکرت برای داشتنت…
سلام به استادای عزیز سخاوتمند که این زیبایی های فوق العاده و به معنی واقعی کلمه نفس گیر و خیره کننده رو با ما به اشتراک میذارین
و سلام به همه همسفرای دوست داشتنی:)
زبان قاصره از توصیف زیبایی های این فایل
الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلف الوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود
انقدر زیبا بود، انقدر تو حالت اعجاب و سرمستی از این همه زیبایی بودم و هستم، هم دلم میخواد بنویسم و حسم رو جاری کنم هم کلات مناسبی واقعا پیدا نمیکنی برای توصیف وتحسین این فایل
اون قاب زیبا
اون آسمون جذابِ دوست داشتنی
اون جاده ی بهشتی… که دوست داری تموم نشه کلا…
انگار تو خود بهشت بود واقعا، از پردایس هم بهشت تر
و در نهایت مقصد غایی… جنت برین…
یک تکه از بهشت جا مانده بر زمین من همیشه تو جاده طالقان اینو میگفتم و همیشه کلی عکس و فیلم میگرفتم از اون جاده، که چقدر دلم براش تنگ شده، ولی اینجا… خدای من اصن یه چیز دیگه بود
خدایا شکرت برای این همه زیبایی
مریم جانِ قشنگم عاشق اون سنگ قلبیت شدم من
و اونجا که استاد میگه مثل بز کوهی رفته اون بالا:)) عاشقتم من استاد:) واقعنم اون صخره ها بالا رفتنش روحیه بز کوهی بودن میطلبه:)
و توضیحات استاد رو این صحنه های رویایی، آقا عجب جاده ایه، من خداروشکر اینجا تو کانادا خیلی زیبایی دیدم، خیلی آسمونش، جاده هاش، حتی خیابونای معمولی و داخل شهر، قشنگ و زیبا و چشم نوازن، و سیر هم نمیشم از دیدنش و همیشه کلی خدا رو شکر میکنم بابتش…ولیــــــــــــــی این تصاویر این فایل، آخر زیبایی بود، یه چیز دیگه بود
چقدر نکته های خوبی گفتین استادِ جان
هیچ الگویی، هیچ پروتوتایپی رو واقعا نباید بپذیریم به عنوان بهانه برای نتوانستن
تو همه ی این مواردی که همیشه به صورت الگویی و ناخوداگاه قبولشون کردیم (که مثلا آقایون شجاع تر از خانومان، یا فلان کارو خانما نمیتونن بکنن، یا تو فلان بیزنس پول کمه، تو بهمان بیزنس زیاده… همه ی اینا فقط باوره و تو همه شون صدها نمونه ی عکس هست.
سپاسگزار شماییم که این نکات طلایی رو حتی تو همچین فایلی و تو همچین صحنه ها و مناظر زیبایی ازش نمیگذرین و توجه میکنین و هم به خودتون هم به ما یادآوری میکنین
و چقدر جالب و زیبا که قسمت 200 که یه عدد رند و به نسبت خاص تریه، یه همچین فایلی میشه، زیبایی های خاص:)
البته که اصلنم عجیب نیست، همزمانی های جالب برای استاد همیشه پیش میاد
یادمه چند سال پیش که استاد یه روز 13 به دری بود لایو گذاشته بود، لایو شماره 13 بود:)
بازم خدا رو شکر برای این سفر زیبای توحیدی
خدا میدونه تا آخر این سفر چه درسها یاد بگیریم .. چقدر پخته تر بشیم، و چقدر فرکانسمون و مدارمون بالاتر بره به امید خدا
درود و سلام بر خدای مهربانی و عشق
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گل
واقعا خیلی لذت بردم از این طبیعت زیبا و رویایی دقیقا مثل کارت پستال بهشتی میمونه..
موضوع سفر شما خیلی برام جالب بود دقیقا با تجربه چند روز اخیر من یکی بود،.
من از زمانی که دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم همش از خداوند درخواست هدایت و روبرو شدن با ترسهام دارم.. اخه از بچگی ترسهای زیادی دارم ….
یک مدتی هست که از خدای درونم تمرکزی درخواست یاری و رهای از ترسهام کردم. درخواست کردم که مرا با ریشه ترسهام که خودم ازش خبر ندارم روبرو کنه..
وای خدا جونم!!! الهی قربون مهربونیت برم که هدایتت بسیار زیباست..
خدای من چه کردی با من ؟؟؟!!!!!!!
دوستان حقیقتش خیلی از سگ میترسم فوبیای شدیدی داشتم و هیچ وقت هم فکر نمیکردم خداوند از طریق این موجود دوست داشتنی مرا امتحان کنه…….
وای دقیقا ٣ هفته پیش پسرم گفت دوست اش میخاد بره دو هفته مسافرت و از او خواسته که از سگ ش مراقبت کنه.. من رو میگی جیق زدم گفتم نه امکان نداره..وای نه نه
چه قدر خنده دار هست الان چون تصمیم گرفتم بطور جدی روی نکات مثبت پسرم تمرکز کنم. و شروع کردم بدون وقفه کلی شکرگزاری به این نیت که این اتفاق نیافته
و جالب بخاطر ترس زیاد کاملا فراموش کرده بودم که خوزم قبلا درخواست دادم که خداوند مرا با ترسهام و ریشه انها روبرو کنه تابتونم از فوبیای بزرگیم رها بشم!!!!
خلاصه اتفاقی که نباید میفتاد افتاد ………
جناب سگ امد خونه ما.. وای چشماتون روز بد نبینه .. قلبم داشت از ترس مثل طبل صدا میداد ….. چشمام رو بسته بودم و فقط میگفتم من از اینجا میرم و خلاصه سگ بیچاره هم از ترس من یا قایم میشد و یا پارس میکرد..
تا دور روز من از وحشت میلرزیدم ..
در طول روز پسرم خونه نبود و من یواشکی بهش نگاه میکردم ..
یکم دلم سوخت احساساتی شدم اخه افسرده شده بود از اینکه صاحبش نبود..
به همسرم مرتب میگفتم گناه داره نازش کن .
خلاصه بعد از ٣ روز خیلی احساساتی شدم از خدای درونم درخواست هدایت و قدرت کردم تا بتونم بهش نزدیک بشم..
و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..
واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا
کم کم به سمتش رفتم با ترس و لرز دست کشیدم به پشتش. شروع کردم باهاش حرف زدن و بهش مرتب گفتم ارام باش پسرم ..
اما هنوز میترسیدم و سختم بود و نمیتونستم کنارش بشینم ..
مرتب از خدا درخواست قدرت غلبه به ترسم میکردم..
روز بعد یک حسی بهم گفت تو خودت درخواست کردی با ریشه ترسهات روبروی بشی و خداوند هم پاسخ داده .. در ضمن بدون کن پاسخ خداوند از راه و روش خودش هست نه تو ….. حالا بیا و این مهمان رو هدیه و موهبتی از طرف پروردگار بدون و فقط بهش عشق بورز..
وای خدای من کم کم ازش خوشم امد ،،،بیرون بردمش براش غذای خوب درست کردم باوجود اینکه خودش غذا داشت .. و جالبتر از اون حمام ش کردم خشکش کردم با عشق ..
روزی دو بار با هم پارک میرفتیم. ساعتها نوازشش میکردم باهاش صحبت میکردم،،،
احساس میکردم من رو میفهمه البته اگر کسی میدید فکر میکرد دیوانه شدم.
البته ناگفته نمونه که جهان رو دیوانگان میسازند
چقدر ازش خوششم امده بود بارها ازش تشکر میکردم که وارد تجربه زندگیم شده.
یک بار بهش گفتم ممنونم کو کو عزیزم (اسمش کو کو هست) که امدی در زندگی من و مرا با ترسهام روبروی کردی..
دوستان این بهترین ،زیباترین ،معجزه وار ترین تجربه زندگی من بود…
بارها سرش رو میبوسیدم بهم زیاد علاقمند شده بود هر جا میرفتم میمود…
روز اخر رفتیم پیاده روی بعد یک جا نشستم و کلی باهاش حرف زدم. مثل باران بهاری اشک ها ریختم عاشقانه دوستش داشتم ..
بهش گفتم عاشقتم به چشمام خیره شد و اشک در چشماش حلقه زده بود و بعد نگاهش رو به سمت دیگی برد..
خدا جون ممنونم به خاطر ترسهام که باعث
شد عشق بی قید و شرط به یک موجود الهی رو تجربه کنم ….
به قول مولانای جان
“ترس مویی نیست اندر پیش عشق
جمله قربانند اندر کیش عشق”
خدای عشق ، دنیا را بر اساس ایمان ما انسانها افرید…. هر چقدر که ایمان بیشتری از درون وجود الهی مون به زندگی راه بدیم صددرصد بهره بیشتری از زندگی خواهیم برد…..
خدای مهربونم شکرت واقعا که راه تو بهترین ،زیباترین ،عجیبت ترین و شگفت انگیز ترین و معجزه وارترین راه هست…
خدایا شکرت که از طریق این موجود دوست داشتنی به من محبت کردی و قلب من رو پر از عشق بی دلیل کردی ..
خدایا شکرت که نیروی ایمان خدای درونم به شکل توده های انرژی بینهایت قوی ، از وجودم خارج میشود و در میان انسانها و حیوانات میپیچد.
دوستان ما فقط فقط باید درخواست کنیم و به خدای درونمون اعتماد و ایمان صددرصد داشته باشم و عمل کنیم
…
خداوندا!
ما را به راه راست هدایت فرما و به همه ما قدرت و ایمانی قوی عطا فرما تا بتوانیم از این سفر زمینی لذت ببریم و به خودمون و همه جهان عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط…
خدایا بودنت را سپاس همون که هستی شکرت
عاشقتم خدای درونم ️️️️️️
استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم و دوستان هم مسیری برای تک تک تو نور الهی، آگاهی الهی ، عشق ثروت با برکت و نامحدود و ارامشی عمیق و شادی بیکران و بی دلیل از خدای لایتناهی و عشق درخواست میکنم…
قلب تک تک تون مملو از نور الهی باد خدا رو شکر بابت وجود همتون… هر جای این کره خاکی هستین در پناه یگانه محبوب و رب العالمین سلامت و شاد باشین
سلام مریم جان
“و اینجا بود که عشق خدای درونم بیدار شد و باعث شد طوری دیگه به قضیه نگاه کنه…..
واقعا دوستان تنها و تنها و تنها عشق هست که میتونه ما رو شفا بده ان هم عشق الهی از اعماق وجودمون و بی قید و شرط این به من ثابت شد با این تجربه زیبا”
کامنتت پر از عشق به خدا و پر از آگاهی بود و خیلی از ش تاثیر گرفتم. خدا حفظت کنه.
و اونجایی که با اون سگ باوفا که مخلوق خداست چشم تو چشم شدید و هر دو بخاطر لحظه جدایی بغض کردید منم با شما بغض کردم.
شاید این حرفها رو خارج از این خانواده الهی بزنیم انگ دیوانگی بهمون بچسبونن ولی نمیدونن که وقتی چند سال با آموزه های توحیدی زندگی کنی دیگه حتی به سنگ و کلوخ هم نگاه کنی بجز زیبایی چیزی نمی بینی…
حافظ میگه:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
غرق در عشق الهی باشی مریم عزیز
سلام به شما آقا رضا عزیز
بسیار سپاسگزارم از محبتتون و خدا رو شکر بابت وجود تک تک همه شما عزیزان در این سایت.
من ایمان دارم که خدای عشق به تک تک ما قدرتی عطا کرده که قادر هستیم با به کار گرفتنش جهان رو جای زیباتری کنیم برای تمام مخلوقات…
چونکه جنس گوهر وجود همه ما انسانها عشق و پاکی ست و هر کدام از ما نشانه قدرت و توانگری خالق بی همتا هستیم که با بیدار شدن این عشق هم میتونیم غرق در نعمت و عشق الهی و آرامش باشیم و هم به دیگران عشق بورزیم ان هم عشق بی قید و شرط …
قلبتون مملو از نور و عشق خدای غنی و بخشنده و سخاوتمند باشه دوست عزیز
سلام مریمِ عزیزم.
همینطور کا خوندم و جلو رفتم بیشتر و بیشتر بهت افتخار کردم.
بسیار تحسینت میکنم دخترِ شجاع و مهربون.
رفتی تو دلِ ترست.
واقعا تحسین برانگیزی.
منم قبلا میترسیدم از سگ و نزدیک نمیشدم، الان خیلی هم دوستشون دارم و قربون صدقه شون میرم، چقدر پاک و دوست داشتنی هستن همه ی حیواناتِ خدا، سگ، گربه، پرنده ها، حتی زنبور جان که شاید در ظاهر ترسناک باشه…
خیلی خوشحالم که تو این مسیر یاد گرفتم همه ی موجودات و مخلوقات خدا رو دوست داشته باشم، وقتی نگاهم بهشون دوست داشتنه، کمتر میترسم یا نمیترسم.
چقدر خوب شد که این تجربه رو نوشتی و به اشتراک گذاشتی باهامون.
ممنونم ازت.
روز به روز موفق تر و ثروتمندتر و شادتر باشی مریم جانِ احمدیِ نازنینِ شجاع.
آفرین بهت.
خدایا ازت ممنونم برای تمامِ مخلوقاتِ زیبات.
مریم عزیز و دوست داشتنی سلام. خدا قوت بانو جان. به به از این عملکرد. قابل تحسین است. احسنت به این ارتباط خوب با خدا جووون و عمل کردن به آموزه ها که واقعا آگاهی بدون عمل هیچ فایده ای ندارد. خیلی خیلی عااالی به ترس از سگ هدایت شده این و انجامش دادین. من هم این ترس را دارم و تلاش کرده ام جهت رفع این ترس، ولی خیلی کم موفق بوده ام. از شما یاد گرفتم که به خدا جون، درخواست بدم … ممنون از کامنت عالی تان که کلی لذت بردم و برام درس داشت.
در پناه خدای خالق شما که شما را خالق زندگی تان قرار داد.
دوستتون دارم
شیما
سلام شیما عزیز
ممنونم دوست عزیز
امیدوارم که شما هم با کمک و یاری قدرت و نیروی معجزه گونه
درونتون تمام ترسهای توهمی در زندگیتون رو تبدیل به عشق و تجربه زیبا کنید…
غرق در ثروت ، نعمت ، ارامش شادی بیدلیل الهی باشین..
خدا رو شکر بابت وجودتون دوست ارزشمند
سلام به مریم عزیز
چقدر لذت بردم از کامنت بی نظیرت
وتحسینت میکنم که موفق شدی بادرخواست از خداوند بر ترست غلبه کنی
که عشق خدای درونم بیدار شد
چقدر این حست زیبا بود وبرا منی که ترسی مشابه تودارم بهترین الگو شدی تا برم تودل ترسم
سپاسگزار وجود ارزشمندتم ممنون بخاطر ردپای قشنگت
سلام به شما فهیمه مهربان و عزیز
ممنونم بابت محبتتون
و خدا رو شکر بابت وجود شما دوست عزیز
و هزاران میلیارد بار شکر خداوند عشق بابت اینکه مرا در مسیر دوستانی اینچنین آگاه و الهی قرار داد،، واقعا این سایت و مسیر زیباترین معجزه الهی زندگی من بوده
..
خدایا شکرت و ازت میخواهم همه ما راه در راه درست و مسیر الهی یاری کنی تا بتونیم از این همه نعمتها و فراوانی لذت ببریم ، که لذت بردن ما نشان از قدرشناس بودن و قلب سپاسگزارمون هست..
دوست عزیز بهترینها از خدای عشق و محبت براتون درخواست میکنم…
سلام به رفقای عزیزم
کارت پستال در کارت پستال!
پوستر این قسمت را که دیدم، یاد کارت پستال افتادم…چقدر زیبا! چقدر قشنگ! چه آسمان آبی معرکه ای! چه ابرهای کوچک سفید و درختان سبز خوشبویی! بوی کاج را میشود از دور حس کرد!
وقتی توی ماشین به سمت محل کمپ میرفتید، تحسینتان کردم! ماشاالله به این ماشین که جای کمبود و تاسف را باقی نمیگذارد! عاشقشم! هیولای همه چیز تمام قرمز!
محلی که ایستادید هم نقطه ی چسبیدن آسمان به زمین بود ، با طعم کاج! توی عروسیم، رفیقم یک شیشه ادکلن اصل با بوی کاج بهم هدیه داد…همه ش بوی اون رو حس میکنم!
آبشاری که رفتید، خییییییلی جای صعب العبوی بود…ماشالله به غیرت شما دونفر که وقتی هدف معلوم باشد، …ولی افتاد مشکلها، برایتان بی معنی است…لهش میکنید! خیلی این اخلاقتون رو دوست دارم!
اون پسره چطور تا اون بالا رفته و داره دست دست میکنه؟!! چه فضای قشنگی! چه آب خنک معرکه ای! فقط میشه از اون بالا چشماتو ببندی و توی طی مسیر، همه ی زندگیت رو یادت بیاد!! دست دست نکن، فرصت رو از دست نده!
جدی خیلی جالبه که دختره پسره رو به جلو میرونه و وادارش میکنه به امتحان مجدد مسیر و پریدن دوباره!منطق مال مردهاست و عشق و دل، مال زنها! اینجا معنیش را فهمیدم! البته این تعاریف، کلیشه ای هستند، ولی طرفداران خودشان را هم دارند! یک چیز دیگر هم به نظرم آمد: منطق، دست آویز ترس است! زندگیم این را به من یاد داده! هر جا از دلم تبعیت نکردم و دودوتا چهارتا کردم، نتیجه هم منطقی شد، از همین جنس : حداقل سن خانه دار شدن در تهران، 239 سال است!! این منطق را دوست ندارم!!
سنگهای زیبای کف رودخانه را ببین! همگی با یک آب سابیده شده اند و همگی سنگ کف یک رودخانه بوده اند، ولی اختلاف رنگ را ببین! یک عمل، چه نتیجه واضح و متفاوتی در آنها به وجود آورده! ما در طی کار و فعالیت مورد علاقه و در بستر وجودی خودمان است که به تعالی میرسیم و بهترین ورژن خودمان را ارائه میدهیم! کسی نمیتواند ادای کس دیگری را در بیاورد! چه درس خوبی!
کارت پستالهای مسیر، تمامی ندارند و بوی خوش گل و جنگل و درخت از آنها بلند است!
همیشه به گردش باشید.
دوستتان دارم
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید!
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که جهان هستی رو پراز فراوانی و زیبایی آفرید
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
به به واقعا چشمام نوازش شد عجججججب جای فوقالعاده ای عجب تصاویر زیبایی واقعا کارت پستال بود چقدددددر لذت بردم از تماشاش، واقعا آدم باید تو چه فرکانس معرکه ای باشه که این تصاویر رو ببینه اونم از نزدیک…
وای هوا نه گرم بود نه سرد،خورشیدطلایی به زیبایی همه جامیتابید و آب چقدر زلال بود خدایا شکرت واقعا کییییف کردم از تماشاش،حالا که شمااونجا بودید حتما صدسال به عمر باعزتتون اضافه شده چون من که از پشت گوشی دارم تماشا میکنم واقعا دیوانه شدم از اینهمه زیبایی….
واااااااااااااای خدای من آبشار چقدر تماشایی بود استاد واقعا نمیتونم چیزی بنویسم که اینهمه زیبایی رو توصیف کنه فقط باید تماشا کرد تا درک کرد، خیلی زیبا بود خیلی فوقالعاده بود سپاسگزارم از شما
استاد عباسمنش عزیزم شما فرمودید که دلتون برا کوهستان تنگ شده بود این باعث شد تا من کوه های سرسبز گیلان و آبشارهای کوچیکو بزرگش و تراکم گیاهی بینظرش یادم بیاد وبراش سپاسگزار باشم که این طبیعت فوق العاده اینقدر بهم نزدیکه و من همیشه ازش بهرمندم و دلتنگش نمیشم ،خدایا شکرت بابت این دست رسی و این نعمت بزرگ،
میخواستم راجب موضوعی که در موردش صحبت کردید و من که یک خانم هستم رو، مخاطب قرار دادید بنویسم
خداروشکر بخاطر روحیه ی کاوشگرم هرگز منتظر پدر مادر ،برادر ،ویا حتی همسرم نموندم که اول اونا انجام بدن و الگوم باشند
بلکه دقیقا برعکس مثالهای بیشماری دارم که خودم نفر اول بودم و دیگران ازم انگیزه گرفتن که انجامش بدن،البته با دیدن سریال زندگی در بهشت و کارهایی که مریم جون انجام میدادند و شب تنها تو پارادایس موندن هاشون و نجاری هاشون و به بز ها و مرغ ها تنها غذا دادن هاشون و حتی اون موتور برقی و شارژی رو سر هم کردن هاشون باعث شد تا من تو ذهنم کارهایی که اسمشو گذاشته بودم مردونه و خودمو محدود کرده بودم رو هم کنار بزارم و خیلی قوی تر و شجاع تر بشم
برگردیم به بحث قبلی ،مثلا اگه همراه خانواده به شهر بازی میریم من همه ی بازی های به ظاهر ترسناک رو انجام میدم ،یا مثلا پاراگلایدر سوارشدم ررررفتم تو ارتفاع های خییییلی خیلی بالا ، جوری که هیچ مردی تو خانوادمون سوار نشده ،و یا کوه هایی رو میرم که گاهی مردها هزار تا بهانه میارن نمیان،ویا شنا کردن تو دریا که حسابی انرژی بر هست چون موج زیادی داره که معمولا خانم ها ازپسش برنمیان ،یا سرسره های خییییلی بزررررگ که همیشه من تنها میرم و تجربش میکنم چون بقیه از ارتفاع میترسن .
راستش الان که شما راجبش صحبت کردیدتوجه کردم و دیدم بله مثل اینکه همه ی خانم ها اینجوری نیستن ،اما من چون به شدت سرم به کار خودم گرمه و همیشه خودمو به چالش میکشم و خودمو مجبور میکنم تا پا رو ترس هام بزارم ،میرم و انجامشون میدم ، واقعا میترسم واقعا برام آسون نیست اما چون میدونم رشد به همراه داره میدونم اعتماد بنفسم تقویت میشه ،میدونم امید به زندگیم بیشتر میشه واسه همون انجامشون میدم ،اما تابه حال به این موضوع توجه نکرده بودم که من شجاع تر از بعضی خانم های دیگم و این فایل شما باعث شد به خودم آگاه تر بشم
واقعا خودمو تحسین میکنم آفرین به تو ماریای شجاع و قوی ،این خصوصیتت خیلی تحسین برانگیزِ
این عالیه که من به وسیله ی آگاهی های این سایت همیشه در مسیر رشد هستم و میتونم تاابد هرروز بهبود پیدا کنم
ازشما استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون عزیز سپاسگزارم بابت این فایل های بی نهایت زیبا و آموزنده که برامون تهیه میکنید و ازاین طریق ما رو دراین مسیر زیبا و زندگی سازنگه میدارید
دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
سلام به ماریا دوست داشتنی
چقدر قلم خوبی داری چقدر قشنگ نوشتی برامون من که لذت بردم چقدر آخه حس خوب داشت خواندن کامنتت
چقدر با حس خوب این قشنگی های آبشار و این طبیعت رو نوشتی اصلا از خوندنش حالم صد هزار برابر بهتر شد دلم میخواد دوباره همون قسمت اول کامنتت رو بخونم و شات بگیرم از زیباییش
ماریا جانم تحسین میکنم شمارو برای این شجاعتت برای این جسارتت برای این که به خودت و خدای خودت ایمان داری برای این که منتظر نمیشی کسی اول انجامش بده چقدر کیف کردم از خوندن کامنتت چقدر تحسینت میکنم برای روحیه شجاع و کاوشگرت دوست خوب و هم فرکانسی من
همیشه در مسیر درست و هدایت خدا باشی و همیشه ازین جنس کامنتا بنویس برامون
سلام به کیمیای زیبا،چه لبخند ملیح و دلنشینی داری ،چه صورت مهربونی داری
ممنونم ازت دوست هم فرکانسی من ،
خیلی خوشحالم که با تعهد دوباره شروع کردی و داری نتایج خوبی میگیری
برات یه دنیا احساس خوب آرزو میکنم که اتفاقات خوب برات به همراه میاره
شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشی هم در دنیا هم درآخرت.
سلام به استاد و مریم عزیز و همه دوستان همراه
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِهِ أَحَدًا ﴿20﴾
بگو: من تنها پروردگارم را میخوانم، و هیچکس را شریک او قرار نمیدهم.
سوره جن ایه (20)
به نام خدایی که هیچ وقت از وعده خودش تخلف نمیکند.
این فایل بازم برام همزمانی های باور نکردنی داشت. و پر بود برام از هدایت خداوند. اول از همه اینکه این کامنتو دارم از وسط یک مسافرت یهویی مینویسم. بدون هیچ ایده ای و برنامه ای از قبل تعیین شده راه افتادیم. و جریانشم به خاطر یک تضاد بود که وقتی دیدیم اون تضاد داره حسمونو خراب میکنه تصمیم گرفتیم برای اعراض از منفی ها و توجه به زیبایی ها بزنیم بیرون.
(یادمه استاد پارسال بعد از کنسل شدن مسافرت ایرانشون رفتن سفر به دور امریکا تا هم اعراض کنن از منفی ها و پرت کنن کانون توجه شون از شرایط ناخواسته جامعه و هم توجه کنن به زیبایی ها)
ما هم بدون توجه به موجودی حسابمون و بدون توجه به اینکه مقصد کجاست. بدون هیچ فکری راه افتادیم فقط فقط به نیت دیدن زیبایی ها تا به قول سید علی عزیز در سفر رشد کنیم و جریان هدایتو بیشتر درک کنیم و بزرگ تر بشیم. و من ایمان دارم به خاطر توجه به 8 قسمت از سفر به دور امریکا و تحسین استاد و مریم جان و از همه مهم تر داشتن تعهد در این مورد، این سفر روزیم شده. واقعا به هر چی توجه کنی همون رو جذب میکنی. خیلی ترمز داشتیم ولی شروع کردیم و الان تو جاده ایم خداروشکر.
یادمه چن وقت پیشا یادم اومد که استاد میگن اگه جهان تعهد ما رو ببینه شرایط رو برای کار کردن روی خودمون برامون بهتر و بهتر میکنه. با خودم فک کردم برا من چه جوری میتونه بهتر بشه. دیشب وقتی نیم ساعت قبل سفر، رفتم خونه مامان واسه یه کاری، دیدم عجب! طبق عادت هر ساله ماه صفر بساط نذری پزون به راهه بعضی فامیل ها اومدن شروع کنن تا فردا ظهر اماده بشه. و من اصلا نمیدونستم خبر نداشتم از زمانش. تو راه یه حسی بهم گفت دیدی جهان شرایطو جوری چیده واست که به راحتی بدون دروغ گفتن یا پیش اومدن کدورت تو توی این دورهمی نیستی و ورودی هات کنترل میشه طبق تعهدت به خودت و نیستی توی جمعشون به خاطر لذت بردن. می دونم که باورهام تازه جونه زده و بسیار آسیب پذیره پس باید متعهد باشم.
وقتی به این موارد فک کردم قلبم باز شد چون حس کردم هدایت شدم و مسیرم درسته، اون موقع تو راه بودیم پشت یک ماشین جلوتر ما ایه ی که اول کامنت نوشتم رو دیدم. معنی شو سرچ کردم شگفت زده تر شدم و شکرگذارتر. حس کردم خداوند با نشانه ها داره باهام حرف میزنه. (شنیده بودم زبان خداوند زبان نشانه هاست.) الانم که نزدیک گرگانیم و هدایتی میریم جلو خیلی زیبایها دیدم تا حالا به لطف رب. و میدونم چون مث استاد عزیز همون اول گفتیم ما رو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین روابط قرار بده تا اخر سفر همش لذت هست به لطف خدا. ودر مورد صحبت های استاد در انتهای فایل انگار همش به من بود و مربوط میشد به طرز فکرم.
اینکه چرا فک میکنیم باید همسرمون برای بهبود شرایط مالی حتما یک حرکتی بکنه. با این طرز فکر از کار کردن روی دورهای استاد و تعهد به اموزه ای بینطیر ایشون بازم نتیجه مطلوب حاصل نمیشه. توی این سال ها توجه من به محتوای سایت از همین مسیر میگذشت حالا به خاطر بهانه های ذهن مثل درگیر بچه ها هستی و مسایل دیگه. به خصوص این اواخر خیلی این طرز فکر شدیدتر هم شده بود که خداروشکر در بهترین زمان با این فایل ارزشمند هدایت شدم. واقعا از خداوند میخام هدایتم کنه به مسیر مولد ثروت بودن فارغ از اینکه همسرمون چه جایگاهی داره. از وقتی این فایل رو دیدم. به خودم بارها گفتم واقعا چه نیرویی میتونی این هماهنگی رو مدیرت کنه جز الله مهربانم که از ما بیشتر خواهان رشد ماست. چندین روز تمرکز کنی روی موضوع رشد مالی همسرت و در مورد اقدامات عملی اش صحبت کنی بعد 2نیمه شب یهو فایل جدید و این اگاهی ها. فوق العاده ست. الان که دارم این کامنتو مینویسم ورودی تونل جنگل گلستانیم و محو زیبایی ها شدم و عظمت کوه های سرسبز.
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این هدایت ها و همرمانی ها. متشکرم از استاد عزیز که هرچی بیشتر میگذره بیشتر یقین میشه این فرد بینظیره.
هزاران سلام و درود به خدیجه جان عزیزم
از عمق وجودم بهت تبریک میگم دوست خوبم که اینقدرررررر زیبا مسیرتو پیدا کردی و تحسینت میکنم که در تعهد به خودت ثابت قدمی…
هزاران آفرین به این نیک اندیشی که جسارت به دادین و با همسرتون زدین به دل جاده…
چقدرررررررررررررر من این مسیر جنگل گلستان رو دوست دارم ، ی فرعی داره که میره تو دل جنگل و ما چند سال پیش با دوستان مون یک روز اونجا کمپ کردیم و این کامنت زیبا و دلی شما اون خاطرات عالی رو برام زنده کرد…
اصلااااااااا وقتی به الهامات قلبت گوش میکنی همینطوریه از محدوده برنامه ریزی خارج میشی چون دیگه شما نیستی که مدیریت میکنی و همه امور رو سپردی به اون یعنی اجازه دادی اون ببرتد…
واقعا گاهی:
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همون جاست…
و وقتی فرمون رو بدی دستش اون موقع از همزمانی ها شگفت زده میشی…
از مسیر شگفت زده میشی…
از برکتی که در سفرت هست شگفت زده میشی…
از اتفاقات ی هویی شگفت زده میشی…و…
آره دوست خوبم همیشه میگم:
زبان خداوند ، زبان نشانه هاست
بهت تبریک میگم دوست نیک سیرتم و امیدوارم این سفر بهترین سفر عمرت تا الان باشه و بیای و بنویسی از معجزات سفرت… ان شاءالله
در کنار همسر بزرگوارت غرق نور و عشق الهی باشید خدیجه جان
اَللّهُمَّ احْفَظْنى وَاحْفَظْ ما مَعِىَ وَ سَلِّمْنى وَ سَلِّمْ ما مَعِىَ وَ بَلِّغْنى وَ بَلِّغْ ما مَعِىَ بَلاغاً حَسَناً»
«خدایا مرا و آنچه با من است حفظ کن، و مرا و آنچه با من است به سلامت دار، و مرا و آنچه با من است به نیکى برسان»
سلام به شما دوست عزیز و همشهری گلم.فوق العاده از دیدن نقطه ابی پاسخ ارزشمند شما خوشحال شدم. و ممنونم که برام نوشتید. دقیقا یه حسی بهم میگه بعد این سفرمعجزاتی هست به واسطه تغییرات خودمون.
همه این همزمانی ها به خاطر نیت ماست (دیدن زیبایی ها) با الگو برداری از استادمون. بینهایت از شما سپاسگذارم و امیدوارم شما هم در کنار همسرمحترمتان غرق خوشبختی باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان ثروتمندم
سفر به دور آمریکا قسمت 200
جاده صعب العبور کوهستانی و سربالایی در برابر شجاعت وایمان استاد شده قابل عبور و اقعا قابل تحسین است .
هوای رویایی فوقالعاده طبیعت کوهستانی بسیار زیبا که هرچه استاد بالا تر با ماشین میره قشنگ تر میشه و جذاب تر .
خانم شایسته بخوبی در منطقه حساس سنگلاخی تشخیص داد استاد را به حرف نگیره تا تمرکز در رانندگی داشته باشه، آفرین خانم شایسته که همیشه و همه جا حواست هست واقعا الگویی هستی برای خانم های گل .
قدرت تجسم استاد را می بینیم که قبل از آمدن تجسم کرده بود هچی جای را و الان به واقعیت پیوست واقعا اینجا قدرت ذهن و فرنکاس را بخوبی می بینیم. قدرت هدایت خواستن از خداوند هدایتگر که باعث میشه انسان با ایمان قوی تری مسیر ناشناخته سنگلاخی را بالا بیاد ، درحالی که شاید چقدر آدم ممکنه از وسط راه برگشته باشند و از این لذت و خوشبختی محروم شده باشن.
خانم مسن را می بینیم که چقدر بااشتیاق داره لذت می بره و برای ما درس داره احسنت.
بالاخره آبشار زیبایی مد نظر استاد را دیدیم فوقالعاده زیبا و زلال است من را یاد هفت آبشار شهرستان بابل انداخت ، دوستان اگه وقت داشتید سر بزنید عالیه .
خدایا شکرت استاد که کنار این آبشار حضور داری و ما هم احساس خنکی و زلالی آب را میکنیم مخصوصا که مریم خانم پاهاشو داخل آب گذاشت و دستی به آب زد و از الله سپاسگذاری نمود ، استاد حضور شما ، 2تا فرشته به زیبای آبشار افزوده چون هرلحظه دارید عاشقانه الله را شکرگزاری می کنید.
واما درسهای این فایل:
غلبه برترس است ، البته بر خی ترسها طبیعی هست و از زمان تولد همراه ما هست مخصوصا ترس از ارتفاع که برای بقا لازم است ولی میشه با الگو گیری و منطقی کردن بران غلبه کرد
دیدیم که دختر خانم داشت دوست پسر خودش را تشویق می کرد و انگیزه می داد تا بپره با ابن حال که خودش اول از ارتفاع پریده بود و آقا پسر بعداز دقایقی کلنجار رفتن با نجوای شیطان تونست بپره و بر ترس خود غلبه کنه ، نکته اینجاست که وقتی کسی تونسته در مسیری موفق بشه پس یعنی ماهم می تونیم فقط باید باورهای درستی بسازیم.
در مسیر موفقیت جنسیت مطرح نیست دیدیم که در این فایل خانم جوان از آقا زودتر تونست بر ترس خود غلیه کنه و به موفقیت برسه . ( مثال برای خانم موفق؛ ماری کوری _ بی نظیربوتو نخست وزیر پاکستان )
در حوزه های دیگر هم می تونیم باور درست بسازیم مثلا مکان تولد تاثیری در موفقیت ما نداره چون چقدر الگو داریم که از روستاهای دور افتاده رشد کرده اند
زمان هم تأثیر در موفقیت ما نداره چون الگو هایی داریم که در قدیم پولدار و ثروتمند بوده اند و الان هم که چندین دولت و حکومت عوض شده باز هم ثروتمند وخوشبخت هستن .
باور داشتن پدر و مادر پولدار، می تونیم الگوهایی پیدا کنیم پدر و مادر فقیر دارن و خودشان پولدار شدن، و عکس این قضیه صادق است
بنابراین با الگوسازی از انسانهای موفق می تونیم ما هم به موفقیت برسیم ، و البته نکته مهم ایکنه باور های موفقیت وپیشرفت آنها را استخراج کنیم و کشف کنیم ، نه از رفتارهای اجتماعی آنها کپی برداری کنیم ، چون ممکنه یک انسان موفق که الگوی میلیون ها نفر است از نظر اخلاقی بعضی مسائل را اصلا رعایت نکنه ، و ما نباید آن رفتار شخص را تکرار و کپی کنیم .
مثال مارادونا اسطوره فوتبال جهان بود ، ولی از نظر رفتار و اخلاقی مشکل داشت و همه می دونن که معتاد بود ، و لذا نباید معتاد بودن یا فلان غذا خوردن ، یا فلان باشگاه رفتن را عامل پیروزی او بدانیم و ما هم همان کارها را انجام بدهیم ، بلکه باید باورهای قلبی که باعث حرکت و کسب مهارت شده را کشف کنیم.
باتشکر
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام برادر عزیزم
خیلی لذت بردم از کامنت زیبای که نوشتی
واقعا بهترین الگو شدی برام
که چقدر عالی داری روی خودت کار میکنی.
چقدر درک خوبی از این فایل گفتی مخصوصا از مثال هایی که زدی مثل مارادونا.
واقعا عالی بود
وقتی کامنت ها رو بر حسب امتیاز زدم و کامنت تو برام اومد واقعا از صمیم قلبم تحسینت کردم
چون شاهد هستم که روی خودت داری کار میکنی
و امید وارم روز به روز موفق بشی
عاشقتم برادر هم فرکانسی ام
سلام به علیرضای عزیز یار غار حرای من
تحسینت میکنم اقا علیرضا انقد قشنگ جزییات فایل گفتی از اول واقعا سپاسگرارم احساس کردم فایل از اول دارم میبینم
بعد تحسینت مبکنم چقد قشنگ برامون درمورد نکات مهم فایل و غلبه بررترس نوشتی و
و چقد عالی در مورد باورهای موفقیت صحبت کردید
واقعا دمتون گرم خیلی عالی بود
با اجازه از کامنت کپی کردم کلی درس مهم توش بود
سپاسگزارم ازت عزیزم
دوست دارم اقای یکتای مقدم
سلام به آقا علیرضا عزیز
دوست خوب و هم فرکانسی من چقدر تحسینت کردم برای این توجه به ریز ترین نکات مثبت این فایل چقدر خوب نوشتی نکات این قسمت رو،چقدر لذت بردم از خوندنشون
درباره باور ها چقدر مثال های خوبی زدی شات گرفتم تا دوباره و دوباره بخونمش تا بیشتر باور پذیر بشه برام موضوعات
با الگو سازی از آدم های موفق میتونیم ماهم به موفقیت برسیم اصلا این جمله رو که خوندم انگااااار برای من نوشته شده بود و کلی خداروسپاسگذاری کردم برای هدایت من به سمت کامنت شما
دوست خوب و هم فرکانسی من امیدوارم همیشه در مسیر درست و در حال هدایت خدا باشی و سلامت و ثروتمند و شاد و همیشه ازین کامنتا بزاری تا بخونیم و لذت ببریم
به نام خداوند بخشنده مهربان ️
سلام به استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز و دوست داشتنی
سلام به همه ی همراهان همیشگی سریال زیبای زندگی در بهشت
سلام و خدا قوت ، خدمت آقا علیرضا عزیز … با اون کامنت قشنگت .
اول از کاور زیبای قسمت 200 سریال زیبای زندگی در بهشت شروع میکنم .
آسمان آبی ، با ابر های سفید مثل برف .
درختان سرو و کاج سبز رنگ و بلند قامت رو تو تصویر میبینم که ، بر روی صخره های سنگی روییده اند .
این صخره های عظیم در دل خودش یک آبشار رو جای داده . آبشاری عظیم که صدای برخوردش با صخره ها به گوش میرسه .
از نوع لباس پوشیدن استاد عباس منش و خانم مریم شایسته میشه گفت ، یه هوای لطیف و بهاری حاکم شده . هوای بهاری که برخوردش با صورت و بدن ، حس و حال هوایی شدن رو دست میده به آدم .
در این لوکیشن زیبایی که ذکر کردم ، یک زوج خوشبخت رو میبینم .
استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز
الگوی مناسب برای یک رابطه ی رویایی برای من .
یه کلاه گپ ، تیشرت آبی رنگ جذب ، شلوارک مردانه طوسی رنگ
سمت راست تصویر ، موهای بلند مریم جون رو میبینم ، با لباس های دیجیتالی .
لبخند بر روی لب شون به زیبایی های عکس افزوده .
پشت سرشون یه آب سبز لاجوردی ، یه آب قابل شنا کردن . آبی سرشار از مواد معدنی لازم . جون میده بری داخلش و چندین ساعت بمونی تا بدنت پر بشه از تمام مواد معدنی مورد نیاز .
دمای آب مشخصاً سرد هست ، کمک میکنه تا سیستم دفاعی بدن هم قدرتمند تر بشه .
خدایا شکرت از زیبایی ها و برکات این عکس هر چی بگم کم گفتم .
خوب حالا بریم سراغ پاسخ به کامنت آقا علیرضا عزیز
آقا علیرضا بهتون تبریک میگم که متن پر از آگاهی تون به عنوان متن انتخابی این قسمت از سریال زیبای زندگی در بهشت انتخاب شد .
کامنت تون واقعاً عالی بود .
خصوصاً اون نکات مهمی که در مورد ترس گفتید . خصوصاً ترس از ارتفاع .
شاید به زبون ساده به نظر برسه ، اما خود انسان وقتی تو اون ارتفاع قرار میگیره ، یک فشار عصبی وحشتناکی چیره میشه در سراسر بدن .
اما شجاعت اینجا ها باید خودش رو نشون بده .
پریدن تو آب برای من هم وحشتناک و هولناک هست . اما برای شجاع شدن ، برای خاموش کردن نجواهای شیطان باید خطر رو به جون بخری .
من هم دوست دارم تو همون آبشاری که استاد عباس منش و خانم مریم شایسته فیلمش رو ضبط کردند ، شنا کنم و از همون ارتفاعی که اون خانم شجاع و دوست پسرش پریدن تو آب ، من هم همون کار رو انجام بدم . دوست دارم همون رنگ سبز لاجوردی که داخل عکس و فیلم دیدم رو از نزدیک با چشمان خودم شاهد باشم .
دوست دارم همون دمای آب رودخانه رو با بدنم حس کنم .
خدایا شکرت واقعاً زیبا بود . واقعاً جای شکرگزاری رو داشت .
از زیبایی های شروع فایل و پایانش که نمیشه گذشت . جاده ی آسفالته ، با پیچ و خم های ملایم . که دو طرف پر شده با درختان سبز و خرم .
آقا علیرضا تو کامنت تون گفتین : هفت آبشار شهرستان بابل . انشاالله
بتونم این منطقه ی زیبا رو تجربه کنم و باعث بشه تا لذت ببرم . انشاالله که دیدن هفت آبشار شهرستان بابل منجر بشه به سپاسگزاری و شکرگزاری بیشتر من . خدایا منم میخام این لوکیشن زیبا رو ببینم . تو این آبشار قشنگ دست هام رو با آب تمیزش بشورم و از سردی آب برای خنک کردن سر و صورتم استفاده کنم .
پاچه های شلوارم رو بدم بالا ، پاها مو بذارم تو آب و چندین دقیقه اون دمای آب رو احساس کنم .
بوی مطبوعی که تو تمام اون فضا پیچیده رو ، با تک تک سلول های بدنم ، استشمام کنم .
آقا علیرضا عزیز ، کامنت تون رو به دقت خواندم و لذت بردم . خیلی خیلی زیبا بود .
بنام خداوند هدایتگر
سلام دوست عزیزم
حسم بهم گفت به سایت یه سری بزن خبری هست ، به محض اینکه باز کردم ، نقطه آبی دیدم و خیلی خوشحال شدم ، گفتم خدا داره از طریق بهترین بندهاش بامن صحبت می کنه .
و کامنت زیبای شما دیدم و با خوندنش احساس من عالی تر شد .
اینها همه لطف و مرحمت الله است و من باید سپاسگذار خداوند یکتا باشم .
برات بهترین ها را آرزو دارم .
از خداوند مهربان و وهاب می خوام شما را در زمان مناسب به مکان مناسب هدایت کنه و تمام شادی دنیا را به قلب زیبای شما هدیه کنه .
ممنونم
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
به نام خدای قادر
سلام به اساتید گرانقدر و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
داشتم غذا می خوردم، پِلَنم این بود که بعد از غذا بشینم این فایل رو ببینم و در موردش بنویسم. آخرای غذا بود که گفتم حالا بذار یه کم اولش رو پلی کنم و در همون ثانیه های اول که مریم جان دوربین رو چرخوند سمت جاده، غذا پرید تو گلوم از بس قشنگ بود :))))) گفتم وای قلبم! و همونجا پاز کردم دیدم نمیشه این صحنه ها رو در حال غذا خوردن دید. این صحنه ها رو باید چهارچشمی بلعید و حسش کرد و لمسش کرد و بو کشید و سرمست شد! خدایا این چه آسمونیه؟! اون ابرا، اون کوه، اون درختای سر به فلک کشیده…دلم ضعف رفت (ایموجی چشمای هیپنوتیزم شده :))))) وای وای اون درختایی که از شیشه ی سمت استاد پیداس رو ببین خدای من!!
خدا رو شکر چه رخشی داریم ما که باهاش هرررجا میتونیم بریم، چقدر حال کردم که گفتین زدم رو crawl mode! چه آپشن هایی داره این F150 خدایا شکرت!
بی نظیره بی نظیره این منظره استادجان باهاتون موافقم و میتونم تصور کنم که اینجا یکی از زیباترین جاهایی هست که تو عمرتون دیدین (چشمایی که یه عالمه قلب ازش میاد بیرون :))))
خدای من هر چی این فایل میره جلوتر قشنگ تر میشه! اون آبشار چی میگهههههه؟؟!! چقدر رویاییه! دقیقاً منم داشتم فکر می کردم این پسر اصلاً چه جوری رفته اون بالا؟! که جلوتر تو فایل معلوم شد چه جوری…چه لحظه ی زیبایی بود اونجا که دو تایی از اون بالا پریدن پایین، منم خیلی دوست دارم این کارو تجربه کنم خداجان!
عاشق اون صحنه ی “رد دادن” مریم جان هستم با اون آستینایی که یکیش بالاس یکیش پایین :))))
خدایا شکرت به خاطر استادی که داریم که با دیدن هر صحنه و اتفاقی درس هاش رو میکشه بیرون و با ما به اشتراک میذاره! این بار در مورد اهمیت الگو پیدا کردن و بعد باور پیدا کردن به اینکه می شود و بعد هدایت شدن به سمت چگونگی.
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه…اینم برمیگرده به اینکه ما چقدر به قدرت خدا باور داریم…چقدر باور داریم که هر کاری برای خدا آسونه…چقدر حاضریم بدون اینکه قدم بعدی رو بدونیم قدم اول رو برداریم…به قول استاد تو یکی از فایل های توحید عملی تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
خدایا! کمک کن بتونیم بزرگ فکر کنیم!
عاشقتونم استاد جان! و مریم جان! و همه ی دوستای نازنینم (قلب قلب قلب)
سلام بر دختران فاطمه (یاسمن عزیز)
و درود بر شیرزنی که چنین دخترانی تربیت کرده
چقدر لذت بردم از وصف این سفر از زبان شما و خدارو شکر برای این هدایت
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه
این جملات طلایی رو باید به همون طلا نوشت و بر دیوار ذهن کوبید.
تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
چقدر کمک میکنه به رشد ما
خدایا شکرت که توفیق خوندن این کامنت توحیدی رو به من عطا کردی
از خداوند براتون برکت میخوام در تمام زمینه های زندگیتون
دعاتون مستجاب شده و بزرگ فکر کردید که الان چنین شرایط عالیی دارید
زندگیتون سلیمان وار ان شاءالله
در پناه عشق و آگاهی (خداوند) باشید.
درود بر شما سید حبیب عزیز!
بی نهایت سپاسگزارم از شما برای پاسخ زیبایی که برای دیدگاهم نوشتید و ممنونم از لطفی که همیشه به من و خانواده م دارین!
یکی از بهترین حس ها رو تجربه می کنم وقتی پاسخ های پر از مهر شما و وجیهه بانوی عزیز رو می خونم.
چقدر تعبیرتون برام جالب بود: باید بر دیوار ذهن کوبید!
دقیقاً همینطوره…ما خیلی وقت ها (من خودم رو میگم) کلی از این جمله های “طلایی” به در و دیوار خونمون چسبوندیم اما مهم اینه که چقدر توی ذهنمون داره اینا نهادینه میشه…البته که یکی از راه های نهادینه شدنش هم همینه که مدام جلوی چشممون باشه و با خودمون تکرارش کنیم، اما باید یادمون باشه که باورها رو یک روزه نمیشه ساخت، تکرار و تکرار و عمل و عمل و مداومت میخواد…
ممنونم از شما که باعث یادآوری این نکات برای خودِ من هم شدین!
در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو می کنم :)
سلام به یاسمن جان
دختر تو چقدر زیبا و پر هیجان وپر انرژی کامنت نوشتی
آفرین خیلی تحسینت کردم
ابزار ذهن منطقه. برای انجام هر کاری باید اول برای ذهنمون باورپذیر بشه که اون کار شدنیه و خیلی هم آسونه، چون ذهن از انجام کارهایی که باور داره سخت و مشقت باره فراریه…اینم برمیگرده به اینکه ما چقدر به قدرت خدا باور داریم…چقدر باور داریم که هر کاری برای خدا آسونه…چقدر حاضریم بدون اینکه قدم بعدی رو بدونیم قدم اول رو برداریم…به قول استاد تو یکی از فایل های توحید عملی تفاوت انسان ها در تفاوت باورهای آن ها نسبت به قدرت خداونده!
خدایا! کمک کن بتونیم بزرگ فکر کنیم!
انشا.خدای هدایتگر به همون کمک کنه بزرگ فکر کنیم
سلام به نگین عزیزم!
ممنونم از اینکه برای دیدگاهم پاسخ نوشتی و این حس خوب رو از شما دریافت کردم!
آره این فایل خیلی برای من هیجان داشت و کاملاً خودم رو اونجا احساس می کردم و همون قدر داشتم ذوق می کردم وقتی فایل رو می دیدم :)))
خدا رو شکر برای این نعمتی که ما داریم! این استاد الهی و این سایت بهشتی!
باز هم ممنونم ازت عزیزم و در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم! (قلب)
سلام بر یاسمن عزیز و زیبا
مهربان خیلی ممنون برای کامنتهای زیبایی که مینویسی که البته مثل کامنتهای مادر عزیزت فاطمه خانم جون سلیمی شیرین و پرمحتوا و دلنشین هستش عزیزم
چقدر خوشحالم شماخانواده ارزشمند در این سایت حضور فعال دارید و با این کامنتهای بسیار عالیتون حال دل ما رو خوب میکنید
سپاس از شما خانواده مهربان و دوست داشتنی
سپاسگزارم
سلام به لیلی عزیز!
ممنونم از پاسخی که برای دیدگاهم گذاشتی و به من و خانواده م لطف داری!
واقعاً لطف خدا شامل حال ما شده که توی این سایت الهی حضور داریم و بهره می بریم از وجود استاد بی نظیرمون! و یکی از شکرگزاری های همیشگی من همینه که خودم و خانواده م خدا را شکر باهم هم مسیر هستیم و به رشد هم کمک می کنیم…
باز هم از شما ممنونم و در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم لیلی جان (قلب)
سلام گرم تابستونی من به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
سلام به دوستان همفرکانسی عزیزم
تقریبا میشه گفت در اطراف من هیچ فرد همفرکانسی وجود نداره که بتونم درمورد آگاهی های این سایت باش حرف بزنم، چه تو خونواده چ همکارا چ دوستام ……
تنها دوستان همفرکانسی من تک تک عزیزانم تو این سایت هستن، راحت میتونم درمورد آگاهی هام نتایجم دغدغه هام حرف بزنم، اینجا جاییه که جنس حرفا یکیه، رنگ و بوش یکیه همش عشقه عشق.اینارو گفتم بدونین چقدر برام عزیزین و چقدر دوستتون دارم، من زندگی رو در کنار شماها در جمع شماها و تو سایت دارم زندگی میکنم.در بیرون از اینجا چقدر غریبم ….(بغض کردم چقدر)
یه چیز جالب بگم براتون
تو کامنتهای قبلیم گفتم که تو محیط کارم به یه تضادی خوردم که زیاد خوشایندم نبود، و خداروشکر تونستم حلش کنم.(حذف شیفت های تعطیلاتم)
بعد حل شدن این موضوع و کلی ذوق و شوق برای نتیجه گرفتن و خلق کردن خواسته م ، یه سری نجواها اومد سراغم که«حالا که آسوده شدی و شیفت های تعطیلیت حذف شد چقدر اضافه کارت کم بشه و چقدر رو حقوقت تاثیر بذاره، آره خوشحال باش سر ماه ک حقوقتو دیدی و خورد تو ذوقت میفهمی»
این نجواها داشت حسمو منفی میکرد سریع مچشو گرفتم و نذاشتم زیادی جولون بده، دیگه بسه هر چی افسار زندگی منو گرفتی تو دستت.من اینجام که مثل قبل زندگی نکنم والا چ فرقی کردم با قبلم.
سریع به خودم گفتم ، مگه فقط از این طریق بود که روزی میرسید بهم، خدای من هزاران راه و روش داره این موضوع و برام حلش کنه و مطمئنم یه دری به روم وامیشه چون سپردم به خودش.یا نهایتش اینه که هزینه های اضافیمو کم میکنه که این کاهش حقوق به چشمم نیاد.
باور کنید با این صحبت ها آروم شدم، دوباره برگشتم به همون حس و حال عالیم به خوشحالیم ادامه دادم و روزی نبود که به خاطرش شکرگزاری نکنم.هر روز شکرگزاری میکردم که یادم نره با عمل به قانون و لطف خدا جونم به چ نتیجه ای رسیدم.
بچه ها اشک امونم نمیده و بسختی دارم مینویسم ، همش اشتباه تایپ میکنم و مجدد برمیگردم تصحیحش میکنم.همین دیروز بود که حکم افزایش حقوق من خورده شد.دو برابر اضافه حقوقی که بخاطر شیفت های تعطیلی میگرفتم.
اصلا شرایط جوری رقم خورد که یکدفعه این اتفاق افتاد به شکل باورنکردنی و خیلی راحت.
اصلا نمیدونم چی بگم، مگه میشه آخه
به خدای خودت اعتماد کنی، خوش و خرم زندگیتو بکنی و لحظه به لحظه شکرگزاری کنی بعدش نتایج همین جور سلسله وار پشت سر هم بیفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زبانم قاصره از این همه مهربونی و لطف خدا، زبانم قاصره ……
من از روز اول ورود به سایت مشتاق خریدن دوره های استاد بودم، ولی استاد گفته بودن تا زمانی که از فایل های رایگان نتیجه نگرفتین نرین سراغ محصولات.
هنوز کلی فایل رایگان مونده بود که من ندیده بودم، با وجود اینکه کلی نتایج ریزو درشت از فایل هایی که گوش کرده بودم گرفته بودم ولی بازم با خودم میگفتم نکنه هنوز آمادگی دریافت دوره ها رو نداشته باشم؟ نکنه هنوز آگاهی هام بحدی نرسیده باشه که تو مدار خرید دوره ها نباشم و نتیجه دلخواهمو نگیرم و دلسرد بشم؟.نکنه برم سراغ محصولات و از این گنج هایی که توی فایل های رایگان هست غافل بشم و هزارتا اگه دیگه….
هر روز شوق خرید داشتم و از طرفی هم این نجواها
امروز که این فایل و دیدم از صحنه ای که اون آقا پسره برای پریدن از بالای صخره ها تعلل داشت یاد خودم افتادم، که چقدر دارم تعلل میکنم و خرید دوره هارو دارم به تعویق میندازم
بابا بخر تمومش کن، دیگه نشانه از این واضحتر آخه….
به محض اینکه فایل تموم شد سریع رفتم تو قسمت محصولات بدون لحظه ای درنگ سریع محصولی که به عشق همون وارد سایت شدم و خریدم.دوره عشق و مودت در روابط
مشکل و معضل اصلی من تو تک تک لحظات زندگیم که اجازه لذت بردن از نتایج دیگه مو بهم نمیاد.
وقتی داشتم میخریدم این دوره رو دستام از شدت هیجان میلرزید.میدونم روزای خیلی خیلی عالی ای در پیشه…..
با تمام وجود عاشقتونم………..
سلام ودرود. دوست همفرکانسی عزیزم .خوشحال وسپاسگزار خداهستم که دراین سایت الهی دوست خوبی دارم. وهرروز به تعداد اونها اضافه میشه
تحسینت میکنم که تونستی نجواهای ذهنت را خاموش کنی وهرروز روی خودت کار کنی. حال خوب احساس خوب لاجرم دریافت خوب داره. حالا چه مالی چه روابط چه سلامتی
دوست خوبم خوشحال شدم وتحسینت میکنم که تونستی دوره عشق ومودت رابخری افرین دختر
تو لایق بهترین ها هستی
به جرات میتونم بگم یکی از بهترین دوره های استاد. را تهیه کردی.
من که خیلی این دوره رادوست دارم. به امید کامنت های سراسر موفقیتت تو دوره عشق ومودت
سلام دوست عزیزم چقددددددر خوشحال شدم از نتایجی که داری میگیری ذوق کردم آفرین که به خودت امید میدی آفرین که برای خودت جایزه خریدی تا نتایج بیشتری رو رقم بزنی به امید اینکه روزهای قشنگتری رو خلق کنی
خوندن گفتگوهای ذهنی دوستان باخودشون و دیدن امید و توکلشون و خوندن نتایج حاصل از این باورهای توحیدی و افکار جدید به آدم انگیزه میده.
به شخصه هر کامنتی که علاوه بر تحسین فایل هدیه استاد در اون از نتایجشون هم میگن به من یکی کلی درس و انگیزه میده
سلام و درود خدمت یگانه عزیز
بنده ب شخصه از دیدن و پیشرفت دوستان هم فرکانسیم خیلی خوشحال میشم و این نور امیدی میشه برای من و بچه های دیگه …
تبریک میگم ب خاطر این شهامت و استمرار در مسیر آگاهی و رشد مالی و شغلی هر جایی ک احساسات خوبی رو تجربه میکنیم نعمت ها ب سمت ما سرازیر میشن خدایا شکرت
در پناه خدواند موفق و سربلند و ثروتمند باشید
سلام به شما
چقدر خوشحالم بابت نتایجی که گرفتی
چقدر عالی نتایجت رو بیان کردی و اصلا خیلی عجیب هدایت شدم به این کامنت شما چون داشتم کامنت میذاشتم که بعد از ارسال یه دفعه سایت اومد به این کامنت
و گفتم باید بخونمش
خیلی تبریک میگم بابت افزایش حقوق با ساعت کاری کمتر رو داری تجربه میکنه
این ها فقط داره باور می سازه که خواسته ها چقدر میتونه عجیب باشه که آخه من چجوری می تونم با ساعت کار کمتری حقوقم رو از دست ندم اما با خدا می شود مهم نیست چقدر دور از ذهن باشه اگر شاکر باشیم در کنار باور های درست به آنچه بخواهی میرسی
خیلی تبریک میگم بابت خرید دوره جدید
آفرین که انقدر عملگرا هستی انقدر درسات ها رو اجر می کنی
امیدوارم منم به زودی اولین محصولم رو بخرم
شاد و پیروز باشید
درود و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایستهء گرانقدر
سلام یگانهء بانوی عزیز خواهر ارزشمند
و با احساسم کلی تحسینتون کردم کلی خداروشکر کردم کلی ذوق کردم واستون که آسان شدید برای آسانی ها امیدوارم هر روز و هرلحظه زندگیت در مسیر توحید باشه
شگفت زده شدم
زنده باشید خواهر معنوی ام
بدرود
سلام دوست عزیز
تبریک بهتون میگم که مدارتون رفته بالاتر و نتایج خوبی گرفتین، این بخاطر کار کردن رو خودتونه و لایقتر شدن و خداوند وعدش حقه و ایمان کسی رو نادیده نمیگیره، همینطور ادامه بدین و از نتایجتون واسمون بنویسید که هم یاد بگیریم و هم ایمانمون تقویت بشه. خدا رو شکر میکنم و به خداوند بزرگ میسپارمتون
سلام یگانه بانوجان.دوست هم فرکانسیم.من هم خیلی خوشحالم که با شما دوستان عزیز در این جمع فوق العاده حضور دارم.من هم جدیدا یه تجربه ای مثل شما دارم .من امسال به خاطر شرایط بارداریم خیلی از شیفتهای اتاق عملمو کم کردم اصلا شیفت شب نرفتم برعکس بارداری های قبلیم که تا اخر 39هفته همه جور ه میرفتم تازه 70تا 80ساعت اضافه کار هم داشتم.اما روی این بارداریم دیگه معتقد نبودم که فقط خدا از طریق این کارم به من پول میرسونه.راحتی واسایش خودم برام ملاک بود.بیشتر تو ی خونه کنار بچه های دیگم مشعول کار کردن روی محصولات وسایت بودم واحساسم عالیه.تا اینکه ماه پیش مدرک کارشناسیمو بعد از 12سال که ارائه دادم قبول کردن وحکم افزایش حقوق زده شد.این هم نتیجه احساسات خوب وباور های توحیدی .
یگانه بانوی عزیزم سلام
چقدر احساس شما پاک و زلاله، چقدر کامنت هاتون پر از آگاهی های نابه.
شما بدون اینکه محصولی خریداری نکات فایلها رو به زیبایی بیان می کنی.
بعضی ها بزرگی رو یاد می گیرند
اما بعضی ها بزرگی رو با خودشون دارند.
و تو یگانه بانوی عزیزم بزرگی در ذاتت نهفته است.
تک تک لحظاتت غرق در عشق و مودت الله مهربان
مانا باشی بانو
سلام به شما دوست همفرکانسی
سپاسگزارم ازتون که از نتیجه هاتون برامون مینویسید تا برامون باور پذیر بشه رسیدن به خواستهها و خیلی خوشحال شدم به خاطر نتیجه ای که گرفتید وقتی تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و در لحظه باشید و سپاسگزار خداوند پاداش بهتون داده شده.امیدوارم از دوره ای که خریدید بهترین بهره رو ببرید .موفق و سلامت و ثروتمند باشید