سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 198

بنام نامی یزدان

سلام استاد عزیزم ،سلام استاد شایسته ،سلام خوشگل موشگلای عباس منشی

الهی شکر الان ساعت 8صبحه نیم ساعتی هست از خواب بیدار شدم و خداروشکر اولین جایی که اومدم سایت زیباس،از ذوق اینکه ببینم کامنتی برام نیومده!!فایل جدید چی!نزاشتن

خداروشکر که فایل جدید اومد من هنوز نگاه نکردم فایل رو ولی میخوام از سریع الحساب بودن خدا براتون بگم

تو فایل قبلی سفرنامه قسمت197 من تو نوشتن کامنت یکسری مقاومت ها توی خودم احساس کردم از خدا هدایت خواستم،امروز صبح که از خواب بیدارشدم کامنت بخونم هدایت شدم به دوتا کامنت پشت سر هم کامنت ابراهیم عزیز که داشت از آسون کردن سفرش واس خودش میگفت یهو منم چراغ مغزم روشن شد گفتم بفرما مقاومت کمتر میخواستی اینم نمونش ،ابراهیم عزیز میخواد بره سفر وسایلی رو داره برمیداره که تو راحتی و لذتش بهش کمک میکنه نه وسایلی که واس تایید دیگران برمیداره ،منم میخوام کامنت نوشتن برای خودم راحت کنم اون چیزی رو بنویسم که بهم لذت میده نه دنبال این باشم آب و تابش بدم حرف های قلمبه سلمبه بزنم تا همه بگن به به عجب حرفی زد ،آقا واقعانم همینه من اگه نتونم خودم لذت ببرم از چیزی که مینویسم اصن انرژی و قدرتی نداره اون کلام که بخواد تایید بقیه رو بگیره،سید علی جان تو کامنتش نوشته بود هر ویدیویی که تو اینستا و یوتوبش بخاطر تایید دیگران گذاشته کمترین بازخورد رو داشته هر ویدیویی که دلی واسه لذت خودش گرفته شِیر کرده ترکونده،ما این همه نشونه میبینیم ولی خود من تو فراموشی و شیطنت رتبه یکم باید تمرین کنم الان خیلی بهتر شدم شکرخدا یعنی بعد این تضاد انقدر پدرم درومد که یه سهل انگاری تو رفتارم میبینم آگاهانه جلوش رو میگیرم خخخخخخ میگم بجون تو من دیگ توانش رو ندارم برم تو اون فضا جون عزیزت بیا اینکار رو درست انجام بده،خداروشکر خیلی رو همین چیزهای کوچیکی که اصل و اساس بیشتر فوکوس میزارم مهم ترینش هم کنترل ورودی یعنی من اگه الان اینجام و دوباره دارم کامنت میزارم فقط فقط بخاطر اینه رفتم تو روی دوستان نامناسبم وایستادم گفتم دیگه بمن زنگ نزنید من دیگه نمیخوام این سبکی زندگی کنم از فرداش به همین خدای احد و واحد تمام افسردگی ها و ناامیدی ها رفت طوری که اصن انگار نبوده،الهی شکر الان خیلی راضیم واس اینکه فهمیدم میشه بدون دیدن فایل جدید هم صفحه ها راجب اتفاقات و نکات مثبت پر کرد، تو کامنت یکی از خانوما سرکار خانوم پاکیزه خانوم ،نوشته بود من اصن کاری ندارم محتوام یا نوشته هام به فایل مربوط میشه ارتباط داره یا نه من چیزی رو مینویسم که دلم میگه و از نوشتنش لذت میبرم

الله اکبر ازین دوستان عباسمنشی چقدر وقتی خودشونن به آدم میچسبه کلامشون،منم همین الان فهمیدم برای نوشتن و توجه به زیبایی ها تو همین سایت اصن نیازی به فایل جدید نیس ،هرلحظه اراده کنی میتونی صفحه ها پر کنی و تو این سایت به اشتراک بزاری ولی خب خود من هنوز کمی درگیر دیده شدنم البته اصلن بد نیس دیده شدن ولی اگه هدف فقط اون باشه ،اونوقت میبینی حتی نمیشه یه کلمه نوشت ،واقعا استاد اگر آدمیزاد سرش رو پیش خدا پایین بیاره خدا سرش رو در مقابل غیرخداوند بالا نگه میداره،هرچی خودت بخوای زور بزنی برای خودت احترام عزت بخری تَره هم خورد نمیکنن برات الهی شکر امروز فهمیدم باید تا شب آگاهانه توجه کنم به چیزای خوبی که بهم لذت میده ،چون به قول استاد همین لذت هست که داره کارارو میکنه نه چیز دیگ

راجب کاور این فایل یه خاطره خوب یادم افتاد از خودم چشمم که به این گوشت های تو تصویر افتاد خودکار به این فکر کردم که خداروشکر من اصلن با پروتئین خوردن و گوشت خوردن مشکلی ندارما برعکس عاشقشم هستم یعنی اون روزهای اولی که قانون سلامتی اومده بود میگفتن فقط گوشت میخوریم من آب از لب و لونچم راه میفتاد ،(الانم همینطوری وضعیتم خخخ) از بچگی همینطوری بودما یعنی یادمه اول برنج و آبخورشت رو میخوردم بعد گوشتاشو میزاشتم چهارتا پنج تا قاشق آخر میخوردم که از سر سفره با مزه گوشت بلند شم برم خخخخخخ وای یادمه مادرم همیشه بهم میگفت امشب مهمون داریم جون عزیزت همه گوشتارو برای خودت نکش چندتا هم واس مهمون بزار بمونه ههههههه

آخیش خدایاشکرت چقدر حالم خوبه چقور راضیم با اینکه این همه مادرم گفت این کارو نکن ولی تنها کاری که از بچگی روش موندم و عوضش نکردم همین خوردن تمام گوشت های خورشت هاس هههه الهی شکر

استاد شما خیلی خفنی با این سایت زیبات که اول صبح بشه بدون ترس از قضاوت شدن فقط بیای بنویسی اینجا لذت ببری تازه تحسینم بشی

شیر مادرت حلالت ههههه

دوستان قلب منید دم همتون گرم

برای پاسخ دادن وارد شوید