سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 189

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صحرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام سلام به خدای فراوانی و آسانی ها که قراره خیلی طبیعی و عزتمندانه منو به سوی خواسته هام هدایت کنه.

سلام استاد جانم و مریم عزیزم و همسفر های پایه

چقدر چقدر چقدر دلم براتون تنگ شده بود ، دیدن تون تو سریال حال و هواش با بقیه فایل ها فرق می‌کنه.

مرور قانون ساده ی خداوند به زبان تصاویر خیلی خیلی لذت بخشه.

درس این قسمت تسلیم بودن به زبان خداوند و گوش دادن به نشانه ها

چون تو به قلب ما آگاهی و میدونی خواسته ی ما چیه ، پس مارو‌ هدایت می‌کن به سوی زیبایی و نعمت بیشتر….

یعنی اگر من در این مسیر توحیدی هستم و دارم روی خودم کار میکنم ، فارغ از هر گونه اما و‌ اگری باید به نشونه ها اعتماد کنم. گاهی درک و فهمیدن زبان نشونه ها سخت میشه ولی به میزانی که بهش گوش دادم و‌ رها بودم ، اندکی ظرفم بزرگ تر شده. اینکه شما برنامه تون رفتن به مرکز شهری زیبایی باشه که تا به حال نرفتید ولی در مسیر یکدفعه هوا بارونی میشه و از اون طرف در خواست چند روزه شما هست برای ادامه مسیر ، یکدفعه دوستان تون تماس میگیرن برای کنار هم بودن… و آنقدر راحت و نچسبیدن به یک چیز عالیه…

پیش به سوی پارادایس زیبا

خب این موضوع رو وقتی از زبان استاد می‌شنویم خیلی خیلی خوبه ، ولی آیا صحرا هم آنقدررررر تسلیم هست که بگه چشم؟؟؟

صادقانه بخوام بگم هنوز خیلی جای کار دارم و به اندازه ای که دل به نشونه ها دادم اندکی ظرفم بزرگتر شده برای دریافت این آگاهی و لذت از مسیر زیبای تکامل

اتفاقا در همین چند روز در راستای بالا بردن توانمندی هام نشانه های خوبی دریافت کردم ، اینکه در کنار مربی بودن ، میتونم روی ابزار قصه گویی هم توانمندتر بشم. همیشه دوست داشتم و دارم که در راحت ترین ، آسانترین و لذت بخش ترین حالت ممکن در اتاق خودم بتونم خلق ثروت کنم….

وااااای خدای من….

حالا نشونه ها از راه رسیدن…

البته در این مسیر ، دو بار با حس و حال خوب درونی م قدم‌ برداشتم ، فقط باید استمرار و استمرار داشته باشم. خدایا شکرت شکرت شکرت

چقدر فضایی که کودک هست انرژی خوبی داره و خیلی خیلی مثبت هست ، سپاسگزارم مریم عزیزم برای ثبت این لحظات پر انرژی. چقدر اون بادکنک‌های رنگارنگ اون خیابون رو‌ متفاوت کرده بود ، دوست داشتی حتما ی عکس زیبا بگیری و به مسیرها ادامه بدی.

استادجان الان 4.30 صبح هست که دارم کامنت می‌نویسم که با دیدن اون کباب های خوش رنگ و خوشمزه ، صدای معده ی خودمو شنیدم……….(ایموجی غش و ضعف) راستی دوستان تون چقدر انسان های دوست داشتنی و خوش انرژی بودند. چه ساحل زیبایی بود…

اولش فکر کردم ساحل seaside خودمون هست ولی دیدم سعععععخت در اشتباهم ، اسمش Pensacola هست ، مکانی زیبا که به شهر پنج پرچم معروف هست….

استاد جان پیش بینی تون هم که درست از آب در اومد و آرژانتین قهرمان شد. من اصلا اهل فوتبال نیستم ولی به واسطه دوتا از شاگردام که به عشقولیا معروف هستند باید هر جلسه ی دست PS4 میزدم و هر جلسه بهم میگفتن خاله امپاپه نه ، امباپه….

خلاصه کلی لذت و شادی در هر جلسه همراه مون بود. چقدر خوبه که در کمال آرامش و راحتی همه کنار هم میتونیم هم فوتبال تماشا کنیم و بعد با همان حس راحتی در باشگاه قدم بزنیم…

من این راحتی و آزادی و شادی و آرامش رو دوست دارم. البته از زمانی که آگاهانه روی خودم کار کردم ، به مکان ها و خانواده ها و تجربه های ناب این جنسی هدایت شدم و همچنان هم ادامه دارد…

حتما حتما با طی کردن تکامل م ، در زمان مناسب ، به مکان زیبا هدایت میشم و اون خواسته زیبای مهاجرت و اون پلن رویایی مون رو تیک می‌زنیم.

به شرط ایمان و توکل و استمرار و تعهد داشتن در این مسیر

خدای خوبم من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم…

منو هدایت کن به سوی نعمت و ثروت و آرامش و زیبایی بیشتر و بیشتر…

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    292MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

375 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندابشارتی» در این صفحه: 2
  1. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلام استاد عزیز و مریم زیبا

    چقدر نشونه !!!برای من توی این قسمت از سفر به دور امریکابود

    ممنون از خدا،که انقدر روشن و واضح با من حرف میزنه!

    من یه خواسته ای دارم از مدت ها قبل!درگیر یه کار قانونی ک خیلی وقته منتظرم تموم شه

    طبق فایل کشف قوانین،میگفتم خب من خالقم

    من باید باورهای درست ایجاد کنم ،عمل کنم و نتیجه اتفاق بیفته

    ترمزامو پیدا کردم تا حدی و عمل کردم و هرروز دارم تکرار میکنم باورهای جدیدمو،تا اونقدر قوی بشه ک دیگ نتونم نگران نتیجه باشم یا عجله برای نتیجه داشته باشم

    بله استاد!چه به حق و زیبا میفرمایین

    ما خواسته داریم اما باید تسلیم خدا باشیم

    خدا اگاهه به دلو قلبو خواسته ی ما

    خدا میدونه چی خوبه و چی بده اون لحظه ک ما چیزی میخواییم،ما نمیدونیم از کیفیت و شرایط اون لحظمون

    و خدا بهتر و بیشتر از ما دوست داره،که ما به خوبی ها وزیبایی ها هداییت بشیم

    پس دل بسپاریم به بزرگترین و قادرترینو هادی ترین دلدار️‍

    نشونه ها گاهی اونقدر غیر منتظرن ک قشنگ صدای خداست

    من روزهای اخیر یک تصادف داشتم

    با ماشین زدم به یک خانم!!! زیر پل عابر!!! و اصلا امکان نداشت توی اون اتوبان عابری باشه

    و هیچ اتفاقی،برای هیچ کس نیفتاد

    درواقع اصلا انگار هیچ تصادفی نبوده

    فقط ی نشونه ،ی اگاهی بوده واسه من

    در واقع میخوام بگم چقدرررر این اتفاق به ظاهر بد،برای من درس و‌نشونه و نتیجه ی کار کردن روی خودم داشت

    اون لحظه اصلا نمیدونم چجوری ،خدا فرمونو هدایت کرد به سمت چپ… چون اگه به راست میرفتم معلوم نبود چه بلایی سر اون خانم،یا خودمو بقیه ماشینا و کامیونا میومد،خلاصه گرفتم چپ و اصلا منی ک با بلوک های سمت چپ ،فقط چند سانت فاصله داشتم،چطور اصلا با شدت ک گرفتم به سمت بلواره وسط،ماشینم برخورد نکرد به جایی؟؟؟(حالا کم کم میگم خدا چرا اینکارو کرد با خود ماشینم)

    تنها اتفاق ،این بود ک آینه ی ماشین ،سمت راست،خورده بود به خانومه و شکسته بود

    من با تمام توکلم بخدا،اون لحظه پیاده شدم !ترسیده بودم،ولی کل وجودم ته قلبم ارامش داشتم

    انگار توی وجودم ،یکی میگفت هیچی نیست نترس!

    رفتم پیش خانومه،صداش کردم جواب دادو تا امبولانس بیاد باهاش حرف میزدم ک ی وقت شوک نشده باشه

    خدا چرا انقد ماهه؟؟؟؟؟

    من حواسم اصلا ب پل نبود ک زیر پل عابر این اتفاق افتاد

    ادم هایی مهربون میومدن ومیگفتن خانوم چیزی لازم دارین؟گفتم نه ممنون ولی مبهوت رفتار مهربونشون بودم . چرا؟؟

    چون میتونستن بهم اضطراب بدن با گفتن این جمله ها ک در نره دختره! پلیس خبر کنین آآی مردم! یا عکس از ماشین بگیرین

    نمیدونم خلاصه حرفی که منو استرس بده

    هم خانوم حالش خوب بود هم من

    و بهمون میگفتن،خانم نگران هیچی نباش مقصر نیستی و اون خانمو شماتت میکردن …این کارت خیلی خطرناکه ممکن بود این راننده و بقیه ماشینا نابود بشن وقتی پل هست،چرا از زیرش رد میشی؟؟؟؟

    خلاصه هنوز درک نکر‌ده بودم این نشونه،میخواد چی بگه میخواد چه حرفی بهم بزنه

    ولی منتظر بودم

    وقتی داشتم با اون خانم حرف میزدم فهمیدم ک جایی سرکار میره و خلاصه سه تا بچه داره و ی شوهر ک معلوم نیست کجاست!

    امبولانس ک اومد،بهم گفت زنگ بزن کلانتری و راهور بیان و ماشین میره پارکینگو خلاصه ازین چیزا که تصوره اینکه من 20روز ماشین نداشته باشم دلم خالی شد‍

    ولیییییی خدااااا چقدرررر ماههه!!!

    پلیس کلانتری اومد،گفت ماشینو میزاریم حیاط کلانتری،تاشب رضایتو بگیر بیا ماشینو ببر.

    راهور اومد گفت واقعا تصادف بوده ؟گفتم بله!

    گفت ماشین ک معلوم نیست همه چیش سالمه جز آینه ک اونم معلوم نیست الان خورده باشه!

    این وسطم خانومه رفته بود بیمارستان با ابجیم،

    تیکه ی آینه وسط خیابون بود

    ینی اگه آینه ام نمیشکست،پلیس نمیخواست باور کنه…..

    خدایااااا تو چقدر ماهییییی عشق من️‍️‍

    تو همه ی اینا،حرفای دورو بریا بود ک ی پولی به پلیس یا چه میدونم رشوه بدیم ماشین نره پارکینگ

    اما قلبم میگفت نه ندا!! بیا امتحان کن

    مگه استاد نمیگه ،اصولی! قلبی !انسانی!،مثل خدا ،با ااصول خدا ،بری جلو،لازم نیست به کسی باج بدی،

    قانونو کلانتریو دولتو ….هیچ کس هیچ قدرتی نداره!!!

    امتحانش کردم

    رفتم بیمارستان پیش خانومه! از سرتاپاش عکس گرفتیم همه جاش سالم بود

    خداروشکر

    طبق نظر دکتر ترخیص شد

    باهم اومدیم کلانتری،یهو پلیس گفت نه!خودش نباید رضایت بده باید همسرش بیاد

    این ک همسرش معلوم نیست کجاست!!!!

    بازم کنترل ذهن!

    ندا نگران نباش ،خدا حواسش هست …اصرار نکردیم !نه همین امشب رضایت بده

    از کجا معلوم فردا رضایت بده!

    خلاصه وقتی داشتیم میبردیمش خونش،من تعداد روزایی ک دکتر گفت باید استراحت کنه،ضربدر درامد روزانش کردم براش واریز کردم

    نه بخاطر این ک من بهش زدم

    نه بخاطر اینک ،نمک گیر بشه رضایت بده

    چون من احتیاجی به رضایتش نداشتم مدارک کامل بود و بیمه داشتم و خلاصه هیچ باجی در کار نبود

    ممکن بود حالا چندروزی ماشین بره ‌پارکینگو پروسه اداریو، که البته من اصلا نمیخواستم این اتفاقا بیفته و هی میگفتم ماشینم هیچ جا نمیره

    وقتی قلبم گفت اینکارو بکن،نه خبر داشتم شوهرش اومده خونه،نه حتی یک ریال اضافه زدم یا کمتر

    تمام نجواهای ذهنیمو اون لحظه بررسی کردم

    که اصلا چرا داری پول میزنی براش؟

    که ببینم هدفم چیه؟درسته یا غلط؟ شرکه یا نه؟

    خدارو قادر میبنی یا خودتو ؟

    ینی خدا نمیتونه به این خانم برای چندروز بیکاری کمکش کنه؟حتما تو باید پول بزنی؟ مطمعنی ک باج نمیدی یجورایی رشوه نیست؟؟؟

    ته همه ی این سوالای ذهنیم، رسیدم به ارامش قلبیم️‍

    من نه میتونم به کسی کمک کنم و نه مسئول کسی هستم!من تصا‌دف کردم درست!!اما اون خانم، مقصره اسیب رسودن به خودشو بیکاریشه،با قانون مملکت کاری ندارم ولی

    اون باید از پل رد میشد و توی بزرگراه دل به دریا نمیزد

    این بیکاری نتیجه ی فرکانسای خودش بوده،

    همون طور ک تصادف هم برای من نشونه بود ک هنوز تا اون لحظه درکش نکرده بودم ومنتظر ته ماجرا بودم

    خلاصه دیدم نه! هیچ شرکی پشت این‌واریز نیست و بارها بلند توی ماشین،پیش همه گفتم من این پولو برای ارامش قلبم زدم

    مثل اینک مثلا رفتم ی جایی ی غذا خوردم یا خوش گذروندم اندازه ی همون حس خوبی ک میگیرم ازین واریز هم میگیرم

    خلاصه گزاشتیم خونشو متوجه شدیم همسرش اومده

    برگشتیم و من فرداش با اسنپ به کارام رسیدم تا شب ک بریم دنبال خانومو همسرش تا بریم کلانتری برای رضایت..

    قبل این،بارها تماس گرفتیم جویای احوال خانوم باشیم

    شوهرش،از ما درخواست برنجو روغن و این چیزا داشت!

    عجیب بود🫤

    ولی بازم حرفای استاد! رشوه نه،باج نه!

    گفتیم نه!امشب میریم کلانتری یا بالاخره تموم میشه یا طبق روال قانونی

    قانون چیه ؟؟

    قانونو تو میسازی وقتی تسلیم خدایی..

    قانونو تو‌میسازی وقتی خداگونه رفتار میکنی..

    قانونو تو میسازی وقتی قدرتو به غیر خدا نمیدی…

    توی ماشین ،حرف بود ک ی پولی بدیم به شوهر خانوم،که رضایت بگیریم

    چقدرررر خوبه ک یکی از شاگردای خوب استاد،مثل استاد حرف بزنه و حرفای تورو تایید کنه( لیلا بشارتی)

    ابجی ماهه من،چقدر اون شب مثل فرشته ها بودی واسم

    چقدر اون شب دوست داشتم محکم بغلت کنم بلند گریه کنم ولی گیج بودم از معجزه هااا

    توی جواب این شرک،من میگفتم نه!خیلی محکم..

    چرا پول بدیم؟مگه من کار اشتباهی کردم؟ تازه کنار این خانومم بودیم تا شب،چون خانوادش نیومدن،

    در صورتی ک همه ی مامورا امبولانس ،بیمارستان میگفتن شما میتونین برید خونه!

    ابجیمم تایید میکرد تو ماشین،حسم بهتر میشد

    چون میدونستم اون داره خدامنشی تایید میکنه

    فرکانس….

    خدا تو چقدررررر. ماهییی عشق من

    پامون رسید به کلانتری،پلیسه گفت خانوم برو بیرون شما

    فقط این خانوومو شوهرش بمونه!

    وقتی پلیس داشت با اونا حرف میزد،من بغض خفم میکرد!!! نه بخاطر ترس

    بخاطر حرفای خدا ،حرفای چن دقیقه قبل خودم توی ماشین،ک از دهن پلیس داشت به اونا زده میشد

    پلیس گفت نه طرف شما این خانومه،نه من!!!

    طرفه شما بیمست

    ولی میتونین بین خودتون حلش کنین

    در ضمن زیر پل بوده

    شوهر خانوم گفت ،گوشی زنم شکسته! پلیس گفت اون ماشین در قبال گوشی شما مسئولیتی نداره!

    مرده گفت اینجوری ک نمیشه! پلیس گفت اکی

    خانومه شما هیچ جراحت یا شکستگی نداره ولی خیلی اصرار داری فردا برو بیمه ،پزشک قانونی …. ببین چطور پیش میره

    پلیس صدام کرد،گفت میتونی راضیشون کنی با پولی چیزی؟؟؟

    خیلی جسورانه بدون نگرانی از نتیجه، گفتم من بخاطر ارامش قلب خودم مبلغی زدم به خانوم برای استراحتش،نه برای رضایت

    اما اگه پول برای رضایت میخوان نه شرمنده! تشریف ببرن بیمه

    شوهر خانوم،شوک بود

    چون خبر از پول نداشت ک من به خانومش زده بودم

    خلاصه گوشیشم میدونستم خرابه و به روی خودم نیوردم ک خانومه بمن توی ماشین گفته بود گوشیم از قبل خرابه ،وقتی میخواستم میس کال بندازم شمارمو داشته باشه

    اما خب شوهرش،اونجا بهش گفت بود رفتیم کلانتری،بگو گوشی میخوام

    نتیجه کار این شد،ک اون مرد بخاطر همون رفتارو خواسته هاش ،برخوردی باهاش شد توی کلانتری،ک گفتم خدایااااا چقدر داری واضح حرف میزنی

    فرکانس…

    در کمال ارامش،رضایت گرفته شدو من ماشینمو برداشتم اوردم خونه همون شب

    چقدر با احترام باما برخورد شد توی کلانتری

    چقدر من ارامش داشتم

    وقتی ب ماشینم رسیدم کلی قربون صدقش میرفتم

    چون خدا با ماشین من،داشت باهام حرف میزد

    فرمونو بوس میکردم

    ابجیم میخندید چون میفهمید چون اونم درک میکرد چون مدارش خیلی بالاست چون شاگرد قدیمیه استاده

    نشستم کلی فکر کردم خدا چی میخواستی بهم بگی ،جدا از همه ی این امتحان دادنم واسه چیزایی ک از استاد یاد گرفتم؟؟؟

    فهمیدم این‌توی جواب همون خواسته ی قدیمیه!

    خدا بهم گفت:دختر خوشگلم،ندای مو طلاییم،دختر قهرمانم،ندای مهربونم

    من از خواستت خبر دارم،من میدونم تو قلبت چی میخوای

    من میبینم داری تلاشتو میکنی ک اونطور ک درسته مسیرو بچینی برای انجام خواستت،

    اما با این قضیه و داستان تصادف‌،بدون!!!

    فکر کنم فهمیدی ک اصلا توی قدرت من ،زمان تعریف نشده،همون طور ک ظرف 24 ساعت به ماشینت رسیدی ،قانونه مملکتو همرو عوض کردم واست،پس برای اون خواستتم بدون،ک واسه من کاری نداره

    ولی شاید موقعش نیست

    تا قبل فایل امروز،میگفتم ترمز باید بازم پیدا کنم

    اما همیت الان،یک ترمز جدید پیدا شد!!! خیلی ریز

    ک اقا چرا فکر نمیکنی به این که وقتی میدونی اقداماتو انجام دادی، خدا اگاه تره ک الان انجام نشه ،تو چه میدونی .،. شاید قراره ،ی وقته بهتر با عزتو ارامش اون خواستت انجام بشه!

    ترمزمن :گیر دادن به پیدا کردن ترمز جدید بود جوری ک میگفتم نه فقط ترمزا هستن

    نه دختر خوب!!!زمانو بسپار بخدا و باورهاتو تکرار کن

    اینجور نشه ک هی ترمز پیدا کنی باور بسازی ،چندروز تکرار کنی باوراتو،یعد دوباره گیر بدی نه ! من بازم ترمز دارم

    کل حواست بره ب ترمز

    مثلا استاد بگه نه من حتما میخوام برم اون شهرو کشور ببینم،نه بارونو ولش کن،نه تماس دوستمو ولش کن

    شاید اگه نشد برم ،ترمز دارم

    ماشینو بزنم بغل، ببینم کدوم ترمزه من باعث شد،بارون بباره ک ما نتونیم بریم

    باباااااا باید رها بود،تو کار خودتو انجام دادی باوراتو ساختی،عمل کردی

    با نشونه های خدا همراه شو.::

    من داشتم ازینور بوم میفتادم

    استاد میگه:ما نمیدونیم اون خواسته،توی لحظه خوبه یا بد ولی خدا تو خواستمونو میدونی خودت هدایت کن!

    راستی همون یه آینه ی شکسته!باعث شد برم یه آینه ی جدید هم برای سمت چپ بخرم درواقع دوتا آینه!

    در واقع اهمیت بیشتر به وسایلم ک در خدمته منن!

    همین باعث میشه من قدردان دارایی هام باشم و به ماشین های بهتر هدایت بشم بزودی

    میخوام بگم یه تصادفه به ظاهر بد،چقدررررر توش نکته هست چقدر برای من نعمت داشت

    چقدر خدا قبل تصادف ،خواسته بمن بگه این درس هارو و من نفهمیدم

    تا با این تصادف بفهمم

    به نظرم درسته هیچ اتفاق بدی برای من نیفتاد از همه ی جوانب،ولی یجورایی چکو لگدی شدن بود وقتی نمیفهمی الهاماتو

    چقدررررر با ابجی لیلا هروزز ،باورای جدید واسه موضوعات مختلف میسازیم سر همین تصادف

    چقدر تضادهای جدیدو با همین تصا‌دف،منطقی میکنیم

    اصلا همین تصادف ایمان منو قوی کرد

    چقدررررر خدا منو دوست داره چقدر عاشقمه ک همه تلاششو میکنه ک من همیشه توی بهترین شرایط باشم،من ببینمش ،من صداشو بشنوم

    همیشه تو رابطه های زمینی،میگیم با عشق و حس خوب و بدون وابستگی

    اما خدایاااا رابطه ی منوتو،باید چیزی جز وابستگی نشه

    من میخوام همیشه وابستت باشم من میخوام وقتی نشونتو صدات نیست ،انقد خودمو بررسی کنم تا بفهمم چرا نیسی چرا قهری

    چون میدونم اونقدر باقدرتو ،با ظرفیتی ک نمیگی خب الان وابسته شد پدرشو دربیارم یا چه میدونم هزارتا چیزی ک روی زمین بین ادما توی تمام روابطو کارها ،هست ک اونم باز بخاطر فرکانس ادماست

    خدایا میدونستی قلبه منی؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    باسلام خدمت شما

    ممنون که وقت گزاشتین و کامنته منو مطالعه کردین

    و یه تشکر دیگه بابت تجربه ی خودتون

    ممنون از فرمایشاتتون و تجربیاتتون

    که باعث منطقی تر شدنه اموزش ها شد

    امیدوارم همیشه روی شونه های خدای بزرگ باشین و از این دنیای پر نعمت لذت ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: