دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بنام خدای مهربانی که همیشه با من است
سلام به همه شما عزیزان
بیام بازم زیبایی بیشتر بکشیم بیرون از دل زیباییها
کامنت دوست عزیزمون که قطعا بخاطر علاقشون و تضادهایی که بهش برخوردند خیلی با جزییات دقت کردند به ویژگی های این ماشین حین توضیحات استاد و حسابی بهش توجه کردند و طبق قوانین بدون تغیر خدا حتما و صد درصد به این توجهاتشون هدایت خواهند شد.یادم افتاد به مسأله ای که همین چند روز پیش تجربه کردم ماشین خودمون کوییک هست و خواهرم جدیدا یه پراید خریده برای اینکه روزای اولش بود من تا یه مسیری همراهش میکردم دوباره عصر میرفتم دنبالش محل کارش و همراهیش میکردم تا خونه.اینه های من برقی توی پارک دوبل عالیه سنسور پشت داره هشدار میده وقتی داری دنده عقب میری شیشه پاک کن عقب داره راحت تو بارندگی و برف مخصوصا میزنی تمیز میکنه گرمایش سرمایشش خوبه و من وقتی پشت ماشین خواهرم نشستم کاملا متوجه این تفاوتها و راحتی ماشین خودمون نسبت این ماشین شدم و همش میگفتم خدایا شکرت من از اول با یه ماشینی که امکانات بهتری داشت نشستم و چقدر بمن کمک کرد برای بهتر شدن رانندگیم و واقعا اذیتی نشدم بعد خواهرم مثلا تو تشخیص فاصله مشکل داشت میگفتم ماشین ما سنسور عقبش هشدار میده بعد تو بارندگی دید شیشه عقب نداشت میگفتم ماشین ما برف پاک کن عقب داره یا گرم نمیکرد میگفتم ماشین ما سردی هوا رو توش متوجه نمیشی و الا آخر و همه اینا رو جوری میگفتم که خواسته در دل خواهرم ایجاد بشه و متوجه بشه ا میشه این امکاناتو داشت و تجربه بهتری از رانندگی پیدا کرد و باز بخودم میگفتم ببین ماشین ما هم میتونه از این بهتر بشه مثل ماشین استاد خود ران باشه سیستم تنظیم باد تایرها روغن داشته باشه گرمکن فرمون و صندلی داشته باشه این قدر نرم و روان باشه و……
موضوع بعدی موضوع رهایی و عدم کنترل شرایط هست که چقدر موضوع مهمی هست و چقدر میتونه لذت زندگی رو چند برابر کنه.زندگی کردن در لحظه و برای همون لحظه فارغ از اینکه گذشته چه اتفاقاتی افتاده چه چیزایی رو از دست دادیم چقدر اذیت شدیم یا غول آینده که قراره بیاد و چه دردسرهایی برامون داشته باشه.
وواقعا استاد استاد این موضوع رهاییه یادمه تو یکی از فایلهای دوازده قدم گفتند من حتی یه روزی همه چیز در حال خرابی و بمباران اینا باشه بخدا میگم خدایا کجا برم که امن باشه منو هدایت کن و میرم اونجا میگیرم میخوایم و خیالم راحته جام آمنه اونجا اینا همون باور به خدا و شناختی که از این سیستم پیدا کردی که به پشتوانه اش به این حد از آرامش و اطمینان رسیدی که میتونی اینجور اقدام و عمل کنی.
و یه نکته خیلی طلایی که تو این قسمت گفتند همون موضوع توجه هست که منشا و ریشه تمام اتفاقات زندگی ماست چقدر به یک موضوع اتفاق حرف آدم توجه میکنی و برات مهم هست و تو ذهنت میچرخونیش و بهش قدرت میدی که منجر به تجربه زندگیت بشه چقدر این مسأله مهم و حیاتی هست تو خلق شرایط زندگی ما.
و این جمله طلایی که محور اصلی و اساسی تمام جنبه های زندگی ما هست رو اگر همیشه و در هر شرایطی بخاطر داشته باشیم وواقعا بهش مقید و پایبند باشیم مثل استاد که حال خوب مساوی اتفاقات خوب و حال بد مساوی اتفاقات بد دیگه تمام تلاشمون رو میکنیم که ذره ای ازش فاصله نگیریم و دقیقا مطابقش عمل کنیم اونوقت چرخ زندگیمون بشدت روون و روغن کاری میشه فقط با توجه به همین یک اصل و همه چیز در تمام جنبه ها خود به خود مطابق میل و به نفع ما میشه.
موضوع مهم بعدی تعهد استاد به شیوه قوانین جهان هستی عمل کردن هست تعهدی که سالهاست به پشتوانه اون صبحش رو با خواندن کامنت های سایتش شروع میکنی کامنتهایی که همچون بوضوح دیدیم چقدر تمرکزش روی زیبایی ها نکات مثبت و مرور قوانین از زوایای متفاوت هست و این شروع زیبا قطعا و صددرصد پایان خوبی هم خواهد داشت و البته که شب رو هم با با همین نوع توجه تمام میکنه و سیستم رو میده روی زیبایی ها و حال خوب و فرداش سیستم خودبخود از همون نقطه فعال میشه و خوب نتیجش قطعا یک زندگی پر بار و زیبا در تمام جهات خواهد بود حالا من خودم شاید هزار بار بخودم این تعهد رو دادم که این کارو بکنم تمرین ستاره قطبیم انجام میدم اما بازم افکار منفی لابلاش زیاده اینو از نتایجم میفهمم و همش بخاطر ریشه دار بودن و بهم پیوسته بودن افکار منفیه همون چیزی که مریم جون گفتند یه باور بزرگ رو روش کار میکنی اما یه سری افکار کوچولو هست که دور این تنیده و اجازه نمیده به زمین بیوفته و همچنان پابرجاست واووو.
اما استاد با قدرت این مسیر رو ادامه داد مسیر کارکردن روی باورهاش شناخت سیستم و مطابق سیستم عمل کردن همون کاری در مورد سلامتیشم کرد و نتیجه دید همون کاری که در مورد ثروت کرد و نتیجه دید همون کاری که در مورد روابطش کرد و نتیجه دید با امید با ایمان قلبی که همین و است بس سمت من کار کردن روی خودم افکارم و ساختن باورهای هم جهت با خواسته هام هست و خود بخود اعمالی بمن گفته میشه که اگر خوب روی خودم کار کرده باشم و اون ایمان در من شکل گرفته باشه مسلما بهش عمل میکنم و مسلما نتیجه متفاوتی میگیرم اما همه اینها یک روندی داره که باید طی بشه یه بچه باید 9 ماه تو شکم مادرش رشد کنه تا آماده تولد بشه باید چهاردست و پا راه بره تا آماده تاتی تاتی بشه باید آروم آروم بره و بتونه تعادلش رو حفظ کنه که بتونه بدوه و تمام اینها به زمان و ایمان به نتیجه دادن نیاز داره و یادم باشه تا بها پرداخت نکنم نتیجه هم نخواهم گرفت بهاش زمانه بهاش پا گذاشتن روی ترسهاست بهاش مالیه بهاش دوری و دل کندن از وابستگیهاست و خیلی چیزای دیگه اما نتایجش هم متفاوت از خیلیهاست اگر تو در مسیر عشق و علاقت باشی و هدف مشخص داشته باشی با لذت تمام بهایی که باید رو پرداخت میکنی اقدام میکنی حرکت میکنی و ادامه میدی و ادامه میدی و هر بار یه شخصیت بهتر قوی تر قدرتمندتر تواناتر و حرفه ای تر میشی و از یه جایی به بعد پله ها رو دوتا یکی سه تا یکی میری چون خیلی خوب رشد کردی و جلو رفتی.
موضوع بعدی موضوع بشدت مورد علاقه من تمیزی و نظافت محیط چیزی که مطمئنم حتی آدمایی که رعایتش نمیکنند وقتی توش قرار میگیرند بشدت ازش لذت میبرند اصلا یه حس مثبت فوق العاده ای داره خودبخود شارژت میکنه.
و همه جا و بارها و بارها این موضوع رو تو شخصیت مریم جون و استاد دیدیم که چقدر آدمهای تمیز و مرتبی هستند و چقدر به این مسأله اهمیت میدند و توجه میکنند و به جایی هدایت شدند که دارند با تموم وجود تجربش میکنند و حالش رو میبرند.چقدر زیبا که به آدمها در هر وضعیت و شرایطی فرصت و مسئولیت داده میشه در خور توانش و اینجوری اون هم احساس ارزشمندی میکنه و یه حرکتی انجام میده خیلی این نگاه زیباست که اون شاید نتونه مسائل خاصی رو حل و فصل کنه یا کارهای پیچیده ای رو انجام بده اما این کار رو که میتونه انجام بده و چقدر زیباتر که مردم هم احساسی برخورد نمیکنند و فیلم بگیرند که های و هوی داره از این بندگان خدا سو استفاده میشه برده کشی میکنند و فلان.
و چقدر خوبه که آدمها از حرف کم کنند به عمل اضافه کنند اگر میبینند یه اشغالی ریخته یه ناهنجاری یه جا هست به جای فیلم گرفتم و غرغر کردن و فقط توقع داشتن از دولت و شهرداری و هر جایی تا جایی که میتوانند به تمیزی اون مکان کمک کنند و یه اقدامی انجام بدند این بزرگترین لطفی هست که آدمها میتوانند بخودشون بکنند(مثل من که وقتی سطل زباله تو پیاده رو جلو مغازه پر میشه سریع زنگ میزنم به مسئولش پلاستیک بزرگ جور میکنم میدم بهش اونم میاد خالیش میکنه و میره این کار که از دستم بر میاد یا اینکه اشغالهام رو میریزم تو جوب جلو مغازه از خودمو نریزم یه وقتایی هم که میتونم میرم اشغالهای توی جوبو میروبم میریزم سطل زباله این کار که از دستم بر میاد حداقل.افرین بخودم)و جهانم این رفتارهای زیبای من رو میبینه و هدایتم میکنه مثل استاد و مریم جون به جاها و آدمهای تمیز جهان در عین عدالت به تو اعمال و رفتارت رو برمیگردونه.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB49 دقیقه
- فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 18447MB49 دقیقه
با نام الله یکتا سلام به استاد و مریم عزیزو دوستای خوبم. چقدر دلم برای پرادایس و این بک گراند زیبای پشت سرتون تنگ شده بود اون درختای سبز زیبا با اندازه های متفاوت و دریاچه ی زیباتر با اون آب که به صورت ملایم و آرام در حرکته و زیباتر از اون شما دو عزیزم که بودنتون در کنار هم با این استایل عالی چقدر حس خوب و لذت بخشی به من میده مریم گلی چقدر این ست لی بهت میاد خیلی زیبا شدی من هر بار بهت نگاه میکردم کیف میکردم استاد شمام خوب شدیا ولی خوب من الان زوم شدم رو مریم جونم با این تیپ خفنش استاد من چند ماهی هست که کامنت نذاشتم ولی چراغ خاموش دارم تو سایت فعالیت میکنم کامنت میخونم و سعی میکنم عمل کنم این چند وقت من دارم رو مهارت هام کار میکنم و چند روزی هست یه نشتی پیدا کردم در باورهای که فایل امروزم دقیقن در همین مورد هست و شما انگار این فایل رو برای من گذاشتید من بعد از فایل داشتم فکر میکردم که چقدر در مورد فکر نکردن به گذشته شبیه به شما هستم یعنی از بچگی همین طور بودم یک مسئله رو اگه برام مهم نبود همون موقع رها میکردم و یادم میرفت اگر خیلی مهم بود شاید یک روز یا دو روز بهش فکر میکردم یا نهایت یک هفته البته فکر نمیکنم حتی به یک هفتم کشیده شده باشه و هیچ وقت هم کینه و ناراحتی از کسی نداشتم چون اگر ناراحتی بود همون موقع برطرف میکردم با حرف یا میگفتم ولش کن مهم نیست برام و همینم باعث شده بود کلن از بچگی ادم قهرویی نبودم زیاد، برای همین وقتی افرادی رو میدیدم مثلن دوستام یا خانواده که یه عالمه مساله از گذشته داشتن برای تعریف کردن و همیشه ناراحت و غمگین و افسرده بودن تعجب میکردم و میگفتم چرا همه این شکلین ولی من چیزی برای گفتن ندارم در این مورد و هرچقدر با قانون آشنا شدم بهتر درک کردم من خیلی اهل فکر کردن به گذشته نیستم کلن نسبت به گذشته بی اهمیتم اگرم چیزی یادم بیاد فقط از خوبی ها یادم میاد یا ناراحتی هم یادم بیاد فقط برای اینکه بخوام مثال برای قوانین بزنم یادم میاد نه اینکه بخوام فکر کنم که چرا اینطور شد نه اصن شخصیت اینطور نیست و همه میگن نسبت به گذشته و کلن اتفاقات بیخیالم در مورد اینکه شما گفتید در زمان حال زندگی کنید هم من گفتم این چند ماه خیلی قدم برداشتم و برای اولین بار در عمرم دو جا رفتم برای کار در رابطه با هدفم یعنی همان معماری و کار دومم داخل یک دفتر بود و من خیلی تو اون یک ماهی که اونجا رفتم کارآموزی سعی میکردم در لحظه زندگی کنم و به بعد فکر نکنم و چقدر نتیجه داد و همه ی کارهایی که به من میدادن در آرامش و عالی و سریع آنجا میدادم و تحویل میدادم و استاد باعث شده بود خیلی اونجا همه چیز برای من عالی باشه رفتار افراد کلن مکانش و کلیم خداوند به من چیز در همون یک ماه یاد داد خدایاشکرت و الان هم که شروع کردم و پیج یوتویوب خودم رو زدم که انشالله کسب و کار خودم رو شروع کنم آخه دیدم من آدم کار کردن برای دیگران نیستم یعنی اصن روحیه ی کارمندی ندارم و باید کسب و کار خودم رو داشته باشم برای همین هدایت شدم که از اون دفتر بزنم بیرون و شروع کنم کسب و کار خودم رو راه اندازی کنم که حالا انشالله هر وقت نتایج بزرگتر شد میام براتون از نتایح عالی میگم ولی چند روز بود فکر میکردم که چرا منی که از نزدیک شهریور تا الان رفته بودم سر کار و دوجا هم کار کردم و قدم برداشتم به درآمد نرسیدم و چرا منی که از خرداد شروع کردم به یادگیری نرم افزار تازه از اواسط آذر به بعد هست که دارم در نرم افزار پیشرفت زیادی میکنم و هم این چند روز که با خودم مینوشتم و هم امروز از زبان شما حجت برام تمام شد که بله مشکل در کانون توجه و استمرار و ادامه ندادن هست دیدم من در این چند ماه حرکت میکردم ولی یک جا متمرکز نبودم و با این که این چند سال هر بار دارم سعی میکنم کانون توجهم رو بهبود ببخشم ولی هنوزم نشتی دارم من اگر این همه زمان برده و تازه دارم در نرم افزارم ارتقاع پیدا میکنم به این دلیل هست که من تو این چند ماه فقط روی بهبود نرم افزار طراحی که هدف اصلیم بوده متمرکز نبودم و هی در همین مسیر این شاخه اون شاخه شدم یکم رفتم اجرا یکم طراحی پلان یکم شهرداری تازه بین این کارها من هنوز در کار افراد خانواده مخصوصن مادرم و خواهرم سرک میکشیدم و بعد میگفتم چرا با اینکه من حرکت میکنم ولی نتایح پایدار نیست و درآمد نمیاد و فهمیدم وقتی ذهن رو به وسیله کانون توجهم پر از فکر میکنم و یه عالمه مسائل مختلف داخلش هست نمیتونم یک جا تمرکز کنم و روی آن متمرکز بشم و براش هر روز قدم بردارم. من ذهنم رو پر از افکار کرده بودم نتونستم هر روز متمرکز باشم روی یادگیری نرمافزار که هدف اصلیم و علاقه ی اصلیم هم برای کار کردن در مسیر علاقه هم برای کسب درآمد بود و باورتون نمیشه الان نزدیک 20 روزی هست که من از کار داخل دفتر اومدم بیرون و با هدایت الله هر بارسعی میکنم کانون توجهم رو بیشتر روی خودم بذارم و ارتباط با افراد خانواده رو که میدونم تمرکزم رو خیلی بهم میزنن رو کم کردم که البته اون ها مقصر نیستن و نبودن من میرفتم و به خودشون و مسائلشون توجه نشون میدادم الان که کمش کردم انقدر ذهنم خالی و آرام هست که هر روز میشینم و روی نرم افزارم کار میکنم و این ذهن آرام باعث شده استمرار و ادامه دادن هم پشتش بیاد و انقدر همین چند وقت من پیشرفت کردم که هم ذوق زدم هم بعضی وقت یکم باورم نمیشه و میگم ببین چقدر تمرکز کردن روی یک چیز و کانون توجه رو کنترل کردن عالیه و معجزه میکنه. بازم بی نهایت سپاسگذارم از شما استاد و مریم عزیزم برای فایل های زیبا و پرباری که برای ما با عشق میگذارید و از شما دوستای خوبم هم برای کامنت های عالیتون سپاسگذارم