سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 170

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام به عزیزای دلم به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم وهمه ی دوستانم سلامی گرم وصمیمی در این روزهای پاییزی وخنک و رنگارنگ

چقدر شکر گفتم خدارو بابت اینکه شماعزیزای دلم در نهایت عشق وارامش در مکانی دوراز خونتون دور از داشته هاتون، دور از هرآنچه که برای خیلی ها زنجیری هست برای اینکه وابسته باشن ودل نگران باشن برای خونه و کار و بار و…..وخیلی متعلقات دیگه، فارغ زغم دوران دارید تولحظه زندگی میکنید شاکرانه وعاشقانه واز لحظه به لحظه ی زندگیتون وجایی که هستید لذت میبرید…

چون شما به اون آگاهی رسیدید که در لحظه زندگی کنید واز اونچه که در اختیارتون هست استفاده صحیح داشته باشید ولذت ببرید بدون وابستگی بدون نگرانی وبدون ترس…

من شمال کشور زندگی میکنم، شهرزیبای رشت، اطرافمون تا دلتون بخواد جنگل ورودخونه وچشمه و باغ و بستان و دریا و شالیزار وطبیعت هست، که شکر الله مهربان همشونم در دسترس و به لطف خدا من از این نعمت هاش به راحتی استفاده میکنم وتجربه کمپینگ جنگلی، کوه نوردی، پیاده روی، غذا درست کردن توجنگل و چرخیدن توشالیزارها و شنا کردن تودریا و رودخونه ها وچشمه هاش رو ،تجربه ماهیگیری و لمس حیوانات اهلی و وحشی و خلاصه تجربه های نابی که میشه از طبیعت داشت رو داشته ودارم …اماااااا

اما با اینکه اینهمه روی خودم کار کردم و دارم آگاهانه زندگی میکنم هنوز نتونستم وگاهی نمی تونم تو لحظه زندگی کنم، انگاری این دلواپس بودن و یا عجول بودن ویا رد شدن از زیبایی ها واین بیقراری شده جزئی از وجودم…

بارها شده رفتم به طبیعت کلی هم خوش گذروندم وکیف کردم وتمرکزم روی نعمت های در دسترسم بوده وکلی شکرگزاری کردم اما یه دفعه یادم افتاده که پسرم فرداش امتحان داره، یا مثلا فرداش باید صبح زود بیدارشم برم فلان کار اداری رو انجام بدم، یا مثلا حواسم رفته به اینکه وقتی برگردیم خونه چقد ظرف ورخت ولباس واسه شستن ومرتب کردن دارم و از این قبیل فکرهای پوچ….

درسته الان خیلی بهترشدم واگاهانه به خودم میگم از لحظه لذت ببر، تمرکزت اینجا باشه نگران نباش، ولی واقعا ترک عادتهای ناپسندی که یک عمر مارو از داشتن احساس خوب در لحظه دور کرده گاهی خیلی سخته تمرین زیادی میخواد…

استادجان من این در لحظه زندگی کردنتون رو دوست دارم واز خدا میخوام در این مورد هم مثل شما ومریم جان باشم…

باورکنیدصحبت بی نیازی مالی نیست، اینکه بگیم مثلا استاد ومریم جان شرایط مالی عالی دارن بی غم و بی غصه کارو بار میرن تفریح وگردش میدونن گردش وتفریح مانع درآمدزایی ویا خالی شدن جیبشون وحسابشون نمیشه،نه اصلا این حرفها نیست …

موضوع رهایی هست، موضوع تمرکز بر زیبایهاست، موضوع در لحظه زندگی کردن هست، موضوع نچسبیدن و وابسته نبودن به چیزی های دوروبر هست که ما اسمشو میداریم مال واموال وخونه وماشین و کاروبارو مرغ وخروس وحیوون خونگیو و‌..‌….وخیلی از این چیزهایی که دست پامون رو بسته، حتی اگه دست وپای جسممون هم باز باشه وبتونیم بریم جایی واز اون وابستگی ها دور وجدا بشیم برای مدتی ولی دست وپای ذهن وفکرمون رو بسته نگه میداره واجازه نمیده از لحظه لذت ببریم….

من این رهایی شما ومریم جان رو میخوام بدون کنترل کردن خودم ،دیگران و یا کنترل اوضاع وشرایط…

فارغ از هر نوع چسبندگی ودلواپسی..

باورتون میشه انقدی تواین مدت که شماعزیزای دلم مسافرت هستید فکر ودلم توپرادایس پیش خونه و مرغ وخروسها وجوجه ها وبع بعی هاتون هست که می تونم به جرات بگم شما اصلا به این موضوع فکر نمی کنید وچون سپردیدشون به خدا و گفتید حتی وقتی برگردید هراتفاقی افتاده باشه براتون آمادگیشو دارید دیگه بدون نگرانی و با فراغ بال دارید از مسافرتتون لذت می برید…

خدارو هزاران بار شکر این رهایی وآرامشتون رو…

واقعا وقتی توفایلهاتون میگید بدون وابستگی وبارهایی زندگی میکنید حتی اگه الان هم بخواین از این دنیابرید به سرعت قبول میکنید وبرای رفتن به اون دنیا آماده هستید می فهمم که چی میگید استادجانم…

وقتی آدم تولحظه زندگی کنه توکل کنه هدایت بخواد وباخدا لحظه هاشو شریک باشه معلومه که خداهم یه جهان پراز ثروت وسلامتی و روابط عاشقانه وشادی و نعمت وبی نیازی براش به ارمغان میاره، جوریکه انقد توهمون تایمی که آدم اگاهانه زندگی میکنه وکلی تجربه ناب داره وجهان وزیبایها ونعمت هاش رو با تمام وجودش حس ولمس کرده، ومیدونه در جهانی دیگر هم براش بهترینها به لطف الله فراهم هست به پاس قدردانی واستفاده درست از نعمت ها و به شرط سپاسگزاری…

بایدم برای رفتن از این دنیا هر لحظه اماده باشه…

واقعا تحسینتون میکنم،الهی هزاران بارشکر بابت آگاه زندگی کردنتون، والهی هزاران بارشکر که به ما الگویی میدید تا با روش شما وسبک شما زندگی رو یادبگیریم و زندگی کنیم و لذت ببریم

استاد جانم مریم جانم نوش جانتون گوارای وجودتون تمام آنچه که از نعمت ها دارید ،خیردنیا وآخرت نسیبتون باشه هرلحظه تا همیشه که به ما می آموزیددر لحظه زندگی کنیم و لحظه ها وساعات و روزها وشبهای زندگیمون چطور باعشق ولذت وهدایت الله استفاده صحیح داشته باشیم تا به این ترتیب وقتی برمیگردیم به ماههای قبل وسالهای قبلمون ببینیم که خوب زندگی کردیم واز زندگی لذت بردیم طوریکه هم خودمون بهترین استفاده رو از نعمت ها کردیم وکاری کردیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    412MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

249 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 5
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    طبق معمول هر روز برای داشتن تمرکز وکنترل ذهن اومدم سراغ سایت؛ گفتم با توکل به خدا برم یه فایل دیگه از سفر به دور امریکارو ببینم؛ حسم بهم گفت: نمیخواد بری ادامه ی قسمت دیروز رو ببینی؛ برو صفحه 7؛ فایل سومش رو ببین!!!!!!

    البته که من مدتهاست به الهامانم وحس درونی ام نه وچراا نمیگم؛ گفتم چشم..

    اومدم دیدم عه چه جالب قسمت 170 سریال هست همون قسمتی که کامنت من توی اذر ماه سال 1401 کامنت منتخب شد روی فایل و اتفاقا تو چندتا فایل بعدی مریم جان این کامنت منو خوندند و استاد در موردش کلی توضیحات عالی دادند و کلی راه و روش عالی ارائه دادند برای تو لحظه زندگی کردن…

    چقدر خدا رو شکر کردم که مینای الان تو تاریخ 6 بهمن 1403 با مینای 13 آذر 1401 چقدر فرق کرده!!

    ومطمعنم یک سال دیگه دو سال دیگه منه مینا با مینای همین امروز هم هزار درجه فرق خواهم کرد به لطف الله مهربان…

    من واقعا اون زمانها هر کاری میکردم همش یه نگرانی ودلواپسی ته قلبم داشتم که گاهی اونقدر شدید میشد میزد طعم لذت هایی که داشتم تو لحظه میبردم رو تلخ میکرد برام…

    هی با خودم میگفتم بابا چه مرگته؟ الان که داری توی آرزو و خواسته ات زندگی میکنی؛ مگه همینو نمیخواستی؟…

    الان که داری لذت میبری و شاد هستی وهرچی نیاز داری فراهم هست برات پس نگران چی هستی دیگه؟؟

    وذهن نجواگر من میومد میگفت: خب این لحظه ها تموم میشه یادت باشه بعدا فردا دو روز بعد کلی کار داری؛ باید به فلان مسئله رسیدگی کنی؛ یا میگفت: خب باز این ساعات خوش تموم میشه این شادی و ارامش وامنیت تموم میشه یاد فلان شرایط بدی باش که شاید پیش بیاد و یا فلان درخواستی که داری و شاید بهش نرسی!!!

    اون روزها نمیدونستم یعنی نمی تونستم معنای واقعی اینکه من خالق شرایط واتفاقات زندگیم هستم رو به خوبی درک کنم…

    شاید باورش کرده بودم ولی هنوز درکش نمی کردم ..

    طوریکه الان درکش میکنم وبهش یقین دارم..

    چون اون زمانها سال اولی که داشتم روی خودم کار میکردم بیشتر داشتم قوانین رو جستجو میکردم محک میزدم امتحانشون میکردم و اگر نتایجی هم حاصل میشد ذوق میکردم و میدونستم از عمل به قوانین وکنترل ذهن اومده اماااا یه جورایی داشتم فقط تمرینش میکردم شاید به اجبار اینکه خب راه دیگه ای وجود نداره؛ باید به سختی و زورکی هم شده اتفاقات رو برای خودم به نفع خودم رقم بزنم…

    ولی هر چقدر این تقلید کردن؛ این تکرار وتمرین؛ این سعی کردن به سبک قوانین جهان هستی زندگی کردن در من شدت گرفت؛ احساس کردم که شکر گزاریهام؛ توجه به نکات مثبت وزیبایی ها و در لحظه اکنون زندگی کردن از تقلید واجبار داره تبدیل میشه به یه عادت شیرین؛ طوریکه دیگه سعی و تلاشی نیاز نبود براش…

    واینها موقعه ای شکل گرفت که من روی تغییر شخصیتم کار کردم؛ من می دیدم که چطور با توجه بر زیبایی ها ونکات مثبت ذهنم دیگه دوست نداره به منفی ها توجه کنه؛ هر چقدر سعی میکردم که از خودمحوری وخدایی کردن دست بردارم؛ هر چقدر سعی میکردم که از عجول بودن دست بردارم واجازه بدم که با در لحظه زندگی کردن اتفاقات در زمان خودش بیفته؛ می دیدم که چرخ زندگیم داره رونتر میچرخه….

    کلا از اونجایی تغییرات من شروع شد و اروم گرفتم که دیدم من همه کاره زندگیم نیستم ؛ باور کردم که خداوند تنها مالک وصاحب اختیار من وزندگیم هست؛ وبرای اینکه بهش اجازه ورود در زندگیم رو بدم باید کمی به خودم استراحت بدم…

    اوایل خیلی سخت بود؛ هی میگفتم پاشو یه کاری بکن؛ یه حرکتی بزن؛ یه حرفی بزن؛ خب خود به خود که درست نمیشه ؛ استاد میگه ما مسئول صد درصد اتفاقات زندگیمون هستیم!!!!

    ولی هر بار که پامیشدم با استرس ونگرانی وبا کله ی پوک خودم چیزی رو حل کنم وبه مقصد ومقصود برسونم خودم رو، بدون شک با ناکامی مواجه میشدم…..

    یه کم که گذشت و تمرکزم رو گذاشتم روی دیدن فایلهای سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا و سریال توجه به نکات مثبت، از شما استاد قشنگم ومریم جان یاد گرفتم که بابا زندگی یعنی اینکه تو فقط هر روز هرشب هرساعت و هر لحظه اون کاریو انجام بدی که باید انجام بدی وسهمت هست و نیازی نیست که به گذشته ای که دیگه برنمیگرده فکر کنی و حرص بخوری و باید فقط ازش درسشو بگیری و قرار نیست به اینده یا فردا یا حتی ساعاتی فکر کنی که نمیدونی اصلا زنده هستی که بخوای کاری انجام بدی وهنوز نیومده فکر کنی، فکری که تو رو دلواپس کنه، نه فکری که برنامه ریزی درست باشه ویه گوشه ی ذهنت فقط باشه که بعدا انجامش بدی حالا اگر نیازی بود!!!!

    من از شما یاد گرفتم به هیچ چیز وهیچ کس وابسته نباشم البته وقتی یادگرفتم که وابسته نباشم تا زمانیکه واقعا تونستم بهش عمل کنم خیلی طول کشید، شرایط طوری پیش رفت که من در مرحله امتحان پس دادن قرار گرفتم وسر دو سه تا موضوع جهان هستی به شدت ازم امتحان گرفت تا من واقعا وابسته نبودن رو توی عمل پیاده کنم؛ خیلی درد داشت گریه داشت فکر وخیال داشت؛ ولی مینای امروز؛ میدونه که می تونه بابت هر چیزی وهر کسی فقط از خداوند شاکر باشه وقدردان و استفاده درستی از داشتن وبودنش ؛ داشته باشه؛ مینای امروز میدونه هر چیزی که امروزدر اختیارش هست کم یا زیاد ؛ لطف خداست تا بتونه زندگی بهتری داشته و ورژن بهتری از خودش رو به جهان هستی نشون بده وگرنه هیچ چیزی وهیچ کسی مطعلق به من نبوده ونیست و هر چیزی وهر کسی می تونه در لحظه جوری تغییر کنه یا از بین بره یا دست نیافتنی باشه که من نتونم حتی در موردش حرفی بزنم وحرکتی بکنم!!!

    یعنی من اموختم که باید همینقدر رها وتسلیم باشم..

    آموختم که همه چیز تحت نظارت ومراقبت ربی هست که تنها اون می تونه تصمیم گیرنده باشه وحرف اول وآخرو خودش میزنه وتصمیم گیرنده فقط خودش هست که تشخیص میده چه چیزی الان نیاز من هست که بهم داده بشه یا ازم گرفته بشه….

    البته اینم یاد گرفتم که از دست دادنی وجود نداره( انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه ای تبدیل میشه)

    که البته اون تبدیل کننده وشکل دهنده هم تنها خداست وبس…

    درسته من اختیار دار هستم؛ اینکه با توجهاتم با کلامم با افکارم واعمالم زندگیم رو شکل بدم؛ ولی حتی اون فکر و اون حرف و اون عمل هم در اصل کار خداست…

    یعنی من با افکار واعمال و گفتارم در دنیایی( در فرکانسی) قرار میگیرم که با توجه به خواسته وتوجهات من اتفاقات شکل میگیرن…

    به اینجا که برسی به این درک که برسی، خیالت راحت میشه؛ آسوده میشی؛ بی خیالتر میشی؛ رهاتر میشی…

    اینجایی که یقین داری خدا از همه بیشتر میخواد که تو سلامت وشاد وخوشبخت و ثروتمند باشی…

    وقتی میدونی تو تنها نیستی دستتو گرفته از رگ گردن بهت نزدیکتره که هیچ؛ اصلا درون خودته!!!

    اصلا تو خودش هستی و اون(خدا) هم توهست؛ یقین داری که هر دو یکی هستید و وقتی باهم یکی شدید همه چیز عالی وبدون نقص پیش میره…

    وقتی باهاش یکی شدی در اکنون هستی…

    باهم قدم به قدم پیش میرید..

    باهم فکر میکنید با هم حرف میزنید؛ باهم انجامش میدید…

    همینقدر زیبا همینقدر راحت؛ همینقدر شیرین…

    تمرین ستاره قطبی 12 قدم راه و روشی بود که به در اکنون ودر لحظه زندگی کردنم خیلی کمک کرد و کاری کرد که من بیشتر اوقات شبانه روز هوشیارانه توجه وتمرکزم روی خودم باشه روی ارتباط قشنگ وعاشقانه و تنگاتنگی که با خداوند دارم….

    تمرین ستاره قطبی به قول اقا حمید عزیز؛ یعنی تمرین یکتاپرستی…

    یعنی تنها تو را می پرستم(((( میدونم که قدرت تنها در دستان توست؛ میدونم که تو صاحب اختیار منی؛ میدونم که تو عاشق منی و خوشبخت کردن من کار توست واین باعث لذت بردن تو از خدایی کردنت وبندگی کردن من میشه))))

    وتنها از تو هدایت می طلبم((( میدونم که از بهترین راه وروش و آسانترین وشیرین ترین راه وروش منو به خواسته هام میرسونی وقلب منو شاد می کنی)))

    هنوز خیلی مونده درجه ایمان وتوکلم نزدیک بشه به ایمان و توکل شما استاد عزیزم ومریم عزیزم؛ ولی شکر الله مهربان رو که دعاهامو زود اجابت میکنه..

    بعد یک عمر بی خدایی و مشرک بودن طوری منو دلبسته و وابسته ی خودش کرده که انگاری تازه متولد شدم و این فرصت قشنگ درست بندگی کردن و درست زندگی یکی از با ارزشترین لطف ها ورحمت های خداوند برای من هست؛ طوریکه اصلا یادم رفته اونهمه سختی ها وظلم به خود کردنهام و طوریکه انقدر برام جبران کرده تو این دو سه سال اخیر؛ که میگم من هر لحظه آماده ام که بیام پیشت، چون هر انچه از لذتهای زندگی در این عالم بود رو من چشیدم و حالا با احساس خوشبختی زیاد و ارامشی وصف ناشدنی برای بودن در عالم دیگه اماده ام چون میدونم اونجا خیلی قشنگتره….ان شالله

    ومیدونم که به لطفش هر روز وشبم در این عالم قشنگتر ومعنوی تر و الهی تر از روز وشب گذشته ام هست به شرط ایمان وتوکل وبه شرط یکتاپرستی…آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان😍😍

    سلام به عزیزای دلم😍 به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم وهمه ی دوستانم سلامی گرم وصمیمی در این روزهای پاییزی وخنک و رنگارنگ🥰🥰🥰😍😍💗💗

    شکرالله مهربان رو که فارغ از اونچه که هست ونیست در پیرامونم من صبح میام سایت وبه امید دیدن روی ماهتون ولبخندزیباتون و شکرگزاریهای پی در پی شما و جهانی نو مملو از یاد خدا و تصدیق نعمت هاش روزم رو میسازم😍💗💗

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که به من این فرصت رو داد تا جوری که خودش دوست داره جهانش رو بشناسم درک کنم وازش لذت ببرم و خوشبختی رو از آن خودم کنم در دنیایی که همه چیزش رو مسخر من کرده تا من سعادتمند باشم…

    گذشته ها گذشته، اگرچه به نااگاهی وناشکری، اما به لطف خودش من باشما ومریم جان آشناشدم وازطریق شما خدا وخودم وحهان وهرچه درجهان هست رو دارم میشناسم…

    براستی که مثل تولد می مونه، هر روز فرصتی رو در اختیارم قرار میده تا هم جبران کنم کمی وکاستی هارو وهم خودم رو به لطف خودش ازطریق بهترین بندگاش و آگاهی هاشون رشد بدم ….

    چقدر شکر گفتم خدارو بابت اینکه شماعزیزای دلم در نهایت عشق وارامش در مکانی دوراز خونتون دور از داشته هاتون، دور از هرآنچه که برای خیلی ها زنجیری هست برای اینکه وابسته باشن ودل نگران باشن برای خونه و کار و بار و…..وخیلی متعلقات دیگه، فارغ زغم دوران دارید تولحظه زندگی میکنید شاکرانه وعاشقانه واز لحظه به لحظه ی زندگیتون وجایی که هستید لذت میبرید…

    چون شما به اون آگاهی رسیدید که در لحظه زندگی کنید واز اونچه که در اختیارتون هست استفاده صحیح داشته باشید ولذت ببرید بدون وابستگی بدون نگرانی وبدون ترس…

    من شمال کشور زندگی میکنم، شهرزیبای رشت، اطرافمون تا دلتون بخواد جنگل ورودخونه وچشمه و باغ و بستان و دریا و شالیزار وطبیعت هست، که شکر الله مهربان همشونم در دسترس و به لطف خدا من از این نعمت هاش به راحتی استفاده میکنم وتجربه کمپینگ جنگلی، کوه نوردی، پیاده روی، غذا درست کردن توجنگل و چرخیدن توشالیزارها و شنا کردن تودریا و رودخونه ها وچشمه هاش رو ،تجربه ماهیگیری و لمس حیوانات اهلی و وحشی و خلاصه تجربه های نابی که میشه از طبیعت داشت رو داشته ودارم …اماااااا

    اما با اینکه اینهمه روی خودم کار کردم و دارم آگاهانه زندگی میکنم هنوز نتونستم وگاهی نمی تونم تو لحظه زندگی کنم، انگاری این دلواپس بودن و یا عجول بودن ویا رد شدن از زیبایی ها واین بیقراری شده جزئی از وجودم…

    بارها شده رفتم به طبیعت کلی هم خوش گذروندم وکیف کردم وتمرکزم روی نعمت های در دسترسم بوده وکلی شکرگزاری کردم اما یه دفعه یادم افتاده که پسرم فرداش امتحان داره، یا مثلا فرداش باید صبح زود بیدارشم برم فلان کار اداری رو انجام بدم، یا مثلا حواسم رفته به اینکه وقتی برگردیم خونه چقد ظرف ورخت ولباس واسه شستن ومرتب کردن دارم و از این قبیل فکرهای پوچ….

    درسته الان خیلی بهترشدم واگاهانه به خودم میگم از لحظه لذت ببر، تمرکزت اینجا باشه نگران نباش، ولی واقعا ترک عادتهای ناپسندی که یک عمر مارو از داشتن احساس خوب در لحظه دور کرده گاهی خیلی سخته تمرین زیادی میخواد…

    استادجان من این در لحظه زندگی کردنتون رو دوست دارم واز خدا میخوام در این مورد هم مثل شما ومریم جان باشم…😋😋😋😋🥰🥰🥰

    باورکنیدصحبت بی نیازی مالی نیست، اینکه بگیم مثلا استاد ومریم جان شرایط مالی عالی دارن بی غم و بی غصه کارو بار میرن تفریح وگردش میدونن گردش وتفریح مانع درآمدزایی ویا خالی شدن جیبشون وحسابشون نمیشه،نه اصلا این حرفها نیست …

    موضوع رهایی هست، موضوع تمرکز بر زیبایهاست، موضوع در لحظه زندگی کردن هست، موضوع نچسبیدن و وابسته نبودن به چیزی های دوروبر هست که ما اسمشو میداریم مال واموال وخونه وماشین و کاروبارو مرغ وخروس وحیوون خونگیو و‌..‌….وخیلی از این چیزهایی که دست پامون رو بسته، حتی اگه دست وپای جسممون هم باز باشه وبتونیم بریم جایی واز اون وابستگی ها دور وجدا بشیم برای مدتی ولی دست وپای ذهن وفکرمون رو بسته نگه میداره واجازه نمیده از لحظه لذت ببریم….

    من این رهایی شما ومریم جان رو میخوام بدون کنترل کردن خودم ،دیگران و یا کنترل اوضاع وشرایط…

    فارغ از هر نوع چسبندگی ودلواپسی..

    باورتون میشه انقدی تواین مدت که شماعزیزای دلم مسافرت هستید فکر ودلم توپرادایس پیش خونه و مرغ وخروسها وجوجه ها وبع بعی هاتون هست که می تونم به جرات بگم شما اصلا به این موضوع فکر نمی کنید وچون سپردیدشون به خدا و گفتید حتی وقتی برگردید هراتفاقی افتاده باشه براتون آمادگیشو دارید دیگه بدون نگرانی و با فراغ بال دارید از مسافرتتون لذت می برید…

    خدارو هزاران بار شکر این رهایی وآرامشتون رو…😍😍💗💗💗

    واقعا وقتی توفایلهاتون میگید بدون وابستگی وبارهایی زندگی میکنید حتی اگه الان هم بخواین از این دنیابرید به سرعت قبول میکنید وبرای رفتن به اون دنیا آماده هستید می فهمم که چی میگید استادجانم…

    وقتی آدم تولحظه زندگی کنه توکل کنه هدایت بخواد وباخدا لحظه هاشو شریک باشه معلومه که خداهم یه جهان پراز ثروت وسلامتی و روابط عاشقانه وشادی و نعمت وبی نیازی براش به ارمغان میاره، جوریکه انقد توهمون تایمی که آدم اگاهانه زندگی میکنه وکلی تجربه ناب داره وجهان وزیبایها ونعمت هاش رو با تمام وجودش حس ولمس کرده، ومیدونه در جهانی دیگر هم براش بهترینها به لطف الله فراهم هست به پاس قدردانی واستفاده درست از نعمت ها و به شرط سپاسگزاری…

    بایدم برای رفتن از این دنیا هر لحظه اماده باشه…

    واقعا تحسینتون میکنم،الهی هزاران بارشکر بابت آگاه زندگی کردنتون، والهی هزاران بارشکر که به ما الگویی میدید تا با روش شما وسبک شما زندگی رو یادبگیریم و زندگی کنیم و لذت ببریم…💙💙💙💙

    استاد جانم مریم جانم نوش جانتون گوارای وجودتون تمام آنچه که از نعمت ها دارید ،خیردنیا وآخرت نسیبتون باشه هرلحظه تا همیشه که به ما می آموزیددر لحظه زندگی کنیم و لحظه ها وساعات و روزها وشبهای زندگیمون چطور باعشق ولذت وهدایت الله استفاده صحیح داشته باشیم تا به این ترتیب وقتی برمیگردیم به ماههای قبل وسالهای قبلمون ببینیم که خوب زندگی کردیم واز زندگی لذت بردیم طوریکه هم خودمون بهترین استفاده رو از نعمت ها کردیم وکاری کردیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه😍😍

    بی نهایت دوستتون دارم😘😘😘

    درپناه امن خداوندشادو سلامت و موفق و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم هممون انشالله🙏🙏🙏🙏💛💚💙💜❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم وسلام به شما دوست عزیز وهم فرکانسی ام…

    اگه قادر به شکرگزاری باشم باید باهرنفسم از خداوند سپاسگزار باشم که رحمتش رو شامل حالم کرد تا توسط استادعزیزمون سیدحسین عباسمنش ودرکنارش مریم جان عزیز که دانش آموخته ی همین استادعزیزمون هستند، معنای زنده بدنیا موندن وزندگی کردن رو درک کنم اونم اندازه ی ظرف وجودم وهربار این درک واین ظرف توسط استادعزیزمون ومریم جان با فایلهایی که از زندگیشون برامون به اشتراک میذارن معنای تازه ای پیدا میکنه، طوریکه هربار میگم ممنونم خداجونم که کمکم کردی جاهل ونادان وبدبخت از دنیا نرم، بلکه تورو بشناسم قوانین جهانت رو درک کنم خودم رو بشناسم اونم از طریق دوعزیز دل که یکتاپرستی وتوحیدی زندگی کردن مهمترین بخش زندگیشون هست، ویه راه ورسمهایی داره که تا حالا کسی نتونسته بود اون راه رو انقدر شفاف وصادقانه وساده وصمیمانه والبته آسان به من بیاموزه، باید بنده ناسپاسی باشم اگر قدرندونم اینهمه آگاهی و توحیدی که هرروز وشب از این سایت بهم میرسه!

    وهر روز وشب دری از درهای بهشتی زندگی کردن وخوشبخت زندگی کردن رو به روم بازمیکنه

    دوست خوبم ممنونم از لطفتون واز خداوند میخوام به لطف رحمت وبزرگی اش همونطور که تا این لحظه هدایت وحمایتمون کرده بعداین هم لطف ورحمتش شامل حالمون باشه تا دراین مسیرثابت قدم بمونیم وهر روز شاهد آرامش وشادی وخوشبختی وسعادت وثروت سلامتی بیشتری توی تک تک لحظه های زندگیمون باشیم

    درپناه امن خداوند باشید هرلحظه وهمیشه انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    سلام به شما دوست مهربان وهم فرکانسی ام آقای تجلی عزیز

    ممنونم بابت لطفی که در مورد دیدگاهام داشتید

    خوشحالم که منم سرسوزنی می تونم جبران کننده باشم عشقی که از این سایت از استادومریم جان وکامنت دوستانم گرفتم ومیگیرم

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو که وقتی هدایتمون کرد رهامون نکرد حتی وقتی ما گاهی ناخواسته ، شروع کردیم به برگشت ..

    ساعتها ویا روزها وشبهایی که باز فیلمون یاد هندستون کرد باز خواستیم به باورهای خطاء واشتباهمون پروبال بدیم، باز میخواستیم بریم قاطی باقالیا، باز میخواستیم برگردیم و بشکنیم و آزار ببینیم …

    بله درسته، هرکدوم از ما که اینجاییم گاهی توی این مسیر وایسادیم ادامه ندادیم انگاری میدونستیم که اگه ادامه ندیم چی میشه ولی نمی تونستیم بمونیم چون بازیهای ذهن اون باورهای اشتباه اون باورهای گمراه کننده که شده بود عادتمون وجزئی از شخصیتمون قدرتمندتر ما شده بودن، ولییییییی همون خدایی که عاجز بودن وتسلیم بودنمون رو دیده بود و دستمون رو گرفته بود قشنگ حواسش بهمون بود حواسش بهمون هست، وبا نورهدایتش مارو باتمام وجود کشوند سمت این سایت…

    من خیلی قبلترها دیدگاههای دوستانم رو نمی خوندم، پیش خودم میگم اول باید تمام فایلهای صوتی وتصویری استاد که توسایت هست رو ببینم وبشنوم بعدبرم سراغ کامنتها، و واقعا هم همین کارو ماها انجام دادم، تا جاییکه هیچ فایلی توسایت نبود که ندیده وگوش نکرده باشم، بعدش گفتم خب حالا که نمی تونم دوره هارو بخرم برم کامنتهای دوستان رو بخونم شاید چیزی یادبگیرم ازشون …

    واونجا بود که دوره ی جدیدی از زندگیم شروع شد، جاییکه هم دیدگاهها رو میخوندم وهم دیدگاه خودم رو می نوشتم، انگاری بری یه ترم سر کلاس یه استاد عالی بشینی وفقط دریافت کننده باشی، هی اونهمه آگاهی تلمبار بشه توی ذهنت توی وجودت، آزمون وامتحانی در کار نباشه!!

    بعد بدون آزمون بری ترم بعدی یا کلاس بعدی،خب معلومه 80 درصد اون آموخته ها دست نخورده می مونه و کم کم هم آموزه های جدید میاد وقبلی ها کمرنگ میشه یا پاک میشه از ذهن..

    اما دیدگاه گذاشتن و دیدگاه خوندن توی این سایت مثل دادن آزمون می مونه، مثل پاس کردن درسهایی که آموختی، استاد فایل میذارن از روی عشق ومحبت، دوستان میان دیدگاهشون وتجربه هاشون رو میذارن، خودت دیدگاهتو میذاری، بعد کم کم میبینی داری با تکرار وتمرین تک تک اون چیزهایی رو که یادگرفتی توی زندگیت پیاده میکنی، داره هربار برات روشنتر میشه واضحتر میشه مسیر، با بعضی دیدگاهها همزادپنداری میکنی، با بعضی کامنتها عواطف احساسات رقیق میشه و شفاف، با بعضی کامتت ها خدارو به وضوح توی زندگیت توی تمام وجودت حس میکنی، با بعضی کامنتها ضعفها و قوتها رو رو پیدا میکنی، با بعضی کامنتها کلی راهکار یادمیگیری…

    خلاصه که یه دانشگاه خفنیه برای خودش این سایت پراز آگاهی، که هربار که میای سراغش انقدر پراز آگاهی هست که می تونه به اندازه ی کل عمرت که ناآگاه بودی برات به کارگیری آگاهیهاش جبران کننده باشه…

    واینها واینجا بودن همه از روی لطف ورحمت خداست، وگرنه بیشتر ماها همه ی راههای رفته ونرفته ی زندگیمون رو امتحان کردیم، وحالا میدونیم هیچ جایی وهیچ چیزی، نمی تونه به اندازه ی بودن اینجا خیر دنیا واخرت رو نسیبمون کنه…

    که طوری زندگی کنیم که هم خودمون راضی باشیم وهم خدا ازمون راضی باشه…

    توکل بخدا، انشالله که توی این مسیر ثابت قدم باشیم همیشه..

    براتون آرزوی بهترینهارو دارم دوست خوبم

    درپناه امن خداوند باشید هرلحظه وهمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم سلام به مریم بانوی مهربانم

    سلام به شما دوست عزیزم

    تا جاییکه من از اصول وقوانین آگاه شدم می تونم بگم که هرچقد ما از درون تغییر کنیم شرایط وموقعییت ها وافراد توی زندگیمون تغییر میکنن، وقتی توی مسیر وفرکانس درست باشیم همه چیز مثل یه پازل کنارهم قرار میگیره تا خیر وخوبی رو برامون به ارمغان بیاره…

    دوست عزیزم شما می تونید از همین سایت دیدگاههای منو دنبال کنید واگر لایق باشم اونچه که آموختم رو اینجا با دوستانم به اشتراک میذارم،وهم از طریق هزاران دیدگاهی که از طریق دوستانمون توی این سایت وبر روی فایلها قرار میگیره استفاده کنید، به بعد فیزیکی وحضوری اشخاص توی زندگیتون ویا نبودنشون فکر نکنید ، شاید اینجا دنیایی مجازی باشه ولی اگه ما با دل وجون حاضر به دریافت عشق ومحبت و امنیت و انرژی های ناب و تجربه های گرانبها باشیم از طریق استاد ومریم جان ودیدگاه وتجربه های دوستان می تونیم احساس کنیم که همه چیز واقعی واصل هست، منظورم اینه که منم بیرون از سایت دوستان صمیمی انگشت شماری دارم ، ولی اینجا هزاران دوست ورفیق دارم که حتی شبها توی خواب کنار استاد ومریم جان ودوستانم قرار میگیرم وتبادل اطلاعات و تبادل عشق و محبت می کنم وصبح روز بعد که بیدار میشم فک میکنم همه اش واقعی بوده، انقدر حسش خوبه..

    من خودم هنوز ترجیح میدم روی خودم کار کنم وتمرکزم رو از اینکه ببینم خانوادم ودوستانم وفامیل واطرافیانم آیا در کنارم هستند ویا چه ارتباطی بامن دارند بردارم وفقط روی خودم کار کنم، اینهمه سال اینهمه ادم دورمون بوده چی نسیبمون شده؟!

    بهتون پیشنهاد میکنم روی ارتباطتتون با خداوند کار کنید که مهمترین رابطه ی زندگی هرکسی هست، انوقته که خداوند جاری میشه ساری میشه توی همه چیز وهمه کس، حتی توی وسایل خونه ویا اتاقت جوریکه حس میکنی چقدر داری از تنهاییت واز راز ونیاز و هم صحبتی خداوند لذت میبری…

    طوریکه هرلحظه باهمید، موقعه طبخ غذا، توپیاده روی یا خرید، توی پارک، زیر دوش، موقعه استراحت و یا وقت دلتنگی ها و بغزها….

    من می تونم به جرات قسم بخورم که تا اخر عمر فقط وفقط قرار باشه تنها رفیق وهمدمم خدا باشه وهیچکس در جهان کنارم نباشه خیلی هم ذوق میکنم و شادم وخوشحال،البته این سایت باشه…

    نمیدونم شاید الان توی این شرایط وحس وحال خوب هستم وشاید روزی برسه که توی دنیای واقعی هم دوستان هم فرکانسی زیادی داشته باشم که مطمعن باشم منو به مسیر روشنی هدایت میکنن به مسیری که خداوند توی اون به بندگانش نعمت داده و نه در مسیر گمراهان…

    دوست عزیزم براتون بهترینهارو آرزومندم انشالله در پناه امن خداوند باشید هرلحظه وهمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: