سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 152

زهره بانو

سلام سلام سلام

استادعزیزم و مریم جان دوست داشتنی

چه بی اندازه خوشحالم که بعد از مدت طولانی توفیق نوشتن کامنت در سایت الهی عباسمنش.کام پیدا کردم

استادجان این فایل بی نظیر بود و پر از نکات مثبت و زیبا و فقط نوشتن زیبایی های این فایل چندین صفحه فضا میخواد.ولی من الان میخوام تراوشات قلبم رو بنویسم شاید بی ربط باشه به فایل ولی قلبم میخواد بنویسه

استادجان من زهره هستم اسم کاربری ام توی سایتت جذابتون زهره بانو هست

من سال ۱۳۹۷باشما آشناشدم و بشدت توط در و دیوار بودم و کج فهمی های فراوان و به طبع نتیجه ی خاصی هم نمیگرفتم

ولی به لطف الله یکتا جانزدم

دست و پا شکسته روی خودم کارمیکردم

باکج فهمی جلو میومدم

اما میومدم

نمیتونستم بدو بدو مسیرو طی کنم اما دلسرد نشدم و حتی سینه خیز اومدم و اومدم

خداروهزاران بار شاکرم برای وجودتون استاد عزیزم

تحول زندگی من از خرداد ۱۴۰۰ شروع شد

زمانی که فردی که باهاش در رابطه ی عاطفی ۱۰ساله بودم منو رها کرد و رفت

تااون زمان من زور میزدم که اونم بیارم توی مسیر قانون(استاد میدونستم مسیری که میرم اشتباهه ولی نمیتونستم از شر وابستگی رها بشم)

ولی قانون دقیق و درست کارمیکنه و اون شدت وابستگی باعث شد اون رابطه ی سمی تموم بشه و من آزاد و رها بشم و سریع هم ازدواج کرد و اینجا نقطه عطف زندگی من بود.

من اصولی دارم برای زندگیم و یکیش این هست که اصلا به فرد متاهل فکرنمیکنم

و به محض اینکه فهمیدم اون شخص ازدواج کرده توی قلبم و ذهنم برای همیشه مرد.

اون زمان درد زیادی کشیدم روحم زخمی شده بود ولی قشنگترین اتفاق زندگیم بود

استاد اونجا به خودم گفتم زهره دیگه بسه دیگه تاالان هراشتباهی کردی بسه پاشو از دانسته هات استفاده کن دختر، تو به دنیا نیومدی که یه وابستگی مزخرف زندگیتو تباه کنه، الان وقتشه از آگاهی های استادحان استفاده کنی پاشو زهره

استاد تصمیم جدی گرفتم که زندگیمو بسازم

گفتم خدایا مثل همیشه هدایتم کن تو آرامشبخش قلبهایی تو راهو نشونم بده

بهم الهام شد که یه تایمی کلا رابطه عاطفی رو بزارم کنار چون اصلا نمیتونستم به کسی اعتماد کنم.

گفتم از جنبه شغل خودمو رشد بدم

من هنر خیاطی و طراحی رو بلدم و این داستان هدایت شغلی ام هم خودش یک‌پروسه ی جداست که درفرصت مناسب درموردش مینویسم.

به خودم تعهد دادم که بیزنس شخصی خودمو راه اندازی کنم و دیگه برای کسی کارنکنم چون شخصیتم کارآفرینِ و اینو توی پیچ و خم های کاری ام کاملا فهمیده بودم.

یدونه چرخ خریدم و خونه شروع کردم به دوختن کارهای تیراژ بالا(اصطلاحا بهش میگن سِری دوزی)

۶مرداد۱۴۰۰ اولین چرخمو خریدم

چندهفته بعدش سردوز خریدم

و…

تااینکه خداوند هدایتم کرد و مثل همیشه دستمو گرفتم و ۵بهمن۱۴۰۰ کارگاهمو راه اندازی کردم با۴تا چرخ و یدونه سردوز و دوتا اتو صعنتی

هذا من فضل ربی

استادجان جدی تر همراه آموزه های شما شدم و باورهای توحیدی ساختم و کارم سر و سامان گرفت

از جنبه ی شغلی که کمی رشد کردم عزت نفسم بیشتر شد و دوره عزت نفس هم خریدم و یکبار گوشش دادم اما نه خیلی جدی

از اول تیر۱۴۰۱ مجدد عزت نفس رو استارت زدم خیلی جدی و ۴تیرماه وارد رابطه ای رویایی شدم

پسری فوق العاده توحیدی دوست داشتنی جذاب محترم باایمان شجاع متعهد و در یک کلمه بگم اون شخصیتی که همیشه آرزو داشتم توی زندگیم باشه

پسری درجه یک

میلادصفری

صاحب همین ایمیلی که من دارم باهاش کامنت میزارم

داستان هدایت ما به سمت هم، هم بسیار جذابه و درزمان مناسب در کلاب هوس خواهیم گفت استادجان

ما ۴تیر وارد رابطه شدیم

من همدانم و میلادجان اردبیل

به خودمون گفتیم آزاد و رها هستیم و به این جریان طوری نگاه میکنیم که خدا میخواد از آگاهی هامون یه امتحان بگیره

بیایم هرانچه از قوانین در رابطه یاد گرفتیم رو توی این رابطه پیاده کنیم و ببینیم نتیجه چه میشود

استاد ما براحتی خیلی ساده خیلی آسون فقط از بودنِ باهم لذت میبردیم و هرروز چندساعت تصویری صحبت میکردیم و به نکات مثبت هم توجه میکردیم و باخودمون درصلح بودیم

خیلی آسون

خیلی لذتبخش

خیلی رها

و نتیجه و بازخورد جهان چی شد؟

۲۲ آبان ماه مراسم عقدمون هست

کمتر از ۵ماه رابطمون کاملا رسمی شده

استادجان

مریم جان

هزاران بار شکر برای وجودتون

شما الگویی فوق العاده اید در تمام جنبه و در رابطه

شما الگوی منومیلادجان هستید و خیلی خوشحال و راضی هستیم از این سبک عالی در رابطه

استاد دو سال پیش بود فکرکنم یک فایل گذاشتید و درمورد عشق واقعی توضیح دادید

اون فایل که میگفتید شما رفتید تمپا و مریم جان پارادایس بود و مادرتون تماس گرفتن و گفتن چرا مریم جان رو تنها گذاشتید و زود برید پارادایس و…

و شما از قدرت و آزادی در رابطه گفتید

از زنی قدرتمند که کنارتونه

از رهایی و عدم وابستگی

از اینکه هرکسی خودش مسئول خوشحال کردن و خوشبخت کردن خودشه

و یادمه میگفتید خیلیاتون این حرفارو نمیفهمید، مسیر اشتباهو میرید و میرید توی در و دیوار بعد میفهمید من چی میگم.

استاد اون زمان من واقعا نمیفهمیدم

باخودم میگفتم استاد درمورد همه چیز درست میگه و همه ی حرفاشو قبول دارم و درمورد روابط هنوز کج فهمی داره🤭

استادجان رفتم توی در و دیوار و فهمیدم چی میگفتید

و الان از جنبه رابطه توی مسیری هستم که شما میگید

استادجان الان باتمام وجودم میفهمم عشق واقعی یعنی چی،الهی قربونتون برم شما انسانی فوق العاده ارزشمند هستید

وقتی به این فکرمیکنم که چقدرررررررررر تاثیرات مثبت توی زندگی میلیونها نفر و جهان گذاشتید قلبا بهتون غبطه میخورم و عاشقانه دوستتون دارم

استادجان باتمام وجودم ممنونم از شما برای این آگاهی های خالصی که باما به اشتراک میزارید

استادجان منومیلاد متعهدانه طوری زندگی میکنیم که باعث افتخارتون باشیم و حتما در فلوریدا ملاقتتون خواهیم کرد

خوشحالم که بعد از سالها کامنتی نوشتم و اینبار دست پر اومدم کنارتون😍

دوستتون دارم

همواره شاد و سلامت و ثروتمند باشید درپناه الله یکتا❤️