سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 150

بخشی از دیدگاه های زیبا و تأثیرگذار دوستان عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:

صحرا عزیز:

خارج شدن تون از قالب عادت های روزمره مثل هر بار دوش گرفتن در یک محیط جدید، ترکیب فوق العاده ی دوره سلامتی + تراک کمپر و ورزش و حمام:

این سطح از عملگرا بودن و تعهد و تمرکز بالای شما به دوره قانون سلامتی قابل تحسینه. چقدر زمان مفید بیشتری براتون فراهم شده تا به آسانی و راحتی تجربه متفاوت و غنی تری از سفر داشته باشید.

 

علی عزیز:
درسی که من گرفتم حل مسائل به شیوه استاد بود که برای من هم قابل تحسینه و هم قابل یادگیری تا بتونم جور متفاوتی به مسائل نگاه کنم تا راه حلهای بهتری رو پیدا کنم. استاد با این انتخاب و ثبت نام در باشگاه های پلنت فیتنس، هم هیکل و بدن بهتری خواهند ساخت و هم میتونن هر جایی که بودن به راحتی حمام کنن.

درس بعدی نظمیه که خانم شایسته در تهیه و چیدن وسایل دارن که این نظم زندگی رو براشون راحت تر می کنه.
البته این نظمه از اون تصویرسازی قبل سفری میاد که خانم شایسته گفتن انجامش میدن و من هم این درس رو از ایشون گرفتم که قبل از سفرهام یه بار در ذهنم به اون سفر برم و برگردم. خانم شایسته عزیز رو به این خاطر صمیمانه تحسین می کنم.

 

سمیرا عزیز:
همیشه زمان‌هایی تو زندگی پیش میاد که تازه میفهمیم اون شکرگزاری که باید بابت نعمت ها و داشته های زندگیمون نداشتیم به این دلیل که برامون بدیهی شده…
مثل سپاسگزاری مریم بانو بعد از حموم تو باشگاه

حمید عزیز:
این Planet fitness عجب باشگاه مجهز و هیولایی بود، خدا رو صد هزار مرتبه شکر، چقدر دستگاه ها تمیز و ارگونومی بودن. خیلی فرقه بین دستگاهی که ارگونومی و متناسب با ساختار بدن باشه، با یه دستگاهی که همینجوری ساخته باشن . خب وقتی بخوای با دستگاه غیر استاندارد ورزش کنی همش میخوای مراقبت باشی حرکت رو چطوری انجام بدی که آسیب نبینی ولی توی دستگاه استاندارد اصلا نگرانی از آسیب دیدن جایی نداره. چون طول قطعات و حرکت قطعات با مفاصل و کشش ماهیچه‌های بدن تناسب داره. خدا رو شکر چقدر تمیز بود و چقدر طراحی زیبا و موثری داشت. عملا بین برنامه تمرینی و چیدمان دستگاه ها یه تناسب خیلی عالی وجود داره. برخلاف باشگاه‌های بدنسازی که ما می‌بینیم که وضعیت نظافت شون چندان مطلوب نیست،این باشگاه بسیار بسیار تمیز بود.خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم بخاطر این سرزمین و این همه فراوانی.

نرگس عزیز:
استاد نکته اول در مورد قانون بینظیر سلامتی است که از شما بینهایت سپاسگذارم که چقدر زندگی و احوالات ما را دگرگون کرده، ما هم تجربه سفر با قانون سلامتی را داشته ایم بسیار بسیار راحت و لذت بخش است.اینکه همیشه دنبال رستوران و خوراکی باشی و همینطور که شما گفتید خواب به خاطر سنگینی بعد از غذا که کل وقت سفر را میگیرد و از دیدن زیبایی ها ی اطراف محروم میکنه و مهم تر از همه پر انرژی بودن در سفر است، من با شروع دوره مدت ها است که در روز نمیخوابم و کلی وقت برای کارهام دارم

زهرا عزیز:

واقعا من فکرش رو نمیکردم که ی باشگاه میتونه تا این حد فول امکانات باشه کلا باورهای منو عوض کردین نسبت به باشگاه

با تعداد وسایل ورزشی بالا با خیال راحت بدون اینکه نگران باشیم کسی منتظر ایستاده یا مجبور بشیم منتظر بمونیم، حسابی لذت میبریم از انتخاب این باشگاه

چقدر خوبه بدون پرسیدن و کمک گرفتن از کسی میتونی به راحتی از روی دستورالعمل نوشته شده روی دستگاه ها می تونی متوجه بشی که چجوری میشه از این وسیله ها استفاده کرد یا حتی گاهی اوقات با دیدن ی فیلم ، ایده ی خلاقانه ای بود

خوبی این سفر لذت بخش اینه که همون لحظه میتونی به تمام کارات برسی، ورزش به موقع، حمام، خوردن غذای لذت بخش و راحت اونم در سریع ترین زمان ممکن، فیلم گرفتن و منتشر کردن کامنت ها نه حتی رنج نیست اونم توی سفر، بلکه با عشق فراوان انجامش میدین. واقعا مریم جان به نکته ی خوبی اشاره کردن سفر باعث میشه انسان شکرگزاری تری بشیم و بیشتر از امکانات خوبی که داریم لذت ببریم.

 

علی عزیز:
۲. رها کردن منطقه امن، نچسبیدن به انچه که به عنوان نعمت در اختیار داری و
ضمن شکر گزاری از اون نعمات باید از قالب عادتهای روزمره خارج شد تا فرصتی فراهم بشه برای کسب تجارب جدید،
دیدن سایر زیبایی های این سیاره بزرگ و رفتن به دل جاهای ناشناخته و تجربه های عمیق تر در زندگی…
مثلا عدم وجود حمام تو تراک کمپر و نیاز به ورزش و بدنسازی برا ی ایجاد احساس بهتر و سلامتی بیشتر جسم و روح ،شرایطی رو فراهم کرد که شما دو عزیز به دنبال راه حل باشید و به ایده باشگاه برسید.

 

عادله عزیز:
باز هم سلیقه خانم شایسته عزیز که همیشه منو به وجد میاره،اماده کردن کیت های حموم.

شاید بارها ما خودمون تو زندگی این کارها رو انجام بدیم،ولی به چشم یک تکلیف

تفاوت خانم شایسته اینه که با عشق کار انجام میده و وصفش میکنه،اون کار و از حالت تکلیف خارج میکنه و به چشم تجربه جدید نگاه میکنه. در واقع میاد نگاه روتین به اون رو تغییر می ده و نگاه تازه ای میبخشه به اطراف،باعث میشه تو با عشق به هرکاری نگاه کنی. عاشق این شخصیت سالمش هستم.

همه چیز رو مرتب بسته بندی میکنه و باز هم میگم نوع نگاهش باعث میشه منِ بیننده هم به وجد بیام.

حس میکنم اگر به خانم شایسته بگن باید یه مدت تو لاکِ یک لاکپشت زندگی کنی هم اونجا رو شبیه قصر کوچولو طراحی کنه،بدون اینکه فکر کنه چقدر محدودیت داره. انعطاف پذیری بالایی داره.

 

اسدالله عزیز:
ایده تراکمپر و قانون سلامتی به خوبی به این نیازها پاسخ داده و هنگامی که ایده باشگاه planet fitness را شرح دادید واقعآ برایم تحسین برانگیز و شگفت آور و جدید بود و من تا بحال باشگاه زنجیره ای با مدیریت و اشتراک و عضویت یکپارچه و یکسان ندیده و نشنیده بودم و چقدر کار خلاقانه و زیبایی است که امیدوارم این ایده در کشور ما هم اجرا بشه تا بتواند به نیازهای خیلی ها در این زمینه پاسخ بده.

از جمله ویژگیهای تحسین برانگیز این باشگاه؛ شعار جالبی است که انتخاب کرده که «در اینجا کسی شما را قضاوت نمی کند» و چقدر این جمله به آدم حس خوب ،آرامش و انگیزه برای ورزش کردن میدهد.

مرضیه عزیز:
چقدر من این تمییز و مرتب بودن باشگاه رو دوست دارم. وقتی گفتین دستمال و اسپری گذاشتند که هر کسی از دستگاه استفاده کرد خودش دستگاه رو تمییز کنه این ایده رو تحسین کردم اما از ذهنم گذشت که آدم های زیادی تو باشگاه این کار رو نمی‌کنند و قطعا مسئولان باشگاه فقط تمییز میکنند ولی به هر حال ایده ی خوبیه، اما توی فیلم وقتی داشتید صحبت می‌کردین چند نفر رو دیدم که خودشون دستمال و اسپری برداشتند تا دستگاه رو تمییز کردند و چقدر من آن لحظه خوشحال شدم که چقدر آدم ها مسئولیت پذیر هستند و چقدر به راحتی و حقوق دیگران اهمیت میدم واقعا تحسینشون کردم چقدر خوبن این آدم ها

مریم جان چقدر خوب صحت میکنی فوق العاده شیرین و دوست داشتنی هستی و چقدر خوبه که در مورد شکستن عادت های قبلی صحبت کردی و داری برای آزادی بیشتر و تجربه های زیبا خودت رو تغییر میدی

همیشه فکر میکردم تغییر باور به این هست که عبارت رو تکرار کنی والگو‌ببینی اما الان متوجه شدم که علاوه بر تکرار باور و دیدن الگو باید در عمل هم رفتارت رو تغییر بدی و شجاعت این رو داشته باشی که به چیزی که تا الان فقط تکرار کردی عمل کنی

و الان تصمیم گرفتم من هم اقدام کنم برای تغییر باورهام، تغییری که واقعی باشه نه به قول استاد فقط ادا دربیاوریم و حرف های قشنگ بزنیم

 

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    248MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

235 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نرگس هاشمی» در این صفحه: 4
  1. -
    نرگس هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستانی که کامنتم رو میخونند .

    مدت بسیار زیادی گذشته از زمانی که دست به قلم میشم توی سایت و مینویسم ، البته نه به این معنی که نوشتن هام کم شده ، بلکه ساعت ها و ساعت ها توی دفتر هام مینویسم و با هر کلمه نوشتن و فکر کردن رشد میکنم.

    استاد عزیزم مدت ها بود که توی ذهنم میچرخید بیام و توی سایت بنویسم . بنویسم تا نوشته هام علاوه بر خودم خواننده ی دیگری هم داشته باشه و امروز دل رو به دریا زدم و توی اولین صفحه شروع میکنم به نوشتن به امید رب مهربانم که هدایتم کنه به کلمات زیبایش .

    چقدر سپاس گزار شما و خدای مهربان هستم که دوباره دست به دوربین شدید و برای ما شروع به فیلم گرفتن کردید . من خودم یکی ازون افرادی هستم که از همون اولین جلسه سفر به دور امریکا با شما شروع به سفر کردم . شروع به دیدن زیبای جهان بزرگ ، شروع به عاشق شدن . درون من بسیار بزرگتر شد . رویاهایی در سر من شکل گرفت ، رویاهایی که رویا نیستند . من همسفر و هم زندگی شما شدم در این دوره ها و همیشه جوری به هر فایل نگاه میکنم که انگار خودم در اون لحظه در اون مکان هستم . من امروز به یک باشگاه زیبا رفتم و چقدر انگیزه ی عمل گرایی برای من شد که برم و بهترین باشگاه این شهر بزرگ رو پیدا کنم و من هم تمرین کنم و لذت ببرم . استاد عزیزم که من چقدر مشتاق بودم تا این دوره ی جدید سفر به امریکا را شروع کنید و حتی چند روز قبل از گذاشتن فایل جدید به خواهرم گفتم کاش استاد دوباره برای ما فایل میگرفت . الحمدالله که خیلی سریع اجابت شد.

    استاد عزیزم انقدر از شما و خدای درونم اموختم که تمام جهان پیش چشم من زیبا شد . در یکی ازین روزهایی که وصل بودم به خدای درونم با همکلاسی هایم سفری یک روزه فراهم شد که همه در این سفر زوج بودند جز من و من کمی دودل بودم برای رفتن ولی گفتم امروز زوج من خدای من است و خدای من … چقدر زیبا بود چقدر زیبا بود هر چقدر بگویم از زیبایی اش کم است . خدای من زوجی شد برای من فقط زیبایی به من نشان داد و مرا غرق کرد در اغوش خودش . بهاری بود سرسبز و خنک ، ابشاری بود در دل جنگل ، ابشاری بزرگ و با عظمت و جاری ، درخت هایی استوار و بلند و صدها ساله ، دشتی پر از گل های زرد ، کوه های سبز و خیره کننده . و خدای من ، من انجا تسلیم شدم و از زیبایی خدای خودم تمام شدم . گفتم پیش او که اگر این لحظه بمیرم با رضایت کامل و در اغوش تو و در زیباترین نقطه ی جهانت مرده ام . چه بگویم . آن روز انقدر با دوستان خندیدم ، شیرجه زدیم در اب ، اب تنی کردیم ، زیر ابشار و در ان فضای بین کوه و اب ابشار ایستادم ، من ان روز دوباره زنده شدم ، کامل بودم . من در ان دشت زرد در دل جنگل سبز دوباره متولد شدم .

    استاد عزیزم هر بار که فایلی میگذارید من بیشتر یاد میگیرم نگاه خدای مهربان به جهان چگونه است در کوچکترین مسائل روزمره ی زندگی ، از نگاهی که به مسائل و تضاد ها دارید و اینکه چقدر از همه ی این تضاد ها بزرگتر شدید که فقط به راه حل فکر میکنید و ان را پیدا میکنید . اینکه اگر حمام نداریم اشکالی ندارد ، راه حلی پیدا میکنیم که علاوه بر حل مسئله ی اصلی ، چند جانبه سود هم برای ما داشته باشد .

    راستش استاد عزیزم زمانی که شما دوره ی سفر به دور امریکای اول رو میگذاشتید من هم کمی با ار وی راحت نبودم . با اینکه از امکانات کامل ان بسیار لذت بردم ولی گفتم شاید اگر خودم بودم به جای ار وی ون کوچکتری را برای مسافرت انتخاب میکردم و حالا شما دقیقا با ماشین مورد علاقه ی من با تراک کمپر مناسب که بسیار ازادی شما را بیشتر میکند دوباره سفر کردید .

    و باز هم درست است که شما گفتید ما همه انسان های متنوعی هستیم و انتخاب هیچکس بر دیگری برتری ندارد بلکه به درون هر کس و اولویت های درونی اش مربوط است و البته ثابت هم نیست و ممکن است تغییر کند . برای مثال خود من بسیار به هتل های مختلف رفتن و سفر با هواپیما را دوست دارم دقیقا به دلیل تضاد هایی که در گذشته داشتم و هیچوقت در طول بزرگ شدنم نه هتلی را تجربه کردم نه هواپیمایی را . به همین دلیل الان بسیار علاقه دارم و ممکن است بعد از تجربه ی زیاد ان ، من هم از ان بگذرم .

    من چندی پیش سفری کوتاه داشتم با هواپیما و هتل به یکی از شهر های کویری مان و در ان سفر هم جز زیبایی ندیدم . اولین تجربه ی من از پرواز بود و انقدر غرق ابر های سفید و گوله های زیبای ان بودم که کلا مسافتی را حس نکردم و فردی که کنارم نشسته بود تمام مدت در ترس بود و چشم هایش را با هر تکان هواپیما میبست اما من تمام مدت غرق لذت و سپاسگزاری بودم . چه سفر شیرینی بود . چه ارامشی داشتم . نیمه شب بود و من در خیابان ها قدم میزدم ، جایی بسیار دور از خانه ولی با امنیت و ارامشی که رب مهربانم به من بخشیده بود . این هم از تضاد های من بود چون در خانه اجازه نداشتم خودم بیرون روم و همه ی کار های بیرون رو تقریبا پدرم شخصا انجام میداد تا لازم نباشد ما بیرون برویم .

    استاد عزیزم میدانم که من هم به امید رب عزیزم مهاجرت خواهم کرد . چون هنوز اتفاق نیفتاده زیاد در مورد ان صحبت نمیکنم . میگذارم تا رب مهربانم من را در زمان مناسب به مکان مناسب هدایت کند . چند سال قبل وقتی به مهاجرت فکر میکردم و میخواستم مسیر زندگی ام را مشخص کنم متوجه شدم که هنوز اماده ی ان نیستم . من از شهر خودم تهران به شهر زیبای بابل برای تحصیل مهاجرت کرده بودم و میتوانستم برای مقطع بعدی شهری و دانشگاهی خارج از ایران را انتخاب کنم . همانطور که بعضی از دوستانم این برنامه را داشتند . اما من وقتی به خودم ، شخصیتم و زندگی ام نگاه کردم متوجه شدم هنوز اماده نیستم از بسیاری از لحاظ . من هنوز ایران را تجربه نکرده بودم ان طور که میخواستم و هنوز از لحاظ مالی به استقلال نرسیده بودم ، من هنوز در بهترین دانشگاه ایران درس نمیخواندم .

    تصمیمم را گرفتم . گفتم من از این جایگاه که هستم قدم بعدی برای من میتواند رفتن به بهترین دانشگاه ایران باشد و بعد از ان رفتن به یکی از بهترین دانشگاه های جهان ؛ ناگفته نماند من بسیار به فضای اکادمیک و دانشگاه و بودن در ان پویش و جنب و جوش دوستانی که برای علم فعالیت میکنند علاقه دارم . من هم عاشق این فضای علمی هستم .

    خلاصه من در حالیکه در بیمارستان کار میکردم و تقریبا هر روز شیفت داشتم و بعد از ان هم به خوابگاه میرفتم ، شروع کردم به درس خواندن و با ایمان بسیار بالایی به قبولی و این ایه بسیار به یاد من بود که یک فرد با ایمان بر دویست نفر پیروز است . من با لطف و هدایت پروردگارم توانستم با ساعات مطالعه بسیار کم اما با نگرش متفاوت ، با این نگرش که من هر کلامی که میخوانم میتوانم سوالی را در ازمون پاسخ دهم و نگرش لذت بردن از لحظه و هدف محور توانستم در بهترین دانشگاه ایران ، دانشگاه پزشکی تهران قبول شوم در رشته ی مورد علاقه ام . و بعد از ان با استادانی که صحبت کردم بسیار تعجب کرده بودند که من چطور با روزی چند ساعت مطالعه توانستم این رتبه عالی را بیاورم . و حتی ان زمان میگفتند رتبه ی من نمیخورد به دانشگاه تهران چون ان دانشگاه پنج نفر میگرفت و رتبه ی من بیست بود ولی باز هم درها باز شدند و من ارام بودم و توکل کرده بودم که هر جایی خدای من مرا ببرد بهترین است و من به طرز جادویی ای قبول شدم در دانشگاه مورد علاقه ام البته در بخش شهریه پرداز که البته مبلغ بسیار ناچیزی است و با نصف حقوق یک ماه میتوانم هزینه ی کل ترمم را پرداخت کنم .

    استاد عزیزم به تازگی دارم بیشتر درک میکنم خیلی از مسائل و قانون را . همیشه وقتی بحث هدف گذاری بود نمیتوانستم خودم را قانع کنم که فقط روی یک جنبه کار کنم . میخواستم هم در بحث مالی هم روابط هم معنوی هم درسی بهترین نتیجه را بگیرم و خودتان بهتر میدانید که ان طور که باید نتیجه ی دلخواهی نیست .

    پس من این بار طور دیگری عمل کردم . من برای مدت شاید یک ماه امدم روی توحید درونم کار کردم . از رابطه ای عاطفی بیرون امده بودم و با اینکه در طول مدتی که باهم بودیم بسیار همه چیز عالی بود و من سپاسگزار خداوندم اما تمام شدنش ناگهانی بود و من شکه شدم . شروع کردم به روی خودم کار کردن ، شبانه روز با رب عزیزم صحبت میکردم و هدایت میخواستم برای ارامش بیشتر برای نگاه از دید قانون و من دیگر ان ادم سابق نبودم . انقدر روی باورهای توحیدی کار کردم و انقدر قانون پیش چشم من واضح شد و انقدر توکل فقط به رب ، وابسته بودن فقط به رب در من معنا گرفت که من دیگر ان نرگس سابق نبودم . من دختری بودم که قلبا تنها به فرمانروای خود وابسته است و ایا خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟

    من پذیرفتم که در حوزه ی روابط هیچوقت ان طور که باید و شاید تمرکزی کار نکرده ام و در حال حاضر در این مرحله هستم که انشالله نتایج بسیار عالی ای بگیرم . جلسه ی شش قدم دوم در این مورد بسیار الهام بخش من است . اینکه میشود تا این حد روابط بسیار عالی برقرار کرد . میشود این طور باشی که بودنت نشاطی به کل دانشگاه دهد و با همه دوست باشی با همکلاسی و استاد و با همه در صلح و شادی باشی . همان طور که گفتید الگو پیدا کنید برای خواسته هایتان در این مورد الگویی بهتر از شما ندیدم .

    بسیار تمرکز کردم روی دیدن نکات مثبت و زیبایی های اطرافیانم . حالا هم که شروع دوره ی تحصیلی جدید من است در دانشگاه جدیدم بسیار شور و شوق و انرژی دارم برای این تغییر شخصیتی ، این زندگی جدید .

    استاد عزیزم بگذارید این را هم به عنوان حسن ختام بگویم . دو روز پیش که اولین جلسه ی من با یکی از استادانم بود امد به کلاس و چقدر از باور ثروتمند شدن ارزش امروز است سخن گفت . گفت که اینجا ما باید همه ی پایان نامه هایمان را به محصولاتی قابل فروش و ثروت ساز تبدیل کنیم و مثالی زد بسیار تامل برانگیز که هنوز مثل بمبی در ذهن من میچرخد . یکی از دانشجو های این استاد در پایان نامه ی خود محصولی تولید کرده بود که بهترین شرکت های تجهیزات پزشکی جهان ، دقیق به یاد ندارم شرکت فیلیپس بود یا زیمنس یا دیگری … ولی ان شرکت بزرگ جهانی محصول او را خریده بود به مبلغ یک میلیون دلار معادل حدودا سی میلیارد تومن ، جوانی بیست و چهار ساله و این ثروت عظیم . در این فکر هستم که راه ارتباطی با وی پیدا کنم و مصاحبه ای داشته باشم . هم در بحث الگو پیدا کردن و منطقی کردن خواسته ها قدم چهار هم در بحث روابطی که میخواهم توانا باشم تا با همه برقرار کنم .

    در پرانتز این را بگویم من و خواهر و برادرم هر سه مدت هاست با هم در راه حرکت کنیم هر کدام در موضوع و علایق خودمان . در اتاق خواب ما همیشه شما صحبت میکنی و ما محصولات را در اکانت های مختلفی میخریم و با هم استفاده میکنیم .

    سپاس گزارم برای اینکه طی این سالها جزو بهترین دوستان من بودید هم شما هم مریم جان عزیز . بسیار تحسینتان میکنم و دوستتان دارم و سپاسگزارم برای اینکه الان در این جایگاه نگاه شما را به جهان و مسائل کاملا درک میکنم که برخلاف نگاه نود و نه درصد مردم ایران است . و دیگر انقدر این مسائل برایم بدیهی شده که خنده ام میگیرد از بعضی حرف ها که مردم به شما نسبت میدهند . به قول رب عزیزم ایا گمان میبری ان ها میشنوند یا فکر میکنند ؟ بلکه ان ها همچون چهارپایانند حتی گمراه ترند .

    خلاصه که عاشقتونم .

    و سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 257 رای:
  2. -
    نرگس هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    سلام دوست عزیزم

    اول اینکه هدفم رو واضح و دقیق مشخص کرده بودم و برای خودم دلایل کافی داشتم که چرا میخوام این مسیر رو برم و مطمئن بودم که میخوام این راه رو ادامه بدم . از همون اول هم هدف گذاری من مبنی بر این بود که به قوی ترین گروه علمی ایران توی این رشته هدایت شم که فکر میکردم دانشگاه تهران باشه . عکس های دانشکده پزشکی تهران را دانلود کرده بودم و میدانستم بخش فیزیک پزشکی که رشته ی من است در سمت چپ ورودی اصلی قرار دارد . لیست عنوان پایان نامه های دانشجوها را دانلود کرده بودم و فکر میکردم به کدام موضوع بیشتر علاقه دارم . برنامه ی کلاسی دانشجویان سال قبل را دانلود کرده بودم و به درس ها و واحد هایی که داشتند فکر میکردم . خلاصه زیر و بم همه چیز این دانشگاه و این رشته را میدانستم . البته این طور نبود که بگم هر روز این کارو میکردم ، فقط همون اوایل که میخواستم شروع کنم و هدف گذاری واضحی داشته باشم .

    مسئله ی بعدی الگوسازی هست . من قبل ازینکه شروع به مطالعه کنم مصاحبه ی همه ی رتبه های برتر سال قبل رو دیدم و برام باورپذیر شد که منم میتونم و خودم هم با چند نفر از دوستان صحبت کردم و منابع مطالعه شون رو پرسیدم و همون ها رو تهیه کردم . این باعث میشد که هیچوقت شک نکنم به منابعم و بگم اگر کسی تونسته با همین ها قبول بشه پس من هم میتونم . چون برای ارشد رشته ی من خیلی منابع مختلفی وجود داشت. البته این رو هم بگم واقعا خداوند مهربان ما رو هدایت میکنه . من خیلی جاها برای درک بیشتر بعضی دروس از ویدیو های اموزشی رایگانی که اساتید دانشگاه شریف قرار داده بودند استفاده کردم و بسیار راضی بودم .

    در طی مسیر مطالعه ، هدف گذاری و برنامه ریزی داشتم . این طور که مثلا تا چهل روز دیگه ، باید سه فصل فیزیک رو مطالعه کامل داشته باشم . البته این رو هم بگم که همیشه نمیتونستم دقیق بهش عمل کنم اما به هیچ وجه حال خودم رو بد نمیکردم . به جاش میگفتم اشکال نداره توی برنامه ی بعدی مقدار منطقی تری رو قرار میدم و میرسم بهش .

    در نهایت وقتی یکی دو ماه مانده بود به کنکور سعی کردم تا جای ممکن همه ی مسائل دیگه رو حذف کنم و فقط و فقط به موفقیت در ازمون فکر کنم و کار کنم . برای مثال من صحبت کردم با مسئول بخش و یک ماه اخر رو بیمارستان نرفتم یا با دوستم که در رابطه بودیم به توافق رسیدیم که هر روز شاید در حد بیست دقیقه فقط صحبت کنیم . خلاصه اون تمرکز لیزری را با انگیزه ی بالا برای موفقیت اجرا کردم و خداروشکر نتیجه عالی بود .

    من در یک ماه اخر روزانه هفت هشت ساعت مطالعه میکردم و بقیه ی شش ماه قبل ، میانگین هفته ای هجده ، بیست ساعت .

    ولی من در تمام مدت زمان این چند ماه سعی میکردم همیشه در احساس خوب باشم و هیچوقت خودم را سرزنش نکنم . خودم را بپذیرم همانطور که هستم و بدانم من ، همین نرگس ، عالیست و لیاقت بهترین موفقیت ها را دارد . من این باور را در خودم ایجاد کردم که مهم نیست اگر بقیه میگویند باید ده ماه روزی هشت ساعت درس بخوانی تا موفق شوی ، مهم این است که من میتوانم با ساعات بسیار کمتر همان نتیجه را ایجاد کنم . مهم نتیجه است نه ساعت مطالعه . خیلی نتیجه محور نگاه میکردم ، سعی میکردم فکر کنم چه کاری من رو به بهترین نتیجه میرسونه نه اینکه صرفا فقط هی درس بخوانم و درس بخوانم .

    همواره به این باور داشتم که خدای مهربان در تمام مسیر مرا هدایت میکند به راه درست تر ، به کتاب بهتر ، به سوال مهمتر ، و من نتیجه ی ایمان خود را میگیرم نه نتیجه ی تلاش فیزیکی را . من کاملا در ارامش بودم و حتی نزدیک کنکور برای اینکه استرس را کامل از خودم دور کنم گفتم اگر قبول نشم هم هیچ اشکالی نداره و رب مهربانم همیشه با من است و من هر جا برم و هر کاری کنم به نفع من خواهد بود .

    این چیزهایی بود که الان به یادم اومد . امیدوارم برات مفید باشه عزیزم .

    سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    نرگس هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    سلام سارای عزیز

    سپاسگزارم ازت . من رو به خاطراتم بردی . دوره ای بود در زندگی من که داستان مینوشتم و اون زمان خیلی محبوب بود نوشته هام. خلاصه که سپاسگزارم .

    دقیقا همین طوره . واقعا مریم عزیز نگاه متفاوتی دارند به جریان زندگی چه در سفر چه در روزمره ها ، که من هم خیلی درس میگیرم .

    عزیزم خیلی لذت بردم از صحبت هات ، انشالله همه ی ما به اهداف و خواسته هامون برسیم و کنترل زندگی رو کاملا به دست بگیریم . برات ارزو میکنم به همه ی قشنگ ترین چیزها برسی و خدا پسرت رو حفظ کنه ، خیلی شیرینه ^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نرگس هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    سلام دوست عزیزم

    سپاسگزارم ازتون . همه ی ما در مسیر رشد هستیم و انشالله هر روز بتونیم بهتر و بهتر جهانمون و خدای خودمون رو درک کنیم .

    امیدوارم در کارتون بسیار موفق باشید دوست من ؛ رشته ی من فیزیک پزشکی هست که در بعضی بخش ها هم پوشانی داره با تجهیزات پزشکی ولی بیشتر در حوزه ی نرم افزاری و برنامه نویسی

    واقعا خداوند همه چیز منه . نه تنها زوج بلکه تمام جهان منه و این درسی بود که خودش به من اموخت . انشالله بیشتر و بیشتر این رو درک کنیم .

    و در مورد سوالتون ایه 44 سوره ی فرقان هست . چند وقت پیش از خداوند هدایت خواستم در مورد به ظاهر کمک و در واقع تغییری که میخواستم در فرد دیگری ایجاد کنم و خداوند این ایه رو جلوی من گذاشت . بسیار روشن بود و واضح که کسی که در گمراهی هست ، شرک میورزه و هوای نفسش رو معبود قرار میده ، من کاری از دستم برنمیاد که اون رو از گمراهی در بیارم و اون در هر صورت چیزی نمیشنوه .

    من سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: