سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 122

سلام به همگی

امروز که این فایل رو دیدم روز عید قربانه و با دیدن این مقبره ها یاد ایام حج افتادم که همه آدمها اونجا با لباس یکدست سفید رنگ در احرام حاضر میشن و هیچ تفاوتی بین اونها دیده نمیشه، این مقبره ها هم دقیقا به همین شکل بود و تفاوت بین سرباز و فرمانده در بین اونها مشخص نبود

توی این چند فایل اخیر که اِلمانهایی از جنگ داخلی آمریکا داشت من رو به یاد رمان برباد رفته که یکی از مشهورترین رمانهای تاریخ ادبیاته انداخت که سالها پیش خونده بودم و بعدتر هم فیلمش رو دیدم، داستان این رمان که سرگذشت دختری به نام اسکارلته، در خلال جنگ داخلی آمریکاس، توی این داستان نویسنده که جز مخالفین آزادی سیاهان یا برده ها بوده با منطق هایی که ارائه داده بود و برده ها رو جزیی از خانواده سفیدها نشون میداد که اصلا خودشون دوست نداشتن که آزاد باشن و اصلا زندگی آزاد رو بلد نبودند توی اون سالها همین باورها رو به من هم قبولونده بود، برای همینه که استاد میگن فیلمها و کتابها و رسانه رو دنبال نکنید چون سرشار از باورهای غلطه

اما از زیبایی های این فایل بخوام بگم خود منظره این قبرها و نظم و سادگی و چیدمان اونها خیلی جالب بود و پرچم آمریکا که به احترام کشته شدگان نیمه افراشته بود

هتل زیبا و ساده ای که گرفته بودید با رنگ بنفش خوشرنگی که داشت و ویوی جذاب و زیبای اون، استاد وقتی داشتید میگفتید یه جای بسیار زیبا میخواید برید یه لحظه احساس کردم منم اونجام و دارید سوپرایزم میکنید ، البته که حظ مجازی به حظ واقعی منجر خواهد شد

سیستم جالبی که برای صبحونه چیده بودید که راننده به آسونی صبحونه اش رو بخوره و اون غول جاده که افتاده بود جلوتون و اجازه عبور نمیداد ولی شما به جای عصبانی شدن در کمال آرامش و با شوخی و خنده داشتید صبحانه می خوردید

و در نهایت هم محیط زیبا و آروم و صمیمی اون شاپ با محصولاتی که با عشق و علاقه اون زن و شوهر تولید شده بود که چقدر چهره های آروم و مهربونی داشتند و 44 سال رو کنار همدیگه، هم کار کرده بودند و هم زندگی