سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 109

به نام خدای یکتا

سلام

خیلی کار سختیه که بخوام حجم زیادی از عشقی که به شما و خانم شایسته رو دارم در قالب کلملت و جملات بگنجونم.بی اندازه عاشقتونم

یه نکته خیلی جالب در تمام فیلم ها و تصاویری که تا به حال از دریچه دوربین شما دو تا فرشته خدا از کشور امریکا میبینم و مدام تو ذهنم تحسین میکنم دور بودن طراحی فضای شهری این کشور از آلودگی های بصری هست که به وضوح میشه در تمام ابعادش دید از طراحی بناها تا لگو و آرم مغازه و رستوران ها و کلا چیزی که در قیاس با شهرای خودمون میبینم.امروز وقتی از داخل شهر به شکل جزیی تر از تصاویر هوایی فضای شهری این کشور رو دیدم بیشتر این نکته برام تایید شد که چقدر همه چیز ساده و در عین حال حرفه ای و در جای درست و مناسب خودش هست.حتی نوع پوشش فضای سبز و درختا هم متناسب با نظم و هماهنگی کلی فضا انتخاب شده و همه چیز کامل کننده و معنا کننده کل فضا و مهمتر اینکه متناسب با پاکی و نظم درون انسانها .هر چیزی درست در جای مناسب و به شکل مناسب و این جا هست که میشه بهتر درک کرد که چه چیزی استاد عباسمنش و مریم شایسته رو به این محیط پر از پاکی هدایت کرده .همونطور که زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک قانون جهان هست محیط پاک برای زنان و مردان پاک هم جزء قوانین بدون تغییر خداست که شما و خانم شایسته رو به این هم پاکی و نظم و درستی هدایت کرده .تمام مدت از این چند قسمت جدید از سفرمون با شما مدادم پاکی و زیبایی چهره خانم شایسته و شما و ارامش درونتون رو تحسین میکنم و بیشتر به وضوح میرسم که اگر میخوای عباسمنش باشی و مریم شایسته اول باید از خودت شروع کنی و تو همین محیط به پاکی درون برسی .اینها رو زهرایی داره میگه که تا قبل از اشناییم با شما و این مسیر سراسر وجود الله وقتی حتی برای دیدن خانوادم میرسیدم اول جاده روستا تمام وجودم رو حس ترس و نفرت در برمیگرفت حسی که از عزت نفس پایین و در صلح نبودن با خودم بود و انقدر قدرت گرفته بود تو وجودم که زیبایی ها رو نمیدیدم و خیلی دیر به دیر میومدم .الان بعد از این حدی که تا به الان عمل کردم به آموزشهاتون با عشق و با یه احساس خوشبختی که حاضر نیستم با یک لحظه از زندگی هر ادمی خارج از فضای خونمون و زادگاهم و روستا عوضش کنم که قبلا حصرت زندگی دوستانم رو داشتم .خوشبختی که تمام وجودم رو پر از آرامش کرده و پر از احساس عالیه.مدتیه هر روز نیم ساعت زودتر از همیشه بیدار میشم و میرم وسط عظمتی که خدا برای رشد من و برای خود خودم مرین کرده با گلای شیپوری بنفش و صورتی در یه ترکیب فوق العاده رنگی با برگای قلبی شکل رو درو دیوار حیاط .با درختای سبز و گلا و بوته ها .گنجشکایی که شادی کنان لونه شون رو تو حفره های اجری ساختمون رو به رو میسازن.سبزی و گوجه با دمجونایی که کاشتیم و عطر ریحون و آسمون صاف و کلاغهای در حال کوچ که نگاهم رو هدایت میکنن به باغهای گردو دور دست و باریکی دود چایی اتیشی تازه علم شده اهالی روستا تو باغها برای شروع برداشت فراونی خدا و ته عطری که نسیم خنک صبح از آتیش ها سمت من میاره و نگاهی که ختم میشه به عظمت خدا در ادامه رشته کوه های زاگرس و سایه روشن فوق العاده شارپ کوه ها .وقتی خودم رو میون این همه نعمت و موهبت میبینم یه شادی و حال خوب فوق العاده ای سرتاسر وجودم رو میگیره که گلستان شدن اتش بر ابراهیم رو تو وجودم تصویرسازی میکنه .حسی که هدایتم کرد که تمرین ستاره قطبیم رو هم به تازگی هر روز عمدا میرم تو حیاط انجام میدم وسط این عظمت خدا.استاد من همه این خوشبختی که تا الان بهش رسیدم رو از خدا و شما دارم و آموزشهاتون که به من زندگی دوباره بخشید.این رو کسی داره میگه که تمام افراد بیرون از خونمون بودن من اینجا و تو این روستا رو ته خط زندگیم میدونن و خدا رو سپاسگذارم بابت این همه وجودش در لحظاتم و بعدا در زمان مناسب که نتایج کاملتر بشن میگم که استاد قول دادم عمل کنم و عمل کردم یه جهاد اکبر واقعی که زندگیم رو هر روز داره بهشتی تر میکنه.استاد عاااشقتونم و میدونم من تا دراین محیط و در درون خودم به صلح نرسم به فراتر از اون نمیرسم و باید خودم بودن رو همینجا تجربه کنم تا بتونم مهاجرت های بزرگتر رو انجام بدمو قدم های بزرگتر .اول از همین تریل های صحرایی روستای زیبامون باید لذت ببرم و عطر مزارع آفتابگردون و ذرت رو زندگی کنم تا هدایت بشم به تجربه کردن قدم زدن تو تریل های کشور هماهنگ با وجودی که باید ساخته و پرداختش کنم.عاااشقتونم .تمام این خوشبختی و شادی نووووش جانتون