ما خالق شرایط خودمان هستیم

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اکثر افراد به جای خلق شرایط دلخواه‌، تابع شرایطی شده‌اند که در آن گیر افتاده‌اند.

تنها زمانی از شغلی که دوستش ندارند دست می‌کشند، که مطمئن شوند شغل دلخواهشان آماده و مهیا است. وگرنه خود را با همان شرایط وفق می‌دهند.

تنها زمانی تصمیم به هجرت خواهند گرفت که‌، مطمئن شوند در شهر یا کشور جدید‌، شرایط مساعد و تضمین شده‌ای برای‌شان مهیاست. وگرنه در همان شهر می مانند.

شاید این طرز فکر منطقی تر به نظر برسد، اما هماهنگ با قوانین کیهانی نیست. و در یک کلام، راه زندگی در شرایط دلخواه‌، از مسیر این طرز نگرش نمی‌گذرد.

ما آفریده شده‌ایم تا خالق زندگی و شرایط‌مان باشیم، ما آمده ایم تا شرایط دلخواه‌مان را خلق و تجربه کنیم؛ نه شرایط موجود را.

ما هیچگاه تابع شرایط نبودیم چون می دانستیم که ما خالق شرایطیم… اگر تصمیم گرفته بودیم که خود را با شرایط وفق دهیم،

آیا هرگز چیزی به عنوان، کشاورزی بوجود می‌آمد؟

آیا هرگز صنایع شکل می‌گرفتند؟

آیا می توانستیم از این سر دنیا به آن سر دنیا فقط در کمتر از یک روز سفر کنیم؟

آیا اصلاً نسل مان ادامه می یافت یا بیماری‌ ها ما را از پا در آورده بود!

تمامی تغییراتی که در جهان ایجاد شده، از تکنولوژی های پیشرفته تا انجام کارهایی که حتی همین چند سال پیش غیر ممکن می نمود، حاصل این دیدگاه است که ” ما خودمان خالق شرایط هستیم”

این باوری است که من برای تغییرِ شرایط زندگی ام، ساخته‌ام.

نتایج این تفکر نشان دهنده‌ی درستی این تفکر است. اولین قدمی که باید برای تغییر برداری، ایجاد چنین باوری است.

ایجاد این ایمان که خداوند توانایی تغییر شرایط را در من آفریده و برای بهبود شرایطم‌، حتی از من هم مشتاق‌تر است وهمواره در این مسیر، هدایتگر من است.

وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور می کنیم و ایمان می آوریم که ما قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهمان را داریم،  آنگاه دیگر هیچ محدودیتی را نمی پذیریم. دیگر نمی گوییم ببینیم چه می‌شود!

دیگر تردیدی باقی نمی‌ماند. بلکه خواسته مان که مشخص می شود، تنها با ایمان، توکل و اشتیاق، قدم‌های مان را استوار برمی داریم.

ساختن چنین ایمانی، بهایی است که باید برای ساختن شرایط دلخواهت بپردازی. این ایمان تو را در مداری قرار می‌دهد که ایده‌ها، آدم‌ها و همه‌ی آنچه برای تجربه‌ی شرایط دلخواه‌ات نیاز داری، آنجا منتظر و آماده خدمت به تو است.

این وعده خداوند است و به قول قرآن:

«چه کسی وفادارتر از خداوند به وعده‌ ی خویش است؟!»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    333MB
    28 دقیقه
  • فایل صوتی ما خالق شرایط خودمان هستیم
    25MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1303 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا رادمنش» در این صفحه: 5
  1. -
    رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 3225 روز

    سلام و عرض ادب.

    خواهشا این نظر منو تایید کنید چون من به هیج وجه توهینی نخواهم کرد و هیچ نظر سویی ندارم، متشکرم.

    سخنم بیشتر از اینکه با استاد باشه با دوستان هست خواهش میکنم خواهش میکنم که از روی تعصب و جبهه گیری به حرفهایم نگاه نکنید.

    من نه این نظرو دارم که استاد فرشته الهی هستند و دارن به ما کمک میکنند و نه این دید رو دارم که ایشان کسی هستند که فقط فکر جیب خودشان هستند.

    دوستان عزیز من از همان اول با این سایت همراه بودم اما با شناسه ای دیگر اما مدتی به سایت سر نزدم و آن را فراموش کردم و یک شناسه جدید ساختم.

    یکی از دوستان (آقای فرزار محمودزاده که نظرشان چندین نظر قبل از این نظر من موجود هست) گفته بودند که عباس منش در همین ایران میماند و مثلا یک تولیدی راه مینداخت یا اشتغالی ایجاد میکرد بررای جوانان ما (من کاملا با حرف ایشان مخالف هستم و این دوست ما دارند اشتباه میکنند) چرا این همه مسئولین کشور که به اونها رای میدیم که برای ما کارهایی انجام بدن مثلا اشتغال ایجاد کنند و … اونها که وضیفشون چنین چیزیست چنین کاری انجام نمیدن و میان و میرن و میان و میرن و هیچ کاری هم نمیکنند!؟ و فقط گنجها و منابع زیرزمینی ایران را به غارت میبرند!؟مگه وضیفه عباس منش ایجاد اشتغال برای جوانان کشور ماست؟ مگر عباس منش همچین ادعایی دارند و داشتند؟ و همچین وعده ای دادند که برای جوانان اشتغال ایجاد میکنند که حالا شما چنین توقعی از ایشان دارید؟ شما باید این خواسته های خودتان را از کسان دیگر و جای دیگری بخواهید اما چون هیچ جایی برای در دل کردن و ارائه گله و شکایت پیدا نکردید آمدید اینجا و از عباسمنش اعتقاد میکنید! من اصلا از عباس منش دارم دفاع نمیکنم بلکه فقط میگم حرفهایی که درباره ایجاد اشتغال در ایران زدید کاملا بی ربط بوده.

    چند تا خانم هم بودند که میگفتند عباس منش باید در ایران میماند و نباید از این کشور میرفت! چرا عباس منش باید ایران میماند؟ کجای دین ما چنین حرفی زده؟ کدام دین و آییین و قانونی در دنیا چنین حرفی زده؟ کدام پیغمبر و امامی در دنیا چنین حرفی زده، کی خداوند چنین حرفی زده؟ که ما باید یک جا به دنیا بیایم و یکجا از دنیا بریم و جاهای مختلف دنیا رو نبینیم، و چرا ما چنین دیدی به افراد داریم؟ چرا هر کسی که از ایران به هر دلیلی میره ما نظر بدی نثبت به اون پیدا میکنیم؟

    من از همان ابتدا که استاد عباس منش هی میگفتند ویلای شمال ویلای شمال حرفهایشان در این زمینه برایم هیچ جذابتی نداشت چون من خودم شمالی هستم و آن چیزی که برای استاد رویا و ارزش به حساب می آمد برای من هیچ ارزشی نداشت من از همان ابتدا در همین ویلاها به دنیا آمدم و زندگی کردم و در جایی 2000 برابر زیباتر از آنجایی که عباس منش ویلا داشت و البته ما به این ویلا میگوییم خانه! چون خانه ماست! یک خانه روستایی! چیزی که برای افرادی که در شهرهای دیگر هستند یک رویا به حساب می آید!

    و اما درباره آن مزرعه ای که استاد گفتند! ما اینجا چندین هزار متر زمین داریم، بز هم داریم، گوسفند هم داریم، برای شکار هم عیبی ندارد من نمیخواهم نسل حیوانات را منقرض کنم و همین هم در حد خیلی کم برای تفریح این کار را انجام میدهم و چه بهتر که از من مجوز می خواهند چون اگر همین مجوز و قوانین سخت گیرانه نبود دیگر الان حتی یک گنجشک هم در طبیعت ایران وجود نداشت! اتفاقا ما در روستا و خانه خودمان گاو هم داریم و هر روز شیر گاور هم میدوشیم، مرغ و خروس و اردک و غاز و بوغلمون و همه چیز در خانه مان داریم، یک سگ پشمالوی خوشگل هم داریم که واقعا با مرام و زیباست، درخت پرتغال و سیب و میوه های مختلف هم در زمین اطراف خانه مان و حیاطش وجود دارد، یک رودخانه هم در کنار خانه مان جاریست و یک چشمه پر آب! اما من همیشه فکر میکردم که خیلی بدبخت و فقیر هستم چون مجبور بودم که هر روز قبل از مدرسه شیر گاوها و بزها و گوسفند ها را بدوشم و بعد با کفشهای پاره برم مدرسه! چون بعد از مدرسه باید میرفتم سر باغ چای و … البته این بایدها ابدی نبودند اما تا دوره نوجوانی حداقلش بودند چون من همانجا متولد شده بودم. خانه مان هم برایم جذابت خاصی نداشت و احساس میکردم که خیلی از شهر دور هستیم! و اگر بخواهیم یک بار به دکتر بریم باید کلی راه را بپیماییم تا به شهر برسیم! از آن زمان هایی که حتی ماشین و وسیله ای در روستای ما وجود نداشت و باید تا شهر پیاده می آمدیم که دیگر هیچ نمی گویم! اما من همیشه فکر میکردم که خیلی فقیر هستم اما با مشاهده این فایل استاد متوجه این شدم که من خیلی خیلی ثروتمند هستم! ( ببخشید نمیدونم چرا انقدر لحنم در این قسمت انقدر کتابی شد :) )

    و اما من کاملا با استاد موافق هستم که باید بیشتر بخوایم و به همینی که داریم راضی نباشیم و … اما هدف نهایی ما از اینها اینه که بیایم و برسیم به نقطه اولمون!؟

    مدتها قبل یک داستان رو مطالعه کرده بودم در یک کتاب که در زیر مینویسم:

    یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!

    از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟ مکزیکى: مدت خیلى کمى ! آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟ مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده‌ام کافیه ! آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟ مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم! با بچه‌هام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !

    آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى ! مکزیکى: خب! بعدش چى؟ آمریکایى: بجاى اینکه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى… بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى… این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک… اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى …

    مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟ آمریکایى: پانزده تا بیست سال ! مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟ آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره ! مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟ آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى ! با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!

    مکزیکی نگاهی به مرد آمزیکایی کرد و گفت :خب من الانم که دارم همینکارو میکنم!!!

    یک داستان زیبای دیگر هم هست:

    یک مرد ثروتمند چینی پسرش را به یک روستا فرستاد تا فقر را از نزدیک تجربه کند. پسرش به مدت سه روز در کنار یک خانواده روستایی زندگی کرد، و هنگامیکه به خانه برگشت مکالمه زیر را با پدرش داشت:

    پدر پرسید : خوب چطور بود؟

    پسر گفت : خوب بود.

    پدر پرسید : فرق خانه ما با خانه آنها چیست؟

    پسر با هیجان پاسخ داد : وای! خیلی با هم فرق دارند. ما یه سگ تو خونه داریم ولی اونها چهار تا دارند! ما آب تصفیه شده تو استخرمون داریم ولی اونها یک برکه واقعا بزرگ با آب زلال و تازه دارن، حتی توش ماهی هم هست! ما تو باغ مون چراغ روشنایی داریم در حالیکه شبها ماه و ستاره ها به مزرعه شون می تابد. باغمون دور تا دورش دیوار داره، ولی مال اونها انتها نداره. باغشون مثل اینکه تا افق ادامه داره. ما تو حیاط پشتی به سی دی گوش میکنیم، در حالیکه اونها به آواز پرنده ها و صداهای طبیعت گوش میکنن. خونه مون با دیوار محصور شده، ولی درِ خونه شون همیشه به روی دوستاشون بازه. در شهر، با موبایل و کامپیوتر با هم ارتباط داریم، اونجا مردم به هم نزدیکند و در کنار خانواده و در دل طبیعت زندگی میکنند.

    پدر از گفته های پسرش شگفت زده شد.

    پسرش ادامه داد : بابا، ممنونم از اینکه گذاشتی بفهمم که ما واقعا چقدر فقیریم.

    خیلی از مردم آنقدر فقیرند که تنها چیزی که دارند پول است. (رودولفو کوستا)

    زندگی مان، شادی مان و طبیعت اطراف مان چیزهایی هستند که با پول نمی توان خرید. چرا چیزهایی که با پول میتوانیم بخریم باارزشتر از چیزهایی ست که حتی با پول هم نمی توان خرید! وقتیکه شروع به قدردانی از آدمهای اطرافت و داشته هایت میکنی ، دیگر بدنبال زندگی ثروتمندانه نیستی چونکه می دانی همه چیزهایی که لازم هست را داری. اگر پولدار هستی، این سوالات را از خودت بپرس: آیا من از خانواده و دوستانم و این دنیا بیشتر و بیشتر فاصله میگیرم؟ آیا آدم زیاده خواهی هستم؟

    یک صحبت هم با خانم (لیلا شب خیز) خواهر گرامی خودم در این سایت دارم که امیدوارم از من ناراحت نشن:

    خواهر گرامی، خانم لیلا شب خیز باور کنید که راهی که شما انتخاب کردید راه درستی نیست چون شما اینقدر وقتی که در این سایت قرار میدین رو اگر برای کار دیگری قرار بدید میتونید یک ستاره بشید و یک شخص موفق در حوزه خودتون بشید و سعی کنید در هر چیزی تعادل رو رعایت کنید و این فقط یک خواهش بود و یک دلسوزی برادرانه و مطئن باشید که تا چند سال دیگر اگر به همین شکل ادامه بدید نهایتا پشیمان خواهید شد (به شما قول میدهم)

    آقای علی عموشاهی برادر گرامی من شما در نظرتون نوشتین در تمام مدتی که با این سایت آشنا شدم یک اصل کلی بنام توحید و نفی شرک مد نظر استاد بوده! خیر، اصلا اینطور نیست! ایشان به طرز بسیار ظریفی آنچنان مسائل مذهبی را مورد بررسی قرار میدهند و شبهه وارد میکنند و جعل میکنند که خیلی ها متوجه آن نمیشوند! مثلا یک جوری از امام حسن و امام علی صحبت میکردند که ما اوایلش فکر کردیم استاد شیعه هستند و بعد از مدتی ایشان امامان را کلا بردند زیر سوال و گفتند اصلا آنها وجود ندارند و آنها مخالف بودند و داشتند با قرآن مخالفت میکردند!

    در یکی از فایلهایشان حضرت موسی و معجزاتش را کلا بردند زیر سوال! اما در برخی از فایل ها از پیامبر دیگری به نام حضرت ابراهیم صحبت کردند! ایشان قبول دارند که خداوند در قرآن فرموند که ابراهیم خلیل الله است و به پیامبر محمد گفته است که باید پیرو ملت ابراهیم باشید ولی این را قبول ندارند که ابراهیم به درجه امامت رسید و امامت درجه بالاتری از پیامبری است و خداوند فقط چند تا از پیامبران را به درجه امامت رساند و ایشان اصلا امامت را قبول ندارند و خودشان سنی یا وهابی هستند، من همه برادارن سنی خودم را دوست دارم اما وهابی و بهایی و داعش و این انحرافی ها را نه چون اینها خطرناک هستند و دشمن هستند و هیچکدامشان هم به صورت علنی نمیان که به اسلام و شیعه و … بدو بیراه بگویند و به این شکلی که الان دارند مطرح می کنند، انجام میدهند.

    ایشان مسلمان هستند و دم از توحید و ابراهیمیت میزندد اما چیزی به نام حج را قبول ندارند! و بعید میدانم که به حج رفته باشند و بخواهند بروند و اعتقادی داشته باشند چون در فایل فاجعه منا به شدت حج را نفی کردند. دوستان ببخشینا، نمیدونم چرا هی از اون حالت عادی میام بیرون میرم توی لحن کتابی! :cool:

    حج چیزیست که در قرآن به طور واضح بیان شده و ربطی هم به شیعه و سنی بودن ندارد و برای همه مسلمانان هست و جزو مواردی در قرآن هست که هیچ توضیح و تفسیر خاصی نداره و اگر قرآن رو به 5000 زبان مختلف هم ترجمه کنید باز هم همین مورد به صورت واضح از توش در میاد!

    دقت کنید که در آن زمان عوام فکر میکردند که خوارج حرف حق را میزنند و مسلمانان واقعی اینها (خوارج ) هستند (مثل اعضای این سایت که فکر می کنند استاد یک مسلمان واقعیست!!) پس تصور نکنید چون استاد عباس منش از اسلام صحبت میکند یک مسلمان واقعی هست و بدانید و مواذب باشید!

    ابتدای این نظر گفتم که من نه نظرم اینه که استاد خیلی به فکر کمک کردن به دیگران هستند و نه یک شیطان بزرگ که فقط فکر جیب خودشون هستند و باید جلوشون گرفته بشه و یا باید ترورش کنیم :) نه، استاد هم یک آدم هست و داره کار خودش رو انجام میده، هر کسی یک طوری کار میکنه و یک طوری کمک میکنه (دقت کنید که من گفتم من اعتقاد ندارم که داره کمک میکنه اما در کل داره این کار رو انجام میده اینو گفتم که نگید حرفاتون تناقض داره) و استاد هم این روش رو داره و در دین ما هم گفته تفکر تفکر تفکر و استاد هم داره تفکر رو آموزش میده و مشکلی وجود نداره مشکل اونجایی هست که در کنار بسیاری موارد درست و جهانی که ایشون حرف هاشون کاملا متینه، اونجایی که دارن ریشه اعتقاد رو میزنند و دارن افراد رو به بیراهه هدایت میکنند اصلا کارشون درست نیست و میگم اصلا هم نباید با استاد هیچ برخوردی بشه، بلکه فقط خود افراد باید آگاه باشن که دارن چه چیزهایی رو با چه چیزهایی قاطی میکنند! که متاسفانه تشخیص این موارد بسیار سخت هست حتی برای یک استاد دانشگاه و کسی که مدرک دکتری داره ممکنه این موارد قابل تشخیص نباشه چون سواد رسانه ای کاملا متفاوت هست از سواد دانشگاهی و …

    و به عنوان نکته آخر برخی از خانم ها و آقایان در این سایت نظر نوشتند که ما هم میخوایم راه استاد رو بریم و بریم اونجا و این کار رو انجام بدیم. پیشنهاد میکنم بروید در یکی از روستاهای ایران و (هر جور که دوست دارید شمال یا جنوب و شرق و غرب و هر اقلیمی که دوست دارید) شاید ندانید اما کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست!! اگر اینجا شما یک میلیارد تومان پول داشته باشید یعنی در ایران میتوانید پادشاهی کنید! اما اگر با همین پول به آمریکا بروید آنجا یک گدا هم به حساب نمی آیید!! این نشانی خوبی ایران نیست بلکه این رو فقط گفتم که بدانید میخواهید چه چیزهایی را فدای چه چیزهایی بکنید. در آمریکا هم مشکل وجود دارد و یه جوری استاد عباس منش میگن که من اومدم آمریکا موفق شدم انگار ایشون یک مهاجر یا یک پناهنده فقیر بودن و اونجا از طریق تلاش و باورهاشون تونستند به این موفقیت برسند، ایشون این سایت رو داشتند و ماها هم به صورت مداوم به حساب ایشان پول واریز میکردیم و ایشان با همین پولها رفتند آنجا چنین چیزی ساختند و مشکلی وجود ندارد و ما با رضایت به ایشان پول پرداخت کردیم و من گفتم که نباید نظر بدبینانه داشته باشیم و ما پول واریز کردیم و خدمتی دریافت کردیم و نوش جان ایشان و من کاملا راضی هستم و از اینکه میبینم ایشان خوشحال هستند من هم خیلی خوشحال هستم و امیدوارم برخی از قسمت ها ی ویلای خودشان را نشان بدهند تا برخی از دوستان نگویند که فتوشاپی و افترافکتست :coo: استاد عزیز این رو برای شوخی گفتم اما جدا میگم اگر یک جاهایی رو با دوربین خودتون نشان بدید خیلی عالی میشه و اینطوری افراد خیلی انگیزه و انرژی بیشتری میگیرند.

    برای همه شما آرزوی موفقیت و پول زیاد و حلال میکنم (بخدا میگم از صمیم قلبم میگم) برای استاد هم آرزوی بهترینها رو دارم و آرزو میکنم هر جا هستند همیشه سلامت ، شاد و ثروتمند باشند (بخدا راست میگم، بخدا راست می گم) باور کنید از صمیم قلبم آرزو میکنم. دلیل نمیشه که چون نقد دارم و فریب های ایشان در زمینه دین را قبول ندارم، بدی ایشون رو بخوام، من خوبی ایشان را میخوام. من خسته شدم انقدر تایپ کردم، امیدوارم این نظر من تایید و منتشر بشه، یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضا رادمنش گفته:
      مدت عضویت: 3225 روز

      یک نکته هم یادم رفت بنویسم که احساس نکنید حرفهایم بوی تهمت میدهد و اون این است که شاید در اوایل کار و چند سال پیش استاد درباره دین حرف های درستی زند اما از فاجعه منا به بعد دقیقا چرخش ایشان و انحرافات ایشان بیشتر نمایان شد و معلوم شد که یا منحرف شده یا از ابتدا در مسائل دینی منحرف بودند.

      راستی استاد مگر شما نگفته بودید که هر محدودیتی هست در ذهن ماست!؟ مگر شما نگفته بودید که این باورها مخرب است و نباید بگوییم که چون مسلمان هستم بدبخت هستم، چون ایرانی هستم بدبخت هستم و … مگر شما نگفته بودید که هر جایی هم بروی و باشی فکر توست که خوشبختی تو را مشخص میکند؟ پس چرا نتوانستید در ایران خوشبخت باشید؟ چرا نتوانستید که در ایران درست فکر کنید!؟ من در همین نظر خودم که الان این پاسخ را برایش نوشتم، گفتم که من اصلا مخالف رفتن شما نیستم و نخواهم بود و اگر این نظر من را بخوانید متوجه میشوید که منظور من چیز دیگریست.

      الان باور افرادی که نظرات را نوشتند این شده که در ایران نمیشود خوشبخت و موفق شد و باید رفت در یک جای دیگر دنیا و آنجا برای خود یک بهشت ساخت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 3225 روز

    سلام خانم نسائی

    مقام امامت از پیامبری بالاتر هست، امامان معصوم هستند یعنی هیچ گناهی انجام ندادند و به همین خاطر به اونها میگن معصوم. و به همین خاطر در طول تاریخ هر پیامبری که مرتکب هیچ گناهی نشد خداوند اونها رو به درجه امامت رسوند و تنها چند پیامبر هستند که به درجه امامت رسیدند.

    جایگاه امامان از پیامبرانی که به درجه امامت “نرسیدند” بالاتر هست.

    مثلا ابراهیم (ع) مدتى پیغمبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: «إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[بقره/124] من ترا امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت از فرزندان من هم؟» خدا فرمود «پیمان من بستمکاران نرسد» کسى که غیر خدا یا بتى را پرستیده امام نگردد. و باز هم آیاتی وجود داره می تونین تحقیق کنین.

    به طور واضح و بدون هیچ تفسیر و اختلاف در ترجمه کاملا مشخص هست که مقام امامت از پیامبری بالاتر هست (شیعه باشیم یا سنی فرقی ندارد و این آیه به صورت دقیق و واضح برتری جایگاه امامت به پیامبری رو نشون داده)

    پیامبرانی که به درجه امامت رسیدند پنج تا هستند: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد (ص)

    این پیامبران به درجه امامت رسیدند و حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام هم به درجه امامت رسیدند. موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 3225 روز

    همه مسمانان اعتقاد دارند که تمام انبیاء معصوم هستند، بدین معنا که در ابلاغ وحى، و تمام دستوراتى که از طرف خداوند به آنها وحى میشده، بطور کامل و بدون نقص و اشتباه و خطا به بشر رسانده اند، و در این مسئله هیچ اختلافى ندارند، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:

    ” وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ” (سوره النجم الآیات 1 – 5)

    «سوگند به‌نجم‌چون‌فروگراید که‌همسخن‌شما سرگشته‌نیست و نه‌غاوی‌شده‌است و از سر هوای‌نفس‌سخن‌نمی‌گوید این‌سخن‌جز و حیی‌که‌به‌او فرستاده‌می‌شود نیست‌ فرشته‌بسیار نیرومند به‌او فرا آموخت‌»

    اما در مورد گناه، جمهور اهل علم میگویند که انبیاء ممکن است که فقط دچار گناه صغیره بشوند ولى بر آن ثابت نمیمانند زیرا خداوند آنها را از آن گناه آگاه میسازد و خود را اصلاح میکنند.

    اما در مسائل دنیوى ممکن است اشتباه کنند زیرا انبیاء بشر هستند و بشر عارى از خطا نیست، همانطور که در روایتى وارد شده است که پیامبر صلى الله علیه و سلم در یکى از امور دنیوى از خودش نظریه اى داد ولى نظریه اى خطا بود، و اینچنین بود که از کنار برخى از صحابه رد شد که درخت خرما را باردار میکردند، سپس پیامبر صلى الله علیه و سلم به آنها فرمود: ” ما أظنه یضره لو ترکتموه “، یعنى: “گمان کنم اگر آنرا به حال خودش رها سازید (و باردار نکنید) ضررى بهش نمیرسد “، اصحاب پیامبر صلى الله علیه و سلم پس از این گفتار، آن درخت خرما را به حال خود رها ساختند و آنرا باردار نکردند، و پس از چندى خرمایى به ثمر نرسید، و پیامبر صلى الله علیه و سلم را از این موضوع با خبر ساختند، سپس به آنها فرمود: ” إنما قلت ذلک ظنا منی وأنتم أعلم بأمر دنیاکم، أما ما أخبرکم به عن الله عز وجل فإنی لم أکذب على الله “” (روایت مسلم)، یعنى: ” من آنرا از روى گمان شخصى خودم گفتم و شما به مسائل دنیویتان از من آگاهترید، ولى چیزهایى را که از خداوند عزوجل به شما میگویم بر خداوند دروغ نمیبندم ” (یعنى در ابلاغ وحى نه دروغ میگوید و نه دچار خطا و اشتباه میشود، ولى در مسائل دنیوى که از گمان خود نظریه اى میدهد ممکن است دچار اشتباه شود).

    اینها رو هم فرستادم شاید کمک بیشتری بکنه و دقیق تر توضح داده باشم و بهترین کار این هست که خودتان تحقیق بیشتری و بررسی دقیق تری بکنید و به حرف ها من بسنده نکنید، موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 3225 روز

    سلام خانم نوری شما 852 روز هست که همراه این سایت هستید اما هنوز یاد نگرفتید که در تفکرات خودتان تعصب نداشته باشید

    لطفا به این قسمت از نظر خود توجه کنید: من نمی خواهم از استاد عزیزمان دفاع کنم و به نظر شما توجهی داشته باشم و بحثی با شما انجام دهم فقط خواستم چند مطلب را به عرضتان برسانم تا کمی آگاه تر شوید

    استاد عباسمنش همین موضوع را همیشه گفتند که تعصب نداشته باشید و افکار جدید و ایده های جدید رو قبول داشته باشید اما شما نسبت به همان حرف استاد هم تعصب پیدا کردید! و حرف هیچ کسی را به غیر از حرف خودتان و مدار هیچ کسی را به غیر از مدار خودتان قبول ندارید! لطفا اگر وقت دارید یک بار دیگر نظر من رو بخونید چون من نسبت به نظری که ثبت کردم مسئول هستم به همین خاطر هست که میام به اونها پاسخ میدم و استاد چندین و چند سال و بارها و بارها به ما گفتند که دولت و شرایط و خانواده و … هیچ تاثیری (هیچ تاثیری) ندارند!! اما حالا میگویند که در ایران به من مجوز نمیدادند!!! و به همین خاطر آمدم جایی رو پیدا کردم که این محدودیت ها نباشد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: