فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 79 (به ترتیب امتیاز)

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    سلامی به گرمی خورشید هرمزگان

    سلامی به وسعت دریای خلیج فارس

    سلامی به زیبایی خاک های جزیره هرمز

    سلامی به زیبایی و نیلگونی آب های خلیج فارس

    سلامی به طراوت و ترنم شبنم صبحگاهی

    سلامی از اعماق وجودم به دوستان و همسفرانم در این سفرنامه و همچنین سلام خدمت استادم و خانم شایسته عزیز

    امروز هفدهمین روز سفرنامه ساعت 16:45عصر هست و من ظهر فایل رو گوش کردم و الان بعد از خوندن کامنت های دوستانم کامنت می نویسم.

    شکر و سپاس خدای عزوجل رو که جهان رو بر اساس قانون تکامل چنان منظم و با نظم و ترتیب خاص آفرید که هر بیننده ای رو شگفت زده میکند

    شکر و سپاس رب العالمین رو که فرمانروایی این جهان پهناور و گسترده و هدایت موجودات زنده فقط در ید قدرت اوست

    شکر و سپاس خدای صمد رو که ما همه نیازمند اوییم و او بی نیاز از هر عبادت و اطاعت ما

    شکر و سپاس خدایی رو لم یلد و ولم یولد است خدایی که نزاده و زاده هم نشده است

    شکر و سپاس خدایی که هر به اندازه ظرفیت و باورهای افراد و با توجه به گنجایش ظرف افراد نعمت و فراوانی به آنها بخشید

    شکر و سپاس خداوند رو که یدالله فوق ایدیهم هست و از همه دستها و نیروهای جهان برتر است

    فقط روی خدا حساب باز کن

    چقدر این جمله زیبا و پرمحتواست چقدر خوب به ما انسانها یادآوری می کند که تکیه بر نیروی ضعیفی چون افراد دیگر ما رو از مسیر مستقیم دور میکند و چرخاندن لقمه از پشت سر است

    چه زیبا و ماهرانه و قابل فهم استادم این موضوع رو تشریح می کنند و مرا به یاد داستان حضرت یوسف در زندان انداخت هنگامی که ساقی قصر آزاد میشد از ایشون خواست که نزد پادشاه برای آزادیش پادر میانی کند اما چون لحظه ای به غیر فکر کرد اون ساقی سالها یوسف رو فراموش کرد تا قضیه خواب پادشاه مطرح شد و اگر یوسف عزیز مصر شد چون به غیر از رب به هیچکه متکی نبود

    همه ما باید به این باور و یقین و اعتقاد قلبی برسیم که باید فقط روی خدا حساب کنیم و همه ما این موضوع رو در زندگی روزمره به خوبی درک کرده ایم که هر گاه روی خدا حساب نکردیم و روی افراد با موقعیت های خوب حساب کردیم سیلی محکمی خوردیم شاید اون زمان قانون رو بلد نبودیم و نمی دونستیم چرا این سیلی خوردیم اگر همه برگردیم و گذشته کاری اجتماعی و عاطفی خودمون و حتی اطرافیانمون رو بررسی کنیم موضوع قابل فهم تر میشه

    باید هر روز با خودمون تکرار کنیم که خدا هست و خدا هست و خدا هست

    روی دیوار دلمون برجسته حک کنیم خدا هست و خدا هست و خدا هست

    عینک ایمان و یقین به چشم بزنیم و ببینیم که خدا هست و خدا هست و خدا هست

    هندزفری باورهای قوی رو بزنیم به گوش و هر لحظه بشنویم خدا هست و خدا هست و خدا هست

    وبا تمام ذره ذره سلول های بدن خدا رو نزدیکتر از رگ گردنمون حس کنیم وجود خدا رو در همه جا و در تمام لحظات با سلول های وجودی مون درک کنیم

    خدا رو بسیار شاکرم که من رو در مسیر هدایت خودش قرار داده تا مادامی که من بخوام و تلاش کنم

    سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام الله یکتا

    روز هفدهم سفرنامه

    سلام

    این جلسه آموزه های نابی داشت،از توحید،از یکتاپرستی،از شناخت شرک

    آموزه های این جلسه باعث شد برم سراغ راهکارهایی که برای یکی از هدف هام نوشتم اون این بود : “همکاری با…”این نوشته،این راهکار برخواسته از همان شرک بوده تو وجود من،دلیلش هم این بوده که من موفق شدنم رو توی همکاری با آن شخص میدونستم و میدیدم.اولش ذهنم قبول نمیکرد،نه چه ربطی داره من با فلانی همکاری کنم شرک کردم؟اما بهش گفتم ببین تو وقتی داشتی به این راهکار فکر میکردی،داشتی میگفتی که اره اگه من با این فرد یا افراد کار کنم باعث میشن من پیشرفت کنم و موفق شم و بالاخره قبول کرد.

    و آره من قبلا خیلی تو این بخش ضعیف بودم،این که فکر میکردم شخصی از من جایاهش بالاتره جلوش خیلی ضعیف بودم و سرمو مینداختم پایین باهاش حرف میزدم،صدام میلرزید و باهاش حرف میزدم.الان هم هست،نمیخوام بگم نیست،هنوز دارم ولی خیلی بهتر از یک سال پیش یا یک ماه پیشه.

    تو چند تا دیدگاه قبل تر تو سفرنامه نوشتم از تجربه ی دندانپزشکی که افراد اونجا کارای خودشون رو رها کرده بودند و خودشون کارهای من رو انجام میدادند،دلیلش الان برام روشن تره،چون الان وقتی کسی کاری برام انجام میده از طرف خدا میبینمش،میگم خدایا بخاطر دستانی که کارهای من رو برام انجام میدن سپاسگزارم.. و هر بار هم در جاهای مختلف شاهد این موضوع هستم.تو دانشگاه،تو فروشگاه،کارای اداری و … و بابتش از خداوند مهربان سپاسگزارم

    یکی از پاشنه های آشیل من همین موضوعه و گوش دادن به این فایل به تعداد زیاد چقدر میتونه برام نقش داشته باشه

    از خداوند سپاسگزارم که این آگاهی ها را از زبان استاد برام جاری کرده

    از مریم شایسته عزیز برای متن زیباشون سپاسگزارم،من چهار یا پنج روز تو آرشیوی که داشتم مینوشتم بدون اینکه بدونم همچین چیزی پیشنهاد شده،حتی کامنتی که بیشترین تاثیر رو روی من میگذاشت رو هم انتخاب میکردم و کپی میکردم اونجا،خلاصه فایل رو هم اگه کسی گذاشته بود کپی میکردم اگر نبود خودم مینوشتم.اما وقتی دیدم تو متن سفرنامه آمده که این موضوع باید غیر قابل مذاکره باشد،متعهد شدم که برگردم و نظراتم را از آن جایی که مانده دوباره آرشیو کنم برای خودم تا روز به روز باور هام بهتر و بهتر بشه و صدها باور عالی بنویسم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    maryam tamri گفته:
    مدت عضویت: 3945 روز

    سلام به استاد عزیزم

    واقعا این زیباترین و مهمترین فایلی بود که تا به حال گوش کرده ام حالا که بعد از چند سال دوباره شنیدمش می بینم که چقدر باعمل به این فایل من بزرگ شدم و چقدر به توحید و ایمان واقعی نزدیک شدم چقدر به اعتماد به نفسم کمک کرد من هیچ وقت دیگه قدرت رو به دست افراد نمی دم و جز خداوند از کسی توقع ندارم این باورها در طی این سالها خیلی بهم کمک کرده و ترسی به دلم راه نداره و ناامید نمیشم ممنون استاد برای این اگاهی های ناب و سپاسگزار خدای مهربونم برای راهی که منو بهش هدایت کرد.در پناه الله یکتا شاد موفق باشید .

    maryam

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    لیدا وکیل ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    من این فایل رو هررر روز گوش میدم تنها فایلی هست ک اصلا تکراری نمیشه و باید گوش کرد زندگی من تغییرات جزیی داشته دقیقا یک ماه بعد عضویتم چون نیاز داشتم ک خیلی رو خودم و ارامشم کار کنم برا همین بعد یکماه تازه داره خودش رو نشون میده و من خوشحالم از حس درونم براتون بگم ک حس میکنم ارادم قوی شده یه جورایی خود باوریم ک از دست رفته بود داره زره زره بهم برمیگرده شروع ب درس خوندن کردم امید دارم هدف انگیزه از درون حالم خوبه دیگه نگران نیستم ممکنه ترس کمی داشته باشم اونم امروز حس کردم ک خیلی کمتر شده و تمرکز و توجهم بهتر شده امروز برا اولین بار 20دقیقه دویدم اونم تنهایی حال خوبی بود و این روش رو ادامه میدم و بهتر میشم هروز باز میام و براتون از تغییراتم مینویسم و امید دارم سال بعد این موقع کار خودم رو داشته باشم و درامد خودم و رابطه عاطفی ک خدا برام در نطر داره ایجاد بشه ایشالا امید داشته باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    هانیه گفته:
    مدت عضویت: 2307 روز

    میخام از خدایی بنویسم که با من غریبه بود و من جز ترس هیچ حسی نسبت به او نداشتم

    خدایی که اگر نماز صبح نمیخوندم منو در قعر جهنمش مینداخت

    خدایی که هرروز در بچگی باید با گریه و حس خواب آلودگی با اصرار و اذیت های پدر بیدار میشدیم و توی تاریکی وضو میکرفتیم و سرما تا براش نماز بخونیم خدایی که دوسش نداشتم چون هیچ خاسته ای ازش نداشتم میترسیدم داشته باشم من فقط بندگی خدای پدرم را میکردم به زور بارها توهین میشدم و تهدید بخاطر نماز دیر خواندن ها نخواندن ها بارها دروغ میگفتم بارها وقتی بین خاسته های خودم یا خاسته های خدای پدرم مال خودم را انتخاب میکردم حس مجرمی را داشتم که قبل اعدام دارد کار دلخاهش را میکند…….

    یادم نرفته ان روزهای تاریک خفت بار زندگی را ان قدر غم و عذاب رانده از خدای پدرم و طرد شدن از لطف ها و محبت های پدرم را به سببب کاهل نمازی ام

    و عزیز بودن خواهر کوچیک ترم به خاطراینکه

    بلد بود خدای پدرم رو عبادت کند بلد بود مثه همه کاری را که عشق به انجامش ندارد انجام دهد

    اما من بلد نبودم و هیچ وقت یاد نگرفتم حتی به واسطه ی طرد شدن هایم

    اما امروزززز که هانیه خدای خودش را پیدا کرده

    هیچ نیرویییییییییی هیچ کسی هیچ خوابی هیچ خوراکی هیییییج عشقی میان من و او نیییست

    هیچ پدر و مادر هیچ کسی نمیتواند مرا از خدای هانیه لحظه ای غافل کند

    هیچ توهین و تمسخری دیگر معناییی برایم ندارد و اندکیییی تاثیردر وجودم ندارد چون من اویم و او من

    آنقدر دوستش دارم که با همه قلبم ساعت ها از بودنش از حسش لبریز میشوم بدون اینکه گذر زمان را حس کنم

    تمام زندگی من همه ی زندگی من حواشی همین این رابطه میچرخد

    همیشه به خدای خودم میگم من نیازم تورا بندگی کردنه همه نیازم اینکه تو باشی تا من باشم

    قبل تو این نیاز های جای دیگر جز ذلت و خواری و تحقیر چیزی نصیبشان نشد

    اما روی نیازم با تو با من چه کرد…..

    مرا عزیز کرد

    نزد همه

    نزد همه

    مرا قدرت داد عشق داد آرزو داد هدف داد

    ارزشمندی داد و آرامش

    …………

    امروز بعد سال ها پدرم محترمانه تر جلویم

    را گرفت ….

    گفت حالا که ارامش داری ثروت داری شغل داری همه چی داری؟!

    باز هم نمیخاهی شکر خدا را به جا بیاری؟!

    بندگی اش را بکنی ؟!

    استاد بخدا تمام مدت که داشت حرف میزد و نصیحتم میکررد

    تو قلبم اینار شادمان بود عشق داشتم ولذت میبردم که من هم خدایی دارم

    منم خدای خودم را دارم

    همان خدای را برایش نماز نمیخانم برایش خیلی کارهایی که پدرم و امثال پدرم انجام میدهند رو نمیدهم

    اما با همه وجودم حسش میکنم هر ثانیه زندگیم شکرگزار تک تک خواسته و ناخواسته های که هزاران خیریت در آن هاست

    همان خدایی که یادم داد عزیز ترین بنده اش هستم حتی اگر خطا کنم

    همان خدایی که یادم داد همه ی قدرت دست اوست و جلوی هیچ کسی خودم را پایین و پست نبینم

    همان خدایی که یادم داد هیچ تفاوتی بین من و پیامبران نیست

    همان خدایی که در تک تک لحظات زندگی ام جاری است

    من اورا صلاه میکنم نه برایش صلاه کنم

    و از این خدای هانیه هیچ وقت برای پدرم نخاهم گفت و امثال پدرم

    چون این فقط خدای هانیه است و هرکس خدایی دارد و آزاد است هرجوری بندگی اش را کند

    استادم واقعا عاشقتم و از ته دلم برایت از ارامشی بی انتها میخاهم که در کنار خدای خودت داشته باشی که بهترین دست خدا شدی تا مرا به راه خوشبختی اوردی و راه راه نشانم دادی و چراغ راهم شدی

    هیچ کاری در دنیا از این ارزشمند ترنیست و هیچ پاداش دنیایی جواب گویی این صبر و ادامه دادن هایت در زمانی که شرایط راه هموار نبود و تو ادامه دادی بخاطر اینکه این روزهایی باشد که راه هزاران و هزاران نفر را نشانشان بدهی

    این روزهایی باشد تا ما را از اعماق زندگی های تیره و تاریکمان نجات دهی

    تو بی نظیری استادم خدای تو بهت افتخار میکنه استادم حتی حضرت ابراهیمم به تو افتخار میکنه استادم❤️

    تو با ابراهیم گونه بودنت مارا از بت پرستی نجات دادی

    🌹🌹😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 1783 روز

    به نام خدا

    سلام به همه دوستانم

    من وقتی فکرشو میکنم میبینم چقدر از اون ادم قبلی که بودم دورم از وقتی که این اگاهی هارو میشنوم و درکشون کردم اما درک کردن تمام این اگاهی ها زمان میبره اما وقتی فکرشو میکنم خزلی خوشحال میشم که حداقل راه درست رو پیدا کردم اگاهی هایی که استاد میگن انگار که از قبل میدونستم و نیاز بوده یاداوری بشه و وجودم قبول داره که درستش اینه من قبلا که تلوزیون نگاه میکردم و فیلم میدیدم اخبار گوش میکردم واقعا گاهی فکر میکردم که رئیس جمهوره که ملت و کشور دستشه اونه که زندگی مارو خوب میکنه یا بد میکنه یا این که قدرت زندگیمو و ایندمو دست یه سری ادما میدیدم یا تهدیدارو جدی میگرفتم نمیگم دیگه الان شرک ندارم چرا اون ها هست اما کمرنگ تر از قبلانم من الانم گاهی به ادما وابسته میشم و گاهی قانونو یادم میره اینو میگم چون بعد ها که کامنتمو خوندم بدونم تو چه فرکانسی بودم و بعدا توچه فرکانسی میرم اما هرجا که روی خدا حساب کردم و بهش تکیه کردم جاهایی که همه پشتمو خالی کردن خواستن بهم ضربه بزنن کاری کرد که واقعا هیچ قدرتی با هیچ برنا مریزی چند ساله ای نمیتونست منو از تو اون موقعیت در بیاره و نجات بده اما خدا از راه هایی که فکرشو نمی کروم ادمایی که فکرشو نمی کردم بهم کمک کردخدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    ردِّ پای من در روز هفدهم سفرنامه

    هر لحظه باید بگویم: پناه میبرم به خدا از تمام آفت های شرک و مشرک بودن…

    در اینکه هر انسانی در زندگی خود حداقل یکبار! دست آویز شرک شده است، شکی نیست، و من هم از این قضیه مستثنی نیستم.. شرکی که ۱۵ سال دامنم گیرم بود..!

    شرک ریزی که تمام سرنوشت مرا تغییر داد..

    ناراحتم که خدا را، نزدیکی دور میدیدم و خوشحالم که باعث شد خدا را، از نو بشناسم و رفیق ترین محبوب ببینم.

    آری، گذشته ها گذشته و خدا توبه پذیری مهربان است.

    زمانی در یک جمع گفتم من باید روابط زیادِ با کیفیت ایجاد کنم، از آن روز ۳سال میگذرد، و من روابطم ضعیفتر شد..!

    به لطف خدا متوجه این موضوع شدم و سعی در جبران داشتم، چه کسی بهتر از خدا برایم شد؟!

    کسی که همیشه برایم وقت و حوصله دارد، در دسترس ‌و نزدیک، کسی که با من حرف میزند، به من میخندد، با من قدم میزند، با من چای مینوشد، برایم هدیه میخرد، کسی که حافظ و حامی من است.. کسی که بدون چشم داشتی عاشق من است.. نه واقعا هیچکس با من نبوده تا این حد..

    از حرف زدن خسته ام، از ادعا کردن خسته ام، واقعا میخواهم عملگرا باشم، میخواهم وقتی درون آینه بخودم نگاه میکنم سرفرازانه بخودم افتخار کنم و آفرین بگم به این حجم از توحید و افتادگی..

    سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که فرمانروای مطلق جهان است،

    که یگانه دانا به همه ی امور جهان است،

    که به هر چیز بگوید باش، میشود در دَم..

    خدایی که بی نهایت راه دارد، و بی نهایت دست دارد،

    که با تمام قوا آمده است، در کنار من باشد تا تجربه کنم تمام این جهان مادی را..

    خدایی که به شدتِ هرچه تمامتر برای من کافی است،

    خدایی که در تمام لایه های آشکار و پنهان وجودم نفوذ کرده و میگوید بتو وعده ی فزونی میدهم و تنها وعده ی من راست است ،اگر دانای یکتاپرست باشی،

    من سر تعظیم تنها در برابر پروردگاری فرود می آورم که یگانه پادشاه جهان است، که اوست و جز او دیگر نیست…

    من به دلیل حضور خدا شجاع شدم، به علت وجودش قدرتمند شدم، به خاطر او سرم همیشه و همه جا افراشته است و با صلابتم… متکی به خدای خود.. من تنها بر روی خدا حساب میکنم فقط او..

    قدرت من است او، و همه انتظارم هم از اوست..

    چه کسی گفته خدا نادیدنی است؟ من هر کجا را مینگرم تنها خدا را میبینم، خدایی که مثل نور دیدنی است.. مثل هوا استنشاق کردنی است، مثل نسیم خنک وزیدنی است، مثل رود جاری و ساری است…خدایی که مثل عشق حس کردنی است..

    خدایی که تک تک سلولهای بدنم است…

    خدایی که رفیقم، سلامتیم، عشقم، ثروتم، عزتم، و شادی و آرامشم است، او حالا همه چیز من است..

    آری، من باید بر روی این خدا حساب کنم که از رگ گردن هم به من نزدیک تر است.. خدای زنده ی پایدار، خدای حافظ و رزاق..

    او برایم بهترین و پاک ترین و ناب ترین نعمتها را فراهم میکند، چگونه؟ چطور؟ من نمیدانم چطور!، مثل همیشه تا الان..

    منِ انسانِ ناتوان در علم و قدرت چگونه بدانم چطور، آنکس که باید خودش میداندمثل همیشه تا الان..

    و چه ابراز نیازی قشنگ تر از اینکه خدایا من به هر خیری که از تو به من برسد فقیرم و محتاج، بر من ببار ای بارانِ مهربان..

    دیگر؛ بارانِ تو نه تنها بروی آدمیان، که بر روی خودش هم حساب نمیکند، باران تنها میخواهد بر روی تو حساب کند.. نه با حرف بلکه با عمل

    بسم الله…

    سپاس از خدای بخشنده ام

    و سپاس از مهربانی شما،

    دوستدارتان بارانِ فروردین ماهِ ۱۴۰۰🌻🌻🌻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    سلام به همگی قصد نداشتم بنویسم ولی یک باور باحالی رو از داخل کامنتهای دوستان پیدا کردم گفتم ردپا برای خودم بزارم.

    اونم به خاطر این بود که من میدونم تو چه زمینه ای خیلی مشرکم و اون اینه که من روزی رو فقط از پدرم میگیرم و یه جورایی پدر پولدار من بابامه که میتونه به من اون ثروت رو برسونه تا اموراتم رو باهاش انجام بدم و خوب خیلی تلاش کردم که یک باوری رو پیدا کنم که برعکسه این موضوع باشه و به دلم بشینه ولی بعد از یک مدت از یادم میرفت اما این چیزی که خداوند بهم گفت خیلییی عالی بود گفتم شاید کس دیگه ای هم نیاز داشته باشه بهش و اونم اینه که پدرپولدار منم نمیتونه بهم کمک بکنه و فقط خداونده که میتونه حامی و حمایتگر من باشه چون اون فرمانروا و اربابه بنابراین میشه گفت پدر پولدار من خداونده.

    همین و اینقدر این باور به دلم نشست که نتونستم ننویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطمه باصبر گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    روزهفدم از سفرنامه

    من اعتراف میکنم همیشه روی متعهد شدن مشکل داشتم وسطش وا میدم

    چند روزی بود باز نمینوشتم میدونید نوشتن من دلی فایل هارو میبینم ولی به اینواعتقاد دارم باید دلی بیاد تا بنویسی یعنی هدایت بشی تا بنویسی

    من این فایل استاد رو شاید بارها گوش کردم قبلا

    خداوند خداوند و خداوند رب یکتا اولین بار که این فایل رو شنیدم با خودم‌گفتم فاطمه جرات داری اعتراف کنی چقدر مشرکی

    از کمک خواستن از دیگران تا حساب کردن همسرت به عنوان روزی رسونت اصلا مغزم ارور داد

    ازهمون لحظه با خودم‌گفتم تصمیم بگیر کاراتو بسپاری به خدا خدای رزاق

    مهربان بی همتا یکتا .

    خداوند نیاز نداره به این صفات و به اصطلاح پاچه خواریش این منم که نیاز دارم بدونم بفهممم درک‌کنم خداوند من رزززززززززززززاقه مهربووووونه و مقتدره وهزارنا ویژگی خوب

    خدایا منو ازهر شرکی نجات بده وبهم یاد بده فقط به تو پناه ببرم و درآغوش تو بخوابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    سلام

    هممون عاشق این فایلیم چون هممون شرک و حساب کردن از دیگران برامون اتفاق افتاده و چه گریه ها که نکردیم و وقتی یکی بیاد بهت بگه من هستم و همه چیز منم بقیه را ولشون کن چقدر اسوده خاطر شدیم

    من سه روزه تو روز 17 موندم و بارها بارها گوش دادم و عاشقش شدم هر بار

    عاشق این همه قدرتش

    پریشب با یکی از دوستانم که بسیار انسان موفق و خودساخته و ثروتمندیه صحبت میکردم . قبلش این فایلو داشتم چندین و چندبار گوش میکردم وحرفمون به حساب نکردن رو ادمها رسید و حرفی شد که گفت من هیچ کسو هیچوقت نداشتم غیر خودمو خدا . این یه احساس لحظه ای نبوده برام همیشه همین بوده و هست

    انقدر این حرفش تو گوشم زنگ زد .

    بعد یکساعت همه چیز انگار داشت بهم گفته میشد که اره باز هم ردپای توحیده

    عین جمله ی توحیده . همیشه توحید

    بقول استاد وقتی رها باشیم از ادمها و قدرت رو فقط به خدا بدیم اون برامون همه کاری انجام میده و خواسته ها رخ میدن و ثروت زیاد میاد . ادمها دوسمون دارن و میخوان برامون کار انجام بدن

    باز هم فکر کردم به استاد و این دوستمون و فایل توحید 6 رو گوش دادم

    دیوانه شدم چند روزه

    میدونید بچها انگار هر روز دارم متولد میشم و یه عالمه حرف برام میزنه

    امروز بهش میگم منم کسیو ندارم غیر از تو

    این برام بزرگترین هدیه ی زندگیم بود

    فهمش

    درکش

    شنیدنش

    دیدنش در بنده هاش

    احساس میکنم خیلی دوسم داره که اینجام

    احساس میکنم همینجاست من دارم براش میگم از قدرتش و اونم بهم میگه افرین همینطوری ادامه بده

    شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: