گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری

نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
  • حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
  • تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
  • “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری
    19MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محسن» در این صفحه: 2
  1. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و اعضای خانواده ام

    کینه و نفرت

    چیزی که منو به جایی رسونده که حتی توانایی بخشیدن خودم رو ندارم چه برسه به بقیه..

    از دوست عزیزم که بعد از مدت ها نفرت و کینه ای که داشت تونست طعم شیرین عفو و بخشش رو تجربه کنه تشکر میکنم و تحسینش میکنم.

    همون اوایل صحبت های دوستم متوجه کینه و نفرت سرسام اوری که در وجودم حسش میکردم شدم.

    کینه و نفرتی که سالهای ساله با خودم حمل میکنم و منو به مرز نابودی کشونده ولی هنوز دست بردار نیستم.به تک تک ادم های زندگیم که فکر میکنم که چه اتفاقاتی و کارهایی کردند که من ازشون کینه و نفرت رو در دلم که جای وجود پاک خداست ،جای دادم،متوجه شدم خودمم همون کارهارو سر بقیه ادم ها به یه نحوی اوردم.

    من از دست خاهرم بشدت عصبانی دلخور و ناراحتم و از 15 سالگی تا الان که 34 سالمه فقط بخاطر تجسسی که توی دفترم داشت و چیزایی که نوشته بودم و کشیده بودم رو دید..من دیگه اون ادم سابق و خوشحال که از ته دلش میخندید نشدم..دوست دارم عکس خنده مو بزارم پروفایلم ولی بخاطر فیلتر بودن وردپرس و استفاده نکردن از فی لتر شکن همین عکس فعلا هست..

    یعنی اولین بذر کینه و ناراحتی و دلخوری از خانوادم از همین کار خاهرم انجام شد..هنوز اون نگاه سنگین و حقارت بارش رو احساس میکنم و هنوز نتونستم از ته وجودم ببخشمش..

    حالا بعد از اون همه سال با اینکه همگی زیر یک سقف زندگی میکنیم،کیلومترها سال نوری از هم فاصله داریم و من دارم خودم رو زجر کش میکنم و با هیچ کدومشون رابطه ای ندارم..

    الان من موندم چطوری خودم رو ببخشم..

    نمیدونم بمونم کنارشون واین حقارت رو تحمل کنم با بزنم بیرون و از اینکه نکنه بلایی سر کسی بیاد و تقصیرش بیوفته گردن من موندم..

    توی روابط کاریمم همین داستانه..

    این عزت نفس چیه که همه چیز زندگی بهش وابسته س و تا درست نشه هیچ اتفاقی توی زندگی رخ نمیده..

    از خدا کمک میخوام یه راه حلی واسم قرار بده که بتونم اول خودم رو ببخشم بعد دیگران رو و مثل دوستم اون احساس راحتی رو تجربه کنم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به دوست خوبم امیدوارم هرجا هستی خوشحال و سلامت باشی..

    طبق باوری که دارم یادش میگیرم اول باید تحسین کنم زیبایی تون رو و احساستون رو که با تموم وجودم دریافتش کردم.

    خداوند خالق زیبایی هست و زیبایی رو دوست داره و منم باید تایید کننده زیبایی باشم تا به زندگیم ورود کند.

    واقعا از ته قلبم ازت ممنونم که اومدی و برام این جملات رو نوشتی

    واقعا راه گشا بود واسم که بشینم و به این موضوع فکر کنم و از یک جنبه ی دیگه ای بهش فکر کنم و واقعا هم نتیجه ی خوب گرفتم..

    دوست دارم بنویسم تا راه گشای بقیه هم باشه..چون برای من خیلی حس خوب و ارامش به همراه داشت..

    اول اومدم اون اتفاق و چیزی که رخ داده بود رو نوشتم..بعد احساساتی که ازش داشتم رو زیرش نوشتم:

    احساس رنج..ناامیدی..گناه..خطا و کار اشتباه…نگرانی..ترس..پشیمانی..ذلت و خواری.

    بعد فکرایی که به سرم می اومد رو نوشتم:

    اون کار باعث بی ابرویی تو شد..تو گناه کاری..تو خطاکاری..تو از چشم همه افتادی..حالا همه میدونن تو چه فکرای بدی داری..زندگی تو خراب شده..تو واقعا نمیدونستی نباید اون کارو میکردی؟..تو آدم بدی هستی..تو خیانت کاری..دیگه همه در موردت دارن فکرای بد میکنن..دیگه تو اون بچه ی خوشحال و خندون نمیشی..تو خرابکاری کردی..تو سواستفاده گری..

    دقیقا اینا همون فکرایی بود که داشت منو به اذیت شدن و نگرانی مبتلا میکرد..

    بعد طبق تمریناتی که از کتاب شکرگزاری خانم راندا برن استفاده میکردم،دیدم میشه یه سری چیزارو هم پیدا کرد و البته همه این کارها هدایت خدابود تا من از این داستانِ ذهنیِ تکرار شونده،خلاص بشم و چقدر خوب که این موضوع رو کامنت کردم و شما کامنت گذاشتی و گرنه ممکن بود دنبالش نرم و بازم در رنج بیشتر قرار بگیرم..واقعا خدایا شکرت..

    حالا میخوام اون موارد خوبِ پنهان شده رو بنویسم تا این موضوع بیشتر درک بشه..

    اتفافات خوبِ پشت اون اتفاق:

    _کاری که من کرده بودم،دیدن زیبایی ها بوده و اتفاقا من داشتم طبق قانون خدا رفتار میکردم حتی بدون اینکه کسی بهم بگه

    خدایا شکرت

    _ینی من قبل از اون اتفاق،همش دنبال زیبایی ها بودم و طبق قانون،جهان هم منو به زیبایی های بیشتری هدایت کرده و حالا بجای نگرانی باید به خودم افتخار کنم که از اون بچگی اینجوری عمل میکردم به قانون

    خدایا شکرت

    _من چقدر هم خوب میتونستم روی زیبایی های اطرافم مثل ادم ها توجه کنم و این توانایی من بوده و حالا متوجه این موهبت شدم.

    خدایا شکرت

    _خدایی که منو افریده خودش گفته انسان هرچقدر گناه کنه من میبخشم فقط شرک رو نمیبخشم و من هم کار شرک الود نکردم بلکه تایید کنندهء زیبایی های خالقم بودم و این شیطان بوده که میخواسته منو به دام افکار بد بندازه.

    خدایا شکرت

    _بعد از اون اتفاق،چقدررر نعمت های بیشتر و اتفاقات خوب رو تجربه کردم و چقدرر خاطرات لذت بخش داشتم.

    خدایا شکرت

    من که اشتباهی نکردم هیچ،اتفاقا خواهرم اشتباه کرده به هردلیلی اونم از سر نااگاهی و شاید میخواسته چیز خوبی توی دفترم برام بنویسه.

    خدایا شکرت

    _اگر منم جای اون بودم قطعا میبخشیدم چون نااگاه بودم.

    خدایا شکرت

    _شاید خواهرم بعدش میخواسته جبران کنه ولی من با رفتارم نخواستم و منصرفش کردم.

    _حالا که من میدونم باید خیلی هم خوشحال باشم

    _اون اتفاق و فکر به ظاهر بد،باعث شد ویژگی ها و توانایی هام رو پیدا کنم.

    خدایا شکرت

    _این نعمت بزرگی توی زندگی من بوده که میتونستم زیبایی هارو ببینم و تحسین کنم.

    خدایا شکرت

    _نگرانی من بخاطر نوع نگاه اشتباهم به اون اتفاق بوده و شایدم به گفته ی دوستم،خواهرم اصلا بهش فکرم نکرده و حتی فراموش کرده و من بودم که مدام بهش فکر میکردم و خودم رو الکی رنج میدادم.

    خدایا شکرت

    حالا میتونم یجور بهتری به اون موضوع نگاه کنم:.

    +اون موضوع باعث شد من این توانایی خفته ام رو پیدا کنم و ایمان بیشتری به توانایی هام داشته باشم

    +حتی اون موضوع باعث میشه من توی روابطم بهتر باشم و اعتماد به نفس بالاتری داشته باشم.

    +خیلی ها نمیتونن حتی زیبایی ها و توانایی های خودشون رو بپذیرن ولی من تونستم.

    +خوبی این داستان اینکه اگر خواهرم اون کارو نمیکرد و من اینجوری فکر نمیکردم،اصلا متوجه این توانایی ام نمیشدم..تازه باید از خواهرم سپاسگزارم باشم که اون کارش باعث شد خودم رو بیشتر بشناسم..

    و چقدر حافظه ی قوی دارم که بعد از اون همه سال تونستم موضوعی رو به یاد بیارم..

    ببین چه حافظه و ذهن قوی دارم

    خدایا شکرت

    خداروشکر میکنم بابت زیبایی هایی که دراطرافم بوده و توی فرکانس دریافت زیبایی ها بودم و این نشون میده من از بچگی توی مدار نعمت ها و زیبایی ها بودم .

    خدایا شکرت

    چقدرخوب شد حالا میتونم زیبایی هارو خیلی بیشتر و با دقت ببینم و تازه اگه این کارو بکنم چقدرر اتفاقات خوب وارد زندگیم میشه و این همون اصل و قانونیه که استاد میگه..

    خدایا شکرت

    و این نشون میده چقدررر نوشتن زیبایی ها قدرت داره و ماندگار تره..و چقدر یک فکر میتونه قدرتمند باشه..

    خدایا شکرت

    واقعا با نوشتن اینا‌،تصویر ذهنی بهتری نسبت به خودم و اون اتفاق دارم..

    همین الان نسبت به خودم خیلی احساس بهتری دارم ..انگار کوهی از اشغال یهو محو شده و قلبمم سبک تر شد..

    واقعا خدایا شکرت

    واقعا ازت ممنونم دوست خوبم

    هرجا هستی اتفاقات خوب برات بیوفته و همیشه شاد باشی

    الهی آمین

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: