مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- باور ساختن با آموزه های روانشناسی ثروت 1؛
- نقش باورهای توحیدی در تجربه خوشبختی؛
- هر فردی، ضربه های ویرانگر شرک را تجربه کرده است؛
- پیرو آیین ابراهیم باش که موحّد بود و مشرک نبود؛
- توحید یعنی قدرت ندادن به هر عاملی بیرون از خودت؛
- تغییر کانون توجه خود را از همان وضعیتی که هستی، شروع کن؛
- اجازه دادن به خداوند برای هدایت به سر راست ترین “جگونگی”
- خداوند وقتی به هدایت تو ادامه می دهد که قدم اول را بر می داری؛
- معجزه نگاه مثبت و سپاسگزارانه، به هر اتفاق و شرایطی؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD758MB49 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی45MB49 دقیقه
به نام خدای معجزه ها
یادگار 116
سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم
سلام به همه همراهان این مسیر الهی
وای خدای من
این قایل قشنگ منو برد حداقل دو سال پیش
و چقدر خوشحالم که انسان فراموشکاره
و چقدر خوشحالم که اون روزها رو فراموش کردم و هیچی یادم نمیاد
خدایا هزاران بار شکرت
اولین بار که این فایل گوش دادم خدا میدونه تو چه شرایطی بودم
دقیقا نقطه عطف زندگیم
که همیشه و همه جا از اون نقطه عطف صحبت میکنم
من دقیقا با این فایل برای اولین بار کلمه توحید و توکل رو فهمیدم
منی که همه جای زندگیم فکر میکردم واقعا انسان معتقدی هستم اصلا چیزی به اسم توکل در وجود من معنی نشده بود
با شنیدن این فایل گفتم ببینم من کجای زندگیم توکل داشتم و چه نتیجه ای گرفتم
دیدم خدای من
تمام زندگیم من به سرعت برق زودتر از خدا دست به کار شدمو راه افتادم و تماما به خاطر شرک هایی که داشتم فقط دور خودم چرخیدم و چرخیدم و بعد از هر تلاش فولادی دوباره برگشتم سر نقطه اول
و چقدر با این قایل احساس حقارت کردم که منی که این همه نعمت الهی خدا بهم داده چرا هیچجا توکلی نداشتم
شاید به جرات میتونم بگم فایلی بود که منو تو این سایت قفلی کرد
خدایا هزاران بار شکرت
و هر کجای زندگیم ی ذره میزدم جاده خاکی
سریع این فایل رو پلی میکردم و ی ذره افکارمو توحیدی میکردم
و همیشه این فایل برای من اب روی اتیش بود
و گاها پیش می اومد چندین بار پشت سرم هم گوش میدادم
و وقتی استاد از ابراهیم و رسالتش حرف میزد انصافا حسودیم میشد میگفتم ببین دختر تو حتی سر سوزن این توکل رو نداری بعد هر روزم دنبال خواسته هات هستی که خدا اوکی کنه؟
تو اصلا چی رو به خدا سپردی که دنبال نتیجه ای؟
و مدت ها میگفتم خدایا هیچی نمیخوام فقط ی ذره ایمان بزار تو قلبم ی ذره توکل ی ذره باور توحیدی بزار تو قلبم که برای هر کاری من تماما رو خودم حساب نکنم و ی ذره هم باور داشته باشن جز من قدرت دیگه ای هم هست که میتونه قدمی برداره
اینکه من فقط به قدرت خودم متکی بودم به این معنا نبود که از پس همه چی برمیام. هر کاری که میشد انجام میدادم و هر کاری که نمیشد هم میگفت قسمت نیس و دیگه کاریش نمیشن کرد.
اما وقتی جرقه های ایمان و توحید تو وجود من زده شد کم کم یاد گرفتم باید خودمو بکشم کنار و بسپارم به ی قدرت محض دیگه
حالا اسمش هر چی بود مهم نبود
فقط مهم این بود که خدارو شکر کارهای سخت از رو دوش من برداشته میشد و من فقط مسئول حمل کارهای خیلی خیلی ساده بودم که به لطف الله وقتی تکامل طی شد دیدم خدایا حتی همون کارهای ساده رو هم من انجام نمیدم یکی دیگه هست
انگاری این وسط من فقط دارم نفس میکشم من فقط دارم عشق و حال میکنم انگاری ی رفیقی تو قلب و ذهن من هست که چنان بهش اعتماد پیدا کردم که من فقط میگم میخوام اونم میگه شد..
ی روزی به خودم اومدم دیدم حتی چه ساعتی از خونه بیرون بزنم رو هم اون میگه
من انگاری فقط داشتم تو ی باغ پر از گل و میوه پرسه میزدم و هرچی دوست داشتم میچیدم و تمام کارها رو یکی دیگه داره انجام میده
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
و الان لحظه هایی از زندگیم داره سپری میشه که فقط اون ایمان و توحید برام مهمه دیگه مابقیش خودش میاد و من هیچ تقلایی ندارم
خدارو با جان و دل ازت ممنونم