مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
معجزه تمرکز بر نکات مثبت
به جای تقلا برای تغییر دیگران، فقط روی بهبود خودت تمرکز کن؛
ما فقط توانایی تغییر خودمان را داریم؛
وقتی با هر بهانه ای تمرکز شما روی دیگران می رود، گمراه می شوی؛
تعهد نسب به اجرای قوانین، چگونه ساخته می شود و چگونه محکم و تزلزل ناپذیر می شود؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD379MB24 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 33 | معجزه "تمرکز بر بهبود خودت"22MB24 دقیقه
تحت هیچ شرایطی با عناوین مختلف نخوایم دیگران رو تغییر بدیم
دست از سر دیگران برداریم
این چندماه اخیر اینقدر به اهمیت این موضوع پی بردم که تمام تلاشم رو می کنم که بهش عمل کنم. برنامه نوشتم زدم روی دیوار، خودمو چک می کنم و به شدت میخوام از همین نشتی انرژی جلوگیری کنم.
استاد فرمودند تمرکز روی دیگران نداشته باشیم، تمرکز روی دیگران یعنی فکر کردن بهشون، توی ذهنمون تجزیه و تحلیل کردن شرایط دیگران، توی ذهنمون پیدا کردن راه حل برای رفع مشکل اون، یعنی می خوام بگم صحبت نکردن با دیگران برای تغییرشون یک طرف، اینکه توی ذهنمون هم رهاش کنیم و بهشون فکر نکیم خیلی مهمه. همون تایم بزاریم به خواسته هامون فکر کنیم. کاری که من میکنم، مثلا متوجه شدم موقع ظرف شستن به دیگران و گفتگوهای بی ارزشی که بینمون رد و بدل شده فکر می کنم و میاد توی ذهنم، یه برگه از جملات کاربردی انگلیسی پرینت گرفتم، زدم روی دیوار جلوی سینک، و اون جملات رو تکرار می کنم.
استاد این جمله که گفتید و تاکید کردید که دیگران التماستون کردن، بعدا بهشون بگید: با تمام وجودم قبول دارم و دارم سعی می کنم عمل کنم. چون تجربی بهش رسیدم، خب توی این مدت که توی برنامه های شما هستم، نتایج واضحی گرفتم که برای دیگران قابل لمسه، چندبار پیش اومد، یکی از دوستام پیگیر شد و چندبار ازم پرسید که چیکار کردم و مثلا در فلان مورد نظرم چیه، در کل ازم کمک و راهنمایی می خواست، و منم شروع کردم و بهش گفتم نظرم و آگاهی هارو، بعد دیدم گفتگومون اصلا به این سمت نرفت که خب ایشون متوجه بشن و برن که تغییر بدن افکارشون رو، اتفاقی که افتاد این بود که ایشون شروع کردن با دلیل و منطق و تجربیات خودش میخواست به من ثابت کنه که من دارم اشتباه فکر می کنم. بهم با اصرار می گفت: که زلیخا تو اشتباه می کنی و واقعیت اینیه که من میگم، قبول کن زلیخا! وقتی تقریبا سه-چهار باری که این اتفاق افتاد، به خودم اومدم دیدم ای بابا، من که اصلا رفت و آمدی ندارم با افرادی که باهام همدار نیستن، حالا یه چند نفری هم که نتایج منو دیدن زنگ می زنن تا ازم راهکار بگیرن و صحبت به اینجاها کشیده میشه! اصلا یکی دوبار اول، طوری میشد که ایشون نظرشون رو می گفتن و من سعی می کردم با آگاهی ها به ایشون ثابت کنم که مسیر درست و قانون جهان چیه! بعد با خودم گفتم من چرا دارم انرژی میزارم برای این کار؟! حتی بعد از پایان صحبتون هم من حرفای جدیدی به ذهنم میرسید برای اثبات نظریه ام و توی ذهنم باهاش بحث میکردم! دیدم تلاش برای تغییر دیگران، خیلی وسیعه موضوعش، خیلی جنبه های دیگه ای داره، خیلی ریشه ای در خیلی از ماها و تبدیل شده به عادت.
یا مثلا یکی پیام میده و برای رفع مشکلش ازم راهنمایی می خواست و من شروع می کردم با همین آگاهی ها می گفتم، مثلا فلان کارو انجام بده و فلان کارهای اشتباه رو انجام نده، اون لحظه طرف قبول می کرد و تشکر می کرد ولی میدیدم در روزهای آینده که شدت تضادش کمتر شده، دیگه انجام نمیده، دیگه روی خودش کار نمی کنه. و بازهم این اتفاق چندباری تکرار شد و من دیدم تا وقتی خود شخص نخواد عملگرا بشه، هرچقدر من آگاهی بدم، نه تنها به درد اون شخص نمی خوره بلکه به شدت تمرکز من میره سمت مشکل اون و وقت خودم هدر میره و به شدت نشتی انرژی پیدا می کنم.
بعد جالب اینجاست استاد، حالا در مورد دوست یا اطرافیان دور میشه آدم خودشو کنترل کنه، وقتی موضوع کنترل خود و تلاش برای هدایت نکردن دیگران سخت میشه، وقتی جهاداکبر و تعهد به آموزه های شما نیاز داره که، نزدیک ترین عزیزانت، در شرایط سخت هستند و ازت کمک می خوان. وقتی مستاصل هستند و با کوهی از درد و غم و التماس میان سراغت، تا تو کمکشون کنی، تا تو از آگاهی ها راهنماییشون کنی. استاد من فهمیدم اینجا خیلی باید متعهد باشم به آموزه های شما. اینجا کنترل کردن خودم سخت بود و هست، اینجا پایبند بودن به گفته های شما کمی شجاعت بیشتری می خواد. چون طبق تجربه، همون عزیزانم بعد از اینکه از اون مخمصه رها میشن، بازهم برمیگردن به آدمی که قبلا بودن، و بازهم گفته های تو و آموزه های سایت رو رها می کنن.
استاد آنچه توی این فایل با جدیت و قاطعیت توی دوربین گفتید رو من فهمیدم و درک می کنم! چون دوسال و نیم توی این مسیرم و واقعا انتظار داشتم حداقل به یکسری از خواسته های یه قدم بالاتر خودم برسم (نمیگم نتیجه نداشتم، نتیجه داشتم، ولی خودم میفهمم که یکسری خواسته های کوچیک هنوز اجابت نشده، یا به نسبت تلاشی که میکنم چه توی کسب و کارم و چه توی روابطم، نتیجه نیومده) بعد هدایت خداوند آگاهم کرد که من کجاها نشتی انرژی دارم، اون دوستانی که من مثل احساس می کنن نتایج کم گرفتن یا کند پیش میرن، یکی از اون دلایل مهم نشتی انرژی هستش!
مثل یه یویو هی انرژی، مدار و حال خوبمون رو میبریم بالا، بعد چند ساعت وقت میزاریم برای تغییر دیگران، چه پیش خودش چه در نبود خودش و توی فکرمون، بعد دوباره انرژیمون و مدارمون افت پیدا می کنه و مدام این رفت و برگشت تکرار میشه.
و نه گفتن به دیگران قبل از التماسشون، خودش بحث مهم عزت نفسه، که محترمانه ردش کنی و البته طبق قانون جهان وقتی ما نخوایم هادی دیگران باشیم، دیگران هم اصلا نمیان سراغمون برای هدایت گرفتن! تا زمانیکه من احساس عقل کل بودن می کنم، احساس هادی بودن، احساس توانمند بودن (بلدم بلدم کردن ها) آدمهام به روش های مختلف به تورم میخورن…
اینی که گفتم این کارمون (یعنی تلاش برای تغییر دیگران) تبدیل شده به عادت: من در مورد خودم متوجه شدم، آگاهانه حواسم هست خودمو توی این موضوع کنترل کنم ، ولی یه جاهایی مثلا بحث اصلا چیز دیگه ایه سر درس و زبان انگلیسی یا هرچی، ما بین گفتگوها، انگار موقعیت فراهم میشه و فرد مقابل هم صحبت می کنه و منم میگم، یه لحظه ذهنم آلارام میده و به خودم میام میبینم دارم خطا میرم! اینقدر باید تمرین کنیم و آگاهانه زندگی کنیم که تبدیل بشه عادت! خود به خودت تمرکزی روی دیگران نداشته باشیم.
تقوا یعنی کنترل کردن خود، یعنی پرهیزکاری، یعنی پرهیز کردن، از چی پرهیز کنیم؟ از چیزی که میدونیم اشتباهه، اگر من میدونم تمرکز روی دیگران اشتباهه، باید تمرین کنم و عزمم رو جزم کنم و دست از تغییر و راهنمایی و مشاوره دادن به دیگران بردارم…به قول خانم شایسته جهاد اکبر راه بیاندازم. چقدر توی قران گفته پرهیزکاران و متقین، سعادت دنیا و آخرت شامل حالشون میشه! پس قبلا که نمی دونستم دارم خطا میرم، فکر می کردم یکی داره ازم سوال میپرسه و راهنمایی میخواد، دارم انسان گونه عمل میکنم، ولی حالا که فهمیدم اشتباهه، فهمیدم خلافه قوانین خداونده، پس این من و این عمل کردن، این من و این کنترل کردن خودم.
هم استاد تدریس کردن، هم توی قران تقوی سفارش شده،هم خودم تجربی بهش رسیدم! پس دیگه خدا چطوری بیدارم کنه؟ چطوری درسم رو بگیرم؟
البته چندماهیه که دارم این مورد رو در خودم بصورت جدی کنترل میکنم، و درسته صددرصد موفق نبودم، ولی مثل خیلی چیزهای دیگه نیاز به تمرین داره، شاید میتونم بگم تا هشتاد در صد، تونستم کنترل کنم خودمو توی این مورد. اینهارو نوشتم برای تلنگر بیشتر به خودم.
اینقدر سعی می کنم حواسم باشه که کجاها دارم برای دیگران باید ونباید تعریف می کنم، از کوچکترین موارد هم نمی گذرم، مثلا چند روز پیش من اصرار می کردم به همسرم که بریم برات فلان وسیله ی نو رو بخریم، و ایشون میگفت من نیاز ندارم و من نظر خودمو میدادم که چرا، اتفاقا باید بخری! دوباره ذهنم آلارم داد، بابا، دست از تعیین کردن باید و نباید به دیگران بردار، حتی اگه فکر می کنی به صلاحشه! بهتره براش! هرکسی خودش عقل داره، خودش خدا داره و خودش میدونه چی کنه و چی نکنه!
یا مثلا بعضی موقع ها اینقدر هیجان زده میشم از گفته های استاد، مثلا همین نمونه Caeleb Dressel که دوست دارم برای درس گرفتن به دیگران بگم…که بازهم ته ذهنم اینه که اون دیگران هم مثل من ازش درس بگیرن دیگه!
یعنی اینقدر این تغییر دیگران، جنبه های مختلف داره که فقط خدا هدایتمون کنه و کمکون کنه دست از این کار که به عادت تبدیل شده توی وجودمون برداریم.
همین موضوع اینقدر مهمه که میشه ساعت ها درموردش حرف زد.
از جنبه ی دیگه بخوایم بهش نگاه کنیم، بحث تسلیم بودن، چقدر ما پیگیر این هستیم که چطور تسلیم باشیم؟ چقدر میخوام از اینی که هستیم تسلیم تر باشیم؟
دوروز قبل توی فایل «ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم»، در مورد موضوع تلاش نکردن به تغییر دیگران بود، و پیشنهاد میدم اون فایل رو هم ببینید و نکته برداری کنید، حول محور موضوع تغییر دیگرانه، استاد یک جمله گفتند: برای تغییر دیگران تسلیم باشیم! تلاش برای تغییر دیگران نکنیم. و این خیلی مهمه، تسلیم بودن یک اصلی هستش که در عمل باید انجام داد، و اصلا و ابدا زبانی نیست، که هی بگیم من تسلیمم، خدایا من تسلیمم! در عمل نشون میدیم تسلیم هستیم یا نه! تسلیم هستیم برای تغییر یا نجات عزیزان یا دوستانمون از شرایط به ظاهر بد!؟ تسلیم باشیم یعنی خدایی نکنیم برای اون فرد، اجازه بدیم خدا، خودش خدایی کنه، قوانین کارشو انجام بده، تقلای بیهوده نکنیم! در یک کلام تسلیم باشیم!
از نگاه قرآنی هم بخوایم بررسی کنیم، میبینیم توی قرآن بازهم گفته اونایی که تسلیم من هستند، نعمات رو دریافت می کنن! اگر الان نعمت هارو سخت دریافت می کنیم، برای اینکه تسلیم نیستیم!
حالا چطور تسلیم باشیم؟ یکیش همین مورد خدایی نکردن، راهنمایی نکردن، تمرکز نکردن، فکر نکردن، تجزیه و تحلیل نکردن دیگران، مشاوره ندادن به زعم خودمون به دیگران!
این کوی و این میدان، الان با قاطعیتی که استاد توی این فایل توضیح دادن، همه مون فهمیدیم که باید اینکارو نکنیم، ببینیم کدوممون عمل می کنیم؟ همون هایی که عمل می کنن، نتایج بزرگ هم می گیرن!
تازه استاد، فکر می کنم موقعی که خیلی نتایج بزرگ شد و طرف اومد التماس کرد که بهمون بگو چی کردی، بازهم خودمون شروع نکنیم به هدایت اون، فقط و فقط آدرس سایت عباس منش دات کام رو بدیم بهش! همین!
وای استاد، در مورد Caeleb Dressel که گفتید و نقل قول کردید، چقدر تکان دهنده بود، اینکه گفته: «آخر سر من نتیجه ی اعمال خودمو می گیرم!» اون دوپینگ ها شاید باشه، ولی من سمت خودمو بهتر انجام بدم، این یه نمونه ی واضح هستش که کاری به دولت و دیگران و حتی خانواده نداشته باشیم، اونا هرطوری هستن باشن، من روی خودم کار کنم، من سمت خودمو عالی انجام بدم. استاد توی این مدتی که کسب و کارم رو راه انداختم، بصورت درونی، و قلبی یکبار هم نشده، که بگم بازار خرابه یا جامعه فلانه، اگر نتایجم بزرگ نشده، همه اش به خودم می گم من به اندازه ی کافی عالی نبودم، من باید ادامه بدم، من باید بهترین خودمو ارائه بدم. من باید ایده های الهامی خودمو انجام بدم. و این صحبت ها چقدر دلگرم کننده است تا به افکار درستم پایبندتر باشم، بیشتر انرژی و انگیزه بگیرم.
و چقدر خوبه که دوستان توی صحبت هاشون می گن که چندساله توی برنامه های شما هستند، و این خیلی آرامش بخشه، اگه سپیده و زهرا و آرام و حامد و بقیه دوستان اینهمه نتایج بزرگ گرفتن، حداقل چهارسال توی برنامه های شما بودن، تکاملشون طی شده واین خیلی برام دلگرم کنندست.
—————————————
زهرای عزیزم، با تمام وجودم، از صمیم قلبم بهت تبریک می گم
بخاطر تعهدت توی این مسیر، بخاطر خریدن دوباره ی قدم ها، بخاطر روی پای خودت ایستادن، وقتی که نه پدری هست، نه مادری، نه همسری، خودتی و خدای خودت! چقدر شما الگوی خوبی هستی که ما نباید بخاطر ترس هایی که از شرک میاد، به هیچ کس وابسته شیم، که اگه پدرم نباشه، مادرم نباشه، همسرم نباشه، من چه بلایی سرم میاد، پس حواسم باشه اونارو راضی نگه دارم که تکیه گاه من هستند.
چقدر حرکتتون الهی بود عزیزم. چقدر به دور از شرک بود. چقدر توحیدی بود.
بهتون تبریک می گم که با اینکه مستاجر بودید، با آموزه های استاد، خونه خریدید، 206 اوتومات خریدید، بعدش بازم ماشین بهتر، الان هم که به لطف خدا عشق الهی داره وارد زندگیتون میشه، امیدوارم خوشبخت تر از اینی که الان هستید بشید نازنینم. نوش جانت چشیدن طعم این خوشی ها و خوشبختی ها، گوارای جودت چشیدن طعم عشقی که لایقش هستی!
تحسینتون می کنم بخاطر تعهدتون توی این مسیر، کارکردن ها، دفترها پرکردن ها، و به خواسته هاتون رسیدید و با الگوسازی از خودتون کمک کردید دنیا جای بهتری برای من و دیگران بشه!
اونجا که گفتید بابا، بخاطر جبران زحمات استاد هم شده بیا یه محصول درست و حسابی بخر، چقدر این جمله و این نگاه به دلم نشست، و از خدا میخوام منو در مدار خرید دوره ها قرار بده، تا بلکه بتونم با این کارم، این همه سخاوت استاد رو جبران کنم، دوسال و نیمه که دارم از فایل های ارزشمند و رایگان ایشون استفاده می کنم و این کامنت ها، و در کل بستر بی نظیر سایت، که اینهمه باعث رشد و پیشرفت من شد! بدون اینکه از لحاظ مالی چیزی پرداخت کرده باشم و از ته دلم دوست دارم سریعتر در دوره ها حاضر بشم، هم برای سپاسگزاری از استاد که البته محبت ها و آگاهی های ایشون، با هیچ مبلغی قابل جبران نیست، و هم خودم به شدت مشتاق هستم که در دوره شرکت کنم. تا نتایجم رو بزرگتر کنم.
و واقعا تحسینتون می کنم که اینقدر بزرگ و توانمند هستید عزیزدلم. امیدوارم نتایج بزرگتر از شما بشنویم.
——————————-
*استاد در مورد اینترنت ها: یک مورد اینکه کلاپ هاوس ایران فیلتره، مجبوریم وی پی ان روشن کنیم، که خودش کمی سرعت رو کم می کنه، و مورد دوم، سرعت اینترنت در کل ایران یکم وضع جالبی نداره، با اینکه ما وای فای سرعت بالا میخریم، ولی بازم اونطوری که باید باشه نیست!
با همین روندی که گروه تحقیقاتی عباس منش پیش گرفته، به امید خدا روزی برسه که این لایوها و گفتگوها از طریق اپلیکیشن یا سایت خودتون انجام بشه!*