آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته و همه همراهان
این فایل پر از درس بود پر از نکته انگار مختص خود من بود
من خیلی تو این موارد ضعف دارم
خیلی باید رو خودم کار کنم
خیلی ضربه خوردم از عدم آگاهی از اینکه قانون و نمیدونستم سالها خوودم و اذیت کردم و به حساب خودم داشتم دیگران و کمک میکردم در صورتیکه خودم غرق شده بودم
همیشه همینجور بودم از سن شش یا هفت سالگی اینجوری بودم که دوست داشتم به دیگران کمک کنم نمیدونم جرا شخصیتم اینجوری شکل گرفته بود
یادم زمانی که کلاس اول بودم هر همکلاسی که کاردستی بلد نبود و کمکش میکردم تا درست کنه
به درسای بقیه دوست داشتم برسم
بعد کمی که بزرگتر شدم زومم روی برادر کوچکترم بود همیشه نقش مادر و داشتم انگار من مسئول بودم کسی بهم نمیگفت ولی همش دلم میخواست تغییرش بدم حتی بعضی وقتا که حرفم و گوش نمیداد تنبیهش میکردم
برای درساش حرص میخوردم همیشه پیگیر کاراش بودم اونم از اون طرف بیشتر با من لج میکرد
خیلی هست از این موارد که بخوام بگم ولی الان به یکی دو مورد اشاره میکنم
همینجور گذشت تا من بزرگتر شدم هیچ کدوم از وقتهایی که برای برادرم گذاشتم تاثیری روی زندگیش نگذاشت حتی بدترم شد
برادرم به بیراهه های زیادی رفت
حتی کارش به دعوا با دیگران رسید اون موقع من ازدواج کرده بودم و توی شهر دیگه درس میخوندم و زندگی میکردم و خبر دعوای برادرم آومد باید دیه میدادیم و پدرم اون موقع نمیتوتست پرداخت کنه منم سریع ماشینم فروختم و دادم مثل همیشه ناجی بودم
البته پدرم بجاش بمن یه تیکه زمین داد بدون اینکه به نام بزنه البته
مقداری از دیه داده شد و بقیه قرار شد برادرم کار کنه و اقساطی پرداخت کنه
همیشه نصیحتش میکردم همیشه میخواستم بیارمش تو راه راست ولی بازم چند سال گذشت و حالا پدرمم از دنیا رفته بود
و من باز فکر میکردم که مسئولم باید هر جور شده تغییرش بدم وای که چه بروزگار خودم آورده بودم
عین همون خانم که میخواست پسر معتادش و نجات بده
از بس دنبال نجات دادن دیگران بودم به خودم که اومدم دیدم همسرم از برادرم بدتر شده اعتیاد داره و حالا افتادم دنبال نجات اون ده سال زندگیم و گذاشتم که تغییرش بدم نشد که نشد خسته شدم ازش جدا شدم
با بچه هام زندگیه جدیدی شروع کردم
ولی هنوزم دیگران و نصیحت میکردم راهکار میدادم
جالبه هرکسی که اوضاع داغونتر از من داشت میومد تا از تجربه هام استفاده کنه
ای داد بیداد از اون همه عدم آگاهی از اون همه اشتباه
برادرم و بخاطر ندادن اقساط زندان کردن و خالم ضمانت کرد تا بیاد بیرون ولی اون بازم نتونست پرداخت کنه و حساب خالم و بستن
بازم سمیه خانم شد گوش شنوا برای دردهای خاله و… نگم براتون روزی چند ساعت با خالم حرف میزدم که ناراحت نباش بزودی درست میشه
دست آخر شکایت کرد و برادرم رفت زندان دوسال اونجا بود و خودش با تغییراتی که اونجا براش بوجود اومد سر براه شد و خداروشکر الان وضعیت نسبتا خوبی داره
ولی این مابین بعد از همه اینها من از خالم حرفهایی شنیدم که خیلی ازم ناراحت بود میگفت تو اون موقع نباید من و آروم میکردی باید تو از من حالت بدتر میشد
اصلا خشکم زد
خیلی تو گوشی محکمی خوردم باید بیدار میشدم
همونجا تصمیم گرفتم اصلا روی دیگران کار نکنم اصلا نخوام سنگ صبور باشم بخودم توجه کنم
حتی بعد از ده سال که خواستم اون یه تیکه زمین و بگیرم. و سندش و بنام بزنم با کلی مخالفت روبرو شدم اینها نتیجه دخالتها نتیجه به دیگران کار داشتن و تغییر دادن زندگی دیگران
هزاران بار بیشتر از اونها ما آسیب میبینیم
اما الان حدودا سه سال که من تصمیم جدی گرفتم
فقط روی خودم کارکنم البته بگم به لطف خدای مهربون من به صورت اتفاقی با استاد و سایت اشنا شدم و باعث شد تا در مدار آگاهی قرار بگیرم
الانم هنوز خیلی باید رو خودم کار کنم هنوز روی بچه هام پاشنه آشیل دارم
دارم تلاشم و میکنم
اما از وقتی که بخودم توجه کردم و روی آگاهی هایم کار میکنم زندگیم روز به روز داره بهتر میشه
خداروهزاران بار شکر آرامش بیشتری دارم روابط بهتری دارم
به جاهایی هدایت میشم که اونجا. همه شادن
همه توحیدی هستن
و الان که دورم خلوت هست میدونم برای چیه
و از تنهاییام لذت میبرم
و ممنوم از استاد آگاهی که از دوره دوازده قدم کسب کردم فوق العاده بود
ولی بازم خیلی باید رو خودم کار کنم خیلی
سالهایی از عمرم و سپری کردم به اون شکل
ممنونم استاد جان خدایا شکرت که مرا در مسیر درستی نعمت ثروت روابط خوب آرامش آرامش آرامش سلامتی قراردادی
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید