چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است. - صفحه 4

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است.
973

لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانسته‌اند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل‌، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگی‌ات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانسته‌ای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبه‌های مختلف زندگی‌ات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهم‌تر از همه اگر بتوانی گذشته‌ات را به یاد بیاوری، به وضوح برکت‌ها و عطایایی را در زندگی‌ات می‌بینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتن‌شان را بدیهی و فاقد ارزش می‌دانی که حتی نمی‌خواهیبه آنها به عنوان نتیجه‌ای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نموده‌ای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگی‌ام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم می‌ریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج‌، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شده‌ام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران می‌دانم که چقدر مسئولیت باورهایم را می‌پذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر می‌توانم رابطه‌ای معنادار میان کانون توجه‌ام‌، ورودی‌های ذهنم و اتفاقاتی که در زندگی‌ام رخ می‌دهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل می‌دانم؟
چقدر در نگرانی‌هایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی‌، توکل و آرامش‌ام بیشتر شده؟
و چقدر ایده‌های الهام شده‌ام را جدی ‌می‌گیرم و برای اجرایشان قدم بر‌می‌دارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل می‌گیرد‌، به اندازه‌ای که آن بذر رشد را شروع می‌کند‌، نشانه‌های آن رشد در زندگی‌ات هم آشکار می‌شود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن‌، نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌کند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی‌، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودی‌های ذهنت را کنترل می‌کنی‌، باید به نداهایی هم که دریافت می‌کنی‌، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژ‌‌ه‌هایی مثل تغییر وسیع‌، نتیجه بزرگ‌، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانه‌ی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هم‌مدار نشده است. زیرا نشانه‌ی واضح هم‌مداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی می‌شود که دیگر وسیع‌ و عظیم به نظر نمی‌آید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر می‌رسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار می‌گیری و در آن مدار‌، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه می‌کنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگی‌ات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواسته‌ها راهی نداری‌. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی‌، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی‌، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم‌، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر می‌خواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر می‌خواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی می‌خواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانی‌ها در زندگی‌ات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگی‌ات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ می‌کنی و چند روزی احساس می‌کنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار می‌بینی، سپس سقف را تعمیر می‌کنی، بعد می‌بینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض می‌کنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینه‌ای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب می‌روی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمی‌توانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می‌ کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسی‌ای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمی‌رسند این است که‌، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم‌، مثل وحی منزل نپذیرفته‌اند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی‌، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگی‌ات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمی‌گذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوه‌ی نگرش‌ات‌، رفتارات، تمرکزات و احساس‌ات را منطبق بر آن آگاهی‌ای نمایی که تازه فهمیده‌ای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت‌، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود‌، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد‌، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی‌، به مرور صورت می‌گیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کرده‌ای‌، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی‌، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی‌، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها‌ می‌شنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت می‌شوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد می‌شود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانسته‌ای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری‌. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوه‌های و نگرش قبلی‌ات سکّان دار ذهنت است و می‌گوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که‌، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمی‌دهی‌، شما به این شیوه وفادار نمی‌مانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمی‌کند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفته‌ای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است‌، ریشه دارتر از این حرف‌هاست‌، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر می‌کند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان می‌دهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر می‌شود. یعنی به اندازه‌ای که قدرت می‌گیرند شما را به مسیر راهکارها و ایده‌هایی هدایت می‌کند که انجام‌شان‌، وضعیت را کمی بهتر می‌کند و سپس به میزان تعهد شما رشد می‌کند اما از جایی به بعد‌، آن رشد تصاعدی شروع می‌شود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه می‌طلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده‌، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهای‌مان است»‌، ایجاد نشده‌، باورها را عامل اصلی نمی‌دانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی‌، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان می‌آوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر می‌شوی.
بنابراین‌، تنها راه تغییر نتایج‌، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها‌، استادی شایسته‌تر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمی‌شناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری می‌کند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدم‌ها، ایده‌ها و راه کارهایی را ملاقات می‌کنی که سبب می‌شود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راه‌های بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب می‌شود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نموده‌اند یا ایده‌ای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائق‌شان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب می‌شود‌، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت می‌کنی، فکر می‌کنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمی‌توانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه می‌کند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر می‌کنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر می‌کند‌، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه می‌پری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطه‌ی از درخت ضربه‌ای وارد می‌کند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است‌، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگی‌ات نتیجه باورهایت است و لا غیر‌ و عدم درک این موضوع که‌، تغییر باورها تکامل می‌خواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد می‌کنند‌، موجب می‌شود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفته‌ام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهن‌مان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی می‌توانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که‌، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی‌، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر‌، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته می‌شود و ایمان‌، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو می‌بیند‌، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی‌، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد‌، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدم‌ها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، می‌تواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود‌، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی‌، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایین‌تر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد می‌کنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمت‌ها و برکت‌هایی که برایش مسخر شده‌، بی‌بهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگی‌ات نمایی‌، نتایجی دریافت می‌کنی که موجب می‌شود با من هم عقیده بشوی. به گونه‌ای که به خودت می‌گویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانسته‌ام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباس‌منش


5 سال پیش

سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
8

سلام به خانواده خوبم . استاد همیشه روبه جلو و خانم شایسته خوش ذوق
بعد از مدتی اومدم سایت و دیدگاه جدیدی بزارم در مورد موضوعی که منو هربار بیشتر به فکربرد . یعنی این موضوع اونقدر پر اهمیت هست که واقعا باید مینوشتم .
استاد من وقتی چهارم دبیرستان بودم با شما اشنا شدم اونم از طریق دوره تند خوانی و اون سیمناراتون که در مورد قانون یه چیزایی میگفتین توی این دوره هااا و من فایلای صوتیتون بدست رسید و چه ارامشی بهم داد خیلی امیدار شدم که میتونم اینده ای که همیشه تصورش داشتم رو رقم بزنم
من بچگی میخواستم پیشرفت کنم مشهور بشم و کلی کارایی انجام بدم که خیلیا نمیتوننوانجامش بدن
اینقد درخواستم جدی بود که خدا واقعادهدایتم کرد
بدون اینکه حتی خودمم بدونم قراره چه مسیری طی کنم و چه اگاهیی رو دریافت کنم از طریق خانم فرهادی عزیز ملزم شدم برای داشتن دوره تند خوانی باید درسایت ثبت نام کنم ولی واقعا تا اون موقع نمیدونستم قراره چه هدایت هایی از خدا دریافت کنم الان ۱۹سالم هست و اسفند ماه وارد ۲۰ سال میشم میشه گفت دوسال باشما و سایت شما بودم فایلها گوش میدادم و دیدگاهاا و مقالهاا و عقللل کل رو همیشه میخوندم و خلاصه همیشه سعی میکردم از حرفای شما استفاده کنم برای بهتر شدن زندگیم. این دیدگاه فقط برای خودم میذارم تا یه روزی برگردم بهش نگاه کنم و خداروشکر کنم بخاطر این اگاهیی هایی که بهم داده و مسیر زندگیم داره عوض میکنه
من روی خودم کار میکردم اینقدر خوب که تونستم دوره فوق العاده راهنمای عملی بخرم
اون موقع بچهاا همه میگفتن اه کاش ما بتونیم این دوره بخریم من یهدهفته ذهنم درگیرش بود و بعدش رها کردم و باخودم قبلش میگفتم عجب دوره خفنیه خیلی ام تعریفش میدن اینگار همه کس نمیتونا اینو داشته باشه
گذشت تا ۶ماه چهارم دبیرستان تموم شد
واقعا جالب چقدر من خوب روی خودم کار میکردم حتی توی مدرسه .که دوره راهنمای عملی توی اول عید فکر فکنم ۱ یا ۲ فروردین به راحتی شکل ممکن اومد دستم . اونم از راه درست
یعنی من رسما این دوره داشتم و خیلی خوشحال بودم.
الان ۲ سال گذشته و من از داشتن این فایلها و تجربه این همه مدت استفاده فایلهای رایگان و استفاده از این دوره و موضوعاتی که استاد توی قالبی ارائه میده توی سایتش تا درک و اگاهی این خانواده بیشتر و بیشتر بشه هر روز.
امشب که نه چند شب به درکی رسیدم که برای اولین که این مقاله خوندم به جرات میتونم بگم این اگاهی رو نتونستم لمس کنم
اما وقتی همین چند روز پیش تا قسمت از این مقاله و مقاله دیگری خوندم چقدر مطمئن شدم مسیر درست چیه
خلیامون هستیم که حتی مدت زیادی هست داریم روی خودمون مثلا کار میکنیم فایل گ ش میدیم و مقاله میخونیم و …
اما نتیجه دلخواهمون چییی اومده …
من امشب خیلی بهدفکر ف و رفتم
باددیدن دوستم که از امو ش های به قول خودش محدود شروع کرد و داره خودش با کنتر گذاشتن محدودیت هاا الگو های خیلی خوبی برای مشتریای خیاطیش ایجاد میکنه
خیلی به اینوفکر رفتم چرا من اون نتیجه که میخواستم هنوز نگرفتم
چرا واقعا؟؟؟
چرا الان نباید پول داشته باشم و حتی خانوادم با دادن یه هدیهوخوشحال کنم در صورتیدکه دوستم برای تک تک اعضای خانوادش تونسته با مولی که ساخته به این خواستش برسه

و سوال مهم اینکه چرا هربار باید به مشکل بخورم تا مسیر بفهمم
چرا هربار باید یه کنت ل ذهن خیلی انرژی بر بذارم تا اتفاقات بشهدهمونی که خودم با فرکانس های مثبتم خلقش کرده بودم

چرا دوستای خوبم واقعاوباید این سوال پرسید چرا هربار داریم دوی چیزایی وقت میذاریم که مسائل و مشکلاتمون از ریشه و اساس حل نمیکنن
من تازه الان به این شناخت از خودم رسیدم که اصلاا باو من به این قانون عمل نکردم اصلاااااا من این قانون با تمام وجود باور نکردم
من توی مسیر جابجا شدن بین دانستهام و باورهایی هستم که در طی سالیان دراز توی ذهنم کاشتم

ووقعا امشب به خودم امدم و لمس کردم که قانون و تغییر نیاز به عمل داره نه چیز دیگری
به قول خانوم شایسته عزیز که هرجا هست حال دلش خوب باشه
موضوع توانستن یا ناتوانی نیست
مهم درک عمیق خداوند و سیستمش هست
ببش از ۱۰۰بار به مسئله خوردم بخاطر باورهای محدودم و باز بلند شدم و حرکت کردم دوباره طولی نکشید و باز به مسئله میخوردم و چقدر انرژی میذاشتم کهوبه مسیر برگردم
تمام این مسائل تکراری
تمام این روزهاییی که گذشت تمامشون لطف خداوند و لازم طی شدن تکاملم میبود اگر این اتفاقا نمی افتاد و من باز حرکت نمیکردم حتما از مسیر خوبختی و این سایت خارج میشدم
و واقعاوخداروشکر
امشب فهمیدم که دلیل تمام مسائل ساده زندگیم
دلیل تمام ناخواستهداای ساده زندگیم که من با ذهنم ازش بهدهیولا ساختم چیزی جز حاصل ورودی نامناسب نیست چیزی جز پذیرفتن ترس ها چیزی جز اجازه دادن بهونجواهاا برای اینکه سوار بشن بر روی زندگی ما نیست
حالم خیلی بهتر قبل .
خداوبهموالهام کرد که باید ترسات کنار بگذاری از حاشیه امنتوبیای ببرون و از خواسته های نا مشروع دیگران هرگز پیروی نکنم
که خداوند هرگز مرا در این صورت هدایت و یاری نمیکند
دوستان خوبم تخواید کسی رو تغییر بدید
واقعا خودتون تغییر بدین من به این اگاهی رسیدم اما میدونم از امشب وظیفه نهم تر دارم که باید با جان و دل بهش عمل کنم
چون فهمیدم تا راه تغییر این مسیر.
مهم نیست واقعا برام که چی میخواد باشه من میدونم که یعنی دارم میبینم که خدا هرگز بنده ای که طلب هدایت میکنه رو رد نمیکنه
این چتد روز مریض بودم اینقدر تبم شدید بود که شده بودم عین اتیش
اما یاد حرف خودش افتادم که گفت در حالتوخمیده و ایستادهد نشسته اگر مرا بخوانید من شما رو پاسخ میدم
توی همون حال خوندمش و فرداش حالتدخیلیی بهتر بود اصلا ربطی به دیروز نداشتم و الانم از دیروز بهتر

بخدا عاشقتونم . هر بار که به مسئله میخورم و خدا صدا میکنم و اون میاد و من پر میشم دز حس اون نمیدونید چقد دوست دارم بیام از خودم بگم بهتونو
که این مسیر ادامه دارد…



1

6 سال پیش

ممنون مریم جون،چقد قشنگ گفتی،چقد حالم رو زیر و رو کردی.ب حرفات نیاااز داشتم حرفات از ته قلب و ب قلبم نشست،مطمئنا بعد از خوندن کامنتت اون آدم قبل نخواهم بود و چندین پله بهتر شدم ???

8

ب نظر من اولین دلیلی ک تو با وجود کار کردن رو خودت بهشون نرسیدی تعهد ندادن ب خودت ک جهادی اکبر راه بندازی و صرفا ی سری کار های محدود انجام دادی
بعدشم باورساختن ی پروسه ای ک با یکبار دوبار تکرار کردن نیست
شما یک عمره ک با این باورا زندگی کردی شما همیشه باید در حاد تکرار باورای جدید باشی
ب قول استاد باورای قدیمی مثله سیمان ب مغز ما چسبیدن شما هروز باید این رنگ باورای جدید روش بپاشی
بعد باید خودتو شخم بزنی درونتو کند و کاو کنی جوری حتی درونی ترین باورای محدود کننده اتم کشف کنی تا ب خودشناسی برسی



1

4 سال پیش

سلام براین فضای خداگونه….وتمام ساکنین این تیکه ازبهشت…..وسلام برصاحب خانه……خدایاشکرت.مدتها بودکه به خدامی گفتم ای که مراخوانده ای راه نشانم بده…وفکرمی کردام الان بایدیه معجزه بشه…که من ببینم راهو….ولی امروزباهدایت شدن به این مقاله فهمیدم که خداوند هرروزبه من راه نشان داده….به کانالای متفاوتی من رفتم وچیزهایی یادگرفتم…وامروزهم این مقاله..درواقه دست من دردست خداست….وداره منوراهنمایی می کنه…والبتع من طفلی نوپا..که عجله داره….ولی امروزفهمیدم که عجله نکنننم..ارووم باشم واروم اروم جلوبرم..بی شک خدا درکنارمن است….وبرام برنامه ها داره..روزهایی بودکع من شرایط بدی داشتم ویک خواب منودگرگون کرد..لطف خداعجیب منوروبرااه کرد…باوردارم…که هرکه بخواهد…هرچه بخواهد..برایش اشکارمی شود…همچی هسست به وفور….خدای من ونعمتهایش نامحدودهستن..خدایا شکرت

باوردارم که تک تک شماها به خواسته هاتون میرسین..چون مسیرررواقعی روداریم مسریم

یاحق..همسفرای عزیز

8

خدایا شکرت هزاران مرتبه شکرت… از اینکه امروز مدام سردرگم بودم و از تو خواستم کمکم کنی.. و بهم الهام کردی تا بیام تو عقل کل و بازم هدایتم کردی و خودت این صفحه رو برام آوردی.. و دقیقا جواب سوال من بود.. دقیقا مشکل اساسی من در این ۹ ماه که عضو سایت شدم ،همین بود .

اینکه تا یه مقدار نتایج بدست میاوردم، کار رو باورهامو رها میکردم و نتایج کوچولو سریع ،افت میکرد و صفر میشد..یا اینکه تا رو باورهای کار میکردم ، و ایده ایی که بهم الهام شد
رو شروع میکردم ولی باورهای قبلی که نمیشه و جواب نمیده.. از ادامه دادن منصرفم میکرد و رهاش میکردم و به شرایط قبل برمی گشتم… از دیروز تا حالام دوباره این نجواها داشت گمراهم میکرد.
که خداوند هدایتم کرد به عقل کل و این آگاهی های که از زبان خانم شایسته جاری شده و فوق‌العاده کامل و عالیه.
خوب که فکر میکنم این روند از ۲ سال پیش که وارد مسیر رشد و موفقیت شده بودم تا حالا منو اسیر کرده بود و اصلا ازش آگاه نبودم برای همین هیچ نتیجه ی پایدار بزرگی تو زندگیم بدست نیاوردم. خدایا می‌دونم همینطور که بعد اینکه وقت الآن هدایتم کردی و این آگاهی عمیق رو به وجودم و گوش جانم رسوندی کمکم میکنید تا از این چرخه کامل بیرون بیام و زندگیم به ۲ قسمت قبل این آگاهی و بعد تیم آگاهی تقسیم میشه. سپاسگزارم. سپاسگزارم بابت خانم شایسته و استاد عباسمنش و هم مدار شدنم با این دستان فوق‌العاده خداوند و این آگاهی.


8

باسلام
واقعا عالی توضیح دادید و به شخصه نه اینکه کسی شک داشته باشه به این گفته ها اما به عنوان فردی که هدایت شد در کنار استفاده از دوره روانشناسی ثروت یک جهانبینی توحیدی رو هم کار کنه باتمام وجودم درک کردم که چقدر دریچه های خاصی رو توی ذهنم باز کرد وچقدر بمن کمک کرد استفاده این دو دوره در کنار هم.اگر بهتون بگم که استفاده از جهانلینی توحیدی برای من هر بار چه معجزاتی رو در پی داره اون هم بواسطه ارامش خاطر وایمانی که در من ایجاد میکنه نه تنها مبالغه نکردم حتی میخوام بگم یک صدم اونچه رو که باید بگم هم نمیتونم بیان کنم حتی به خدا وندی خدا فکر کردن به دوره جهانبینی توحیدی واگاهی هاش چنان منو سرشار از ارامش و عشق میکنه که حد تصوری براش نیست.وهمه اینها مطمئنا و یقینا بخاطر الهامی که بمن شد برای تهیه این دوره هست که کارگردان بی همتای این جهان بهتر از هر کسی میدونه چه کسی به چه هدایتی نیاز داره واونو سوق میده بسمتش حالا فقط این میمونه که افراد چقدر به این هدایت گوش میدند وعمل میکنند و قبولش دارند.خداروشکر که اونروز صبح به ندای قلبم گوش کردم واین دوره رو خریدم.خداروصدهزار مرتبه شکر.دوره جهانبینی چنان کویر تشنه ذهنم رو سیراب میکنه که اصلا نمیتونید تصورش رو هم بکنید و هربار بیشتروبیشتروبیشتر.


7

با سلام
از گروه تحقیقاتی عباسمنش تشکر میکنم که اینقد کامل و جامع جواب میدن به سوالات
کسی که قانون رو یادبگیره و بهش عمل میکنه حتما نتایج خوبی میگیره فقط باید به قانون اعتماد داشته باشیم و مثل وحی منزل قانون رو بپذیریم و به خداوند اعتماد کنیم


7

سلام
بسیار عالی بود خانم شایسته عزیز …خدایا شکرت
ما به محض کار کردن روی باورهایمان اتفاقات و نشانه های کوچک را میبینیم که نشون دهنده ی اینه که فرکانس های جدید مون آن پول آن نعمت آن فرصت و …وارد زندگیمون کردند.این یعنی مسیر مون درسته و این یعنی خودمون خالق زندگیمون هستیم.حالا باید ایمانمون قوی تر کنیم….حالا باید بیشتر روی باورها مون کار کنیم…..و مهمترین چیز با احساس خوب در این مسیر باشیم.از تغیرات لذت ببریم.

بعد از شناخت اولین اصل و قانون جهان که این خودمون هستیم که اتفاقات زندگی مون خلق میکنیم .
دومین اصل قانون تکامل هست. بدانیم باورها یه شبه بوجود نیامده و تغیر باورها تکامل میخاد باید کم کم باورها را ساخت و قدم به قدم مسیر را با لذت طی کرد.
این جمله خیلی تاثیر گذاره
///اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده معنایش این است که هنوز تغیر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.///

تغیر عمده فقط فقط با ساختن باور جدید و قدرتمند کردن آنها و گوش دادن به الهامات و قدم برداشتن میسر است.



1

5 سال پیش

سلام دوست خوبم ندا خانم عزیز خیلی عالی نوشته بودی این کامنت را خیلی چیزهای رادروجودم بیدارشدسپاسگزارم

7

سلام دوستان خوبم
واقعا این متن عالی بود
حتی تصمیم گرفتم این متن را پرینت بگیرم برای خودم تا همیشه همیشه داشته باشم و بارها آنها را بخوانم
می دانم که موفق خواهم شد
می دانم که به بهترین خودم تبدیل خواهم شد
می دانم که باید تلاش خودم را انجام بدهم .و آماده ام برای این جهاد اکبر
خداروشکر که وارد این مسیر شده ام
ممنون از خدای فراوانی ها


7

سلام خانوم شایسته
این متن صرفا برای شما نوشته شده است :

ماجرا از چند روز قبل شروع شد
یعنی زمانی که من در بخش جواب های عقل کل به یکی از مقالات شما هدایت شدم ( که همین مقاله ای هست که این پیام رو زیرش براتون میزارم )

همون طور که چند روز پیش توضیح دادم اصلا اهل مطالعه ی مطالب آزاد و …. نبودم مگر در موارد اجباری مثل کتب درسی و دانشگاهی و غیره .
از روزی که به این مقاله هدایت شدم ، مقاله تون رو در فایل ورد ذخیره کردم و مدام میخونم و میخونم و میخونم و لذت میبرم و اتفاقات عای برام رخ میده .

من تا قبل از این فکر میکردم یا بهتر بگم باورم این بود که باید حتما به سرچشمه متصل باشم تا آگاهی ناب و اصیل رو دریافت کنم
( یعنی فقط و فقط فایل های استاد رو گوش میدادم و بقیه رو بلاک کرده بودم )

ولی همیشه یه حسی بمن میگفت یک حلقه ی مفقوده این وسط وجود داره که نمیتونم به آگاهی هایی که خدا از طریق استاد عباس منش بمن منتقل میکنه عمل کنم مثل کسی که یک دونه هارد پر از اطلاعات خالص و ناب داره ولی نمیدونه باید باهش چکار کنه
و یا اینکه میدونه ولی سر در گم هست و نمیدونه از کجا شروع کنه .

وقتی به این مقاله رسیدم اون حلقه ی مفقوده رو پیدا کردم ( یعنی شما رو )
کسی که به شششششدددددددتتتتتتتتتت قدرت انتقال بالایی از طرق تایپ و نوشتن داره و با استاد زندگی کرده .
کسی که این آگاهی هایی که استاد بما منتقل میکنه رو در رفتار های استاد دیده و با اون باور ها زندگی کرده .

من یک پیشنهاد دارم لطفا با استاد مشورت کنید و انشاالله به نحوی که براتون آرامش بخش و لذت بخش باشه انجامش بدید

شما میدونید که استاد شخصیتی داره که دوست نداره وارد جزِئیات زندگی خودش بشه و به حریم شخصیش خیلی پایبند هست و از طرفی آگاهی ای که از خدا میگیره رو منتقل میکنه و میگه حالا خودتون باید انجامش بدید .
یعنی چیزی که اکثرا ما راجبش مشکل داریم

استاد بارها گفتن که من راجب اطرافیانم بسیار سختگیر هستم . ولی از طرفی کاری میکنم و طوری بهشون انگیزه میدم که در نهایت از بودن با من به افزایش اعتماد به نفس و افزایش نعمت و ثروت برسن .

و چه کسی بهتر از شما و مایک

پیشنهاد من اینه که بخشی به سایت اضافه بشه که بچه ها فقط از شخص شما ( سرکار خانوم شایسته ) سوالاتی رو بپرسن و شما یا مایک توسط خاطره ای نزدیک به اون سوال و یا با یک مقاله ( با توجه به تجربیاتتون در زندگی با استاد ) بهش جواب بدید

مثال :
من سوال میکنم وقتی یک ترمز پیدا میکنم ، چطوری پام رو از روی ترمز بردارم ؟

شما به عنوان خانوم شایسته به خاطراتتون رجوع کنید و زمانی رو بیاد بیارید که خوده استاد یا خودتون یک ترمز برای خودتون پیدا کردید
و استاد چطوری شمارو با اون روش های سخت گیرانه کمک کرد که اون ترمز رو بردارید یا خوده استاد چطوری اون ترمز رو برای خودش برداشت ،

یا مثلا من راجب شرط بندی سوال میکنم ؟
و شما یا مایک راجب اون خاطره ی شرط بندی و دلایلی که استاد در سفر به دور امریکا مایک رو از شرط بندی منع کرد
به صورت یک خاطره یا یک مقاله به صورت جز به جز همراه با دلایل منطقی و عقلانی و قرانی که استاد به مایک جواب داد برای ما بنویسید

مطمعنم و شکی ندارم که نتایج خیره کننده ای برای سایت و خانواده ی صمیمیمون به همراه خواهد داشت
چون قدرت قلم و نحوه ی نگارش شما فوق العاده بالا و عالیه و به خوبی به دل آدم مینشینه

پیشاپیش ازتون سپاسگزارم



1

6 سال پیش

جناب وحدتی لازم نیست از استاد یک بت دست نیافتنی بسازید اینکار برخلاف اصلی ترین آموزه های اوست که میگوید شرک نورزید.بهتر است همان دوره ها و فیلمهای استاد را که دارید را عمیق شوید و به درون خود رجوع کنید.شرط بندی هم که معلوم است چه عیبی دارد :طی نکردن مدارهای تکاملی است

7

سلام به همه دوستان عزیز
همون طور که استاد عباس‌منش عزیز بارها گفتند این عقل کل واقعاً گنجینه عظیم و باارزشیه.
خدا رو شکر که به دنبال یافتن یک جواب به اینجا هدایت شدم و این متن ارزشمند رو خوندم.

مریم جان عزیزم بسیار ازتون سپاسگزارم که این مطالب ارزشمند رو مدون کردید. و اینطور شسته رُفته و منظم قوانین رو به ما یادآوری کردید.❤️
این جمله شما رو باید آویزه گوش کنم:
باید آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری.

ما در طول مسیر، چون به صورت تکاملی روند رو طی می کنیم، مدام یادمون می ره که چه نتایجی کسب کردیم و اوضاعمون چقدر بهتر شده. بنابراین انگیزه‌مون کم می شه و اون شور و شوقی رو که در ابتدای مسیر داشتیم، از دست می دیم.

راهکار چیه؟ بیاییم نتایج کوچیکی رو که کسب کردیم، ببینیم.
یعنی وضعیت قبل از این مرحله رو به یاد بیاریم و ببینیم که وضعیت و نتایج امروزمون، هر چند با شرایط ایده‌ال نهایی فاصله داره، ولی به نسبت شرایط قبلی‌مون پیشرفت و بهبود تلقی می شه.

پس بیام این نتیجه الانم رو ببینم و تایید و سپاسگزاری کنم و قدم بعدی رو بردارم.
و مدام در چرخه انگیزه، اقدام، نتیجه و دوباره انگیزه… باشم.
خدایا شکرت


7

خدای من باورم نمیشه حتی یک خط از این مقاله هزاران نکته توشه ،من شروع کردم این عبارت تاکیدی رو هزاران بار به خودم بگم که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا حاصل باورهای من است رو بگم اما وقتی یک بار دیگه این مقاله رو خوندم دیدم اونجا نوشته شده تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا (واقعا )بدون استثنا حاصل باورهای من است و این یک کلمه (واقعا)چقدر به باورهای من کمک کرد اخه من عبارت رو میگفتم ولی ته قلبم قبول نداشتم و این یک کلمه تمام باورهام رو تغییر داد که واقعا تمام اتفاقات همه ی اتفاقات حاصل باورهامه …خدای من واقعا هزاران بار باید این مقاله رو‌خوند


7

وای خدای بزرگ چقد این متن به من کمک کرد.فوقالعاده بود.الهی که هر چی از خدا میخوای بهت بده.هر چند که میدونم کسی که انقد دقیق قوانین رو فهمیده و اجرا میکنه قطعا هر چی بخواد رو بوجود میاره.الهی که همیشه شاد باشی که نمیتونم تاثیر حتی لحظه ای این متن و تاثیرش رو ی افکارم رو که چطور در لحظه روی شغلم تاثیر داشت بیان کنم.وای منو از یه خواب بیدار کردین!از این مه چطور قوانینی که منو تا حالا به اینجا رسوند فراموش کرده بودم.اثلا باورتون میشه فقط با خوندن این متن زنگ خور گوشی من برای مشتری چقد بالا رفت یهو!!!!!!!خدایا شکرت که دوباره چشمامو باز کردی.خدایا ثدهزار مرتبه شکر.خدایا ببخشش منو که این همه قدرتتو فراموش کرده بودم.تو بهترین منی.تو تمام منی.تو خود منی.تو درمتی و من از همه جا بی خبر.خداروشکر.خداروشکر.خداروشکر



1

5 سال پیش

جربیاتم

من چون وسواس فکری شدید داشتم خیلی تو این موضع مونده بودم که وسوسه های همیشگی مغزم و چطور از الهامات تشخیص بدم اما الهامات زمانی اتفاق افتاد که این کارها را کردم

اولش یک کفش را تصور کردم و خیلی دلم میخواست بدانم چگونه ب آن میرسم ( شرک و دخالت در کاری که خدا گفته خودش انجام می‌دهد)

بعد حودم رفتم تا همان مغازه کفش فروشی و انتظار داشتم حالا به حالت اعصاب انگیزی این کفش را بخرم اما در کمال ناباوری اصلا و ب هزاران دلیل نتوانستم!

بعد به مدت حدودا یک ساعت کاملا نا امید شدم اما حسی گفت این سوال را سرچ کنم ک چرا قانون جذب برایم جواب نداده و به این سایت هدایت شدم و متوجه شدم در ناخودآگاه من این باور وجود داشته که آن کفش گران است ( کمبود باور فراوانی) و چرا به مغازه بغلی که تخفیف دارد نروم و نفسم از جای گرم بلند می‌شود ( باور کمبود لیاقت )

فعالیتم را در سایت شروع کردم و روی کلید واژه در فایل های دانلودی که کلیک میکردم یک سری مباحث تکراری میدیدم مثلا مصاحبه های استاد در همه کلید واژه ها بود و من با اینکه شک کرده بودم بع این موضوع با خودم گفتم حتما این فرق دارد حتما خدا میخواهید این فایل را چندبار گوش کنی و حدودا سه چهارروز کامل درگیر دانلود فایل ها بودم و هر زمان خانه را سکوت میگرفت یکی از سخنان استاد را گوش میکردم و به صفحاتی در گوگل هدایت میشدم که یا خود کلمه جذب را میدیدم یا بع اشعار مولوی هدایت میشدم یا در جایی نوشته بود سخن ایشان راست هست و ..

اما این به راحتی ب دست نیامد

اگر حس میکنی قانون را فهمیده ای … ساعت ۳ نصف شب برو وسط حیات یا تاریک ترین جایی که ممکن است پیدا کنی … تا ببینی مثلا یکی از قوانین را که می‌گوید جن توهم است در عمل چقدر میتوانی درک کنی و حس ترس را نداشته باشی !

مثلا خودت را ملزم کنی به فلان نقطه از انبار ( که ترسناک‌ترین بخش انبار است )با چشم کاملا باز دست بزنی و بعد با قدم های آهسته و با لبخند برگردی و هرگاه حسی به تو گفت بایست بایستی شک نکنی و دوباره قدم برداری!

در موضع خودم که کمبود اعتماد به نفس موج میزد خودت را به زور مجبور کن بروی جلوی آینه و هرچه که از قانون فهمیده ای را برای خودت تکرار کن .

صدای خودت را به عنوان آلارم صبحگاهی همراه با یک موسیقی بدون کلام و الهام بخش ظبط کن و صبح ها به جای ساعت با آن بیدار شو

خودت را مجبور کن ۲۴ ساعته لبخند بزنی

هرررگونه حس غیر انسانی اعم از خشم و حسادت به تو دست داد سریع در حد یکی دوثانیه ( نه بیشتر ) تأمل لبخند بزن و سریع نفس عمیقی بکش و حال خودت را خوب کن درجا

درجا که میگویم واقعا به معنی کلمه سریع و در چشم به هم زدنی

تفاوت نجواهای الهی و شیطانی

هرگونه نجوایی که شبیه حالت های قبلی ات باشد ( آدم قبلی) و ( عادت هایی ک داشته) مثلا یک حسی بگوید این لیوان را دوباره بشور پس این همان آدم قبلی ست و نجوا … نجوای شیطان است !

اگر دیدی کسی به تو چیزی گفت و تو دز آن لحظه کاااااااملا آرام و ریلکس بودی شک نکن به آن حرف

یا اگر شک کردی سه بار بگو ( ای ذات لایتناهی به من بگو که مثلا این نامه را بنویسم یا نه ) سه بار بگو با حالت مراقبه کامل ( یک موسیقی بی کلام ارامش بخش هم بگذار و کاملا خودت را وصل ببین به یک نیرو مثلا برای من رنگ آن نیروی باریکی که به بالا متصل هستم سرخ است یا هر رنگ دیگری که بتوانی انرا در تصورت کاملا ببینی ( در یک حالت بدنی مرتب قرار بگیر ) سپس هرچه به تو گفته شد انجام بده و اگر متوجه نشدی باز آن جمله را تکرار کن

من با هفت هشت روز فعالیت در این سایت آرامشی را یافتم که با ده بار شوک الکتریکی نیافتم

7

سلام به استاد جانم و خانم شایسته عزیزم و بچهااای سایتت
الان که دارم این کامنت مینویسم اینقدر دلم برای همتون تنگ شده که نگو

نمیدونم چطوری بگم که چقدر دلم میخواست بیام کامنت بذارم و نظرات دوستای خوبم بخونم
خدایاشکرت که دارم مینویسم
حدود ۱ سال و چند ماه فایل گوش میدادم از فایل های رایگان تا محصولاتی داشتم
و مابین اینا مقاله میخوندم
آخر سال ۹۸ هم برای این مقاله یه کامنت گذاشتم که در صحفه ۲ هست
اما الان که دارم مینویسم با یه تجربه و آگاهی اومدم که واقعا خداروشکر میکنم خداروشکر میکنم
دو روز پیش بهم الهام شد بهش رسیدم
من دقیقا از جمله افرادی بودم که میگفتم خدایا چرا اینقدر فایل گوش میدادم حتی توی خواب
نمیدونم چقدر فایل الله مالک است گوش دادم چه بیرون از خواب چه توی خواب
ولی هر روز ترسام بیشتر میشد ، وابستگی هام بیشتر میشد عزت نفسم میومد پایین
اصلا خودمو باخته بودم منی که عین کفتر سفید قبلش داشتم رها به سمت جلو میرفتم
خلاصه اینکه چرا خداجون این همه فایل گوش میدم ولی نتیجه ای نمیگرم
خیلی ز دوستان میخوندم کامنتاشون رو که نوشته بودن ما از فایل های رایگان پول ساختیم تغییر کردیم
به محصولات حتی گردن تر استاد رسیدیم و …
تغییر کردیم
حالا من پایه ای ترین دوره استاد یعنی راهنمای عملی داشتم ولی همش حسرت میخوردم چرا نمیتونم از حرفهای استاد توی این دوره استفاده کنم واقعا چرا؟؟؟
اوایل تا یه مدتی ذهنم میگفت کسی با دوره راهنمای عملی اصلا نتیجه نگرفته و فلانه ، راهنمای عملی چیه باو ثروت۱ خوبه باهاش پول بسازی یا عزت نفس ،راهنمای عملی که معلوم نیست به تو چه موصوعی مشخصی یاد میده
من صادقم راستش بگم با اون همه ادعایی که داشتم از فهم قوانین گول نجواها رو خوردم
تا همین دو روز پیش که فهمیدم قضیه چیه
تغییر باور کشکی نیست
یا همون جمله معروف استاد که میگه باورها یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه از بین برن
اساسا باور با تفکر آگاهانه بدون تعصب و با منطق ساخته میشه
یعنی من هر چقدر فایل گوش بدم ولی باورهام هنوز همون باوراس دقیقا مشابه باورامون نتیجه میگیرم
اینکه استاد میگه جهاد اکبر راه بنداز
این جهاد اکبر راه انداختنم باید بفهمی یعنی چی
باید بفهمی که سیستم چطوری باز خورد نشون میده
من یک سال چندماه با تعصب به فایل ها و حرفهای ستاد داشتم زندگی میکردم و به خیال خودم فکر میکردم همین که فایل میذارم دیگه درست میشه اما ، راستش بگم ته دلم شک بود نم بود خورده شیشه های نگرانی بود و الان که یادم حرفهای خانم شاییسته میوفتم که توی مقاله هاش نوشته بود ۱ درصد تنها یه درصد اگر راه رو برای نفوذ شیطان باز بذاری اون کار خودش خودکار انجام میده
یعنی صدر صد بخوای تغییر کنی
الان دارم اون همه مقاله هایی که در مورد این مسئله ام میخوندم بیاد میارم
دوستان عزیزم نه تعصب به باورهای قبلیتون اجازخ میده آزاد باشین نه تعصب به استاد عباسمنش و حرفها و محصولات
واقعا تعصب تعصبه زنجیره حتی اگر به سایت عباسمنش دات کام باشه
من برای زندگی خودم باید آزاد اندیش باشم و در آزادی ذهن این تصمیم بگیرم که به مسیری عباسمنش میگه برم یا به مسیری قبلا داشتم میرفتم
این به نظرم زندگی واقعیه
این اون زندگیه که همیشه آرزوشو داشتم این اون زندگیه که بهت هویت میبخشه
احساس هویت میکنی
موضوع اینه که تا زمانی که به حتی استادم تعصب داریم چون یه سری حرفهایی الهام بخش میزنه چشم و گوش بسته میگیم درسته و نه فکری میکنیم نه سوالی از خودمون یپیرسیم نه پیگیر میشیم
نه عزیزانم به نظر منااا اینجوری تغییر اتفاق نمیوفته
این چه فرقیییی میکنه چه فرقی میکنه با قبل
به نظررر منااا چه باورهاب قبلی و چه این حرفهای استاد بدون اینکه فکر کنیممم و از وجودمون بخوایم ک بفهمیم هییییییچ نتیجه ای نمیگیریم من که نتیجه نگرفتم .
چرا؟ چون باوری که پشتش منطق نباشه نمیتونی باورش کنی بهش عمل کنی
من توصیه میکنم تا زمانی که حرفهای استاد توی فایلهایی رایگان میذاره انقلاب بپا نکردین وجودتون تغییری نکرده جهادی راه ننداختب محصول نخر
چون محصول با فایلها هیچ فرقی نمیکنه

به امید روزهای زیبا همراه با نتایج پر قدرت که حقیقتا نتایج الهام بخش تداوم حرکت های ماست .
تمام.



3

5 سال پیش

سلام مریم ِ عزیز و ارزشمندم

برات هدایتی میخوام بنویسم چون گفت اینجا بنویس ، پس با عشق بیا همراه بشیم با کلام ِ خداوندم که در این لحظه احساس آرامش و عشق بی نهایت دارم

جان ِ دلم ایمان ایمان ایمان ایمانه که به دل ِ آدمی آروم و قرار میده ایمانه که در آغوش خدا به راحتی و آسونی به هر چیزی که میخوایم ما رو میرسونه

یه وقت اگه جایی احساس کردی متوقف شدی تغییر نکردی فکر نکنی از آغوش خدا جدا شدیا ،اتفاقا اون لحظه نزدیک ترینی مگه استاد رو میبینی داخل فایلا؟ اره جان ِ دلم ؟ خدای اون دست رو ببین در چشمان ِ جدی و مهربونی که داره به چشمات نگاه میکنه و برات صحبت میکنه خداروببین در صدای سرشار از عشق خدا رو ببین در تک تک این نوشته ها خدا رو ببین

اصل قصه از کجا شروع میشه از اونجایی که دختر ِ زیبای داستان ِ ما با آدم هایی آشنا میشه با یه سایت بین میلیارد ها سایت و انسان آشنا میشه که یه چیزی میگه جدای از انچه تاحالا شنیده انگاری حرفاش عمق وجودش رو غبارزدایی میکنه پاک میکنه و پاک میکنه ، عینک ِ چشماش رو برمیداره و دنیایی که یه روزی فکر میکرد باید برای داشتن حتی یه احساس آرامش و خوب تقلا کنه حالا شده دنیای زیبایی ها ، مثل دنیای رنگین کمون ها آسمون آبی عطر نم بارون یه دنیای بی کینه بی حسرت سرشار از عشق و مودت دستش رو میگیرن میبرنش سفر به دل ِ طبیعیت میبرنش کنار ِ یه قاصدک و ساعت ها از زیبایی هاش براش صحبت میکنن دختر عاشق ِ قاصدکا میشه میبرنش کنار ِ تک تک آرزوهاش میگن یادت باشه حال ِ دلت کلید ِ رسیدن به تک تک آرزوهاته

توی همین دنیای زیبا یادت باشه شیطان قول داده عجله کنی کمبودا رو ببینی غمگین بشی بترسی نفرت و کینه و هر چیزی که احساست رو بد میکنه

وعده خدا چیه عشق و خوشبختی و آرامش و حال خوب

گل ِ مریمم زیبای من اره اصل اینه چه باوری داری اره اره دقیقا باورهای قبلی به راحتی جایگزین نمیشن همیشه هستن دقیقا یا حتی ۱ درصد یک منفذ بمونه شیطان ورود میکنه به دنیای زیبایی ها اما اصل اینجاس بین ترس و ایمان دختر ِ جسور و شجاعمون کدومو انتخاب میکنه ، من میگم ایمان

ایمان دلت رو قرص میکنه ایمان یک باور ِ قویه که باید در وجودت بیدارش کنی ایمانی که لطیفت میکنه ایمانی که از تموم ترس ها بزرگ ترت میکنه ایمانی که دلت رو سرشار از عشق میکنه ایمانی که نمیذاره توقف کنی با جریان ِ هدایتش میبردتت به زیبایی ها

ایمان یعنی خدا توی تک تک ثانیه ها و لحظه ها ایمان یعنی استاد رو نبین دستشو ببین خدای استاد رو ببین ایمان یعنی دل تنگ نشو غنی باش همیشه چون عشق همراهته یه نفر نبود از هزار نفر به سمتت روانه میشه

استاد حرف ِ الهام بخش نمیزنه با تمام ِ وجودم میگم حرفاش حرف ِ قرانه حرفاش حرفیه که وقتی خودتو فقط روح میبینی و رها میشی از تمام محدودیت ها و شاخه های اضافه رو میزنی متوجه میشی چی میگه این طمع و حرص برای تغییر کردن نجوای شیطانه نباید پذیرفت هر بار اومد سراغم گفتم یادته قبلا یادته وقتی قانون رو نمیدونستی چقدر روی خودت و بقیه حساب میکردی

حالا که دیگه قانون رو میدونی بابا آروم آروم باید خیلی چیزا یادبگیریم همین تکراری نشدن تمام چیزایی که داریم و برامون بدیهی هستن همین احساس هایی که در لحظه داریم چه خوب که محصولات رو گرفتی چقدر تحسینت میکنم دوره راهنمای عملی رو گرفتی میدونی من فقط با ۱۳ روز سفرنامه ای که خانم شایسته داخل کانال به اشتراک گذاشتن چقدر تغییر کردم اصلا ایمانی که ازش حرف میزنم بعد از این مسیر کمی قوی تر شد چه باورهای محدود رو شناختم چقدر بیشتر متوجه شدم باورسازی چیه اصلا تمرکز چیه بعدش چقدر هدایت شدم چقدر به خدا نزدیک تر حالا شما نعمت ِ خدا رو داری فایل های استاد رو داری قطعا نتیجه میگیری میدونی من دوره راهنمای عملی رو دوست دارم چون مثل یک فرموله که هر خواسته ای داشته باشی میذاری داخل فرمول و تجربه اش میکنی راستی چقدر رهایی رو یادگرفتم ، نتیجه گرفتن ربطی به هیچ کدوم فایل ها نداره بنظر من اصلا نتایج کوچک و بزرگ ندارن همشون یه اندازه هستن به اندازه احساس خوب و آرامش به اندازه عشق و خوشبختی بهت پیشنهاد میکنم فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو انقدر گوش بده انقدر مصمم باش انقدر بهش فکر کن انقدر تک تک کلماتش رو بنویس تا جواب نگرفتی ازش جدا نشو اگه قراره نتیجه بگیری باید از همین فایل بگیری نتیجه چیه اون ایمانی که در وجودت میسازه نتیجه دونه دونه نشانه ها هستن باید از این فایل نتیجه بگیری بعد برو سراغ بقیه فایل ها متوجه شدی برو به این فایل و فوران ِ نشانه ها رو ببین و درک کن این فایل خودش یک دوره کامله خوب گوش کن اگر قراره نتیجه بگیری همین یک فایل بهت نتیجه ها میده اگر نگرفتی به خودت شک کن دونه دونه کامنت ها رو بخون اگر نتیجه نگرفتی شک کن به خودت به اینکه اصلا داری گوش میدی یا داری همینطوری میشنوی ببین اصلا داری میبینی یا یه زمانی برمیگردی به فایل ایمانت رو بساز منتظر اینم که بیای و نتایجت رو بگی از نشانه هایی که بعد از باور کردنش وارد زندگیت میشن .

نشانه ها رو تایید کن و خودت رو بسپار به جریان ِ هدایت

استاد ِ عزیز و ارزشمندم چند بار میخواستم برای فایل ایمانی که عمل نیاورد کامنت بنویسم اما انگار کلام ِ خداوند اینجا باید جاری میشد

چقدر نشانه دیدم و میبینم خدای من واقعا بی نهایت سپاسگزارم

میسپارمتون به الله یکتا به رب و تنها قدرت جهان که همه چیز تحت امر و فرمانِ خداونده و زیر چتر هدایت و حمایتش براتون بهترینا رو آرزو میکنم و ایمان ِ بیشتر عمیق تر رو آرزومندم

با عشق💚🌱


5 سال پیش

سلامممم مرضیهه باورم نمیشه توی این فاصله به کامنتم پاسخ داده شد

نمیدونم چی بگم تنها چیزی که میبینم هماهنگی این انرژی

اینکه من دو روز پیش همون موقع این کامنت نذاشتم و اینکه تو حست بهت میگه اینجا کامنت فایل ایمانی که …. برای من بذاری عین معجزه میمونه

حالم خیلی بهتر شد

تمام روزم دو بخشه ، خواب و تلاش برای کنترل کردن ذهنم با اوردن الگو و نشونه

گاهی اوقات میشه که یه ادمایی به بهم نشون میده میگه اینو ببین این تونسته ها

این یکی ببین

و چقدرر این قلب احساسی و شیشه ای من تمیز تر میشه

مرضیه عزیزم کاش میتونستم محکم بغلت کنم بفشارم وجودت ارزشمندت

که کوه الماس و نمک های بلوریه

نمیدونی قلبم چقدر آروم شد با پیامت

واقعا سپاسگزارم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم😪

چیزی جز احساس سپاسگزاری ندارم از درگاه فرمانروای کل جهان

از کسی که برای ایمان و شجاعت فرقی قائل نشد، و هرگز نخواهد شد

ممنونم از دوست سبز اندیش من

این فایل و این کلام تو هدایتگر من بود

ازت سپاسگزارم

تقدیم با عشق به مرضیه عزیز دست ارزشمند خداوند❤🌱

سلام دوست عزیز

یکی از مهمترین و عمیقترین ضعف های شخصیتی و پاشنه آشیل من باور به اینه که بقیه افراد میتونن تاثیر منفی بزارن توی زندگیم

تو یکی از کامنت ها هم به استاد گفتم ، من میتونم با منطقی که استاد توی فایل های توحیدیشون مثال میزنن باور کنم خدا میتونه منو از اتفاقات بد بزرگ محافظت کنه ولی اصلا نمیتونم بپذیرم که کسی نتونه خیلی کم به من و به زندگیم آسیب بزنه ، مثلا کسی بخواد روی ماشین گرون قیمتم خط بندازه و از این قبیل موارد ریز و کوچیک

حالا چجوری میشه که منطق این باور رو پیدا کرد بنظر شما؟

همچین موردی تو زندگی هیچکس نمایان و علنی نیست که بشه منطقیش کرد ، من میدونم خیلی ها خواستن استاد عباسمنش رو بیچاره کنن ولی نتونستن ، ولی من نمیدونم آیا کسی تونسته آسیب های جزیی و کوچیک بزنه بهشون یا نه

چون این مورد رو نمیشه دید

درسته باید منطق داشته باشه باورهای ما ، حالا من از شما سوال میکنم منطق این باور که هیچکس نمیتونه به اندازه سر سوزنی تاثیر توی زندگی ما بزاره چیه

شما چجوری این باور رو درست میکنی

آیا میشه واسه هر باوری منطق عینی آورد؟

این مورد رو برام توضیح بدین اگه ممکنه

ممنون از شما

7

سلام
خیلی جالبه نوشته های خانم شایسته برام مثل رمز گشایی حرف های استاد هست . راست میگه خانم شایسته گاهی دستاوردها انقدر بدیهی میشه ادم فراموش میکنه که همینا یه روزی ارزوی ما بوده و فک میکنی هیچ پیشرفتی نداشتی وقتی این مطلب رو خوندم یهو انگار حواسمو جمع کردم یه تگاه به پشت سرم کردم که کجا بودم ؟ دیدم اوووه اره خودشه من خیلی جای دوری نسبت به الانم بودم درسته الان اون جایی نیستم که دوست دارم باشم ولی با جایی هم که قبلا بودم فرق داره یه روزی دوست داشتم پسرم بره سره کار و همه روز نخوابه توی خونه انگار الان متوجه شدم که امروز سر میز صبحونه داشت در مورد اینکه حسابدار شرکتش دیروز یه نامه رو چند بار به دقت خونده و به پسرم گفته اینجای نامه رو اگه اینطوری بنویسید بهتره و پسرم گفت خدارو شکر داره پیشرفت میکنه بلاخره راه افتاد خدارو شکر و من وقتی اومدم به خودم فک کردم چرا پیشرفت مالی ندارم متوجه شدم دارم…..ولی من نمی بینمش چون خیلی بدیهی شده ، پسرم برای خودش شرکت زده دیگه از من پول توی جیبی نمیگیره تازه من خیلی وقتا شده که زنگ میزنم داری میایی خونه خرید کن و براش یه لیست نون و میوه … میفرستم و پسرم با افتخار انجام میده خدایا صد هزار مرتبه شکرت دیگه باید فک کنم ببینم چی بدست آوردم چون الان کامنت مریم جان رو خوندم اینارو دارم مینویسم سلامتی خودم من تا دوسال پیش مدام گوش درد میشدم همش از این دکتر به اون دکتر میرفتم الان خدارو صد هزار مرتبه شکر دوسال هست که گوش درد نشدم اوووه خدای من اینا پیشرفته ! خدایا شکرت .. ما یه بدهی داشتیم که از سال ۹۰ بود خیلی برامون سنگین بود ما ۹ ماه پیش تونستیم پرداختش کنیم خدایااااااا صد هزار مرتبه شکرت
روابط پسرم با پدرش خیلی خوب شده چند روزی هست که پسرم از شرکت که میاد میره دنبال پدرش با هم میان خونه برای ما خیلی تعجب داشت چون این دوتا سایه همو با تیر میزدن تخمه هم خریده بودن شب با هم فیلم نگاه کردن من یواشکی به حرفاشون گوش کردم یه کم گوش کردم داشتن در مورد دفتر جدید پسرم میخواست بگیره با باباش مشورت میکرد بعد رفتم خوابیدم اون موقع گفتم برو بابا منو باش فک کردم دارن در مورد عوض کردن خونه خودمون حرف میزنن دم عید خونه جدید بریم امروز صبح که این مطلب رو خوندم تازه فهمیدم چه خبره انقدر آرام آرام پیشرفت و تغییر اتفاق میفته که خیلی باید حواسمون جمع باشه که برای تقویت باورهای خودمون ببینیم این پیشرفتها رو خدایا شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت
خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم. سپاسگزارم استاد عباسمنش عزیز
ای کاش گفته های خانم شایسته عزیزم وویس بشه خیلی خوبه خیلی خوبه ❤❤❤



5

6 سال پیش

هلن خانم سلام: باور کن احساس کردم که زندگی منو کپی کردین و برام میگین، خیلی جالب بود یکی از نظر اینکه زندگیتون اینقد تغییر کرده که هزاران بار خدارو شکر، دومش از این نظر که زندگیمون دقیقا عین همه خدارو شکر که در این مسیر ه زیبا زندگیه شیرینیرو تجربه میکنیم


6 سال پیش

سلام آقای ملک زاده

سپاسگزارم که زمان گذاشتید و کامنت منو خوندید آره من خودم تازه امروز صبح وقتی این سوال رو نوشتم و دیدم خیلیا این سوال رو داشتن و جواب خانم مریم عزیز فوق العاده بود منو به فکر انداخت … خدارو شکر خدارو صد هزار مرتبه شکر براتون آرزوی سلامتی ، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم .


5 سال پیش

جمله رمز گشایی حرف های استاد. همونیه ک داشتم دنبالش میگشتم تو ذهنم. دقیقااا همینه. خدایا شکرت برای استاد و برای رمزشکن استاد، خانم شایستیه عزیز


5 سال پیش

سلام دوست خوبم وهم فرکانسی عزیز هلن خانم خیلی این کامنت دردلم نشست وخیلی چیرهای دردرونم شعله ورشدبی نهایت سپاسگزارم


5 سال پیش

دوست عزیزم خدارا شکر برای موفقیتهاتون

خیلی خوشحال شدم

7

سلام استاد عزیزم، مریم جانم،که واقعا لقب شایسته برازنده شماست،وسلام به دوستان نابم.
من سالهاست که با استاد آشنا هستم،وتقریبا دوسالی هست که به صورت مداوم پیگیر سایت ومحصولات هستم،ولی تقریبا اقرار میکنم که تا دوسه روز پیش ،به قول استاد تو درودیوار بودم،نمیگم بهتر نشدم،ولی همیشه هر چند وقت یکبار تقریبا دوهفته یکبار حالم بد بود،دیگه حقیقتش رو بخواین خسته شده بودم،خودم میدونستم ایراد از کجاست،ولی میترسیدم،حالا بماند…یه روز حتما حتما میگم که چی بوده وچی شده،فقط تا این حد که دیگه از دوسه روز پیش به خودم گفتم یا خودت ورفتار وافکارت رو اصلاح بنیادین میکنی،یا دیگه حق نداری صدای استاد رو گوش بدی،وهر روز پیگیر سریال سفر به دور آمریکا و…باشی،تا دیشب که به اینجا هدایت شدم،از دیشب تا حالا این قسمت رو چندین بار خودندم،آره من همون خونه کلنگی رو به درو دیوارش رنگ میزدم،مدام هم میدیدم ترک برداشته، بغض میگیرم وقتی یادم میفته،که اصلا ازپی خراب بوده این خونه کلنگی، درای خونه رو عوض میکردم،در ورودی رو مثلا عوض کردم،شاید خیلی دوام میورد یک هفته بود،دوباره اون احساس ناامنی،ترس از آینده،ترس از تنهایی ترس از….به سراغم میومد،ترس ازینکه دروغی در کار باشه،اتفاق میفتاد،ترس از منت گذاشتن و….خودم اشتباه میکردم،ومسیولیت تمام این اتفاقات رو خودم قبول میکنم،سالهاست که اشتباهات رو تکرار کردم،ولی اگه جلوشون رو نگیرم، ،ظاهر زندگیم فوق العاده س،ولی باطن شهلا ،روح شهلا،وجود شهلا از دورن داره میپوسه،همه میگن به به،چه چه،ولی خودم که میدونم که راضی نبودم ونیستم،ازین حال واحوال،اون جهاد اکبر رو نیاز دارم،ومیتوم،باید تموم بشه،این حال به ظاهر خوب،ولی از درون بد.
با همین چند سطر نوشتن انگار سبک تر شدم،ومطمئن هستم که وجودم چیزی رو خواسته که باید انجامش بدم،این خونه کلنگی رو میزارم به حساب قانون تکامل،که باید اتفاق میفتاد،که اگه نبود قطعا من الان اینجا نبودم،ازنو می‌سازم، وچه خونه ای بشه این خونه،قول میدم…آخیش چقدر راحت تر شدم،اومدم این کلمه ها رو نوشنم،ممنونم استاد جونم،ممنونم مریم عزیز ودوست داشتتی،که باید اقرار کنم،یه روزایی اینقدرتو گذشته حالم بد بود،شاید قشنگ نباشه گفتنش،ولی میگم که قوی تر شدن خودم رو به روی خودم بیارم،مریم جان حتی به شما هم یه جاهایی حسادت میکردم، ولی الان اینقدر عاشقت شدم،که هرروز باید ببینمتون،وگرنه اون روزم ،روز نمیشه….دوستای نازنینم خیلی دوستون دارم،براتون بهترینها از خدا میخوام..درپناه الله….



1

2 سال پیش

سلام عزیزم

من دقیقا توی شرایط تو هستم. تو ماه ها پیش این کامنت رو گذاشتی و من الان میخونم. امیدوارم زندگیت پر از عشق و شادی شده باشه. امروز همین حال رو داشتم و هدایت شدم به این صفحه. چون از خدا کمک و هدایت میخواستم. عجیب ترین اتفاق اسم و فامیلی من هست که با تو عزیز کاملا یکیه. نمیدونم چی بگم واقعا خداوند رو هزاران بار شکر برای خوندن این مقاله فوق العاده و دیدن کامنت شما.

مطمئنم که جواب من در همین صفحه بوده و هست. امیدوارم خداوند همه ما رو به نعمت و ثروت و سلامتی هدایت بکنه 🙏

6

سپاس فراوان از خانم مریم شایسته ی عزیزم که با این مقاله به معنی واقعی به اندازه ی یک دوره به من آگاهی داد و هر بار که مجدد این مطالب رو می خونم آگهی جدیدی بهم داده میشه. فقط می تونم بگم لطف خدای بزرگ و مهربانم بوده که شما و استاد عزیزم رو در مسیر زندگیم قرار داده. مریم جان همیشه شما و استاد توی لیست شکرگزاری من هستین و براتون آرزوی بهترین های رو دارم.


6

سلام ممنون از توضیحات عالیتان من هم دقیقا این مشکل راداشتم ولی خداروشکر خیلی اهسته اهسته دارم پیشرفت میکنم قبلا همش منتظر خواسته های بزرگم بودم و ب اتفافات کوچکی ک برام میوفتاد دقت نمیکردم این باعث ناراحت من شده بود ولی الان خیلی بهتر شدم و پیسرفت خوبی دلشتم



1

5 سال پیش

سلام و عرض ادب به استادم که انقدر زیبا قانون به ما میگه و یاد اوری میکنه خدارو واقعا شکر گذارم که منو در این موقعیت زمانی و مکانی متولد کرده تا ادم های نازنینی هم چون استاد سید حسین عباس منش و خانم شایسته عزیز و دیگر دوستان هم فرکانسی که در این سایت هستن که نظر های دوستان هم واقعا گنجی بزرگ هست پس خدارو شاکرم برای چنین دوستای خوبی که دارم .

چقدر زیباست جملات بالا چقدر خوبه که ادم اینارو بفهمه درک کنه و مهم تر از همه عمل کنه عمل کردن خییییلی مهمه به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته.

چقدر سوالات بجا و زیبایی بودن وقتی از خودم این سوالات بپرسیدم قبل این فکر میکردم که من زیاد تعقیر نکردم چون تعقیرات من با تکامل بوده و خودم درک نمیکردم ولی وقتی به سوالات جواب دادم فهمیدم که من اون علی قبلا نیستم زمین تا آسمان فرق کردم و این خیلی خوشحالم کرد خیلی خوبه که هر چند وقت آدم خودشو با قبلانش مقایسه کنه و بفهمه که تعقیر کرده یانه

وقتی ادم قانون درک میکنه واااای خدای من قدر حس خوبیه چقدر زندگی برات زیبا میشه چقدر خونوادتو مردم بیشتر دوس داری همه رو به دید ادم های خوب میبینی چقدر ادم به ارامش میرسه وقتی پروردگارتو خوب میشناسی وقتی میفهمی ما از خدا دور نیستیم ما خود خدا هستیم ما موجود فنا پذیر نیستیم و این ها به ادم دلگرمی میده باعث میشه ادم قلبش نرم بشه دیگه نگران نیستی دیگه حسادت نمیکنی دیگه غیبت نمیکنی من اینو از جهان از پروردگارم و قران درک کردم که وقتی تو خوب باشی کل جهان با تو خوب میشن ما برای این به دنیا نیومدیم که حسادت کنیم ما برای مسخره کردن دیگران به دنیا نیومدیم ما برا فقیر بودن و برای حسرت به دنیا نیومدیم ما به این دنیا اومدیم که شاد باشیم و خوبی کنیم این جهان تحسین کنیم خداوندی که کل جهان مسخر من و شماها و همه انسان ها کرده پس بیایم جهان جای بهتری کنیم برای زندگی کردن بیام متفاوت باشیم با همهی ادمهای که کوتا فکرن و کمکشون کنیم تا اونها هم بیان توی این مسیر و لذت ببرن و خدای خودشونو بهتر بشناسن ما نمیخاد براشون کاری کنیم وقتی ما تعقیر کنیم اونا میفهمن و میبینن که دنیای ما چقدر لذت بخش و اونا خودشون تصمیم میگیرن که مثل ما باشن واقعا خداروشکر به خاطر همه چیز همهی چیزهای که داریم و نداریم که نداشتنش حکمت بوده و به خاطر باورهای غلط قبلیمون بوده و خبر خوب اینه که ادم میتونه تعقیر کنه و جهان را بگیره پس خدارو شکر میکنم که انقدر مارو قوی خلق کرده و تنها برای پروردگارم سجده میکنه چون اونه که همیشه هست همه ما بدون اون هیچیم به امید اون روزی که همه خدارو خوب درک و باور کنن.

در پناه الله یکتا باشید دوستان عزیزم❤️🌹

6

سلام دوستان عزیز
سلام خانوم شایسته
و
سلام با من جدید

این بار پنجم که این مقاله رو خوندم

به خدا باز کلماتی رو در این مقاله دیدم که انگار باره اولم که خوندمشون.

اصلا نمیدونم چی باید گفت و چی باید نوشته

خدایا کمکم کن



2

5 سال پیش

با سلام به تمامی اعضاء محترم

من یه سوال دارم. ممنون میشم کمک فرمایین

من مدتی هست که روی خودم و باورهام کار می کنم و اتفاقا نشونه های خوبی هم توی کارم دیدم و به مسیرم ادامه دادم.

شغل من املاک هست. کارها شروع میشن اما متاسفانه به نتیجه نهایی ختم نشدن هنوز. ملک مورد نظرم رو پیدا می کنم و با مالک هم رابطه خوبی پیدا می کنم و شروع می کنم برای پیدا کردن مشتری برای این ملک. مشتری هم پیدا میشه و اقدام می کنن برای بازدید و پروسه خرید . اما متاسفانه کار نهایی نمیشه و خریدار خرید رو انجام نمیده. من هرچقدر هم روی باورهام کار می کنم باز کار پیش میره اما نتیجه رقم نمیخوره. مشکل کار کجاست واقعا؟

ممنونم


2 سال پیش

سلام وقت بخیر، من هر وقت سوالی پیش میاد برایم باگی دارم که گیر میکنم، از خداوند میخواهم کمکم کنه، راهی باز میشه که خودم هم میمونم خدایا چطوری این راه آسون و دم دستی به عقل من نمیرسید، خدایا شکرت که هدایتمون میکنی و جواب درخواستهامون رو میدی. الهی شکر

6

سلام
خیلی ممنون از خانم شایسته عزیز که باعث یاد آوری مطالب میشوند
اگر متعد شویم که این مطالب رو به عنوان اصل و اساس بپذیریم
وبه آنچه که فهمیدیم از آگاهی ها عمل کنیم قطعا نتیجه میگیریم
من خودم رو میگم به قول استاد نباید این حرفا برامون مثل یه مسکن باشه بلکه باید اونقدر روش فکر کنیم ودر زندگی مون بکار ببریم که چرخ زندگی مون روانتر بشه


6

سلام
یک خواهشی که از استاد و گروه موفق ایشان دارم اینه که هیچوقت این مقالات و دانلود های رایگان را از روی سایت برندارند. برای کسانی که توان خرید محصولات رو ندارند خداوکیلی همین مقالات و دانلود های رایگان یک راهنمای کاملی هستند من خودم با کوش کردن و خوندن اینا واقعا احساس میکنم دارم راهم رو پیدا میکنم الحمدلله الهی شکرت. از استاد و گروه فوق العاده اش هم سپاسگذارم


6

سلام
خدمت استاد عزیز وخانم شایسته مهربون ودوستان خوبم
واقعا حرف دلم را زدید ونکات فوق العاده ای در این نوشته بود که من را تکان داد ۱=ایمان وباور به قوانین ۲=تکامل
بسیار سپاسگزارم که یکبار دیگه تلنگری در مسیر رشد ورسیدن به خواسته هایم را دریافت کردم
اره همه چیز باوره وقتی باور درست را بسازی وقدرتمندش کنی واینقدر تکرارش کنی .ببینیش در موردش حرف بزنی ارتعاش بالاتری میفرستی وزودتر خواسته پدیدار میشه و کل داستان همینه اگه یه رجوع به گزشته داشته باشم میتوانم رد پای باور هایم واتفاقات که همون باور برایم رقم زده رو ببینم
الله اکبر یعنی باور داره ارتعاش میفرسته به جهان وخلق میشه
یه مثالی بزنم :من شغل های زیادی را عوض کردم درتمامی ای مشاغل با علاقه وانگیزه استارت شده ونهایت تلاش را کرده ام وموجب رشد اون شده ام اما یواش یواش با دیدن موانع وسختی کار ادامه شغل را بی فایده و به خود گفته ام دیگه بیشتر از این نمیشه رشد کرد و علاقه روز اولم کم شد وانگیزه صفر ودوباره دنبال شغل جدید میگشتم واقعا همه ش باور است و تو قرار نیست کار خاصی بکنی فقط باور درست بساز که دوست داری چطور باشه تکرارش کن بهش پروبال بده تا قوی ارتعاش کنی جهان شرایط اتفاقات انسانها رو سر راهت قرار میده بهت الهام میشه از قلبت ها این کارو بکن دیگه برو جلو
دیگه ربطی به اقتصاد کشور مردم خانواده نداره با دلیل میگم من باورم در مورد کار ۲۰ سال پیش این بود ای خدا کاری سر راهم بزار با اینکه اون موقع شرایط وکار بار در ظاهر بهتر بود الانم بعد بیست سال هی میگم کاری سر راهم بزار تو همین مدت اگه فقط یه کار روبا تمام وجود وتکاملی طی میکردم الان ببین کجا بودم پس ربطی به شرایط نداره باورت رو عوض کن
مرسی خانم شایسته واقعا تشکر چه زیبا جواب دادی .


رفتن به بالا