سپردن هدف به خدا یا مصمم بودن در رسیدن بهش

دسته بندی: رشد و توسعه فردی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: رشد و توسعه فردیسپردن هدف به خدا یا مصمم بودن در رسیدن بهش
7

سلام دوستان یه سوالی که چند وقته که ذهنمو درگیر خودش کرده و امروز خدا هدایتم کرد از اینجا بپرسم.پیشاپیش از همه دوستان سپاس گزارم بابت پاسخ هاشون
من یه خواسته و هدفی دارم و چند ساله که دارم براش تلاش میکنم.من هرروز دارم برای خواستم قدم بر میدارم و سعی میکنم بهاشو بپردازم تا الان هم چندین بار بها پرداخت کردم براش و اگه لازم باشه هر بهای دیگه ای هم براش پرداخت میکنم
من یکم تردید دارم که ایا واقعا هدفم برای من خوبه یا نه ولی توی یه فایل از استاد شنیدم که گفتن این تردید باعث میشه بهش نرسید استاد گفتن بهش برسی بعد که سیر شدین ازش تصمیم بگیرید که حالا چیکار کنین….من سعی کردم مطمئن کنم خودمو که این هدف مال منه و من بااید بهش برسم…اما دوباره به یه چیز دیگه برخوردم پس اینکه استاد میگن به خدا بسپارید چی.یعنی الان نمیدونم اینجوری فکر کنم که هررچی هم که بشه من بااید بهش برسم یا اینکه اگه صلاح بدونه خدا و برام خوب باشه برام رقم میخوره وگرنه بهترشو برام داره
من کنکوری هستم و صحبتم راجب قبول شدن در رشته دانشگاه هست ولی لطفا کلی راجب همه اهداف در زندگی پاسخ بدین
و اینکه اگر کسی این راهو رفته و به موفقیت رسیده خوشحال میشم تجربه هاشو بهم بگه

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
74
بهترین پاسخ

اگه من بدونم کی این ذهنیت و ایجاد کرده که خدا بجا آدما تصمیم میگیره، میدونم چکارش کنم!

ببین!
فرق بینه توکل کردن به خداوند و یا همون رها کردن و سپردن به خداوند، خیلی تفاوت داره با اون چیزی که ما بهش علاقه داریم و برای رسیدن بهش تلاش،میکنیم!
ببنی دختر خوب!
هر انسانی تو جهان هستی،یک هدف داره!
و دوست داره به هدفش برسه!
چون خداوند جوری اون شخص رو آفرید که در اون زمینه و اون موضوع هم استعداد داره و هم علاقه داره!
پس رسالت اون شخص در این جهان اینه که به اون هدفه و یا اون خواسته هه که بهش،علاقه داره و از انجام دادنش لذت میبره،برسه!!!!
تمام شد رررفت!
ببین!
من از بچگی عااااشق مذاب بودم!
شاید باورت نشه اما امکان نداشت تلوزیون در مورد آتشفشان ها مستند نشون بده و من از پای تلوزیون تکون بخورم!!!
بخاطر همین علاقه ام برای رسیدن به هدفم یعنی استخدام شدن در شرکت فولاد خوزستان تماااامه وجودم رو گذاشتم و نتیجه این شد که الان با همون لباس کار شرکت فولاد خوزستان، روی صندلی ،زیر کولر راااحت نشستم تو محل کارم و دارم کامنت شما رو جواب میدم!!!
هم من راضی ام
هم خدا راضیه
هم بییییینهایت ارتباطم با خداوند بعد از رسیدن به هدفم عالی شد!
اونجا که بحثه صلاح و یا خواست خدا پیش میاد،ماله زمانیه که شما یک درخواستی از خدا داری و رسیدن به خواسته ات رو میسپری به خداوند و به خداوند میگی:
خدایا من خواسته ام،قبول سدن تو کنکوره!
چیزی که عاشقشم
اما من به علم تو ،به قدرت تو به آگاهی تو ایمان دارم!
من رو هدایت کن و راهنمایی کن برای رسیدن به خواسته ام!!!
و بعد نشونه ها مباد که مسیرت درسته یا نه!
مثلا میبینی نیاز به تنهایی داری که تمرکز بیشتری کنی برای دری خوندن، میبینی شرایطی،فراهم میشه که همه میرن مسافرت و تو تنها میمونی خونه و جو عالیه برا درس خوندن!
ببین عزیزه دلم!!!!
من خیلی قرآن رو خوندم!!!
من خیییییلی کامنت خوندم!
من خیییییلی نتیجه گرفتم تو این مسیر!!!
بخوام بزرگ‌ترین کمک رو بهت کنم که آیا در مسیر درست هستی یا نه نشونه اش احساس،خوبه!!!
اگه وقتی به این،فکر میکنی که به هدف میرسی و قلبت قلقلک داده میشه و اینقدر ذوق زده میشی که از حاله خوب مامانتو ممممحکم می‌بوسی!
این،یعنی مسیرت درسته!
اگه وقتی میخوای بری درست بخونی با اکراه و بی اشتیاقی میری درس بخونی ،این،یعنی مسیرت اشتباهه!
اصلا درس هیچ!!!
تو هر کاری که انجام بدی که حست خوب باشه همون کار درسته است!!!
فکرشو کن مامانت دندونش درد میکنه,دستشو میگیری ،میبریش دندون پزشک،کل هزینه اش رو میدی و دندونش خوب میشه!
دیدی چقدر حست خوب میشه!!
این،یعنی کارت درسته!
اما دیدی دوست نداری به کسی کمک کنی اما با اکراه میری کمکش،ظرفشو میشوری بعد مهمانی!
این یعنی این کار اشتباهه!!!
اما اونجا که گفتی
(من یکم تردید دارم که ایا واقعا هدفم برای من خوبه یا نه ولی توی یه فایل از استاد شنیدم که گفتن این تردید باعث میشه بهش نرسید استاد گفتن بهش برسی بعد که سیر شدین ازش تصمیم بگیرید که حالا چیکار کنین)
اینجا منظور استاد از تردید اینه که شما وقتی تکلیف خواسته ات رو ندونی بهش،نمیرسی!
شما تکلیف خواسته ات رو میدونی اما بقول دوره ی کشف قوانین زندگی، ترمز داری نسبت به خواسته ات!!
باورهای خلاف جهت خواسته ات داری نسبت به خواسته ات!!!
راستی تا یادم نرفته بهت بگم!
قضیه ی استخدامم بود که گفتم!!
خداوند با ۱۲۴۰۰۰ پیغمبرش بهم کمک کرد که من به خواسته‌ام برسم!!!
یعععنی اینقدر که خدا تلاش کرد خودم تلاش،نکردم!!میخوام بگم خداوند بیشتر از،تو دوست داره که تو حالت خوب باشه!
تو خوشحال بشی!
دوست داره تو رو تو زمینه ای که بهت استعداد و علاقه داره ببینه که رشد میکنی!!!
بحث خواست خدا یا صلاح خدا ماله زمانیه که تو با تمامه وجودت تمامه تلاشت،رو میکنی به خواسته ات برسی،احساست فوق‌العاده خوبه,باورهای عالی هم داری اما مثلا می‌بینی ددددقیییقا روز آزمون تو آسانسور گیر میکنی به آزمون نمیرسی!!!
اینجا تسلیم بودن در برابر خواست خدا معنی،پیدا میکنه و تو میگی مممن نمیدونم
خداوندا تو میدونی!!!
من یادمه خواستم دلفینم رو بخرم، ۱۰ دقیقه قبل از من یه مشتری اومد و چچچسبید به فرمون دلفین!
گفت من زودتر اومدم و من ماشین رو میخوام!
من رها کردم و گفتم خدایا من در برابر خواست تو تسلیمم ،یا همین دلفین رو بهم بده یا بهتر از این!!!
آقا من خلاصه کنم برات این درخواست رو ساعت ۹ شب دادم به خداوند، فردا ساعت ۲ ظهر کلید دلفین دستم بود!
میخوای دلفین رو ببینی!
برو بزن رو پروفایلم!!!
عاششششقششمممم
بیشتر از تیم پرسپولیس دوستش دارم
بخدددا!
برو
برو بشین سر درسات!
تو مسیرت از خدا راهنمایی و هدایت و آرامش قلب بخواه.
دوست دارم با قققققلبم



10

سلام آقای خسروی

خوبی برادر؟! بازگشت شکوهمندانه ی شمارو به عرصه ی سایت استاد عباس منش دات کام تبریک عرض میکنم.

راستش نامبرده در حالت کنترل ذهن بود و‌داشت به صورت تکرار پشت سرهم سوره ی شرح رو گوش میداد.

بعد وقتی یکم ذهنم تحت کنترل درومد،به قول استاد هدایت اومد که برو تو ایمیلت کامنت هایی که هنوز‌نخوندی رو‌بخون.

داشتم به اسم ها نگاه میکردم که یادم اومد دیشب لینک کامنت های شمارو باز نکرده بودم.

خلاصه که همینجوری قرآن بگوش داشتم خط به خط پاسختون رو میخوندم که رسیدم به آخرش که نوشتی عکس دلفین رو میخوای ببینی بیا روی پروفایلم…

با اینکه قبلا عکس دلفین رو دیده بودم،باز گفتم بزار یک بار دیگه ببینم،هیچی دیگه اومدم روی پروفایلتون دلفین رو ببینم با یک کله ی استاد عباسمنشی مواجه شدم😂😂😂

ما شمالی ها به این مدل کله ها میگیم کله ی پروژکتوری 😂😂😂

اینم از هدایت امروز من،دلفین این‌شکلی ندیدیم که دیدیم😂😂😂

خلاصه قیافه ی من اول کامنتت اینجوری بود😕آخرش اینجوری شد🤣

اصلنم حق نداری ناراحت بشی از شوخیما😕کسی که از هزار کیلومتر اونورتر واسه ت مهر تایید ویژگی های عزیزدلت رو میاره،حق داره باهات شوخی هم‌بکنه😁

آها راستی،اگر جشن ساناز جان رفتی سلام گرررم منو از نزدیک بهش برسون.

و البته دفعه ی بعد یادت باشه وقتی نشونه از دلفین میدی ممکنه بعدا عکس پروفایلت رو عوض‌کنی😂😂😂همه چیز رو در نظر بگیر.

درپناه نور الله باشی برادر

سلاااام به هر چی سعیده تو سایته!

از سعیده ی خالی

سعیده شهریاری

سعیده رضایی

و دیگر سعیده های کیهان هستی!

شما خووووبی!

سلامتی!

بالا تقصیر من نیست!

من عکس دلفین رو گذاشته بودم پروفایلم اما این جواب بعد از چند روز منتشر شد و تو این فاصله موهامو زدم!

خانم شهریاری عزیز!

اگه تو شمال کشور به این کله ها میگن پروژکتوری، تو جنوب کشور میگن اوکیوستان!!!

بله!

زدی ضربتی ضربتی نوش کن!

دلم خیلی براتون تنگ شده بود،چکنم که دستم به نوشتن نمی‌رفت تا جایی که شبیه آدم لالی بودم که دوست داشتم حرفم رو به دیگران برسونم اما قدرتش رو نداشتم!

میدونی چیه!

من تو مسير زندگی مشترکم با همسر سابقم چند مورد بود که تیر خلاص رو زد و الهام که چه عرض کنم،تشر خدا رو دریافت کردم و بقدری این موارد قاطع بودن که در حد جمله ی:

بخشش لازم نیست، اعدامش کنید!

بود برام.

یکی از اون موارد اون قسمته سریال زندگی در بهشت بود ‌که استاد درختارو قطع کن و میگفت بزززن آقا جان!!!

ببببزن هرچی که تمرکزت رو برمیداره!

چیزی که خودت خخخخوب میدونی آخرش مجبور میشی قطعش کنی!!!

بببببزن آقا جان!

بببزن!

هرچی،که باعث جلوگیری از رشدت میشه به سمت بالا به سمت تعالی رو بزن و ققققطعش کن ، و این کلام خداونده به تو!!!

عاااااح خدایا اون قسمت قلبم رو تکون داد!

یکی دیگه از اون موارد کامنت یکی از عزیزترین بچه های سایت بود که بهم جرأت میداد!

جسارت میداد!

شجاعت میداد!

و اون عزیز ،حمید رضا نارنجی ثانی بود!که ایشون هم تو مسير روابطش واااقعا شجاعت میگرفتم از کامنتهاش!

و آخرین هم که خودت میدونی دیگه!!!

میدونی چیه آجی سعیده!؟

جانه بچه هات میتونی حضم کنی که چجوری امکان داره من ، در جنوب کشور ،تو دفترم ،از خدا بخوام ، همسری با فلان ویژگی ها بهم بده، بعد یکی دیگه در شمال کشور،آنچه که من در دفترم نوشته بودم رو ،کامنت کنه برا خودم بفرسته و بگه،ابراهیم!

خدا بهم گفته به ابراهیم بگو همچین درخواستی ازم کنه!؟!؟!!؟!؟!؟!؟!!؟!؟!؟!؟!.!.!.!.!.!.!

به خدای واحد اولش که کامنتت رو خوندم یکی دو قطره اشکام از چشام اومد بعدش خورد تو ذوقم گفتم عه!

اینکه اومده کامنت خودمو کپی کرده واسم فرستاده در مورد ویژگی های همسر دلخواهم!!!

اما بعد شک کردم!!

گفتم عه!

من که تو سایت از ویژگی های همسر دلخواهم ننوشتم!؟

چجور ممکنه!؟

یعنی چی!؟

و دوباره و دوباره اومدم و کامنتت رو خوندم!

و ممممطمئن میشدم که این دختر کامنت خودم رو برام کپی کرده و میخورد تو ذوقم!

دوباره مثلا این آدمای منگ شک میکردم و میرفتم کامنتهای خودمو میخوندم میدیدم عه!

بابا من تاجایی که یادمه تو سایت ننوشتم در مورد ویژگی های کامل همسر دلخواهم اینجا هم چیزی نیست پس این چی میگه!؟

و من دیوانه و سردرگم بودم تا روزی که شما جواب دادین!

به الله واحد قسم اینقدر اینقدر ایییینقدر این موضوع برام غیر قابل حضم بود که چند روز زمان برد که من باور کنم و همچنان من نمیتونم باور کنم و بپذیرم همچنین موضوعی رو!!!

خداست دیگه!

کاراش همینجوریه!

بدونه هماهنگی و یهویی کار میکنه!

باید تحملش کرد دیگه!سعیده جان!

کاریش،نمیشه کرد

همه برا دعا خدا میکنیم و از خدا میخوایم، خدا رو به راه راست ما هدایت کنه!

یه چی بگم شاید باور نکنی!

دیدی قسمت خوشمزه ی غذا تو میزاری آخر غذات میخوری که مزه اش بمونه زیر دندونت!

بعضی از کامنتها هم همونجوری ان، دیر به دیر میخونمشون که برام تازه تر بمونن

مثله کامنت شما.

در مورد جشن ساناز هم بگم که ایشون فکر نکنم منو دعوت کنه،ازم دلخوره ‌که رفتن شیراز و جواب کامنتشو ندادم ولی اگه دیدمش چشم

سلام همه رو بهش میرسونم

قلبم تقسیم بر همه ی بچه های سایت.

خانم فرهادی عزیز یه سوالی داشتم خدمتتون ممنون میشم جوابم رو بدین!

نیاز،هست از شما تشکر کنم اینجا یا اینکه خودتون میدونین چقدر برای ما ارزش دارین و ما از قلبمون قدردان زحماتتون هستیم!؟

نیازه بگم اینقدر از قققققلبم بابت زحماتتون از خدا سپاسگزارم که وقتی اسم شما رو آوردم و از شما نوشتم اشکام از چشام سرازیر شدن یا اینکه خودتون میدونین چقدر من شخصا قدردان وجود شما هستم!؟

نیازه بدونین همونقدر که استاد برای من ارزشمند هستن،شما دست کمی از ایشون ندارین یا اینکه خودتون میدونین!؟

نیازه بگم تو قلبم از خدا میخوام هرچقدر که روی سایت وقت میزارید به چندین برابرش خدا انواع برکتش رو تو زندگیتون بیاره ،یا خودتون مستحضر هستید!؟

اگه نمیدونید بگید که ما بچه های سایت اعلام کنیم چقدر ممنون شما هستیم و دوستون داریم!

البته اگه جرأت دارید!

چون اگه بگید نمیدونم, چند صد هزار کامنت تشکر و ابراز عشق علاقه یهویی تمام سایت رو میگیره و شما ماه ها زمان میبره که فقط اونهارو منتشر کنین،اينقدر که شما خانم هستین ‌و عزیز و محترم.

دوستون دارم با ققققللبم همتونو حتی دختر کوچیکه ی سعیده رضایی رو که هنوز راه نمیره با لپای آویزونش

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

این (آثار قدرت) دلیل است که خدا حق است و هم او البته مردگان را زنده خواهد کرد و او محققا بر هر چیز تواناست.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

سلام به برادر ابراهیم

الهی که حال دلت عالی باشه و قلبت متصل به نور الله.

این کامنت میشه یک تمرین قانون برای من و یک درس قشنگ الهی،ولی نیاز دیدم حتما اینجا ثبتش کنم که بعدا رد پاهام رو پیدا کنم.

خب تو پاسخ قبلی برات نوشتم که من ذهنم داشت از کنترل خارج میشد،با قرآن آروم ترش کردم،بعد هدایت شدم به پاسخت و آخرش سر داستان عکس پروفایلی که عوضش کرده بودی کلی خندیدم و با قلب باز و بدون هیچ نگرانی شروع کردم برات نوشتن تا فرکانس بهتر شدن حالم رو بهت برسونم که چه جوری با یک حرکت ساده خدا حال منو عوض کرد.

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون ،از همون لحظه ای که این پاسخ ارسال شد نجواها شروع شد،تو حق نداشتی شوخی کنی،اگر ناراحت بشه چی،تو اشتباه کردی،تو کار نادرستی کردی،حالا وایسا بهت جواب بده که ناراحت شده و…دیگه الا ماااشاااالله …

هی من سعی میکردم بهش توجه نکنم،هی با منطق جلوش رو بگیرم من شوخی کردم،من منظوری نداشتم ،فرکانس صداقت من میرسه،بعد به یادم میاوردم چه کامنت هایی الهی و انرژی مثبتی براش نوشتم،نه آقا ابراهیم متوجه ست من شوخی کردم و …..

تا اینکه امروز هدایت شدم به جلسه ١۵ احساس لیاقت …اصلا انگار خدا منو گذاشت توی این موقعیت که بگه سعیددده توووو خیلی هنوز کار داری تا این احساس رو درونی کنی،آقا تهش اینکه اشتباه کردی ،باشه،بپذیر اشتباه کردی و ازش رد شو،صد تا کار خوب کردی،یک بار اشتباه کردی،چرا گیر دادی به همین یک دونه ؟!چرا بیماری کمالگرایی رو رها نمیکنی؟!چرا میخوای همیشه پرفکت و بی نقص باشی،بابا آدم اشتباه می‌کنه دیگه،اشتباه کردی درسشو بگیر دیگه تکرار نکن.

خلاصه که آقا ابراهیم ماهااا خیلی کااااار داریم با این احساس خود ارزشمندی درونی …

و اینکه صمیمانه از معذرت می‌خوام که اگر ناخواسته خاطرت رو مکدر کردم.

انشالله مثل همیشه روی دوش خدا سوار باشی و ازون بالا مناظر رو ببینی و لذتشو ببری …

آخیییش،اللهم آخییییش…

جانم آزاد شد،چقدر داشتم خود خوری میکردم…

چقدر شجاعت پذیرش خوبه،چقدر خوبه آدم خودش رو همینجوری که هست بپذیره،چقدر خوبه که با عزت نفس معذرت خواهی کنه و بگذره …

الهی شکرت ،خدایا شکرت …

چه درس قشنگی خدا با این اتفاق بهم داد…من باید هر روز آگاهی های دوره ی لیاقت رو مثل آبی که در طول روز میخورم،با خودم مرور کنم.

همیشه در پناه نور باشی برادر


3 ماه پیش

سلام.ببخشید آقای خسروی من متوجه کامنت دوم شما نشدم🫤اون قسمت که ویژگی های همسرتونو جایی ننوشته بودید ولی یکی اونارو براتون کپی کرده بود؟!پس اون کامنت از کجا اومده بود؟🤔


3 ماه پیش

سعیده جون طبق الهامی که بهش شده بود برای ایشان فرستاده بود

سلام سوگل جان،

یه آهنگهِ لری داریم که من عااااشقشم به اسمه سوگل و من ۱۰،۱۲ سالم بود که خواننده تو عروسیا این اهنگ رو میخوند یه لحظه یادش افتادم از ذوق خنده نشست رو لبام

خواننده ی میگه که:

سوگلی عزیزه هونمی(خونمی)

سوگلی عاشقه تیاتوم(چشماتم)

سوگلی ار بری من آسمون(اگر بری تو آسمون)

سوگلی بازم وباتم(باهاتم)

دوست داشتم تو هم حسه قشنگ بهت دست بده

عرض ادب به هما ی سوگلی های خدا

دختر زیبا!

کامنتی که سعیده جان واسم فرستاد رو اینجا کپی کردم،یکتا خانم زحمت کشید جواب داد، بله !

خانم شهریاری بهش الهام شده بود که چی بنویسم برام

دعوتت میکنم به خوندنه کامنتی که دست خط دختر خداست که توسط خدا بهش املاء شد!

فرستنده با آدرس با شماره تماس: سعیده شهریاری ،شمال کشور

گیرنده ابراهیم خسروی اهواز

نویسنده: رب العالمین!

بسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ﴿١٠﴾

خدا برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده که تحت سرپرستی و زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند، ولی به آن دو خیانت ورزیدند، و آن دو چیزی از عذاب خدا را از آن دو زن دفع نکردند و به آن دو گفته شد: با وارد شوندگان وارد آتش شوید.

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾

و خدا برای مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من نزد خودت خانه ای در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهایی بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده.

وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿١٢﴾

و [نیز] مریم دختر عمران [را مثل زده است] که دامان خود را پاک نگه داشت و در نتیجه از روح خود در او دمیدیم و کلمات پروردگارش و کتاب های او را تصدیق کرد و از اطاعت کنندگان [فرمان های خدا] بود.

========================================================================

سلام به برادر عزیز و توحیدی من از شمال تا جنوب

سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله مهربانم به قلب سلیمت.

این جریان هدایت هم خیلی باحاله!خیلی دوسش دارم!خیلی خواستنی و شیرینه!نمیدونی از دیشب تا الان چه غوغایی به پا کرده،همه ش میگه برو و برای ابراهیم بنویس!بنویس!بنویس!

دیشب نتونستم برات بنویسم،از صبح که بیدار شدم دوبار سرو کله ش پیدا شد!

ابراهیم!ابراهیم!بنویس!بنویس!

حتی نزاشت شکرگزاریم رو بنویسم،بهم گفت وظیفه ی امروز تو،شکرگزاری امروز تو،نوشتن برای بنده ی توحیدی منه!منم گفتم چشم و اطاعت!سمعا و طاعتا!

بهش گفتم با کدوم آیه ها پیغامت رو برسونم؟!

گفت آیه های سوره ی تحریم!

این آیه هارو به دستش برسون تا بدونه مائیم که اهل ایمان رو نجات میدیم…زن و مردو متاهل و مجرد هم نداره…ما نجاتش میدیم!ما جدا کنیم!ما غربال میکنیم!

وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

داداش ابراهیم،یادته یکبار تو عقل کل نوشته بودی،داشتی با دوستت صحبت میکردی،بعد حواست رفت پیِ رگ های زیر زبونت و با خودت گفتی بابا خدایی که این رگ های کوچیک رو ساخته برای خونرسانی به این تیکه از بدنم،مگه میشه کاری از دستش برنیاد؟!مگه میشه فراموشم کنه؟!

ببین همون خدا داره انگشت های منو روی لپ تاپ،میچرخونه و این کلمات رو کنار هم میاره،اینارو من نمیگم،اون انرژی میگه برای ابراهیم بنویس و این هینت هارو بهش بده و بهش بگو اینارو از من درخواست کنه:

من لیاقت همسری رو دارم که عاشق منه،بینهایت به من احترام میزاره،متعهد به زندگیشه،چشم هاش فقط من رو میبینه،به غیر از من هیچ مردی به چشمش نمیاد!

من لیاقت همسری رو دارم که با عشق برام آشپزی میکنه،با علاقه میز رو میچینه،با محبت با من غذا میخوره و قبل از من،از من تشکر میکنه و میگه خدا به مالت برکت بده!

من لیاقت همسری رو دارم که عاشق قرآنه،از گوش دادن به صوت قرآن لذت میبره،میتونم ساعت ها باهاش درمورد خدا،قرآن و آیه ها و کلمات توی آیه ها باهاش حرف بزنم!

من لیاقت همسری رو دارم که توحید،اصل و اساس زندگیشه،و تموم تلاشش رو میکنه که توحید رو درعمل اجرا کنه!

من لیاقت همسری رو دارم که دوست داره تموم وقتش رو با من بگذرونه،دوست و رفیق و خانواده و فامیلش منم!

من لیاقت همسری رو دارم که درعین یک رابطه ی عاشقانه،بهم وابسته نیست،و اگر نیاز به تنهایی با خدا داشته باشم نتنها بهم اجازه ش رو میده که مشتاقه این تنهایی و عشق بازی با خداست!

من لیاقت همسری رو دارم که به ندای قلبم ایمان داره و اگر بهش بگم قلبم میگه بریم فلان جا،یا قلبم میگه الان ازین مسیر بریم،با اشتیاق استقبال میکنه!

من لیاقت همسری رو دارم که تو پیشرفت های مادی با من همراهه و انسان مولد و پولسازیه،نتنها احتیاج به حمایت من نداره،بلکه خودش یک خانم موفق و ثروتمنده!

من لیاقت همسری رو دارم که در عین زیبایی صورت،سیرت زیبا داره،با خودش و جهان اطرافش در صلحه و آرامشش حتی از من هم بیشتره!

من لیاقت همسری رو دارم که با من و خواسته های من هماهنگه،بال پرواز منه و نیازی نیست من چیزی رو ازش بخوام که اونطور رفتار کنه،بلکه از قبل خودش این شخصیت و این ویژگی هارو داره!

من لیاقت همسر توحیدی رو دارم که پا به پای من برای بندگی الله مشتاقه،برای رشد شخصیت،برای رشد و پیشرفت معنوی و بالا رفتن مدارهامون همیشه تلاش میکنه و عاشق زندگی هدایتیه!

من لیاقت همسری رو دارم که انسان شکرگزاریه،از دیدن یک پرنده،از شنیدن صدای آبشار،از یک دوچرخه سواری ساده،از یک پیاده روی دونفره،از یک سفر کوتاه یک روزه،با تموم وجودش سپاسگزاری میکنه،طوری که انگار تموم دنیا رو بهش دادن!

من لیاقت همسری رو دارم که تا لحظه ای که زنده م باهاش توی این دنیا خوشبختی رو تجربه کنم،انقدر لذت ببرم که زمانیکه وقت رفتنم به آغوش خدا رسید به خدا بگم بریم!من تموم خوشبختی های دنیا رو تجربه کردم و آماده ی برگشتن به آغوشت هستم!

داداش ابراهیم!اینایی که نوشتم برات عین واقعیته!آدم هایی هستند که همین الان این ویژگی های مثبت رو دارند و میتونند کرور کرور خوشبختی وارد زندگیت کنند،طوری که انقدر زیاد احساس خوشبختی کنی که به خدا بگی خدایا برای تموم تلخی ها و تضاد هایی که این مدت دیدم ازت ممنونم،ممنونم که نشونم دادی چه چیزهایی نمیخوام و چه چیزهایی رو میخوام وهمه ی اون تجربیات باعث شد که الان این زندگی عاشقانه ی توحیدیِ هم مدار رو جذب کنم.

قسم میخورم اصلا احتیاج نیست دنبال کسی بگردی!اون فرشته خودش وارد زندگیت میشه از بی نهایت طریق…طوری میاد توی زندگیت که به خدا میگی خدایا من اگر کل عمرم رو زمان میزاشتم و دنبال همچین آدمی میگشتم نمیتونستم پیداش کنم!

وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

برات بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم!

منتظرم بزودی بیای و برامون از اتفاقات فوق العاده ی زندگیت بنویسی!

انقدر شگفت انگیز و معجزه آسا که ما دست و پامون رو گم کنیم بگیم ای بابا!:) حالا برای جشن نامزدیشون لباس چی بپوشیم؟! :)))

دعا میکنم همون انرژی که بهم دستور نوشتن داد،در بهترین زمان و مکان این پیغام رو ب دستت برسونه.

درپناه نور میسپارمت.نورآسمون ها و زمین،خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ


3 ماه پیش

سلام خدمت شمابرادرعزیزوخانم شهریاری عزیز،چه قدرجالب بوداین کامنتها،همش خوندم، چه قدرخداوند به قلبهای ماآگاهه، فقط کافیه بریم تومدارومسیردرست،انگارآدم نشسته تومسندپادشاهی وفقط دستورمیده… خدایاشکرت💚❤️🤍


3 ماه پیش

سلام به آقا ابراهیم عزیز

ممنون که دوباره کامنت سعیده جان رو دوباره تو این صفحه فرستادید امروز باخوندن یکی از پاسخهاتون در مورد اینکه تعهد بدید تا فلان تاریخ روی خودتون کار کنید من این تعهد رو به خودم دادم نمیدونید از وقتی این تعهد رو به خودم دادم من فقط نوشتم بگم سفت و سخت گرفتم نه همزمانیها داره برای من اتفاق میافتاده ویکیش دیدن اسم شما روی صفحه عقل کل و خوندن جواب شما و سعیده جان تا رسیدن به این جواب سعیده جان که دوباره گذاشتید خداروشکر که دوستانی مثل شما نطراتتون رو منتشر میکنید من فقط تعهد دادم خدا چقدر درها رو برام باز کرد تازه دارم درک میکنم وقتی میگید خدا سر کوچه وایساده یعنی چی هزارتا فرشته از پیش رو از پشت سر وایسادن یعنی چی خدارو شکر که دوباره شروع کردید به پاسخ دادن به سوالات بچه ها


3 ماه پیش

سلام برادر

اول اینکه خیلیی احساس خوبی دارم که میتونم برادر صدات کنم انقدرر قشنگ و صمیمی برام نوشتی که واقعا میتونم بهت بگم برادر.اولین باره واقعا معنی (خانواده عباسمنش) رو میفهمم واقعا

من اولین بار بود سوال میپرسیدم و بعد اینکه پرسیدم کلاا رفت سوالم و هرچی گشتم پیداش نکردم و حتی فکر کردم اصلا منتشر نشده برا همون بی خیال شدم و گفتم خدا به موقع ش خودش بهم جواب میده

امروز بعد برگشتن از یه امتحانی که تا صبح نخوابیده بودم براش و بعد امتحان نجواهای شیطان تو سرم داشت زیاد میشد اومدم تو سایت و یهو یه حسی بهم گفت برو بخش عقل کل.میخواستم سرچ بزنم ولی گفت همین جوری اونایی که بالا هستن رو نگاه بنداز یه دفعه این سوالو دیدم اصلا فکر نکردم که این سوال منه اومدم که جواباشو بخونم که بعد دیدم ععع این که سوال منه منتشر شده😂واقعا با تمام وجود اومده بودم دنبال جواب تضادی که امروز بهش برخوردمو پیدا کنم که جواب سوال چند هفته پیشم رو گرفتم.انگار الان اماده دریافت جواب شده بودم

واقعا هم فکر میکنم اگه چند هفته پیش اینا رو میدیم واقعا معلوم نبود چقدرشو قبول کنم.شکر خدا قشنگگ دارم حس میکنم هرروز درکم بیشتر میشه و رشد میکنم تو این مسیر انشاالله خدا هدایت کنه همینطور تو مسیر رشد بمونم

و اما انقد جوابتون خوب بود که باز همون حس بهم گفت بیام سوال امروزمم ازت بپرسم

من اولین امتحانم رو عالیی دادم و جالبه که واقعا یادم نبود خیلی سوال هارو و به طور معجزه اسایی دقیقاا خدا بهم جواب هارو میگفت اصلا وقتی اومدم خونه متعجب بودم خدایااا چطوریی میشه

اما امتحان بعدی نجواها در ذهنم اینارو میگفت: خدا امتحان اولو میخواست ایمانتو قوی کنه و امتحانای بعدی نعلوم نیست.شاید با امتحان بعدی خدا بخواد ازمایشت کنه و بازم بهش اعتماد داری؟بازم حالت خوب هست یا نه؟

ینی انگار اماده بودم یه امتحان رو خراب کنم.انگار خدا از قصد یه کاری میکنه یه امتحانو خراب کنم که ازمایشم کنه.که ببینه ایا بازم حالم رو خوب نگه میدارم؟بازم بهش ایمان دارم؟

راستش الان که خودم دارم مینویسم خندم میگره که چرا واقعا باید خدا بخواد همچین کاری بکنه ولی خوب این باوریه که به لطف خدا از کف ذهنم بیرون کشیده شده و باید درستش کنم کلا راجب این کلمه (ازمایش )دوستان اگه اطلاعات دارن واقعا خوشحال میشم پاسخ بدن

و همش هم ایه ای از قران میاد تو ذهنم که این بود(ایا مومنان فکر میکنند رها میشوند وقتی ایمان اوردند و ازمایش نمیشوند)


3 ماه پیش

دلم نیومد اینم نگم.تضادی مه امروز بهش برخوردم میدونستم یه درس دیگه مهم تر هم برام داره که بااید یادش بگیرم وگرنه بار بعدی قراره جهان محکم تر بهم بفهمونه تش.ولی شک داشتم تو شک و تردید گم بودم که این تیکه از کامنتت حالمو زیر و رو کرد.جای شک و تردید با یقین و جسارت عوض شد

[یکی از اون موارد اون قسمته سریال زندگی در بهشت بود ‌که استاد درختارو قطع کن و میگفت بزززن آقا جان!!!

ببببزن هرچی که تمرکزت رو برمیداره!

چیزی که خودت خخخخوب میدونی آخرش مجبور میشی قطعش کنی!!!

بببببزن آقا جان!

بببزن!

هرچی،که باعث جلوگیری از رشدت میشه به سمت بالا به سمت تعالی رو بزن و ققققطعش کن ، و این کلام خداونده به تو!!!]

این دقیقاا انگار با من بود این درس امروز من بود.خدایا مرسیی که بهم گفتیی

زدم اقاا زدمم رابطه چندینن ساله با بهترین دوست صمیمی م که میدونستم همه این مدت دیگه داره بهم صدمه میزنه.زدمم چیزی که خیلیی ها از اول سال بهم کفته بودن و من هی چندبار گوش کردم و دوباره گوش نکردم

اینکه خودتت مهم تری از هرچیی و هرکس اگه حتی ۱درصد فکر میکنی تنها راحت تری تنها بگذرون این راهو

کامنتت بهم جسارت داد که کاری که خیلی وقت بود ته دلم میخواست انجام بده ولی میترسید،ولی شک داشت،ولی دلش نمیومد رو انجام بدم

من از این لحظهه تا اخر این راهی که خیلی هم ازش نمونده با خدای خودم تنهاممم همه رو رد کردم که باهاش باشم که روی خودم کار کنم

من با قدرت تمرکز لیزری،قدرتی که خدا بهم میده ادامه این مسیر رو با خودش میگذرونم

وایی که چقدرر ازتون ممنونم بابت این گفت‌وگو ی اینجا.واقعاا خیلیی قشنگه که با نتایجی که میگیری ایمان بقیه رو هم قوی تر میکنی.من هم با نتیجه گرفتن باعث میشک یههه عالمهه ادم ایمانشون قوی ار بشه

هر چقدرر ازتون سپاسگزاری کنم بازم کمهه

1

خداوند هرگز چیزی رو برای ما صلاح نمیدونه، هیچوقت خداوند اینطور عمل نمیکنه که مثل بگه فلان رشته تحصیلی به صلاحت هست یا فلان همسر به صلاحت هست یا فلان شغل . خداوند تنها کاری که میکنه اینه که ما رو به خواسته هامون برسونه، ما در راستای رسیدن به هدفهامون از خداوند کمک میخوایم.
خداوند در صوره توحید یادمون داده که بخواهیم مارو هدایت کنه، به چی؟ به راه راست، راه راست چیه؟ اون راه راست رو هم ما باید در ادامه بهش بگیم و ازش بخوایم.
اگه فردی میخواد بزرگترین نوازنده موسیقی باشه خدا هدایتش میکنه، اگه بخواد فردی بزرگترین مرجع تقلید مسلمانان بشه اونم هدایت میکنه، اگه بخواد عالی ترین رقاص دنیا باشه اونم هدایت میکنه، اگه بخواد ثروتمندترین فرد جهان بشه اونم هدایت میکنه، هرگز خداوند چیزی رو برای ما صلاح نخواهد دونست، ولی وقتی در ادامه سوره توحید به راه رایت اینگونه اشاره میکنیم ، ” به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی” داریم راه راستی که در ذهنمون هست در خواسته خودمون بهش اشاره میکنیم، اگه بگین خدایا منو هدایت کن، به چی؟ به اینکه بهترین رتبه کنکور رو توی فلان درس داشته باشم خدا هدایت خواهد کرد.
ولی اینجا یک پلی به باریکی مو هست که میشه در خواسته هامون دست خدا رو بازتر کنیم تا خدا مارو راحت تر و بهتر هدایتمون بکنه، اینکه کلی تر بخواهیم نه جزعی، مثلا اگه هدف ما از تحصیلات هالی رسیدن به شغل بهتر و از شغل بهتر هدفمون رسیدن به پول بیشتر و از پول بیشتر هدفمون رسیدن به اعتبار بالاتر و از اعتبار بالاتر هدفمون رسیدن به زندگیه مرفه تر هستش، از همون اول بخواهیم که خدابا منو به داشتن زندگیه مرفه تر هدایتم کن، اونموقع چون هدف نهایی رو از خدا خواستیم شاید خداوند بجای تحصیلات عالی مارو به یک کارگاه سفالسازی هدایتمون کنه، از اونجا با فردی آشنامون کنه که به دبی صنایع دستی میفرسته، از اونجا هزارتا داستان جلو پامون بزاره تا ما بشیم یک فردی که زندگیه راحتی رو داره تجربه میکنه و از زندگیش لذت میبره.
به عنوان مثال من خودم قبلا محدودتر درخواست میکردم خدایا به من فلان میزان درآمد ماهانه بده، خدایا به من فلان ماشین سفید رنگ فلان مدل رو برسون، انگار در هر خواسته ایی خودم دارم دست خدا رو محدود میکنم و از اونجایی که خداوند کارش رسوندن من به خواسته هامه یا همونی رو که من میخوام رو میده و یا چون بعضی موانع از طرف من تو مسیره رسیدن هست هیچوقت به اون خواسته نمیرسم.
الان چیکار میکنم من خواسته نهایی رو از خدا میخوام، خدایا من میخوام با بهترین ماشین با خانواده ام برم مسافرت عشق و حال کنم منو به این خواسته برسون، شاید واسه اون خواسته هزارتا ماشین مناسب باشه پس هدایت میشم به بهترینش، اینجا صلاح دونستن و یا صلاح ندونستن نیست، اینجاهم خداوند منو به خواسته ام رسونده ولی با این تفاوت که من دست خدارو بازتر گذاشتم.

موفق و پیروز باشید


1

سلام.
فایل « موفقیت ، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصد آن »
را توصیه میکنم گوش دهید.


0

سلام دوست عزیزم
در واقع باید بگیم سپردن نتایج به الله و انجام دادن سهم خودمون
ما و خداوند یک سهمی داریم. سهم و وظیفه من عمل کردن به الهامات و کار کردن روی باورهامه و انجام تمام ایده هایی که خداوند بهم میگه و سهم و ظیفه خداوند به بار نشاندن اقدامات ذهنی و عملی ماست
مصداق این جمله که ما یک قدم بر میداریم و خداوند صد قدم

ما اقدام میکنیم و نگران نتایج نیستیم و خداوند بقیه کارهارو میکنه


1

سلام فائزه عزیز
چقدر خوبه که با این سنت تو این سایت فعالی و چقدر هم نکات خوبی با دقت یاد گرفتی.

کارها رو بسپار به خدا و روی هدفت متمرکزانه کار کن.

معنی سپردن یعنی رها کردن بطوریکه که انگار اون چیز رو داری

سپاسگزارم

سپردن کارها به خدا به معنی کنار نشستن نیست.

آنچه میتونی و سهم تو هست انجام بده.


9

سلام به فائزه‌ی عزیزم، دختر فوق العاده…
من هم کنکوری ام و درک میکنم احساساتی که داری رو. اینکه بعضی وقتا یه سری افکار مزاحم میان تو ذهن آدم و اون موقع آدم به خودش، مسیرش و همه‌ی ساعت هایی که تا الان براش خونده شک میکنه. اینکه : انتخابم درسته!؟ رشته‌م!؟ روش مطالعه‌م!؟ علاقه‌ی واقعیمه!؟
میخوام بهت بگم که عبارت « سپردن هدف به خدا یا مصمم بودن در رسیدن بهش » عبارت اشتباهیه. یایی وجود نداره. هر دوتای این ها یه چیزن. خداوند اون چیزی رو میخواد که « تو » میخوای. خداوند انرژیِ درونِ توعه. تو هرررر مسیری رو که انتخاب کنی، خداوند در مسیر رسیدن بهش بهت کمک میکنه.
یادمه یه فایلی گوش میدادم از استاد که میگفتن ما حتی توی دزدها هم ثروتمند و فقیر داریم. یعنی یه سری از دزدها خیلی موفق ترن. چرا!؟ چون باورهای مناسبی دارن و خداوند به هرکس متناسب با باورهاش کمک میکنه.
به هیچ عنوان فکر نکن که خواسته‌ی خداوند چیزی به غیر از خواسته‌ی توعه. اینها هیچ فرقی باهم ندارن. کاملا منطبقن برهم. اگر از خودت مطمئنِ مطمئن باشی و در مسیر ایمانت گام عملی برداری، چرا نشه!؟ چه دلیلی داره که نشه!؟
پس به نظرم اول تکلیفت رو با علاقه‌ت مشخص کن و توی مسیر عملت انقدر قدرتمند شو که درنهایت بتونی نتیجه رو رها کنی و اون موقع بگی الخیر فی ما وقع.
یعنی از الان نشین یه گوشه که : خب من هیچکاری نکنم ببینم خدا چی میخواد. همههههه‌ی تمرکز لیزریت رو بذار رو چیزی که وااااقعا بهش علاقه داری و خودت رو تو اون مسیر میبینی. و بعد خدای درونت بهت میگه که حالا باید چیکار کنی. گام به گام، قدم به قدم…
موفق باشی دختر گل…
میخوام بیای همینجا از نتایجت برامون بنویسی ❤️


17

بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به فائزه جان و دوستان عزیزم
امید که حال همگی خوب و رو به عالی باشه
با درک الان من وقتی یه خواسته ای داری یعنی بهش علاقه داری و قطعاً لازمه اش اینه که احساست خوب باشه خوشحال باشی
اونوقت دیگه تردید جایی و معنایی نداره
با عشق و پر انگیزه شروع می کنی و براش قدم برمیداری، هر چیزی که به قلبت الهام بشه!
و این که بسپریم به خدا معنیش این نیست که هیچ کاری نکنی، منظور اینه که کار سمت خودتو انجام بدی و در مورد نتیجه رها باشی! خوشحالیتو به حصول نتیجه گره نزنی ! و به خدا واگذار کنی
خواهی دید که خدا سمت خودشو عالی انجام میده و شاهکار می کنه برات!
و علاوه بر اون پاداش اکسترا بهت میده
و با حالت نگرانی فکر نکن که اگه نشه چی
با خودت بگو اگه بشه چه شود! چقدر خوب میشه!!
اگه رسیدی به خواسته ات که چه بهتر
اگر هم نرسیدی درسهای جدیدی یاد میگیری و بار بعدی یا بارهای بعدی به نتیجه میرسی!
و در هر کدوم از این مراحل ضمن تلاش با حال خوب و شور و شوق از مسیر زندگیت لذت میبری!
و حتی اگر هم نرسیدی بنظرم بازم خیلی مهم نیست!
به خودت بگو حتما خدا چیز بهتری برام در نظر گرفته
هزاران راه دیگه برای پیشرفت و موفقیت وجود داره
مهم اینه که از مسیر لذت ببریم
اصلاً خواسته رو برای چی میخوای؟!
مگه غیر از اینه که برسی بهش و خوشحال بشی و لذت ببری؟!
خب همین حالا هم که تو مسیرش هستی داری لذت میبری دیگه، یعنی قبل از رسیدن به هدف اون منظور اصل کاری همین حالا حاصل شده!!
و استاد تو یکی از فایلها میگه تو به خواسته ات برس اگه دیدی خوشت نمیاد اونوقت بزارش کنار و برو سراغ یه خواسته دیگه که به نظرت بهتره
یکی از زیباترین مواردی که جدیداً تجربه کردم، یه فیلم از خودم گرفته بودم که توش 16دقیقه صحبت کرده بودم و می خواستم برای چندتا از دوستام که یه ویدئو برام فرستاده بودن و تولدمو
تبریک گفته بودن توی تلگرام بفرستم، و چون حجمش و رزولوشنش زیاد بود ارسال نمیشد، و علاوه بر اون اینترنت هم دچار قطعی و وصلی میشد، و حدود سه روز باش کلنجار داشتم و نزاشتم مومنتوم منفی بوجود بیاد، با حال خوب قدمی که بهم گفته میشد رو برمی داشتم، و وقتی که پیشرفتی نداشت می گفتم خدایا من تلاشمو کردم بقیه اش با خودت، و میرفتم سراغ کارهای دیگرم و مشتاقانه و امیدوارانه منتظر درست شدنش بودم! و ناگهان هدایتی و ایده ای از راههای مختلف به من می رسید و فوری انجامش میدادم…و بالاخره درست شد یعنی دو قسمتش کردم و رزولوشنش رو کم کردم، و فرستادمش
ولی باز هم ارسال نمیشد، فکر کنم بخاطر ضعیفی اینترنت بود
خلاصه وقت زیادی ازم گرفت
وااای وقتی که صدای تق ارسالشو شنیدم انگار زیباترین نغمه ها بگوشم رسید،گریه گرفت از خوشخالی و همونجا سجده ی شکر کردم، هی میگفتم خدایا می دونستم که تلاشهامو بی نتیجه نمیزاری! خدایا شکرت هزاران بار شکرت
امیدوارم که این کامنتم برای دوستانم مفید باشه


13

سلام و درود
با توجه به نظرات ارزشمند دوستان بیایم از 1 زاویه دیگه ای موضوع شما ((کنکور)) یا هر هدف دیگه ای رو در زندگی بررسی کنیم.
البته که این نظر شخصی منه
به نظر من اولین سوال و اصلی ترین اینه که هدف از رسیدن به اون هدف چیه؟؟ وقتی که این سوال رو از خودتون میپرسین و از 1 زاویه دیگه ای نگاه میکنید، جوابهایی رو بهش میرسید که احتمالا تابه اعلان بهش توجه نداشتین
به نظر من هدف از هر آرزو یا خواسته ای رسیدن به احساس خوب و احساس ارامشه
در اینجا با هدف شما که کنکور هستش مثال هارو بررسی میکنیم: در کنار احساس خوب بعد از رسیدن به اون هدف، رسیدن به ثروت و رابطه خوب و سلامتیه…
احتمالا شما مثلا میگید که من کنکور بدم دانشگاه خوب قبول شم بعد درس بخونم بعد مدرک بگیرم و بعد از مدرک پول در بیارم در خلالش به روابط خوب و سلامتی دست پیدا کنم.
سوال من اینه که شما هدف رومشخص کردین اما طبق اموزههای استاد راه رسیدن به هدف رو هم مشخص کردین که این کاملا با اموزه ها مغایرت داره
بزرگترین عامل رسیدن به هدف اینه که شما مسیر رسیدن رو مشخص نکنید.
شاید تو خودتون درونتون کاری که عاشقش هستین و بهش عشق دارید و زمانی که اون کارو میکنید نه گرسنه اتون میشه نه خستگی میفهمید رو از طریق مسیر دیگه ای خدا هداییتون کنه نه با دانشگاه رفتن.
چون من خودم همین مورد رو دارم—- خنده داره ولی قشنگه: لیسناس کامپیوتر دارم- حیطه اصلی ام آَشپزی رستورانه و اموزش اشپزی، اما الان شغل اصلی که کسب و کار دارم تولید لباس فرم کافی شاپ و رستوران هستش(پیش بند).
میخوام بگم که اگه هدف از زندگی رو باور داشته باشید که رسیدن به احساس خوبه و تجربه ثروت و سلامتی و شناخت خدا، شاید از راه درس خوندن نباشه و در کل اهداف دیگه شاید اون مسیری که ذهن شما بهش فک میکنه مسیر اصلی رسیدن به خواسته تو نباشه
میتونید بررسی کنید ببینید هدف اصلی شما در نهایت بعد از دانشگاه چیه وشاید بتونید کلا از بیخ هدف رو اصلاح کنید.
البته که خیلی ها در دوران دانشگاه همسر خوبی پیدا کردن و به ثروت خوبی یا ایده خوبی جهت ساخت ثروت هدایت شدن، سلامت تر شدن، اما تحصیلات دانشگاهی دلیل بر ثروت مند شدن یا موفقیت هر فرد نیست.
مواردی قابل تامل برای فکرکردن
۱. آیا باید به هر قیمتی به هدفم برسم؟
تلاش کردن با تمام توان برای رسیدن به هدف، نشونه‌ی تعهد، امید و عزمه. اما باید یک نکته‌ی مهم رو همیشه به خاطر بسپری:
تو فقط مسئول تلاشی، نه نتیجه.
گاهی هدفی که امروز برات بزرگ و مهمه، در آینده ممکنه شکل دیگه‌ای به خودش بگیره یا حتی جای خودش رو به چیزی بهتر بده. مهم اینه که این مسیر، تو رو قوی‌تر و پخته‌تر کنه. اینجاست که می‌فهمیم:
گاهی رسیدن مهم نیست، شدن مهمه.
۲. پس نقش خدا چیه در مسیر اهداف؟
توکل به خدا یعنی این:
با تمام وجودت تلاش کنی.
اما دلتو نبندی به نتیجه‌ای خاص.
بدونی اگر نرسیدی، حکمت و خیری در کاره که شاید بعدها بفهمی.
دعای معروفه:
“خدایا اگر در این کار خیری هست، آن را برایم آسان کن، و اگر نیست، بهترش را نصیبم کن.”
این یعنی تو تمام مسیر رو میری، اما نتیجه رو می‌سپری به کسی که از تو آگاه‌تره.
۳. اما اگه بهش نرسم چی؟ شکست خوردم؟
نه. تو فقط به اون هدف خاص نرسیدی. اما:
قوی‌تر شدی.
تجربه‌هات بیشتر شد.
انعطاف‌پذیرتر شدی.
آدم‌هایی رو شناختی.
و از همه مهم‌تر: یاد گرفتی که تو کی هستی.
گاهی خدا از طریق مسیرِ نرسیدن، ما رو می‌رسونه به چیزهایی که حتی تو خواب هم نمی‌دیدیم.
۴. تجربه واقعی:
خیلیا که پزشکی، حقوق، یا مهندسی قبول شدن بعداً گفتن:
“اون چیزی که فکر می‌کردم نیست.”
“فقط بخاطر حرف مردم رفتم، الان پشیمونم.”
یا برعکس: “نتونستم قبول شم، اما راه خودمو پیدا کردم و الان راضی‌ام.”
یه نکته مهم:
گاهی خدا اجازه می‌ده به خواستمون برسیم، تا خودمون بفهمیم چی برامون خوبه و چی نه.
۵. حالا باید چی کار کنی؟
با تمام قدرت برای هدفت تلاش کن.
اما ته قلبت این باور باشه:
“اگه این راه برای من باشه، خدا خودش راهشو باز می‌کنه. اگه نه، بهترشو سر راهم می‌ذاره.”
هر بار که تردید سراغت میاد، بدون طبیعیه. همه دارن تجربه‌اش می‌کنن.
سعی کن به جای چسبیدن به یه تصویر خاص از موفقیت، تمرکزتو بذاری روی رشد شخصی، بهتر شدن، و یاد گرفتن در هر شرایطی.
نتیجه نهایی:
تردید نشونه‌ی ضعف نیست، نشونه‌ی رشد و عمقه.ایمان واقعی یعنی تلاش و توکل همزمان.تو مسئول رسیدن نیستی، مسئول رفتنی
مثل سوال استاد در فایل توحید عملی 11
سوال چیه؟البته که سوال هوشمندانه ایه: خدایا اگه دانشگاه و درس برام خوبه خودت یه جوری منو هدایت کن که کنکور قبول بشم اگه خوب نیست کنکور قبول نشم– چقدر فرق میکنه با سوالهای دیگه
و بعد ازر فتن دانشگاه، استاد اصلا زندگیش عوض شد. البته که داشنگاه مسیری بود برای رشد و درک قوانین و در نهایت استاد منهدس کامپیوتر یا برنامه نویس نشد در صورتی که رشته اش کامپیوتر بود.
امیدوارم کمکی کرده باشم- بدرود.



1

4 ماه پیش

سلام دوست عزیز!

من مدتی ایتقدر خودمو درگیر رسیدن به خواسته هام کرده بودم که گاهی خسته میشدم میگفتم پس کو، ینی تلاشم شبانه روزی بود . اینقدر یکروز حالم بد شد فک کردم اون خواسته اصلا قرار نیست بهم برسه و مایوس شدم.

ولی الان کامنت شما هدایتی بود ک خدا بهم بفهمونه تو مسیرتو برو و از حال خوبت لذت ببر به رسیدن و شدنش زیاد فک نکن.

ما صد خودمونو انجام میدیم باقیش بخدا.

اگر نشد حتما خداوند پلانی بهتری برامون داره.

سپاسگزارم از متن روان و زیباتون.

11

سلام به توی پرتلاش و عزیز دل خدا
اول از همه خدا رو شکر که این سؤال مهم از دل صداقتت بیرون اومده؛ چون همین لحظه‌ای که از ته دل دنبال پاسخ واقعی هستی، نشونه هدایت الهیه.

سؤالت رو از دو بُعد بررسی می‌کنم، هم از نگاه آموزه‌های استاد عباسمنش و هم از دل تجربه و ایمان:

۱. آیا باید بچسبم به هدفم یا بسپرم به خدا؟

استاد می‌فرمایند:
«هدفت رو با تمام وجود بخواه، اما نتیجه رو بسپار به خدا.»

این یعنی چی؟ یعنی:

تو موظفی هدفت رو با عشق، باور و احساس خوب دنبال کنی.

ولی اجباری نداری که بگی فقط همین مسیر، فقط همین رشته، فقط همین جور باید بشه.

وقتی می‌گی: “باید هرجوری شده بهش برسم”، یه جور مقاومت ایجاد می‌کنی.
اما وقتی می‌گی: “من می‌خوامش، دارم بهاشو می‌دم، اما اطمینان دارم خدا بهترشو اگه صلاح باشه می‌ده”، اون‌وقت مسیرت پر از آرامش و برکته.

۲. تردید یعنی چی؟ مانع رسیدنه؟

تردید وقتی بده که تبدیل به ترس، ناامیدی یا دودلی همیشگی بشه.
اما تردیدی که از روی آگاهی بیاد (یعنی مثل تو که می‌پرسی واقعاً خوبه برام یا نه؟) خودش یه نشونهٔ هدایت الهیه.

استاد می‌گن:
“بهش برس، تجربه کن، بعد از دل تجربه معلوم می‌شه که مال تو هست یا نه.”
پس قرار نیست از قبل مطمئن باشی. فقط کافیه در دل مسیر، حس خوب بسازی، قدم‌به‌قدم بری جلو، و بگی:
“خدایا، من دارم با تمام وجودم تلاش می‌کنم، اگر این برای من خوبه، راهو باز کن. اگر نیست، بهترشو بیار.”

۳. یعنی بی‌خیال هدف بشم؟

اصلاً!
تو باید ادامه بدی، با شوق، با ایمان، با دل خوش. ولی نه با فشار و ترس و نگرانی.
بلکه با این باور:
“من در حال رشد و تجربه‌ام، و خدا همیشه بهترین سناریو رو برام داره. یا به این هدف می‌رسم، یا به چیزی خیلی بهتر.”

۴. اگر کسی رفته و رسیده؟

خیلی‌ها بودن که با همین جنس ایمان، تلاش، و سپردن به خدا به هدفشون رسیدن.
بعضی‌ها به همون رشته‌ای که می‌خواستن، بعضی‌ها به رشته‌ای که بعدها فهمیدن بهتر بوده.
اما همشون یه نقطهٔ مشترک داشتن:
“در دل مسیر رشد کردن، نه فقط در مقصد.”

جمع‌بندی حرفم اینه:

هدفت رو بخواه، تلاش کن، بها بده، ولی اجازه بده خدا انتخاب کنه چه زمانی، چه جور، و با چه شکلی بهش برسی.

این نگاه، هم ایمان داره، هم آرامش. نه تردید مضر داره، نه فشار و ترس.


8

دوست عزیزم، سوالتو که خوندم، از ته قلب لبخند زدم…
لبخند از جنس درک. چون منم این مسیر رو رفتم. طعم شک و تردید رو چشیدم.
اما یه روز تصمیم گرفتم که دیگه وسط راه نمونم. یا برم، یا برگردم، اما نه بین زمین و آسمون.
و اون روز، یه چیزی تو دلم روشن شد:
من خالقم. من در جایگاهی هستم که خدا بهم “اراده” داده، و اراده یعنی امضای خدا پای آرزوهای من.

ببین قشنگم، ما تا وقتی دنبال نشونه‌ها و تأیید بیرون باشیم، همیشه تردید داریم.
ولی وقتی به درونمون اعتماد می‌کنیم، وقتی باور می‌کنیم اون چیزی که باهاش می‌جنگیم، همون چیزیه که قراره نجاتمون بده،
اون موقعه که زندگی تغییر می‌کنه.

تردید چیز بدی نیست، تردید نشونه‌ی آگاهی و حرکت رو به جلوئه.
ولی توی این دنیا فقط آدم‌هایی به خواسته‌هاشون می‌رسن که حتی وسط شک، باز هم ادامه میدن.
آدم‌هایی که میگن: «من نمی‌دونم ته این مسیر چیه، ولی می‌دونم قلبم داره صدام میزنه… و من میرم!»
حتی اگه صدبار بیافتم، باز میرم.
چون باورم اینه:
خواستنی که از ته دل باشه، یعنی پیام رسیده. و وقتی پیام رسیده، راه هم باز میشه… فقط باید بری.

در مورد اینکه آیا این هدف به صلاحته یا نه؟ بذار خیلی ساده بگم
خدا مارو بیکار خلق نکرده که بذاره بیخود و بی‌هدف بجنگیم.
اگر یک چیزی “تو رو صدا می‌زنه”، اگر تو هر روز بلند می‌شی و باز به اون فکر می‌کنی،
یعنی اون خواسته سهم توئه. فقط باید ثابت کنی لیاقتشو داری.
یعنی باید بری و بری و بری…
و حتی اگه بعدش فهمیدی که نمی‌خوایش، باز هم برد کردی.
چون تو در مسیر رشد و عزت و قدرت بودی، نه ترس و شک و عقب‌نشینی.

تو خالقی، نه قربانی.
و خالق‌ها همیشه تا لحظه‌ی آخر می‌رن.
تو قرار نیست به مقصد بچسبی، تو قراره با شکوه بری… و مقصد خودش میاد.

و باور من اینه:
تو هیچ‌وقت به‌خاطر تلاش برای چیزی که عاشقشی، “مجازات” نمی‌شی. برعکس… “متبرک” می‌شی.
تو به خدا اعتماد کن، اما یادت نره: خدا با کسانی هم‌راستا میشه که خودشون حرکت می‌کنن.
پس حرکت کن، ادامه بده، و نترس.
چون توی مسیر صدات رو می‌شنون، دعات رو می‌گیرن، و جایزه‌ات رو می‌ذارن درست همون‌جا که باید…

تو بُردی حتی قبل از رسیدن، چون جرئت کردی راه بیفتی

یا حق .



1

3 ماه پیش

وایی خدای من باورم نمیشه چقدررر دوستان پاسخ های بی نظیررر دادن به سوالم.خیلی خیلیی ممنونم ازتون بی نهایت صحبت هاتون حالم رو خوب کرد و کلی درس گرفتم

5

به نام‌ خداوند مهربانم سلام به دوست عزیزم
دوست خوبم یه مثال از پدر و مادرهامون بگم میگفتن از تو حرکت از خدا برکت
تو طرفه خودتو انجام بده هدفتو تعیین کن و براش هر روز یه قدم بردار
قدمها اینکه احساستو خوب نگه داری فرکانس خوب و مناسب بفرستی لذت ببری از زندگیت و تلاشتو بکنی تمرکزتو بذاری رو کنکورت
و مطمئن باش خداوند هم طرفه خودشو انجام میده
اینکه میگن به صلاحته اشتباهه یه باور اشتباهه
طبق قانون قدم بردار بعد خداوند برات معجزه میکنه


4

سلام دوست عزیزم
اینکه بگی ما همه چیزو ب خدا بسپاریم درست نیست. خدا چی میگه؟ میگه هرآنچه که تو بخواهی. پس در نتیجه ما راجب هرچیزی ک فکر کنیم ک سیگنالشو بفرستیم خداهمونو وارد زندگی ما میکنه. خدا نه دایه مهربانه، نه جلاد بی رحم. پس این توقع ک حالا بسپارم ب خدا ببینم چیکار میکنه برام نگاه درستی نیست. اینکه شما تکلیفت با خودت مشخص نیست، اول باید ببینی تکلیفت چیه، حست ب این رشته ک میخوای چیه و چطوریه، اصن مال تو هست و برای تو ساخته شده یا ن، بعد ک ب تصمیم درستی رسیدی، به حال درونیت نگاه کن ببین حس و حالت بعد از انتخاب یا رد اون رشته خوبه یا ن، اگر خوب ک استاد همیشه میگه، میخوای بفهمی تو مسیر درست هستی یا نه، ب احساست نگاه کن. اگر حس خوبی داشتی بدون تو مسیر درستی، اما اگر حست بد بود بدون یجای کار میلنگه و باید بگردی ببینی کجاس. اگر تصمیم قطعیتو گرفتی
بشین باور سازی درست بکن براش هدفتو مشخص کن، بعد از خدا انتظار داشته باش ک ب واسطه افراد، موقعیت ها و شرایط و بی نهایت دستانش تو این مسیر بهت کمک کنه. اما این نگاه ک خدا بیاد برات انتخاب رشته کنه، نگاه درستی ب خدا و قوانینش نیست.


15

فائزه جان سلام،
سؤالت خیلی مهمه، چون خیلی از ماها همین جا گیر میکنیم:
بین “اصرار روی خواسته” و “سپردن به خدا”.
بذار ساده و ریشه‌ای برات باز کنم، با الهام از آموزه‌های استاد و قوانین کائنات:
۱. خواستن تو از خودت نیست، از روحه
اگه خواسته‌ای داری که چند ساله تو دلت مونده، بدون این خواسته بی‌دلیل نیومده.
خدا خودش اون خواسته رو تو دلت گذاشته، چون می‌دونه تو توانش رو داری.
مثل یه پیام رمزگذاری‌شده‌ست که میگه:
“تو قراره با رسیدن به این خواسته، بُعد جدیدی از خودت رو کشف کنی.”
۲. تردید، دروازه‌ی شیطونه نه عقل
تردید، اون لحظه‌ایه که فرکانس تو از “ایمان و اشتیاق” میره سمت “شک و ترس”.
تو فایل استاد درست شنیدی: شک، تو رو از خواسته‌ات عقب نگه میداره.
کار شیطونه اینه که تو رو با “منطق ظاهری” از مسیر جدا کنه.
ولی تو باید بگی:
“من به دلم اعتماد می‌کنم، حتی اگه همه چی برعکس به نظر بیاد.”
۳. ولی اگه هدفم برام خوب نباشه چی؟
اینجاست که قانون “تسلیم آگاهانه” وارد میشه:
نه اینکه بگی «هرچی شد شد»
بلکه بگی:
“من با تمام وجودم تلاش می‌کنم، ولی نتایج رو می‌سپارم به خدایی که منو بهتر از خودم میشناسه.”
و مطمئن باش:
یا همون خواسته رو می‌گیری، یا چیزی بهتر از اون.
۴. این یعنی چی در عمل؟ دو مرحله داره:
الف. تمرکز صد درصدی روی خواسته
هر روز تصور کن رسیدی بهش
ازش لذت ببر، شکرگزاری کن، باهاش زندگی کن
ب. رها کردن نتایج به خدا
هیچ وقت با خودت نگو: اگه نشه چی؟
بگو:
“اگه نشه، یعنی یه چیزی بهتر در راهه.”
۵. تجربه‌ی خودم از این مسیر:
من هم یه زمانی خواسته‌ای داشتم که خیلی برام مهم بود (دقیقا قبول شدن تو یه رشته خاص).
باور نمی‌کنی، هرچقدر زور زدم، بیشتر عقب افتادم.
تا اینکه یه روز گفتم:
“خدایا من تمام توانمو گذاشتم، بقیه‌ش با خودت.”
و درست یه هفته بعد، اتفاقی افتاد که من رو برد تو یه مسیر خیلی بهتر از چیزی که می‌خواستم.
الان که برمی‌گردم، می‌بینم خدا واقعا منو از چیزی نجات داد که به ظاهر خوب بود، اما برام مناسب نبود.
جمع‌بندی :
۱. خواسته‌ات رو با تمام وجودت بخواه
۲. شک نکن، ولی اصرار هم با ترس قاطی نکن
۳. تلاش کن، خیال‌ت راحت، خدا می‌بینه
4. به نتایج بچسب نکن، رها کن، بگو: «اگه این نشد، بهترش میاد»
5. این یعنی با ایمان جلو رفتن، نه با اجبار
تو کنکوری هستی، ولی در اصل یه “خالق زندگی” هستی.
موفقیت تو نه تو یه رشته، بلکه تو ایمان به خودته.
خدا خودش داره قدم‌به‌قدم هدایتت می‌کنه… فقط باور کن.


3

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام دوست خوبم
دوست عزیز من خودم، اینجور مواقع همیشه سعی میکنم به احساسم رجوع کنم
اگر احساسم راجب یک موضوعی، ایده ای هرچیزی خوب باشه، ادامه میدمش
و از خداوند میخوام من رو هدایت کنه و راه رو برای من هموار کنه
اگر شما به اون رشته یا مسئله علاقه داری، و احساس خوبی بهش داری ادامه بده
با قدرت
شک و تردید نداشته باش، به قول استاد بهش برس سیر شو ازش
گوش کن به ندای قلبت، اون بهت میگه مسیر درست کدومه
موفق باشی


3

سلام فائزه جان امیدوارم که حالت خوب باشه. چیزی که باید خیلی در موردش روی خودت کار کنی و اونو به خوبی یاد بگیری «قانون رهایی» هست. توی این قانون ما می‌پذیریم که یک خواسته‌ای رو داریم، در جهت رسیدن بهش تلاش خودمون رو می‌کنیم و سهم خودمون رو انجام می‌دیم، و نتیجه رو به خداوند واگذار می‌کنیم و منتظر می‌مونیم تا خداوند هم سهم خودش را انجام بده. نکته مهم اینه که این منتظر موندن باید با حال خوب همراه باشه. یعنی شما حال خوب خودت رو گره نزنی به نتیجه. و اینطور نباشه که بگی اگه من به خواستم نرسم خیلی بد میشه و بدبخت می‌شم و فلان. بلکه باید با حال خوب منتظر حصول نتیجه باشی. در مورد کنکور هم همینه. یعنی شما همه تلاشت رو می‌کنی و درستو می‌خونی و کنکورت رو میدی و منتظر می‌مونی تا نتیجه‌ای که انتظارش رو داری به دست بیاد. اصلاً نباید حال خودت رو بد کنی و ذهن خودت رو شرطی کنی که اگه خدایی نکرده توی کنکور اون رشته دلخواه رو قبول نشم اتفاق خیلی بدی می‌افته. نه عزیزم ارزشمندی و حال خوب تو نباید گره بخوره به قبول شدن توی رشته و دانشگاه خاصی.
امیدوارم که متوجه منظورم شده باشی، ما منتظریم تا هرچه سریع‌تر از نتایج فوق العاده‌ات برامون بگی.
در پناه الله باشی دوست ارزشمندم.


رفتن به بالا