گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش 2 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

61 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 953 روز

    وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ

    (سوره مبارکه هود88)

    و توفیق من جز به یارى خدا نیست

    بر او توکل کرده‏ ام

    و به سوى او بازمى‏ گردم .

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم بانوی عزیزم

    و همه دوستانم در ادامه این‌مسیر لبریزاز نور و عشقِ خداوند

    خدایا مگر می شود هرلحظه خود را به تو بسپارم و تو راهنما و هدایتگرم باشی و من آرامش نداشته باشم و ذره ای عوامل بیرونی بر من تأثیر گذار باشند،هر قدمی که برمی دارم نور است و عشق و معجزات تو ، باید در این مسیر هر لحظه بود و با شوروشوق و توکل به تو ادامه داد بدونِ هیچگونه پیش داوری تا بدانم در عالی ترین نقطه جهان ایستاده ام و وقتی حالِ دلم خوب لست انگار عالی ترین حالِ جهان را دارم ،خدایاشکرت.

    وقتی آرامش دارم و احساسم عالیست و بابت همه چیز خداروشاکروسپاسگزارم بی شک ذهنی باز و قلبی آرام را برای خود انتخاب کرده ام که در هر شرایطی فقط خیر می بیند و تمام سعی اش رفتار،گفتارو عملکرد نیک است که مورد خشنودی خداوندش باشد .

    یک عمر فقط دنبال رسیدن ها بودیم و خواسته هایی که آگاهی نداشتیم برایمان خیر است یا عذاب و از نعمت ها و فراوانی های خدادادیِ مان غافل ، معلوم نبود دنبال چه هستیم و همه درگیر عوامل بیرونی و تحت تاثیر رفتارها و برخوردهای انسان های دوروبرمان و کلی عصبانیت و حالِ درب و داغون چون هدفی نداشتیم فقط می خواستیم بگذرد و روز تمام شود ……

    اما امروز در مسیری هدایت شده ایم که بابت هر ثانیه به ثانیه بودن در آن باید سجده شکر گذاشت و سپاسگزار خداوند باشیم و هرروز قدمی به جلو برداشتن با احساس عالی ،با آرامش با دیدن سلول به سلول داشته هایمان ،دیگر وقت کم می آوریم و آنقدر غرق در شادی و دیدن زیبایی ها و شکرگزاری های مداوم شده ایم که دوست داریم زودتر روز شود و دوباره و دوباره عاشقی کنیم در هوایش ،در عشق لایتناهی اش آخ خدایا از کدامین فضل و کرم و مهربانیت ،سخن برآورم و شکرت را بگویم

    آنقدر در دلم جایت وسیع شده که دلم می خواهد فریاد بزنم آی آدم ها از لحظه لحظه های ناب بودنتان زیر سایه ایمانش می شود خود را غرق در بهشت دید ، تورو به همون خدایی که می پرستید ببینید در چه امنیت ،آرامش ، آسایش و وفور نعمت و فراوانی هستید چرا نمی بینید ولی چه می شود گفت ؟؟؟!!!!

    خدایا از شرایط زندگی ام آگاه هستی و از حالِ دلم باخبر ،لحظه ای نیست که شکرت ورد زبانم نباشد

    من حتی با گفتن نامت اشک شوقم جاری می شود

    از اینکه با مصطفی جانم سوار بر موتور رعنای مان بهترین و زیباترین لحظات را باوجودِ زیبای خودت برایمان

    رقم‌می زنی تا از زندگی مان نهایت لذّت ،عشق و شادی را تجربه کنیم ،تمام لحظات مان شده بودن در فرکانس آرامش واحساس عالی و شکرگزاریت

    عجب هدایتی در چنین جایی ،مکانی و سایتی و عجب مسیری و استادی ،کامل و توحیدی……

    با دیدن سریال ها و دوره های بی نظیرش که همه

    بی شک نعمت و خیروبرکت خداوند است،

    عالی ترین رابطه مان شکل گرفت و صاحب نعمت هاو دیدن آنها که هرروز شکرگزارترمان کرد و زیباترین و شیرین ترین لحظات را برایمان به ارمغان آورده است والحق دعوت به

    داشتن یک شخصیت خداپسندانه و یک زندگیه بهشتی غرق در نور الهی و هرروز معجزه وارتر و همان ادامه مومنتوم مثبت ….

    دنبالِ هیچ چیزِ مادی نباشیم که بیشترِنقطه ضعف مان زود رسیدن به خواسته های مادیست و عجله ونگرانی بابت این موضوع چرا که به سادگی و آسانی به سمتش هدایت می شویم ،

    هرآنچه که بخواهیم به وفور در این دنیا وجود دارد کافیست حالم با خودم خوب و خدایی باشد،آرامش داشته باشم و ذهنم آرام باشد و قلبم باز برای دریافت هدایت های خداوند و وقتی به این نقطه برسیم یعنی ایمانِ واقعی به خدا داریم در ادامه داشتنِ مومنتوم مثبت و دیگر نگران هیچ چیز نیستیم ،مسیر را باعشق به خودش ادامه می دهیم ، صندوقِ روزی در کسب وکارمان را خالصانه به خودش می سپاریم و در مواردی که وظیفه مان است طبق قوانین زیبایش ،عمل کرده و رفتار می کنیم، آنوقت می بینیم که چطور با داشتن آرامش و احساس عالیه ثابت در تاروپود وجودمان ، زندگی مان راحت و آسان پیش

    می رود ، یک امنیت خاطر یک اطمینانِ قلبی و یک حول حالنای اساسی که حالِ درونت را به احسن الحال دائمی تبدیل می کند ،امیدوارم توانسته باشم منظورم را بیان کنم،

    و تو دیگر نگران هیچ چیز نیستی و احساسِ سبکی و رهایی خاصی رو تجربه می کنی و خود را هرلحظه روی شانه های پرقدرت خداوند احساس کردن و او را در آغوش کشیدن …..

    همه این موارد تجربه روزهای زندگیه زیبای من شده است به لطف خداوند و بودن و ادامه دادنِ باعشق در این‌مسیر بهشتی و ادامه زیباو لذّت‌بخش مومنتوم مثبت

    و چه لحظاتی نورانی تر و شگفت انگیز تر از این لحظات ناب ….

    در پناه‌ خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند ،سعادتمند و عالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست …

    من روی شانه های خداوند بشینم و‌نشسته ام ،

    دیگه چی میخوام؟

    واقعا من دیگه چی میخوام ؟

    زندگیم آرومه ،

    این همه نعمت و فراوانی دارم،

    واقعا وقتی نگاه میکنم یکم تمرکز میکنم میبینم تمام اطراف من پر از فراوانی هاست،

    از خوراک و پوشاک گرفته تا روابط عالی با خانوادم با دوستم با آشنا حتی با افراد غریبه و مغازه دارها ،

    چند روز پیش رفتم خرید روغن میبینم خانمی که هیچوقت کلمه ای حرف نمیزد غش غش میخنده و بدون اینکه من جواب خاصی بهش بدم صحبتشو ادامه میده و دوست داره باهام حرف بزنه ،

    دیشب دارم ساندویچ میخرم میبینم آقای حسابدارشون کلی میخنده و صحبت میکنه باهام ،

    اینا هست دیگه چی میخوام؟

    یعنی دیگه باور کردم من اگر تمرکز کنم روی این سایت الهی و هروز کامنت بخونم‌کامنت بذارم نه از روی اجبار نه از روی این که ستاره هام بالابره نه از روی رقابت بلکه پرورش خودم رشد خودم ، من دیگه چیزی نمیخوام که ، باور کردم که هرموقع جلسه اول عشق و مودت و که بارها و بارها گوشش دادم و دوباره گوش میدم غیر ممکنه که به شب برسه و مشتری حسابی با اخلاق و پول زیاد بهم زنگ و‌پیام نده ،

    همین چند روز پیش من دوباره دوره عشق و مودت و شروعش کردم با تمرکز بالا و کلمه به کلمه رو مینویسم و قطعش میکنم با تمرکز جاهای مهمش و دوباره یادداشت میکنم ، به شب‌نرسید که مشتری بهم پیام داد و سفارش خیلی خوبی بهم داد که چند میلیون پول وارد حسابم شده فعلا ،

    مشتری که الان چند ساله برای من بیعانه نمیزنه خودش بهم پیام داد و گفت چقدر واریز کنم ؟؟؟!!!

    اگه اینا نشستن روی شانه های خداوند و آسان شدن زندگی نیست پس چیه ؟؟

    من دیگه چی میخوام واقعا جز اینکه بگم خدایا شکرت که من و توی این مسیر قرار دادی ، خدایا از خودت میخوام که حبس بشم توی این مسیر و رها بشم توی آغوشت روز به روز بهت نزدیک تر بشم که هیچ دوست و رفیقی نمیخوام جز خودت هیچکش فقط تو اصل تویی ریشه تویی ، زیبا تویی همه وجودم تویی خودت در پناه امن خودت نگهم دار …

    در پناه خداوند شاد باشید عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    محبوبه سما گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته فوق العاده ام.

    سلام خدمت همه دوستان و هم کلاسی های عزیزم

    سپاسگزارم از شما استاد گرانقدر به خاطر این دوره عالی و این مقاله شگفت انگیز.

    من آرزو هستم ک با اکانت خواهرم می نویسم چون دوره رو با هم خریدیم.

    واقعا این دوره یکی از بزرگترین نعمتهای خداونده ک براحتی و سادگی وارد زندگی من شد. ان هم در زمانیکه ک با تمام وجود بهش نیاز داشتم. یعنی قربون خدای مهربونم بشم ک اینقدر به فکر بنده هاشه. اول منو وارد مدار این دوره کرد و بعد این تضادی ک الان توش هستم برام پیش اومد.

    ک واقعا اگه تو این دوره نبودم نمیتونستم به این راحتی از این تضاد رد بشم. ولی الان در کمال ارامش و راحتی دارم زندگی مو میگذرونم و میدونم ک باید فقط مومنتوم مثبت و ادامه بدم. خدا خودش همه چیو اکی میکنه

    چون بارها به طرق مختلف بهم گفته ک صبور باش. ارام باش. مثبت باش. و مهم تر از همه به من اعتماد کن. ایمان داشته باش. خودم به بهترین.و ساده ترین شکل ممکن همه چیو درست میکنم.

    و من الان با وجود این تضاد بزرگ کاملا ارام و شادم و میدونم ک وعده خداوند حقه. و خدای مهربونم هیچ وقت خلاف وعدش نمیکنه.

    تا حالا هم بارها و بارها شده ک همه جوره هوامو داشته. و من اتفاقات مثبتی ک برام افتاده رو هیچ وقت نباید فراموش کنم و همینطور پر قدرت و امیدوار به مسیرم ادامه بدم

    چنتا از نتایجم و اینجا یاد اوری میکنم ک رد پایی بشن برام و ایمانم قویتر بشه

    1. من از شهر دور افتاده به شهر بزرگتر اورد براحتی. شهریکه خانوادم در اون زندگی میکنند. ک هر هفته می تونم برم پیششون و کلی با خواهرام در مورد قوانین حرف بزنیم و لذت ببریم

    2. شغل مورد علاقمو براحتی و سادگی و با عزت و احترام بدست اوردم. ک از صفر به درامدی پر برکت رسیدم. پربرکت برای اینکه شاید مبلغش زیاد نیس ولی فوق العاده برام برکت داره چون تونستم کلی برای خودم و دخترم لباس و پوشاک و حتی طلا بخرم. برای خونم کلی وسیله خریدم. پس انداز دارم

    اینها چیزاهایی هستن ک قبلا حتی توی خواب شبم هم نمی دیدم. ولی الان دارمشون

    3. رابطم با همسرم بسیار بسیار عالی شده و حتی با اطرافیانمم خیلی رابطم بهتر و عالی تر شده

    4 دیگه سعی مبکنم از رفتار دیگران نرنجم و نخوام کسیو تغییر بدم همه رو با همون ویژگیهای ک دارن دوست دارم. در صورتیکه قبلا اینطور نبودم

    5. تونستم چشامو لیزیک کنم. و الان به مدت 8. نه ماهه ک عینک و از زندگیم حذف کردم.

    9. تو نستم چندین دوره از استاد تهیه کنم. پولش هم براحتی برام جور میشد

    10. و از همه اینها مهم تر و عالی تر رابطم با خدای خودمه. ک الان دارم در ارامش با خدای مهربونم حرف میزنم. و اونم با جون و دل به حرفام گوش میده. و میگه دیگه چی میخوای ارزوی قشنگم.

    اینقدر وقتی باهاش حرف میزنم حالم عالی میشه و حس سبکی و پرواز بهم دست میده ک حد نداره. الان میدونم ک این خدا چقدر مهربونه و چقدر قدرتمنده و چقدر منو دوست داره و عاشقمه. . و میخواد ک من از تک تک لحظه های زندگیم لذت ببرم و ارامش داشته باشم.

    میدونم و مطمانم ک این همون چالشی ک اگه بتونم مومنتوم مثبت وحفظ کنم.و ازش با حال خوب بگذرم صد در صد پاداش بسیار بزرگی برام خواهد داشت. چون این وعده خداونده برای من. ک بارها و بارها در خواب و بیداری. نویدش و بهم داده.

    خدایا با تموم وجودم ازت سپاسگزارم. امیدوارم بتونم تا ابد در همین مسیر باشم و ادامه بدم. به نجواها اجازه ورود ندم. امین

    سپاسگزار استاد گرانقدر و فوق العاده ام هستم. امیدوارم عمر طولانی و با عزت داشته باشید و همینطور تا ابد برامون فایل و دوره بزارید. متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    خدا را شکر که توانستم دوباره اینجا کامنت بذارم.

    دورادور خبرهای دوره هیجان انگیز جدید را دنبال میکنم و کلی ذوق میکنم. دم همه تون گرم.

    انشالله منم توفیق داشته باشم باهاتون همراه بشم.

    ممنونم که تجربیاتتون رو از این دوره مینویسین. خیلی خیلی جالب و لذت بخش هستند و حتی برای من که توی دوره نیستم، ایده جدید دارند.

    آقا خواستم یک اتفاق قشنگی که چند روز پیش برام افتاد رو باهاتون به اشتراک بذارم.

    هفته پیش، من و رفیقم، دکتر امینی، بعنوان نویسندگان کتاب‌های انتشاراتمان، برای گرفتن ایده، پیش یکی از مروجین معروف کتاب کودک رفته بودیم. ایشون خانم محترمی هستند که توی شهرما عالی کار میکنند. بهترین و دست اول ترین کارها رو برای بچه های کوچولو میارن و در یک باشگاه کودک به خانواده ها ارائه میدن.

    فضای اونجا کمپلکس انرژی مثبت هستش!! یعنی از بس انرژی مثبت و حال خوب داره، رو به انفجاره!

    نمیتونم توصیف کنم که چقدر زیباست دیدن بچه های آرام و شاد و کتابخوان، از سن یکسال تا هفتاد سال!!:))) اونجا، همه کنار همدیگه هستند. اتوپیای من، آن باشگاه هست!

    کتابهامون رو برای بازار یابی اونجا برده بودیم تا معرفی کنیم و ایده کتاب جدید هم بگیریم.

    وای خدایا، الان که دارم اینها رو مینویسم، میون آفتاب ، جل جل بارون بهاری توی آفتاب! روی شهر ما شروع شد!.. تبارک الله احسن الخالقین. ممنونم ارباب بی بدیل عالم.

    خلاصه، اونجا یک دختر کوچولوی یکسال و نیمه بود که چشمهای درشت کنجکاوش رو به ما دوخته بود. وقتی براش یکی از کتابهامون رو خوندیم، ذوق کرد و جوری خندید که من داشتم از خوشی بیهوش میشدم!

    خانم مروج کتاب ، میزبان ما، گفت که این دختر هوش بسیار غریبی داره که البته به خاطر رسیدگیها و توجه ویژه مادر دندانپزشکش هست که به خاطر حضور این فرشته، موقتا از کارش انصراف داده.

    القصه، ما سرگرم صحبت و مذاکره بودیم که متوجه شدم مادر آن دختر کوچولو، حدود یک میلیون تومان کتاب برای دخترش خرید و خواست با ما خداحافظی کند.

    در آن موقع، دختر کوچولو، یکی دیگر از کتاب‌های ما را که برای نمونه آنجا برده بودیم، از روی میز برداشت و عاشقانه توی بغل گرفت! من، آن کتاب را خیلی دوست دارم، چون 14 ماه، یکسره رویش کار کردم…برای من، آن کتاب، معنی خاصی داره. مثل یک بچه که ته دلت، بیشتر دوستش داری!!

    مادر دختر کوچولو گفت: یاسمین، تو اینو میخوای؟ ببخشید، این کتاب، فروشیه؟

    خواستم با ذوق بگم: نه، اصلا قابل نداره!

    ولی قبل از اینکه ما حرفی بزنیم، آن خانم پول کتاب را حساب کرد!

    وقتی متوجه شد که ما نویسندگان کتابیم و خانمم هم تصویرسازی کرده، گفت: دعا میکنم نور این کار قشنگی که برای بچه ها کردید، به زندگیتون بتابه.

    و من، یک هفته ست که لبخند و صورت قشنگ آن دختر کوچولو، جلوی چشمانم هست.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام. امیدوارم حالتون عالی باشه.

    به تمام دوستانی که در این دوره هستند و توانسته‌اند انقدر نتایج عالی بگیرند تبریک می‌گویم و این نشون میده که آنچه استاد میگوید نتیجه بخش و درست هست و خود من هم جز افرادی هستم که انچه برای دوره پرداخت کردم به حسابم برگشت خورد و بیشترین درآمد پروژه‌ای که تا الان گرفته بودم رو برای یک پروژه دریافت کردم. ولی برخی دوستان ماشاالله نتایج خیلی عالی‌تر از من گرفته اند که باعث افتخار من هست و تبریک بهشون میگم و اگر من آن تغییر مالی چشمگیری که دوست دارم بی‌افتد هنوز اتفاق نیفتاده است به خاطر عملکرد ناکافی خودم هست و البته تکامل باید طی شود. به همین دلیل به خودم تعهد میدهم که آموزه‌های استاد رو بیشتر جدی بگیرم و روی خودم کار کنم تا بتوانم نتایج بزرگ تر و بزرگ تری بگیرم.

    یکی از مواردی که به عمل کردن بهش واقعا باعث بهبود چشمگیر در روابط من شده این هست که در تمام جنبه ها و آگاهی هایی که از این سایت دریافت کردم حتی تمارین تمرکز بر نکات مثبت هم باهاش با دیگران صحبت نمی‌کنم و کلا این دندون تمرکز بر دیگران رو کشیدم و الان روابطم با اینکه خوب بود بسیار روان‌تر و بهتر از گذشته شده و مقاومتی رو از سمت افراد دریافت نمی‌کنم. من قبلا درمورد مطالب دوره ها با افراد صحبت نمیکردم ولی در مورد نکات مثبتی که در فایل‌ها میدیدم صحبت میکردم و همین باعث ایجاد مقاومت توسط افراد میشد. البته این باور نونهال هست و باید مرتب بهش بپردازم و یادآوریش کنم تا پایدار و پایدار تر بشه.

    مورد دیگه این هست که من سعی میکنم اجازه ندم مومنتوم منفی شکل بگیره و وقتی حسم میره به سمت بد شدن این سوال رو از خودم میپرسم که الان چه نعمت‌هایی تو زندگیم دارم که بابتشون سپاسگزارم و تمرکزم رو تغییر میدم و شروع میشه به اومدن بیرون از اون حس. یا این سوال رو میپرسم که الان دارم به چه چیزی فکر میکنم که حالم رو بد کرده؟ و بعد سعی میکنم زاویه دیدم رو تغییر بدم به اون اتفاق. حتی یک سری کارهای فیزیکی هم که حالم رو بهتر میکنه انجام میدم مثل دوش گرفتن. هنوز قوی نشدم و باید بیشتر روی کنترل ذهنم کار کنم. برنامه دارم که فایل‌های دوره که تا اینجا اومده رو دوباره مرور کنم و همچنین قسمت هایی که تمرینش رو انجام ندادم در سایت رو تمرینش رو بنویسم.

    یک مسئله‌ای که من دارم این هست که خیلی زود فراموش میکنم که استاد در دوره چه گفته بود و با اینکه بارها و بارها فایل رو گوش میدم انگار توی ذهنم ثبت نمیشه چه تمرینی داده بود استاد و در ذهنم نمیمونه. شاید خیلی کمال گرام و میخوام همه چیز رو عالی یاد بگیرم. که اگر راهکاری برای این مسئله دارید لطفا به من کمک نمایید. سپاسگزارم.

    دوستتون دارم امیدوارم نتایجتون هر روز بهتر از دیروز بشه و هر روز رشد کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    مریم خلوصی گفته:
    مدت عضویت: 1825 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    تشکر ویژه از خانم شایسته بابت مقاله هایی که زحمتش رو میکشین

    میخوام درباره اتفاق های اخیری که برام افتاد و تونستم با Time Out و ایجاد ممنتوم مثبت ذهنمو کنترل کنم بگم براتون

    چند روز پیش با پسرم به بازار رفته بودم وشب برگشتیم موقع خواب وقتی دنبال گوشیم گشتم دیدم نیست خیلی ترسیدم و استرس گرفتم چون اطلاعات مهمی داخلش بود و از اون گذشته گوشی گرون قیمتی هم بود ، یادم افتاد توی تاکسی به گوشیم نگاه کردم پیش خودم گفتم حتما افتاده داخل تاکسی و راننده متوجه نشده و الان گوشی توی ماشینه و راننده رفته خونه برا همین جواب نمیده ، سریع به برادر زادم که توی تاکسی رانی کار میکنه و اطلاعات همه‌ی راننده هارو داره زنگ زدم و با دادن مشخصات راننده و اسم راننده (اسمش روی قبض کرایه بود) برادر زادم به راننده زنگ زد و راننده هم بنده خدا کلی گشته بود ولی گوشی رو پیدا نکرده بود خلاصه که من با گوشی همسرم به برادر زادم زنگ زدم و همسر هم متوجه شد که گوشیم گم شده و شروع کرد به سرزنش کردن فوق‌العاده مرد خوب و دستو دلباز و مهربونیه ولی اون شب روی مود خوبی نبود و من هم متوجه شدم که آها مریم جان الان وقتشه که نشون بدی این چند سال با آموزه های استاد از خودت چی ساختی سریع شروع کردم اول افکار منفی رو خاموش کردم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم یعنی به خودم Time Out دادم و قلبمو باز کردم وقتی ذهنمو خاموش میکنم و قلبو باز میکنم نام خودآگاه لبخند میاد روی لبم و همین باعث می‌شد همسرم عصبی بشه ولی بچه هام که تایم بیشتری با من هستن دقیق میدونستن که من دارم خودمو و افکارمون کنترل میکنم همسرم با حالت قهر رفت خوابید و منم با همون حالت آرامش رفتم توی تخت ولبخند همچنان روی لبهام بود همونجا بهم الهام شد نگران نباش گوشی توی روسری فروشی جا گذاشتی و اونا هم گوشی رو گذاشتن مغازه برا همین جواب نمیدن . به قدری این فکر بهم آرامش داد که فهمیدم الهام بود و خدا بهم گفت و با آرامش تا صبح راحت خوابیدم صبح همسر باز با همون حالت ناراحت رفت سر کار و ما هم باید آماده می‌شدیم که ساعت 10 با همسرم و خواهر شوهر و مادر شوهرم قرار بود بریم تهران برای کف پای پسرم که تخت هست وقت دکتر داشتیم و من اینترنتی وقت گرفته بودم و شماره پذیرش و آدرس و … توی گوشی من بود خلاصه که ساعت 8/5 روی پلاستیک روسری رو نگاه کردم دیدم شماره فروشنده روشه و سریع زنگ زدم گفتم دیشب گوشیم توی مغازه‌ی شما جامونده ؟ اونم گفت بله نیم ساعت دیگه بیا ببر منم سریع رفتم و گوشی رو گرفتم و به همسرم زنگ زدم و با خوشحالی جواب داد پیدا شد؟ گفتم بله که پیدا شد من مطمئن بودم پیدا میشه

    و این اتفاق ناخواسته به من ثابت کرد که چقدر رشد کردم و چقدر با آدم های اطرافم فرق دارم طوری که هر کس جای من بود عکس‌العمل متفاوتی نشون میداد چون دخترم میگفت من صبح رفتم مدرسه به دوستام گفتم گوشی مامانم گم شده و دوستام کلی ناراحت شدن و گفتن حتما مامانت خیلی گریه کرد و ناراحت بود و دخترم گفته بود نه اتفاقا خیلی ریلکس و آروم بود و لبخند هم میزد

    و این یک روز از زندگیه منه و کل زندگی من با آموزه های استاد و عمل به آموزه ها زیرو رو شده ، از همه لحاظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    چقدر عالی که در حال نوشتن ایت کامنت و این تمرین فوقث العاده هستم

    همیشه ترس تو وجودم داشتم

    همیشه نگران مشکلات و اتفاقات نیامده بودم

    همیشه درگیر حرف ها و تایید دیگران بودم

    امروز برای خودم باورهای محدود کننده ام را نوشتم و در کنار هر کدام از آنها یک باور عالی و خوب را گذاشتم

    با کاردن روی این باورها و تمرین و تکرار آنها را بخشی از وجود خودم خواهم کرد

    می دانم که روند من رو به رشد و بهتر شدن است

    پس ادامه می دهم و به جلو می روم

    می دانم که در نهایت من با این باورهای خوب بهترین نتایج را خواهم گرفت

    باورهای محدود کننده در من

    باور کمبود

    تمام شدن پول

    کم آوردن پول

    تنها بودن

    کار بلد نبودن

    ندانستن یک کار

    توکل به خدای خودم را از دست می دهم

    او را فراموش می کنم

    با عقل خودم حسابگری می کنم بجای اینکه از ندای قلب و الهام قلبی خودم کمک بگیرم

    هر زمان که دو دو تا حسابگری کردن در نهایت دبشوره و استرس برای من به ارمغان نداشت

    نگاهم به دستهای مشتری است که به من پول بدهند بجای اینکه حواسم به این باشد که مشتری با حال خوب از مغازه من بیرون می رود

    باور کمبود دیگر در این من این است که من دست تنها هستم

    این زمانی رخ می دهد که از او غافل می شوم

    باور خوب

    اکنون به خودم می گویم همان خدایی که دیروز و قبلا هوای من را داشته است همان او باز هوای من خواهد داشت

    بدانم که خودم به تنهایی برای خودم کافی هستم چرا که دستهای هدایتگر او همیشه در کار است

    نکته مهم دیگر

    صبور باشم

    کمتر عجله کنم

    شتابزده نباشم

    این باور خوب را برای خودم در حال نهادینه کردن هستم که همه چیز برای من به بهترین شکل ممکن رقم خواهد خورد

    باور خوب

    همه چیز برای من بهترین خواهد شد

    همه چیز برای من به بهترین شکل تمام خواهد شد

    همه چیز برای من بهترین خواهد بود

    یادم باشد

    یادم باشد

    یادم باشد

    صبر و زمان همیشه خیلی از کارها را برای من هموار خواهد کرد

    اکنون من موفقیت های قبلی خودم را لیست کرده ام و هر از مدتی آنها را باز برای خودم می خوانم

    بدهی های مالی خودم را تسویه کردم

    از شغل کارگری بیرون آمده ام

    اکنون خودم صاحب کسب و کار شخصی خودم هستم

    اکنون خودم صاحب برند شخصی خودم هستم

    چند پروژه کاری و راه اندازی و شماوره داشتم

    ایده هایی که به ذهنم می آید را عملی می کنم و بهترین نتیجه ها را می گیرم

    خودم کارفرمای خودم هستم

    همیشه پول تو جیبم است و دیگر منتظر سر ماه و دریافت حقوق نیستم

    اینها موفقیت های من است

    به خودم می گویم وقتی که توانسته ام به اینها دست پیدا کنم پس باز هم بیشترش هم می توانم داشته باشم

    این به من امید و انگیزه می دهد

    چقدر نوشتن این مطالب برای خودم باز لذت بخش بود

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  8. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم و مریم شایسته مهربون و شمایی که داری کامنت من رو میخونی

    اول از همه بگم که بعضی وقتا آدم از هدایت خداوند متحیر میشه،دقیقا سوالی رو پرسیدم از خداوند که جوابش توی همین مقاله بود و پاسخ سوالم داده شد،هربار که این اتفاق میوفته متعجب میشم که خدایا تو چقدر قدرتمندی که به راحتی این شکلی بندگانت رو‌ هدایت میکنی و راه حل ساده اما ریشه ای جلوی پاشون میذاری

    دوم اینکه استاد عباسمنش کسیه که توی‌ معرفی محصولاتش و مقالاتی که راجب محصولاتش مینویسه و توضیح میده نه تنها کم نمیذاره بلکه کامل و مفصل راجب همه‌چیز صحبت میکنه،یعنی آدم از همین آگاهی ها میتونه نتیجه بگیره و وارد دوره اصلی بشه که خیلی نکته قابل تحسین و مثبتیه،این یعنی کار با صداقت و جون و دل که عشق داخلش موج میزنه!! که اگر همچین چیزی نبود من جواب سوالم رو از این مقاله نمیگرفتم

    یکی از چیزهابی که بیشتر از همه توجه من رو جلب کرد بحث تمرکز روی خودم بود،اما ایندفعه دقیق تر درکش کردم و با خوندن این مقاله به این نتیجه رسیدم تمرکز روی رشد خودت،احترام به نظر و عقاید دیگران،برچسب نزدن به دیگران،مقایسه نکردن و برتر دونستن یا پست تر دونستن خودت نسبت به دیگران،قضاوت نکردن،عدم تمرکز برای تغییر دیگران و… قبل از اینکه لطفی در حق دیگران باشه لطف در حق خودته!چون از ایجاد مومنتوم‌ و دیدگاهای منفی جلوگیری میکنه و باعث میشه بتونی اکثر اوقات حالا نگیم همیشه بخش خوب آدم هارو ببینی چون همونطور که استاد عباسمنش گفتن:آدما یه روی خوب دارن یه روی بد بستگی به تو داره کدوم روشون رو ببینی و این ذهنیت های مثبت که پشت هم کار میکنن باعث میشن روابط عالی رو تجربه کنی همونطور که به شکل های مختلف دانشجوهای دوره راجبش صحبت کردن

    این موضوع به شخصه پاشنه آشیل من بود و اگر نگیم بزرگترین جز بزرگترین دلایلی بود که باعث میشد ذهنم تو یک چرخه از افکار منفی بیوفته و حالم رو بگیره و اجازه نده که بتونم اون تفکر مثبت رو به طور مداوم ادامه بدم یا حداقلش تو زمان کوتاه برگردم به مسیر درست

    یک‌چیز دیگه که متوجه شدم آدم یه مقدار که روی مفهوم مومنتوم تمرکز میکنه و به یه آگاهی راجبش میرسه در زمان هایی که ذهنش شروع میکنه به ساخت افکار منفی میتونه پاشنه آشیل هاش،باورهای مخربش،ترمزهاش و….. رو پیدا کنه و باورهای بهتری رو جایگزینشون کنه و بفهمه که چی باعث شده ذهنش شروع کنه به منفی بافی و تریگری که این جرقه رو زده رو پیدا کنه

    و چقدر جالب تو این مقاله توضیح داده شده که ذهن حتی با این قانون که فکر منفی=اتفاقات بد تو رو داخل مومنتوم‌منفی میندازه و چقدر خود من از این طریق وارد یه چرخه منفی شدم که هرچقدر زور میزدم نمیتونستم ازش خلاص بشم و زور زدنه اوضاع رو بدتر میکرد

    ته همه اینها آدم اینو متوجه میشه که مهم ترین اصل برای دریافت خواسته ها همین مومنتوم‌ مثبت است و اینم این شکلی نیست یه دکمه بزنی یا اعداد کیهانی(نمیدونم چی هستن حتی)بنویسی یهو تغییر کنه بلکه یه تکاملی میطلبه و این چیزی بود که استاد تو دوره ها و فایل عای رایگان زیادی بهش اشاره میکرد که به شخصه باعث میشد حرفاشون بیشتر به دلم بشینه چون آگاهی که استاد راجبش صحبت میکرد بوی واقعیت میداد نه داستان شاه و پریان

    خیلی خیلی لذت بردم از این مقاله فوق العاده دمتون هزاربار گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام به مریم خانم شایسته عزیز. این متنی که دارم مینویسم مختص به شما هست و امیدوارم آن را بخوانید.

    درست هست که در جلسه هفتم هم جهت با جریان خداوند استاد در مورد شما مثال زد که متن‌هایی که مینوشید در سفر چندین ساعت زمان می‌برد و از روی کمال گرایی بوده و خیلی کار رو به خودتون سخت می‌گرفتید اما میخواهم از شما تشکر کنم بابت این کاری که انجام می‌دادید! بله در زمان سفر به دور آمریکا وقتی در ابتدا دوره بودیم من از ان متن‌ها بسیار یادگرفتم که شما با وسواس نوشته بودید. حتی الان که سفر به دور آمریکا رو باز هم شروع کرده ام متن های شما رو میخونم تا به درک بالاتر برسم. واقعا کیفیت متن‌ها در سفر به دور آمریکا بالا بود و راهگشا برای من. انگار خداوند کاری کرده بود که شما دقیقا در خصوص مسائل اصلی من در آن دوران متن بنویسید و هر جلسه که قرار میدادید آن نوشته‌ها کمک بسیاری به من می‌کرد که مشکلاتم و ایراداتی که دارم را برطرف کنم و بفهمم کجای نگاهم و باورم ایراد داره. حتی فایل‌های قدیمی‌ای که روی سایت هست اون جاهایی که شما متن‌های صفحات رو نوشتید و توضیحات در خصوص اون فایل ارائه کردید کلید‌های مهمی به من در درک اون فایل و درک قانون داده. یکجورایی برام تمرین در عمل استفاده کردن از آگاهی ها هست. واقعا توانایی شما در نوشتن متن‌های مطابق با قانون تحسین برانگیز هست. هرچند که گاهی هم پیش می‌آید که من دقیقا آنچه باید درک کنم از نوشته‌های شما را درک نمی‌کنم چون شما تمام دوره‌ها رو کار کردید و آگاهی جامع‌تری دارید و کلماتی که بیان میکنید آگاهی یک دوره پشتش هست اما همان متن‌های نسبتا سنگین هم به من در پیشرفتم بسیار کمک کرده است. مثلا یادم هست وقتی شما درباره این موضوع صحبت میکردید که اصل لان است و فرع فلان من نمیفهمیدم چی میگویید و اصلا داستان اصل و فرع را نمیدانستم. فکر می‌کنم دلیل تاثیرگذاری متن‌های شما این هست که بر اساس هدایت خداوند می‌نویسید و همچنین به قانون اشراف دارید و به آن عمل می‌کنید. مثلا در فایلی که در خصوص تمرکز بر نکات مثبت افراد استاد اماده کرده هست و فایل نسبتا قدیمی‌ای هست اون متنی که شما در خصوص اون فایل نوشتید دقیقا برای من حکم تمرین داره. سوالاتی که بیان کردید برام واضح کرد کجای داستان هستم، اینکه «چقدر در زمانی که فلان در فرد در زندگیت اشتباهی رو انجام داده چقدر در اون زمان‌ها میتوانی نکات مثبت‌اش را ببینی و به آن توجه کنی؟» و من هر بار به این متن فکر میکنم میفهمم که در عمل چقدر باید روی خودم کار کنم که ناخوداگاه حتی در این زمان‌ها هم تمرکزم را ببرم روی نکات مثبت افراد و فرکانس خوب بفرستم. متن‌هایی که در خصوص راهکارهای برای مسائل شما نوشتید در خصوص پاسخ به دوستان هم فوق العاده هست. مخصوصا اون قسمتی که برای دوره عشق و مودت گذاشتید که تفاوت باورها با دانسته‌ها رو توضیح دادید و اون خودش دقیقا مثل یکی از فایل‌های راهگشا استاد هست، از نظر کیفیت واقعا هم سطح همون فایل‌هاست و به من خیلی کمک کرده و البته هنوزم باید مطالعه اش کنم تا در توهم «باور کردم» گیر نکنم. خواستم از طریق این متن از شما تشکر کرده باشم و امیدوارم نوشته‌های تاثیرگذارتون رو ادامه بدید چون کیفیت به مراتب بالایی دارد. و البته پیشنهادی هم که دارم این هست که تا میتونید ساده بیان کنید و تمرینات ساده سازی شده بدهید تا ما بتونیم بهتر درک و عمل کنیم چون خیلی از علم و آگاهی و درکی که شما و استاد عزیز دارید رو من ندارم چون در تمام دوره ها نبوده ام ولی دوست دارم درک کنم و بفهمم پس ساده‌ و ساده‌تر بنویسید.

    سپاسگزارم از شما و امیدوارم خداوند بهترین‌ها رو بهتون ارزانی کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  10. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    دو مقاله اخیر در سایت به خوبی و دقیق اتفاقاتی که داره در دوره هم جهت با جریان خداوند میفته رو توصیف کرده. از نظر من که تمام دوره‌ها به جز دوره عشق و مودت و دو بخش آخر قانون آفرینش را دارم و همه شون رو بارها گوش کردم و دفترها پر کردم و توی زندگیم ازشون استفاده کردم، ولی دوره هم جهت با جریان خداوند یک جنس دیگه‌ای از آگاهی‌ها را ارائه میده که به نظرم خیلی دقیق و کلی داره قوانین خلق زندگی دلخواه رو توضیح میده به شکلی که میشه گفت یک «تئوری همه چیز» به انگلیسی «Theory of Everything» هستش.

    تئوری همه چیز یک مفهوم در فیزیک نظری هست که به دنبال ارائه یک نظریه جامع و واحد برای توصیف تمام نیروهای بنیادین طبیعت و تعامل بین اونهاست. حالا من دوره هم جهت با جریان خداوند رو تشبیه می‌کنم به همین تئوری همه چیز که انصافا به خوبی تونسته یک درک جامعی از نحوه کارکرد جهان هستی برای خلق اتفاقات دلخواه در زندگیمان به ما بده. یعنی یک دوره‌ای هست که میشه گفت یک تئوری همه چیز برای خلق زندگی دلخواه است.

    جلسه اول تا پنجم و مقدمه جلسه ششم یک منطق بسیار بسیار محکم و قدرتمند در دست من به عنوان دانشجو میذاره که انگار خود به خود یکسری اهرم‌های رنج و لذت توی ذهنم میسازه که ممنتوم منفی از مثبت رو تشخیص بدم و در مسیر فرکانسی خواسته‌ها در هر جنبه‌ای باقی بمونم. حالا اتفاقاتی که توی زندگیم افتاده و دارم تجربه می‌کنم رو شاهد و گواه این موضوع هستند. در طی این سال‌ها تا به حال اینقدر خودم رو هم فرکانس با یکسری خواسته‌ها و برکت‌ها ندیده بودم. اینقدر خودم رو نزدیک و در یک قدمی خواسته ندیده بودم. حالا سر فرصت توی کامنت‌های دوره در موردش صحبت می‌کنم. ولی اینو میخوام بگم که تا به اینجای مسیر اینقدر احساس یکی بودن با خواسته‌ها احساس می‌کنم که تنها چیزی که برام باقی مونده سپاسگزاری هست. چون از نگاه خداوند همه نعمت‌ها و ثروت‌ها هستند و وجود دارند، یعنی خواسته‌ها از قبل وجود داشتند فقط کافیه باهاشون هم فرکانس بشی. و من نحوه هم فرکانس شدن باهاشون رو تو دوره هم جهت خیلی خوب یاد گرفتم.

    در ادامه جلسه یک تا پنج که میشه گفت یک مقدمه و اساسی‌ترین قدم برای هم جهت شدن با جریان خداوند هست. بعد جلسه ششم کلید اصلی دوره و درک یک آگاهی‌ایه که فکر میکنم درکش شروع کننده جریان نعمت‌ها به زندگی هست. چون به صورت خودکار و خودجوش شما در مسیر خلق کنندگی قرار می‌گیری بدون اینکه عبارت «من خالق شرایط زندگی خود هستم» رو صورت یک ورد خشک و خالی و بی‌احساس-اون هم از طریق ذهنی که پر از باورهای محدود کننده هست یا با همان رفتارهای محدود کننده قبلی- تکرار کنی. اینجاست که برای من که این همه دوره رو توی سایت گوش دادم تازه همه اون آگاهی‌ها به هم وصل میشه و یک اتفاقی درون من میفته که فقط میگی خدایا شکرت. که بعدش یک احساس آرامش و اطمینانی بهت دست میده که وصف ناپذیره. و یک احساس وحدت و یگانگی رو درون خودت تجربه میکنی. این تازه اتفاقیه که درون من افتاده. بعدش من نشونه‌هایی رو توی زندگیم دیدم که تا به حال تجربه نکرده بودم. قبلا نشونه‌ها ضعیف‌تر بودن، یا اگر ضعیف‌تر نبودن حداقل بعد مدتی اثرشون خیلی کمرنگ میشد. الان جنس نشونه‌ها یه جوریه که همینجوری افتاده روی ممنتوم مثبت و به احساس داشتن خواسته از همین الان رسیدم.

    از همون جلسه اول این دوره ما وارد عمل کردن میشیم و باید به صورت عملی با یکسری تمرینات بلافاصله شروع میکنیم که قدم بذاریم در مسیر خداوند. الان که جلسه هفتم هستیم احساس میکنم مثلا انگار داریم آروم آروم میریم روی دوش خداوند یعنی داریم میگیم خدایا من اومدم روی دوش تو، حالا نوبت توئه! چون از جلسه هفتم باورهای مرجع شروع شده و داریم خودمون رو هم جهت می‌کنیم با تنها جریان خیر در جهان یعنی خداوند.

    همانطور که گفتم این دوره یک «تئوری کلی و همه چیز» برای خلق زندگی دلخواه ارائه میده که به نظرم اولین باره در جهان همچین توضیح کاملی برای خلق زندگی دلخواه ارائه شده که استاد عباسمنش با دقت و به زبان ساده و قابل فهم و با کلی مثال کاربردی و تمرینات عملی نحوه اجرای این قانون کلی را به ما ارائه میدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای: