روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 41
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر گروه تحقیقاتی عباس منش و دوستان عزیزم
من احتیاج به راهنمایی شما دارم
من در این صفحه تا 29 مین روز این سفر پربرکت رو دارم در صورتی که الان روز 36 م تاریخ 97/10/6 هستیم.
و من هر چی میگردم فایل روز 36 ام (داستان شگفت انگیز یک آرزو) رو تو سایت پیدا نمیکنم.
کاش این ذربین بالی صفحه فایل مورد نظر ما رو پیدا میکرد ولی اسم فایل رو اونجا سرچ میکنم مطالب دیگه ای میاره.
چطوری سریعتر فایل مورد نظرم رو در سایت پیدا کنم؟؟؟
سپاسگزارم از راهنماییتون.
بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم….
از خدا از استاد از دوستان با عشق سایت.
سلام
دوست عزیز هم فرکانسی ام
ممنون از پیامی ک برای من، در قسمت دیدگاه های پروفایلم ب یادگار گذاشتید.
.
من نیز در پروفایلتان پیامی را با مهر، تقدیمتان کردم.
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
به نام خدا
سلام خدمت استاد و همه گروه
این فایل برام مرور روزی بودکه اتفاقی اشنا شدم با این سایت ؛ هدایت خداوند مهربان بود واقعا سپاسگزارم و سجده میکنم خداوند رو که من رو به این مسیر هدایت کرد ازمسیری سخت که درآن بودم تا به ارامش برسم .خیلی خوبه مثل غذا خوردن میمونه و مثل نفس کشیدن هر روز برای ادامه زندگی این قوانین هم باید رو خودمون کار کنیم تا اون ارامش رو هر روز تجربه کنیم .
سلام به همه ی همسفران عزیز امروز 14 همین روز سفر ی است که آغاز کردم فایل امروز تلنگری بود برام خیلی وقته دارم روی این باور کار میکنم که بتونم توی باغی که دارم ویلایی با همون ویژگیهایی که استاد فرمودن و آنطوری که توی رویاهام دارم را بسازم اما یه سری موانع ومحدودیت سر راهم بود که امروز فهمیدم خودم این باورها را ساختم الان مصمم شدم باقدرت پیش برم همانطور که استاد تونستن من هم میتونم خالق ارزوهام باشم ما باید از اجدادمان بیاموزیم که چطور زندگی غار نشینی را تبدیل به کاخ نشینی کردن مانباید تابع شرایط باشیم بلکه بقول استادم شرایط را بنع خودمان تعغیر بدیم خدایا دوست دارم که چنین قدرتی به ما عطا کردی که خالق زندگی خودمان باشیم از روزی که با استاد آشنا شدم چقدر زندگیم تعغیر کرده احساس میکنم قوی تر شدم باسپاس از استاد عزیزم ومریم جون که لیدر این سفر هستن
سلام.من خیلی وقته که تو این سایت هستم و چند تا محصول هم خریدم نزدیک ۲ ساله.وقتی وارد سایت شدم و محصول خریدم یه پس انداز بابت پول پیش خونه داشتم.وقتی محصول خریدم درامدم خیلی کم بود دقیقا از بعد از اون بود که شروع به رشد کردم از اون موقع تا الان تقریبا درامدم ۱۰ برابر شده.اما همش فکر میکنم درامدم باید خیلی بیشتر بشه.باید یه پیشرفت عالی داشته باشم.
هر چی در میارم بابت قسط وبدهی پرداخت میشه.پس انداز ندارم.همیشه سعی من براینه که باورهامو تغییر بدم اما حس میکنم که نشده.اینقدر سرم شلوغه که وقت ندارم به خودم برسم.شایدم حوصلشو ندارم.یه چند وقتیه که میخوام کامنت بزارم و وضعیتمو بگم اما خجالتم میشه وقتی کامنتخای بچه ها رو میخونم که همشون در حال رشد و ترقی اند و حالشون خوبه.و من حالم خوب نیست.میترسیدم که حال شما رو بد کنم.استاد گفت بنویسید تا معجزات روببینید منم اومدم که از امروز که شنبه است زندگیم واقعا عوض بشه.ممنونم که کانت من رو خوندید.دوستان و استاد گرامی دوستون دارم
سلام به همه همسفران مهربونم و استاد بی نظیرم
بهترین کسی که می تونه به آدم انگیزه بده خودشه
هر وقت کم انرژی یا بی حالم فهمیدم دلیلش نجواهای شیطانه که حالا مگه چی میشه ولش کن بعدا که ریشه تمام این حرکت نکردن ها و بی حالی ها احساس بی ارزشی است که از سمت شیطان ما می پذیریم. اما من دیگه نمی خوام حرفشو گوش بدم و می گم من بسیار ارزشمندم و از هر لحظه زندگیم لذت می برم من فوق العاده ام من بی نظیرم من بنده خوب خدا هستم خدای مهربان همه گناهان من رو بخشیده و من رها و آزادم و آماده دریافت نعمت های بخشنده مهربان هستم من لایق دریافت نعمت های قشنگ خدا هستم . خدا با منه و من قسمتی از خدا هستم من لایق بهترین ها هستم خداوند ما منه و همیشه خیر من رو می خواد و من رو هدایت می کنه به راه راستش راه کسانی که به اون ها نعمت داده . خدای مهربان بابت همه همسفرام و استاد فوق العاده ممنون و سپاس گذارم
روز هفتم سفر شگفت انگیز من
تصمیم گرفتم همانطور که امروز توی هتل از بین غذاها بهترین رو برای ندارم انتخاب میکردم حتی توی سالاد ها سعی میکردم اونهایی که لذت میبرم و سالم ترین هاست رو انتخاب کنم
برای ذهنم هم ارزش قائل باشم
و هر آت آشغالی وارد غذای روحم نکن
من با مراقبت از غذای ذهنم زندگیم رو می سازم وو هر چیزی رو بخوام خلق میکنم
همین الان هم خدا من رو هدایت کرد چون در میهمانی بودم که یه ورودی نامناسب میخواست به من برسه و چون خواسته بودم و خدا هر کس رو که ازش بخواد هدایت میکنه
هدایت شدم
به خودم تعهد میدم فقط ارگانیک و طبیعی و با کیفیت به ذهنم ورودی بدم
سلام استادم
من رو یادتونه استاد؟ همون تازه واردی که تازه خدا رو باور کرده بود و به الهامش گوش داده بود.
استاد خدا به من گفت پاشو برو تهران چشماتو عمل کن، گفتم پول ندارم گفت پااااشو برو عمل کن. منم بلیط گرفتم رفتم تهران. چقدر دوست داشتم بیام بنویسم که همه چی خوب پیش رفت اما نرفت میدونی چرا؟!
من با حرف اون غفور، اون سریع الحساب، اون غنی، اون مهربان، اون بینا، اون رفیق رفتم اما فراموشش کردم خیلی راحت فراموشش کردم چسبیدم به دستش اونم دستی که بیشتر از یک سال بود ازش خبر نداشتم اون رو سر راه من قرار داد اما من چسبیدم به اون دست و خدا رو فراموش کردم. عوض تشکر از اون خدا، حرص این رو خوردم که چیکار کنم که این دست خدا، دلش نرم شه کارم راه بیفته، چیکار کنم تو نظرش محبوب باشم چیکار کنم …. استاد، دیدی چقدر راحت اون محبوب رو یادم رفت؟ من دستم رو طرف همه دراز کردم جز خدا …. اون لحظه که با خدا عهد بستم که دیگه فراموشش نمیکنم دیگه فقط اونو میپرستم و فقط از اون کمک میخوام، دیدی چقدر راحت یادم رفت …. حالا که برگشتم و با گلایه بهش گفتم خب مگه خودت نگفتی، پس چرا اینطوری شد؟؟؟ یاد یه حرفش افتادم که قسم داده تو کتابش، هر کس ایمان بیاره من راحتش نمیزارم حتما امتحانش میکنم … استاد دیدی چقدر راحت امتحان خدا رو باختم؟ من رو همه حساب کردم جز خودش، اونم ول کردم دستمو … بخدا حتی میدونم کی دستمو ول کرد، همون لحظه ترسیدم همون لحظه نگران شدم استاد، دقیقا همون لحظه گفتم اگه نشه چی ….
استاد میدونی چیه؟ نمیدونم چرا دلم گرمه هنوز. کار دارم هنوز باهاش کار دارم. من این خدا رو نمیخوام ولش کنم. اصلا کدوم پدری بچش موقع راه رفتن میخوره زمین میگه دیگه این نمیتونه راه بره؟؟ خب منم خوردم زمین، پدر آسمانی منم داره بهم میگه پاشو دوباره قدم بردار. میخوام این سری دستمو بدم بهش پاشم. میخوام این سری ازش بخوام اون دست منو بگیره که اگه من دستم ول کردم اون میدونم ولم نمیکنه … اگه کدوم پدری دست بچش رو تو خیابون شلوغ ول میکنه؟
پدر آسمانی من، محبوب من، من رو ببخش اگه فراموشت کردم من رو ببخش دستت رو دیدم فک کردم اون تویی، به هر کی رسیدم به هر کی زنگ زدم فک کردم اون تویی، من رو ببخش که دستتو ول کردم گم شدم سرد شدم ترسیدم. خدای مهربانم، خوب بهم نشون دادی که بدون تو، هیچی خوب نیست. من رو ببخش من رو ببخش.
آرامشی که الان گرفتم سند محکمیه برای پذیرای دوباره من، چون من بچه توام من خلیفه توام من خود توام.
سلام ..دوست عزیزم به نکته و ترمز جالبی اشاره کردی .که تا حالا بهش فکر نکرده بودم …ممنونم به خاطر رفع این مانع ذهنی …
۲۹ امین روز ?تشکر از خانم شایسته عزیز. راستی دیشب خواب شما و استاد دیدم?
نمیدونم درمورد این قسمت از کجا شروع کنم ولی حسن گفت از نحوه خرید این محصول بگم
وقتی استاد این دوره روی سایت گذاشت من باعشق و علاقه دوست داشتم این دوره تهیه کنم
روزی که میخواستم این دوره تهیه کنم بین واریز کردن شهریه دانشگاه و خرید این محصول مونده بودم که خداشکر من این دوره تهیه کردم بعد از خرید ? خدا از طریق دایی عزیزم شهریه دانشگام فراهم کرد ….بچه واقعا هیچ قیمتی نمیشه روی این دوره گذاشت وقتی به قسمت ۹و۱۰رسیدم مغزم هنگ کرد نمیدونستم از خوشحالی چکار کنم خدا میدونه که این دو قسمت فوق العاده است وقتی این دو قسمت گوشمیکنی احساس می کنی خدا داره صحبت میکنه دیگه ترس از هیچی نداری آنچنان با شور و اشتیاق زندگی میکنی که دیگه وقت نمیکنی به چیزهای منفی فکر کنی??
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی
قصه عشق انسان بودن ماست
خدایا
وقتی همه چیز را به تو می سپارم ،
نورِ بی کرانِ تو در من جریان می یابد ؛
و دعایم به بهترین شیوه ی ممکن متجلی می شود . . .
پس هم اکنون خود را در آغوش تو رها می کنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمی هایم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از میان بروند