چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    بسم الله رحمان رحیم.

    چه هم زمانی جالبی

    وقتی داشتم فایل استاد نگاه میکردم هم زمان یه بنده خدایی بهم پیام دادم با این محتوا:

    اگه من اینهمه تلاشام به جای ایران تو کشور دیگه ای انجام میدادم الان کارخونه داشتمم

    و داشت همون تئوری مرغ همسایه غازه رو اجرا میکرد تو زندگیش و به من هم منتقل میکرد

    ولی من گفتم کهه

    بااااید خودم رها کنم از بهانه های دست وپاگیر مزخرف

    که میخواددست و پای منو برای موفقیت ببنده

    من میپذیرم که درمسیر زندگی خودم هستم

    و شرایط خاص خودم تجربه میکنم پتانسیلهای خاص خودم دارم و تو کتم نمیره که رشد نکنم

    مسیر رشد بها داره و اونم بی توجهی به تمام مقایسه های که ذهنمون میخواد انجام بده

    به خاطر همین هم این مسیر خلوته

    افراد حاضر نیستن بهای موفقیت بپردازن

    بهاش عزت نفس قوی ساختن

    بهاش رها شدن از بندهای مقایسه های نابجا

    بهاش نگاه و تمرکز روی خودمون بودن

    و گاهی سخته

    وگاهی یادممون میره وقتی به خودمون میایم میبینیم ایییییییی دل غافل حسم ریخته بهم چون فکر میکنم من بی عرضه بی دست وپام که هنوز هیچی نشدم ولی دیگری که از من 5 سال کوچیکتره 500برابر من درآمد داره و چه بی انصافی بزرگی به خودمون و مسیر زندگی مون میکنیم و انقدر درگیر نگاه به بغلی میشیم که راه خودمون یادمون میره.

    سایت عباس منش یکی از بهترین جاهاست تا شکوهمندی مون یادآوری کنه .

    من به شخصه واقعا دوست دارم تایم بیشترنم تو این پلتفرم باشم چون میبینم که مدار من داره بهتر میشه.

    الهییییی شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 676 روز

    بنام خدای زیبای ها

    سلام به همه دوستان

    وقتی فایل رو‌گوش دادم خوشحال شدم دیدم تو‌این زمینه تا حدود خوبی دارم به قانون رعایت میکنم و‌

    یک مقاومت شدیدی دارم که بگم مال یکی دیگه خوبه مال من بده … ( یه دلیلش تمرکز بر نکات مثبت ، شکرگزاری ، احساس لیاقت ٫ عزت نفس هست )

    یه جورایی تو ذهنم برعکس نصب شده

    اون‌چیزی که مال منه قطعا عالی ترینه …..

    ( یه اهرم رنج دارم توی این زمینه که اگر فکر کنم‌ بهتر وجود داره چنان زده میشم از چیزی که دارم و ازون جایی که اعتماد به نفس بدست آوردن دارم ممکنه کار دست خودم بدم )

    از وقتی که یاد گرفتم تمرکز بزارم روی نکات مثبت تو زمینه محل زندگی خیلی خوب شدم در حالی که تو محل زندگی تمرکزم روی کمبود کار و ثروت بوده

    البته از حق هم نگذریم تو بهشت ایران زندگی میکنم تو یه قسمت خوب شمال و فکر میکنم به خاطر سپاسکذاری هر روزه ام از فضای اینجا اون‌جالت قبل رو فراموش کردم

    ولی ممکنه بگم دوست دارم به جای بازم بهتر ازینجا برم چون ایستا بودن رو دوست ندارم

    از مقایسه کردن از بچگی تنفر داشتم چون مادرم مرتب ما رو‌با بچه ها و پدرم رو با مردها مقایسه می‌کرد و‌ قلب من رو‌میشکوند در حالی که من تمام سعیم عشق بهش بود ….من تو‌قلبم‌به خدا میگفتم من بهترین ها رو‌ دارم‌ من نمی خوام مثل مادرم دل کسی رو بشکنم من در هر صورت اون چیزی که دارم رو بهترین میبینم و چیزهایی که بقیه دارن به چشمم هم نمیاد حتی مثل الماس بدرخشن و مثل ماه تو‌چشم باشن ….چون طمع بد مقایسه شدن رو چشیده بودم یه جورایی برعکس شدم و‌خیلی زیاد به دارایی هام عشق میورزم و همیشه بهشون میگفتم شما بهترین های دنیا هستین در هر صورت من در هر شرایطی شما رو انتخاب میکنم ‌به شما افتخار میکنم ( البته تو قلبم میگفتم ) به پدر مادرم خواهر برادرهام به گوشیم …. به هر چی که داشتم و فکر میکنم اگر لحظه ای مقایسه کنم و‌بدشون رو‌بگم گناه بزرگی مرتکب شدم که عشقم رو دریغ کردم در حالی که خدا لطف کرده بهم اینا رو داده زشته که من بی ادبی کنم بگم وای آین چیه فلانه اون چیه بهمانه …از شخصیت آدم های بهانه جو و ایراد گیر فراری بودم‌ و دیده بودم اگر هی دنبال این باشم که اون چیزی که داره خوبه اون جا بهتره دائم سرگردان هستم … و‌هیچ وقت تمومی نداره … این حقه ذهن هست

    هر موقع ببینم یکی بد میگه از دارایی های من مثل محل زندگیم مثل افراد نزدیکم واکنش خیلی خیلی شدیدی میدم ….

    ولی تو‌گذشته راجع به ظاهرم اینطوری نبودم و مقایسه میکردم ، مخصوصا از نوجوانی تا یه سنی

    ظاهرم رو مقایسه میکردم ، مثل اندام قد بعضی وقتا چهره ولی خیلی شدید نبود

    ولی باطمنم ‌ویژگی هامو نه ( چون اینا رو بالاتر می دونستم از نظر خودم )

    به متعلقاتم همیشه برچسب بهترین های عالم برای من و از نظر خودم رو میدادم ولی می دونستم مقایسه کردن کار زشتی هست چون اطرافیانم میکردن ….

    مخصوصا مقایسه کردن همسر که به نظرم گناه بزرگی هست چون‌انسان رو به سمت خیانت عدم تمایل به طرف مقابل سوق میده نعمت و برکت رو میبره از خونه ، ( چون پدر مادرم این کارها رو می کردن و رابطه عاطفی‌ خرابی داشتن ) و‌اینکه انرژی بدی رو به سمت یه فرد میفرستی که اون فرد با وجود خوبی هاش خب بدی هم داره و فعلا که به تو به رایگان داده شده …. ‌اینکه ما مگه خودمون چی هستیم که انتظار بهترین های عالم رو داشته باشیم

    اگر بهترین مکان بهترین های هر چی رو بخوام باید خودم بهترین باشم …. هر چیزی کخ میاد سمتم قطعا در حد لیاقت اون زمانم بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مرضیه برزه کار گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام ب استاد عزیزم

    از خدا ممنونم برای داشتن شما در زندگیم‌

    بازم مثل همیشه دقیقا زمانی که نیاز داشتم ب شنیدن این صحبت های فایل بهش هدایت شم

    دقیقا موضوع صحبت بین خودم و خواهرم همین موضوعات بود داشتم باهاش حرف میزدم راجب اینکه چقدر پسرهای شهرهای دیگه ب دخترا احترام میزارن و ارزش قائلن در صورتیکه تو شهر ما اینجوری نیست و اینکه راجب شغل و مزیت های شهری که ب تازگی اونجا بودم براش میگفتم اونجا چقدر کار کردن خوبه و اینجا ن و جالبیش این بود خواهرم فایل و زودتر از من دیده بود وگفت مرضیه ی سر ب سایت بزن استاد فایل گزاشته دقیقن جواب همین حرفاته

    و وقتی الان فایل و دیدم ب یاد آوردم

    که چه روزهایی فقد با تعریف کردن از آدم ها بهترین ورژن خودشون و بهم نشون دادن

    یا اینکه وقتی کاری رو با احساس خوب انجام میدادم خداوند از درهای بسیاری نعمت بهم داده

    و وقتی راجب رابطه ی عاطفی هیچ طرز فکر بدی نداشتم اون فردی که وارد تجربه زندگیم شده قشنگ ترین روزها و شب ها و مسافرت ها رو باهاش داشتم

    الان در حال حاضر خیلی وقته که یک رابطه عاطفی خوب تجربه نکردم فقد ب این دلیل که میگفتم پسر بدرد بخور دیگه نیس و من وقتم و برای هیچ پسری نمیزارم یا اینکه من دیگه نمیخوام با کسی دوست باشم دلم می‌خواد ازدواج کنم ولی با کلی باورهای خراب و محدود کنه تو حاضر نیستی با کسی دوست باشی حاضری تنها باشی این زمانی که خداوند در اختیارت گزاشته و اینجوری بگذرونی و یادمه وقتی داشتم با خواهرم تلفنی حرف میزدم گفت که چخبر با کسی دوست نشدی بهش گفتم از من دیگه گذشته من دیگه با کسی دوست نمیشم گفت دختر این چه حرفیه مگه تو چندسالته این حرفا رو می‌زنی میخوام این و بگم من خیلی از مسیر دور شدم خیلی ناامید شدم فکر میکردم دیگه هیچ کس نیس ولی استاد جان مثل همیشه ب موقع جواب تمام حرف های ذهنم و دادی

    در حدی خودم مقایسه میکردم با دیگران که بینیم‌و‌عمل کردم اونم فقد بخاطر حرف یسری آدم که مسخرم میکردن این چه بینیه عملش کن فلان کن ولی من از درون خیلی با خودم حال میکردم و از دیدن خودم لذت میبردم ولی بنظرم هیچوقت حرف های مردم تمومی ندارن الان دیگه عملش کردم چرا اینشکلیه اون قیافت بهتر بود کلی از این حرفا هر وقت که به حرف کسی اهمیت ندادم فقد برای دل خودم‌زندگی کردم اتفاق خوب پشت اتفاق خوب مسافرت پشت مسافرت خنده پشت خنده

    خدایا ذهنم درحدی شرطی شده که نمیزاره بخوابم

    همش دنبال ایراد بگیره ازم‌الان که دیگه کسی نیست بهم بگه

    اون شروع کرده تو چرا کار نداری

    توچرا کسی تو زندگیت نیس

    تو چرا دوست خوب نداری بتونی وقتت باهاش بگذرونی

    تو چرا لباس نداری

    تو چرا خانواده خوبی نداری که بتونن ساپورت مالیت کنن

    تو چرا نتونستی تو حرفه ای که رفتی یاد بگیری حرفه ای شی

    و اینکه انگاری الان آخرین نقطه ی دنیاست که من درش قرار دارم

    هم کلاسیات چهارتا سفر خارجی رفتن تو نرفتی

    خدای من ذهن چیکارا که نمیکنه چه برزخی برام درست کرده

    درصورتیکه که امسال ماشینم و‌عوض کردم

    پراید بود شد 206

    امسال سفر به قشم رفتم ب شمال کشور رفتم امسال کفش های دوست داشتنیم و هدیه گرفتم

    امسال عزیزترین دوستم مهاجرت کرد ب انگلیس این نشانه های ایمان ب خداونده امسال بینیم و عمل کردم و همه اینها نتیجه ی کار کردن روی خودم بود همین الان که دارم این کامنت رو‌مینویسم دیشبم رسیدم خونه و دوهفته زیبا رو در عسلویه گذروندم با اون دریای خوشگلش وهرچند که سفر من کاری بود ولی پر از تجربه و حس قشنگ بود اینم نتیجه پا گذاشتن روی ترس‌هام بود خداروشاکرم برای دیدن این فایل و گزاشتن این رد پا الان ماههاست دلم میخواست یچیزی بنویسم ولی میگفتم من اونقدر خوب نیستم برای نوشتن کامنت والان ب این ترسم حمله کردم خدایا هزاران بار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    سلام و درود فراوان خدمت استادجان ومریم خانم

    در توضیحات این فایل باید بگم که تقریبا من همه این مواردی رو که استاد فرمودند در طول زندگیم داشتم.حتی منی که مجردم رابطه دیگران باعث غبطه خوردن من نسبت به رابطه عزیزانم شده که ببین فلانی چقدر رابطش با همسرش خوبه ولی فلان عزیز من طفلکی اصلا از زندگیش راضی نیست وهمسر بدی داره.

    ی جاهایی به تمیزی و نظافت ورعایت نظافت عمومی شهرهای دیگه غبطه خوردم که چقدر بافرهنگن وبهداشت رو رعایت میکنند.چقدر شادن خوشگذرونن گرم وصمیمی هستن ولی مردم شهر من نه اینجوری نیستن

    ولی بیشترین نشتی که من در انرژی خودم پیدا کردم غبطه خوردن به والدین دیگران و خانوادشون بوده.چون پدر سخت گیری داشتم وتقریبا برای تمامی کارهایی که من میخواستم انجام بدم مخالفت وجلوگیری میکرد توی تمام زندگیم تمام نرسیدن به خواسته هام و تمام موفق نشدن هام رو از چشم پدرم دیدم.حقیقتش بازم الان هم ی وقتایی یادم میفته بهم میریزم و میگم خدابیامرزتت که نذاشتی من فلان کارو اونموقع انجام بدم الان توی این سن از دنیا وزندگی عقبم تازه دارم قدم های کوچیک برمیدارم و…

    این حسرتا وغبطه وغصه خوردن ها ی عمر منو آدم منفعلی کرد که چون باورم این بود که هیچ کاری رو توی وقت وسن مناسبش انجام ندادم پس الانم دیگه تلاش براش فایده نداره وهمه فرصت هاتموم شده.باعث میشد کسل ترو خسته تر از همیشه بشم.

    اززمانی که با حرفها وآموزه های استاد آشنا شدم اون حس قربانی بودن رو توی خودم کشتم و با تمام تلاشم قدم برداشتم برای ارزوهایی که داشتم وبهشون نرسیده بودم.

    18سال ازفوت پدرم میگذره وتوی این 18سال اگر زودتر حس قربانی بودنم رو در خودم حل کرده بودم الان خیلی موفق تر از اون چیزی بودم که حتی فکرش رو میکردم.

    الان از زمان آشناییم با استاد دیگه حسرت گذشته رو نمیخورم و اگرم ی وقتایی ازدستم در بره و حسرت بخورم سریع خودمو جمع وجور میکنم وحال بدم رو تبدیل به حال خوب میکنم و به تلاشم ادامه میدم.چشم امید به آینده دارم و ازجایگاهم راضی هستم.

    جدیدا اینطوری فکر میکنم که شاید اگر پدر سخت گیری نداشتم انقدر جسور وتلاشگر نمیشدم.انقدر پرسشگر و بااعتمادبه نفس نمیشدم.درسته درزمان زنده بودن پدرم همه اینها مثل کوه آتشفشانی بود که خاموش بود ونمیتونست خودشو نشون بده ولی وقتی که مجال بروز پیدا کردن رفتارهایی ازم سر زد که همه انگشت به دهن موندن که اینهمه شجاعت وجسارت رو تواز کجا آوردی که انقدر محکم داری همه جوره خودت رو وحتی خانوادت رو ساپورت میکنی؟

    دختری که همیشه ارزوی دیدن دنیا وسفرهای تنهایی یا گروهی رو داشت و همیشه محروم بود از این کارونهایت سفرهاش باخانواده بود بعد فوت پدرش کلی سفر به تنهایی و با غریبه ها گروهی رفت.کاری که حدودای سال 96-95 برای خیلی از دخترا تابو وترسناک بود.

    استادجانم من با تغییر دیدگاهم توی این مواردی که فرمودید خیلی به وضوح حس خوب رو تجربه کردم و آرامش درونیم هم بیشتر شده

    کما اینکه اعتراف میکنم همچنان ی وقتایی ازدستم در میره و مرغ همسایه رو غاز میدونم

    ولی درهرصورت خیلی اززندگیم واخلاق ورفتارم راضی هستم واحساس میکنم بعدیادگیری آموزشهای شما چند ورژن بالاتر رفتم وقدرتمندتر وشجاع ترشدم.

    راستی استادجانم کاش ی فایل هم مختص خلاف فایل فعلی ضبط کنید.راجع به مواقعی که ما فکر میکنیم تحت هرشرایطی از بقیه بهتریم و همه از ماپایینترن.گرچه خاطرم هست ی توی آموزشهاتون اشاراتی به این قضیه داشتید.ولی خیلی دوست دارم کاملتر وجامعتر بهش بپردازید و کلی چیز دیگه ازتون یادبگیرم.

    درپناه خداباشید.آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 810 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان سال میلادی به شماها دوستان سایت مبارک

    چرا مرغ همسایه غاز این موضوع از بچگی پاشنه آشیل من بوده من نه تنها از بچگی خودم رو بلکه اطرافیانم با بقیه مقایسه می‌کردم

    مثلاً همیشه به مامانم می‌گفتم که زن دایی خاله‌ها بهتر از تو غذا درست می‌کنن اما بعد از چند وقت فهمیدم بدن من مشکل داره مگرنه غذای مامان منم خوشمزه است

    یا همیشه به خواهرم می‌گفتم خوش به حال اون‌هایی که داداش دارند اما الان که بزرگتر شدم می‌فهمم خواهرم بزرگترین نعمت زندگی یا همیشه خودم رو با دوستانم مقایسه می‌کردم که اونا دانشگاه رفتن و من هنوز درگیر دیپلمم هستم اما الان می‌فهمم اگر یک سری از تضاده ها برای من پیش نمی‌اومد من هیچ وقت کار تو بازارو یاد نمی‌گرفتم این تضادها باعث شد که برای خودم شغل بسازم برای خودم پول بسازم یادمه همیشه می‌گفتم خوش به حال اونایی که فلان گوشی فلان کامپیوتر فلان اسباب بازی رو دارند اما الان که خودم این‌ها رو خلق کردم نه پدرم حس بهتری دارم همیشه به خودم می‌گفتم که خوش به حال اون‌هایی که برادر دارن اما حالا می‌فهمم من خواهری دارم مهربان‌ترم مادر و اینکه برادر ندارم خیلی هم خوبه که مادرم به خاطر اینکه من و خواهرم تنها بچه‌های اون هستیم و کم جمعیتیم تمام تمرکزش رو روی ما گذاشته و امکاناتمون بیشتره یادمه یکی دو سال بود حسرت یکی از اطرافیانم می‌خوردم می‌گفتم خوش به حالش چند خواهر داره فلانی داداششه خوش به حالش که باباش به فکرشه اما فهمیدم که اون هم خودش رو با من مقایسه می‌کنه یعنی کلاً همه ما آدما خودمونو با هم مقایسه می‌کنیم و این می‌تونه ما رو داغون کنه و به قول استاد این از وقتی بیشتر شده که اینستا اومده که زندگی‌های فکر زیاد شده

    اما من ک موضوعی رو چند وقته فهمیدم قبلاً از من می‌پرسیدن که فائزه تو چرا درس رو انقدر طولش دادی انقدر درگیرش شدی یا تو چرا انقدر کار می‌کنی مگه پدرت پولدار نیست وقتی این‌ها رو می‌شنیدم ناراحت نمی‌شدم می‌گفتم این‌ها تو زندگی من نیستند که شرایط منو داشته باشن من هم تو زندگی کسی نیستم که اون‌ها رو قضاوت کنم راجع به مرغ همسایه هم غاز است همینه شاید فلانی از من شرایط بهتری داشته باشه از نظر من ولی من هم در کنارش خیلی امکانات دارم هر کسی در این جهان جای خودشه هر کسی همه چیز رو یکسان و عادلانه داره خوشحالم و به خودم افتخار می‌کنم که تو این سن دارم کار می‌کنم و دارم روی افکارم کار می‌کنم و کاری رو که بهم حس خوب میده پیدا کردم نه کاری که فکر می‌کردم به خاطر درآمدش بهم حس خوب بده من همیشه فکر می‌کردم دوستام که میرن دانشگاه از من خوشبخت‌ترن ولی چند وقت پیش دیدم که چند تا از دوستام به من زنگ زدن و گفتن که فائزه اگر ممکنه به ما بگو چه کاری مناسبه یا قتی کسی ازم راجع به لوازم آرایشی می‌پرسه به خودم افتخار می‌کنم منی که هیچی از کار فروش نمی‌دونستم الان نسبتاً یک آنلاین شاپ موفق دارم اما همیشه فکر می‌کردم یکی از همکارام از من بهتره اما اون یه روز خودش اعتراف کرد که من تو کار لوازم آرایشی بهترم و اون کلاً لوازم آرایشی رو گذاشت کنار رفت سراغ فروش یه محصول دیگه ما آدم‌ها عادت داریم خودمون رو دست کم بگیریم و این افکار منفی به ما حمله می‌کنه بهتره به خودمون بگیم همون اول ما باید دوره تکامل طی کنیم اگر توی کاری موفق نیستیم خودمونو به جای مقایسه کردن با دیگران که روح و روانمونو به هم می‌ریزه بیایم به جاش ازشون یاد بگیریم و حس خوبمونو نگه داریم اونجوری راه هموارتر و مسیر لذت بخش میشه اول به خودم میگم نباید کسیو با کس دیگه مقایسه کرد حتی خودتو چه برسه اعضای خانوادت اعضای خانواده تو نعمتی از نعمت‌های خداوند هستند دوستان تو همین نفسی که می‌کشی نعمت بی‌نظیر خداوندم و تو حق نداری که ناشکری کنی یا ناسپاس باشی این قانون جهانه که اگر ناسپاس باشی نعمت‌هایم که داری ازت گرفته میشه من فائزه باید به خودم یاد بدم که خودم رو با آدم‌های دور و ورم مقایسه نکنم درسته من یک ذره از لحاظ جسمی مشکل دارم اما خودم رو مقایسه نکنم که این نعمت سلامتی ازم گرفته بشه خدایا ممنونتم که به من نعمت دادی من فائزه باید یاد بگیرم که حسرت زندگی دیگران را نخورم که اگر این کارو بکنم همون خانواده همون دوستایی که دارم باید به خاطرشون سپاسگزار باشم که نعمت‌های بیشتری برای سر راه من قرار می‌گیره چند وقت پیش یکی از دوستان به من زنگ زد که اون هم مثل من معلولیت داشت و ازش پرسیدم گفتم که دانشگاه نمیری گفت نه رشته‌ای که من دارم دانشگاه نداره کار نداره و به خودم افتخار کردم که این ریسکو پذیرفتم و به مدرسه عادی رفتم و رشته‌ای که از بچگی بهش علاقه داشتم رفتم درسته درسم افت کرد و به تضادهای زیادی برخوردم اما ا این تضادها باعث شد که از پس خودم بر بیام که نگران فردا نباشم که پول بسازم به خودم گفتم فائزه نگاه کن رقیه فضه نگین همکلاسیات که با تو هم دوره بودن الان متاسفانه افسرده نشستن تو خونه اما تو با هر شرایط سختی که داشتی خودتون نباختی و تلاش کردی برای آرزوهات و خودمو با دیروزم مقایسه کردم که درآمدم چند برابر شده و تونستم کادوی روز مادر رو امسال خودم بخرم و برای خواهرم کادو بگیرم و برای دوستانم و برای خودم چیزایی که دوست دارمو بخرم و دیگه حسرت چیزیو نمی‌خورم خدا خیلی من لطف داشت و به منتو دل این تضادها کمک کرد و این قانون بی‌نظیر تکامل در جهان ایمانمو حس خوبمو چند برابر کرد استاد از شما ممنونم بابت این فایل‌های قشنگتون بابت این همه حرف‌های قشنگتون که به ما یادآوری می‌کنید چه نعمت‌های شنگی در زندگی ما هست و ما به آنها بی‌توجهیم و چقدر بی‌منت و خوب این فایل‌ها رو فایل ها می‌کنید و به ما قانون جهانو می‌گید زندگی ما را متحول می‌کنید خدایا شکرت که تو این سایت هستم

    استاد عزیزم مریم جانم دوستان عزیزم من از شما ممنونم که به من کمک می‌کنید که روی ذهنم کار کنم که زندگی قشنگ‌تر برای من بشه هموارتر برای من بشه راحت‌تر برای من بشه و به من یادآوری می‌کنید که زندگی چقدر زیباست و هیچ زشتی نداره و هیچ بی‌رحمی پر از نعمت و ثروت و شادی به من یاد می‌دید که برای اینا قدرشناس باشد من از شما ممنونم خدایا من از تو ممنونم که منو به این سادگی هدایت کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد مهدی کامیاری گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    سلام خدمت همه عشقا

    داستانی از گذشته خودم که دقیقاً نشان از عدم درک این فایل است را میگویم که هنوز با استاد اشنا نشده بودم.

    من در کاری فعالیت میکردم که نیاز داشتم به طی کردن تکامل و یادگیری سپس میتوانستم از آن کار پول بسازم.برای اینکه فکر میکردم اگر برم شهر اونجا کارایی که بتونم پول در بیارم بیشتره مهاجرت کردم به یه شهر بزرگ چون من تو روستا بودم چه اتفاقی افتاد 6 ماه اونجا با زور قرض کردن بودم و توی مکان کارم میخوابیدم ولی هیچی از اونجا در نمیاوردم چون اینقدر باورام در زمینه ثروت داغون بود که رفته بودم سراغ کاری که باز اون خودش نیاز به یکی دو سال پادویی داشت ولی اینی که میگم سخت نبود چون برای بیشتر شدن تجربه خودت باید پادویی میکردی و عملاً تو سری خور کسی نیاز نبود باشی ولی خلاصه این داستانه بود چه اتفاقی افتاد نزدیک به 4 ماه همینجوری پیش رفتم هیچی پول در نیاوردم مهارتامو پیشرفتایی که تو اون کاری که عشقم بود و به خاطرش اومده بودم سراغ این کار دومیه شهرو از دست داده بودم و نزدیک به 2 میلیون قرض گرفته بودم از همون همکاری که از محل کار برای خوابیدن شبم کمک گرفته بودم که اینا به این دلیل بود باورای توحیدی خوبی داشتم خدا همرو برام بسیج میکنه خخخ ولی باور مالی صفررررر

    اسم کارارم دوست ندارم بگم نمیدونم چرا یه کم مقاومت دارم کلا جوری صحبت کنم که کسی من و گذشته و زندگی مو بدونه شاید به این دلیل که تو شبکه های اجتماعی فعالم و نمی‌خوام آینده که خیلی ها منو میبینن بدونم خلاصه اینم میدونم یه ایراده که باید درست شه ولی به هر حال…

    خلاصه بعد 4/5 ماه برگشتم منطقه خودم ولی یه اتفاقی افتاده بود من همون کار پدری خودم و منطقه خودم و خانه خودمونو شکر گذار بودم و این نعمت ها رو که قبلاً نمیدیدم رو الان میدیدم خخخ

    چون اونجا پدرم در اومده بود حموم نداشتم جا خواب و هزاران داستان که نمیتونم بگم ولی خدایی قبول دارم خودمو چون خودامو واقعاً خیلی باور داشتم که اونجا کمکم میکنه که بدون هیچ گونه پشتیبانی و باغ سبزی اونم قبل آشنایی با این مسائلی که استاد میگه این کارو که خیلی ها میگفتن تو کلا مخت بوق زده کردم هاااا خخخ

    ولی خدا برام چیکار کرد دقیقاً همونجا یه فانوس برای روشن کردن راه خواسته هام که استاد باشه بهم داد که دقیقاً تو همون کاری که بودم استاد یه دوره ای داشت من دانلودش کردم نه از سایت چون خیلی کوچیک بوده استاد اونو ضبط کرده بود خودم الان میبینم هنگم که چطور و چرا استاد واسه این کاری ها هم دوره ضبط کرده ولی من میگم خب میخواسته دیگه تو رو خدا بهش وصل کنه دلیل دیگه ای ندیدم خخخ بعدش یه چیز دیگه هم بهم داد قدرت سپاسگزاری از همون داشته هایی که هر روز داشتم با ناشکری خودمو ازشون محروم میکردم که این دو تا زندگیمو بلکل تغییر داد و الان تو همون کاری که عاشقش بودم تکاملمو دارم طی میکنم به اولین درامدم بعد 1 سال تقریباً یادگیری رسیدم اولی 1 میلیون دومی 400 تومن که خداوندمو میلیون بار شاکرمه و همه از فضل خودش بود ولی دیگه واضحه که چقدر باورای مالیم خرابه برا همین امسال و سال آینده مو گذاشتم روی باور رسیدن به آزادی مالی ، مکانی و زمانی در کارم که انشاالله در مسیرشم با یاری رب و دستان قدرتمندش از قبیل استاد میریم جلو انشالله که به زودی میترکونیم

    اینارو گفتم خودم یادم باشه خدام برام چیکارا کرده و به ایمانم بیشتر کمک کنه

    راستی اینجا هم اومدم یعنی روستای خودم اینقدر خدای مهربونم به دلیل همون باور های توحیدی کمکم کرده که یه جورایی میتونم بگم دستانش رو روزی نیست برام بسیج نکنه و خودشم حتی با همین باور توحیدی هدایتم میکنه چجوری باورامو تغییر بدم به خواسته هام برسم خخخ ولی به قول استاد تو وقتی داری کاری میکنی که عاشقشی و برای همون به دنیا اومدی هیچی هم نداشته باشی انگار به همه چیز رسیدی مخصوصاً وقتی روز به روز پیشرفت تو قشنگ میبینی این خودش دیگه موفقیته دقیقا مثل اون فایل توحید عملی که استاد می‌گفت من به آرامشی رسیده بودم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم عشقی رو حس میکردم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم و …

    ولی همه میگفتن پولللل پول تو که خدا خدا میکنی پولت کو…

    گفتم خداوندا من که با درست کردن(البته خیلی از استاد درست تر بوده باورای توحیدیم)باور های در مورد تو به همچی رسیدم چرا به پول نمیرسم…

    و از خدا خواستم ثروتی بهم بده که (اینجا رو خودم میخوام ادامه بدم) که در تک تک اون نعمت ها هم تورو ببینم و اینقدر آسایش و راحتی داشته باشم که فقط بتونم تورو راحت تر بندگی و سپاسگزاری کنم اصلا هم مهم نیست که چقدر باشه فقط راضیم کنه راضییییی…

    این بمونه یادگار برای خودم و تکه هایی از الله وهابم️️️

    ایاک نعبدو و ایاک نستعین

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام

    اهدنا سراط المستقیم

    منو به راه راست(نعمتا همه هستن اماده فقط من تو اون مدار نیستم وگرنه بالایی خدای سلیمانه وهااااابببب) هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    به نام خداوند قادر مطلق ،الله یکتا

    محبوب قلبم هر موقع که نام و یاد و ذکر تو هست دلم آرام می‌گیرد و چشم هام برق پیروزی میزند و حس گشایش بهم دست می‌دهد

    خواستم اینجا یک ردپایی از خودم بزارم چون همه اعضای سایت میتونن این کامنت ها رو بخونن بگم که این فایل های رایگان واقعا خیلی باارزشن و به نظرم استاد برای خود خداست که بدون بها میزارن مه ما استفاده کنیم ، من با استفاده از دوره خانه تکانی ذهن کلی باورهام بهتر شد و واقعا نتیجه هم داشت این تغییر

    البته که دوره 12 قدم خیلی من رو تغییر داد و سیمان های ذهنم رو تکونی داد ولی بعد از اون شروع به گوش دادن فایل های دانلودی سایت کردم و از جاهایی که فکر ش رو نمیکردم مورد حمایت و هدایت خداوند قرار میگرفتم چه بسا که چندین فایل رو من با اشک گوش میدادم

    مثل فایل لیلای عزیز که استاد خوندن وتوضیح دادن، یا فایل باورهای توحیدی که ما به خدا داریم ‌پروژه خانه تکانی ذهن

    این فایل هم که چرا مرغ همسایه غازه واقعا واقعا همیشه با من بوده حالا یک جاهایی بیشتر و یک جاهایی کمتر و خداروشکر من در دوره 12 قدم آموختم که مقایسه کردن =با بد کردن حالم و خارج شدن از مسیر نعمت ها و

    راه حل = توجه آگاهانه به نعمت ها و سپاسگزاری از این همه نعمت که مهم‌ترین آنها سلامتی ،سلامتی سلامتی و باارزش ترین و گران بها ترین نعمت خداوند هست .

    واقعا سپاسگزار خداوندی هستم که من را هدایت کرد به این مسیر زیبا پر ازعشق و شادی و سلامتی

    و استاد بینظیرم که دستی از دستان پروردگار در زمین است

    عشق ،شادی ،سلامتی ، ثروت روزی زندگیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3518 روز

    سلام دوستای خوبم وسلام خانواده ی صمیمی وقشنگم

    این نوع تفکر ریشه در شنیده هامون ودیده هامون داره که در طول زندگی از فیلم هاواینستاگردی ورسانه ها و فرهنگ و مدارس ودانشگاه وفامیل وخانواده به مارسیده وما یادگرفتیم که به داشته هامون قانع نباشیم وهمش چشممون تو زندگی بقیه باشه وبا تقویت خود کم بینی به مسیر اشتباه بریم وهی بخواهیم از بقیه جانمونیم …

    مثلا کسی که ماشین نداره میگه کاش منم یه ماشین داشتم و راحت هرجا میخواستم میرفتم اونیکه پراید داره نگاه به ماشینای اتومات میکنه ومیگه کاش منم یه دونه اتومات داشتم وراحت رانندگی میکردم .

    ما یاد گرفتیم همیشه حسرت ثروت بقیه رو بخوریم ونمیدونیم که هر جا که هستیم همیشه ازما بالاترم هست ،ازما پایینترم هست وبهتره که از آنچه که داریم لذّت ببریم.

    یکی از موفقیتهای من این بود که تونستم با توجه کردن به نکات مثبت اطرافیانم ،تونستم روابطم با اونا رو بهتر کنم، مثل همسرم ، من تا وقتیکه نگاه از بالا به پایین بهش داشتم مدام ازش ایراد میگرفتم رابطمون بدتر شده بود ولی الآن که نگاهم بیشتر به کارهای خوبشه واینکه اونم بالاخره زندگیشو به پای منو فرزندانمون گذاشته چرا زندگیشو به خاطر دیگران که اصلا تو زندگیمون نیستند خراب کنم ، خیلی خیلی زیاد رابطمون عاشقانه تر شده ومیتونه ازاین بهترم بشه.

    توی فامیلمون چشم روهم چشمی زیاده برای همین یکی یه کاری می کنه فرداش بقیه هم ازاون بالاتر انجام میدن مثل عمل کردن بینی یاکاشت ابرو یاخرید وسیله وماشین و…

    مرغ همسایه غازه از خود کم بینی واحساس کمبوده ،بنابراین اگه بتونیم برای هر چیز حتی کوچک سپاس گزار باشیم و از اینکه ثروتمند هستیم روببینیم مثل سلامتیمون ، بینایی وشنواییمون ، قدرت حرف زدنمون، راه رفتنمون وبرای پوست ومو واستخوان وهمه ی داراییمون شکرگزار باشیم میتونیم سلامتی وثروت وشادی بیشتری به زندگیمون دعوت وجذب کنیم.

    به امید موفقیت روز افزون برای همه مون.

    هر روز تون بهتر از دیروز وفردا تون بهتر از امروز باشه خدارو برای همه چی بی نهایت شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    درود بر استاد عزیز.بانو شایسته ی گرامی و هم فرکانسی های عزیزم.

    به زیباترین شکل ممکن استاد عزیز این چرخه ی معیوب را شرح دادید.توجه به نازیبایی ها و نکات منفی شرایط کنونی ما در هر بعد از زندگی .باعث جذب بیشتر این نکات میشود .طبق قانون در جهان هر موضوعی هم شکل خودش را جذب میکند:توجه به نکات منفی مساوی با جذب بیشتر نکات منفی. تکرار مشاهده و ورود نکات منفی تبدیل به باور شده و واقعیت جهانمان را میسازد.

    قصه ازینجا شروع شد:خوش به حال دیگران .این جمله در مورد همه ی موضوعات زندگی صدق میکند. و ای وای از روزی که وارد این تله شویم که پایانی ندارد.

    این قیاس با دیگران ضربه ی بزرگی به هر قسمت از زندگی ما میزند و مهمترینش نارضایتی از شرایط فعلی ماست.

    تجربه ی شخصی من در مورد این مرغ همسایه تغییر مشاغل در هر دوره از زندگی ام بود که هربار با ترند شدن یک شغل با آن موج همراه میشدم و چون دیدگاه غالبم این بود که خود شغل میتواند سودآور یا زیان آور باشد در طی چندین سال مشاغل زیادی را تجربه کردم.در صورتی که من این شخصیت را با خود حمل میکردم به مشاغل مختلف.

    راه برون رفت ازین سیکل معیوب برای من آموزه های استاد بود که یک سال پیش همزمان با راه اندازی کسب و کارم فایلی دیدم که تاکید بر دیدن نکات مثبت در هر شرایطی که هستیم داشتند و من شروع به سپاسگزاری و دیدن ویژگی های مثبت شغلم کردم و هر روز شاهد پیشرفت و رسیدن ایده هایی برای بهبود آن بودم.

    نمیتوانم با اطمینان در مورد همیشگی بودن این روند در خودم سخن بگویم اما هرگاه تلاش در حفظ روند مثبت دیدگاهم داشتم نتایج بینظیر بوده. برای من همیشه این توصیف در ذهنم پدیدار میشود که هرگاه بابت موضوعی در زندگی سپاسگزار هستیم و به تحسین ویژگی های مثبتش میپردازیم به آن انرژی عشق میبخشیم و عشق هم فقط زیباتر میکند هر موضوعی را و همه ابعاد مثبتش شکوفا میشود.کافیست مدتی توجه به زیبایی های شهر و محله .ویژگی های خوب اطرافیانمان و شغل و خانه مان را اولویت قرار دهیم شاهد معجزاتی بینظیر خواهیم بود.

    تشکر از استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزم که در این آگاهی شریک هستیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Vahid گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز دوستان گرامی استاد خواستم ازتون تشکر کنم که اینقدر خوب قانون رو توضیح میدید شما گفته بودید به تمام سوالات ما پاسخ داده میشه ومن امروز با این فایل جواب سوالی که چند روز پیش از خودم کرده بودم رو گرفتم .

    من تا الان چنتا شغل عوض کردم .چند روز پیش به خودم گفتم چرا من هروقت شغلی عوض میکنم اون اوایل همه چی گل و بلبل هست و عالی پیش می‌ره ولی چند ماه که میشه همه چیز سخت میشه که جوابشو شما تو این فایل خیلی قشنگ دادید به خاطر شخصیت منه چون فکر میکنم شغل‌های دیگر بهتر هست

    اول که وارد میشم همه چی خوبه ولی بعد چند ماه که میبینم اینجا هم مثل همون جاست باز مشکلات میاد ممنون استاد که قانون رو به این خوبی آموزش میدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: