چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام نامی دوست که هرچه دارم از اوست سلام.
الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
این کتاب دراماتورژی اطلاعاتی که من میخواهم نداره. اون کتابی که استاد معرفی کرده اون بهتر هست. مطالب اون کامل تر هست.
این فایل یا این کامنت اطلاعات خوبی داره ولی به نظرم این یکی فایلی که خیلی تعریفش میکنند بهتر باشه یعنی جواب راهکار من تو اون فایل هست چیزی تو اون فایل یا کامنت گفته شده که تو این یکی نگفته.
مثال کار حسابداری بابام. اولش خیلی خوب به نظرم بود تا این که من توجه ام رو گذاشتم روی این که پدرم خیلی تکیه اش بر چک کشیدن و پول جلو به کسی دادن برای این که بار خوب میده و بازار خراب این از دستم نپره و….. و من اون موقع داشتم روی ساخت یک نرم افزار حسابداری که مخصوص کسب و کار پدرم باشه کار میکردم و وقتی به این قسمت از ویژگی هایی که در کسب و کارش دارد فکر میکردم حالم بد میشد پس چی شد؟ یک تو اکسل یک حسابداری گسترده در حد مقدماتی که کارش راه بیافته و صد البته که خیلی کارها نسبت به قبل راحت تر شد درست کردم اما ادامه ندادم. از کار استعفا دادم. در صورتی که میشد کاملش کنم و الان برای خودم یک نرم افزار حسابداری داشته باشم و ازش کسب درآمد کنم برای خودم.
کیف دوزی شروع کردم از آنجایی که اول کار بود خوب مدت زمان زیادی باید برای ساخت یک کیف صرف میکردم اولین کیف که دوختم فروش رفت دوست داشتم بعد از مدتی خوب کیف های من مثل بقیه عالی نیست بعدشم مردم نصف قیمت این کیف پول میدهند و کیف های شیک تر میخرند برای چی بیان مال من بخرند؟ تازه آزادی زمانی و مکانی ندارم در آینده نمیتوانم این کار ادامه بدهم و نتیجه رها کردم ایم کار رو به جای این که باورهام درست کنم و مهارتهام رک افزایش بدهم که اگر این کار کرده بودم تا الان تو این زمینه مهارت لازم داشتم و خدا میدونست چقدر درآمد میتوانستم بدست بیارم.
دانشگاه رفتن اولش خیلی خوب بود تا از یه جایی به بعد کلافه شدم به خصوص وقتی تو مترو میشستم و میشنیدم همه درحال گله و شکایت هستند تو دانشگاه هم همین طوری بود ادم های دورم اصلا حالم خیلی بد میشد جوری که خونه میاومدم با هیچ کس نمیخواستم حرف بزنم و میخوابیدم کارم شده بود دانشگاه رفتن و اومدن منتظر بودم ترم تموم شود یعنی میگفتم همه ایراد دارند و من ندارم تا این که شروع به گوش کردن فایل ها کردم این که هیچ کس بی نقص نیست و انقدر به ویژگی های منفی دیگران نگاه نکنیم این باور باعث شد تو مترو با آدم ها حرف بزنم آدم هایی که تو شغل خودشان موفق بودن و درآمد خوبی داشتن از طرفی تو دانشگاه با چند تا از بچه ها سر کلاس هم صحبت میشدم یا فایل ها رو درعالم تنهایی خودم گوش میکردم تا ایم که شرایطی پیش میاومد مثل این که کلاس دیر تر تشکیل میشد یا از فاصله این کلاس تا اون کلاس دو و سه ساعتی وقت داشتیم به خاطر همین با بعضی از بچه ها میرفتم اطراف دانشگاه میگشتیم.
اما تازه ترین موضوع ترم جدید شروع شده بود در حال گوش کردن به فایل های دوره خانه تکانی ذهن بودم از طرفی استادها کارهایی که میگفتن دیدن فیلم هایی بود که به نوبهخودش شاهکار بود اما تمرکز روی مشکلات و مسائل جامعه بود و خیلی خوب بولدش کرده بود ؛ من خودم رو بر سر دوراهی میدیدم که از طرفی باید این کار انجام بدهم ازطرفی دیگه قانون میگه تمرکزت رو بزار روی زیبایی ها خلاصه کلافه شدم و هیچ کنترلی روی افکارم نداشتم یعنی انقدر خودم رو درگیر این که چی کار کنم چی کارنکنم کردم که کلا از مدار خارج شدم جوری که کم کم از پروژه خانه تکانی ذهن فاصله میگرفتم با خودم میگفتم اخه چه جوری تمرکزم بزارم روی زیبایی در حالی که تمام استادهام میگند دنبال مشکلات جامعه باشید. اون ها رو بلد کنید و فیلم هایی که پایان خوش داره الکی و به درد نمیخوره و فیلمی خوبه که مشکلات جامعه رو به شدت نقد کند ، کار من بررسی فیلم و نمایشنامههایی بود که جنگ و خیانت و تهمت و… بلد میکرد. خلاصه از خدا کمک میخواستم اما تو مدار دریافت نبودم انقدر که پر از ترس و استرس بودم به تحمل کردن ساعت های کلاسی و فقط گرفتن مدرک فکر کردم حالم بد میکرد چون اومده بودم چیزی یادبگیرم و این یعنی ته بی مسئولیتی برام، به رها کردن دانشگاه هم فکر کردم یا این که کلا این رشته رو کنار بزارم کلا از تاتر بیام بیرون از طرفی جهان گل و بلبل نیست هم خوب داره هم بد هرجابرم آسمان همین رنگ هست من این الگو رو پیدا کردم این که تمام تمرکزم روی ناخواستهها هست نه روی خواسته ها و این چرخه معیوب مدتهاهاست که ادامه دارد پس تمرکزم گذاشتم روی چیزهای دیگه این که همکلاسی هام چقدر فعالند این که چقدر استادها مسئولیت پذیر هستند این که میتوانم از جنبه های دیگه به فیلم و نمایشنامه ها نگاه کنم تلاشم میکردم تا کمی احساسم بهتر بشه تا این که به دوستم فاطمه راجب افکارم حرف زدم این که دوست دارم زیبایی ها رو بلد کنم این که یک فضای فانتزی و پر از شادی و سرگرمی رو ترجیح میدهم این با عروسک هایی که درست کرده بودم رفتم برای بچه ها نمایش اجرا کردم و چقدر حالم خوب بود و این که چقدر راحت میتوانم با بچه ها تو هر سنی باشند ارتباط بگیرم و بشم یکی مثل خودشون پیشنهادی که به نظرم از طرف خدابود و فاطمه تنها یک وسیله ای که تو همین تاتر باشم اما به نوشتن برای بچهها فکر کنم با تحقیق و بررسی که انجام دادم برای این کار باید نمایش عروسکی بخوانم نه ادبیات نمایشی؛ حالم بهتر شده بود و من تازه وسط ترم بودم نجواها جوری دیگر وارد شد و من رو کلا از مدار بودن در پروژه خانه تکانی ذهن دور کرد و کلا از گوش کردن به فایل ها که تو نمیتوانی بهش عمل کنی قانون میگه به زیبایی توجه کن اما تو داری خودت رو گول میزنی تو از بقیه عقب تری ببین بقیه چقدر خوب دارند تمرین میکنند و چه نتایجی میگیرند تو چی ؟ هیچی چون به قانون عمل نمیکنی چون میترسی انصراف بدی چون سست عنصری و ….. ( الان میفهمم ایده توجه به زیبایی از طرف ربم بود.) نمیدونم چه جوری اما با این که فایلها رو گوش نمیکردم اما از قوانین استفاده میکردم مثل این که خدا خودش مکان و زمان در زمان هایی که دیر میشد کلاسم در ظاهر اما آرامش میداد بهم و شرایط جوری پیش میرفت که استاد 20 دقیقه اون روز صبر میکرد بعد کلاس شروع میکرد یا بحث راجب مسائل دیگه بود و من میرسیدم تازه درس شروع میشد یا تو فصل امتحان ها با فکر این که خدا خودش مالک هست ک خودش کمکم میکند و استاد کی باشه که بخواهد نمره بده اصلا نمره کسب کردنی هست نه دادنی سوالها جوری بود که من به راحتی میتوانستم جواب بدهم با این که خیلی ها شاکی بودن و افتاده بودن چون به نظرشون سخت بود.یا این که نصف تلاشی که گذشته داشتم رو میذاشتم.
دخترهای دیگه هیکلشون بهتر از تو هست یا پوست بهتری دارند.
خیلی خوشگل حجم زیادی از انرژیم صرف خودش میکند الگوش به این شکل اول یواش یواش میآید با باورهای خوب که ساختم اوضاع رو به نفعه خودش برمیگردونه بعد من رو مقصر نشان میده که هیچ کاری نمیکنم ، بعد بهم میگه توانایی برطرف کردن مشکل رو ندارم آدم بیارزشی هستم حالا چی میشه؟ مثلا راه حل میاد تو مقصر نیستی فقط شرایطش رو نداری اگه فلان جا بودی یا فلان چیز داشتی شاید میشد حالا که نداری. و حس حسرت و حسادت به این شکل در وجودم کاشته میشه.
ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟!
چندتا دلیل داره: من تمام تمرکزم گذاشتم روی نازیبایی ها و ناخواستههام چون دنبال یک راه فرار میگردم و نمیخواهم مسئولیت کار به عهده بگیرم چون هنوز به این باور که تمرکزت روی هرچی بزاری از جنس همون جذب میکنی نرسیدم یا فراموش میکنم قانون رو . چون احساس لیا قت نمیکنم مثلااون ها بهتر از من هستند برای همین به روش های بهتری دسترسی دارند( مگه همه ما به خدا دسترسی نداریم عزیزم؟) چون میترسم از این که توجهام رو از روش بردارم و دلیلی ….( میبینی ذهنت به این نتیجه رسید که کاربیخودی میکنی. ) یک باور محدود کننده هست که باعث میشه تمرکزم از روی بهبود شرایط بردارم و تمرکزم روی حل مسئله نباشد جوری که قدرت حل مسئله و پیداکردن راه حل و از همه مهم تر توکل کردن به خدا و خواستن هدایت رو از دست میدهم و خودم رو یک قربانی که هیچ کاری از دستش برنمی یاد میبینم و همین طوری دور و دور تر میشم از احساس خوب از طرفی مدام درحال درجا زدن هستم از این کار میرم سر یه کار دیگه از شهر یه شهر دیگه و همین جوری این الگو تکرار میشه جوری که دیگه کم میاریم و خسته میشم.
الان همان جا هستم کم آوردم به لطف خدا برگشتم و خودش میدونست اگر الان اینجا نبودم تو چه وضعیف فاجعه انگیز روحی بودم و همش با خودم و دیگران سرهنگ داشتم .خدایا شکرت.
ج)چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟و قدم اول را از کجا بردارم؟ باید یادبگیرم از آنچه که دارم لذت ببرم به جای این که لیستی از نداشته هام و ویژگی هایی که نمیخواهم در خودم و اطرافیانم ردیف کنم باید یادبگیرم سپاس گزارتر باشم و این باور که اگر دستم کنم تو آتیش میسوزه یعنی اگه به این مسائل بیشتر توجه کنم نه تنها حل نمیشه بلکه بیشتر تو دردسر میافتم. بسازم در ذهنم. این که دنبال یک شبه به چیزی رسیدن نباشم و قانون تکامل درک کنم و قدم قدم جلو برم . از مسائل ام یک نسازم و ایمان داشته باشم که خدا راه حل ها رو بهم میگه مثال هایی بزنم که شرایطم خوب نبوده اما با هدایت خواستن ک حرکت کردن ورق به نفعه من برگشته. خلاصه ورودی های مناسب به خودم بدهم و تمرکزم بزارم روی خودم . قدم اول با شروع کردن پروژه رفتن به مداربالاتر برداشتم و هر روز سعی میکنم با عمل به تمرین ها و خواندن کامنت بچه ها و نکته برداری ذهنم مدیریت کنم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم چون الان به ته خط رسیدم و از این همه درجا زدن و نگرفتن نتیجه بریدم و این گذشته مثل اهرم رنج برام عمل میکند . از آنجایی که الان قدم 5 هستم و به خودم تعهد دادم شروع کنم به خواندن ترجمه قرآن از اول تا آخر این هم به شدت کمکم میکند تا دست از توجه به ناخواستههای زندگیم بردارم.
راستی مریم جان متشکرم برای متن صفحه دستور العمل پروژه رفتن به مداربالاتر نیروی محرکی بود برای این که دوباره برگردم و جدیتر روی خودم کارکنم.
متشکرم از شما و استاد برای تهیه و ویرایش فایل های مصاحبه و همین طور از همه بچهها برای کامنت هایی که میزارند تمام اینها هر روز یک دلیل بهم میدهد برای استمرار در مسیر برای بهتر عمل کردن. خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم چون همیشه همراهم بودی و همراهم هستی سپاس گزارم برای هدایتهات و تک تک یادآوری هات، سپاس گزارم برای فرستادن دستهات. سپاس گزارم برای این که لحظه به لحظه حمایتم کردی و میکنی سپاس گزارم برای غفور و رحیم بودنت.
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که نعمت دادی ای نه آنان که غضب کرده ای و نه گمراهان.
آمین یارب العالمین.
به نام خداوند هدایت کننده
سلام به استاد عزیز
منم دقیقا همون نگاه رو راجب شغلم دارم همش میگم فلانی درامدش بیشتر چون کارش اینه،شغل من جز احتیاجات دیر به دیر خانم هاست،کاش از اول تو شغلی بودم که نیاز باشه زود به زود به این خدمات احتیاج پیدا کنن
ولی واقعیت اینه که خودمون با افکارمون و باورهامون شرایط لحظه بعد رو رقم میزنیم
در مورد تغییر باور و سرعت نتیجه برام زیاد پیش اومده تا دیدم شرایط بد شده گفتم بیام کنترل ذهن داشته باشم و باورهای قوی بسازم و تکرار کنم و خیلی زود خیلی زود نتیجش رو دیدم و نشانه های کائنات اومد
واقعیت اینه که تو هر شغلی بی نهایت فرصت برای پولسازی هست،اگه خودت رو بهبود بدی و روی باورهات کار کنی
ممنون از استاد عزیز بابت این فایل به موقع مثل همیشه
سال نو میلادی شما هم مبارک استاد جان و مریم بانوی عزیز
خدا دمت گرم
استاد عزیزم دمت گرم
بابا این چند وقت این فایل ها که می گذارید ما رو دیوونه کرده چه آگاهی های نابی دارید به ما میدین. چقدر جلوی خودم رو گرفتم فایل رو تا آخر گوش بدم بعد بیام کامنت بنویسم.
من فکر می کردم من دیگه خیلی تغییر کردم و مثبت شدم وقتی استاد حرف میزدن و مثال می آوردن هی مچ خودم رو می گرفتم.
اتفاقا چند روز پیش به دوران بچه گی خودم فکر می کردم که ما ماشین نداشتیم و خاله و دایی هام ماشین داشتن و گاهی با هم می رفتن گردش، من چقدر ناراحت می شدم و هنه اش می خواستم اونا هم نرن یا بادی طوفانی بیاد و بهشون خوش نگذره و این هم بابت این بود با دختر خاله ام خیلی دوست بودیم و همه جا با هم بودیم و ناراحت می شدم که چرا اونها میرن گردش و ما نمی تونیم بریم (با اینکه سالی یک دو بار باهاشون می رفتیم) الان با خودم فکر می کردم ما چقدر امکانات داشتیم چند تا باغ بزرگ لب رودخونه پدرم داره و کلی جاهای زیبا اطراف شهرمون که راحت پیاده می تونستیم بریم و خوش بگذرونیم به جای حسرت و ناراحت شدن، الان تو خیلی جاها این طرز تفکر رو دارم.
امروز صبح گفتم خدایا می خوام تو محل کارم اگه بقیه هر چی هم بگن من خوبی ها رو بگم من کار خودم رو درست انجام بدم و تجربه خوبی هم دارم که چند وقت پیش اینقدر در این رابطه خوب کار کردم که تو محل کارم همه چی به نفع من تموم میشد بدون اینکه من ذره ای تلاش کنم و در کنارش تجربه سال قبل هم داشتم که هی گله و شکایت که می بینید من بیشتر کار میکنم غیر از اینکه یه تشکر هم نمی کنید هر چی کار مال بقیه هست می ندازین گردن من، ولی امسال من تغییر کردم کلی اتفاقات خوب تو اداره برام افتاده، طوری که یه روز همکارم مرخصی بود رئیس اداره تو جلسه گفت همکاران که مرخصی می گیرن دقت کنن کاراشون رو انجام بدن کارشون گردن کسب نیوفته و مزاحم بقیه همکارا نشن، حالا سال قبل من اگر صد بار هم میگفتم امکان نداشت رئیس یکبار هم تذکر بده. کارم راحت تر شده، همکارمون تغییر کردن و خیلی بهتر شدن.
استاد عزیزم تو این مدت که فایل ها رو گوش میدم اصل روی این باور بود که اول من باور کنم خالق زندگیم هستم.
بعد دنبال این میرم حالا که خالق زندگی خودم هستم چکار کنم زندگیم رو به صورت دلخواهم تغییر بدم :
اولین قدم کنترل ذهن و کنترل کانون توجهم هست که این خودش شامل موارد زیادی میشه که تو این فایل مثال های عالی زدین که چطوری کانون توجه ما روی موارد ناخواسته میره و چطور کنترلش کنیم.
هر چی تو کنترل ذهن و کنترل کانون توجهم موفق تر باشم تغیبراتم بهتره و باورهای بهتری می سازم چون هر بار نتیجه می گیرم ایمانم به این مسیر و این نوع رفتار بیشتر میشه و متعهدتر به این شیوه عمل می کنم.
در کنار اینها آگاهانه تلاش کنم باورهای محدود کننده رو تغییر بدم که مهم ترین راهش دیدن تجربه های خودم و الگوهایی هست که اطرافم هستن اونها رو ببینم و بهشون فکر کنم و دلیلش رو دربیارم که چرا اینجا موفق بودم چطور عمل کردم.
فایل قبلی استاد که یاد دادن چطور منطق بسازیم که ذهن قبول کنه و راحت تر بپذیره
تنها راه ساختن باور قدرتمند هست.
استااااااااد بی نظیرم سپاسگزارم برای این همه مهربونی برای به اشتراک گذاشتن آگاهی های نابی که بهتون الهام میشه.
از رب العالمین که نمی دونم چطور سپاسگزار باشم یهو بهم گفت:) :) بهشون عمل کن این بهترین راه سپاسگزاری هست. تمام تلاشم رو می کنم همون طوری که از تابستون دارم تمرکزی کار می کنم و تمام سعی خودم رو کردم الان هم قول میدم بیشتر عمل کننده باشم.
سلام و صبح بخیر خدمت همه دوستان هم فرکانسی عزیزم
خداروشکر میکنم که به این فایل هدایت شدم و صبح خودم رو به این صورت اغاز کردم
با توجه به صحبت های زیبای استاد ، همیشه در هر مکان و زمان و حالتی ، نکات زیبا برای دیدن وجود دارن و میتونن کانون توجه ما باشن و این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم که به چیزی توجه کنیم و به مرور زمان از جنس همون نگاه و دیدگاه رو باور کنیم
باور محدود کننده ای که من خیلی وقتا میشنیدم این بود که دانشگاه شهر دور رفتن و خوابگاهی شدن به شدت پر از رنج و سختیه به خصوص اگر دختر باشی و بهترین کار اینکه به جای این همه هزینه و سختی همون میزان پول رو بدی اما دانشگاه ازاد شهر خودت درس بخونی
من از همون اول با عنایت و لطف خداوند خلاف این دیدگاه رو داشتم و چون کانون توجهم به نکات مثبت بود تمام دو سال دانشگاه من که به صورت حضوری بود تو شهر بندر عباس پر از خاطره و درس های لذت بخش و محشر بود . حتی همون موقع هم این دیدگاه بود که فلان ورودی ،فلان رشته، فلان ساختمون تو دانشگاه بچهای بهتری داره از هر جهت … اما منشا این دیدگاه به علت تفکر و توجه به نکات منفی بود
من در همون سالهای تحصیلم بهترین ادم هارو دیدم بهترین کلاس رو داشتم بهترین دوستی ها رو تجربه کردم ، دوستی های خالی از هر نوع حاشیه و افکار منفی که راجب دانشگاه وجود داره با اینکه میگفتن بندر فقط یه ساحل داره من بالای 40 تا جای خفن تو بندر و رفتم و دیدم و کلی با دوستام خاطره ساختیم ، شهرای استان هرمزگان ،خیلیاشونو که حتی فکرشم نمیکردم ببینم و اصلا وجود دارن ، خداوند منو به سمتشون هدایت کرد .. مدیر گروه ما فردی بود به شدت مهربان ، مسولیت پذیر و با وجدان کاری بالا
که من در تمام ترم های تحصیلی که گذروندم نه تنها اذیت نشدم بلکه کارهام خیلی روون و عالی هم پیش میرفت
خلاف اینکه همیشه این باور وجود داشت و هرکس به عنوان خاطره دانشجوییش میگفت، مدیر گروه ما فرد خوبی نبود ولی به جاش فلان رشته یه مدیر گروه بی نظیر داشت .
خداروشاکر هستم که من از همون اپتدا چون دیدگاهم نسبت به درس خوندن تو یه شهر دیگه خیلی مثبت بود با هیچ کدوم از این موارد مواجه نشدم و فقط زیبایی و خوشبختی و لحظات قشنگ و درس های زندگی بیشتری رو لمس کردم .. حتی همون مسائلی که ممکنه خیلی از دوستان به عنوان سختی ازش یاد کنند ،تک به تک من رو رشد داد و تماما نتیجه مطلوبی رو برام به یادگار گذاشت که البته این مسئله رو هم ادم با تکامل درک میکنه و ممکنه تو پله اول این دیدگاه رو نداشته باشه اما با تلاش و کنترل ذهن همه چیز ممکنه.
دوستان فکر مثبت ، تصویر سازی مثبت ، افکار زیبا ،ورودی درست نکته هر چیزیه
انتظار هر چیزی رو داشته باشی از همون جنس وارد زندگیت میشه
انتظار سختی ، سختی میاره ، منتظری که مسافرت فردات خراب شه یا قراره بد بگذره دقیقا همون اتفاق میفته .
مطمعنی که این حرکتت قراره پر از نیکی و زیبایی باشه ، دقیقا همین اتفاق میفته ..
فرکانس که ما ارسال میکنیم زندگی مارو شکل میده..باید یاد بگیریم که نکات مثبتو از دل همه چیز بکشیم بیرون باید این کار رو هزاران بار برخلاف همه اون نجواهای منفی، تکرار و تمرین کنیم .
من هنوز هم اول راهم و خیلی جای کار و تلاش بسیار بسیار بسیار زیادی دارم
اما از خداوند متشکرم که تداوم در هدایت من داره و من رو به سمت خودش همیشه و همه جا هدایت میکنه .
خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا صدهزار مرتبه شکرت.
داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیاتآن زمانی که درآییم به بستان من و تو.
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام استاد جان خانم شایسته عزیز و دوستان ارزشمند
یه شهری هست غیر از شهر خودمون که توش خیلی پول ریخته، یه مهارتی هست غیر از مهارت من که اون مهارته ست که پولسازه مهارت من که پولساز نیست، یه کاری هست غیر از کار من که اون خوبه.. استاد جان چقدر این موضوع مربوطه به مباحث دوره لیاقت که ما قدر داشته های خودمونو نمیدونیم و سپاسگزارشون نیستیم و نگاه میکنیم به اون بیرون به مسیرهایی که از دور میبینیم و درونشون نیستیم و فکر میکنیم اون مسیر خوبه اون مسیر پولسازه یا اون مسیر سریعتر جواب میده .
نگاهی که به دستاوردها و نتایج خودمون داریم یه نگاهیه که انگار هیچ ارزشی نداشته هیچ کار شاقی نکردیم و ذره بین نمیندازیم روی مسیری که رفتیم، روی توانایی هامون و موفقیتها و نتایجی که از هیچ بدست آوردیم یادمون نمیاد از کجا به کجا رسیدیم، استاد جان زمانی که با مباحث دوره لیاقت پیش میرفتم به یه احساس شکست رسیده بودم توی ورزشی که حدود یک سال قبل شروعش کرده بودم اما آگاهی های دوره لیاقت کمک کرد که نگاه سپاسگزارانه ای نسبت به توانایی هام و مسیری که رفته بودم پیدا کنم و اومدم نتایجم که ثبت شده بود توی برنامه، گذاشتم جلوم و دیدم من از صفر رسیده بودم به جایی که خیلی خوب بود و گفتم لیلا اگه تو تونستی از صفر مطلق برسی به اونجا پس بیشترش رو هم میتونی و قدرتی که خدا تو وجودم گذاشته رو دیدم، توانایی هامو دیدم و بخاطر همین نگاه سپاسگزارانه، به توانایی که خدا در وجودم گذاشته باور پیدا کردم و تونستم عالیترین عملکرد رو داشته باشم جوری که همه متعجب شده بودن، که همشو خداوند برام انجام داد وقتی من قدرت خودمو باور کردم چقدر مهمه این نگاه سپاسگزارانه نسبت به مسیرمون نسبت به کارهایی که انجام دادیم و داشته های خودمون نسبت به علایق خودمون و توانایی های ذاتی که خداوند در وجود ما گذاشته لازم نیست مسیرهای دیگران رو دنبال کنیم و کاری رو که بهش علاقه نداریم انجام بدیم بخاطر اینکه بقیه میگن خوبه اگر برگردیم به خودمون به درون خودمون و قدر توانایی ها و استعدادهایی که خداوند در وجودمون گذاشته رو بدونیم و مسیرمون رو با دیگران مقایسه نکنیم، خودمونو نمیندازیم توی مسیر سنگلاخی و از مسیر لذتبخش و در آرامش به موفقیت هم میرسیم . وااای خدای من سپاسگزار بودن یا نبودن مساله این است.
واقعا این تفکر که یه جای دیگه هست که اونجا خوبه کاملا میتونه مارو از مسیر مستقیم خداوند که توش لذت میبریم و به موفقیت هم میرسیم پرت کنه بیرون و وارد مسیر سنگلاخی و سخت بکنه.
چرا ما اینجوری فکر میکنیم؟ چرا فکر میکنیم شرایط یه آدم دیگه از شرایط من خیلی بهتره؟ چرا فکر میکنیم شرایط کاری یه آدم دیگه از کار من بهتره؟ چرا واقعا؟ چرا بعضی آدما یه مسیر رو رفتن و ادامه دادن و مسائل و مشکلات رو هر بار حل کردن و بسیار موفق شدن و بعضی های دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن و همیشه فکر کردن یه جای دیگه ست که بهتره نه همون جایی که هستن؟ تفاوت این دو دسته آدم در چیه؟ شاید در همین نگاه حل مسئله داشتنه، شاید بعضی ها نگاه حل مسئله دارن و مسائل پیش روشونو حل میکنن و رشد میکنن و بزرگ میشن و بعضی های دیگه دنبال فرار از حل کردنِ مسائل هستن، دنبال فرار کردن هستن، خیلی ساده ست که بگیم تقصیر من نیست بخاطر عوامل بیرونیه که شرایط اینجوریه و خیلی سخته که مسئله رو بذاریم جلومون و نگاه حل مسئله داشته باشیم هر بار و بگیم من کجای کارم ایراد داره؟ من چه تغییری باید بکنم؟ من چه باورهای اشتباهی دارم؟… این سخته ولی کسایی که انجامش میدن روز به روز موفقتر میشن.
استاددعزیز و خانم شایسته ی مهربان سپاسگزارم برای تهیه این فایل ارزشمند.
در پناه خدا شاد باشید.
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته.
ی فایل بسیار کاربردی که پاشنه آشیل خیلی از ادمها شاید باشه. این فایل ترکیبی از روانشناسی ثروت و جلسه ١ احساس لیاقت هستش . من خودم بابت شغل خیلی مقایسه میکردم. قبل از اشنایی با استاد من استاد تغییر شغل بودم و همیشه مشاغل دیگر رو بهتر از شغل خودم میدیدم ولی الان در حال حاضر تو شغلی موفق هستم که از ١٢ سال قبل شروع کردم و این شغل همیشه برای من عالی بود به نسبت علایق و افکار من.
از زمانیکه با استاد اشنا شدم توی این چند سال شغل من به اندازه تمام سالهای قبل برای من سود اور ، لذتبخش بوده و باعث ازادی من و ارامش من شده.
من بیش از یک سال قبل اینستا خودم رو پاک کردم و یک روز این تصمیم رو گرفتم و انجام دادم ، به جرعت میتونم بگم ذهنم ارام ، حالم بینهایت عالی، ارامش در تمام لحظات و تمرکز روی خودم و بسیار پیشرفت در تمام قسمتهای زندگی برام ایجاد شده. بجای اینستا خودم رو وابسته کردم به سریال زندگی در بهشت و محیطم تبدیل به بهشت شد از خونه و باغ و شهر خودم بهترین و لذتبخش ترین استفاده رو میبرم و چیزهایی رو میبینم و لذت میبرم که سالها دنبالش بودم.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
انچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
استاد من تو خونه خودم و باغ خودم چیزهایی بود که تازه دارم میبینم و لذت میبرم سریال زندگی در بهشت ارام ارام به من یاد داد بجای مقایسه عملگرا باشم از شاخه خشک درختان چطور لذت ببرم با درست کردن اتیش و ی صندلی و چای از تخته های بلا استفاده با ی اره دستی و دلر شارژی چطور یک نیمکت درست کنم و لذت ببرم. استاد من قبل از اشنایی باشما حتی بابت لباسی که میپوشیدم احساس میکردم ادمهای دیگه از من خوشتیپ تر هستند . من با گوش دادن به فایلهای معرفی احساس لیاقت ی جهش کاری خوب برام ایجاد شد که تونستم دوره احساس لیاقت رو چند هفته قبل بخرم و کار کردن روی دوره رو تمرکزی دارم شروع میکنم.
الان بجای مقایسه سپاسگزاری میکنم و تایید میکنم ادمهای موفق رو و خیلی سریع و معجزه وار موفقییت ها سراغم میاد. این فایل میتونست جلسه ای از یک یا چند دوره شما باشه ولی به رایگاه باعث تحول زیادی تو وجود ما میشه.
فقط باید تعهد بدیم همه چیز خودمون و افکار خودمون هستش.
بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر انچه خواهی که توئی
شاد و سلامت باشید
سلام به دوست عزیزمان آقا رضا
من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.
اول از همه لذت بردم از لبخند مسرت بار شما و ترکیب رنگ قرمز و آبی دریا
چقدر این عکس پر انرژی و زیباست.
و چقدر تحسین کردم استمرار شما را تو شغل تان دوازده سال در یک بیزنس و احساس تناسب شغل با ویژگی های شما بی نظیر و معجزه آور هست.
خدا را شکر برای وجود خانه تان و باغ تان که به راحتی با ابزار درجه یک بیش از پیش ازشان لذت میبرید.
چقدر هم تحسین برانگیز هستید وقتی با دیدن موفقیت های دیگران، به جای وارد شدن به فاز مقایسه، سپاسگزاری میکنید و بدین وسیله درهای نعمت را بیش از پیش بر روی خودتان باز میکنید.
تحسین و هزاران تحسین قلبی من نثار شما
خداوند از بی نهایت ثروت و آرامشش بر زندگی شما فراوان و دایمی بباراند.
الهی آمین
به نام خدای بسیار بسیار بخشنده و بسیار مهربان
سلام ودرود به مریم عزیزم و استاد بسیار گرانقدرم استاد عباس منش
تمرکز روی مرغ همسایه در بسیاری از مواردی که مربوط به حیطه آموزش در زمینه نقاشی و متد سیاه قلم هست ،آموزشم در طی 3.5 سال خودم به پایان رسوندم چرا که فکر کردم که اصلا طرفدار نداره ،باخودم گفتم ،ببین این متد واقعا بیخوده و رنگی خیلی متفاوت تره و رهاش کردم و طراحی رو بیشتر زوم کردم و در شبکه های اجتماعی کارهای بسیار عالی از سیاه قلم رو می بینم و میگم اینا خیلی راحتتر و آسون گیر هستند و خیلی راحت تابلو رو به اتمام میرسونن در صورتی که اجراشون شاید اصلا قوی نباشه ولی من مقایسه می کنم و داشت خیلی حسمو بد میکرد و متوجه این قضیه شدم و توجه مو برداشتم .
دوباره تصمیم گرفتم برم سراغ رنگ روغن ،نظرم این بود که ، اصلا رنگی کارکردن یه چیز دیگه القا میکنه به مخاطبان و این خیلی بهتره و مدام در جستجوی استاد برای آموزش پرتره با رنگ روغن بودم وچه خوب شد که به این فایل برخورد کردم و جلوی یک حرکت بسیار بزرگ رو گرفت .
تمرکزم روی عوض کردن رشته مورد علاقه ام که 3.5 سال براش زحمت کشیدم نبود با صحبتهای شما متوجه این باگ از خودم شدم و شاید باورتون نشه الان من چند باور بسیار نامناسب از صحبتهای استاد درمورد بیزینس ام پیدا کردم که هر روز باهاش سرو کار داشتم ولی برام عادی بود و خیلی هم تحسین میکردم این رفتار نامناسب که برام باورهای مخرب ساخته
ویا در مورد خاااااااارج که یکی از باورهام این بود که این جا تو ایران قدر هنر کسی نمی دونه و پول براش نمی ده باید حتما مهاجرت هنرمندی کنم برم یه کشوری که مردمش و فرهنگ اون کشور هر جا به جز ایران باشه ،خیلی می فهمن که ،هنر چیه و روی چشم شون می ذارن این تابلوهارو…..
یا باور دیگه تو تهران نمی شه باید برم توی شهرستان ها ورکشاپ بذارم و کلی درآمد داشته باشم و چون قدرت خرید شهرستانیها کم می تونم بهشون حسابی کمک کنم و کارآفرین بشم و براشون شغل ایجاد کنم با هنرم…..
درصورتی که باور کمبود و محدود داشته باشی فرقی نمیکنه ایران باشی ، یا خارج از ایران وقتی نمی تونی خودت ،قدر هنر خودتو بدونی و شاکر خدای مهربان باشی که تمام امکانات رو در این شهر برات محیا کرده ،سپاسگزار باشی کجاااااااااااامیخوای قدردان باشی
همه می گن تهران برای کسب و کار خوبه دوستانی دارم از شهرستانها میان اینجا آموزش نقاشی می بینن و اونوقت من میگم اینجا نمی شه درآمد خوب داشت اونم از هنر برم شهرستان ها خوبه.
وای استاد واقعا درخود مستقر شدن و کنکاش برای این باورهای محدود کننده و اینکه مسیولیت تغییر شغلم رو خودم بعهده نمیگیرم ،ایراد خودمو نمی بینم من نزدیک4 ساله که فقط آموزش دیدم تا با توپ پر و تجربه برم تو بازار کار ولی با این افکار دوباره می خواستم برم روی آموزش رنگ.
وقتی کانون توجه مو کنترل میکنم بیشتر خودمو می شناسم و می فهمم که آره دارم کجارو به غلط و اشتباه میرم
ناسپاسی و توجه به ناخواسته ها برات بیشتر رقم میخوره
خدارو شاکر و سپاسگذارم که بهترین هارو در سایت می بینم و فانوس روشن برای راههم شده برای ادامه مسیرم و رسیدن به اهدافم
استاد پایدار باشید و استوار و مریم نازنینم از شما برای زحمات بسیار زیادی که در سایت متحمل میشی تا مارو به راحتی و آسانی و رسیدن به اهدافمون کمک میکنی با پروژه هایی که به ذهن نازنینت خطور میکنه بسیار بسیار قدردانم و سپاسگذار خدای مهربانم هستم که هدایتم میکنه با فایل هایی که به موقع در اختیار من قرار بگیره
سلام به استادو دوستان عزیز
من تازه وارد سایت شدم و اولین کامنتی هست که میذارم و خب از این بابت خیلی ذوق دارم
دررابطه با حرفای استاد عزیز به نظرم مقایسه فقط زمانی خوبه که دررابطه باخودت باشه یعنی خود الانت رو با خود قبلی مقایسه کنی که چقدر بهتر از قبله چقدر بیشتر یادگرفته چقدر تجربه های بیشتری داره چقدر قوی ترشده این هم باعث میشه اعتماد به نفس ادم بالا بره و هم اینکه انگیزه بیشتری برای بهتر کردن خودش داشته باشه.
اما اینکه بخواهیم خودمون رو با بقیه ادما بقیه کشورها و بقیه شرایط مقایسه کنیم قطعا حس بدی به انسان میده چون اصلا کار منطقی نیست.
مرسی از صحبت های دکتر عباسمنش عزیز
به نام خدای مهربان و هدایتگر و رزاق و وهابم
خدایا با تمام وجودم عاشقانه سپاسگزارت هستم که مرا در این مسیر زیبای توحیدی قرارم دادی خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان مهربان این سایت الهی
استاد جانم چطور به شما الهام شد که در مورد این موضوع فایل تهیه کنید عجب همزمانی باشرایط این روزای من
من با عزیزه دلم یک ماه پیش به کشور زیبای ترکیه سفری داشتیم در لحظه لحظه این سفر زیبا از خداوندمون هدایت میخواستیم و چقدر خداوند مهربان ما رو به جاهای زیبا در زمانهای مناسب در هتلهای زیبای رو به دریای مدیترانه هدایتمون کرد
چقدر بهمون خوش گذشت از صبح تا شب بارها با عزیزه دلم در سواحل زیبای آلانیا با اون آب و هوای
بی نظیرش پیاده روی میکردیم البته استاد من بعداز اینکه شاگرد شما شدم و روی خودم کار میکنم مخصوصا بعداز دوره روانشناسی یک که باورهای منو زیرو رو کرد ذهن فقیرم رو به ذهن ثروتمند تبدیل کرده
و خداوند مارو بارها به همچین سفرهایی هدایتمون کرده و فراوان نعمت وارد زندگیمون شده خدایا بی نهایت شکرت
ما الان چند روزی میشه که برگشتیم خونه من فکر میکردم خیلی پر انرژی تر از قبل خواهم بود ولی برعکس از وقتی اومدم از خونه بیرون نمیرم همه اش آب و هوای تهران رو با آلانیا مقایسه میکنم تو ذهنم به انسانهایی که اونجا زندگی میکنند غبطه میخورم
و اینا حس های منو بد کرده بود و من داشتم کفر و ناسپاسی میکردم خدایا منو ببخش
استاد عزیزم شما مثل همیشه دستان زیبای خداوند مهربانم شدید و سر به زنگاه این فایل بی نظیر رو آماده کردید و روی سایت گذاشتید
استادم من از همون اول حرفای شما رو وحی منزل دونستم باورتون کردم و خیلی نتایج زیادی در زندگیم دیدم
استاد عباسمنش عزیزم دوستتون دارم واز اعماق وجودم سپاسگزارتون هستم
خدا حافظ و نگهدارتون باشه
سلام به استاد گرانقدرم و خانم شایسته ی عزیزم
خیلی خوشحال میشم وقتی از شما یه فایل جدید میبینم و البته این فایل دغدغه ی من هم هست
همیشه همسرم و دوقلوهام رو مورد مقایسه قرار میدم با فامیلهامون
اونها چه رابطه ی خوبی دارن چه قدر بامحبتن با همدیگه چقدر حواسشون به همدیگه هست و …..راجبه بچه ها شلوغی بچه ها از همون اول منو بسیار اذیت کرد و میکنه اونقدر روی شلوغی بچه ها تمرکز کردم که رفته رفته بیشتر و بیشتر شده و الان واقعا کارم سخته که چطور تمرکزمو بردارم از بس همیشه به شلوغی هاشون توجه کردم .
یه مدتی هست سعی میکنم نکات مثبت بچه ها رو ببینم و شاکر جنبه های دیگه ی بچه ها باشم ولی خیلی برام سخته چون بچه ها ده سالشونه و من به این طرز نگاه به بچه ها عادت کردم باورم شده بچه ها شلوغ هستن و نمیشه دیگه کاری کرد و باید بسازم در حالی که اینقدر خودم روی این مساله فوکوس کردم و اینقدر ارتعاش فرستادم که روز به روز بیشتر و بیشتر شده و داره میشه
ممنونم بابت این فایل قشنگتون مثل همیشه عالی بود، همیشه از تون انرژی میگیرم و چراغ راه من هستید
از خداوند بزرگم کمک میخام با آموزه های شما و اراده ی خودم بتونم فضای آرامتری در خونه تجربه کنم
ممنونم استاد گرانقدرم و خانم شایسته ی عزیز