چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 2
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام و درود به جواد عزیزم
بنده مومن
متعهد
خوش قلب و مهربانم
جواد جانم خدا میدونه چقدر تحت تاثیر کامنت شما قرار گرفتم و پر از محتوا و آگاهی بود برام
خدا را بسیار شاکرم که این کامنت که اعتبار اون فقط از الله یکتاست به قلب شما نشست .
حق مطلب را با این کلمات پر از نور
ادا کردی
خدارا شکر که قلبِت منور به نور آگاهی های نابه
و چقدر از شما من درس گرفتن و دوباره باورهام قوی تر شد
جواد عزیزم من الان به لحظه حال که همون شکر پروردگارِ بینهایت قدرتمند و مهربانه ، بسط میدم
بِهش
اگر تضادی پیش بیاد و من بتونم از اون به لطف و هدایت خودِش سربلند از اون بیام بیرون خودم را در لحظه حال میبینم و میگم سپاسگزاری شامل حالم شده
اگه یه فتارِ نامناسبی از کسی ببینم
اگه اون لحظه بتونم به بینهایت نیکی و خوبی اون آدم فکر کنم
و خودم و باورهای محدود کننده خودم را نبینم
اون موقع من در لحظه حال و سپاسگزاری الله یکتا هستم
اگر وقتی در روزمرگی گیر کردم و آگاهانه دارم زیباییها و نعمتهای خودم را میبینم
من در لحظه حالم و درحال سپاسگزاری و ملا قات خداوند وهاب هستم
اگر من توفیقی شد به واسطه کنترل دهنم موفق شدم به حرکت و عبور از ترس ها و از منطقه امنم عبور کردم پس من لحظه حال شامل حالم شده و احساس سپاسگزاری هستن
یاد یه موضوع کمک کننده ای از حرفهای و پندهای که شنیده بودم افتادم
که اگر خودِت را نبینی و خودت را حذف کنی دیگه فقط خدا را ملاقات خواهی کرد
من اینو در مورد اطرافیانم تونستم انجام بدم
اگر از کسی رفتاری میدیدم که به مزاج من خوش نمیومد
به خودم میگفتم الان رسول جان میتونی به بینهایت خوبی این انسان شریف توجه کنی و از این موضوع با تغییر نگرش بگزری
و اگر اینگونه میشد ،من از خودم گذشته ام و مسئولیت این اتفاق را پذیرفتم و به ملاقات خداوند و درک لحظه حال رفتم و به حس و حال سپاسگزاری نزدیکتر شدم.
الان با درکِ لحظه حال سعی میکنم ،شغلم را ،زندگیم را ،اطرافیانم را ،اشیا را و هر آنچه هست را در آغوش بکشم.
جواد جان همون قدر که شما از این کامنت من به سرِ ذوق اومدی به والله چندین چند برابرش من
نور و معنویت ازَش دریافت کردم.
کاملا با شما موافقم که آگاهی های دوستان و خوندن کامنتها نوری از جانِب الله یکتاست
و وقتی من میخوام وارد سایت بِشَم به خودم میگم خدایا من که هیچم و چیزی نمیدونم
تو منو پُر کن از آگاهی های ناب و شروع به خوندنِ کامنتها و دلنوشته ها میکنم.
خداوند به قلب مهربون و لطیف شما، نورانیتِ بیشتر و آگاهی های عمیق تر عطا کنه و در کنار خانواده محترمتون عشق و حالِ خوب و نعمت و ثروتمندی را تجربه کنی.
امین.
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام به حسینِ عزیزم
بنده خوب و توحیدی خدا
چقدر میشه مهربانی و لطافت را از نوشته هات مشاهده کرد
اصلا آقا جانَم ما کاملا و کاملا در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم
حسین عزیز قلبا دوستت دارم و کاملا به شما احساسِ نزدیکی و دوستی میکنم
ممنونم که هستی و و با حال خوبِت جهان را گسترش میدی
و توحیدی زندگی کردن را سرلوحه خودت قرار دادی
و خدارا شاکرم که لطف و محبت شما و نوری که تو کامنت شما بود را دریافت کردم
خدارا شاکرم که اون شب به نجواها گوش ندادم و کامنتم را نوشتم
و تمام اون دلنوشته ها را واقعا خودِش به قلبم جاری کرد که
اعتبار اون فقط خودِشه
نمیدونَم یه احساسی تموم وجودم را گرفته بود که تا به حال تو عمرم تجربَش نکرده بودم
میدونی رفیق اون آدمهایی که اطرافمون هستند و آشوب تو دلِمون میکنن
تیکه ای از وجود خودِ ماست که در وجود اون آدم و همزمان متبلور شده و ما آیینه تمام نمای وجودم خودمون را داریم میبینیم
اگه میبینیم آدمهایی مثل استاد که با خودِشون در صلح هستند
یعنی اگر صفتی و ایرادی و اشتباهی از کسی را دیدند
وارد جنگ با خودِشون نمیشن
میگن یه انرژی در یه زمانی و در یه مکانی از من به جهان ساطع شده و در غالبِ این آدم در این زمان متبلوِر شده
آیا میتونیم در این زمان سکوت کنیم و مسئولیت پذیر باشیم و در ذهنمون اون ویژگی اون فرد را نادیده بگیریم و به یه ویژگی مثبت اون بنده خدا فکر کنیم یا به یه چیز دیگه فکر کنیم و خودِمون را در لحظه حال ببینیم و شکرگزار خدا باشیم که بهمون محبت کرده که این بنده خدا را ببینیم و با نگه داشتن احساسِ خوبمون
اون بندِ شرک را پاره کنیم و آزاد بشیم و به صلح با خودِمون برسیم
من که اولِ راهم و دارم هر روز خودمو در یک رویارویی با نجواها و شیطان میبینم و تمام تلاشم اینه لحظه حال را تجربه کنم
حسین جان عجب دلچسپه بخدا
عجب ادمون آروم میکنه
عجب تک تک سلولهات را التیام میده
عجب شور و شعفی داره
اون نور را من اون شب تجربَش کردم
و دارِم تمرین میکنم با توحید و توحید و توحید دوباره اون حس را ملاقات کنم
حسین جانم اون چهره زیبای بهشتیت را رونمایی کن و مارا به فیض اکمل برسون
خدارا خوش نمیاد دوستدارانِت را بیش از این منتظِر بزاری
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
قلبِ فراوون به حسین عزیزم بنده خوب خدا
یا حق