«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 8

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «هادی زارع» در این صفحه: 118
  1. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3794 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز و دوست داشتنی و فوق العاده و بی نظیرم

    ?????????????

    نزدیک به یکی دوماه هست که هر روز دارم تغییر میکنم و تغییرم موجب به رشدم میشه.هر روز در چالش هستم و برنامه های روزانه ام را با شور و اشتیاق انجام میدهم.

    هفته پیش فایلی صوتی از استاد به نام “تو به آرامی شروع به مردن میکنی” تفسیر شعر پابلو نرودا (به طریقی که فکرش را نمیکردم) به دستم رسید. (استاد این فایل رو از سایت برداشتن.) این شعر و تفسیر زیبای آن از استاد واقعا به زندگی ام رنگ قشنگ تری داد به زندگی جریان بیشتری داد و کمکم کرد شادی و احساس فوق العاده بیشتری را وارد زندگی ام کنم.

    تو به آرامی شروع به مردن میکنی

    اگر سفر نکنی

    اگر کتابی نخوانی

    اگر به اصوات زندگی گوش نکنی

    اگر از خودت قدر دانی نکنی.

    به آرامی شروع به مردن میکنی

    زمانی که خود باوری را در خودت بکشی

    به آرامی شروع به مردن میکنی

    وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

    به آرامی شروع به مردن میکنی

    اگر برده عادات خود شوی

    اگر همیشه از یک راه تکراری روی

    اگر روز مرگی را تغییر ندهی

    اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی

    یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

    تو به آرامی شروع به مردن میکنی

    اگر از شور و حرارت، از احساس سرکش، و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند و ضربان قلبت را تندتر میکنند، دوری کنی…

    تو به آرامی شروع به مردن می کنی،

    اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آنرا عوض نکنی

    اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

    اگر ورای رویاها نروی،

    اگر به خودت اجازه ندهی کهذحداقل یک بار در تمام زندگی ات ورای مصلحت اندیشی بروی…

    امروز زندگی را اغاز کن!

    امروز مخاطره کن!

    امروز کاری کن!

    نگذار به آرامی بمیری!

    شادی را فراموش نکن!

    در تفسیر این شعر استاد از تجربیات و باور های قشنگشون قبل از رسیدن به موفقیت میگه. از اینکه با موتور قراضه خودش سفر میکرده و به روستا ها و شهر های ایران میرفته.

    واقعا جا خوردم و به باور های اشتباه خودم پی بردم. باورم این بود که “بزار به اهداف بزرگم برسم بعد سراغ تجربیات جدید میرم”

    بعد از گوش دادن به این فایل خودم را وارد تجربیات جدید کردم. همون طور که روی باور هام کار میکردم و به برنامه هایی که برای اهدافم رسیدگی میکردم

    چندبار آشپزی کردم. در یک مسابقه شرکت کردم و به توانایی های خودم پی بردم.یک شب سرد در جایی دور از خونمون آتش درست کردم و تا نیمه های شب دور آتش بودم و به اهداف و نعمت هایم فکر میکردم و از گرمای اتش در شب سرد لذت میبردم. با افراد ناشناس صحبت کردم و خیلی تجربیات جدید دیگه… واقعا دیدم که زندگی چقدر زیباست وقتی در جریان هست و تکراری نیست.

    همون طور که استاد در فصل 6 کتاب رویاهایی که رویا نیستند به آن پرداخته هست.

    “زندگی یعنی لذت بردن از لحظات حال”

    خداراشکر میکنم که تونستم عجله در رسیدن به اهداف و ترس از دیر رسیدن به آنرا از خودم دور کنم.

    ???????????

    در هر تضاد موهبت بزرگی نهفته است.

    چند روز پیش هدفونم خراب شد.وقتی دیدم خراب شده احساسم بد شد با خودم گفتم که چقدر بد شد من بااون هدفون باور هامو میساختم.حالا باید دوباره هزینه کنم و هدفون بخرم. بعد کم کم احساسمو خوب کردم و گفتم حتما خیریتی توش هست.

    فرداش یه وقت آزاد در بین برنامه ام ایجاد شد ناخودآگاه به سمت هدفون رفتم تا درستش کنم.ولی باید بگم که تا به اون روز هیچ وسیله برقی را باز نکرده بودم و هیچ اطلاعی از طرز تعمیر و حتی باز کردن آن نداشتم.

    ولی شروع کردم به پرسیدن سوالات خوب

    خدایا چطور بازش کنم؟

    این قسمتو بگیر بچرخون

    من چرخوندم و اون قسمت باز شد و زیرش چنتا پیچ بود. با کارد میوه خوری چنتا پیچو باز کردم

    بعد پرسیدم چطور میتونم راحت تر این کارو انجام بدم؟

    جواب گرفتم که داخل جعبه ابزار داداشت چیزای خوبی پیدا میکنی. رفتم دیدم پر از پیچ گوشتی های کوچک هست.

    هدفونم را باز کردم نگاهی بهش انداختم دوباره سوال پرسیدم

    مشکلش میتونه از کجا باشه؟

    جواب گرفتم قسمت دیگه هدفونت را باز کن

    و باز کردم یه نگاه کردم چیزی نفهمیدم.

    دوباره سوال پرسیدم

    گفت باسیم این قسمتو به قسمت دیگه وصل کن

    گفتم سیم از کجا بیارم

    گفت فلان جا هست… همین جور سوال میپرسیدم و جواب می گرفتم.

    تا اینکه با وصل کردن دوتا سیم از یک نقطه به نقطه دیگه هدفونم راه حل را پیدا کردم.

    احساس فوق العاده سر و پامو فرا گرفت و بلند بلند صدا زدم که جواب گرفتم و رفتم به داداشم گفتم.

    واقعا آن شب به قدرت سوالات و اصل حرکت کردن پی بردم. این اتفاق به ظاهر ساده ولی شگفت انگیز موجب شد که بر ترس هایم قدم بزارم و برای ایده هایی که در سر داشتم وارد عمل بشم و ازمایش کنم و همچنان در حال ادامه آن هستم.

    تا اولین اختراع خودم را انجام دهم.

    خبر خوب دیگه ای که میتونم به شما دوستان بدم اینه که دوهفته ای هست که کتاب گفتگو با خدا را میخوانم و کتاب بنویس تا اتفاق بیوفتد را نیز خوانده ام. سوالات خودم را در دفترچه ام نوشته ام و دفترچه ام را بالا ی سرم میگذارم و وقتی در طول شب از خواب بیدار میشوم خوابی که دیدم و احساسی که در خواب و بیداری دارم را روی کاغذ می آورم.در نگاه اول چیز های به ظاهر بی ربط و خنده داری روی اون کاغذها نوشته شده ولی بعد از مدتی جواب را از میان جملات بی مهنی آنها درک میکنم. تا به حال سه چهارتا جواب را درک کرده ام.

    خداراشکر میکنم که دوستان خوبی مثل شما دارم.

    منتظر شنیدن نتایج کوچک و بزرگ شما هستم?

    شاد، پیروز و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3794 روز

    خانم نامدار سلام

    خیلی ممنونم بابت لطفی که نسبت به من و بقیه دوستان دارید. من نیز از شنیدن موفقیت های شما و بقیه دوستان خیلی خوشحال میشوم.خدارو شکر میکنم که دوستان خوبی مثل شما دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3794 روز

    دوست عزیز خانم شب خیز سلام

    ازاینکه دوست و همراه فوق العاده ای مثل شما در این خانواده دارم به خودم افتخار میکنم. وجود شما موجب دلگرمی ما هست. احساس خوبتون همیشه در لابه لای کلمات به من میرسد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: