نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14

سلام به استاد عزیزم و آقا رضای عزیز

چقدر این فایل نکات جالبی مطرح شد چقدر احساس آقا رضا وقتی صدای شما را شنیدند با اینکه نکاتی را به ایشان تذکر داده بودید لذت بخش بود منم یادم آمد که برای اولین بار در سایت کامنت گذاشتم چون اهل کامنت نوشتن نبودم و یادمه که وقتی کامنتم منتشر شد و استاد لایک کرده بودند دیوانه شده بودم از خوشحالی هی می رفتم کامنتم را نگاه می کردم و لایک استاد را و همش می گفتم وای مگه می شه استاد کامنت منو لایک کرده وای خدای من چقدر عالی

حالا حس می کنم که آقا رضا اونروز چه احساسی داشتند

یادمه یک روز که کامنت من به عنوان کامنت انتخابی برای یکی از فایلها انتخاب شده بود نمی دونید چه حس خوبی داشتم اونم از کامنت یکی از دوستان فهمیدم که پاسخی برام نوشته بود و گفت برای همین کامنت شما منتخب این فایل انتخاب شده وای نمی دونید چه حسی داشتم و همش می گفتم خدایا من که می دونم این کار تو است

جالبه وقتی کامنتم به عنوان کامنت منتخب انتخاب شد حس و حال اونروزش یادم بود که با چه ارتباطی این کامنت را می نوشتم و می فهمیدم که خدا چه جور بهم می گه و من می نویسم و حتی یادم اومد چند روز قبلش من داشتم بررسی می کردم که من از وقتی مسیر استاد را انتخاب کردم چه احساس هایی دارم و چه تغییراتی کردم و بابت این تغییرات همش احساس خوب داشتم و شکرگزاری می کردم.

بنابراین حس آقا رضا را کامل درک کردم و لذت بردم که ایشون اینقدر با صداقت احساسشون را بیان می کنند

و اینکه خیلی ها وقتی به نتیجه می رسند فراموش می کنند که چه مسیری را رفتند که به نتیجه رسیدند ولی آقا رضا هنوز هم مسیرشون را ادامه می دهند و سپاسگزار استاد هستند که این مسیر را به ایشان نشان داده است و از اینهمه قدرشناسی ایشان لذت بردم و دلیل ادامه دار بودن نتایج ایشان هم همین است

من هم خیلی سپاسگزار خداوند هستم که من را در مسیری قرار داد که با استاد آشنا شدم و انگار هر روز خداوند به من موهبتهای وجود استاد را به من یادآوری می کند.

دیروز یک مقدار از سررسیدهای قبلم را داشتم نگاه می کردم که به انبار منتقل کنم خیلی جالب بود برام. چون نوشته هایم را خواندم از زمانی که من با اساتید دیگر کار می کردم و فهمیدم که آن زمان با آن آموزه ها، چه دیدگاه هایی داشتم و زمانی که با شما آشنا شدم چقدر مطالب و نوشته هام عمیق تر شد البته راستش من زمان خیلی کوتاهی با اساتید دیگر بودم و همون مدت کوتاه، مسیری بود که منو به سمت شما هدایت کرد و به من نوشته هایم نشان داد که چقدر در آن زمان، پر از خلا بودم، ارتباطم با خدا چقدر از نقطه ضعف بود ولی وقتی با شما آشنا شدم انگار خدای من فرق کرد نوشته هایم بعد از آشنایی با شما کاملا تغییر کرده بود و اتفاقا نکته دیروزم این بود که چقدر خوشحالم که این مسیر را انتخاب کردم

چون از وقتی وارد مسیر آموزه های شما شدم دیگه هیچ وقت مسیر کسی را حتی تست نکردم

شاید آقا رضا اگر یک وقتایی در مسیرشون لغزش ایجاد شده بود چون اول مسیر شما را پیدا کرده بودند ولی من قبل از شما هم با اساتید خارجی هم ایرانی بودم به مدت کوتاه ولی وقتی به مسیر شما رسیدم دیگه به قول معروف دورهام را زده بودم و چیزی دریافت نکرده بودم و و وقتی که از شما شنیدم که به جز صحبتهای شما صحبت دیگری را گوش ندهیم با جان و دل پذیرفتم و خیلی راحت تمام فایلهای اساتید را پاک کردم هر چند دیگه گوش نمی کردم ولی می خواستم ثابت کنم که من حرف استادم را می پذیرم تازه اون موقع من نتیجه چندانی نگرفته بودم ولی باور کرده بودم شما را

به قول آقا رضا دلیلش صداقت بود و دلیل دیگر از نظر من اصل بودن حرفاتون

یک جورایی برام واضح بود که خدا داره باهام حرف می زنه با حرفهای شما من احساس قدرت می کردم نه ضعف

احساس می کردم که می خوام قدرتمند باشم انگار می خواستم که فقط یک قدرت را قبول داشته باشم ولی نه با حرفهای دهان پرکن و تزئینی با جملات از جنس خودم بدون زرق و برق ولی دلنشین همه حرفاتون آسون بود و آسون پذیرفته می شد و به دلم می نشست همش دنبال عمل کردن بودم نه دنبال رویاپردازی

چون می گفتید اعتماد به نفس را باید بسازی نه با حرفهای خوشگل با عمل

-توانمندیهاتو به یاد بیار بنویس کامنت بزار

و من با انجام این کارها هی قدرت گرفتم هی حس خوب پشت حس خوب

احساس توانمندی و ارزشمندی کردم

-می گفتید خودت را بهبود بده در نقاط قوتت

و چقدر این نکته به من کمک کرد و من متمرکز شدم روی نقاط قوتم و دقیقا به همون توانمندیهام و حوزه های مورد علاقه ام هدایت شدم

-برو آگهی تبلیغاتی بساز مثل یک کالای تبلیغاتی که نکات مثبتشون را بیشتر بیان می کنند توانمندیهاتو بنویس و برو جلوی دیگران بخوان و فکر کن می خوای برای خودت تبلیغ کنی چی می گی؟

که همین آگهی تبلیغاتی چقدر به من کمک کرد چقدر حال خوب به من داد چقدر برای من باورسازی کرد چقدر توانمندیهامو به یادم آورد و دیوار عزت نفسم را چقدر بالا برد

-نقاط ضعف شخصیتی ات را اصلاح کن.

و این اصلاح نقاط ضعف شخصیتی چقدر نتایج زندگیم را عوض کرد اینکه دنبال راضی کردن دیگران نباشم دنبال تایید دیگران نباشم سبک شخصی خودم را داشته باشم به دیگران احترام بزارم ولی اول به خودم احترام بزارم و عاشقانه بدون قید و شرط خودم را دوست داشته باشم

وای که این اصلاح شخصیت چقدر به بهبود حالم کمک کرد و منو به اوج رسوند

-همش به نکات مثبت خودت و آدمها نگاه کن

-اعراض کن از زشتی ها، از اتفاقات بد در موردشون حرف نزن حتی با خدا درد دل نکن به درد دل کسی گوش نکن دنبال زیبایی های و نکات مثبت باش

و همین چقدر زیبایی ها را به سمت من هدایت کرد و چقدر باعث شد دیگران هم فقط روی زیبای منو ببینند

بحث نکن با هر چیز بجنگی قویتر می شه و می ری تو فرکانسش ولی اگر بحث نکنی اون موضوع و اون مشکل از زندگی تو می ره بیرون

و اینکه دنبال چه جوری خواسته هامو به دست می یارم نباش تو روی خودت کار کن خواسته هات می یان سمتت وقتی تو فرکانست عوض بشه

و همه اینها نیاز به عمل داشت

و من هر روز یاد گرفتم فقط خودم را بهبود بدم و خداوند هم مدارم را عوض کرد آسون کرد منو برای آسونی ها

و همه چیز خیلی آسون و قشنگ برام تغییر کرد

وقتی آقا رضا تعریف می کرد که ایده خدا را انجام دادم و خانمم راحت پذیرفت

گفتم بله وقتی که ایده خدا را انجام می دی اونم همه آدمهاش را با تو همگام می کنه

همش انگار همه چی برات آسون می شه

همون که استاد می گن در دوره دستیابی به آرزوها که خدا به پیامبر می گه تو تیر نیانداختی من تیر انداختم

و اینه که خدا همه چیز می شود همه کس را به شرط ایمان

و به قول استاد در 12 قدم چرخ زندگی ات روغن کاری میشه

و تمام خواسته های آقا رضا وقتی محقق شد که فقط به خواسته هاش فکر کرد و نه نا خواسته ها! و خدا اون خواسته ها را به سمت ایشون هدایت کرد چجوری اش را نپرسید و فقط تو فرکانس موند و ناامید نشد و وقتی که نسبت به خواسته هات توجه می کنی و اونو باور می کنی به سمتت می یان همونجور که استاد می گن همیشه

منم یادمه اون موقع ها که هنوز با قانون آشنا نبودم حتی وقتی پول نداشتم می رفتم نمایشگاه ماشین سوار ماشین می شدم در مورد قیمتش بیمه و کارکرد و اینها می پرسیدم

یا تو ایستگاه اتوبوس می نشستم و ماشینها را نگاه می کردم و اون ماشین مدنظرم که رد می شد تصور می کردم که من راننده اش هستم و کلی کیف می کردم و خیلی زمان کوتاهی گذشت و همون ماشین را خریدم

یا برای خرید خانه من همش در مورد خرید خانه حرف می زدم و خیلی معجزه وار همون سال من خانه خریدم و یا سفر به کشورهای خارجی همش در موردشون حرف می زدم و دوست داشتم و برام اتفاق افتاد

و همونطور که استاد می گن وقتی در مورد خواسته هاتون حرف می زنید همون اتفاق می افتد

مثال اون دوستشون که در کشتی همش می گفتند می خوان برن انگلیس و همه مسخره شون می کردند و بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد وسایلش را به نصف قیمت فروخت و بعدها که استاد از دوستاشون سراغشون را گرفتند گفتند که رفتند انگلیس

ممنون آقا رضا که اینقدر زیبا آموزه های استاد را در عمل بهمون نشون دادی و گفتی که اگر به شیوه دوره های استاد عمل کنیم نتیجه پشت در هست

چقدر خواسته های عجیب و غریب که توی 107 آرزو نوشتیم برامون منطقی شد و منتظر اجابتشون هستیم به زودی

باورمون شده که هر چی بخواهیم می شه کما اینکه تا الان برای منم همین بوده و امیدوارم منم یک روز برای استاد عزیزم ویدیو بفرستم و از دستاوردهام بگم و کلی استاد را از نتایجم خوشحال کنم

بازم از استاد عزیزم ممنونم و از آقا رضای عزیز هم ممنونم که اینقدر دلنشین صحبت کردند

و از خداوند عزیز هم سپاسگزارم که من را در این مسیر الهی قرار داد

از خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی عزیز و آقا ابراهیم عزیز هم تشکر می کنم واقعا تیم عالی هستند قدردان زحماتتون هستیم

همیشه سلامت و شاد باشید