ماموریت این برنامه
سرفصل های مطالب آموزشی در هر جلسه
آگاهیهای جلسه اول:
هم-فرکانسی و هم مدار بودن با خواسته، یک فرایند تکاملی است. فرایندی که پایانی برای آن متصور نیست و هر بار بهتر می شود. شروع این فرایند، شناختنِ قطب نمای درونی و تبعیت از این سیستم هدایتگر است. این قطب نما «احساس ما» است.
در این مسیر تحقق و تجربه خواسته ها، هرچه بیشتر روی این راهنما حساب میکنی و هدایتهایش را بی برو برگرد اجرا میکنی، «مرحله ی دریافت» در زندگیات روانتر انجام میشود. در نتیجه مسیرهای سرراست تر و لذت بخش تری را برای دریافت خواستههایت تجربه میکنی و با تجربهی هر خواسته، بخشهای اساسیتری از عزت نفس و ایمان شما ساخته میشود که شما را آمادهی صعود به مرحلهی بعدی می کند؛ شما را درباره خواسته های بعدی ات به وضوح می سازند؛ شما را آماده حل مسائل اساسی تر می کند و هربار نسخهی توانمندتری از شما میسازد.
احساس ما، قطب نما و راهنمای درونی ماست. یعنی معیاری برای تشخیصِ «هم جهت بودن» یا «خلاف جهت بودن» با خواسته هایمان. احساسات ما در هر لحظه ما را از این موضوع مطلع می کنند که:
- باورهای ما، تا چه اندازه با خواسته ای که داریم، هم-جهت هستند؛
- و «کانون توجه ما» تا چه اندازه بر آنچه می خواهیم معطوف شده است؛
آگاهی های جلسه دوم تمرکز دارد بر:
اصلاح مسیر و پیشگیری از اتفاقات ناخواسته به کمک جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه:
طبق قانون، تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل فرکانس های غالبمان(باورها) است. یعنی ما در هر لحظه در مداری از جنسِ فرکانس های غالبمان هستیم و اتفاقاتی از این جنس را تجربه می کنیم.
اما زیبایی این قانون اینجاست که به ما این امکان را داده است که بتوانیم جایگاه فرکانسیِ خودمان را بشناسیم و با توجه به آن جایگاه، اتفاقات زندگی مان را با دقت خوبی پیش بینی کنیم و در صورت نادلخواه بودنشان، از آنها پیشگیری کنیم:
- هرچه بهتر خودت را بشناسی، این پیش بینی دقیق تر می شود
- هرچه بهتر قانون را درک کنی، توانایی تو برای پیشگیری از ناخواسته ها بیشتر می شود
- به همین دلیل است که می گویم ما توانایی کاملی در خلق اتفاقات دلخواه در زندگی مان داریم.
ما از 2 طریق می توانیم، به شناختی قابل اطمینان درباره جایگاه فرکانسی مان برسیم:
- اتفاقاتی که غالبا در زندگی تجربه می کنیم بازتابی است از اساس فرکانس هایمان؛ به این معنا که اگر مرتباً در حال تجربه کمبودها (خواه در هر جنبه ای: کمبود پول، کمبود محبت، کمبود سلامتی و ...) هستی یعنی اساس باورهای شما در آن جنبه، کمبود است. در نتیجه کانون توجه شما، اساساً معطوف بر ناخواسته ها، موانع و کمبودهاست.
- «جنسِ احساسی» که غالباً تجربه می کنی.
این جلسه تمرکز دارد بر موضوع دوم. یعنی کنترل اتفاقات زندگی از طریق جدی گرفتنِ پیغام های هدایتگرِ «احساس مان»:
تواناتر شدن در کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه، باعث می شود مدت زمانِ بیشتری در احساس بهتر بمانیم و طبق قانون احساس خوب = اتفاقات دلخواهِ بیشتری را تجربه کنیم. اما آنچه که ما را درباره ی هماهنگ ماندن با قانون، دچار سوء برداشت نمی کند، به خاطر سپردن این نکته ساده است که:
قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد، لحظه ای عمل نمی کند. یعنی اگر به هر دلیلی احساس شما بد بشود، بلا فاصله بلا سرت نمی آید. بلکه باید مدتها در احساس بد بمانی تا بصورت یک اتفاق بد در زندگی ات ظاهر بشود.
بنابراین بین «احساس بدی» که در این لحظه تجربه می کنی و «کانون توجه شما» در این لحظه، یک ارتباط معنا دار و مرتبط وجود دارد. یعنی «احساس بد» یک هشدار دهنده است درباره ی اینکه از مسیری که میخواهی منحرف شدهای و کانون توجه شما، معطوف بر ناخواسته هاست و در صورت ادامه ی این روند، قطعاً آنچه را تجربه می کنی که دوست نداری!
درک این ساختار باعث می شود که «احساس بد» شما را نگران نکند، بلکه شما را هوشیار کند برای جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه ات و تصحیحِ دوباره ی مسیر. «احساس بد» به شما کمک می کند تا مانع از وقوع ناخواسته هایی در زندگی ات بشوی که حل و فصل شان نیاز به پرداخت بهایی سنگین دارد و انرژی بسیاری را از شما هرز می دهد. اگر ما دربارهی جنس احساسی که تجربه می کنیم گوش به زنگ باشیم و پیغام هدایتگرانه ی آن را جدی بگیریم آنوقت یک هدایت شده هستیم که به قول قرآن نه ترسی دارد و نه غمی. زیرا:
- اگر «احساس ما خوب باشد» بیشتر مطمئن می شویم که مسیر درست است و با قدرت پیش می رویم
- اگر هم «احساس ما بد باشد»، تا تغییر کانون توجه مان، دوباره مسیر را اصلاح می کنیم.
- یعنی احساس ما، هم یک اخطار برای پیشگیری از ناخواسته هاست که باید جدی گرفته بشود؛
- هم یک تایید کننده برای مسیر است که کمک می کند تا با اطمینان و یقین بیشتر پیموده بشود؛
قطب نمای هدایتگر درونی (احساس ما)، مرتبا در حال رَصَد کردن مسیر و بازخورد دادن به ما بر اساسِ «هم فرکانسی» یا «غیر هم فرکانسی» با خواسته هایمان است. این قطب نما، بهترین و بی نقص ترین ابزار برای تشخیصِ راه از بیراهه و هدایت از گمراهی است و بهترین مشاور و کاربلدترین راهنمای ما در مسیر تحقق خواسته هایمان است.
آگاهی ها و تمرین این جلسه را می توان دفترچه ی راهنمای استفاده از این قطب نما و بهره گیری از امکانات آن برای لذت بردن از مسیرِ رشد، نامید.
بخش دوم این جلسه اختصاص دارد به: آگاهی درباره دسترسی های فرکانسی ما و درک فرایند تکاملیِ رشد:
طبق قانون، ما از جایگاه فرکانسی ای که در آن هستیم، فقط به یک فرکانس «هم جهت تر» یا «خلاف جهت تر» درباره آن موضوع، دسترسی فرکانسی داریم. یعنی قانون تکامل به شما اجازه نمی دهد که از جایگاه فرکانسی ناهماهنگ با خواسته، به یکباره به هماهنگی فرکانسی با آن برسی. به همین دلیل نمی توانی به یکباره از حال بد به حال خوب برسی. به همین دلیل تا وقتی در فرکانس تقلا و مقاومت هستی، به راهکارهایی که مسئله ات را حل کند دسترسی فرکانسی نداری.
هدف: درک این ساختار تکاملی به ما کمک می کند تا در مسیر بهبود شخصیت و بهبود زندگیمان، از خودمان و از قوانین کیهانی، توقع بی جا نداشته باشیم. در نتیجه منتظر تغییرات یک شبه نیستیم که اگر رخ نداد، به این نتیجه برسیم که قانون برای ما جواب نمی دهد و دوباره به شیوه ی باورهای محدودکننده ی قبلی برگردیم.
- اما در عوض، سعی می کنیم همواره یک پله در کنترل کانون توجه مان بهتر شویم؛
- از خودمان توقع نداریم همواره احساس مان خوب باشد؛
- اما از خودمان توقع داریم که نسبت به قبل، بتوانیم مدت زمان کمتری در احساسِ بد بمانیم و هر بار مدت زمان بیشتری در احساس بهتر بمانیم؛
اما نکته قابل توجه ماجرا اینجاست که: این قدم های آهسته اما پیوسته، در نهایت تغییراتی عظیم و پایدار در کیفیت زندگی و کیفیت شخصیت ما ایجاد می کند.
آگاهی های جلسه سوم تمرکز دارد بر: به شناخت رسیدن درباره هم جهت بودن یا خلاف جهت بودن با خواسته از طریق احساس مان:
احساس ما در هر لحظه نه تنها بازخورد دقیقی از این موضوع به ما می دهد که آیا به سمت خواسته مان حرکت می کنیم یا در حال دور شدن از آنچه می خواهیم، هستیم؛
بلکه شدتِ سرعت ما در این مسیر (هم جهتی یا خلاف جهت) و فاصله ی ما از خواسته مان را نیز مشخص می کند؛
آگاهی درباره دسترسی های فرکانسیِ ما:
طبق قانون، امکان ندارد شما دائما احساسات مثبتی داشته باشی اما اتفاقات ناخواسته ای را تجربه کنی. زیرا «احساس مثبت» شما را با اتفاقات خوشایند هم-مدار می کند و دسترسی فرکانسی شما را به ناخواسته ها، می بندد؛
نگاه نرم و غیر سخت گیرانه ی خداوند به انسان در قرآن:
به شناخت رسیدن درباره این موضوع، منطق هایی در دست ما قرار می دهد و ما را به جنسی از شناخت درباره ذاتِ انسان می رساند که نتیجه اش در صلح قرار گرفتن با خودمان است.
وقتی موجودیت انسانی ات را درک کنی و با خودت به صلح برسی، آنوقت در زمان مناسب، رفتارها و واکنش های مناسبی را بروز می دهی
هرجه بیشتر با خودت در صلح باشی، کمتر خودت را سرزنش می کنی و بیشتر بر ذهنت مسلط هستی.
مهم تر از همه، در مواقع حساس و در صورت ناتوانی از کنترل ذهن، این نقص را به عنوان ذات انسانی ات می پذیری و به خودت آسان می گیری. یعنی به خاطر این ناتوانی خودت را سرزنش نمی کنی؛ احساست را بدتر نمی کنی؛ از خودت توقع بی جا نداری و ناامید نمی شوی؛
همین موضوع، بخش مهمی از عمل به قانون احساس خوب = اتفاقات خوب است که به شما کمک می کند دوباره به هماهنگی برگردی و از عهده کنترل ذهنت برآیی.
به شناخت رسیدن درباره خودمان و ذاتِ انسانی مان که موجودی است با قابلیت خطا و اشتباه، به ما کمک می کند تا در مواقع برخورد با تضادها خونسرد تر عمل کنیم. یعنی بتوانیم در شرایط به ظاهر نادلخواه، نگاه مثبت تر به موضوع را تشخیص دهیم و به سمت احساس بهتر، چرخش کنیم؛
«خونسردی» که از توانایی در کنترل ذهن می آید، فضایی است که به شما کمک می کند در لحظه برخورد با تضاد، فرصتی برای دیدن راه حل ها یا موهبت هایی داشته باشی که در دل آن تضاد هست.
اهمیتِ تمرکز بر لحظه ی کنونی و تمرینِ این مهارت در عمل:
اگر ساز و کار جهان را درک کنی؛می دانی که جهان با بازخورد گرفتن از فرکانسی های هر لحظه ی تو، شرایط آینده ات را رقم می زند.
بنابراین، مهم ترین دارایی شما برای ساختنِ شرایط دلخواه در آینده ات، «احساس و فرکانس همین لحظه ی تو» است؛ فارغ از اینکه در گذشته چقدر عملکرد نامطلوبی داشته ای!
طبق این اصل، پرثمرترین مهارتی که می توانی در شخصیت ات بسازی: مهارتِ «بیشتر ماندن در احساسِ بهتر»است. تمرینات و آگاهی های این جلسه، ساختنِ این مهارت را در عمل آموزش می دهد.
آگاهی های جلسه چهارم تمرکز دارد بر: بررسی و توضیح مفهومِ «حُزن در قرآن» و ارتباط آن با قانون احساس بد = اتفاقات بد
«احساسِ ما»، راهنمای درونیِ ماست. یعنی معیاری است برای تشخیصِ هم جهت بودن یا خلاف جهت بودن با منبع.
معیاری است برای تشخیص:
- پیروی از هدایت های منبع (احساس خوب)
یا نادیده گرفتنِ آن هدایت ها (احساس بد)
طبق قانون: لازمه ی رسیدن به خواسته ها، ماندن در احساس خوب است و ماندن در احساس خوب حاصلِ برنامه ریزی ذهن بوسیه ی باورهای قدرتمندکننده و هم جهت با خواسته است.
این جلسه منطق های قرآن را درباره اصل و اساس قانون یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد، با بررسی آیاتی با ریشه «ح ز ن» توضیح می دهد.
درک این منطق ها، خطرِ ماندن در احساس بد و صدماتِ ناشی از این ناهماهنگی فرکانسی را برای ما واضح می کند. یعنی تعهدی در ما ایجاد می کند تا این قانون را بیشتر جدی بگیریم و برای هماهنگ ماندن با این قانون، متعهد تر باشیم.
آگاهی های جلسه پنجم تمرکز دارد بر: بررسی «مفهوم بخشش» و ارتباط آن با «قانون احساس بد = اتفاقات بد»
«مفهم بخشش» از 2 جنبه قابل تأمل است:
جنبه اول:
- «بخشیدن دیگران» به منظور نماندن در احساس کینه، خشم و نفرت؛
- نماندن در احساسی که به شدت هم- فرکانس و هم-مدار است با: بیماری
جنبه دوم:
- بخشیدن خطاها و اشتباهات خودمان، به منظور نماندن در احساس گناه؛
- احساس گناه = ناهماهنگ ترین فرکانس با منبع؛
این جلسه، جنبه اول را به کمک توضیح آیات عفو و بخشش در قرآن، بررسی می کند. آگاهی های این جلسه، منطق هایی برای ساختنِ شخصیتی قوی و توانا در دست مان می گذارد. منطق هایی که به ما کمک می کند تا احساس مان وابسته به نوعِ رفتارها یا عقاید دیگران نباشد. یعنی شخصیتی قوی و توانا بسازیم که فارغ از نوع نگاه یا رفتارهای دیگران، توانایی رسیدن به احساس خوب و ماندن در احساس خوب را دارد. منطق هایی که به ما کمک می کند تا به کینه ورزی و دشمنی با دیگران خاتمه بدهیم و از این فرکانس خارج شویم.
زیرا وقتی بدانی آنچه شما را در فرکانس کینه و ناراحتی قرار داده، نوع نگاه یا خواسته های دیگران نیست بلکه نوع نگاه خودت به آن ماجراست، آنوقت لزومی برای کینه و ناراحتی نمی بینی؛
وقتی بدانی تمام اتفاقات زندگی تو -بدون استثناء- نتیجه فرکانس های خودت است، آنوقت کینه ورزی یا مقصر دانستنِ دیگران، به کلی موضوعیت خود را از دست می دهد؛
و مهمتر از همه وقتی بدانی ماندن در این فرکانس، فقط ناخواسته های بیشتری را به سمت تو می کشاند و سلامتی ات را تهدید می کند، آنوقت جرأت ادامه دادن به کینه ورزی را نداری؛
آگاهی های جلسه ششم، شامل 2 بخش است
بخش اول: جنبه ی دیگری از «مفهوم بخشش» را توضیح می دهد یعنی: بخشیدن خطاها و اشتباهات خودمان، به منظور نماندن در احساس گناه.
قبل از اینکه دیگران را ببخشی، باید بتوانی خودت را ببخشی و در یک مقیاس منطقی و متعادل، به خودت آسان بگیری؛
یعنی به اندازه ای به خودت به اندازه ای آسان بگیری که انجام یک اشتباه یا خطا، منجر به خودسرزنشی، ماندن در احساس گناه و سپس آرام آرام، خارج شدن از مسیر صحیح نشود؛
خطا و اشتباه، یک ویژگیِ انسانی است و هیچ آدمی نیست که مبرا از خطا و اشتباه باشد. اما اگر فرد خطایی مرتکب شود و به خاطر یک سری باورهای محدودکننده یا تعصبات مذهبی، نتواند خودش را ببخشد، عذاب وجدان و احساس گناه، کنترل ذهن او را به دست می گیرد.
ماندن در احساس گناه، شروع به تخریب پایه های عزت نفس و احساس لیاقت در فرد میکند. اینجا نقطه ی خروج از مسیر رشد و پیشرفت است.
از طرف دیگر ممکن است به خاطر اینکه فرد خطاکار فکر می کند راهی برای بازگشت ندارد و آب از سرش گذشته استحتی با وجودِ علم به اشتباه بودن این مسیر-؛ راه خطا، اشتباه و گناه را ادامه بدهد...
ماندن در احساس گناه، بزرگترین نشتی انرژی در وجود فرد است که هیچ تلاشی، این نشتیِ انرژی را جبران نمی کند.
تنها راه برای بستن این نشتیِ فرکانسی، شناخت صحیح خداوند و نگاهی است که خداوند به انسان به عنوان موجودی مستعد به خطا و اشتباه دارد.
زیرا نگاهِ تعصبی به مذهب- که حاصل از عدم شناخت خداوند و قوانینیش است- باعث می شود که فرد همیشه بار سنگینی از گناه را به دوش بکشد و به این شکل خالص ترین انرژی خود در این مسیر هدر بدهد و فرصتی برای تمرکز بر اصل و اساسی که مورد تأکید خداوند است، نداشته باشد
این جلسه با توضیح آیاتی که خداوند بر «ویژگیِ غفور بودن و توبه پذیر بودنِ خود» تأکید دارد، به یادمان می آورد که:
رابطه ی ما با خداوند ( انرژی هدایتگری که ما را خلق کرده)، دائمی است؛
این باید به ما قوت قلب بدهد که فارغ از اینکه چه گذشته ای داشته ایم و چه خطاهایی انجام داده ایم، راه توبه و بازگشت و اتصال همواره باز است.
و شخصیتِ ما همواره قابلیت رشد و خداگونه شدن را دارد؛
خداوند درباره موجودیت انسان، هرگز «نگاه آب از سر که گذشت...» را ندارد. برای همین است که موسی با تمام خطاهای گذشته اش، می تواند به مسیر صحیح برگرد تا آن حد که به درجه ی پیامبری برسد؛
آگاهی های این جلسه، ما را به شناختی صحیح از خداوند می رساند و باورهایی قدرتمندکننده درباره این خداوند در وجودمان می سازد تا درک کنیم که خداوند هرگز نگاهِ «آب که از سر گذشت...» به انسان ندارد بلکه نگاه او «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» است.
موضوع بخش دوم: نگاهِ دیگران به ما و رفتار آنها با ما، بازتابی است از نگاهی که خودمان به خود داریم؛
این ما هستیم که تعریف می کنیم دیگران چه نگاهی به ما داشته باشند و چه رفتاری با ما داشته باشند. وقتی این اصل را درک می کنی، ضرورتِ به صلح رسیدن با خودت و بخشیدنِ خطاهایت را درک می کنی و بیشتر به خودت آسان می گیری؛
«میزانِ احساس لیاقت و ارزشمندی که نسبت به خود داری» تعیین می کند که دیگران:
- چه نگاهی به تو داشته باشند
- و چه رفتاری با تو داشته باشند
- از طرف دیگر، هرچه «خودت را بیشتر لایق بدانی» راحت تر از خطاهایت می گذری و بیشتر با خودت در صلح هستی.
- این ویژگی به شما کمک می کند به جای تمرکز بر اشتباهات، از درسهای آنها در مسیر پیشرفت استفاده کنی؛
تمرینات و آگاهی های این جلسه، به ما کمک می کند تا با ساختنِ باورهای قدرتمندکننده، ضعف های شخصیتی مان را در این باره بهبود ببخشیم و پایه های احساس لیاقت را در وجودمان تقویت کنیم و به صلح رسیدن با خودمان را در عمل تمرین کنیم.