توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-61.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-12 09:31:382024-07-17 13:07:07توحید عملی | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هدایتگر رزاق
یارب العالمین تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
یارب العالمین ای منبع تمام قدرتها
ای منبع تمام خیرو برکتها ازت درخواست دارم کمکم کنی شرکهای مخفی وجودم را شناسایی کنم
یا رب العالمین کمکم کن این پاشنه آشیل زندگیم رو درست کنم،این قدرت دادن به عوامل بیرونی رو این قدرت دادان به انسانهارو
یارب العالمین قدرت فقط از آن توست من به این مسیر ایمان و اطمینان دارم و ازت درخواست میکنم دستهای گرمت را از رو شونهای سرد من برنداری
آمین یا رب العالمین
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیر و مریم خانم شایسته و دوستان عزیز سایت
.
.یارب العالمین ای منبع خیر برکت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم باشد که همیشه اراده ارادی تو باشد
یارب العالیمن از در خواست کمک و هدایت دارم کمکم کن انقدر به عوامل بیرونی قدرت ندم
کمکم کن فقط قدرت رو از آن ت ببینم
یا ربالعالمین کمکم کن خودمو با دیگرون مقایسه نکنم من بدونه تو عاجزمو ناتوان مرا لحظه ای به حال خودم رها نکن
یارب العالمین ای فرمانروای هستی به من توحید و ایمان عطا کن..کمکم کن از قلبم زندگیمو به تو بسپارم
یارب العالمین من نه میدانم و نه میفههم خودت مرا به راه راست به راه آنها که نعمت و ثروت عطا کرده ای هدایت کن…آمین یا رب العالمین
سلام بر دوستان همفرکانسی من
استاد بزرگوار
چقدر زیباست این نگاه توحیدی
چقدر خالصه این نگاه توحیدی
چقدر درسته این نگاه
وقتی اینجوری عمل کنی لاجرم هدایت میشی به اتفاقات بزرگتر شرایط بهتر
من همیشه یه اصلی دارم میگم ادم باید دلش بزرگ باشه
یعنی تو وقتی خدارو تو دلت داری تمام قدرت های عالم رو در برابر قدرت الهی و در حقیقت قدرت خدت که اگ بتونی وصل بشی اگ بتونی صحیح نگاه کنی به شرایط قدرت خداوند در تو تزریق میشه ارزنی نیست
هسته خرمایی نیست در برابر کیهان
خداکنه یروز ماهم به این حد از توحید برسیم
خدایا تو هدایتمان کن
چقدر توحید آرامش اور شادی اور حال خوب اوره
خدایاشکرت بخاطر تمام نعمت هایی که به ما عطا نمودی
من را هدایت کن تا ذهنم رو کنترل کنم
و بیش از پیش بتونم شرک رو ببینم توحید رو ببینم و درست رو انتخاب کنم
شرک های مخفی رو برام اشکار کن و سپس هدایتم کن به سمت توحید
به سمت باور های توحیدی
کلید گنجینه های اسمان ها و زمین ثروت ها روابط سرشار از عشق شخصیت سلامتی در اختیار توست
خدایا به تو پناه میبرم
خدایا من از هر خیری از تو به من برسه محتاجم
خدایا به من قدرت اینو بده که بتونم باور هامو تغییر بدم
خدایا من رو هدایت کن تا باور کنم که خالق زندگی خدم هستم
کی این اتفاق میفته
وقتی باور کنم که قدرت از آن خداست
تمام قدرت
به طوری که اگ تمام مردم عالم بخان ضرری به من برسونن من قدرت رو از ان تو بدونم نیش پشه ای به من وارد نمیشه
و اگ تمام مردم عالم خیر خواه من بشن اما من تو رو ندید بگیرم تو رو فراموش کنم افسار احساس و ذهن و اینده و روحمو بدم به اونا
خدم خدمو نابود کردم با بستن شاه لوله حیاتی هدایت شاه لوله حیاتی توحید
خدایا من از هر خیری از تو به من برسه محتاجم
چون تو بزرگتر از هرکه میدانم و نمیدانم هستی
چون تو قدرتمند تر از هرکه میدانم و نمیدانم هستی
چون تو تنها کسی هستی که این ویژگی ها را داراست
خدایا چنان کن سرانجام کار
که خد دانی
وای خدایاشکرت عالی بود استاد جانم این فایل و صحبت ها چقدر نیاز داریم مرتب اینها رو گوش بدیم تا تلنگر بخوریم
ممنونم ازتون
چقدر حس خوبی میگیرم از این فایلهای با خدا بودن
خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت ک تو برای من کافی هستی از همه دنیا
خدا جونم واقعا از این بابت ک فقط تو رو دارم و رو بسوی تو دارم خوشحال و راضی ام
بنام رب قدرتمند
سلام خدمت استاد وتمام دوستان
سفرنامه 70
خداروشکر بابت هدایتم به این سایت معنوی
این فایل توحیدی را خیللللی دوست دارم و نکات زیر را برای من یادآوری کرد ،(مخاطب خودم هستم)
-هر چه داری از خدای مردم هست، نه مردم
-متاسفانه چقدر شرک توی زندگیت هست ،هر چه بدبختی داری از شرک هست
-کسی که خداوند اونو بکشه بالا چه کسی قدرتش داره که اونو بکشه پایین وبرعکس
-وقتی تو کاری کنی که دیگران راضی باشند تو دنباله رو اونا هستی نه اونا دنباله روتو
-حرف مردم برات مهم نباشه نه تعریف وتمجیدشان مهم باشه نه تمسخر وانتقادشون
-کسی که خودشو برای دیگران تغییر نمیدهد اون خودشه
– بیشتر دعا ها توی قران با ربنا شروع میشوند نه الهم چون قدرت فقطططططط خداوند هست
– رب با( ال) نیومده چون یک قدرت ونیرو بیشتر در جهان وجود نداره
الله با ( ال) اومده چون خیلی زیاد اله وجود داره که مردم برای خود ساخته اند والله با ال تعریف میاد که منظور کاملا مشخص باشد که خداوند هست نه الهه های موجود در جهان
– تو به خدا وصل شو ،توکل کن،تکیه کن آنوقت مردم و جهان عاشق تو میشن
-تو فقط خدا رو باور کن لازم نیست کاری بکنی اون تمام کارا رو برات انجام میده مگر تو برای اینکه قلبت ،کلیه و ریه و… کار شوند انجام دهند کاری میکنی ،اون هست که تمام کارا رو انجام میده
-دنبال فالوور در شبکههدی اجتماعی نباش تو خدا رو باور کن همه ملت فالوورت میشن
– خداوند تنها منبع قدرت ،ثروت،سلامتی ،عشق،آرامش،شادی،خوشبختی،عزت نفس و…هست
– شهرت و استقبال بینظیر از انیشتین به خاطر نگاه توحیدی بود نه اختراعاتش،خیلی از مردم نمیدونن اون چکار کرد
– فقط روی خدا حساب کن نه مردم، ببین برات چکار میکنه
– اگر کسی برامونکاری میکنه باید تشکر کنیم ولی همان لحظه توی ذهنمان اعتبارشو به خدا بدیم
– خداوند از طریق آدمها کاراموانجام میده و نباید آدمها را بزرگ کنی
– وابستگی به هر چیزی غیر خدا تورا نابود میکنه واز طرف همون سیلی میخوری
– هر خیری به تومیرسد از طرف خداوند هست چون اون منبع خیر هست
– خداوند مانند خورشید هست و همیشه می تابد واگر تو برای زیر سایه واز خورشید استفاده نکنی مقصر خودتی
استاد از شما وخانم شایسته عزیز سپاسگزارم که مارو راهنمایی میکنید
در پناه تنها رب قدرتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خدایی که به تنهایی کافیست
سلام به دواستاد عزیزم ودوستانم در این سایت توحیدی
کلید:اجرای توکل در عمل
فایل:توحید عملی قسمت 5
توحید عملی یعنی وقتی خدارا به عنوان رب (فرمانروا وتنها قدرت جهان)ونه به عنوان الله والهه هایی که برای خود ساخته ایم قبول کردیم انوقت در عمل هم قبولش کنیم اگر کاری انجام می دهی برای خدا باشد نه مردم وجلب توجه مردم اگر روزی ،شادی وارامش ورابطه خوب وخوشبختی می خواهی از رب بخواهی نه از پدر ومادر وخانواده ومردم.
کسی که عامل موفقیتش را مردم می داند شرک می ورزد البته این به معنای بی احترامی به مردم نیست ما اگر کسی کاری برایمان انجام داد از او تشکر می کنیم اما در دلمان می دانیم که این کار را خدا انجام داد در واقع این فرد دستی از دستان خدا بود برای گشایش کار ما واگر این دست کار را انجام نداد دستان خدا را نمی بندیم خداوند از دستان دیگرش برای کمک به ما استفاده می کند.
پیامبر می گوید شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب بر روی سنگ سیاه مخفی است یعنی کسی که خود را مومن به رب می داند باید خیلی مراقبت کند چون در حالی که خود را مومن می دانی اگر زره ای قدرت را به بنده خدا دادی شرک است اما مخفی وتو متوجه نیستی.
اگر زندگیت را در گرو فالور می دانی تو فالور ودنباله روی انها هستی واین تفکر چیزی جز شکست ندارد اما اگر زندگی وموفقیتت را به خدا نسبت دادی به ان قدرت مطلق توکل کردی اگر همه از تو روی برگردانند تو موفق می شوی چون رب را داری پس هرگز برای خوشایند مردم کاری نکن ودنباله رو جمع نباش کار فقط برای خدا ودنبالرویی از توحید
خداست که برای من مشتری می شود اگر امروز مشتریهای زیاد و خوش اخلاق داشتیم در واقع خداوند دستانش را برای یاری ما فرستاده ان فرد نیست که به ما رزق وروزی می دهد خداست که روزی رسان ما است.
انیشتین مورد توجه وعلاقه مردم است چون توحیدی است چون قدرت را از مردم رییس جمهور وبزرگان کشور گرفته به خدا داده وبا اینکه انسانهایی داریم که کارهایی بزرگتر از انیشتین انجام دادند اما انیشتین معروف است ودوست داشتنی چون خدا اورا دوست داشتنی کرده واو هرگز مردم را سبب معروفیتش ندانسته.تعریفها وتحقیرهای مردم نباید تاثیری بر ما داشته باشه وصل به رب باشیم.
اگر توحید را در عمل آورده واجرا کنیم به دنبالش ارامش نصیبمان می شود وبا این ارامش خوشبختی به سراغمان می اید.
خدایا شکرت که دستی از دستانت (استاد عباسمنش ) را برای هدایت ما به سوی خودت فرستادی.
خدایا شکرت که امروز هم فایلی توحیدی گوش دا م.
خدایا شکرت هر روز رفتارم وزندگیم تغییر می کند ودر مسیر بهتر قرار می گیرم.
خدایا شکرت هر بار که فایلی گوش می دهم ایمانم به تو قدرت مطلق بیشتر وبیشتر می شود.
خدایا شکرت برای همه نعمتهایی که برمن عطا کردی.
استاد از شما برای رساندن این آگاهیها سپاسگذارم.
در پناه خدا
روز 69 ام
به نام خداوند هدایتگرم، خدای وهابم ، رزاقم ، رب العالمین م ، الله یکتایم
خدایا سپاسگزارت هستم که مرا در مسیر توحید قرار دادی و سپاسگزارم که به من الهام کردی که قران با بخوانم به سه کلیدی که به من گفتی
خدایا ازت میخوام هدایتم کنی تا شرک خفی را از وجودم پاک کنم ، ذهنم با روحم یکی شود ، میخواهم به تو برسم و قدرت ادم ها را در ذهنم هر روز کمتر و کمتر کنم.
کمکم کن تا مصادیق شرک را در وجودم شناسایی کنم ، به تو نزدیک و نزدیک تر شوم .
تو فرمانروای جهانیان هستی و قدرت زندگی من فقط به دستان بی نهایت توست
نه به کارفرما ، نه دلار ، نه امریکا و ارامپ و نه دولت ایران، نه درامد و مهر و محبت پدر و مادرم
خدایا میخواهم در وجود من
جز تو کسی امر و نهی نکند و به معنای واقعی لا اله الا الله را بگویم ، چ در گفتارم چ در وجودم و باورهایم.
خدایا سپاسگزارم، خدایا شکرت که مرا در این مسیر زیبا قرار دادی.
نشانه ی امروز من همزمانی این فایل شد با فایل جلسه ی پنجم قرآنی در دوره ی 12 قدم
الهی شکرت خدایا.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان گل
من چند وقت پیش تمرکزم رفته بود روی ثروت ولی واقعیتش مثل الان به خدا نزدیک نشده بود که تلفنی با خانم فرهادی گرفتم و بطور هدایتی بود که باهشون صحبت کردم گفتش اگه قبلا گوش دادی مجدد گوش بده و من از موقعه که فایلای توحیدی را گوش میدم
نزدیک شدن به خدای خودم
شغل مربیگری جودو که عاشقش هستم یه باشگاه در بالاشهر مشهد طرف منو میشناخت هم روستایمان بدون اجاره برام اوکی شد
روز مرد صاحب کارم و دو نفر دیگه بهم عیدی روز مرد دادند
روابط عمومی ام خیلی بهتر شده
و کارههای دیگه که راه میفته
از همه مهمتر خیالم خیلی راحته دیگه خدامیدونم کارامو انجام میده و احساس خوبی دارم
خسته نباشید استاد عزیز و تمامی دوستانم
سپاس بدای خداوند بخشاینده ی موهبتها
روز 70
خدایا ، چطور خیلی وقتها تو را فراموش میکنیم و قدرت رو به غیر از تو میدهیم …
من از بچگی رابطه ام با خدا یک جور دیگه ای بود ، همیشه باهاش حرف میزدم و خیلی خدارو نزدیک خودم حس میکردم ، همیشه خیلی منطقی بهش نگاه میکردم و قبول داشتم که بینظیره …
وقتی بزرگ میشیم و خودمون رو درگیر میکنیم و دیگه وقتی برای خودمون با خدای خودمون نمیذاریم ، شیطان دست به کار میشه تا هر چه بیشتر ما از خداوند فاصله بگیریم
من چندسالی هست که یادداشهای شکر گزاری دارم
نزدیک به یک سال تمام ، گذشت و من به شدت حال روحی و ذهنی بدی داشتم
یهو به خودم اومدم دیدم ، یک ساااال هست که من از خدا دور شدم و اصلا متوجه نشدم ، یک سال هست که هیچ یادداشت شکر گزاری ای نداشتم ، از توجه به تمام داشته هام دور شدم و بسنده کردم به کار و درامدو نگرانی و شرک ورزیدن
تاوان سختی بابتش پس دادم اما
6 ماه تلاش کردم که برگردم به خداوند ، ایمان بیاورم ، دوباره خداوند رو باور کنم و اون عشقی که بهش داشتم رو تو دلم دوباره تجربه کنم
واقعا شرک در دل مومن مثل راه رفتن یک مورچه سیاه بر روی سنگ سیا در دل تاریکی پنخان است …
تمام زندگیمون رو از خداوند داریم
اگر روزهایی رو در زندگی داریم تجربه میکنیم که در سلامت کامل و بدون کمک هیچ کسی از روی تخت بلند میشیم و روزمون رو به شب میرسونیم بدون اینکه بدونیم چطوری بند بند وجودمون داره کار میکنه و انقدر آسوده ما به امورات روزمون رسیدگی میکنیم ، این فقط و فقط کار خداوند و خواست خداست
پس اگر ما چنین خدایی داریم که مجانی داربم نفس میکشیم بدون هییییچ زحمتی ، همان خدا میتواند بدون هیییچ زحمتی روزی ما رو برسونه و نعمت و ثروت به زندگیمون جاری کنه
ما هر چه داریم از خداوند داریم
اگر عاااشقانه همسرمون دوستمون داره و ما از این احساس لذت میبریم ، این عشق خداوند به ما هست که از طرف همسر ما داره به ما میرسه
اگر به ما شغلی در شرکتی خوب پیشنهاد میشه ، این راهی است که خداوند از طریق بنده اش و از طریق بی نهایت دستانش داره به ما پیشنهاد میشه
خدایا تو چقدر زیبا و با شکوهی ، چقدر پر هستی از حال خوب و انرژی مثبت
من سپاسگذار تو هستم که مرا بخشیدی و دوباره به خودت وصل کردی
این احساس لذت را شکر گزارم
خداوند روزی رسان من است و روزی من در این جهان پر از ثروت و فرصت تمام نشدنی است و خداوند نه تنها بخشاینده است بلکه خودِ موهبت است و من سپاسگذار خدای بخشاینده ی موهبتها هستم
ممنونم از شما استاد بابت این آگاهی های ناب
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق به شما
70 . هفتادمین روز از روز شمار تحول زندگیم از این جعبه شگفتی خدا
من دقیقا دیروز فایل توحید عملی قسمت 5 رو دانلود کردم چه جالب امروز فایل هدایتی روز شمار بود
قبلا گوش داده بودم ولی دانلود نکرده بودم
امروز که داشتم فایل 18 رو از مصاحبه با استاد گوش میدادم بعد تا 22 گوش دادم و هی فایل شماره 22 مصاحبه با استاد و تکرار کردم و گوش دادم و فکر کردم
درمورد جلب توجه و کمالگرایی و حد وسطش میگفت استاد
دقیقا من داشتم چند روز پیش به این فکر میکردم که مثلا من کارمو میگم به کسی جلب توجه هست یانه !
که امروز تو این فایل یاد گرفتم آگاهی شو در اندازه مدارم
مطمئنم که دفه بعد گوش بدم بازم آگاهی های جدیدی یاد میگیرم
من امروز رفتم بازار صالح آباد که جاکلیدی نقاشیمو ببرم به عمده فروشیا نشون بدم تا قدمی بردارم برای هدایتی که خدا بهم کرده بود
من که رسیدم صالح آباد اذان ظهر بود و من تا نصفه های راهو رفتم هی گفتم من چرا نرفتم اول بازار تو مسجد نماز بخونم ،هی ذهنم میگفت حالا برو بعدا میای میخونی مسجد میری
گفتم نه باید برم هرچقدرم کار داشته باشم میرم و من از نصف راه دوباره برگشتم تا برم مسجد و نمازمو بخونم
وقتی رسیدم مسجد دیدم یه خانم داره بایه دختر بچه مدرسه ای فکر کنم کلاس پنجم بود حرف میزدن
نمازم که تموم شد خانم پرسید که ترکی بلدی ؟؟؟ دیدم داشت دست و پا شکسته با دختر حرف میزد و نمیتونست دقیق منظورشو برسونه
لبخند زدم گفتم بله بلدم
قبل اینکه بهم بگه نماز اولمو تموم کردم به دختر گفت کاش یه نفر ترکی بلد بود من به اون میگفتم منظورمو میرسوند بهت
بعد که رفتم گفتم چی شده ؟ گفت من میخوام به این دختر بگم که به معلمش حرفای منو بگه
بعد جریان اینجوری بود که خانم تقریبا 50 سال به بالا داشت ،بهم گفت که من دوماهه میام مسجد و اینجا درس یاد میگیرم با بچه ها
پرسیدم چه درسی گفت بچه ها معلم دارن کلاس زبان تدریس میکنه بهشون من اومدم دیدم گفتم به منم یاد بده
یه لحظه حواسم نبود به ذهنم، زود گفت چجوری کلاس زبان یاد میگیره وقتی بلد نیست فارسی حرف بزنه ؟
بعد گفتم قضاوت نکن بذار ببین چی میگه
بعد وقتی توضیح داد جریانو از کیفش دوتا کتاب فارسی درآورد گفتم مگه شما زبان یاد نمیگیرین
گفت نه من الفبای فارسی رو یاد میگیرم اونا هم زبان انگلیسی یاد میگیرن من از معلمشون خواهش کردم به من خوندن نوشتن یاد بده
و یه سری مسائل پیش اومده بود که ناراحت بود و خیلی دوست داشت ادامه بده و نوشتن و خوندن یاد بگیره
یکم که باهاش حرف زدم تو دلم گفتم من چی باید از این خانم یاد بگیرم؟
داشت که با من حرف میزد بهش گفتم نهضت سواد آموزی میری؟گفت نمیتونم بلد نیستم درست بخونم و میرم گم میشم تو مترو یا اتوبوس
خلاصه ازش شماره شو گرفتم و قرار شد پرس و جو کنم سمت صالح آباد اگر کسی بود بهش یاد بده
میگفت وقتی بهم گفتن نیا رفتم خونه کلی گریه کردم که من چجوری خوندن نوشتن یاد بگیرم
داشتم میومدم بهش گفتم من میرم بازار صدام کرد دم در گفت نرو بیا یه 10 دقیقه وایسا گفتم کار داشتین گفت بیا باهم چند دقیقه حرف بزنیم
جلو در که داشتم کفشامو میپوشیدم یهویی دیدم زود از کیفش کتاباشو درآورد گفت بیا یه چند دقیقه بهم درس یاد بده
وای اینو گفت من تو دلم گفتم یاد بگیر طیبه
این اون درسیه که باید ازش یاد بگیری
1.علاقه و عشق و اشتیاق شدید برای یادگیری
2. از فرصت استفاده کردن و از لحظه اش نهایت استفاده رو برای یادگیری داره
3. و یه درس خیلی مهم ازش یاد گرفتم که با اینکه ترک زبان بود و درست بلد نبود فارسی حرف بزنه ولی نهایت تلاششو میکرد تا با همون مقداری که بلده منظورشو برسونه ، حتی اراده و با شجاعت حرف میزد
یاد دوتا چیز افتادم
یکی خودم که به خاطر گیر کردنم منظورم از گیر کردن یه لحظه مثلا ممکن بود نتونم منظورمو برسونم یا اینکه با مکث فارسی حرف میزدم ، تو فارسی حرف زدن ،و یه وقتایی که اطرافیانم بهم میخندیدن من از اجتماع و مردم فاصله گرفته بودم و باور غلط برام ایجاد شده بود که نمیتونم حرف بزنم و سکوت رو انتخاب کرده بودم و الان خداروسپاسگزارم که از سال 1401 که تصمیم به تغییر گرفتم خیلی خوب شده حرف زدنم
حالا یه چیز خیلی خیلی شگفت این بود که وقتی خانم ترکی حرف میزد و من ترجمه میکردم به فارسی به دختر میگفتم یا یه خانم دیگه که اومده بود نماز بخونه یکم وایساد حرف بزنه انقدر سریع داشتم حرف میزدم
تو دلم گفتم خدا میدونم توییا ،تویی داری کلمات و به زبونم مثل بلبل جاری میکنی وگرنه من تو حرف زدن عادی یکم با مکث حرف زدنم هست
و یاد حرف استاد افتادم که میگفت استیج که میرفت همه سوالاتو پاسخ میداد وقتی میومد پایین هیچی نمیومد که گفته بشه
و اینجا بود که گفتم بله طیبه تو نبودی که حرفای خانم رو خیلی سریع ترجمه میکردی به فارسی حتی روانتر از همیشه حرف میزدی بلکه خدا بود کمکت میکرد
و این یادم اومد که گفتگو با استاد بود که رزا خانم میگفت من تو انگلیس که انگلیسی حرف میزنم گیر میکنم ولی حرف میزنم انجامش میدم و این یادآور شد برام که انجامش بده مهم اینه تو همه کارات انگیزه و تلاش داشته باشی و باوراتو تقویت کنی تا ذره ذره نتایج تلاشتو میگیری
بعد من تو اون لحظه داشتم به یه چیزی هم که سوالم بود از خدا میپرسیرم که خدایا من نمیخواستم بیام برای نماز هی میگفتم برم یکی دوساعت بعد بیام نماز بخونم تو منو هدایت کردی اینجا تا بتونم کمکی بکنم به خانم و دستی بشم از دست تو تا کارش راه بیفته
و بعد یکم براش چند خط بخونم و تکرار کنه
بعد که خداحافظی کردم گفتم اگر نزدیک بود میومدم بهش یاد میدادم فارسی حرف زدن و خوندن و نوشتن رو
میگفت تا حدودی بلده ولی چون معانیشو نمیدونه دقیق نمیتونه حرف بزنه
مثلا زمین تو ترکی بهش میگیم یر ولی نمیدونست چیه به همین خاطر یادگیری براش سخت بود
این جریان برای من کلی درس داشت که هم تلاشمو بکنم هم اینکه ،از هرجا که هستم شروع کنم مهم نیست که چند سالم هست مهم اینه که بخوام و شروع کنم
دقیقا حرفای استاد که میگفت تو فایل 22 و من داشتم امروز گوش میدادم که از هر سنی شروع کنی میشه هدف و علاقه داشته باشی
و هدف اون خانم و علاقه اش تو سن تقریبا 50 به بالا یادگیری زبان فارسی بود
خداروشکر میکنم که بهم کلی درس یاد میده و میگه که چیکار کنم
بعد من جاکلیدیامو بردم نشون دادم به مغازه و بعد برگشتم
الان یه لحظه تو ذهنم گفتم که من که به اون ایده ای که رفتم اجراش کنم و قدم برداشتم نشد
یهویی مثل یه فیلم از جلو چشمم رد شد که نه طیبه یادت باشه استاد عباس منش تو یه فایل میگفتن که اگر ایده ای از خدا گرفتین و جواب نداد توی اون ایده ممکنه درسی باشه و یا برای قوی شدنتون چیزی باشه و برای هدایت های بعدی باشه
مثلا تو رفتی اونجا تا از اون خانم چند تا درس یاد بگیری و به خودت تکرار بشه که تو هم برای اهدافت انگیزه و شوق داری و میتونی از روز قبلت موفق تر و موفق تر باشی
خدایا سپاسگزارتم که با هر درس دقیقا فایل های استاد عباسمنش رو بهم یادآور میشی که مربوط به این قسمت از درسی که باید یاد میگرفتم بوده و من یاد بگیرم