توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 82 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه پاسلار گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    همین یک مورد اگر در بین تمام آموزه های شما من تمرین اش کنم،ایمان و باورم رو قوی کنم در ،خیلی میتونه به من کمک کنه برای اینکه پیشرفت کنم در کار و زندگی …

    همه این درجا زدنها گویا بخاطر دور شدن از خداوند هست،خدای واقعی که شما به ما نشون دادید.

    در پناه خدا هستید💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزو اعضای سایت

    روز۳۴سفرنامه

    خدایا شکرت که اینقدر قدرتمندی اینقدر باهوشی اینقدر توانایی

    فایل هایی که تمرکز و اصل مطلب اون برروی توحید و توکل و ایمان به خداست واقعا واقعا ارامبخشه امیدوار کنندس انگیزه بخشه من وقتی که فایل های توحیدی گوش میکنم خیلی احساسم خوب میشه و انگیزه ی خیلی زیادی برای هر کاری میگیرم انگیزه ای که میتونم کوه را جابه جاکنم من نباید روی هیچکس حساب کنم حتی رئیس جمهور حتی رئیس بانک حتی ثروتمند ترین فرد جهان حتی باهوش ترین فرد جهان و فقط وفقط باید روی خدا حساب بازکنم و از اون بخوام که اون یعنی همه چیز اون یعنی ثروت یعنی سلامتی یعنی همه چی خدایا شکرت که هستی

    شاد باشید❤❤🧡❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان گرامی سایت عباسمنش

    روز سی و چهارم

    خدای را سپاس که هر لحظه به طریق مختلف در حال هدایت من است از طریق سایت استاد کامنت دوستان و….

    این فایل حال هوای من دارد مدتی است دل در گروه عشقش داده ام شهامت تصمیمات بزرگ در من بوجود امد ،نشانه های پول بیشتر را میبینم، همه را پاره از وجود خودم میبینم ،ارام شده ام شرایط را میبینم در حال تغییرات نوین میبینم

    واینها بر میگرده به لطف خدایم مسیر زیباییم استاد خوبم، دوستان بی نظیرم

    دارم تمرین میکنم که خدا را فرامانروا بدانم ومواظب شرک های خفی باشم ولحظه ای با او حرف بزنم وراهنمایی بگیرم وبه اوبسپارم وخودش بهترین را سر راهم قرار میدهد.

    یه مثال بزنم از شک خودم:

    سالها وچندین بار چند تا شغل راه اندازی کردم وهمیشه دنبال کسی بودم همراهی م کنه وهر جا به قول استاد رو مردم حساب باز کردم شکست خوردم،وهر جا با اوبستم به راحتی شرایط عالی تر شد

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    صادق کرد گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    درود و عرض ادب واقعا و دقیقا منم همینطور بودم و همین حالت و دقیقا خدا بهم ثابت کرده و پشتم رو خالی کردن با همه خوبی هایی که کردم و اکثر روابطم به مشکل خورده خدایا کمکم کن که در هر حالت و شرایطی این قدرت و شهامت را داشته باشم همیشه بر خدا توکل کنم و ایمان و باورهایم را هر روز و هر روز محکم تر کنم خدا یا کمکم کن که فقط از تو در خواست میکنم خدایا کمکم کن بتوانم بیشتر باور کنم من احساس ضعف و ترس دارم خدایا کمکم کن با توکل و تکیه بر تو از همه ترسهایم رها بشم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد جهانی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    به نام الله بخشنده و مهربان

    توحید و توحید و توحید

    واقعا اصل جهان همینه هرچقدرررر توحیدی تر موفق تر

    الان خودمو با گذشته خودم مقایسه میکنم در این زمینه و میفهمم بهتر شدم ولی کافی نیست

    چیزی ک امروز درک کردم از نوشته زیبا مریم خانوم عزیز این بود اوج توحید یعنی بپذیریم که فرکانس های ما شرایط مارو ب وجود آوردن بپذیریم کسی جز خودمون قدرت خلق زندگیمونو ندارع و این قدرت رو خدا بهمون داده از همون روز ازل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1514 روز

    به نام خدای بینهایت مهربانم و درود و سلام به استاد عزیز و بزرگوارم ، و همه عزیزانم در خانواده ی صمیمی عباسمنش در روز سی و چهارم از سفرنامم می‌خوام بگم خدای خوبم با اینکه از همون اوان کودکی حست میکردم و دوست داشتم وهرچی میخواستم میگفتم خدا ولی هرچی بزرگتر میشم مشغله هام زیادتر میشه و حس مسئولیتم نسبت به نعماتی که بهم هدیه دادی از وجود خودت غافلم میکنه، ذهن من انباری شده از افکار مختلف و نگرانی‌های بیش از حد ، دائم خودمو با یاد تو آروم میکنم ولی مشغول زندگی که میشیم هی از تو غافل میشیم و گاه گداری حس وابستگی به غیر خودت اذیتم می‌کنه من که یک همسر و یک مادرم برای چند فرزند ، حس مسئولیتم در مورد آنها و اینکه اونطوری که فکر میکردم درسته اونها عمل نمی‌کنند و طرز تفکرشون کاملا با من متفاوته خیلی نا امیدم می‌کنه و نگران میشم ، باز به خودم میام و میگم مگه تو بخدا نسپردیشون چرا نگرانی حتما لازمه ی تکاملشون طی کردن این مسیر هست ، خیالت راحت خدا بیشتر از تو دوستشون داره ، اینطوری خودمو آروم میکنم

    گاهی هم این موضوع خیلی نگرانم می‌کنه که استاد فرمودند جهان هستی قانون داره احساسی رفتار نمیکنه و میترسم که فرزندانم در مسیر نادرست قرار بگیرند و خدا نکرده بشود آنچه که نباید بشود .

    خلاصه این موضوع گاهی خیلی نگرانم می‌کنه اگه کسی می‌تونه کمکم کنه ممنون میشم اگه راهنماییم بکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    محسن هاشم‌زاده گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    سلام به دوستان عزیز واستادعباس منش وخانم شایسته وخانم فرهادی ومدیرفنی خدایاشکرکه همیشه توهستی واین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست وکنترل تمام زندگی ام دردستانم هست این به من احساس قدرت می‌بخشد خدایاشکرت میخواستم درسی که گرفتم توزندگی ام چه کسب وکاروچه روابط وهرچیزی دیگه که روخداحساب کردم موفق وثروت وسلامتی وحتی نفراول میشدم درکارهایم ازهمان بچگی این هدایت والهامت خداراباورداشتم سعی میکردم همیشه توحیدی عمل کنم میدیدم داره براحتی درست میکنه ازقهرمانی درورزش درکسب کاردرس خواندن ورفتن به دانشگاه وروابطوازدواج کردن به راحتی موفق بودن درهمه جنبه همه چیز وقتی که روی بقیه حساب بازمیکردم برعکس میشد چندبارشغل عوض کردم باادم های مختلف نشدبرگشتم به قبل وباورهای توحیدرامتوجه شدم وهمان جاتسلیم شدم والان دارم روخودم کارمیکنم که توحیدی ترعمل کنم ومطمئن هستم به موقع همه چیزراحت درست میشه بایددرست بشه چون باورمن هست ومن دیدم ورسیدم بهش خودبه خود درست میشه تاکامنت بعدی بای بای بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهرا دهخانه گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سفرنامه ۳۴

    سلام دوستان عزیز و استاد بی‌همتا

    دقیقا درست میگید هر وقت روی اصل حساب کردم درست پیش رفت و هر وقت روی غیر ، تمام وعده هاشون مثه یه قطره بخار شد و رفت و هیچ اثری ازش نموند

    خدای خوبم کامل وهابه اما گاهی خودمون رو گول میزنیم که نه اینها دست خداهستن آره دست خدا واقعیته اما نه برای وقتی که ته ذهنم دارم روی خواهرم و همسرم حساب میکنن خدا هر دفعه بهم میگه و حتی یه بار اومد به خوابم کا از من بخواه نه از اون ولی وای به من که همش فراموش و فراموش و فراموش

    خدای مهربونم خیلی دوست داره که من پیشرفت کنم و خوشبخت باشم اما نمیدونم چکار باید بکنم که واقعا توحیدی بشم ،به نسبت گذشته خیلی بهترم اما هنوز نه وقتی فکر میکنم و ریز میشم میبینم خیلی هنوز کار دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام استاد عزیزم

    سفر روز سی و چهارم

    دقیقا همینطوره که میگید استاد ، وقتی به زندگیم فکر میکنم وقتی روی آدما حساب باز کردم و فقط از آدما کمک میخواستم و خدای درونم رو فراموش کرده بودم چقدر خار شدم چقدر اذیت شدم و گریه کردم که چرا به این وضع رسیدم اما وقتی دیگه آدما رو تو ذهنم کم رنگ کردم و فهمیدم باید به خدایم وصل بشم و فقط خودش میتونه بدون منت هر چی که بخوام بهم بده ، چقدر حالم عالیه چقدر احساس آرامش دارم ، باید فقط باورت کنم خدای عزیزم اگه میخوام اون دوران خار و بی ارزشی خودم رو دیگه نبینم باید خدایم رو باور کنم و فقط به خودش وصل بشم و اگه درخواستی از دستان از خداوند دارم اگه انجام نشد ناراحت نشم و باور کنم از دست دیگه اش بهم میرسونه خیلی راحت‌تر، وقتی به خداوند تکیه میکنم و کارهام رو به خودش میسپرم و بهش میگم خدای عزیزم واقعا من ناتوانم در مورد حل این مسائلم خودش به راحت‌ترین و سریع ترین راه ، حلش کن چقدر حس خوبیه و به خدا قسم برام اتفاق افتاده هر وقت فراموشش کردم تو منجلاب دست و پا زدم و هر وقت به خودش سپردم چقدر راحت و از راهی که اصلا به فکرم نرسیده حلش کرده ، خدایا سپاسگزارم 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    به نام مهربان پرودگارباسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفریدتامن خالق تجربیات خودم باشم

    سپاسگزارم ازاستادعباسمنش عزیزم که باراه اندازی این سایت موجب شدتامن شرک روبشناسم چون ازکودکی فکرمیکردم همین که دینم اسلام هست پس مشرک نیستم

    سالها به دنبال حقیقت بودم وهمیشه درجستجوی معنی واقعی موءمن بودن

    اماپس از سی و اندی سال تواین سایت وباآگاهی های استادعباسمنش عزیزم فهمیدم هرنوع وابستگی به غیرازخدا،یعنی شرک،هرنوع دلسوزی یعنی شرک ،هرنوع کنترلی، یعنی شرک ،هرنوع قضاوتی یعنی شرک،بقول استاد که از حضرت محمدنقل میکنن که شرک در دل مومن همچون مورچه ای سیاه در دل تاریکی شب پنهان هست

    من پراز شرک مخفی هستم وخودم بیخبرم

    هرجا که چشمم به تشویق و تایید دیگران بود یعنی مشرک بودم،هرجا که امیدم به وامو ،مدیرمو رئیسمو، رئیس بانک بود یعنی مشرک بودم،هرجا که نگاهم به دست دیگران بود تاکارمو راه بندازن یعنی مشرک بودم

    من به دنبال تقویت هر رابطه ای بودم اِلا مهم ترین رابطم که رابطم با مهربان پروردگارباسخاوتم هست

    حالا تمام تمرکزم رو تقویت این رابطس،هرچند باز هزاااران بار در طول روز به خودم میام میبینم که ازاین اصل بزرگ زندگیم دور شدم اما همینکه دراین مسیرم و تلنگرام از زمانهای دیگر بیشتر هست یقین دارم که به مقصد که ماریای توحیدی بودن هست ،قطعا میرسم

    استادچقدر خوب ارتباط خداوند رو باهمه چیز برامون بازگو کردیدمن دوست دارم خداوند عشق باشه دررابطهام 🥺خداوند مشتری باشه در کسب و کارم،خداوند اعتبارم باشه در ارتباطات اجتماعیم ،خداوند شجاعت باشه درقلبم ،سلامتی باشه درجسمم،آرامش باشه درروحم،خداوند ثروت باشه در کسب و کارم

    من میخوام که تقویت کنم مهمترین ارتباط زندگیم رو که اون تقویت ارتباط با خداوندم هست

    خدایا قلبم برای توبازهست بیا وتوقلبم بنشین ،من متعهدم که درسال جدید ازخودم یک ماریای توحیدی بسازم

    وخداروشکر با بودن دراین سایت و مرور این آگاهی ها و نتعهدبودن درانجام تمرینات و تمرکز کردن روآگاهی ها و پیداکردن شرک وتوحید تو لحظه های زندگیم وتقویت توحید

    میتونم به هدفم برسم

    دوستتون دارم

    درپناه عشق الهی توحیدی باشیم💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: