پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3149 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی همه درگاه تو جوییم همه از فضل تو بوییم همه توحید توگویم که به توحید سزایی

    سلام به همه واستاد عزیزم ومریم جان

    استاد من کجا هستم وشما چقدر این همزمانی هدایت الله رو برایم من بازش کردید

    استاد میخوام بهتون یک اعترافی بکنم من من که روی مغزم حساب میکردم ومن خیلی میفهمم آره من من اینجوری هستم من اونجوری هستم نه چون من دارم روی خودم کار میکنم آره من برای من ومن دارم با مغزم این اتفاقات رو رقم میزنم آره من

    استاد چقدر من ناآگاه بودم وهمه چیزها رو به مغزم ربط می‌دادم یکبار نگفتم آره من هیچم آره خداوند داره منو هدایت میکنه

    استاد توی این سالها بخدا زندگی ام خیلی تغییر کرده آرامش حکمفرما شده توی خانواده ام

    برعکس زندگی نزدیکترین عزیزانم رو میبینم چقدر اوضاعشون داغونه

    اونوقت من استاد من ذهنی من مغزم باهاشون حرف میزنم بعد بهشون میگم آره من خواستم من اومدم توی این مسیر ومن خواستم الان شرایط من اینطوری هست

    استاد این چندروزه همش منم منم میکردم

    حتی به همسرم میگفتم آره من فرق میکنم آره من خواستم من خیلی چیزها میفهمم ولی اونها نمی‌فهمند واحساس غرور میکردم

    اما امروز با این فایل شما فهمید کجای کار هستم استاد نگاه چقدر زیبا داره میگه با این همه ثروت نعمت من هیچ هستم این مغز من هیچه وهمه چیز رو از خدا دارم

    وازخدا میخوام منو هدایت کنه

    اما من چی یکبار هم نگفتم بابا من هیچم من اصلا مغزم هیچه اینها همه رو اون رب به من داده

    بهشون میگفتم آره من تونستم الان شرایط من نگاه چقدر بهتره از شرایط شما

    یکبار نگفتم که خدا داره راه رو به من نشون میده منو هدایت میکنه

    استاد یک درسی از رفتن به ایران و نشونه اش که گفتید یاد گرفتم

    من داخل یک سالن کار می‌کردم بعد یک اتفاقی برام افتاد که نتونستم برم سر اون کار

    بعد اون خانوم سریع یک نفر رو جانشین من کرده بود استاد نه مدرکی داشت نه قبلا جای آموزش رفته بود ولی کلا جای منو

    من که مدرک بین المللی دارم آره من مدرک دارم گرفت ومن باز هیچ شدم

    آره منی که آنقدر منم منم می‌کرد که من مدرک دارم

    بابا کجای کار بودی چرا یکبار هم نگفتی من هیچم چه برسه به این مدرکها فقط منم منم

    استاد خیلی آهنگ آخر این فایل روحانی ومقدس بود

    خدایا دربرابر تو تسلیمم خدایا من به هرخیری که ازتو برسه فقیرم

    خدایا من هیچم حتی این مغزم هیچه پرودگار من تو همه چیز من هستی تو خالق این جهان هستی تو افرینده این جهان هستی

    خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری می‌جویم

    یارب مددی کن یارب به درگاهت توبه میکنم

    یارب تو ملک من هستی ومن هیچم یارب مارا به راه راست به راه کسانی که نعمت داده ای ونه راه گمراهان هدایت بفرما

    استاد میخواستم برای خودم یک کاری رو شروع کنم یک مدته باز به این فکر میکردم که من آخه چطوری باز داشتم همه چیز رو به مغزم نسبت می‌دادم

    اما الان فهمیدم با توکل به الله شروع کنم اون الله خودش برای من همه چیز رو درست میکنه

    همونطور که برای استاد وبچه های سایت مسیر رو باز میکنه برای من هم راه روباز میکنه

    همون طور که برای موسی راه رو باز کرد

    خدایا من تسلیم‌ هستم دربرابر تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ستایش گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    سلام خدا خوبی خدا جونم مرسی بابت وجود گل‌هایی مثل استاد و خانم شایسته گل،

    سلام استاد و مریم جون خوبید صد در صد خوبید و انشاالله خوب بمانید افزاینده،

    استاد عزیز زبانم بند آمده از اینهمه معجزه اعتماد به خداوند مهربان که شما دارید عملی به ما نشان میدهید خدا کیه و اعتماد و عاشقی با خداوند کردن چه ها که نمیکنه خدا در زندگیمون

    حسهای متفاوت بعد دیدن و شنیدن این فایل

    زبانم بند شده متعجب و شگفت زده شدم

    دقتمو بیشتر کردم گوشهامو تیزتز شاید صد بار گوش دادم کلمه ای از دست ندم

    گریه ام میگیره بعد رفتم به فکر و دقت در زندگی خودم که تو زندگی خودم چقدر معجزه هست الله اکبر الله اکبر الله اکبر،

    خدایا معجزه هست مبدونم زندگی تکت تکمون از بدو خلقتمون،

    استاد من ایرانم اما طوری خدا در دستان خودش در بهترین نقطه از محله زمان مکان داره محافظت می‌کنه منو همسرم و خانواده و حالمونو خوب می‌کنه که اصلا انگار تو ایران زندگی نمیکنیم تو بهشتیم ،اره بهشتو آورده برامون خدا میگه این قدرت من حتی در هر جا که باشی میتونم بهشتو بهت بدم، منو همسرم جدا از همه چی هستیم و فقط مدام شادی داره برامون پیش میاد و افزایش ثروت ،

    الهی شکر خدایا

    استاد ممنونم ازتون که گفتید امسال هدف‌گذاری کردید

    و منم دیشب نشستم واضح و روشن نوشتم که چی میخوام

    هر چند خدا منو منعطف و آرام و رها بدنیا آورده اما حالا با شناخت قوانین زیبای خدا با آگاهی من باید بر شکر و قدر دانی ام و اعتمادم به خدا بیفزاییم و این صفات زیبارو‌ در خودم که خداوند بهم داده بیشتر کنم چون در این حس و صفاتی که دارم دیدم و میبینم خدا همش داره بیشتر بهتر بهم عطا می‌کنه خدایا چقدر دوستم داری وای خدایا دوست دارم،

    خدایا امسال خواستم:(من تو شوم و تومن شوی) میخواهم صفات ورفتار خودت تماما با اعتماد به خودت در من تجلی کند و با تو یکی شوم خداااا🤲🌟

    چون خداوندا تو کاملی ابدی باقی کافی غنی و سرشار و پری از نعمت از عشق از محبت ازبخشندگی از احترام از مهربانی از آبرو داری از حمایت کردن قدرتمند بودن مورد اعتماد بودن و ستارالعیوب بودن و

    قوربون صفات بی نهایت و بینهایت زیبات بشوم خدا که وقتی میگی

    تو یک اعتماد کن به من و تسلیم عشق من شو

    و یک قدر دانی کن ببین چه هااا کنم برات🤲🌟🤲🌟🤲🌟🤲🌟🤲🌟🤲🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    زیبا و محمد گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان سلام استاد عزیزم من زیبا هستم

    خدای من چقدر این فایل با روح و روان من بازی کرد و اشک ریختم بابت خداوند که طبق وعده اش همیشه همراه ماست و از رگ گردن به ما نزدیک تره و وظیفه ی خودش دونسته که مار و هدایت کنه به سمت خواسته هامون و کانون توجه مون(یعنی خوب و بدی در جهان وجود نداره و میگه فرمان بردارم سرورم به هر سمتی که تو میخوای بری چه خوبی و چه بدی)

    مخصوصا اهنگ اخر فایل که فوق العاده تاثیر گذار بود و خیلی حس و حال منو مغلوب کرد و احساس گشایش توی قلبم داشتم

    .قبل از اینکه از داستان هدایت صحبت کنم دوست دارم این نکته رو بگم من تا بحال انسانی راستگو تر از شما استاد عزیزم توی زندگیمم ندیدم کسی که این همه فایل از زندگی و تجارب شخصی اش روی سایته و حتی یک مورد تناقض هم ازش ندیدم هرچییییزی بگه باور میکنم با تمام وجودممممم

    به خدا باور کردم که برفه :) :)

    یعنی اگر اول کار کاپشن و کفش پاتون میبود دیگههههههههه باور نمیکردم که برف نیست

    .خب

    میخوام داستان هدایت خودمون رو بنویسم و امیدوارم برای دوستان همفرکانسی هم الهام بخش باشه

    استاد عزیزم من و همسرم یه کار فوق العاده داشتیم با درامد عالی ولی طبق اموزش هایی که از شما دیده بودیم اون کار رو رها کردیم و قرار شد که بریم دنبال کار مورد علاقه مون

    و گفتیم اجازه بدیم که هدایت بشیم( که این هم تکاملی بهش رسیدیم و برای این کار اماده شدیم و قانون تکامل از اون مباحثی هست که من فکر میکنم خیلی خوب روش کار کردیم و سعی میکنیم در زندگی بهش عمل کنیم و هرکاری میخوام انجام بدم اول با این قانون میسنجم و به خاطر همین موضوع تا به حال تجربه هیچ شکستی نداشتیم توی این ۳ سال و نیمی که با شما هستیم )

    در همین راستا نشانه هایی به ما گفت که باید از شیراز مهاجرت کنید تهران به این دلایل

    ۱- تا هم ورودی هامون رو کنترل کنیم و

    ۲-هم روی باور هامون کار کنیم

    ۳- روی عزت نفس و اعتماد به نفس کار کنیم ( توی این مورد هم من فوق العاده رشد کردیم و عالی شدیم ولی هنوووز خیلی جای کار داریم )

    ۴- دوست های جدید پیدا کنیم و…

    و ماهم به حرفش گوش دادیم و عمل کردیم( میدونید ما از زمانی نتیجه گرفتیم که حرف های قشنگ زدن رو گذاشتیم کار و با اگاهی ها زندگی کردیم ،بهشون عمل کردیم و زندگیمون دگرکون شد )

    قدم بعدی که به ما گفته شد این بود که هرکدوممون توی حوزه مورد علاقه خودمون فعالیت توی اینستا رو شروع کنیم(چیزی که با داشته های اون موقع به ذهنمون میرسید )

    و ما هدف گذاری کردیم و پلن براش نوشتیم و قرار بود از اول مهر که جمعه هم بود شروع کنیم ولی دقیقااااا یک شب قبلش اینستا فیلتر شد و خب خیلی تو ذوقی خوردیم ( واقعیتش ما هم فکر نمیکردیم این قدر این جریانات طولانی بشه )

    به همدیگه گفتیم این یک نشانه است پس بیا طبق قانون حال خوب اتفاقات خوب تمرکز کنیم بر زیبایی ها و حال خودمون رو خوب نگه داریم

    و واقعیت اینه با باورهای خوبی که ما ساختیم نباید هم هدایت میشیدم به سمت اینستا و این قانون برامون مرور شد که با باور های بد هرکاااااری کنی بدبخت میشی دست به طلا بزنی خاکستر میشه و برعکسش با باور های خوب دست به خاکستر بزنی طلا میشه

    فردا صبحش رفتیم پیاده روی و همونجا در عرض ۲۰ دقیقه تصمیم گرفتیم بریم مسافرت تا هم حال و هوایی عوض کرده باشیم هم بر زیبایی ها تمرکز کنیم و هم اینکه تا زمانی که برگردیم احتمالا شرایط بهتر میشه و بعد هدایت میشیم

    برگشتیم خونه و راهی سفر به ترکیه شدیم تا مرز رازی با ماشین خودمون رانندگی کردیم و زمینی از مرز خارج شدیم،

    چند روز شهر وان موندیم و چند شهر دیگه ترکیه سفر کردیم و در طول سفر بدون داشتن مقصد مشخص دقیقا مثل شما استاد عزیزم شهر به شهر هدایت میشیدیم و یکی از بهترین سفر های زندیگمون بود که ۱۴ روز طول کشید به شهر های وان ،کاپادوکیا، انتالیا،استانبول رفتیم !

    توی همین سفر یه هتل خیلی خوب برای ۲ شب توی انتالیا گرفته بودیم که فوق العاده بود شب اول که خیلی بهمون حال داده بود گفتیم بیا ۲ شب بیشتر بمونیم و باید اینترنتی رزرو میکردیم و همسرم ۲ بار اقدام کرد و پرداخت موفقیت امیز نبود و من بهش گفتیم ببین یه بار دیگه بزن اگر نشد یعنی ما نباید بمونیم و بار سوم هم نشد !

    و اتفاقی که افتاد شب دوم من حالم خیلی بد شد چون توی دوره قانون سلامتی هستیم و اونجا هم سعی کردیم که غذای مناسب بخوریم ولی واقعا کیفیت گوشت ها و روغن و .. مشخص نبود و بدن من به خاطر سلامتی که داشت خیلی سریع واکنش نشون داد و بهم گفت که مسیر اشتباهه همونجا تصمیم گرفتم هیچی نخورم -که از نعمت های دوره سلامتی هست-

    و ما روز بعد اون هتل پنج ستاره یوآل با همه امکاناتو غذای های سلف سرویسش رو ترک کردیم که کمتر در معرض ورودی های نامناسب قرار بگیریم

    اگر ما هزینه میکردیم و هتل رو برای ۲ شب دیگه بوک میکردیم عملا نمیتونستیم هیچ استفاده ای بکنیم چون حال من خیلی بد شده بود و بوی غذا های اونجا که به مشامم میخورد حالم بد میشد و به خاطر همین قضیه حتی نمیتونستم از استخرو بقیه امکانات استفاده کنم و بهمون خوش نمیگذشت و باید همش تو اتاق میخوابیدم (من به مدت ۵ روز هیچی نخوردم بعد اون تا بدنم پاک سازی کنه و اصلا بدنم هم هیچی دلش نمیکشید و انگار دوست داشت خودشو پاک سازی کنه )

    توی سفر به طور دائمی حالمون خیلی خوب بود و موقع برگشت هم از مرز تا تهران فقط صحبت میکردیم و لذت میبردیم و زیبایی ها رو تحسین میکردیم حدود ۱۰ ساعت مسیر اصلا متوجه نشدیم چطوری گذشت (استاد مطمعنم خیلی خوب جنس حرف های منو میفهمد )

    توی مسیر به همسرم گفتم ببین ما هدایت میشیم به جای بهتری از اینستا که جنس ادم هاش فرق داشته باشه مثل استادمون و مشتری اماده بیاد سمتمون و خداروشکر هدایت شدیم به این سمت که برای خودمون سایت داشته باشیمو الان تمرکزی داریم روی این قضیه کار میکنیم شاید روزی حدود ۱۷-۱۸ ساعت

    چون عاشق این کار جدیدمون هستیم و خسته نمیشیم و براش انرژی و خلاقیت داریم

    و طبق وعده خداوند در طول مسیر هم راه های بعدی بهمون گفته میشه و وظیفه ما فقط لذت بردنه ( اینها دیگه برامون در حد حرف نیست باهاشون زندگی میکنم و عمل میکنیم عمل میکنیم و عمل میکینم )

    هر روز صبح میریم پیاده روی و اونجا هرکس یعنی هرررکسی که ما رو میبینه میپرسه چطور ؟ چطور اینقدر همیشه حالتون خوبه و انرژی تون بالاست ؟

    و ما خودمون درک نمیکنیم و بهم نگاه میکنیم و میخندیم میگیم مگه غیر از این هم میتونه باشه ؟

    و حتی عضویتمون توی همین باشگاه هم هدایتی بود

    که یک باشگاه فوق العاده برای پیاده روی هست که فقط افراد ثروتمند با ذهن ثروتمند میان اونجا ورزش کنن

    که همه ادم حسابی هستن و موفق و ثروتمند

    این باشگاه از ۶ صبح تا ۱۲ شب یکسره بازه و افراد میان برای ورزش و پیاده روی و ما به صورت هدایتی زمانی رو برای این کار انتخاب کردیم که ،افرادی که میان همه بسییییار ثروتمند و موفق و صاحب شغل های خوب هستن با فرکانس ها خوب (هم فرکانس ها همیگرو جذب میکنن)

    یک بار عصر به اون باشگاه رفتیم و خیلی زود متوجه شدیم جنس ادم های عصر خیلی فرق داره و اصلا با ما جور نیست( افراد بدون هدف و منفی گرا)

    و همین باشگاه انگار که ایران نیست (منظورم نارضایتی عمومی هست )و همه خوشحال و عالی همه احساس ها خووووووب و اینه مفهوم هدایت که ما به جایی هدایت شدیم که همه دنبال هدف و دیدن زیبایی ها هستن هرکس به روش خودش

    تمومی نداره جریان هدایت ها کل زتدگیمون هدایته این ها فقط بخش کوچیکی از هدایت های ماست توی این ۲ ماه که ساکن تهران شدیم و البته عمل کردیم به هدایت ها و به نشانه ها توجه کردیم تا باهمون صحبت کنن

    اگر بخوام همه هدایت ها رو بنویسم باید کتاب بنویسم

    و در اخر اینکه

    من در این عمر ۲۸ ساله خودم هییییییچ زمانی از زندگیم اینقدر احساس رضایت و خوشبختی نداشتم هییییچ وقت

    دارم توی رویایی ترین روزهای زندگی،زندگی میکنم و همه اینها رو اول مدیون خدا و بعد مدیون شما استاد عزیزم هستم

    ممنونم از شما و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    علی عباسی نیک گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    به نام الله یکتا مهربان

    سلام استاد خوبم و خانوم شایسته مهربان و دوستان عزیزم

    استاد جان من خیلی خداروشکر میکنم که در زمانی در این جهان زندگی میکنم که شما هم هستید و این بهترین همزمانی زندگی من است. خیلی خوشحال هستم و هر لحظه سپاسگزار خداوندم.

    استاد عزیزم من توی همین کشور و توی همین شرایط دارم زندگی می‌کنم اما هر روزم رو با مطالب ارزشمند شما میگذرونم و حال خودم رو آگاهانه خوب نگه میدارم چندروز پیش شاید پانزده‌ روز پیش گوشیم از توی جیب لباس کارم افتاد و شکست و تمام اطلاعات گوشیم رو هم از دست دادم و خداروشکر رفتم یه گوشی نو خریدم که این هم از نشانه های ثروت هست چون من توی این هفده هجده سال همش گوشی دست دوم میخریدم که این هم نشانه های کمبود ثروت بود و الان برای خودم ارزش قائل شدم و درک می‌کنم که دنیا پر از ثروت و زیباییه و یک گوشی نو خریدم. نه واتس اپ دارم، نه اینستاگرام و نه تلویزیون که این هم خیلی بهم توی این شرایط کمک میکنه این قانون باعث میشه که خدا غربال کنه منم تمام تلاشم رو میکنم و خداهم همیشه هدایتم کرده خداروشکر .

    استاد جان، ما خداروشکر یه تفرجگاهی داریم که شش سال پیش توی چهار محال بختیاری منطقه بیرگان ساختیم یک باغ زیبا و یک ویلا باحالی که دقیقا رو به روی زرد کوهه

    من شنیدم که بیست چهارم، بیست پنجم و بیست ششم اعتصابه و باید تمام کاسب ها تعطیل کنن و برن اعتراض کنن.

    و من به همسرم زنگ زدم و محل کار همسرم هم تعطیل شد یه همزمانی خیلی خوب چون جلسه‌ی کاری همسرم هم تشکیل نشد و تصمیم گرفتیم بریم چهارمحال، وسیله‌هامون رو جمع و جور کردیم و راه افتادیم و توی مسیر هم باران میومد و هرچی نزدیک تر می‌شدیم باران هم بیشتر وشدیدتر می‌شد و خانه ما یک مسافت دو کیلومتری جاده خاکی داره تا جاده آسفالت که بین دو تا کوه قرار داره و اگه جاده خیس باشه ماشین خیلی سخت بالا میره و این همان هدایت الله بود و همزمانی ای که اون جاده خشک خشک بود و ما راحت و بدون هیچ سختی رفتیم بالا خداروشکر‌.

    خونه‌مون سیمانیه و توی این فصل سرد میشه و وقتی از راه رسیدیم چراغ نفتی رو روشن کردیم پیک نیک‌ها رو روشن کردیم هیتر رو روشن کریم و وسیله هارو خالی کردیم و باران شروع شد و جاتون سبز یه کبابی زدیم بر بدن و بعد از کباب بارون شدید و شدیدتر شد این هم همزمانی دوباره. فردای همون روز چکمه پوشیدیم و رفتیم توی باغ یه تابی خوردیم و رنگ برگهای درختان زرد و نارنجی شده بودند خیلی زیبا بود دقیقا مثل فیلم‌های سریال سفر به دور آمریکای جدید.

    آب آشامیدنی‌ از آب چشمه‌ست و هنوز گاز کشی هم نشده یک جای فوق‌العاده بکریه که هفت تا خونه بیشتر اونجا نیستن بقیه هم عشایر هستن که کسی توی این فصل اونجا زندگی نمیکنه فقط یه خانواده تا اون زمان مونده بود که اون‌ها هم دیگه دارن میرن خوزستان تا عید برگردن و بعد از سه روز لذت تصمیم گرفتیم برگردیم و توی این سه روز بارون نعمت خدا مدام می‌بارید و چون خانواده هامون از جاده خاکی خبر داشتن که وقتی خیس باشه یا برف بیاد عبور و مرور غیرممکنه مدام تماس می‌گرفتن و … اما ما چون به خدا ایمان داشتیم که در زمان مناسب در مکان مناسب هستیم ساعت ۸ صبح آفتاب دراومد و جاده رو برای ما خشک کرد چه همزمانی زیبایی و کلی خدا رو شکر کردیم حتی خانواده هامون باور نمی‌کردن موقع برگشت هم از فامیل‌مون هدیه گرفتیم گردو و زرد‌آلو خشک شده (تفتاله) 😅

    استاد من خیلی از فایل های شمارو دانلود میکنم و توی گوشی و لپ تاپ میذارم و توی این سه روز فقط توجه به نکات مثبت و سفر به دور آمریکا رو نگاه میکردیم و لذت میبردیم.

    استاد جان ما تجربه‌ی سفر به کویر رو داشتیم اما دیدن این زیبایی، شگفتی و ملکوتی بسیار لذت‌بخش بود. چه نقاشی خدا کشیده اونم مدل متحرکش که هر دفعه به شکلی متفاوت در میان. عاشقتم استاد جان

    سپاسگزار خدای مهربانم هستم.

    هر جایی که هستید سلامت، شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه دوستای عزیزم.سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم

    استاد یه جمله ای گفتن تو این فایل اونم این بود که وقتی مدارتون تو آرامش و دریافت زیبایی ها و خوبی هاست. جهان اصلا هیچ جوره نمیذاره که اتفاقات بدی رو تجربه کنیم. این جمله منو یاد یه اتفاق خیلی خیلی جالب انداخت که مال تقریبا 2 سال پیش بود.

    من و دوستم به همراه دخترخالم و بچه هاش رفته بودیم خونه یکی از آشناهامون و یه شب هم موندیم. یه برنامه ای که من داشتم این بود که موسم که خراب شده بود رو ببرم خونه عموم تا پسر عموم درستش کنه و یادمه موقع غروب بود و دو دل بودم که برم یا نرم و یه حسی بهم گفت که برم و سری این موسم رو درس کنم. وقتی برگشتم دیدم همه ساکتن و هیچکی غذا نخورده و دخترخالم با بچه هاش داره برمیگرده. و چون هیچکی هیچی نمیگفت منم هیچی نپرسیدم و چون خیلی گشنه بودم سری رفتم پیتزایی که اون آشنامون پخته بود رو خوردم. و در حین خوردن پیتزا و نوشیدن نوشابه هم کلا در حال تعجب بودم که چرا هیچکی هیچی نخورده و این وسط فقط منم که با ولع دارم میخورم!! خخخخخ وقتی سیر شدم و دختر خالم رفت، من و دوستمم خدا حافظی کردیم و برگشتیم و تو راه برگشت دوستم گفت که وقتی تو نبودی، پسر دختر خالت با بچه این آشنامون یه دعوای حسابی گرفتن و گوشی پسر دخترخالم خورد شده و میگفت خیلی صحنه بدی بود و خلاصه حال همشون گرفته شده و کسی دیگه اشتها نداشت!!! وقتی اینا رو داشت تعریف میکرد من اصلا باورم نمیشد و هی با خودم میگفتم که خداروشکر من نبودم و اگه بودم مسلما هیچوقت از یادم نمیره. یادمه اونموقع ها خیلی رو خودم کار میکردم و سعی میکردم نکات مثبت هر روز رو با خودم تکرار کنم و یادم بندازم که چقد خوشبختم و… و وقتی این اتفاق رو شنیدم واقعا بیشتر به قانون جهان ایمان آوردم. خیلییی جالب بود که من با یه افرادی اومده بودم مسافرت که اون افراد بهشون خوش نگذشته بود ولی به من خیلی خوش گذشته بود. تازه چون من دیر اومده بودم، بخاطر این اتفاق یه پیتزای کامل برام مونده بود و چقد از اون پیتزای خوشمزه لذت بردم چون این آشنامون آشپزیش حرف نداره. و جالبتر از همه که اون تایمی که من رسیدم همه آبا از آسیاب افتاده بود و درسته همه یکم تو همه بودن ولی اونقد غیر نرمال نبود و من فقط با تعجب اینکه چه جالب برا من یه پیتزای کامل گذاشتن، فقط داشتم لذت میبردم و تو راه فقط داشتم میگفتم عهههه ببین من نگاهم مثبت بود و جهان منو از این اتفاق، قبل اینکه حتی اثری ازش باشه، دور کرده بود. مثل استاد عزیز که قبل اینکه اعتراضات تو ایران شدت بگیره، جهان ایشون رو از اومدن به ایران منصرف کرده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    سلام بر استاد مهربان

    درود بر دوستان عالی در این پیج عالی

    خدا روشکر بخاطر این همه زیبایی

    خدا روشکر بخاطر این همه نعمت

    خدا روشکر بخاطر این همه فراوانی

    این فایل این را نشان می دهد که در این جهان پهناور از همه نوع زیبایی ها و از همه نوع حال خوبی وجود دارد

    فقط نباید من به زندگی و شهر خودم بسنده کنم

    وقتیکه من به خدای خودم اعتماد داشته باشم

    وقتیکه من دنبال خدای خودم باشم

    تمرکز کنم روی خواسته هایم باشد

    دنبال آرزوها و هدف های خودم باشم

    همه اینها در جهت رشد و پیشرفت من خواهد بود

    ای خدای من درود بر تو و سپاس از تو بخاطر هدایت همیشگی تو

    این هم زمانی ها هم اکنون که استاد در حال گفتن آنها هستند و من دقت می کنم در زندگی خودم می بینم که واقعا در زندگی من هم در حال رخ دادن است و همه اینها و این هدایت ها در نتیجه هدایت پروردگار من است که آنهم در جهت اعتناد کردن به خداوند است و از خدای خودم هدایت خواستن است

    نکته زیبایی که من درس گرفتم از این فایل زیبا

    جهان جهان فرکانس ها است

    وقتی من با یک جمع و یا مکان هم فرکانس نباشم حتی اگر خودم هم بخواهم جهان نمی گذارد که من وارد این فرکانس بشوم و این بسیار عالی است

    این یعنی اعتماد کردن به جهان هستی

    نشانه ها را دیدن

    به هدایت ها اعتماد کردن و از خدای مهربان عزیز هدایت خواستن و دنبال این باشم که هر روز روی خودم کار کنم

    نعمت های خدای عزیز خودم را ببینم

    و شکرگزار باشم

    زیبایی های زندگی خودم را ببینم

    چقدر نکته و چقدر درس در این فایل عالی وجود دارد

    جالب این که هیچ عامل بیرونی در موفقیت من وجود ندارد و هر چه است که در درون من است

    به باورها و افکار من بستگی دارد

    می پذیرم که تمام اتفاتقات زندگی من حاصل کانون توجه و احساسات خودم است

    نکته

    نکته

    نکته

    رها کردن

    از خداوند هدایت خواستن

    اعتماد کردن به جهان هستی

    هدایت خداوند

    دستهای هدایتگر او

    رها باشم

    رها باشم

    رها باشم

    این نکته خودش به تنهایی یکی از بزرگترین و مهمترین درس امروز زندگی من است

    ذهن مقاومت می کند اما با شکستن این مقاومت و دل به هدایت خدای عزیز سپردن یعنی بهترین و عالی ترین خودم شدن

    خدای من همیشه من را هدایت کرده ای

    حتی همین سفری که اکنون در آن هستم با کمترین هزینه و بیشترین کیفیت و بهترین حال ممکن

    می دانم که وقتی به تو اعتماد کنم و ایمان بیاورم و خودم را به دستهای هدایتگر تو بسپارم بی شک من موفقترین خودم خواهم بود

    ممنون استاد مهربان از این فایل عالی

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    محمد امین ابراهیمیان گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام به شما استاد عزیز و همراه پر انرژی شما خانم شایسته و تمامی دوستانی که در این سایت حضور دارند

    خدا قوت می گم به شما و خانم شایسته بخاطر وقت و انرژی که برای تدوین و آماده سازیه فایلها بخصوص فایلهای دانلودی صرف می کنید . خودم برای کارم بعضا مجبور میشم کلیپهای یک دقیقه ای تدوین کنم و می دونم حتی ساده ترین تدوینها برای کلیپهای خیلی کوتاهتر از ویدیو هایی که شما آپلود می کنید چه وقت وانرژی زیادی از آدم میگیره .

    خدارو شکر میکنم بخاطر بخشی از هدایتهایش که توسط دو تا از دستهاش در این دنیا یعنی شما استاد عزیز و خانم شایسته به من و بقیه دوستان این سایت از طریق این فایل رسید.

    به نظر من یکی از مهم ترین نکات این فایل همانطور که استاد خودتون اشاره کردید اینه که با توکل ، ایمان و البته آرامش که نشانه ایمانه اجازه بدی خدا هدایتت کنه و اسرار به راه خاصی نداشته باشی که واقعا کار راحتی نیست و هر کسی ایمان واقعی داره میتونه انجامش بده . توی این موضوع یکی از مهم ترین مثالهایی که خیلی سریع به ذهنم میرسه داستان نوزادی حضرت موسی و سپردنش توسط مادرشون به رودخانه هست واقعا هر وقت بهش فکر میکنم متحیر میشم یک مادر تونسته تا این حد ایمان داشته باشه و با توکل به خدا نوزادش رو به جریان رودخانه بسپاره و خداوند هم اون نوزاد رو تو خونه شخصی مثل فرعون در ناز و نعمت بزرگ کنه حتی الان هم که دارم این متنو می نویسم و بهش فکر می کنم مو به تنم سیخ شده .

    خود من شخصا تا این زمان از عمرم کسی بودم که خیلی روی ذهنم و حساب و کتاب ها و دو دو تا چهار تا های ذهنیم خیلی حساب باز می کردم و فکر میکنم که توی این موضوع باید روی خودم کار کنم و با احساس خوب فقط نتیجه ای که دوست دارم رو توی ذهنم ببینم و مزه مزش کنم و لذت ببرم روی هیچ مسیری خاصی صرفا چون خودم فکر می کنم درسته پا فشاری نکنم

    و بسیار آگاه و هوشیار سعی کنم به نشانه ها و مسیر ها یی که خدا از طریق مختلف به من میگه توجه کنم با امید به این که هر چه جلوتر میرم دریافت و دیدن این نشانه ها برایم راحت تر بشه مثل دیدن در روز و نور کافی که انسان هر چیزی رو خیلی راحت میبینه و تشخیص میده .

    با آرزوی سلامتی و عمر طولانی و با عزت برای شما استاد عزیز خانم شایسته و تمامی عزیزانی که در این سایت حضور دارند و انتخاب کردند که متفاوت از بدنه و اکثریت جامعه زندگی کنند.

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    zeinab گفته:
    مدت عضویت: 901 روز

    سلام به دوستان عزیزم و استاد مهربون

    نشانه امروز من به این صحفه بود. و اتفاقی که بعدش افتاد معجزه بود حیفم میاد نگم براتون

    من یک ماه پیش میخواستم برم شهر دیگه دکتر ولی نه وسیله اشو داشتم نه هزینه اشو نه کسی که بتونه برام انجامش بده خلاصه که میگفتم با خودم من تا بتونم همه این شرایط جور کنم و برم ممکنه 3تا4 ماهی طول بکشه و هیچ جوره راهی نداشتم بیخیالش شدم .اتفاقی که افتاد چند روز پیش خانوادم تصمیم گرفتن برن همونجا اما برای کار دیگه ای با خودم گفتم زینب این یک نشانه است همین الان برو نوبت بگیر رفتم داخل پیج از اونجایی که جمعه بود و این دکتر هم خیلی معروف بود بعید میدونستم اینقدر زود نوبت بهم بده ولی گفتم امتحانش که ضرر نداره برو پیام بزار دایرکتشون شاید جواب دادن پیام گذاشتم و ده دقیقه بعد جواب دادن و دقیقاً برای فرداش نوبت داد بهم

    باورم نمیشد اینقدر قشنگ خدا داره خیلی ریز همه چی کنار هم دقیق در زمان مناسب میچینه

    خلاصه بیشتر از اینکه خوشحال باشم برای اینکه رفتم خوشحال بودم که خدا داره حمایتم میکنه و به قول استاد دل هارو برات نرم میکنه و دستانشو یکی یکی میفرسته تا تورو برسونه به اون چیزی که میخوای من بدون هیچ تلاش خاصی فقط با دنبال کردن نشونه ها داشتم میرسیدم و جالبه فرداش دقیقاً 200+تومن مبلغ هزینه ویزیت دکتر به حسابم واریز شد واااای که چقدر دقیق و برنامه ریزی شده بود به هیچ کس هم چیزی نگفتم که ببینم چجور خدا میخواد منو ببره اونجا عصر که شد بقیه خواستن برن بیرون بازارو من 8نوبت داشتم خداوند به مسیری هدایت کرد که دقیقاً جایی بود که مطب اون دکتر بود و 5دقیقه فاصله داشت رفتم خودم رسوندم اینقدر شلوغ بود که میخواستم منصرف بشم ولی با خودم گفتم زینب حتماً دلیلی داره که خدا تا اینجا آوردت زحمتش نزار بی نتیجه بشه برو خلوت میشه حتماً دلیلی داره نشستم و از اونجایی که دوره عزت نفس دارم کار میکنم سعی کردم از این فرصت استفاده ‌‌‌کنم و با اونایی که کنارم نشستن و صحبت کنم و ارتباط بگیرم همونجور که مشغول بودم حدوداً 60دقیقه ای گذشت و تقریباً اطرافم که نگاه کردم خالی شده بود جز 2 ،3 نفر باورم نمیشد منی که فکر میکردم تا 12باید منتظر باشم رفتم و بالاخره انجامش دادم خیلی عجیب و معجزه وار خدا همه چیو با هم در زمان مکان مناسبش چید و منی که فکر میکردم اگر خودم میخواستم همه این کارهارو بکنم با توجه به شرایطی که داشتم چند ماهی طول میکشید و اینم بگم که چقدر صحبت های دکتر دلگرمم کرد

    اگر توی این مسیر ثابت قدم باشیم برای خداوند:

    + فرق نمیکنه چقد خواسته امون غیر منطقی و بزرگ باشه

    +فرق نمیکنه که توی چه شرایطی و کجای دنیا هستی

    +فرق نمیکنه که بقیه موافق هستن با تو یا مخالف

    هیچ کس هیچ قدرتی نداره ،اگر خودت بخوایی و خدا میچینه و تو فقط باید دنبال کنی به همه چی میرسی همه چی

    شاد و سلامت باشید در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فرهاد نظری گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    سلام و سپاس فراوان به خدایی که هم بسیار نزدیک و هم بشدت کافی ست،سلام به خدایی که بی نهایت دست و بی نهایت مسیر را به من هدیه داده،خدای که مظهر عشق ،خدای که مظهر نعمت و ثروت ،خدای که به جز خیر نیست ، خدای که غیر ممکنه براش متصور نیست انرژی که تمام جهان را ایجاد کرده همیشه بوده و همیشه خواهد بود،درود به تمام انسانهایی که در مسیر تغییر ند درود بر استاد عزیزم عباس منش و مریم بانو، بنده هم تجربیاتی دارم که شاید باعث بیداری حتی یک نفر بشه به اشتراک میزارم،سال قبل به خاطر مسیر اشتباه و شکست های مالی حالم خیلی بده بود و مدتی خودم رو زندانی کردم که جایی نرم هیچ کسی هم رو نبینم چون به شدت حالم بده بود نزدیک عید بود پولی هم نداشتم که بخوام مسافرتی برم و حالم رو بهتر کنم فقط 4200برای اجاره خونه و 1 م برای خرجی داشتم،داشتم فکر میکردم که خدایا چی میشه صاحب خونه اجاره این ماه رو ازم نگیره باهاش یه مسافرت برم، چند روز بعد که اجاره رو پرداخت کردم و پیام دادم به مالک که اجاره رو پرداخت کردم ایشان هم تشکر کردند،چند روز بعد یه موجودی از کارتم گرفتم دیدم 5200 تو حسابم هست هنگ کردم که خدا این یعنی چه؟من که اجاره رو پرداخت کردم!(توجه توجه! از راهی که فکرش رو هم نمی کنی میرسه و درست میشه, من به شماره کارتی که از قبل اجاره رو واریز میکردم واریز کردم در حالیکه یک هفته قبلش مالک کارت عابر رو تعویض کردند و شماره کارت جدید دادن که از این به بعد اجاره رو به این شماره کارت جدید واریز کنم پس پولی که من به کارت قبل واریز کردم به حسابم برگشت خودم هم خبر نداشتم بعد متوجه شدم) به همسرم گفتم کمی پول هست بیا یه مسافرت بریم حالمون بهتر بشه ایشان پذیرفتند گفت کجا بریم گفتم همین نزدیکا که هزینمون زیاد نشه،تصمیم گرفتیم بریم یزد چادر هم قرار شد ببریم شبا تو چادر بخوابیم دو روز دیگه قرار که راه بیفتم،شب دختر عمه ام تماس میگیره با همسرم احوال پرسی کنن و سر صحبت باز شد که کجا می‌خوابید برید تعطیلات عید و ایجور حرفا خانم گفتند داریم میریم یزد،دختر عمه گفتند اگه می‌خوابید برید یزد من یه دوست دارم باهاش هماهنگ میکنم که حتماً یه سر اونجا هم برید(کار خدا رو ببین،تماس دو روز قبل نبود و دو روز بعد هم نبود،زمان و مکان درست) ما هم زیر بار اینجور چیزا نمی‌رفتیم و برامون سخت بود(مقاومت) ولی پذیرفیم،ساعت 10 شب بود که دوست دختر عمه از یزد تماس گرفت و ما را دعوت کرد(معجزه) ما هم با کمی تعارف قبول کردیم و رفتیم 4 روز اونجا بودیم (هوا خیلی سرد که بخوابیم تو چادر بخوابیم مهمانسرا هم می‌خواستیم بریم شبی یک میلیون هزینه میشد که از اون هم خبر نداشتیم یعنی اگه می‌خواستیم مهمانسرا هم بریم حتی هزینه اون رو هم کامل نداشتیم) خیلی خوب بود ولی چون هنوز مقاومت داشتیم راحت نبودیم و باعث شد اون لذت واقعی رو نبریم( قانون رهایی)،ما با پولی که داشتیم مقداری خرید کردیم مقداری هم موند!این جا تازه ما وارد مسیر عباس منش شده بودیم و گر نه با این مقدار پول کم جرات نمی کردیم از خونه بیرون بریم چه برسه به مسافرت،اینجاست که میگن اگه شب یه مسافت 1000 مایلی رو میخوای بری فقط صد متر اول رو نیاز داری روشن باشه بقیه راه رو که جلو میری خودش روشن میشه(قانون تکامل)،این اتفاق خیلی خیلی به ما کمک کرد تو این مسیر، اینجا بود که درک کردیم ما خودمون خالق زندگی و اتفاقات زندگی مون هستیم و اینکه خداوند چقدر به ما قدرت داده و خودمون ازش بی خبریم و اینکه به پیش نویسی اتفاقات بد که مانع حرکت مامیشن،پیش نویس اتفاقات خوب چقدر باعث حرکت و انگیزه شروع میشه در مسیری که حتی نمیدونی چی میشه شاید در کنار کمی هم ترس و یا استرس ولی ایمان به مسیر تو را به جاهای خوب هدایت می‌کنه اینجاست که استاد میگن با اینکه ترس داری حرکت کن با اینکه استرس داری شروع کن،قدم اول همون هل دادن ماشینی هست فقط الان باید روشن بشه حتی با رنگ ها دارد و زور زدن ولی وقتی روشن شد بدون خیلی تلاش و تقلا خوش می‌ره و ومی بردت به جایی که انگشت به دهن می مانی و هی ایمانت بیشتر و بیشتر میشه ادامه مسیر……. خداوند عزیزم بی نهایت شکرگزارم که مرا در هر لحظه هدایت،حمایت و محافظت میکنی، خدای عزیزم سپاسگزارم که در هر لحظه از جایی که فکرش رو هم نمی کنم ثروت،نعمت،فراوانی و سلامتی رو وارد زندگیم میکنی،معبودم سپاسگزارم از اینکه از بی نهایت راه با بی نهایت دستان مهربانت مرا هدایت میکنی،زیبای من متشکرم که مرا در زمان و مکان درست قرار می دهید بدون اینکه خود بدانم،عشق من ممنونم که مرا در مدار و فرکانس عباس منش عزیز قرار دادی،ای عزیز دلم سپاسگزارم به خاطر دوستانیکه دست نوشته مرا میخونن و مرا هدایت میکنن، برای همه انسانها طلب خیر ،برکت ، سلامتی ، ثروت و نعمت و فراوانی از صاحب گنج بی نهایت دارم ،شاد،پیروز،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید دوستتان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2348 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استادهای عزیز وزیبا

    سلام به تمام دوستان این سایت فوق العاده زیبا وخدا گونه

    خدایاشکرت چقدر این صحنه این شنها واسمان پاک وزیباست

    چقدر حسش خوب پا ک هستش خداروصد هزار مرتبه شکر

    استاد سپاسگزارم چقدر صحبتها زیبای کردی وواقعا همزمانی با حال امروز من بود قبلا این فایل رو دیده بودم ولی دیدن امروز درک امروز لذت بردن امروز تفاوتش زمین تا اسمان هست

    کاملا احساس میکنم چند وقته چقدر درکم از قران از فایلها از همزمانی ها هدایتها بیشتر شده چون تسلیم خدا شدم

    یه موضوع از خودم توضیح میدم باوت هدایت وهمزمانی که چندماه پیش برام بود البته زیاد دارم از این هدایتها وهمزمانی ولی این خیلی بیشتر در ذهنم هست میگم

    من چندماه قبل تصمیم به سفرترکیه گرفتم نه زبان بلد بودم نه جای رو می شناختم نه کسی رو تنها سفر کردم فقط یه شهر رو می خواستم برم دیگه هیچی وقتی خواستم حرکت کنم گفتم خدایا من هیچی نمی دونم چکار کنم با اتوبوس می خواستم برم گفتم زبان بلد نیستم هدایتم کرد به برنامه ترجمه توگوشی خواستم بلیط بگیرم گفتن باید از اینجا بری ارومیه از اونجا وان از وان دوباره بری به شهری که می خوای بری فقط می گفتم خدایا توبگو چکار کنم من واقعا هیچی نمی دونستم وخداوند دستانش رو چنان فرستاد تو اتوبان به موقع اتوبوس بیاد اول برم تبریز چون نبود ماشین ارومیه فقط بلیط از ارومیه مرز تا وان را رزرو کرده بودم صبح ساعت 7باید اورومیه می بودم

    غروب سوارماشین تبریز اخرشب رسیدم دیدم اتوبوس نیست گفتم خدایا چکار کنم صبح باید برم مرز رد بشم خدا همون لحظه یه مرد مسن بسیار فوق العاده رو اورد تاکسی داشت گفت دربست می برم چون وسیله هم داشتم قبول کردم وچقدر چقدر من را خداوند راحت هدایت کرد 4ساعت بعد ارومیه بودم وخیلی جالبه تومسیر هم مدام از خدا وچه کمکهای بهش کرده صحبت می کرد وقتی رسیدیم راننده گفت نمی تونم اینجا تنها رهات کنم برم ترمینال تعطیله تو هم اینجا کسی نداری تنها تو خیابان بمونی درست نیست توماشین بخواب من هم می خوابم صبح ترمینال باز بشه بعد پیادت کنم من فقط خدا رو شکر می کردم وصبح منو پیاده کرد رفت دوباره گفتم خدایا من نمی دونم تو بگو چکار کنم به موقع رسیدم سوار شدم خداوند دستان دیگرش فرستاد کمکم کردن رفتم وان اونجا گفتن بلیط برای شهری که بخوای بری نداریم تا فردا گفتم خدایا خودت ردیف کن من که اینجا رو بلد نیستم دوست دارم امشب حرکت کنم خدا باز دستهایش رو فرستاد ودنبال بلیط تا از دفتر دیگه برام جور شد همون روز ساعت 8شب که صبح برسم مقصد وخداوند چقدر قشنگ هدایت کرد چقدر زیبایی دیدم ادمهای فوق العاده برگشت هم همین طور همه چی به موقع وعالی بود خدا رو شکر واقعا تسلیم باشیم خداوند می دونه چکار کنه.

    سپاسگزارم خداجونم که همیشه هدایتم می کنی به بهترین شکل که حتی در ذهن من نمی گنجه نمیاد.

    استاد بی‌نهایت ازشما وخانم شایسته عزیز سپاسگزارم

    درپناه الله یکتا شادوسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: