پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-18 06:32:302022-12-14 08:24:44پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیز وای چه زیبایی من هرروز با دیدن این زیبایی ها بیشتر متوجهدیونیک بودن خدام میشم 😍خداوند یونیکه و ما بندهاشم یونیک افریده با دیدنش دستامو اوردم بالا گفتم خدایا شکرت بخاطر بهشتی که برای من افریدی😍
من دوست دارم دوتا ازهدایتام که خیلی تو ذهنم بزرگه و بولد شده اینجا بنویسم که ایمان خودم قوی تربشه که خدا هدایت میکنه وبا ما صحبت میکنه😍
پارسال استاد ی لایوی گذاشت با یک اساتید دیگه درمورد حس خوب بینظیر بود اون لایو انقدر حال من عالی شد که با حال عالی شب خوابیذم و به همسرم گفتم فردا بریم دشت ارژن فارس بریم غذاخوری و حال و هوامون عوض بشه گفت باشه صبح که بیدارشدیم با سه تا وروجک و همسرم و مادرهمسرم و خواهرشوهرم رفتیم من انقدر حسم عالی بود و شکرگزاری میکردم که خدا تو اسمون داشت هرلحظه برام نقاشی میکشید😍و زیباییاش و بهم نشون میداد مارسیدیم دشت ارژن خوب اونجا خیلی غذاخوری هست همسرم گفت کدوم بریم که کیفیتش خوب بود تمیز باشه زیبا باشه گفتم نگران نباش خدا هدایتمون میکنه 😍همون موقع پسرم لج رفت که اب میخواد همسرم زد کنار گفتیم پیاده شیم اب بخریم دیدم که مغازهه اسباب بازی ترشیجات لواشک همه چی داره به مادرشوهرم گفتم بیاید باهم بریم رفتیم و کلیم خرید کردیم یک رستوران کنار مغازهه بود شوهرم گفت بریم اینجا من سرمو برگردوندم نگاه شوهرم کنم یک رستوران روبرو سنتی خیلی چشم منو گرفت گفتم نه بریم رستوران روبرو گفت باشه وای از رستوران نگم که همون رستورانی که من دوست داشتم سبک سنتی طبقه بالا😍 با فواره های اب پراز غاز و اردک و جوی اب خیلی رویایی بود خیلی اتیش کرده بودن بارون شروع به نم زد کرد من دیوانه شده بودم و همینجور شکر میکردم😍چقدر جای تمیز و زیبا چقدر کیفیت غذاش عالی بود لذت بردیم واقعا خدا به همین سادگی هدایت میکنه واقعا هنوز که هنوز یاد اون روز قلبم پرازعشق میشه واقعا هدایتهای خدا بینظیره😍 بعد اومدیم خونه شبش شوهرمتو گوشی داشت نگاه میکرد صدام زد گفت زهرا رستورانی که رفتیم اسمش چی بود بهش گفتم گفت خداروشکذ گفتم چیشده گفت رستورانی که همسرم گفته بود بریم اونجا کنار مغازه بخاطر غیربهداشتی و استفاده گوشت نامناسب بسته شده 🥲 و خدا چقدر قشنگ مارو هدایت کرد به بهترینش 😍
یک هدایت خیلی طولانی هست ازنحوه رسیدن من به خواستم که خونه بود دوست دارم بگم اما خیلی طولانیه ی مقدارشو میگم
اینکه من دوست داشتم خونمون را تعمیر کنیم ولی همسرم موافقت نمیکرد و گفت هزینش زیاده من ی جمله همیشه به خودم میگم میگم (من که نباید نگران چیزی باشم همیشه اون چیزی میشه که من میخوام) اینو خیلی تکرار میکنم بهش گفتم پس فقط رنگ کنیم خونرو و نقاشیش کنیم گفت درهمین حد باشه😂 ما جمع کردیم و شروع کردیم نقاشا که اومدن خیلی اروم کارمیکردن منو خیلی عصبی میکردن ولی مرتب میگفتم حتما حکمتی داره بعداز یک هفته نقاشه گفت که نمیخواید سقف خونتون کناف بزنید از سادگی بیاد بیرون 😍 وای دقیقا چیزی که من میخواستمو گفت با همسرم صحبت کرد گفت دوستم میاد براتون میزنه همسرمم نظر منو پرسید و طبق معمول من گفتم بله شروع کردن سفف خونه رو کارکردن همسرم گفت دیگه تختخوابم سفارش بدیم به کسی که تختواب سفارش دادم اومد منزل گفت کمد نمیخواید ،،؟؟ مادرشوهرم گفت حیفه کمد نداشته باشن وای کمدهم سفارش دادیم😍 خانمه وقتی اومد اندازه گیری گفت چقدر مبلاتو بچه ها خراب کردن من کار مبلم انجام میدم 😍😍وای شوهرم گفت خب اینم ببرید درستش کنید بعد خانمه گفت وای چقدر اشپزخونت غیر اصولیه میخواید کابینت ضداب بیاریم برات اولش یکم همسرم مقاومت کرد بعد نقاشه گفت اهه این همه هزینه کردی اینم درست کن حیفه اشپزخونت بد باشه وای کابینتم سفارش داد😍 ی ستون وسط خونه دلشتیم خیلی بدبود خانم کابینت سازه گفت میخواید اینم بکنیم براتون چوب بزنیم چوب چیزی که من عاشقشم😍 اونم همسرم قبول کرد همینطور عصبانی بودم ازنقاشا با ارارم کارکردنشون که تو همین اوضاع یکی ازدیوارمون نم زده بود زرد شده بود گفتن هرچیم رنگ کنیم باز خراب میشه رفتیم ازخونه همسایه پی جو شدیم که ازکف حمام و دستشویی اونا بود ولی خب زمان میبرد که دیوارما خشک بشه نقاشه به همسرم گفت این قسمتو سنگ کن وای سنگی که من تو دفتر کائناتم عکس گرفته بودم😍😍همسرمم قبول کرد این قسمتم سنگ کردیم من همیشه از کاشیای حمام دستشویی بدم میمد ولی خب همسرم گفت هزینش زیاده دیگه اینو عوض نکنیم اخه دلیل مقاومت همسرم این بود که ما شش سال پیش هم ی تعمیرگرده بودیم توی همین اوضاع اتاق پسرام هم نم داد هرچی رنگ کردن خراب میشد پی جو شدن که از حمام و دستشوییه😂😂 کف حمامو کندن و همسرم به زور کاشی مثل خودش پیدا کرد اومدن کاشی کفو یکم دیوارو بچسبونن تمام کاشیا ریخت پایین🤣😂😂 همسرم بهم گفت بیا کلا عوضش کنیم چه رنگی من عاشق کاشی طوسی بودم گفتم طوسی رفتیم باهم خریدیم اومدیم اینم از حمام و دستشویی توی حمام دوش حمامون من دوسش نداشتم همسرم گفت ی مدت دیگع عوضش میکنیم من پنل خشکل دیده بودم همسرم گفت دستم خالی میشه بعد میگیریم دیگه دیوارو که کندن اومدم تا همسرم خودش رفته پنله خریده😍 ی روز باهم همینجوری بیرون بودیم بهش گفتم این توالت فرنگیه توالت ایرانیه روشوییه اینا خیلی خشکلن بعدازمدتها اومدم دیدم همه اونایی که من گفتم قشنگن همرو خریده و کارکرده😍😍😍 پنجره سالنمون شیشه سکوریت بود من دوسش نداشتم دلم میخلست پنجره بشه شوهرم گفت نه بنایی داره و سخته ولش کن تو همین حین همسایمون زنگ زد گفت بناییتون تموم شده گفتم نه گفت وای الان دوماه و نیمه من پسرم معماره میگفتی ده روز بهتون تحویل میداد به شوهرم گفتم رفت درخونشون اوردشون وای که چه ایده های نابی اون داد اخر شیشه رو ریخت پایین پنجزه دوجداره ریلی برام گذاشت کلی تغییر تو حیاط داد و خونه من تبدیل شد به همون عکسی که تو تابلو کاینات ازخدا میخولستم بظاهر خیلی روزای سختی بود سه ماه طول کشید ولی من الان عاشق خونم هستم و مرتب شکرگزاری میکنم بله خداوند مارو به تنهایی به خواسته هامون میرسه و دستهاشو برامون میفرسته نیاز نیست نگران باشیم یا غمی داشته باشیم ❤️❤️❤️❤️
به نام خدای مهربون…
سلام استاد عزیزم ..سلام مریم جون مهربووون
من بینهایت از خدا سپاسگذارم بابت اینکه من هر روز به دستان مهربون شما هدایت میشم که این تصاویر زیبا و این صحبتهای عالی بشنوم و لذت ببرم و هر روز از روز قبل حالم بهتر و بهتر بشه…نمیدونم چرا بی هوا از صحبت های شما اشک بود که سرازیر میشد از چشم های من…من از اول سفر با شما بودم و هر روز و هرشب با شما تو سفر بودمو لذت میبردم..دیگه این فایل به اوج رسید که گفتم باید تشکر کنم از این همه زیبایی…دوستتون دارم واقعا🥰🥰
استاد من حدودا ۲ سال سرکار نمیرم ..کارمند بودم و بابت اینکه تصمیم داشتم باردار بشم کاملا از محیط کار اومدم بیرون الان یه پسر ۶ ماه دارم…ولی چون همیشه کار میکردم و همیشه شرایط مالی که داشتم تکیه به خودم بوده همیشه دوست داشتم خوودم پول دربیارم به خاطر همین تصمیم گرفتم یه بیزنسیو شروع کنم خیلی از خدا خواستم خدایا منو هدایت کن به سمت مسیری که باید برم از این ورم من تو اردیبهشت قانون سلامتی خریداری کرده بودم بابت اضافه وزن بعد بارداری ولی گفتم به موقعش شروع میکنم هنوز احساس میکنم شرایطشو با یه بچه یک ماهه ندارم که تمرکز کنم روی فایلای قانون سلامتی…تو ۶ ماهگی پسرم تصمیم گرفتم یه بیزنسیو شروع کنم و همنطور که گفتم از خدا میخواستم که هدایتم کنه یه هفته گذشت من نشونه ایی دریافت نکردم…ولی تو این هفته یه جمله از شما همش تو ذهنم بوود که یه غلطی تو زندگیت بکن یه قدم بردار بعد هدایت میشی..منم گفتم خوب سهیلا زود باش راست میگه استاد یه غلطی بکن بعد خدا خدا کن..منم تنها کاری که میتونستم با بچم بکنم این بود که یه سری اجناس بخرم با قیمت کمتر و تو اینستا بفروشم با قیمت بیشتر گفتم من اینو شروع میکنم …حالا من از این ورم همش تو فکر قانون سلامتی بودم که یه چیزی به من میگفت قانون سلامتی شروع کن..منم به خودم میگفتم ولش کن باباا برای لاغر شدن وقت هست برای پول درآوردن باید تلاش کرد اینجوری عزت نفسمم بالا میره کلا قانون سلامتی گذاشتم کنار..گفتم فعلا این نه ..اول تمرکزی روی پول درآوردن فوکوس کنم..شروع کردم به خریدن جنسایی که با دقت و وسواس داشتم انجام میدادم…باز کردن اینستا چون من اصلا اینستا سالهاست نداشتم البته دقیقا از موقعی که با شما آشنا شدم و اصلا دیگه بلد نبودم باهاش کار کنم..یه ماه زمان گذاشتم یاد گرفتم دوره دیدم برای فروش اینترنی تمام محصولات عالی عکاسی حرفه ایی انجام دادیم خیلی قرص و محکم تا اومدم شروع کنم روز اول نه روز دوم اینترنتا قطع شد…من در به در فیلتر شکن بودم که اصلا پیدا نمیکردم..تو دلم میگفتم این یه حکمتی داره ولی در عمل اصلا اینو نشون نمیدادم چون دنبال vpn بودم..گیرمم نمیاد..بعد که پیدا کردمو رفتم تو اینستا فهمیدم اوه اوه چه خبرههه…همینه خدا به من vpn نمیرسوند..دوباره اینستارو بستم گذاشتم به حال خودش ..خلاصه استاد همه به من میگفتن بابااا تو که تاالان نبودی ..نمیومدی دیگه زدی همه کاسبیارو ریختی به هم😄 ولی اصلا ناراحت نبودم
نشستم خیلی با خودم فکر کردم که چه الهاماتی به من شد و من تو جه نکردم …فهمیدم به من گفته شد قانون سلامتی شروع کن و گوش ندادم…من داشتم هدایت میشدم ..بعد از اون با عشق اومدم قانون سلامتی کار کردم خیلی از قطع شدن اینترنتو آب شدن چربیای من نمیگذره ولی دیدم چقد حالم بهتره چقد رو فرم ترم …الان که داشتم که این قسمت سفر به دور امریکارو نگاه میکردم خدا بهم گفت اینجوری هدایت میکنم و اینجوری باید عمل کنی…انقدر لذت بردم از فایل که حد نداره…و حتی خدا منو هدایت کرد که من امروز این فایل نگاه کنم که دقیقا پسرم برای اولین بار ۲ ساعت راحت بخوابه تا با عشق و با تمرکز این فایل عالی ببینم چون از دیشب من باز میکردم تا ببینم فایلو ولی نتم جوابگو نبود…و الان به لطف الله تمرکز روی سلامتی و جسممهه که البیته روحمم خیلی راضی تره تا مطمئنن هدایت شم و کسب و کارمو شروع کنم که حتما به قانون سلامتی مربوط میشه وگرنه خدا از این مسیر هدایتم نمیکرد…استاد عزیزم انقدر زیادهه از این همزمانیا و حال خوب من مثل خونه خریدنمون..جابجایی از یه منطقه به منطقه بهتر که باید ساعتها بشینم بنویسم چون همشون الان دارن از ذهنم میگذرن..بازم بابت این همه فایلای خوشگل و عالی ازتون ممنونم🥰🥰❤❤
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گل
و سلام خدمت همه عباس منشی ها
استاد خیلی ممنونم که مارو با بحث هدایت آشنا کردین من تو دوره ۱۲ قدم جلسه اول تو جلسه قرآن بحث هدایت و از شما شنیدم و آروم آروم سعی کردم بهش اعتماد کنم یادمه با عشقم عید خاستیم بریم مسافرت البته قبلا تصمیم گرفته بودیم ولی کنسل شده بود ۲ روز مونده به عید ما دوباره خاستیم بریم مسافرت من دنبال بلیط میگشتم از قطار که فقط یدونه کوپه خالی بود از مراغه به تهران ولی از تهران به مشهد بلیط خالی نبود من گفتم میریم خدا خودش هدایتمون میکنه رفتیم رسیدیم مراغه و لحظه حرکت قطار بود گفتن آقا کجایین ما منتظر شماییم به عشقم گفتم ببین خدا قطار و برای ما نگه داشت تا سوارشیم خلاصه رفتیم با بگو و بخند و کلی اتفاقای عالی البته لحظه تحویل سال آنقدر با عشقم گرم بودیم یادمون رفت سال تحویل شده نیم ساعت بعد زنگ زدن خبردار شدیم🤣 رسیدیم تهران قطار پیدا نشد گفتم بریم ترمینال رفتیم آقا یدونه بلیط پیدا نشد ولی اینو بگم اصلا ناامید نشدم چندتا تعاونی رفتم برگشتم حیاط گفتم عشقم نیست نشستمپیش عزیزم یهو اتوبوس جلوی ما میخاست حرکت کنه راننده با یک مسافر جروبحث میکردن نمیدونم سر چی یکی به من گفت پاشو برو اونجا رفتم دیدم این آقا ۷ تا بلیط داره حالا براچی میگه نمیخام آقا یهو ذهنم گفت دینگ بیا خدا هدایت میکنه اینه راننده گفت مشهدین گفتم آره گفت چمدون هاتون رو بیارین .سوارشدیم رفتیم رسیدیم مشهد آقا این هتل اون مهمانسرا کلا پره پر جا واسهسوزن زمین انداختن نبود عشقم خسته شد یجا نشست من رفتم کلی جا ولی دریغ از یک اطاق اومدم با عزیزم یه اسنپ گرفتیم خدا یه آقای محترم و هدایت کرد سمت ما ساعت ۱ شب به راننده گفتم جریان و اونم بردنمون چندتا ولی اصلا جا نبود راننده گفت من یک باغ دارم ولی فاصله ش زیاده وسیله گرمایشی هم نداره مگرنه میبردم شب اونجا میموندید حرکت کرد رفت یک سمت دیگه من پرسیدم آقا کجا میرین گفت یجا هست رفتیم ماشین و برد داخل پارکینگ پیاده شدیم رفتیم بالا نگو خونه خودش هست در و باز کرد خانمش و بیدار کرد مهمون داریم راستش ماهم از خجالت داشتیم آب میشدیم خانوم خونه ساعت ۱:۳۰ شب برامون چای دم کرد و با شیرینی و خرما پذیرایی کرد ازمون و برد یه اطاق گرم و نرم خوابیدیم صبح پاشدیم و زدیم بیرون رفتیم دنبال خونه یک آقا رو دیدیم و یک خونه گرفتیم تو مسیر رفت به خونه صاحب خونه گفت فردا برین سمت طرقبه ماهمکه اولین بارمون بود نمیشناختیم آقا مارفتیم سمت طرقبه جاتون خالی یه جای باصفا سوار تله سیژ شدیم و از رو دریاچه رفتیم پایین و کلی چیزای باحال و ۳ روز کلی جاهای دیگه هدایت شدیم و خوش گذروندیم دوباره خاستیم بریم اصفهان باز همون ماجرای پیدا نشدن بلیط ولی باز خدا هدایتمون کرد از مشهد رفتیم شهر استادمون قم پیاده شدیم و از اونجا هم زودی یه اتوبوس آومد و رفتیم اصفهان یک شب موندیم زنگ زدم دوستم گفتم میخام ببینمت گفت والا شمال هستم چرا خبر ندادی قبلا گفتم یهویی شد گفت فردا صبح برمیگردم منم قبول نکردم گفت پس کجایین گفتم یه خونه گرفتم کلی ناراحت شد و ازم لوکیشن خاست منم فرستادم براش ۲ تا از کارمنداش و فرستاد دنبالمون بردن خونشون درو باز کردن خونه رو تحویل دادن ماشین چادرش و درآوردن آب و روغنش و چککردن و کلیدارو دادن و رفتن ما افتادیم بجون اصفهان البته همون دوتا پسر گل هم برامون چندبار معرفی کردن برین حتما ماهم ۴ روز و شب کل اصفهان و گشتیم و جاتون خالی خوش گذروندیم آخرش به عشقم گفتم دیدی سپردیم به خدا چطور همه چیزو ردیف کرد برامون و هدایتمون کرد تو زمان مناسب در مکان مناسب قرار بگیریم .فقط همون یدونه بلیط ما ۵ دقیقه دیرتر میرسیدیم سمت اتوبوس فروخته میشد به اونهمه مسافر که دنبال بلیط بودن ولی خدا مارو هدایت کرد چونکه همون اول گفتم خداجونم خودت هدایتمون کن ما میخاییم بریم مسافرت اونم دمش گرم سنگ تموم گزاشت برامون .حالا کلی هدایت هست که خدا برام انجام داده ولی دیگه زیادشد کامنتم
خداوند هممون رو هدایت کنه به راه راست همون راهی که پره زیبایی و نعمت و ثروت هست .
موفق پیروز و سربلند و ثروتمند باشین
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم و همه دوستان هم فرکانسی
خدایا شکرت که منو به دیدن و شنیدن این فایل بی نهایت زیبا هدایت کردی
عجب جای ملکوتی و پر انرژی و زیباییه اینجا😍آخه چطور میشه شن به این سفیدی باشه مثل برف؟و به این نرمی مثل پودر؟و پر از انرژی مثبت…
ای خدای وهاب و مهربان ازت درخواست میکنم دیدن این مکان و جاهای زیبای دیگر امریکا رو بزودی نصیب ما و همه دوستان عباسمنشی کنی الهی آمین
وه خدای من…همراهی این صحنه های زیبا و ملکوتی با صحبت های پر ارزش شما استاد عزیزم و شعر مناجات گونه آخر فایل بشدت احساسات منو برانگیخت و با روح و روانم ارتباط برقرار کرد…و من اشک می ریختم و گوش میدادم و روحم لطیف تر میشد...
خدایا میلیاردها بار شکر
استاد بی نظیرم سپاس بی پایان
من هم از وقتی که شروع به تغییر باورهام و تمرکز بر زیباییها کردم بطور واضح دارم هدایت های الهی و همزمانیها رو میبینم و سعی میکنم با دقت،به اونها توجه کنم و خیلی سپاسگزاری میکنم ومیبینم که روز بروز بیشتر و بیشتر میشه که در اینجا به چند مورد اشاره میکنم
۱-در این دوران پندمیک… سعی کردم که به اون توجه نکنم،درباره اش صحبت نکنم و خبر ها رو دنبال نکنم و خدا رو شکر این بیماری راهی به خونه ما پیدا نکرد و همزمان خدا هدایتمون کرد که بیشتر وقتها رو خارج از تهران و درشهرستان خوش آب و هوای طالقان زندگی کنیم که تقریباً خبری از این بیماری در اینجا نیست.ما چند ساله که به لطف الله مهربان خونه ای در این شهرستان زیبا داریم با باغچه ای که درختهای میوه اش به دست خودمون کاشته شده و من خیلی دوستش دارم و میگم اینجا بهشت کوچک ماست ولی قبل از پندمیک بخاطر شرایط کاری همسرم نمی تونستیم زیاد اینجا بمونیم و لازم بود که درتهران باشیم
۲-در مورد اتفاقات دو ماه اخیر هم بطور جدی سعی کردم توجه نکنم و ذهنم و فکرم متوجه برنامه های خودم باشه.خدا هم کاری میکرد که من هر جا بودم و به هر کجا رفت و آمد میکردم(در تهران)هیچ خبری از درگیری و شلوغی نبود درصورتیکه جسته و گریخته خبردار میشدم که در جاهای مختلف این درگیریها بوده و هست.در وقتهایی هم که در شهرستان هستیم کلاً این موضوع وجود نداره
۳-چند شب پیش که با مترو به یک دورهمی فامیلی رفته بودم و در برگشت که سوار قطار شدم اعلام کرد که این آخرین سرویس امشب هست و چقدر خدا رو شکر کردم که در زمان مناسب به مترو رسیدم
۴-چند بار پیش اومده که داشتم از پله های ایستگاه مترو پایین میرفتم و قبل از رسیدن به پایین پله ها صدای اومدن قطار به گوشم میرسه و من هیجان زده و خوشحال میگم به به قبل از اینکه من برسم،قطار خودش به استقبالم اومده خدایا شکرت.و اصلاً اینو اتفاقی و شانسی حساب نمیکنم
۵-بارها پیش اومده که در خیابونای پر ترافیک تهران در همون جایی که کار دارم جای پارک مناسب و خوب پیدا میکنم و باز هم نمیگم شانسی بود میگم بخاطر ارسال فرکانس های مثبتی بود که از قبل فرستادم و خدا هدایتم کرد.به قول نوه عزیزم(برای من همیشه جای پارک هست)
۶-در این مدتی که اینترنت دچار مشکل شده بیشتر وقتها نتم وصل بوده و تقریباً هر روز (بجز یکی دو بار) بافرزندانم که خارج از ایران هستند ارتباط صوتی و تصویری داشتم(با فیلتر شکن)تا دو روز پیش که تماسمون در اثر قطع شدن فیلتر شکن هی قطع و وصل میشد که در این بین خدا هدایتمون کرد بریم اسکایپو امتحان کنیم و درکمال تعجب دیدیم بدون فیلتر شکن و با کیفیت بهتر وصل شد،در صورتیکه دو ماه بود که کلاً وصل نمیشد ومن بلا فاصله با خوشحالی این شعر رو به زبان آوردم(خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری)
و بسیار موارد دیگر….
خدایا شکرت که دنیا پر از ثروت و نعمت و فراوونی و سلامتی و زیباییه.همه خیر دنیا و همه خیر آخرت رو برای خودم و همگی شما عزیزان از خدای مهربان درخواست میکنم الهی آمین
به نام الله مهربان
سلام
دیشب خداوند دعوتم کرد که امروز ، بیام محل کار و از تعطیلی و خلوتی ، برای تقویت ایمان و بهبود خودم بهره مند بشم.
صبح ، زیر بارش زیبای برف تهران ، تا خود محل کارم ، سوره حمد رو خوندم ، از هدایت هایی که شدم از خدا شکرگزاری کردم و برای مسیری که توش هستم ، درخواست هدایت کردم
هدایت به قدم بعدی
هدایت به سمت خواسته هام
و چندین بار ازش خواستم که تسلیم تر و رها تر بشم
رسیدم محل کار ، سایت رو باز کردم و این جلسه رو دیدم ، فهمیدم که چقدر درست هدایت شدم
که بیام و ایمانم قوی تر بشه
شرکم کمتر بشه
الهی شکرت که منزه و سبحان و بدون خطایی
این متن رو برای خودم تایپ کردم و تصمیمی برای کامنت نداشتم
ولی آخر فایل گفت که ارسالش کن.
.
.
.
وقتی من روی خودم کار می کنم
وقتی در مورد چیزهایی که دوست دارم اتفاق بیافته صحبت می کنم
وقتی باورهام رو درست می کنم
وقتی نعمت های اطرافم رو می بینم
وقتی سپاسگزار داشته هام هستم
وقتی آدم بهتری باشم
وقتی شخصیت بهتری داشته باشم
وقتی احساس بهتری دارم
وقتی تمرکزم روی شخصیتم و بالا رفتن مهارت هام هست
وقتی احساس لیاقت و ارزشمندی رو تقویت می کنم
وقتی اعتماد به نفس و عزت نفسم رو بالاتر می یرم.
وقتی فقط خودم رو با قبل خودم مقایسه می کنم
وقتی توکل بیشتری دارم
وقتی اعتمادم به خدا بیشتر میشه
وقتی خودم رو به خدا می سپارم
وقتی روحی بهتری دارم
وقتی ایمان بیشتری دارم
وقتی آرامش بیشتری دارم
،
به شرایط بهتر ، ایده های بهتر ، آدم های بهتر ، موقعیت های زیبا تر ، نعمت های بیشتر ، هدایت های بهتر ، ایده های بهتر ، نتایج بهتر ، موفقیت های بیشتر ، آرامش و زیبایی بیشتر ، لذت ها و آسانی های بیشتر هدایت می شوم.
تنها عاملی که باید تغییر کنه ، خودم هستم
تنها شرایطی که باید عوض بشه تا زندگیم تغییر کنه ، فقط و فقط خودم هستم
از خدا می خوام که ذهن منطقی من رو خاموش کنه ، و اجازه بده که قلبم با من صحبت کنه.
من نا باهوشم ، نه استعداد خاصی دارم ، نه تحلیل می کنم نه تفسیر می کنم و نه تصمیم می گیرم ، از خودم هیچی ندارم ، و همه از الهامات و هدایت های خداوند هست.
جواد عزیزم ، به همین شکل فقط روی خودت کار کن، مطالعات رو بهتر و بیشتر کن ، احساس خوبت رو بیشتر کن ، توکل داشته باش ، همه چیز رو به جریان بدون خطای هدایت بسپار ، نعمت هات رو ببین ، بهبودها رو ببین ، شکرگزار تر باش ، در زمان و مکان و شرایط مناسب ، قدم های بعدی بهت گفته میشه.
خدایا من هیچی نیستم ، من فقط روی قدرت بی نهایت تو حساب میکنم ، تو قول دادی که بندگانی که به تو توکل کنند و به تو ایمان داشته باشند ، هدایتشون می کنی ، من روی هدایت تو و کمک تو حساب کردم.
تنها ولی و سرپرست تویی.
همه چیز سپردن امور به توست.
همه چیز به توکل و ایمان من برمی گرده .
آدم هایی که با همسرشون همکارشون ، دولت شون ، حکومت شون ، اطرافیانشون می جنگند و اعتراض می کنند و خشم و کینه دارند ، زیر چرخ های جهان له خواهند شد.
جواد ، نیازی به نگرانی و دلهره و اضطراب نیست ، هر آنچه که لازم داری ، هر آنچه برای قدم های بعدی نیاز داری ، هر آنچه برای رسیدن به خواسته هات نیاز داری ، بهت گفته می شه.
وقتی من خودم رو ، افکارم رو ، باورم هام رو ، رفتار و اعمالم رو درست کنم ، خداوند من رو هدایت می کنه به جای درست به موقیت درست به مسیر درست.
این یعنی اعتماد به خدا
این یعنی توکل
این یعنی رهایی
این یعنی خوشبختی
کارها رو خدا انجام می ده و من لذت می برم از مسیر علاقه ام
من لذت می برم از مسیری که توش هستم
من لذت می برم از خلق ارزش
من خودم رو بهبود می دم و خداوند اتفاقات رو رقم می نه و شرایط رو به دلخواه من تغییر میده.
این آگاهی ها و این چیزی بود ، که من امروز نیاز داشتم.
دیروز که به الهام خداوند گوش کردم و روز تعطیل اومدم محل کارم ، هم برف زیبا رو دیدم و کلی زیبایی رو تو مسیر دیدم ، و هم هدایت شدم به این فایل زیبا و کلی آگاهی.
خدای شکرت که مهر زدی رو قلبم و خیالم رو راحت کردی
اطمینان و آرامشم رو بالا بردی
امید و انگیزه و ایمان رو تقویت کردی.
الهی و ربی ، من لی غیرک.
خدایا ما رو تسلیم خودت کن
ما رو به مسیر راست مسیر نعمت و برکت و موفقیت و ثروت و خوشبختی و خلق ارزش هدایت کن
خدایا زندگی من دست هیچ قدرت و شخص و انسانی نیست!
تو قدرت داری ، تو ربی ، تو تنها سرپرستی
تو به من علم عطا می کنی ، عزت و ثروت عطا می کنی ، آگاهی و دانش می بخشی ، به ما جسارت و شجاعت و ایمان می بخشی ، به ما آرامش و خوشبختی هدیه می دی ، به ما لذت و زیبایی و شادی عطا می کنی .
الهی شکرت
با موزیک آخر فایل ، رفتم به شبی که هدایت شدم به این سایت
شبی که اولین بار چهره و صدای استادم رو دیدم
رفتم به نیمه شب مهتابی در دل کویر ، که با این آهنگ ، خداوند من رو هدایت کرد به مسیر راست
چقدر عوض شدم …
الهی شکرت همه بهبودها و تغییرات و لذت هام از توست
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من هیچوقت به معنی و مفهوم سوره حمد دقت نکرده بودم تا اینکه در توحید عملی قسمت دوم شما اشاره ای بهش داشتید و باز هم این فایل با این آیات زیبا آغاز شد
خیلی میتونم باهاش ارتباط برقرار بگیرم وقتی طبق این آیات به خدا میگم که: «فقط و فقط» او را می پرستم و «تنها» از او یاری می خودم..
*خیلی توحیدیه این آیات که کمک میکنه به هیچ «عامل بیرونی» کار نداشته باشیم
از وقتی این اگاهی های توحیدی رو کار میکنم حالم خیلی خوبه و کوک کوکم… کمتر اتفاق میفته که واکنش گرا باشم چون تا حد زیادی عوامل بیرونی رو حذف کردم ، هنوز البته جای کار دارم ولی راضی هستم از کنترل ذهنم.. نه عالی ولی خیلی خوب پیش میرم
الان نزدیک سال نو هست و چقدر این فایل خوش موقع بود برای من که تلنگری بشه برای اینکه مصمم تر از همیشه تمرکز کنم روی «اهداف جدیدم» و اون «اهداف قبلی» رو با تمرکز پیش ببرم …
چقدر حس خوبیه که «باور و ایمان» داشته باشیم که وقتی خواسته هامون رو مشخص میکنیم خدا میگه «اجیب دعوه الداع اذا دعانی» … صددرصد رخ میده چیزی که در «ذهن» می سازیم و اگر در «مسیر درست» باشیم ، خدا به ما هر چیزی که بخوایم رو میده
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چقدر خوبه که یاد پارسال میفتم و بازم به «تلاش ذهنی» ای که برای «کنترل ذهن» کردم افتخار میکنم
دورانی که کمتر کسی بود در مورد اون مسائل صحبت نکنه جز این سایت …
همون زمان اینستا رو دی اکتیو کردم، یه سری افراد از زندگیم رفتن بیرون … و تمام اونایی که درگیر تمرکز بر اون شرایط بودن وضعیت بسیار بدی رو در چند ماه بعدش تجربه کردن …
اما من مسافرت رفتم… روابط بهتری ساختم.. دوره «جهان بینی توحیدی» رو کار کردم … قانون سلامتی رو پیش میرفتم … و هدف مند تر شدم، یعنی بجای اینکه بگم چه وضعشه و باید انقلاب شه و جوونا دارن کشته میشن و … گفتم من باید خواسته رو واضح تر کنم و برم به جایی که شرایط بهتری برای من داره که همون مهاجرت هست …
مسیر برگشت من از سر کار ، منطقه تظاهرات بود … صدها نفر مخالف جهت من در حرکت بودن ولی من فایل ها رو گوش میدادم یا پادکست های استیو هاروی و آستین و… و از زیبایی درخت ها و منتظر و آسمون لذت میبردم… قطعا من سود کردم و لذت بردم نه اون جمعیت …
و قطعا وقتی در مدار درست باشم، به مکان های بهتر و موقعیت های بهتر و ایمن تر هدایت میشم … واقعا هیچوقت نا امنی رو تجربه نکردم بخصوص از وقتی که با این فضا آشنا شدم
* وقتی روی خودمون کار کنیم به آدمها، شرایط و مکان های بهتر «هدایت» میشیم که باعث «شادی و ارامش و لذت» بیشتر ما میشن
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام سلام به استاد عزیزم و به مریم جان عزیز دل و همه دوستای عزیز و هم فرکانسی
سلام به خدای خوبم خدای قشنگم خدای عزیزم که عاشقشم
سلام به این چهارشنبه ی خیلی زیبا
چهارشنبه صبح 7 آگوست برای من خیلی قشنگ شروع شد، بنی خودم قشنگ شروع کردم، بعد پاداش گرفتم و یه صبح و یه روز به یادموندنی شد برام… با یه عالمه حس زیبا و عاشقانه
و یه عااااااالمه شکرگزاری و اپرشییشن و عشق به خدا
خدایا هرچی دارم از تو دارم
همه این احساس خوب
همه این اتفاقای قشنگی که میفته
همه ش با هدایت ها و چیدمان توئه
رسما دارم فیلمایی که میدیدم، صحنه ها و احساساتی که دوست داشتم رو زندگی میکنم
حتی خیلی قشنگتر، با احساسات ناب و خالص و درونی
خدایا دیشبم بهت گفتم خیلی دوسِت دارم
امروزم میگم، همیشه میگم
و میخوام همیشه سوار دوش تو باشم
وقتی کارامو به تو میسپرم چقدر قشنگ مدیریت میکنی
خوب پیش رفتن کارهام رو هم به تو میسپرم
کار این کلاینت شخصی رو هم به تو میسپرم و از تو هدایت میخوام که به بهترین شکل انجام بشه
برنامه سفرم هم به تو میسپرم که به بهترین شکل پیش بره و در زمان مناسب در مکان مناسب باشم
بهترین زمان بهترین پرواز بهترین برنامه سفر
میخوام برام سود مالی داشته باشه سفرم
چطور و چگونه ش رو نمیدونم اما انقد میدونم که برام باورپذیر باشه و بقیه ش رو بسپرم به تو
وای جای همه دوستان خالی که الان چه هواییه اینجا، یه صبح خنک تابستونی با هوای 19 درجه
الان از اتوبوس پیاده شدم و یه مسیر پیاده روی 5 دقیقه ای دارم تا محل کار که دارم حالشو میبرم
هم آفتابه هم یه نسیم کاملا خنکی میوزه
منم که حالم عالیه و رو ابرام:) ینی هر چقدر خدا رو شکر کنم کمه
دیشب که احساس میکردم از عشق و خوشحالی و حال خوب و سپاسگزاری از خدا لبریزم و دیگه تو خودم جا نمیشم رفتم شعرایی که زدم به در و دیوار بلند بلند میخوندم و ذوق میکردم و خدا رو شکر میکردم، فکر کنم این شعرو سعیده جان عزیز دل تو کامنتش نوشته بود، دوس دارم اینجا هم بنویسم
توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛
اگرخالص شوی بااو؛
صدایت میکندحتما؛
اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکند حتما؛
دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی از او؛
به هر وقتی صدایش کن؛
حمایت میکند حتما؛
خطاگرمیروی گاهی؛
به خلوت توبه کن با او؛
گناهت ساده میبخشد؛
رهایت میکند حتما؛
به لطفش شک نکن هرگز
اگردنیاحقیرت کرد؛
تورسم بندگی آموز؛
حمایت میکندحتما؛
اگرغمگین اگر شادی؛
خدایی را پرستش کن؛
که هردم بهترینها را
عطایت میکندحتما؛
اون بیت اولش خیلی وقتا به زبونم جاری میشه
توکل بر خدایت کن، کفایت میکند حتما
البته که کفایت میکند.. تو یه فایل توحیدی بود استاد میگفت “ و خدا کافیست، کافیِ کافیست”
نعم المولا و نعم النصیر
چه شکرنامه ای شد؛)
تو راه تو مترو بودم اومدم کامنت بخونم یه دفه رفتم سمت باکس دیدگاه نوشتن و شروع کردم به نوشتن
الانم دیگه باید کارمو شروع کنم
به امید یه روز خیلی عالی برای همه
الهی به امید تو
به نام خدای مهربان
سلام به استادان عشق
سلام به همراهان قافله عشق
واااااااااای خدای من یکی از حال خوب کن های من شن بازی است. بچه که بودیم کنار کوه یک تپه شن بود خیلی بلند بود در حدی که وقتی میرفتی بالاش شهر رو میدیدی. ما میرفتیم بالای تپه شنی و از بالا غلط میزدیم میومدیم پایین .واااااااااای چه حالی میداد. یا دراز میکشیدیم و رو خودمون اینقدرشن میریختیم که به غیر از سرمون همه اش زیر شن بود. چه انرژی داشتیم خدای من.
استاد دیروز فقط فایل صوتی شما رو گوش دادم بخاطر ضعف نت. امروز تصویری رو نگاه کردم چه حس خوبی داشت چه تصاویر بینظیری داره. خدایا شکررررررررت
و اما در مورد هدایت :
آقا من و همسرم حدود ۳ تا ۴ سال پیش بود فکر کنم رفتیم یه حساب کار گزاری مفید باز کردیم.
ولی حتی یه ریال توش نذاشتیم بعد از چند ماه یه پیامی اومد که براتون سهام بخریم و اگه راضی هستید بله را بفرستید.، من که اصلا از این چیزا سر در نمی آوردم، با خودم گفتم من که پولی نذاشتم تو بورس با چی میخواد برام سهم بخره.
یه حسی بهم گفت بله رو بفرست، ضرر که نداره.
خلاصه ما بله رو فرستادیم.
حالا تا اینجای داستان رو داشته باشد.
بریم چند ماه بعدش. من شروع کردم به خریدن کتاب های سایت.
از استاد شنیده بودم که هر کسی محصولات رو میخره چند برابرش، بهش برگشت داده میشه.
اون موقع هر کتاب ۱۶ هزار تومان بود. با تخفیف که میخورد و ۱۰ هزار تومان هدیه تقریبا ۷۰ تومان دادم برا خرید کتاب ها.
(یه چیز بگم روم نمیشه.ولی خوبه به خودم یادآوری کنم چه ذهن فقیری داشتم. اومدم با یه ایمیل دیگه ثبت نام کردم که ۱۰ هزارتومان بهم هدیه بده🙈، خلاصه با یه ایمیل دیگه سه تا دیگه از کتاب ها رو خریدیم🙈🙈)
یک هفته بعد از خرید کتاب ها، همسرم یه مقدار پول میخواست تو بورس بذاره.
ما که بلد نبودیم، برادر همسرم اومد که این کار را برامون انجام بده. اول وارد حساب من شد چون همسرم ایمیلش یادش نبود. دیدیم ۳۰۰ هزار تومان تو حسابم هست. برادر همسرم گفت شما که سهم دارید. من گفتم که ما حتی یه ریال نذاشتیم.
بعد جریان پیامک یادم اومد. از قرار معلوم کار گذاری دیده بود. ما هیچ استفاده ای از حسابمون نمیکنیم بهمون پیام داده که با اکانت ما کار کنه و به ما سود بده.
خلاصه همین پیام برای همسرم هم رفته بود ولی اون پاکش کرده.
دقیقا بعد از یک هفته سه برابر پول محصولی که از سایت خریدم. بدون هیچ زحمتی به حسابم اومد. البته برکت خرید محصول ادامه دارد.
همون موقع همسرم هم ۲۰۰ هزار تومان داد گفت اضافه اش کن.شد ۵۰۰ تومان.
من با این ۵۰۰ . شروع کردم سهم خریدم وفروختم پولم شد یک میلیون و ۴۰۰.
به یه نفر ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بدهی داشتم. بدهی ام را دادم و رحت شدم.
یعنی ۷۰ هزار دادم. ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار دریافت کردم که تونستم بدهی خودم رو تسویه کنم.
خدایا شکررررررررت.
اینم از هدایتی که بهش توجه کردم. و همسرم همون رو توجه نکرد.
خدایا شکررررررررت که هر روزشگفتانه هایت رو به نشان میدهی.
استادان توحیدی در پناه حق، پاینده و استوار باشید
خدایا شکررررررررت
سلام و درود بی پایان به ناب ترین استاد کیهان و همراه ترین بانوی کیهان
الله اکبر به این همه زیبایی و هدایت ناب
سبحان الله …
استاد به الله قسم بار اولی که این قسمت رو دیدم یک چیزی تو وجودم گفت ، پسر ، اینجا همون بهشت خداست و انگار تو این دنیا نبودید و از دنیای پس از مرگ و در بهشت موعود این فایل ضبط شده بود ، به الله قسم حس ماورایی و عجیبی داشت .
شن های سفید و متحیر کننده ، آرامش و سکوت باور نکردنی ، حس و حال ناب شما و جو شدیدا نورانی و ملکوتی و بهشتی
الله اکبر
قابل تصور نیست این همه خوبی و زیبایی و هدایت ناب و هم زمانی و زمان مناسب و مکان مناسب.
واقعا هر فایل شما یک نور هست
یک نوع آگاهی ناب
یک نوع هدایت
یک نوع چراغ راه
یک گوهر نایاب
دوستان ، چرا هر فایل استاد مثل قبلی نیست ؟؟
تا حالا دقت کردید با وجود این همه محتوا و فایل صوتی و فیلم و سریال هیچ یک از فایل های استاد شبیه هم نیستند هر کدام جذابیت و تاثیر گذاری خاص خودشون رو دارند ؟
دقت کردید با وجود اینکه استاد تو دوره های مختلف به یک اصل تاکید دارند و تمام آموزش هاشون بر طبق اون اصل هست ، ولی هر وقت در هر فایلی از قانون صحبت میکنند برای تک تک ما تکراری نیست و جذابیت و تازگی داره؟
من که همیشه تشنه هستم و برای من یکی تازگی خودش رو داره.
همه ما صدها هزار بار این اصل رو از استاد دیدیم و شنیدیم و تکرار کردیم
” جهان افکار و فرکانس های ما و کانون توجه ما رو تبدیل می کنه به شرایط و اتفاقات و نتایج ”
” به هر چیزی توجه کنیم از اصل و اساس اون چیز رو بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون می کنیم ”
خدا وکیلی چند هزار بار شنیدیم ؟
من که دوره ۱۲ قدم رو حفظ کردم و هر جلسه رو که گوش می کنم جمله بعدی استاد رو زودتر به زبان میارم.
ولی چرا در هر فایل این قوانین از زبان استاد تکراری نیست ؟
چرا اینقدر بر دل همه ما می نشینه ؟
چرا ما در دل این همه ناخواسته تو کشور می تونیم با این فایل ها ، متفاوت ببینیم متفاوت نتیجه بگیریم ؟
چرا خیلی ها با هزینه های بیشتر و با مراجعه به روانشناس و مشاور نتیجه مطلوبی نمی گیرند ؟
چرا فایل های رایگان استاد این قدر تاثیر گذار هستند؟
به نظر من همه اینها به این موضوع بر می گرده که کلام خدا از زبان استاد جاری هست.
این ها همه خود خداست
نورِ خداست
همه چیز خودشه
این سایت این بچه های ناب
این کامنت های نورانی و بقیه
همه خود خدا هستند.
تمام فایل ها ، هم زمانی ها ،طبیعت بکر و دیوانه کننده ، نکات گوهر بار خانم شایسته ، انسانهای فوق العاده ای که در مسیر هستند ، همه و همه اراده خدا هستند .
صداقتی که در کلام استاد هست
سادگی ایشان ، نفوذ کلامشون ، همه و همه از طرف خداست.
من از خود استاد یاد گرفتم و اعتبار همه اینها رو به الله می دهم.
به همین دلیل مثل آهن ربا این صحبت ها به قلب و روح ما می چسبه
به همین دلیل اشک من و شما و دوستان جاری میشه
چون اینجا همه چیز و همه چیز حول یک محور هست و سرچشمه آنها الله و توجه به زیبایی ها جهان خلق شده توسط الله هست.
انتخاب شدن یک انسان و زنده ماندن ایشان در انفجار عجیب بندرعباس و وظیفه و رسالتی که خدا بر دوش استاد نازنین نهاده تا راه رو برای هر کسی که در مدار و فرکانس این آگاهی ها هست روشن کنه .
واقعا خدا رو بی نهایت سپاسگزارم هستم برای حضور و وجود استاد
و برای آموزش های بی نظیر و ناب ایشان.
چقدر احساس خوبی داره که همه ما پای خودمون رو محکم روی زمین می گذاریم. به قول استاد باید پای ما روی زمین سفته بشه ، زندگی با شک و تردید هیچ ارزشی نداره.(دوره ۱۲ قدم، قدم سوم جلسه اول تایم ۱:۰۸:۵۵).
استاد عزیز ، وقتی خدا در کلام و رفتار و وجود یک انسان تبلور کنه میشه همین صحبت ها و آموزش ها و وجود نازنین شما و عزیز دل شما خانم شایسته عزیز.
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها و تنها از تو یاری و کمک می خواهیم.
و همه ما رو هدایت کن به مسیر راست . مسیرِ کسانی که به آنها و نعمت و ثروت و سلامتی و سعادت دنیا و آخرت رو عطا کرده ای نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه گمراهان.
انشاالله استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان ، سالهای سال سلامت و تندرست و سعادتمند باشیم و این مسیر زیبا رو در کنار هم ادامه بدیم و هر روز شاهد موفقیت همدیگر باشیم و یکدیگر رو از این موفقیت ها خوشحال کنیم و انرژی بگیریم و منتقل کننده این انرژی به بقیه عزیزان هم مدار باشیم.
آمین یا رب العالمین
سلام دوست عزیز
چقدر لذت بردم از این متنی که نوشته بودی و چقدر زیبا احساس درونی من را گفته بودی
چقدر خدارو شکر کردم که توی جمعی هستم که افرادی مثل شما وجود دارند و مصمم و با اراده دارند روی خودشون کار میکنند طبق راهنمایی های یک استاد ناب که من اون را پیامبری از طرف خدا میدونم خیلی ساله که به اصطلاح با این مفاهیم آشنا هستم و خیلی از اساتید را پیگیری کردم و سمینار شرکت کردم و کلی کتاب خوندم ولی چیزی را که اینجا از زبان استاد شنیدم از هیچ جایی نشنیدم
جای گفتی که ساکن اصفهان بودی و من همون لحظه گفتم کاش یه راهی بود که میشد با شما و بچه هایی که توی این شهر ساکن هستند و توی این فرکانس هستن حضوری دیدار کرد و آشنا شد و توی این جامعه بعضاً منفی یک جمع زیبا و دوستانه داشت
به امید روزی که بتونیم با هم دیدار داشته باشیم و از این احساس و باورهای زیبات استفاده کنم
هر جایی که هستی موفق باشی