پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    jalil Tamjid گفته:
    مدت عضویت: 2243 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی شایسته! و تمام دوستان خوبم در سایت عباس منش دات کام.

    من میخوام چند مورد از همزمانی هایی که در زندگیم اتفاق افتاده رو براتون بنویسم،البته بصورت خلاصه…

    اولیش مال زمان سربازیم هست که من محل خدمتم افتاده بود بندر عباس و خیلی هم خدمت اونجا سخت بود بعد گفتند هر کی یه جزء قرآن رو حفظ کنه میتونه محل خدمتش رو عوض کنه منم با اینکه محل کار اتاق عمل بود و تقریبا همش شیفت بودم هر موقع یه ذره وقت گیر میاوردم قرآن حفظ میکردم تا امتحان دادم وقبول شدم وشنیده بودم که اگر برم شیراز و اونجا در بیمارستان کار کنم خیلی بهتره با هزار سختی بالاخره تسویه گرفتم و رفتم شیراز ولی گفتن ما نیرو نمیخوایم وباید بری تهران و من افسرده و تنها راهی تهران شدم تو مسیر به هرکسی میتونستم زنگ زدم پرس وجو کردم که کجا برم و چیکار کنم؟ آخر سر بهم گفتن اگه بری پادگان مرکزی نیروی دریایی سپاه اونجا خوبه و ۱۵ روز شیفت درمانگاهی و ۱۵ روز میری شهرتون و من باز با هزار امید راه افتادم به سمت اونجا…ولی اونجا هم گفتن ما نیرو نمیخوایم و باید بری یه درمانگاه داخل شهر سمت شرق تهران دیگه خیلی خسته و کلافه شده بودم….ولی وقتی رسیدم اونجا دیدم یه درمانگاه نسبتا کوچیک هست وهمون اول لباسهای نظامی ام رو گرفتن و گفتن اینجا لباس شخصی هستی یه روز شیفت میدی و دو روز آف هستی ولازم نیست موی سرت رو کوتاه کنی اونهاییکه خدمت کردن بهتر میدونن این برای کسی که از خدمت در مناطق نظامی میاد یعنی چی!!! من بعدش فهمیدم چرا تا رسیدن من به این درمانگاه ، هیچ مرکز دیگه ای نیرو نمیخواست!

    مورد بعدی ما زمانی بود که من برای کار تصمیم گرفتم به تهران مهاجرت کنم ورفتم در یک پانسیون خیلی سطح پایین اتاق گرفتم و باید برای شروع کارم در اورژانس ۱۱۵ تهران سه روز میرفتم آموزش دو روز رفتم ولی روز سوم خواب موندم وبهم گفته بودن اگه سه روز آموزشی رو نری نمیتونی شروع به کار کنی…اون روز با عجله و استرس چون دیر شده بود تمام مسیر رو دویدم تا رسیدم مرکز اورژانس.وقتی رسیدم میخواستم شروع کنم به عذر خواهی و التماس که اگه میشه منو ببخشند و بذارن با یه گروه دیگه برم آموزش ولی با کمال تعجب تا منو دیدن گفتن کجا بودی بدو بدو یکی از مناطق نیرو نداره و شما باید از همین امروز کارت رو شروع کنی! نمیدونم میتونید حال اون لحظه منو درک کنید یا نه!!!!

    مورد بعدی مال زمانی هست که من در ۱۱۵ تهران کار میکردم و با اینکه تازه کار بودم خیلی دلم میخواست با موتور اورژانس برم ماموریت چون هم جذاب تر بود هم یه سری مزیت هایی داشت که خیلی بهتر از آمبولانس بود ولی موتور مال نیروهای قدیمی بود و متاهل ولی من هم شهرستانی بودم و هیچ کس منو نمیشناخت هم مجرد بودم وهم تازه کار و هم نیروی موتوری نمیخواستن، ولی در عین ناباوری خودم و بقیه یهو یکی از نیروهای قدیمی موتوری که باهم تو یه پایگاه بودیم تصمیم گرفت به جای دوشیفت کار کردن تک شیفت بشه و تا من گفتم من دوست دارم موتوری بشم و موتورسواری من رو دید منو معرفی کرد به رئیس ناحیه غرب و تعجب اینکه ایشون هم سریع قبول کرد و من شدم جوانترین موتوری ۱۱۵ ناحیه غرب تهران!

    میدونم اگه بیشتر فکر کنم هنوز خیلی همزمانی دیگر هم هست که فراموششون کردم چون اگه بهشون توجه نکنیم برامون عادی میشن…به امید اتفاق های خوب برای همه شما دوستان خوبم…⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    عذراصادق ابادی گفته:
    مدت عضویت: 2138 روز

    بسم رب جلیل

    سلام استادعزیزم سلام مریم مهربانم

    سلام هم فرکانسی های قشنگم

    خدایاشکرت بابت این فایل ارزشمند که پراز اگاهی ناب رب قدیر است سپاسگزارم استاد بابت این سفرزیباتون که بخاطرتوجه مابه زیباییهاست شمادست خداوندشدید دست کانون توجه ماعباسمنشی ها رو گرفتیدمیبریمون تو دل زیباییهاقربونتون برم که اونقد دلسوزانه میگید به ماقوانین بدونه تعقیرخداوندوجهان هستی رو واقعا نیازی نیست ماچیزی بیرون از خودمونو تعقیربدیم فقط وفقط باید رو خودمون کار کنیم سپاسگزارداشته هامون باشیم من یادم تو یه فایلی گفتین معجزه فقط واسه پیامبرا نیست معجزه برا همه ی ماست معجزه یعنی همزمانی درزمان مناسب درمکان مناسب بودنه خدایاشکرت مریم مهربانم سپاسگزارم بابت بازگو کردن همزمانیهای سفرتون که یادم بیاری فکرکنم بقول استاد که میگن من دوس دارم فکرکنید.فکر کنم چه همزمانیهایی تو زندگیم بوده من واسه یه امضارفتم اداره ای وگفتن چرا اومدی اینجا باید دکترفلانی امضابکنه اونم چن ماه یکبارمیاد برو داشتم میرفتم بیرون یه اقایی رو به روم اومد من از کنارش رد شدم یهونگهبان گفت خانوم بیاین ایشون دکترفلانین بیا امضابزنه وهعی بهم میگفتن چه شانسی دکتر۳ماه یکبارم نمیادخدایاشکرت الان یادم نمیاد ولی پیش اومده خیلی زمانها که هماهنگ بودم با خود درونیم وهمزمانی های زیبایی که تاماههاهعی گفتمش خدایاشکرت من تازگیا استادخدا وسایلمم جم میکنه دارم میرم بیرون یهومیگه لیوانو ببر بزار رو ظرفشویی میبرم میبینم عهه گوشیم رو کابینته اصن هدایتهای خداوندهرلحظه بامنه خدایا شکرت.استاد ازتون سپاسگزارم بی نهایت بابت یاداوری قوانین بابت نشون دادن زیباییها وخداوند بابت این همه سخاوتتون این همه مهربونیتون آرامش ناب خداگونه بهتون بده درپناه قدرت مطلق حی قدیر سلامت شاد ثروتمندهماهنگ با الله واحدباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    سلام خدمت استاد بی نظیر و خانم شایسته پر توان

    خیلی عالی بود این فایل و کلی لذت بردم . من از اولش متوجه شدم که اینجا برف نیست 😜 استاد خیلی دوست دارم که ایران ببینمتون ولی انگار یه چیزی توی ذهنم میگه استاد امریکا که باشه بیشتر و بهتر و خالص تر میتونه بهمون کمک کنه.

    استاد برای من هم خیلی همزمانی اتفاق میافته یکی از اون همزمانی ها که هر روز برام اتفاق میافته و اصلا نگرانش نیستم جای پارکه که بارها شده رفتم که مثلا میخوام برم بانک دوبله پارک کردن ولی به محض اینکه من میرسم یه ماشین از پارک در میاد و‌ خدا میگه بفرما جای شما رزروه .

    یه ساختمان دارم براش مجوز تجاری نگرفته بودم بعد رفتم از شهرداری سوال کردم گفتن چون شما از مجوزتون استفاده نکردین دیگه باطل شده ولی من باور نکردم گفتم شما درست میگید وای من کار خودم و انجام میدم خلاصه تجاری و زدم و رفتم کمیسیون اون کارشناس هم میگفت نمیشه گفتم اشکال نداره تو فقط من و ارجاع بده خلاصه روز کمیسیون قاضی بازدید داده بود و یه روز قرار شد بیان بازدید تا من و دید و فامیلی مو خوند گفتش که با دکتر چه نسبتی داری گفتم عمومه گفت من خونه عمود اینا رفت آمد دارم و برو خیالت راحت رای ت صادر شد .

    همین دیشب یه چیزی گرفته بودم میخواستم برم تعویضش کنم گفتم همه کارام و که انجام دادم و خواستم از شهر بزنم بیرون میرم در اون مغازه وقتی خواستم برم کل مغازه ها بخاطر اعتصاب تعطیل کرده بودن اونجا هم که رسیدم تعطیل بود ولی احساسم بد نشد گفتم تا یک لحظه وایسم بعد برم خلاصه همون یک احظه کرکره مغازه رفت بالا و فروشنده از داخل در اومد و درخواست کردم و انجام داد برام.

    استاد یکی دیگه از همزمانی ها که توی دریم بردم هم نوشته بودم رفتن به جام جهانی قطر بود که توی سایت فیفا ثبت نام کردیم برای بلیط و اسممون در نیومد توی فدراسیون ایران هم باز هم در نیومد ولی احساسم بد نشد گفتم حتما خدا یه جای بهتر میخاد ما را ببره و همین هفته گذشته بود دوستم کفت که خواهرش بلیط سه تا بازی را داره ولی یکی را نمیخاد بره میای با هم بریم بازی ایران و امریکا گفتم بریم استاد لحظه آخری بود بلیط هواپیما هتل همه چیز داشت پر می‌شد و دوستم خیلی نگران بود بلیط و‌گرفتیم ولی هتل و نمیتونستیم بگیریم چون مستر کارت نداشتیم ، پروسه خیلی سختی بود تا اینکه با یه شرکت ایرانی صحبت کردیم برامون پرداخت انجام شد و ما دیگه بار و بندیل سفر و بستیم .

    استاد خیلی اتفاقات قشنگ برام میافته ولی الان یادم نمیاد و از شما سپاسگزارم بابت این همه آگاهی که به ما میدین و مسیر و برای ما هموار تر میکنید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    الهام خلاق گفته:
    مدت عضویت: 2942 روز

    سلام به استاد مهربان و خانم شایسته

    وقتی که به هدایت‌ها و الهاماتی که به شما میشه ، عمل می کنین ،نه تنها شما سود می کنین بلکه یه عده خاصی از مردم هم از این عمل به الهامات سود می برند .نمونش همین سفری که کنسل شد و عوضش سفری رو آغاز کردین که باعث شد ماهایی که در ایران هستیم و گاهی درگیر این شبکه های اجتماعی و اخباری که از اطرافیانمون می‌شنویم و کانون توجه مان به سمت ناخواسته ها میره با دیدن سفر به دور آمریکا و تمرکز دوباره به زیباییها و نعمت‌ها و اینکه زمین خدا چقدر پهناور هست ،بازگشت دوباره به صراط مستقیم می کنیم و سعی می کنیم یکتاپرستی رو بدون تعصب به فرقه و مذهب خاصی پیشه راه خودمان قرار بدیم و تنها خدارو بپرستیم و تنها از خداوند هدایت بطلیم و دوباره و دوباره و دوباره به ما یادآوری بشه که خودمان هستیم که زندگیمان را با کانون توجهمان خلق می کنیم .

    ممنونم ازت استاد

    و یه چیزی که برام خیلی جالبه اینکه ،شمایی که با تغییر خودتان و شخصیتتان نه تنها باعث رشد خودتان شدید بلکه یک الگویی شدید که شخصیت و زندگی هزاران و هزاران نفر دیگه رو هم تغیییر دادین و همیشه و همیشه و بخصوص در اتفاقات اخیر تاکید دارین که بچه ها رو خودتون کار کنین و اعراض کنین از نازیبایی ها و اتفاقات این روزها ولی کسایی که نه روی خودشون کار کردن و نه خواستن شخصیتشون رو تغییر بدن و نه هیچ کار بزرگی در زندگی‌شان انجام دادن ،می خواهند که یک شبه همه چیز با خشونت و توجه به اعتراضات و درگیری ها تغییر کنه و جامعه و مردم ایران طور دیگه ای فکر کنند و بقیه رو هم مجبور می کنن که باید مثل اونا فکر بکنند .غافل از اینکه تک تک ماها این جامعه رو تشکیل دادیم .

    بازم ممنون از فایلهایی که برای ما تهیه می کنین و دیدگاه مارو نسبت به مردم دیگر کشورها و زندگیشون و فرهنگشون عوض می کنین و یاد میدین که می تونیم با همه مردم دنیا فارغ از مذهب و عقیده و فرهنگشون در صلح باشیم .دنیا خیلی بزرگه و هرکس می تونه هر جور که بخواد زندگی کنه بدون اینکه بخواد آدمای دیگه رو محدود کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    علی یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    به نام خدای مهربان و عرض درود و صد بدرود خدمت استاد گرامی سید حسین عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    بعد از دیدن این فایل توحیدی و شنیدن و همخوانی حمد و ثنای محسن چاوشی با قلبی آکنده از عشق و دلی پر از امید و سری پرشور از اتفاقات گذشته و آینده و با ارزوی بندگی روزافزون و با چشمانی اشکبار پس از مدت ها برای شما مینویسم

    من شاید حدود 10 سالی باشد که از ابتدای نوجوانی همراه سایت شما هستم، از یک خانوده ضعیف شروع کردم و جایی که به لطف خدا در آن قرار دارم برای خودم باورنکردنی است و به قول خودتان ندیدم ادمی که پکیج زندگی اش مانند من باشد و از این بابت بسیار سپاسگزار خداوندم.

    خداوند هدایت های بسیاری دارد و با همه ما حرف میزند و برای رسیدن به این هدایت باید از چیزهای کوچک شروع کرد و استمرار بر آن ها داشت و قانون تکامل را طی کرد، من مثال برای هدایتم بسیار دارم که با خودم و همسر بسیار از آن ها گفتم و نوشتم و سپاسگذاری کردم، ولی همانطور که میتونید در پروفایل من ببنید خیلی اهل کامنت گذاشتم و نوشتن نیستم و از خداوند متعال میخوام که من رو در مدار این نعمت قرار بده که بتونم برای رشد و پیشرفت و بندگی و سپاسگزاری بیشتر او، از آن بهره مند بشوم. ولی دو نکته قرآنی که به نظرم مهم و مرتبط هست رو میخوام خدمت شما و دوستان عرض کنم:

    خداوند متعال در سوره بقره آیه 2 و 3 میفرمایند (این کتاب راهنمای متقین است کسانیکه ایمان به غیب دارند و از هر آنچه روزیشان کردیم انفاق میکنند) و بزرگترین مثالی که برا این آیه به ذهن من میرسه شخص شما و خانم شایسته هست که از زیبایی هایی که خداوند متعال روزی شما قرار داده به ما انفاق میکنید و از صمیم قلب بهتون خدا قوت میگم و از شما میخوام که به راهتون ادامه بدین و از خدا میخوام که من رو هدایت کنه که منم از سفرهایی که میرم محتوا تولید کنم و به صورت عمومی زیبایی هارا منتشر کنم و نمیدانید در این چند سال میتوانم بدون اقراق بگوییم روزی نبوده که سایت شما را به امید فایل جدید باز نکرده باشم و اگرم فایل جدید نبوده از قسمت نشانه های من فایلی رو مشاهده کردم و همواره سپاسگزار این موهبت الهی بودم و تمامی فایل ها از سریال های مختلف سایت و فایل های دیگر رو مشاهده کردم و از خداوند برای شما طلب یاری دارم برای تولید محتوا و بروزرسانی سایت و منتشرکردن کامنت ها.

    نکته دومی که میخواستم بگم در آیه 25 سوره بقره خداوند میفرماید (چون به مومنان از میوه های بهشت روزی میدهند آنها میگویند این مانند میوه هایی است که دادند ما را پیش از این) و من اینگونه برداشت میکنم که انچه که ما داریم آنرا زندگی میکنم از حیات و مال و اتفاقات واحساس آرامش روزی است که ما درخواست کردیم و خداوند به ما عنایت فرموده و کسانی ک زندگی خوبی در دنیا دارند یعنی روزی خوبی دارند وهمان روزی به آنان در آخرت داده میشود و به قول شما استاد گرامی در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند شد. پس حال خوب مساوی است با اتفاقات خوب

    به امید دیدار شما در زیباترین مکانها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    استاد دیشب خواب میدم برف میاد برفهای درشت به شکلهای متفاوت، خیلی خواب زیبایی بود فقط وقتی بیدار شدم گفتم چرا نرفتم زیر برف و لذت ببرم فقط از داخل خونه برفها رو تماشا میکردم.

    با دیدن این فایل خوابم تعبیر شد وقتی گفتین«بچه ها ما اومدیم توی این صحرای پر از برف و زیبا»یک احساسی درونم به وجود اومد و گفتم این فایل حتما برای منه اینم نشونش، این ماسه ها به گفته استادم همون برفها هستن و نقش بستنشون به شکلهای متفاوت همون دونه های برفی که من به شکلهای متفاوت در خوابم میدیدم،همون برفهای که از داخل خونه دیدم اینک هدایتی از هدایتهای خداوند برای من.

    استاد توی این مدتی که با شما هستم از یک خانم خوندار ِ بدون درامدی که مدام چشمش به جیب همسرش بود و پولی که گاهی بهم میداد تبدیل شدن به یک خانمی با درامدی که از هنر خودش داره بینهایت و خیلی خوشحال و شاکر خداوندم.اما مدتی در فکر تشکیل کسب و کار شخصی خودم هستم اما نجواها و تزسها اجازه اقدام بهم نمیده،منی که با صحبتهای شما جرات و جسارت پیدا کردم و در کنار همسری که مخالف کار کردن خانمها بود به راحتی و با رضایت خودش موفق به کسب درامد شدم از خداوند همون جرات و جسارت رو خواستم تا دوباره دست به اقدامی جدید بزنم و شما امروز گفتین حواست به نشانه ها و هدایتها باشه

    استاد ازتون سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن احساسات خوبتون

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    حسن ملک پور گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    من نتونستم که نیام و کامنت ننویسم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    اول از همه تحسین میکنم خانم شایسته خوش تیپ را با اون کلاه قشنگ صورتی اش با اون لباس های خوشگل اش

    اصلا تیپ خانم شایسته هلو عه ، خیلی بی نظیره

    و من همیشه از خوش‌تیپی شون لذت میبرم

    این از مورد اول

    مورد دوم اینکه تحسین میکنم افتادگی و تواضع استاد را . تحسین میکنم خاکی بودن استاد را …

    و از خدا می‌خوام که قبل از اینکه به من ثروت به غیر الحساب بده اول از همه جنبه اش را بهم بده

    درست مثل استاد . قابل تحسین و تشویقه برای من که یکی به این حد از موفقیت و ثروت رسیده باشه و داخل ویدیو اش بیاد شن بازی بکنه

    الله اکبر . اگه من جای استاد بودم احتمال زیاد فکر میکنم به خودم مغرور میشدم و میگفتم نه زشته برای من ماسه بازی کردن .

    استاد تو واقعا بی نظیری . افتادگی و خضوع شما را خیلی دوست دارم .

    و در نهایت در رابطه با توجه به نا زیبایی ها :

    من فکر میکردم جایی که از من یه حقی خورده میشه باید اعتراض کنم ، باید داد و بیداد کنم تا حقم را بگیرم و داخل ذهنم این بود که اگه این کار را نکنم یعنی اعتماد به نفس پایینی دارم …

    نتیجه این شده بود که هرکجا میرفتم یکی صاف میومد و میزد تو صف و دقیقا میومد جلوی من …

    من هم فکر میکردم برای تغییر باید با اون طرفی که زده تو صف بجنگم . کار به جایی رسیده بود که هیچی هرجا میرفتم از سوپری بگیر تا شهربازی و استخر یکی میومد میزد داخل صف جلوی من و بعدش هم یه دعوای بدی میشد که کار به انتظامات و پلیس کشیده میشد …

    تا اینکه گفتم آقاااااا من تسلیم ام . من توانایی جنگیدن با نازیبایی ها را ندارم . چون هرچقدر بیشتر بجنگم موندگار ترشون میکنم .

    خلاصه تصمیم گرفتم که هرجا یکی زد تو صف بهش توجه نکنم . طبیعیه که باید تکامل طی بشه

    اول اش اینجوری بود که آقا از هر روز شد هفته ای یکبار ، ماهی یکبار و خدارا صد هزار مرتبه شکر الان به صفر رسیده …

    و من داخل جنبه های دیگه زندگی ام این قانون را به دقت پیاده کردم . اگه یه ماشین بد رانندگی می‌کنه نه بوق میزنم و نه فحش میدم ، فقط سعی میکنم ازش رد بشم و توجه نکنم …

    اگه میرم آرایشگاه و یه قسمتی از سرم را بد کوتاه می‌کنه سعی میکنم به اون قسمتی که خوب کوتاه کرده توجه کنم …

    و می‌دونم اگه به اون قسمت بد توجه کنم هر آرایشگاهی برم همین بلا را سرم میاره

    حتی به خواهر کوچولو ام هم یاد دادم . از مدرسه اومد و گفت حسن خوردم زمین امروز ، گفتم سحر جان از این به بعد هروقت خوردی زمین برای هیچکس تعریف نکن و اون هم یاد گرفته و دیگه تعریف نمیکنه …

    قانون خیلی ساده ست واقعا

    یه تجربه ای از هدایت بگم . من طراح سایت هستم و فکر میکردم برای پروژه گرفتن من باید برم دنبال مشتری و همین کار را هم میکردم .

    مشتری هایی که من خودم با عقل خودم پیدا میکردم مشتری های به درد نخوری بودند …

    مشتری هایی که میخواستند پول ندند

    مشتری هایی که داخل کارشون جدی نبودند

    مشتری هایی که شخصیت جالبی نداشتند

    اما یه مدت روی خودم کار کردم و نتیجه فکر میکنید چی شد ؟

    مشتری هایی خودشون از ساده ترین راه ها به سمت من هدایت شدند که من اسم شون را گذاشتم مشتری های الهی

    و همیشه داخل سپاسگزاری هام میگم خدایا پیشاپیش از اینکه مشتری های الهی را به سمتم هدایت میکنی سپاسگزارم

    مشتری هایی که دنبال قیمت ارزون نیستند

    مشتری هایی که خودساخته هستند

    مشتری هایی که فوق العاده مهربون و خوش اخلاق هستند

    مشتری هایی که داخل کار خودشون حرفه ای هستند

    الهی صد هزار مرتبه شکر . این خیلی بحث مهمی هست به نظرم که اجازه بدم خدا مشتری ها را برام بیاره

    رو عقل خودم برای مشتری گرفتن حساب نکنم

    می‌خوام به خودم بگم رو عقل ات حساب نکن ، رو قدرتی که عقل ات را خلق کرده حساب کن

    بابت این فایل زیبا بی نهایت سپاسگزارم . مچکرم و روی ماه تون را می‌بوسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    آوا طالب گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان بینهایت ازتون سپاسگزارم برای گذاشتن این فایل با دیدنش چقدددر قلبم باز شد چقدر لذت بردم چقدر با رضایت و با عشق به الله مهربان تسلیم تر شدم استاد بینهایت یاد میگیرم هرلحظه ازتون مرسی مرسی بینهایت سپاسگزارم ازتون که این انرژی الهی و این اگاهی هارو با ما به اشتراک میزارید . خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم ما فقط از تو کمک میخوایم و از تو هدایت میجوییم و میدونیم که اگر مارو هدایت کنی تو دل هرشرایطی ما به جاهای بهتر هدایت خواهیم شد خدایا شکرت که شنیدم این کلمات جادویی رو که قلب من رو چقدر باز کرد الهی شکرت خدایا حالم چقدر دگرگون شد بیصبرانه منتظرم که کامنت های بچه هارو بخونم که ایمان من قوی تر بشه به لطف الله …

    یادگرفتم ازتون که در صلح با خودم و خدای خودم بشینم تمرکز کنم بر بروی خواسته‌ هام و اهدافم و سپاسگزار نعمت هایی باشم که خداوند تا الان به من بخشیده و بعد بگم که خواسته هام چیه و دست خدارو باز بزارم و مطمعن باشم که خداوند هدایتم میکنه خداوند در هر لحظه هدایت میکنه ولی به مسیری که ما بخوایم به مسیری ک با توجه بهش خودمون رو باهاش همسو میکنیم خدایا از تو میخوام که مارو به راه راست هدایت کنی به راه انسان هایی که به انها نعمت دادی نه راه گمراهان و نه اونهایی ک بهشون غضب کردی الهی آمین خدایا من میگم چی میخوام و دست تورو باز میزارم دست خداوند مهربانم فرمانروا و صاحب آسمان ها و زمین رو باز میزارم و مطمعنم که هدایتم خواهد کرد خدایا شکرت خدایا شکرت خدایی ک مارو تا اینجا رسوندع قطعاا از این به بعد هم هدایتم خواهد کرد و من عاشقانه تسلیم خواست خدام خدایا کمکم کن که تسلیم تو باشم و طغیان نکنم آمین یا رب العالمین استاد نازنینم بینهایت سپاسگزارم از شما عاشقانه دوستتون دارم زوج فوق العاده ی دوست داشتنی ♥️♥️♥️♥️

    استاد عزیزم وقتی گفتید که سفرتون یه سفر دیگه بود و نشونه اومد که نرید قبل اینکه بگید کجا من قلبم گفت ایران بوده وقتی گفتید یه لحظه ناراحت شدم ولی بعد کلی خوشحال شدم چون ارزوی من این بود ک وقتی شمارو دیدم نتایج خیلی خوبی گرفته باشم چون شما گفته بودین با کسی ضحبت میکنید که نتایج مالی و نتایج دیگه ی خیلی خوبی گرفته باشه من ارزومه که نشون بدم شاگرد خوبی بودم و به لطف الله ب نتایج خوبی رسیدم . استاد عزیزم چقدر خوب اشاره کردید به مدار ها اینکه در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد و شما وقدر مدارتون فرق میکرد با شرایط الان ایران و خداوند شمارو هدایت کرد به سمت زیبایی های بیشتر گسترش داد چیزی رو که بهش توجه میکنید . و چقدر قانون درست و بدون اشتباه عمل میکنه خدایا شکرت برای وجود قوانین بدون تغییرت شپاسگزارم ازتون و یه دنیا دوستتون دارم ♥️♥️♥️♥️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    نگین فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    سلام به شما استاد عزیزم

    خانم شایسته ی شااااایسته

    و بچه های فوق العاده سایت

    من یه دختر شیرازی ام و میخوام از همچنین تجربه سفری تو عید ۱۴۰۱ براتون بنویسم که کاملا هدایتی بود و شد بهترین سفر من.

    از اونجایی که عاشق سفر بودم و سفرای تنهاییمو از ۱۸ سالگیم شروع کرده بودم، راه اندازی کارگاهم باعث شده بود من تو دو تا عید گذشته مسافرت نرم.

    به همین خاطر امسال رو از چند ماه قبلش شروع کردم به پیدا کردن یه لوکیشن و سمتی که تا حالا نرفته بودم.

    تصمیم داشتم برم سیستان و بلوچستان..

    ولی یه حسی نمیذاشت من اقدامی کنم از قبلش و مدام یه حرف توی دلم تکرار میشد..

    تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید رفت.

    تا سوم فروردین من هنوز از شیراز بیرون نزده بودم و تو ۱ ساعت ۳ دست لباس گرم معمولی و خنک گذاشتم تو کیفم و تا به خودم اومدم دیدم دروازه قرآنم..

    عجب سفری قرار بود شروع بشه..

    من آگاهانه تصمیم گرفته بودم یه سفر هدایتی رو شروع کنم.

    اونم تنهای تنها😊😍

    شب رسیدم تهران و بدون اینکه بدونم قراره فردا کدوم سمتی برم، رفتم تو هتل و خوابیدم..

    صبح بیدار شدم دیدم سمت شرق تهران هتل گرفته بودم، پس گفتم این نشونه هس من میرم سمت شمال..

    جاده نظامی و گرفتن یه ویلای آروم بالای کوه اونم تو یه جای دنج و خلوت با وجود اینکه عید بود و من فکر می‌کردم شمال باید خیلی شلوغ باشه..

    بعدش دیدن طبیعت بی اندازه زیبای علی آباد

    دیدن بندر ترکمن

    دو شب اقامت تو یه خونه سنتی تو بجنورد..

    من حتی یک دقیقه ترافیک رو تجربه نکردم

    حتی یه تصادف ندیدم

    یه شب نشد برسم به یه شهری و به مشکل بخوریم واسه هتل یا ویلا گرفتنم..

    هر جایی رفتم هوا عالی بود و آسمون خیلی خیلی قشنگ بود

    جنگلا تمیز بودن و بوی نو شدنشون مستم میکرد.

    برای من تموم طول سفر، پر از هدایت الله بود و از اون سمت، هم زمان شده بود با دو تا اتفاق فوق العاده که سفر رو برام خیلی راحت کرده بود.

    اولیش نو بودن ماشینم بود که اولین تجربه سفرم بود باهاش

    و دومی😍

    من تو شروع دوره قانون سلامتی بودم.

    که فقط کسایی که با این سبک زندگی مسافرت کردن میتونن حال خوب منو درک کنن.

    استاد منم مثه خانم شایسته ی عزیزم و خیلی از شاگرداتون، این یکی از آموزه های شما رو خیلی خوب بلد شدم و مدام گوشم تیزه برام هدایت الله.

    من کنترل همه ابعاد زندگیم رو دادم دست خداوند و فقط مثه یه بچه، بدون دغدغه دارم تو زمینه ببزینسم، روابطم و تموم اتفاقات زندگیم، لِی لِی بازی میکنم و با توکل و ایمان پیش میرم.

    راستی یادم رفت از تپش قلبم بهتون بگم وقتی گفتین داشتین میومدین ایران..

    من مشتاقانه منتظر اون روزی ام که شما رو ببینم.

    شن بازی کردنتونم عالی بود 😂😍

    دوستون دارم

    لذت ببرید از باقی سفرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    فاطیما❤ گفته:
    مدت عضویت: 2072 روز

    سلااام سلااام به استاد عزیزم و مریم جاااان نازنین و همه ی دوستان هم فرکانسی ام🥰💖

    ❤این فایل رو که دیدم روحم به پرواز در اومد با شنیدن صحبت های شما؛

    همیشه حرف از هدایت الله که میشه حس میکنم دارم بال در میارم و این جسم برای اون همه رشد و شوق روحم کوچیکه

    هر وقت نشونه هارو تو زندگیم میبینم میگم ببین فاطیما این تازه اول راهه استاد با این همه نتایج عالی که از عمل به قوانین گرفته میگه اگه ده سال دیگه از توحید و هدایت از من بپرسن میگم ده سال قبل(یعنی الان)چیز زیادی درباره اش نمیدونستم؛حالا فکر کن قراره تا کجااااها پیش بری

    خدایا شکرت😍😍😍

    💖وقتی صحبت هدایت و همزمانی میشه اینقدررررر ذهنم پر میشه از اتفاقات و معجزاتی که واسم رخ داده نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم از داستان های هدایتم بنویسم …

    من سال گذشته یک دفتر خریدم و گفتم فاطیما ذهن فریبکاره بیا و هربار که خدا هدایتت کرد و بهش عمل کردی و هر همزمانی که پیش اومد رو بنویس تا فراموش نکنی ،تا نجواهای شیطان که اومد سراغت این دفترو برداری و بخونی و اون نجواهارو خاموش کنی.

    💖💖وقتی تو این فایل دیدم مریم جان همزمانی ها و هدایت هارو یادداشت کرده به خودم گفتم آفریییین دختر😍🥰(خودمو بیشتر از قبل باور کردم وازاین به بعد به ایده های ذهنیم که خدا الهام میکنه بیشتر بها میدم )

    🌹آخرین باری که کارمو به خدا واگذار کردم و اونم به بهترین شکل که شایسته‌ی قدرت و درایتش بود جوابمو داد همین هفته پیش بود؛آزمون عملی آرایشگری داشتم و نیاز به دونفر مدل برای ازمون که براشون تتو انجام بدم داشتم ،و جالب اینه که فقط یک روز قبل از آزمونم به من اطلاع داده بودند و توی یک روز مدل پیدا کردن برای تتو از دید اکثریت جامعه کاری خیلی سخت بودوشاید نشدنی ؛آگهی کردم اما خبری نشد ؛مرتب نجواهای شیطان به سراغم میومد که اگه مدل نیاد اگه مردود بشی منم که قانون رو از استاد یاد گرفته بودم به خودم میگفتم فاطیما الان وقت تقوا پیشه کردن و توجه به نکات مثبته و باید حالتو خوب نگه داری.آگاهانه به چیزای خوب توجه میکردم شب قبل رفتم تا وسایل و لوازمی که کم داشتم برای آزمون بخرم به فروشنده گفتم دارم برای مدل نداشته تا الان خرید میکنم.فروشنده خندید گفت مدل نیست واسه چی میخوای بری آزمون (احساس کردم با خودش گفت این دختر دیوانه‌ست که خرید هم میکنه😁)منم تو دلم مدام با خودم تکرار میکردم من شریکی دارم که اون همه کارارو برام انجام میده💖الله💖 (جمله ای که استاد تو یکی از فایل هاش گفته بود)

    شب قبل وسایلمو آماده کردم

    صبح که چشمم باز شد نگام افتاد به جمله ی روی آینه ام :❤خدایا من نمیدونم،تو میدونی،تو میتونی،تو برای من انجامش بده❤

    با خودم گفتم خدایا وظیفه من اینه وسایلمو بردارم و برم برای آزمون تو هم مدلارو اوکی کن و بیار خداجووونم

    وقتی رفتم مسئول ازمون گفت بدون مدل کجا پاشدی اومدی

    گفتم حالا مدل هم پیدا میشه ،اگه قرار باشه ازمون بدم خدا درستش میکنه

    ۵دقیقه نشد به طرز معجزه‌آسایی مدل جور شد

    با توکل به خودش و اعتماد بنفس کارمو انجام دادم جالبه که بین ۱۳ نفر از همه عالی تر کار کردم و آخر ساعت همه میگفتن آفرین چقدر کارت عالی شده

    💖🥰تو دلم گفتم آره من یه شریکی دارم که همه کارارو اون برام انجام میده💖🥰

    ❤💖زندگی من پر شده ازین همزمانی ها و هدایت های بینظیر خدا که همیشه اشک شوق از چشمام جاری میشه.زندگی برام آسون شده ،کارام راحت پیش میره و من این حال و احساس خوب رو اول مدیون خداوند هستم بخاطر قوانین بدون تغییرش و بعد سپاسگزار شما استاااد عزیزم که به این سادگی قوانین را به ما آموزش میدید😘😘😘

    💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: