توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و تمام دوستان هم گروهی
من تقریبا دو ماه مونده بود به سال 96 با استاد آشنا شدم در وضعیت خیلی بد طوری ک از همه جا مونده و رونده شده بودم و از خدا عاجزانه درخواست کمک کردم و همین طور ک تو یوتوب گشت میزدم یکی از فایل های استاد از دوره ی تند خوانی دیدم چنان مجذوب شدم که انگار اصلا توی این دنیا نبودم از اون جا به بعد تمام فایل های رایگان استاد و دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن باور کنید اصلا معنی فرکانس و مدار و نمیدونستم حتی نمیدونستم باور چی هست ولی فایل ها رو با عشق گوش میدادم العان که فکرش و میکنم میگم چقدر قشنگ هدایت پروردگار با من بود تونستم تکاملم و طی کنم و مرحله به مرحله هدایت شدم و نزدیک عید بود که استاد فایل عید و فرستاد در مورد هدف گزاری صحبت میکرد منی که اصلا توی عمرم یک بار هم برای خودم هدف ننوشته بودم کلا تو خانواده ای به دنیا اومدم ک اصلا از این چیزها نیست و نشنیده بودم ولی وقتی فایل استاد و گوش کردم گفتم باید منم هدف های سال 96 بنویسم و رفتم یه جای سرسبز روی کوه و شروع کردم به نوشتن ( اصلا نوشتاری خوبی ندارم راحت بگم کلا بلد نبودم بنویسم ولی العان خیلی خوب شده نوشتنم شکر خدا ) و نوشتم : من دوست دارم تو سال جدید سلامتی کامل داشته باشم دوست دارم با آدم هایی رابطه داشته باشم که تو فرکانس خودم باشند ( فرکانس مثبت ) دوست دارم با تمام وجود قانون آفرینش و درک کنم دوست دارم باورهای منفی م تغییر کنه با باورهای قدرتمند دوست دارم بهترین خانواده رو داشته باشم دوست دارم اعتمادبه نفس بالایی داشته باشم دوست دارم با تمام وجود خودمو بشناسم به خودم احترام بزارم و با تمام وجود روی خودم کار کنم من میخوام تو سال جدید عالی باشم جزء بهترین انسانهای روی زمین دوست دارم سطل زندگیم روز به روز بزرگتر بشه هم از قطر و هم از عمق ش دوست دارم خدا رو بشناسم و ارتباط با خدا برقرار کنم و کلی در مورد خدا نوشته بودم و هیچ ایده ای هم نداشتم کلا چون تازه با سایت آشنا شده بودم سرگردان بودم و هیچی از قانون و خدا نمیدونستم خدای درون چی هست تقریبا دو هفته پیش بهم الهام شد رفتم دفتر هدف گزاری سال 96 بخونم وقتی میخوندم فقط اشک می ریختم بدون هیچ ایده ای فقط من از خدا نوشته بودم انگار همون موقع هم فقط دنبال خدا می گشتم و نمیدونستم خدا از رگ گردن به من نزدیک تره و چندین و چند صفحه نوشته بودم ولی تمام نوشته هام خدا رو میخواستم وقتی هدف گزاریم و میخوندم دیدم بهترین نیازی ک همیشه دنبالش بودم و پیدا کردم و خیلی راحت العان باهاش ارتباط دارم (اون زمان ها من خیلی حسرت امامان و پیامبرها رو میخوردم می گفتم خوش بحالشون کاش منم جای اونا بودم یا یاران شون بودم و فقط دنبال یه چیزی بودم ک منم عزیز خدا باشم از همون دوران نوجوانی این نیازی بود که داشتم با خودم ) العان که با قانون و استاد عزیزم آشنا شدم فهمیدم منم به اندازه پیامبران به خدا نزدیکم راحت میتونم در هر لحظه با خدا ارتباط برقرار کنم و عزیز خدا هستم خیلی خوشحال شدم چیزی ک سالیان سال دنبالش بودم توی سال 96 با یه هدف گزاری بدست آوردم و العان دارم با خدا پادشاهی میکنم و آرامشی ک سالیان سال همیشه تو دعاهایم از خدا میخواستم و هیچ وقت نمیدونستم چه طوری و چه جوری العان دارمش بهترین رابطه با خانواده و دوستان عاشق خودم شدم قبلا از خودم بیزار بودم قانون و فهمیدم و به هر تضادی ک برخورد میکنم خیلی راحت ب خواستم میرسم واقعا العان توی یکسال به اندازه تمام عمرم زندگی کردم یعنی زندگی رو زندگی کردم قبلا فقط نفس می کشیدم و از زمین و زمان شاکی بودم ولی توی همین یکسال زمین تا آسمان زندگیم تغییر کرده خدایا سپاسگزارم بخاطر اینکه استاد عباس منش و سر راه زندگی من قرار دادی تا از طریق استاد تو رو ک سالیان سال دنبالت بودم پیدا کنم
بخش دوم سوال : العان آگاهیم خیلی زیاد شده نسبت به سال قبل بدون آگاهی به بهترین خواستم ک همون خدای درون هست خیلی راحت رسیدم و فهمیدم ک باید خیلی زیاد ازش درخواست کنم هر چقدر بیشتر بخوام بیشتر به خدا نزدیکتر میشم کلی تو دفتر هدف گزاریم دقیق و واضح نوشتم دوست دارم به بینهایت ثروت برسم تا از طریق ثروتم بازم به خودش برسم میخوام زبان آلمانی مو عالی کنم تا یکی مثل استاد بشم اشاعه توحید و یکتا پرستی رو به زبان آلمانی ترویج بدم توی وجودم روحم جسمم فریاد میزنه رسالت زندگیم ترویج یکتا پرستی باشه و با تمام وجود میخوام هدف بزرگم برای امسال رسالتم باشه و با جون و دل و هدایت پروردگار انجام بدم و ایمان و یقین صدرصد دارم ک با هدایت خدای مهربان تو مسیر درست قرار میگیرم و هدایت میشم
استاد بینهایت از شما سپاسگزارم ک به دنبال قلبت و احساسات رفتی و یه راه خیلی بزرگ برای ما باز کردی تا ما هم خدا و راه درست زندگی کردن و پیدا کنیم و سعادت این دنیا و اون دنیا رو داشته باشیم باور کنید زبانم قاصره نمیدونم چطور تشکر کنم فقط می سپارمت به خدای بزرگ ک بهترین نگهدارنده هست
تیام عزیز بسیار عالی و تاثیر گذار نوشتی و بسیار احساس خوبی گرفتم مخصوصا در مورد پیدا کردن خدا و نزدیک تر شدن به خدا ، امیدوارم در سال جدید به تمام اهداف زیبات برسی
سلام احسان عزیز
سپاسگزارم از شما به خاطر وقتی که گذاشتید کامنت منو خوندید
به نام خدای مهربان، سال 96 سال بسیار خوبی برایم بود چراکه هرچی میگذره ایمانم به قوانین کیهانی بیشتر میشه و نتایج عالی تر
اتفاق های خوب در سال 96:
1. به وظیفه دلخواهم در پادگان رسیدم: من تا پایان سال 96 سرباز بودم، در طول خدمت پاسبخش بودم طوری که 24 ساعت در خانه و 24 ساعت در پادگان. شب ها خواب کافی نداشتم و حدودا 12 ماه گذشته بود و فاصله پادگان تا منزل 25 کیلومتر راه بود، در فروردین سال 96 تصمیم گرفتم که پاسبخشی را رها کنم و جایگاهی بهتر نصیبم شود، طوری که صبح تا ظهر فقط در پادگان باشم و بعد از ظهر ها به خانه بروم. این خواسته را نوشتم و ایمان داشتم که به آن میرسم حتی تاکید کردم که تا پایان خدمت همه شبها در خانه باشم ، حتی جمعه ها و روز های تعطیل. خدا راسپاسگزارم همانطور شد که میخواستم.
2. خریدن موتور سنگین دلخواهم
3. سفر های خوب به جنوب کشور و به دست آوردن تجربه های عالی
4. سفر های متعدد به قم
5. خرید محصول فوق العاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها
6. دریافت 17 روز مرخصی تشویقی از پادگان و پایان دوره عالی که تجربه کردم(طبق همان چیزی که میخواستم)
7. رفتن به باشگاه بدنسازی و به دست آوردن اندام ایده آل
8. سلامت و سرما نخوردن در طول سال.( از وقتی که با استاد عباسمنش آشنا شدم و دیدم که ایشون گفتن حدود 10 سال است که حتی 1 قرص هم مصرف نکرده اند، من هم باور کردم که میشود همیشه سالم بود و سرما خوردگی باید از بین برود. و فقط با باور کردن این موضوع من دیگر هیچ دارویی مصرف نکردم و بیمار نشدم. این در حالی بود که از حدود 3 سال پیش به قبل سالی 3 بار سرما میخوردم و باور داشتم که نمیشود سرما نخورد و دکتر نرفت)
9. کار کردن در شب عید و در آمد بالا
10. پایان خدمت و تسویه حساب با پادگان در 19 اسفند 96( طبق آرزویی که کردم خدمتم بسیار عالی به پایان رسید و حتی 1 پست هم در پادگان ندادم)
11. و در آخر داشتن ارتباطات عالی با همه ی اطرافیانم و ارتباطات دوستانه با تمامی رسمی های یگان
رویداد ها و اتفاقاتی که در سال 97 میخواهم رخ بدهد:
1. پیدا کردن شغل دلخواه و در آمد ماهیانه بالای 5 میلیون تومان
2. پاک کردن افکارم از هرگونه فکر منفی و عدم انتقاد از دیگران
3. خرید مابقی جلسات دوره قانون آفرینش
4. ادامه ورزش و بدنسازی و ساختن اندامی ایده آل تر
5. خرید خودروی مورد نظر
6. خواندن روزانه ی معنای قرآن و عمل به دستورات آن
7. خواندن نماز اول وقت
8. استقلال مالی( میخواهم در آمد بالایی داشته باشم با کمترین کار فیزیکی و به خاطر پول کار نکنم، به خاطر عشق به کارم و زندگی کار کنم)
9. خرید دوره های عزت نفس، عشق و مودت، روانشناسی ثروت1،2،3
10. تجربه سفر به خارج از کشور
11. خرید املاک با ارزش
12. تمرکز بیشتر بر روی داشته ها، برای رسیدن به حواسته ها
سلام به شما دوست عزیز
تبریک میگم و در سال 97 براتون آرزوی بهترینها دارم
موفق و ثروتمند باشید
سلام دوست عزیزم خداروشکر الان دوسال میگذره از این پیامتون
من برای خرید خانه به سمت کامنت شما هدایت شدم
و میخوام تمرکز کنم روی خرید خانه
و میخواستم پیامم رو براتون بزارم که براتون یادآوری بشه این پیام و بگین به چه دست آورهای رسیدین داخل این دوستان که مشتاق شنیدنش هستم💗💗
با عرض سلام استاد عزیز و این خانواده بزرگ که راه و روش عالی برای زندگی انتخاب کردید
دوستان گرامی و خوانندههای محترم در مقدمه بگم که من روانشناسی ثروت 1 رو 2سال پیش گرفتم و تمرین کردم و نتایج بسیار عالی گرفتم
سال96 برای من که خیلی خوب بود و بطور فهرست وار عرض کنم که برا خوندن هم راحت باشید
1. عید نوروز96 رو با تهرانگردی شروع کردم که تا بحال بعد از گذشت بیش از 40 سال تهران رو به این شکل ندیده بودم
2.اینکه بعد از تمرین های که انجام دادم مغازه ای به قیمت 400میلیون رو به صورت اقساط پرداخت می کردم قسط هاش تموم شد
3.بیماری که همسرم ازش رنج می برد در یکی از بهترین بیمارستانهای تهران توسط یه دکتر درجه یک 2عمل جراحی رو با هم انجام داد و همسرم سلامتیش رو بدست آورد
4.یه ماشین صفر کیلومتر خریدم و خیلی لذت می برم چون همیشه دوست دارم ماشین از کمپانی صفر بخرم
5.اینکه یه سفر برنامه ریزی کرده بودم و این سفر رو به اتفاق همسرم و دخترم که گرجستان بود رفتیم و جای همگی خالی
6.کل سال 96 من فراوانی و ثروت رو حس می کردم اما چند روز پیش بعد از سفر رفتم که حساب سالیانه خودم رو چک کنم دیدم حدودا در آمدم 3 برابر شده و 180 میلیون تومان درسال 96 من درآمد داشتم
و خداوند بخشنده و مهربان رو شاکرم از این همه نعمت و رحمت و لطف
و اما برای 97 اول بگم اونقدر مطمئنم که هر آنچه رو از خدا بخوام بهم میده و حتی بهتر از خواسته خودم
و برنامه 97
1.مطالعه و تحقیق
2.ورزش مداوم
3.کمک به اطرافیانم برای بدست آوردن خواسته هاشون
من هر چیزی رو که یاد میگیرم در اختیار دیگران نیز قرار میدم
4.سفر به انگلستان و خیلی سفر هایی که در برنامه دارم
5.خرید یک آپارتمان در کاشان
6.تمرین های استاد عزیز که قوت قلبی هست برای همه ما
ودر آخر تشکر میکنم از اینکه با این راه جالب باعث شد ما از دیدگاه خودمون به زندگی خودمون مثبت نگاه کنیم و این رو با هم تقسیم کنیم
چون که من نظرات رو می خونم حیرت میکنم از این همه تغییر
با تشکر از شما خواننده گرامی
علی صالحی
سلام.دوست عزیزم علی جان خیلی خوشحالم که سال 96بهترین سالی برات بودوفراوانی ونعمت وثروت برایت رقم خودامیدوارم که سال97هم سالی پرازانرژی وفراوانی وثروت برایت رقم بخوره ومنوهم دعاکنی که خدا توی سال جدیدپرازنعمت وفراوانی وثروت برایم رقم بزند.به امیدموقیعت?
سلام علی صالحی عزیز کامنت تو من الان خوندم خیلی خوشحال شدم از اینکه ب اهداف عالی داری سال۹۶رسیدی بخصوص درآمدت سه برابر شده و میانگین ماهی۱۵ملیون تومان درامد داشتی
خرید ماشین صفرکیلومتر از کمپانی
درمان بیماری همسرتون
خداروشکر
سلام بهتون تبریک میگم عالی نتایجتون خداراشکر
دروووود برشما دوست من عالی بود خیلی خوشحالم که اینقدر حال دلتون خوبه
تنور دلتون گرم
????
بنام وجودی که وجودم ز وجودش گشت موجود
سلام به دوستان گلم
دقیقا یک روز قبل از سال تحویل 1396 بود. یه کاغذ برداشتم و روش نوشتم اهداف من برای سال 96
1 خدایا میخوام ارام ومهربان و متین باشم تمام گذشته رو فراموش کنم.و در همین لحظه از نو متولد شوم. خدایا من یک نهالم که تازه جوانه زده ام کمک کن.1 نوشتم امسال من رو صاحب خونه کن تا سفره هفت سین 97 رو خونه خودم بندازم و در کنار عزیزانم باشم. من این برگه رو امضا زدم و داخل یه کیف کوچیک گذاشتم و اون رو به گردنم اویختم. هر وقت افکار منفی به سراغم میومد کیف رو بدست میگرفتم و روی قلبم میگذاشتم و میگفتم خدایا تو هستی…….
واقعا از نو متولد شدم به یاد دارم دنیا رو شسته ونو تازه میدیم حتی از از دیدن شبنم روی برگ به وجد میومدم. اصلا قابل وصف نیست دنیا برام یه جور دیگه شده بود همه فقط عشق بود و رامش. …. ده روز از هدف گذاریم گذشته بود که صاحب خونه گفت باید تخلیه کنید ما 5 سال بصورت رایگان اونجا زندگی میکردیم اولش جا خوردم گفتم خدایا ازت خونه خواستم ای بابا اینم داری میگری که … بعدش گفتم مهسا نگو حتما قراره صاحب خونه بشی . هدف من برا خرید خونه تاریخ شهریور ماه 96 بود. بعد سه ماه دنبال خونه بودم برا اجاره ولی در تمامی مواردخونه هایی به من پیشنهاد میشد که طرف پول لازم بود و خونه رو خیلی زیر قیمت میفروخت اما من پول کافی برای خرید اون هم نداشتم اما ایمانم رو از دست ندادم و هرروز با خدا راجبش حرف میزدم و عکسش رو به کمدم زده بودم. یه روز نشسته بودم ندایی گفت برو وسایلت رو جمع کن میخوای بری خونه خودت. با اینکه خبری نبود ولی سریع بلند شدم و بیشتر لوازمی رو که لازمش نداشتم رو بسته بندی کردم. هر ندایی میمومد دقیقا انجامش میدادم. دقیقا یادمه همسایه روبرویی بهم گفت فلان محله خونه دو طبقه خریدی . هر چی از من انکار از ایشون اصرار من هم همه اینا رو به فال نیک میگرفتم. میگفتم این صدای خداست که از دهان همسایمون خارج میشه حتما بزودی خونه میخریم. اینها همه در حالی بود که من نصف پول یه خونه رو نداشتم
و بالاخره مرداد ماه بود که دنبال خونه اجاره بودیم یه اقایی ما رو دید گفت من یه خونه دارم بیا ببین شاید خریدی ماهم رفتیم دیدم . خدا رو شاهد میگیرم اون خونه دقیقا دوطبقه توی همون محله که همسایمون گفته بود و 90 درصد شبیه به همون عکسی بود که من هر روز بهش نگاه میکردم ما خونه رو دیدیم ولی پول نداشتیم. خلاصه چند وقت گذشت یه انسان شریفی پیدا شد گفت بزنگ ببینم طرف خونه رو داره هنوز؟ ما هم تماس گرفتیم گفت خونه رو دارم .رفتیم صحبت کردیم 30 میلیوون زیز قیمت بدون چونه زدن به ما تخفیف داد. یه بزرگ مرد 10 میلیوون بهمون بخشش کرد و 2 انسان شریف دیگه بهمون پول قرض دادن بدون گرفتن چک یا سفته یا کمترین سودی . حتی گفتن اگه داشتی پس بده وگرنه حلال زندگیت باشه. و اینگونه به لطف خداوند ما در مرداد ماه 96 صاحب خونه شدیم و امسال سفره هفت سین رو خونه خودمون انداختیم. همه چیز به راحتی جور شد حتی برای قرض من رو به هیچکی نزدم و خودشون پیشنهاد دادن و خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که دستان خودش رو برای کمک به من فرستاد.
امسال هم مثل سال قبل همون کیف رو برداشتم و گفتم خدایا میخوام سال 97 بهترین سال زندگیم باشه و وقتی فایل عید استاد رو دیدم واقعا لذت بردم که باز خدای مهربانم این حرف رو از زبان استاد به من یاداوری کرد. با اینکه 10 روز از عید نگذشته یه اقایی بدون گذاشتن ریالی سرمایه بهمون پیشنهاد شراکت داد. دیشب یه درامد غیر فعال بدون گذاشتن حتی 1000 تومن سرمایه اولیه پیدا کردم و از شوق دیشب همش خواب بیزنس و دارمدم رو میدیم . حال دلم خیلی خوبه. قدرت های بزرگی رو درونم احساس میکنم. فقط از خدا خواستم و همیشه میخوام حتی یک ثانیه از گذشته رو به یاد نیارم و مادام در زمان حال باشم تا بهترین ها رو تجربه کنم و …….. شما رو به خدای شاد و ثروتمندم میسپارم. تا هروزی که نفس میکشی تمرین و تمرین بکن و از نتایج فوق العاده اون لذت ببر. با تمامی وجودم دوستتون دارم در پناه خدا
سلام دوست خوشبختم
چقدر عااااالی نوشتید و چه تجربه عاااالی داشتید
خونه جدید مبارکتون باشه و از خدا تشکر ویژه دارم که انقدر ساده و آسون به درخواست های ما پاسخ میده
احساس شما عالیه و این احساس زبان میان شما و خداونده
به شما تبریک میگم برای احساس عالی که دارید
سپاسگذارم جناب عطا روشن
شاد و ثروتمند و پناه خدای بزرگ و مهربان باشید.
واااااااای نمیدونم چی بگم، از بس کامنت شما فوق العاده عالی بود،در حد لالیگا
احساسم خیلی عالی شد /// خدایا شکرت
واقعا به شما تبریک میگم که صاحب خونه شدید
و این گردنبدی که هدف تون را توش نوشتید خیلی کار درستی بود . منم در ولین فرصت این کار رو انجام میدم
سلام اقای تانگو عزیز
خوشحالم که شادمان شدید
به امید موفقیت در پناه خدا
سلام شادی جان
ممنونم ازت عزیز دلم که این تجربه بی نظیر رو با ما به اشتراک گذاشتی ، برای خرید خانه بهت تبریک میگم و برای ایمان و توحید عالیت تحسینت می کنم
از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را برات خواستارم 😘
سلام جان دل
انشاءالله در مسیر موفقیت و ثروت و سعادتمندی ببینمت
این دیدگاه سه سال پیشم هست.
با انجام یک سری تمرینات ذهنی و تمارین معنوی الان زندگیم صد درجه با سه سال پیش تغییر کرده
با آرزوی بهترین ها برای شما و همه دنیا و همه عوالم هستی
🙏😘😍
سلام شادی جان
منم تمرکز کردم برای خرید خونه و امسال رو سال صاحب خونه شدن خودم نامگذاری کردم
میشه راهنمایم کنی چه کار کنم
و چه تمارینی انجام بدیم
و الان سال ۱۴۰۰ هست
چه نتایج و چه تغییر های تو زندگیت کردی ؟
چون برای منی که تازه اول راه هستم و شما که چندسال میگذره صد درصد اتفاق های شگفت انگیزی افتاد و واقعا با جون دلم میخوام بشنوم و برام تعریف کنی
ممنون میشم کمکم کنی
برای خرید خونه؟؟
سلام به دوستان بهشتی سال نو مبارکا باشه
خدارو شکر که تو سالی که گذشت نتایج بسیار خوبی داشتم و میتونم به شما هم بگم
راستش نتایج سال 96 هم دنباله ی سال 95 میشه .
سال 95 خیلی دلم می خواست روانشناسی ثروت 1 رو بخرم ولی نه شغلی داشتم و نه درآمدی ( به جز یارانه)
مرتب فایل های رایگان را گوش می دادم . مرتب یعنی گوشیم تو جیبم بود و فایل های استاد رو در هر موقعیتی با هندز فیری بدون هندفیری و هر جور میشد گوش میدادم.
تا اینکه اردیبهشت سال 96 اتفاق جالبی برام افتاد . مسابقه ای تو کشور برگزار شد که مربو ط به رشته ی تخصصی دانشگاهیم بود که به برنده مبلغ یک میلیون تومن میدادن. من فقط و فقط برای خرید بسته ی روانشناسی ثروت تو اون مسابقه شرکت کردم . هنوزم که یادم میاد از هیجانش لذت می برم. از تهران بهم زنگ زدن و گفتن که جزو منتخبین جشنواره ی کشوری هستم و باید برم تهران. بلیط گرفتم و از اصفهان رفتم تهران.
تو راه دوباره تماس گرفتن تا مطمئن بشن راه افتادم. قبل از رفتن به خواهرم گفتم که باهام تماس گرفتن ولی منتظر بودم بهم بگن که نفر اول شدم.
رسیدم جشنواره استقبال خوبی ازم شد. قبل از برنامه آقایی به سمتم اومد و گفت میشه همراه من بیاین تا رفتم دیدم از شبکه یک سیما واسه مصاحبه همه چی آمادس از دو شبکه ی دیگه هم همینطور مثل خواب بود.
بعد از مصاحبه زمان اعلام برنده ها رسید. تمام کارگروه های کشوری و رسمی مد و لباس کشور تو اون جشنواره بودن. تو جشنواره تازه متوجه شدم این مسابقه دو بخش داشته که من هم در بخش صنعت و هم در بخش هنر مقام دوم و اول رو کسب کردم.
وقتی مراسم تشریفاتی و اهدائ لوح تموتم شد با خودم میگفتم پس جایزه کو؟ روم نمیشد بپرسم تا اینکه دوباره تو اتوبوس به سمت اصفهان بودم.
گفتم بزار لوح ها رو باز کنم ببینم چه نوشته و دیدم کارت های هدیه توی لوی چسبیده شده .بله دو کارت هدیه ی 500 هزار تومنی.
بعد لوح صنعت رو باز کردم و در کمال ناباوری دیدم که یه کارت هدیه 500 تومنی هم به اون لوح چسبیده داشتم پرواز میکردم.
این باور در من شکل گرفت که اگه از خدا چیزی بخوام همیشه خدا با بهتر دادنش به من منو سورپرایز و خوشحال تر میکنه.
رسیدم خونه و ازهدیه هام هر کدوم یک دهم به پدر و مادرم هدیه دادم.
دو روز بعد اسمم واسه وامی که هر ماه یارانمو واسش پرداخت میکردم در اومد 2 میلیون تو قرضه الحسنه خانوادگی که چیزی از اقساطش نمونده بود در اومد.
روانشناسی ثروت رو با 40 در صد تخفیف که برنده شده بودم و عزت نفس و روابط و چند کتاب صوتی خریدم. باحاله مگه نه؟
با همسرم شروع به دیدن و شنیدن و تمرین کردیم.
من با داشتن یه عالمه توانمندی و استعداد و هنر بی کار بودم
اول به فکر شغل افتادم . مامانم همش میگفت بیا کارگاه پیش من کار کن ولی نیمرفتم میگفتم بیکلاسه و خلاصه اصلا اون کارو دوست نداشتم ولی خیلی خوب با چرخ صنعتی بلد بودم کار کنم. تا اینکه رسیدم به فایلی از روانشناسی ثروت که استاد گفتند شده کارگری کنی ولی برو سر کار.
منم رفتم سر کار. من رسما داشتم کار میکردم پول کمی در میاوردم ولی میدونستم دارم تکاملمو از هیچی به پول تبدیل میکنم.
1 تمام شهریه ی دانشگاهمو که روم نمیشد به بابام یا به همسرم بگم بهم بدن تسویه کردم و کارای فارغ التحصیلیمو بعد از دو سال انجام دادم.
2 برای تولد خانوادم روز مرد روز پدر روز مادر و همه ی مناسبتا خودم هدیه خریدم.
3 مبلغی که باید می بخشیدم در زمان مناسب به خانوادم بخشیدم
4پس انداز کردم
5مهمتر از همه حالا فقط و فقط از خدا میخوام. دوستان شرک من بغل گوشم بود . من همه چیزو از همسرم میخواستم. خونه ی خوب طلا ماشین سفر تفریح آرامشم امنیتم استقلالم حتی آینده و برنامه ریزی زندگیمو از همسرم میخواستم نه خدا
ولی حالا میگم من آزاد آزاد آزادم من فقط از خدا میخوام من خدای بزرگی دارم که با تغییر فصل بی حساب و بی شمار به هر درختی برگ و میوه میده. بارانی به هر زمینی میده به قطرات نامحدود. خدای من سریع الجواب و مهربانه.
خدایا ممنون
6 از درو دیوار بهم هدیه می دادن
7 حالا تو کیف پولم تراول دارم و احساس لیاقت و ارزشمندی میکنم
8اهل مطالعه هستم و سال 96 کتاب هایی که استاد میگفتند رو خوندم و فیلم هایی که گفتند رو دیدم(البته فقط باورهای درست رو استفاده میکردم)
9تقریبا هر روز ورزش کردم
10 بسیار بی رحمانه و البته به خاطر احساس ارزشمندی خودم روابطم رو با فامیل محدود کردم و فقط روی باور هام و خواسته هام کار کردم
11من سال هاست که سلامتم به لطف خدا باورم اینه که گیاهخوارها همیشه سالمند منم حدود هفت سال میشه که گیاهخوارم و فقط دوبار به خاطر ناراحتی سرماخوردم نه از ویروس.
و اما سال جدید97
1 من دوباره امسال تو همون مسابقه شرکت کردم و امسال تمام مصالح و مواد کارم رو خودم هزینشونو دادم. از استقلال نسبی مالیم خیلی خوشحالم. و این بار برنده شدن و نفر اولی رو در هر دو بخش صنعت و هنر میخوام .چون دارم سرمایه ی کسب و کارمو از زیییییییر صفر فراهم میکنم. و این خیلی لذت بخشه.
2 می خوایم به اصرار من از مسکن مهر فولاد شهر اصفهان به خود اصفهان تو محله ی بسیار خوب نقل مکان کنیم
بسته های روانشناسی ثروت 2 و 3 رو بخرم
3 شرکتم و محصولاتم رو تاسیس کنم و درآمد ماهی 10 میلیون تومان رو داشته باشم
4 ساز که چند سال میشه درست کار نمیکنم رو با برنامه ریزی کار کنم و پیشرفت کنم چون همزمان میتونم ورزشی برای نیمکره های چپ و راست مغزم داشته باشم که این برام عالیه هم هنره و مهارت هم ورزش مغز.
5 اضافه وزنمو کم کنم و مرتب تر ورزش کنم.
6 می خوام اونقدر پیشرفتم خوب باشه که خودم زمینه ی هجرت رو به تهران در بهترین نقطه فراهم کنم
دوستان زندگی من هم مثل خیلی از شما بعد از خیلی از ناخواسته ها به شکل بهتر و ارزشمندتری رسیده . بعد از طلاق و نداری و تحقیر و بی ارزشی به ازدواج عالی و روابط خوب و امنیت و خیال راحت پیدا کردن خدایی که فقط همون برام کافیه رسیده.
زندگیتون بهشت.
شاد باشید.
بسیار عالی دوست عزیز
واقعا از صمیم قلب براتون خوشحالم
قطعا به تمام خواسته هاتون میرسید. خوندن نظرتون بهم خیلی انرژی داد
شاد باشید
خیلی تبریک میگم دوست خوبم امیدوارم ب همه آرزوهات برسی
به نام هستی بخش اسمان وزمین ….
سلام ….
سال 96 برام سالی بود که خدارو پیدا کردم …ارامش رو توقلبم حس کردم …هر چه قدر بیشتر توجه می کردم می دیدم داره قدرتم اضافه می شه ….برام این سال فوق العاده بود …
نتایجی که گرفتم …تواین سال من تصمیم گرفته بودم برای اربعین برم کربلا …چون دانشجو بودم باید سه میلیون تومان وثیقه می گذاشتم وبعد می رفتم کربلا….
من سه میلیون تومان وثیقه رو گذاشتم …واقدام کردم برای ویزا …
بعد متوجه شدم که ویزا برای زمانی که می خواستم اماده نمی شه…..
خوب گفتم ایرادی نداره ….
رفتم سازمان وظیفه عمومی .برای گرفتن پول ..دیدم سربازا میان ومیرن ….
من که فرداشم باید می رفتم ِِ..شب قبلش یه چیز درونی بهم گفت شرایط خودتو بگو برای معافیت از سربازی …
من فردا صبح رفتم وشرایطمو گفتم ….وشرایطم با قوانین .جور در اومد ….
واقدام کردم برای گرفتن کارت معافیت سربازی ….
حالا مرحله به مرحله داشتیم پیش می رفتیم …
استرس کل خانواده رو فر گرفت که اگه نشه شی ….
من بی خیال ِِِِ….گفتم من سپردم به خدا …..
حالا تو یکی از این مراحل یه چیز درونی بهم گفت. که اگه کارت جور نشه چی …من گفتم تسلیمم در برابر خدا ….
ویه احساس فوق العاده گرفتم ….
هیچ کس باور نمی کرد که.من کارت معافیت سربازی بگیریم ..
همه می گفتن بیا بریم یه نفر رو ببنیم تا کارمون رو راه بندازه … حتی پدرم رفت چند نفر رو دید که معرفی کنم به سازمان …من گفتم باشه …ولی تو درونم گفتم من خودم پارتی دارم ..اونم خداست ….
باورتون نمی شه خیلی راحت بی استرس برای من کارت معافیتم اومد ….
وگفتم خدا من می خواستم برم کربلا.. .نشد ..کارت معافیت بهم دادی… چه هدیه ارزشمندی …..
کارت پایان خدمتو امضا اخرشو تو زدی برام …سپاس گذارم خدایا …واز هر خیر ورحمتی که برمن بدی من باز هم به تو نیازمندم ….
مورد بعدی هم …من از خدا درخواست کرده بودم که کار اموزی مربوط به رشته تحصیلیم..یه جا درجه یک ..خودش پیدا کنه ….
…یعنی توزمانی که دوستام .به من می گفتن الان جایی برای کار اموز نمی خوان ….
ولی من امید وار بودم ….
دقیقا پیش دانشگام یه شرکت تولیدی معروف تو شهر رفتم کار اموزی …..
یعنی فاصله شرکت با دانشگاه زیر 3است ….درست روبه رو هم ِِ…
گفتم خدایا ازت سپاس گذارم ..باز هم از خیر ورحمتی که به من بدی من به تو نیاز مندم….
وخیلی از این موارد دیگه ….که باز هم از خدا سپاس گذارم …..
برای سال 97٫٫٫
اول رابطمو با خدا ارتقا ببخشم …رنگ توحید رو در درونم ارتقا ببخشم …. دین وایین خدا رو ابلاغ کنم …
قوانین خداوند رو توقران بیش تر اشنا بشم …
.می خوام در زمینه کاری دارای تخصص بیشتر …
قدرتمو بیشتر کنم تا فقط خدا رو بینم
عزت نفسم بالاتر ببرم ….
ارتباطات رو گسترش بدم …
رو باورام بیشتر کار کنم .
سلامتی واحساس ارامش بیشتر …
لذت وتفریح بیشتر ….
ِاشتغال در محیط بسیار عالی با حقوق وروابط عالی …
.یه خونه درجه یک …
یه ماشین لاکچری …دیگه از خیر ورحمتی خدا بدهد من بهش باز هم نیاز مندم …
چون خدا بی نیاز هست وما انسان ها نیازمند بهش …
خدایا سپاس گذارم.بابت همه چیز
بنام خالق جهان هستی، بنام خداوندی که با قوانین جهانش بهترین فرصتها را برای ما فراهم کرده تا از حقیقت ذات پاک الهی او استفاده کنیم و خود را به سعادت و موفقییت برسانیم .با احترام وتبریک ستل نو خدمت استاد عزیز و گروه محترم عباس منش و تما عزیزانم در این گروه که هم فرکانسی من هستند ،عاشقانه همتون دوست دارم اگر بخوام از اول سال 96?شروع کنم تا حالا چه اتفاقاتی را تجربه کرده ام باورتان نمیشود خداوند خود شاهد بر حقایق زندگی میباشد من از استاد چیزهای زیادی یاد گرفتم ودر زندگیم شروع به انجام دادن تک تک آنها کردم اول سا نو 96من از یک خونه کوچک تاریک به یک خانه بزرگ و نور گیر که خدایا شکرت که خورشید تو از هر طرف وارد آن خانه میشود من قادر بودم فقط مبلغ کمی کرایه پرداخت کنم روزی که با خانم فرهادی عزیز صحبت کردم ایشان فقط یک چیز گفتند جهان میخواهد شما حرکت کنید من واقعا نفهمیدم چی شد ولی بعد از دو هفته اول نوروز 96من به خانه ای نقل مکان کردم که واقعا معجزه بود چون کری آن سه برابر قبلی بود واقعا احساس خوبی دارم میخوام فریا بزنم ستل نودو شیش رفتی و عاشقانه دوستت دارم برای یک عالمه اتفقهای معجزه آسا یادمه یک درخت بزرگی جلوی خانه ما بود من تعدا بسیار زیادی گل کاشته بودم و همه آنها بخاطر نداشتن آفتاب خشک شدن یک روز رفته بودم بیرون که سگ کوچکم را بگردانم واقعا حالم بد شد گفتم ای درخت من با تو چکار کنم تمام گلهای من را خشک کردی چند روز بعد طوفان شدیدی شد خانم من با من تماس گرفت و گفت درخت نصف شده افتاده روی خانه گفتم خدارا شکر ،خانم من با تعجب گفت خدارا شکر برای چی گفتم من خواستم خداوند اجابت کرد درختی که حدود دوازده سال بیشتر در جلوی ای خانه بود که تنه بزرگی داشت و نصف دیگرش چند وقت بعد دوباره افتاد بخاطر طوفان .خلاصه که از طرف کمپانی آمدند وو از ته درخت را بریدن و رفتن ???من واقعا با فکرم این حقیقت را ساختم ،داشتم پونه جلوی خانه میکاشتم یاد حرف استاد افتادم که مار از پونه بدش میاد در خونش سبز میشه ،خدایا چگون بگم ای حقیقت ذات پاک الهی تورا سه شب بعد موقعی که آمدم خانه دیدم یک مار بزرگ بغل پونه ها نشسته من آرام پیاده شدم و به مار گفتم میدانم پیغام برایم آوردهای از تو ممنونم با باز کردن شیر آب اورا بسمت دیگر هدایت کردم ورفت من میدانستم افکارم دارای قدرت شده واقعا وقتی حقیقت اصلی را درک میکنید در وجود شما حقایق بسیاری آشکار میشود که باورش برای بسیاری از مردم غیر قابل باور هست ولی این حقیقت محض الهیست در روانشناسی یک مسئله بخشش را یاد گرفتم و توانستم مبلغ بسیار زیادی را ببخشم ، خداوند هزاران بار مارا تست میکنه که چقدر باور داریم قوانین الهی اورا من در امریکا زندگی میکنم و واقعا باید ایمان به حقیقت ذات پاک الهی را آنچنان در وجود خود تقویت کنی که هیچ چیز نتونه مسیر راحت را عوض کنه .من درسال نودوشیش سرپرستی سه کودک را قبول کردم دوتا در ایران و یکی در کشور نپال آخ چه لذتی داره این حس الهی که باتمام وجود میبخشی به کسی که واقعا نیازمند هست من افتخار آنرا داشتم که از طریق اسکایپ با هر سه کودکم حرف بزنم واقعا آنها مثل فرزند نداشته من هستند خدایا شکرت .از خدا هشت ماه پیش درخواست کارمند درستکار کردم طبق باورهایم دوروز نشد که کارگر مورد نظر پیدا شد واقعا الان در شرایطی هستم که اصلا نمیتوانم افکار منفی را تحمل کنم عید در اینجا خانه کسی نرفتم چون همه افکارها آلوده میباشد بیشترین وقتم را در تماشای محصولات استاد گذاشتم برای سال نودهفت درآمد بالای ده برابر را برنامه ریزی کرده ام ، و مطمن هستم که با قدرتمند کردن افکارم جاذب این فراوانی هستم .میخواهم با هدایت الهی خانه ای خریداری کنم زیرا باور دارم که من لایق بهترینهای این عالم هستم برای تک تک شما عزیزانم سلامتی ثروت بی انتهی از ذات حق خواستارم ایامتان شاد منتظرآن هستم تا هر روز دریافت کننده اتفاقات خوبیبرای خودم باشم شما هم اینگونه بخواهید .درخواست کنید ،داده خواهد شد در جائی خواندم آرزو هیچوقت بوقوع نمپیونده زیرا جهان پاخ گوی انتخاب است پس انتخاب میکنم برای همه مردم دنیا ،صلح، آرامش ،و ثروت بی انتهی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
تبریک به خاطر موفقیت هاتون و کار قشنگی که برای بچه ها انجام دادید. امیدوارم انقدر ثروتمند شوید که تمامی کودکان نیازمند جهان را تحت سرپرستی در اورید. شاد و سلامت باشید.
به نام خدا
من سعید تانگو هستم و خدا را شاکرم که این فرصت را به من داد تا در این مسابقه ارزشمند در کنار دوستان عزیزم شرکت کنم
و دست استاد عباس منش عزیزم را می فشارم بابت مسابقه هایی عالی که میزارن که باعث میشه ما در قوانین ثابت الهی تدبر و تفکر کنم
خدا میگه :لئن شکرتم لازیدنکم
اگر سپاس گویید ، (ظرف) شما را می افزایم
جواب من شامل 3 بخش هست:
1٫دیدگاه قرآن در رابطه با قانون شکرگذاری
2٫تمام اتفاقات خوب و عالی که در سال 96 تجربه کردم
3٫چه اهدافی را میخوام در سال 97 بدست بیارم
دیدگاه قرآن در رابطه با قانون قانون شکر گذاری:
نگرش به کتاب الهی ،چراغ روشنگری است که قطعا انسان به وسیله آن در زندگی اش راه هدایت را می پیماید،به همین دلیل تصمیم گرفتم ، از قرآن برای درک قانون شکرگذاری و تقویت باورهام کمک بگیرم.
ریشه شکر در قران 75بار در 35 سوره و 69 آیه ذکر شده است و نکته بسیار مهم اینه که خداوند در قرآن خودش را، و بسیاری از پیامبران را شکور معرفی کرده است . و الله وعده داده است که قطعا خداوند افراد سپاس گذار را به زودی پادش میدهد
میخوام چندتا مثال از پیامبران الهی بزنم که خداوند آنها را شکرگذار معرفی کرده اشت.
1- حضرت نوح خدا در سوره سرا/3 گفته
ای فرزندان کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم،قطعا او(نوح) بنده ای سپاس گذاری بود.
2٫ حضرت ابراهیم خدا در سوره نحل/121 گفته
ابراهیم شکرگذار نعمت های صاحب اختیارش بود ،خدا او را برگزید و به راه راست هدایت کرد.
بنابراین خداوند بسیاری از پیامبران را شکرگذار معرفی کرده است اما من امروز میخوام داستان حضرت سلیمان ،قدرتمندترین و ثروتمندترین بشری که خدا خلق کرده است. و همچنین داستان قارون را ، فردی که با کفران نعمت خدا ، از عرش به فرش رسید. را شرح بدم
تا از داستان سلیمان بیاموزیم چگونه میتوانیم در مدار ثروت ،نعمت و فراوانی قرار بگیرم . و از داستان قارون بیاموزیم ،اگر چه اعمال ناپسندی را انجام دهیم(چه فرکانسی را ارسال کنیم) خداوند نعمت هاش را از ما میگیره و ما را به بدترین شکل مجازات میکنه.
داستان حضرت سلیمان در قرآن
اما چرا حضرت سلیمان را انتخاب کردم ؟ دلیلش اینه این انسان بهترین باورها را برای ورود نعمت ها به زندگی داشته است.و یادمه که استاد عباس منش در یکی از فایل هاشون گقته بودن که هر وقت میخواستید به عباس منش بگید این چیز درسته یا اشتباه است ،نتیجه هاتون را با نتیجه ای عباس منش مقایسه کنید
بنابرین چون سلیمان تونسته بهترین نتایج را رقم بزنه ، پس بهترین فردی هست که میتونم در این زمینه ازش الگو برداری کنیم
خیلی جالبه ،پیامبری که بیشترین تکرار ریشه شکر در رابطه با اون در قرآن ذکر شده است سلیمان است و این باید ما را به فکر فرو ببره که این بشر چه باورهایی داشته که تونسته ، قدرتمندترین و ثروتمند ترین انسان در تاریخ لقب بگیره،
میخوام قبل از اینکه دلیلش رو بگم از شما دوست عزیز که داری این نوشته ها را میخونی ، این سوال را از خودت بپرسی که واقعا این آدم چه ویزگی هایی داشته که تونسته قدرتمندترین و ثروتمندترین انسان در طول تاریخ لقب بگیره؟
جواب صحیح اینه که سلیمان از خود خدا خواسته تا کمکش کنه تا بتونه انسان سپاس گذاری بشه
و باور داشته که خدا این قدرت رو داره که اون را به تمام خواسته هاش برسونه
سوره نمل آیات 19 تا 17 را با هم مرور کنیم تا بفهمیم که سلیمان از خدا چی خواسته
لشکریان سلیمان،از جن و انس و پرندگان، پیش او جمع شدند.آنقدر زیاد بودند که باید توقف میکردن تا به هم برسند. آنها حرکت کردند تا به سرزمین مورچگان رسیدند،مورچه ای گفت: ای مورچه ها ،به لانه خود وارد شوید تا سلیمان و لشکرش شما را له (پایمال) نکنند ،در حالی که درک نمیکنند.
سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: صاحب اختیارا کمکم کن تا شکرگذار نعمتهایی باشم که به من و والدینم دادی و اینکه عمل صالحی انجام بدم که تو را خشنود کند ، و مرا به رحمت خود در زمره بندگان بندگان صالحت وارد کن
بنابراین دیدم سلیمان کسی بوده که از خدا درخواست های عالی کرده و تونسته جواب های عالی بگیره . و یکی از درخواست هاش این بوده که خدایا کمکم کن تا سپاس گذار نعمت هایی باشم که به من و به پدرم و مادر دادی .
ای یعنی چی؟
معنیش اینه که خدایا کمکم کن تا تمرکزم را ببرم رو داشته هام ،یعنی اینه که خدایا کمکم کن تا کانون توجه ام فقط رو داشته هام باشه ، توجه ام رو چیزی باشه که به من احساس خوبی میدهد
دوستان وقتی ما داریم شکرگذاری میکنیم یعنی داریم نماز میخوانیم و خدا در قرآن بارها و بارها گفته نماز بخوانید اما نگفته چه جوری نماز بخونید ، نگفته که برید نماز همراه با جماعت بخونید .پس وقتی ما داریم سپاس گذاری میکنیم یعنی داریم نماز میخونیم . وقتی داریم تفکر و تدبر میکنیم در آیات و نشانه های الهی یعنی داریم نماز میخونیم . فقط احساس خوب هست که باعث ورود نعمت ها به زندگی ما میشه . دوستان قوی ترین و نزدیک ترین فرکانس به فرکانس خداوند سپاس گذاری است وقتی ما سپاس گذاری میکنیم در مداری قرار میگیرم که خداوند تو اون مدار هست . به نظرتون چرا ؟ چون خداوند خودش را شکور معرفی کرده است ،پس ما با خداوند هم فرکانس میشم ،کی؟ زمانی که داریم سپاس گذاری میکنیم و احساس بسیار خوبی را تجربه میکنم
داستان سلیمان و عرش (تخت پادشاهی) زنی که فرمانروای کشوری بود که مردمش خورشید پرست بودند
زمانی که تخت پادشاهی آن زن را پیش سلیمان آوردند، و سلیمان آن تخت پادشاهی بسیار عظیم را نزد خود دید.
آن عرشی که یک کشور قدرتمند بخاطر آن میجنگد و لشکریانی از او حمایت میکنند، با این و جود وقتی آن عرش را پیش خود یافت تمام زیر دستانش که سپاهیانی از جن و انس و پرندگان بودند را فراموش کرد و به یاد قدرت خداوند افتاد و گفت: این از فضل صاحب اختیار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگویم یا ناسپاسی میکنم؟
اما داستان قارون که در قران ذکر شده است فردی ناسپاس بوده که ………
حالا که فهمیدیم که شکرگذاری سریع ترین و بهترین راهی است که باعث ورود نعمت به زندگی ما میشه
حالا میخواییم بدونیم چه چیزی باعث میشه خداوند ، نعمت هایی را که به ما داده است را از ما بگیره و مثل قارون مجازات کنه
باز هم میریم سراغ قرآن:
خداوند آن قدر به قارون نعمت و ثروت داد که حمل کلید های آن گنجها برای یک گروه زورمند مشکل بود
و هنگامی که مردم قومش به او گفتند :همان گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن. قارون در جواب نگفت : خدایا شکرت بخاطر این نعمت هایی که به من دادی
، بلکه قارون گفت: این ثروت را به وسیله علم و دانشی که دارم،بدست آوردم
و خدا قارون را مجازات کرد و گفت:آیا قارون نمیدانست که خدا اقوامی را پیش از او هلاک کرد ،که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند. سپس خدا او را به همراه خانه اش در زمین فرو برد. و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب خدا یار کند.
پس ما چه درسی میتونیم از داستان قارون بگیریم که قطعا خداوند به همین دلیل این داستان ها را به ما گفته است تا ازشون درس عبرت بگیرم تا مبادا دچار این عذابها شویم
درس اول: عدم احتقار نعمت ، به معنای، شکر نعمت کردن است
درس دوم:استفاده نکردن از نعمت( هر نعمتی چشم و گوش و سلامتی و ثروت و دانش و… …..) در کار های بد ، به معنای، شکر نعمت کردن است
درس سوم:نیکی کردن به دیگران با نعمتی که خدا به ما داده است ، یعنی شکر نعمت کردن است . بنابراین دلیل اینکه خدا قارون را مجازات کرد این بود که انفاق نمیکرد، نیخوام بگم که انفاق کردن ما به دیگران کمک میکنه .خیر! انفاق کردن ما به خود ما کمک میکنه . خدا میگه : هر یک دونه میبخشی هفتصد تا به تو باز میگردانم
درس چهارم:و همچنین قارون بخاطر نعمتی که خدا بش داده بود از خدا تشکر نکرد . و کفران نعمت کردو قارون گفت:این ثروت را با دانش خودم بدست آوردم
دوست من، خود خود خود خدا به ما ضمانت داده است در سوره ابراهیم/7 که
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
و هنگامی که صاحب اختیارت با صدای بلند فریاد زد(اعلام کرد) . اگر شکرگذاری کردید، قطعا شما را می افزایم. و اگر ناسپاسی کردید، قطعا عذابم شدید است
و همچنین خدا در سوره نسا/147 گفته
اگر سپاس گذار و مومن باشید خدا شما را عذاب نمیدهد. خدا شکرگذار داناست
_
دوستان عزیز ، آیه های بسیار زیاد و بسیار واضحی در قرآن هست که خدا گفته شکرگذاری باعث ورود خواسته هامون به زندگیمون میشه و
همچنین آیه های بسیار زیادی هست که خداوند گفته : کفران نعمت و ناسپاسی و توجه به ناخواسته ها ،باعث میشه ما ناخواسته ها رو وارد زندگیومن کنیم
که من بخش از این آیه ها را گفتم.
این بخش اول جواب من به این سوال بود
بخش دوم و سوم را در کامنت جداگانه مینویسم ،چون اگر کامنت ها طولانی بشه در سایت تایید نمیشود /// با من در بخش های بعدی همراه باشید
سلام هم فرکانسی عزیز
بسیار عالی و تاثیر گذار
فوق العاده بود
ممنونم ازت با این درک عالی از خداوند و قوانینش
درود بر مجتبی عزیز
خیلی ممنونم
بخش چهارم جواب من به این مسابقه را تا چند ساعته دیگه روی سایت قرار میدم
با عنوان: اهمیت توحید و پرهیز از شرک
به شما قول میدم، بهترین و سودمندترین دیدگاهی باشه که تا به حال خوندین
میخوام توحید واقعی که از قرآن درک کردم را شرح بدم
سلام.
بسیار عالی بود.سپاسگذارم از قلم شیوای شما
سلام مریم خانم
خیلی ممنونم
قسمت سوم :
سلام به بهترین استاد دنیا
و همه دوستان عزیزم
من تقریبا دو سال و نیم پیش پس از 26 سال به شهر مشهد رفتم . آن روزها حال عجیبی داشتم خسته بودم از همه دوندگیها و نشدنها وخواسته هایی داشتم که برایشان هر کاری کرده بودم و اتفاق نیفتاده بود . دلم یک سفر معنوی میخواست جایی که ارام بگیرم و کمی با خدا صحبت کنم یک جایی که برایم یاداور خاطرات خوش باشد و دلم هوای مشهد کرده بود. فکر کنم اذر ماه بود .با یک دنیا امید و ارزو عازم سفر شدم . تقریبا 10 روزی در آنجا ماندم هر روز به صحن مطهر میرفتم و در گوشه ای ارام مینشستم شنیدن صدای اذان دیدن حوض های وسط حیاط و زیبایی و درخشش گنبد طلا دلم را ارام میکرد و روحم آرامش می یافت. موبالم خاموش بود و سعی کردم مدتی با دنیای بیرون ارتباطی نداشته باشم . هر روز ساعتهای طولانی با خدا صحبت میکردم میگفتم خدایا از اینهمه تلاش بی حاصل از این زندگی پر از فراز و نشیب خسته ام . فقط ارامش میخواهم . چرا من باید همیشه برای داشتن ارزوها و رویاهایم انقدر عذاب بکشم چرا باید همیشه حسرت داشتن ثروت را داشته باشم چرا همیشه چیزهایی هست که من توان خرید انها را ندارم چرا برای داشتن هر چیزی باید کلی حساب کتاب کنم و هرجایی که دلم میخواهد نتوانم بروم چرا پول انقدر از من فراری است ؟ خدایا نکند ایراد از من است اخر همه میگویند تو کریمی تو رحیمی پس کو ؟ شاید منم که راهش را نمیدانم ؟
قسم میخورم اینها دقیقا مکالمه من با خدا بود: خدای مهربانم اگر مشکل و ایراد از من اس خوب یک جوری که من بفهمم ایرادم را به من بفهمان . خیلی ساده با من حرف بزن . میدانم که احمقانه است که بخواهم یک روز از اسمان برایم یک گونی پول بندازی پایین یا یک شب بخوابم و فردا میلیاردر شوم …میدانم اینها دروغ است اما فکر میکنم شاید یک روشی یک رازی یک راهی باشد که من از ان بی خبرم
تو رو خدا آن راه را به من نشان بده اگر علمی دارد انرا به من بیاموز البته خیلی ساده جوری که من بفهمم . خدایا حالا که اینقدر مهربانی بخشنده ای راه و رسم ثروتمند شدن را نشانم بده اگر ثروتمند شدن قلق خاصی دارد آنرا به من هم یاد بده
فوت و فنش را یک جوری به من بفهمان که من بتوانم آنرا درک کنم و خوب یاد بگیرم
هر روز و هر لحظه در این ده روز همینها را بارها و بارها به شکلهای مختلفی از خدا میخواستم انگار دقیقا کسی پیش رویم نشسته دستهایم را بالا و پایین میبردم و قشنگ با او صحبت میکردم. گاهی با گریه و زاری گاهی خیلی جدی گاهی با تندخویی و تهدید گاهی عاشقانه و ساده درست مثل دو تا دوست …
در خیال خودم میخواستم هر طور شده خدا را راضی کنم که آن راز ” مگو” را برایم فاش کند. روز آخر با او اتمام حجت کردم انگار برایش خط و نشان میکشیدم گفتم خدایا : من دارم برمیگردم اما قسم میخورم اگر راه ثروتمند شدن را نشانم دهی انچنان زندگی کنم و انچنان بندگی کنم که تو را خوشحال کنم و همه عمر سپاسگذار تو باشم و برمیگردم همینجا ، در همین میعادگاه برایت سجده میکنم .. اگر هم اینگونه نشد اصلا مرا بکش زیرا این زندگی چیزی نیست که من را راضی و خوشحال کند اصلا نباشم بهتر است.
وقتی برگشتم تهران روزی رفته بودم به خانه مادرم و در کامپیوترشان دنبال چیزی میگشتم که چشمم افتاد به یک فایل که به نام عباس منش save شده بود . اسمش اشنا بود . الان اصلا یادم نیست فایل چه بود و اصلا چطور از انجا سر در اورده بود اما مرا برد به 5-6 سال پیش . که:
پدرم فوت کرده بود و بخاطر مشکلاتی که قبل از مرگش با هم داشتیم باعث شده بود بشدت غمگین و افسرده شوم روزهی بسیار بسیار تلخی را میگذراندم از لحاظ جسمی و روحی اوضاع مناسبی نداشتم برای خواب شبانه باید حتما قرص میخوردم غمگینترین روزهای عمرم تا ان زمان را میگذراندم
ساعتهای کار را بسختی تحمل میکردم هر روز گریه میکردم .روزی در محل کارم در فضای اینترنت دنبال چیزی میگشتم که نوشته ای توجهم را جلب کرد ، این متن آنقدر عجیب بود که هنوز هم میتوانم همان حس وحال دفعه اول را پس از خواندن ان به یاد بیاورم … دقیقا برای من نوشته شده بود و مخاطبش من بودم … :
تو عزیز دردانه خدایی پس غمگین مباش و بخداوند توکل کن ، خداوند هزاران هزار فرشته بروی زمین را مامور کرده تا تو را اجابت کنند که تو شاد باشی ، غم نخور تو ذره ای از وجود خداوندی ، ….. کاش میدانستی که در بارگاه ملکوت چه عظمتی داری !
پایین متن نام نویسنده و ادرس ایمیلش درج شده بود پس از خواندن متنش سریع برایش ایمیلی فرستادم و گفتم که از تنهایی و غم از دست دادن پدرم حال خوبی ندارم و متن ایشان را یافته ام و خوشحالم که دوستی مهربان یافته ام .. این خانم سریع پاسخم را داد و در ایمیلی که ارسال کرد نوشت که شاگرد شخصی بنام عباس منش است که در میدان ولیعصر کوچه مولائی کلاسهای 21 روزه موفقیت و .. دارد که میتواند در تغییر حال و روزم به من کمک کند. او نوشته بود ایشان جوانی مومن و خداپرست هستند و با ملاقات با ایشان متوجه آرامش درنشان خواهی شد حتما برای من هم مفید خواهد بود . بیدرنگ با شماره ای که برایم فرستاده بود تماس گرفتم و متوجه شدم که همان روز عصر ساعت 5 کلاسها شروع میشوند . جالب بود که محل کارم انروزها تنها چند دقیقه تا محل دفتر ایشان فاصله داشت. پس از کار بسرعت خودم را به انجا رساندم . سوره والشمس روی پرده نمایش داده شدو چند لحظه بعد مرد جوان وارد شد . خندان و بسیار بسیار ساده بود . بسیار محجوب و دوست داشتنی .شاگردانش عاشقش بودند و جو کلاسش انچنان با دنیای انروزهای من متفاوت بود که احساس کردم وارد فضا شده ام . باور میکنید همه غمهای دنیا از دلم پر کشید
آنشب با همسرم که بخاطر شرایط کارش در شهر دیگری بود فقط در مورد این اتفاق صحبت کردم و او هم خوشحال بود که من حالم بهتر شده… جلسه اخر همسرم را بعنوان مهمان سر کلاس بردم… یادم می اید استاد سوالی پرسیدند : اگر فقط 3 ماه دیگر زنده باشید چه کارهایی انجام میدهید ؟ و من سریع دستم را بالا بردم و جواب دادم فقط خوش میگذرانم و سپاسگذاری میکنم که خداوند قبل از مرگم مرا با شما اشنا کرد .. همسرم کم کم داشت داشت شاخ در می اورد .. من خیلی تغییر کرده بودم حالم بهتر شده بود و غمم را فراموش کرده بودم .
خلاصه کلاسها تمام شد و چون استاد دوره دیگری نداشتند من کم کم از این فضا دور شدم فقط چند بار برای خرید کتابهایشان به دفترشان مراجعه کردم
————————————————————————————————————————————————————————-
خلاصه با این فایلی که در کامپیوتر خانه مادرم بود یاد خاطرات گذشته افتادم .گفتم یادش بخیر چقدر زود گذشت یعنی الان استاد کجاست ؟ ایا به ارزوهایش و رویاهایش رسید ؟ ایا زندگیش متحول شد ؟ ایا رویای سفرهای خارجی ، کشتی کروز ، ویلاهای رویایی ، … برایش به حقیقت پیوست ؟ کاش از بچه های هم دوره ایم خبر داشتم. خانم شایسته را هم بخوبی بیاد می اوردم.
سریع نام عباس منش را سرچ کردم و فایلهای زیادی یکی پس از دیگری نمایان شد.. ازدیدن اولی هنگ کردم … استاد کنار کشتی کروز ایستاده بودند و در مورد رویای سفر با کروز صحبت میکردند که در گذشته داشتند .. دقیقا پاسخ من را دادند.. فایل سمینار در دبی ، ویلای شخصی ، محصولات بسیار زیاد ، سایت ، شرکت شخصی ، نتایج کاربران ، همه و همه مثل خواب بود انقدر هیجان زده بودم که نمیتوانستم دیگر روی صندلی بنشینم … باورم نمیشد … انگار خواب میدیم .. پس این همه سال من کجا بودم !
نام محصول روانشناسی ثروت 1 خیلی برایم جذاب بود .زود توضیحاتش را خواندم و با خانم فرهادی تماس گرفتم و گفتم اگر من محصول را بخرم همسرم هم میتواند از ان استفاده کند ؟ و ایشان گفتند بله چون ما یک خانواده محسوب میشویم.. اما قیمتش برایم زیاد بود .. فایل سه برابر کردن درامد را هم دانلود کردم و دیدم
اصلا پاک گیج شده بودم نمیدانستم اول چه فایلی را گوش کنم اما بیش از همه فقط روی خدا حساب باز کن و 3 برابر کردن درامد را دوست داشتم که گوش کنم
و پس از ان ادامه ماجرا را هم که در بخش اول داستانم توضیح داده ام که چگونه براحتی صاحب بسته ثروت 1 شدم و زندگیم تغییر کرد
——————————————————————————————————————————
مدتی گذشت بقول یکی از کاربران انقدر اتفاقات طبیعی و زیر پوستی تغییر میکنند که اصلا متوجه نمیشوی روزی خودت اینها را درخواست دادی ، و متوجه نمیشوی خداوند هزاران دست را مامور کرده تا همه چیز جوری رقم بخورد که ظاهرا اب از اب تکان نخورد ولی تو به خواسته ات برسی .معجزه ای اتفاق نمی افتد بلکه همه چیز انچنان ساده و از طبیعی ترین راهها پیش میرود و به تحقق می پیوندند که فراموش میکنیم این خواسته روزی برایمان رویای دست نیافتنی بوده
برای من هم همینطور بود خدا آنچنان زیبا ساده راحت دستم را گرفت و آورد جایی که باید باشم که اصلا خودم نفهمیدم چه شد … فقط روزی به خودم آمدم دیدم عضو سایت استاد هستم و بجز یکی دو محصول ایشان همه را دارم و خداوند اینگونه همان فوت و فنها ، همان قلق ها ، همان راز ” مگو ” را به من یاد داد و راه خوشبختی و ثروت را نشانم داد. خداوند گفت : راه ثروتمند شدن را میخواستی ؟ برایش خودت را به درو دیوار میکوبیدی ؟ بیا این گوی و این میدان برو ببینم چه میکنی ؟
خدا گفت : علم ثروتمند شدن را میخواستی ؟قانونش را میخواستی ؟ راه و چاهش را میخواستی ؟ خودت را نکش از من هم نخواه که جانت را بگیرم … بیا خودم دستت را میگیرم و نشانت میدهم اخر این مسیر به کجا میرسد حالا ببینم تو مرد میدان هستی یا نه؟ به قسمت پایبند هستی یا نه ؟ بیا عزیزم بیا ثروتمند شو و خوشحالم کن
ببین بنده من تو چند سال پیش عباس منش را دیدی . بیا الان هم ببین .تا باور کنی هدایتم را
تو چند سال پیش فقط از من خواستی غمت را تسکین ببخشی من او را نشانت دادم ، آرام شدی و رهای کردی تو در فرکانسش نبودی
اما حالا با همه وجود ثروت میخواهی . داری با من معامله میکنی ، شرط و شروط میگذاری و خط و نشان میکشی ؟ بیا عزیزم باز هم میبرمت همانجایی که باید سالها پیش رهایش نمیکردی . فقط گوشه ای از زندگی بنده با ایمانم را ببین . امروز با سند و مدرک برایت نشانه اورده ام که ایمانت را قویتر کنی و رهروی راهم شوی
با ایمان با یقین و اطمینان دستت را به من بده و آگاه باش که این منم که اجابتت کرده ام خالق تو ، این منم که هدایتت کردم ، راهی که خواستی همین است ، صراط مستقیم راه کسانیکه به ایشان نعمت داده ام و نه گمراهان
————————————————————————————————————————————-
استادم ، و من امروز پس از دو سال و نیم باز در 16 فروردین 97 عازم مشهد مقدسم ، میدانم خدا درون قلب من است میدانم از رگ گردن به من نزدیکتر است ، اما دفعه آخر با خدا آنجا قرار گذاشته ام ، باید بروم ، باید خوش قول باشم باید با معبودم به میعادگاهمان بروم . باز با هم بنشینیم و صحبت کنیم ، قرارمان این بود که اگر اجابتم کرد برگردم و سجده کنم به درگاهش
باید برم و بگویم خدایا واقعا دمت گرم ، خیلی نازنینی خیلی با مرامی ، واقعا خدایی برازنده توست ، الحق که تو یگانه ای و بی همتا ، میروم که بگویم خدایا چقدر من برایت عزیز بودم و نمیدانستم . خدای قشنگم تو فقط نشسته ای و منتظری من لب از لب بگشایم از تو چیزی بخواهم تا تو زمین و زمان را به هم بدوزی و مرا اجابت کنی
ببین چطور مرا صاف بردی اول جاده خوشبختی و ثروت ، کسی را پیش رویم گذاشتی که انسانی ساده است مثل من مثل همه ما ، تنها تفاوتش در درجه ایمانش بود و بس
و تو به او چه عزتی دادی ، بنده ای که تو را خوب و آنگونه که باید ، باور کرد
خدایا برای لحظه قرارمان لحظه شماری میکنم تا برایت تعریف کنم چقدر بقولم وفادار بوده ام … اصلا گمان نکنم که کارم با تو تمام شده من تازه تو را پیدا کرده ام
اما آمدنم اینبار با دفعه قبل خیلی توفیق دارد ، اینبار گردن کشی نمیکنم ، گریه و زاری هم نمیکنم ، تهدید هم نمیکنم ، اینها همه پوچند و بیخود . فقط ساده و صمیمی با تو حرف میزنم . می ایم برای تقدیست برای سپاسگذاری و بوسیدن دستهایت ، به شکرانه می ایم
فقط دو روز دیگر مانده ، در میعادگاهمان منتظرم باش
عاشقتم ، دوست دارم
فوق العاده بود دیدگاه های شما
از خوندنش اشک تو چشمم جمع شد
بهتون تبریک میگم بابت همه تغییرات
امیدوارم هر لحظه زندگیتون پر از عشق و آرامش و ثروت باشه دوست خوبم
سلام سرکار خانم بهره دار
سپاسگذارم دوست نازنینم
من هم بهترینها رو براتون آرزومندم
امیدوارم زندگی مشترکی پر از خوشی و روزهای قشنگ رو در سال جدید آغاز کنید
ستاره ی عزیزم با خوندن کامنتتون اشک می ریختم و آرامشی عجیب را دریافت کردم مطمئنم پله های ترقی و موفقیت را خیلی سریع طی میکنید ..در لحظه ی دیدار سلام مرا هم به خدا برسان ..
سلام مریم جان
حتما به یادم می ماند که دوستان عزیزی چون شما را در این مسیر پیدا کردم که با یک دنیا آنها را عوض نمیکنم
مهربانی و پیامهای تبریک شما از صمیم قلب خوشحالم کرد
آرامش در قلبهایی هست که مملو از یاد خدا هستند
ستاره عزیز م…دیدگاهتون عالی بود …احسنت به ایمان و اخلاص شما…ممنونم دوست خوبم
مریم جان سپاسگذارم از ابراز محبتتون
دوست خوبم روز و شبهای خوشی رو براتون آرزومندم
دوست عزیز چقدر زیبا و تاثیرگذار بوداشک من بی اختیار سرازیر شدتبریک میگم بهتون وامیدوارم که همچنان در مسیر رشد و موفقیت باشید.خیلی لذت بردم.عالی و فوق العاده بود
خانم محمد خانی عزیز سلام
امیدوارم بنده هم شاهد پیشرفتهای شما باشم بقول استاد عزیز وقتی انسان قلبش مملو از عشق خدا میشه روحش لطیف میشه
هر بار اسم خدا رو میشنوه الطافش رو میبینه و حس میکنه و هر لحظه بهش نزدیکتر میشه بی اختیار اشک میریزه خوشحالم که اشک شما از غم و اندوه نیست از درک حضور خداست
نظرتون فوق العاده بود. واقعا زیبا و تاثیر گذار. موقع خوندن خیلی فکر کردم و اشکم در اومد.
شاد و موفق باشید
فاطمه جان سلام
من خودم هر بار این روند هدایت رو مرور میکنم بی اختیار اشک میریزم و خدارو هزار بار شکر میکنم .
فردا صبح پرواز دارم به شهری که همیشه برام خاطره انگیز خواهد بود و به سمت محل قرارمون میرم . تا این لحظه هنوز نتونستم از خوشحالی بخوابم
حالا میفهمم چرا استاد توصیه میکنند حتما هر روز حتی ریزترین اتفاقات رو بنویسید در دفترتون
یه وقتی یه روزی یه جایی که ناامید شدید و با یه تضاد برخورد کردید برگردید و مسیر هدایت و رشدتون رو به خودتون یاداوری کنید
و بگید من همون آدم هستم که این مسیرو طی کردم پس وقتی بزرگترین و پاکترین نیروی جهان دستش تو دست منه دیگه ترسی ندارم
غمی ندارم و با انگیزه و ایمان بیشتر ادامه میدی
همه حرفهای استاد طلاست طلای ناب
سلام دوست خوبم بازهم سلام و سپاسگزاری از خدای هدایت کننده
واقعا نوشته های شما بهم احساس خوبی میده و توی این کامنتتون فهمیدم که به نویسندگی هم علاقه دارید و بازهم تحسینتون میکنم برای قلم خوبی که دارید و ایمان داشته باشید که نویسنده ی قهاری هستید فقط کافیه بیشتر خودتون رو باور کنید و حرکت کنید
??????????????
سلام ستاره خانم بسیاربسیارجالب وعالی وپرانرژی بودمتنهای زیبای شماخیلی لذت بردم ازمتن آخری شماستاره عزیزتوروبخدااگردرمیعادگاه رسیدی سلام مراهم برسان به آن معبودهمیشه بیداروآگاه.وامیدوارم که همیشه موفق وسربلندوشادوپرازانرژی باشی.وامیدوارم که ازتجربه شمابتوانم انگیزه بگیرم………..
برادر ارجمندم
صد البته که دعاگوی همه بزرگواران خواهم بود
ایمان دارم همه دوستانی که در این سایت حضور دارند من جمله شما به سبب ایمان قلبی به هدایت پرورگار توانسته اند راه سعادت را بیابند و همواره باید سپاسگذار خداوند مهربان باشند
امیدوارم در پناه لطف حق مستدام باشید
سلام استاد ، امروز من باز مثله هیمشه یه حسی گفت ماشین را بردار و برو جنوب کشور ، منم همین کارا کردم ، البته از شما هم شنیدم که گفتید جنوب کشور خیلی قشنگه الان ، و رفتم شیراز و تخت جمشید را دیدم و خیلی جاده زیبایی داشت پر از کوه ها و دشت های زیبا و خیلی آرامش گرفتم و بیشتر به عظمت خدا پی بردم ، اخه من همیشه توی خونه بودم و توی اتاقم یه جورایی وقت تلف میکردم و همینطور فکر میکردم ولی گفتم بزار به این حسم توجه کنم و نتیجش خیلی عالی بود ، وقتی که این کوه های پر از عظمت را دیدم درسی هایی که گرفتم خیلی زیاد بود بیشتر قدرت خدا را دیدم به قول قران : الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ : آنان که به غیب ایمان مى آورند ( هر لحظه ) و این غیب را دیدم ، این کوه ها این دشت ها ، این جانوران و به قول استاد در فایل: کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاوکینگ آن را تایید کرد! – – گفتند انقدر جا هست که فقط توی این فلوریدا میتونند کل ادم های دنیا زندگی کنند .. و واقعا به این پی بردم و تاییدش کردم ، دیدم که خداوکیلی چه قدر جا و مکان هست برای زندگی بی نهایت جا هست ، بی نهایت موقعیت ، بی نهایت نعمت بی نهایت ، خداراشکر میکنم ، همین نظر هم حسم بهم گفت که بزارم و بهم گفت شاید یک نفر انرژی گرفت — – و میخام بگم که مهم نیست دیگران راجبتون چی فکر میکنند و چه نظری دارند حتی نزدیکترین افراد زندگیتون مثل همسرتون مثله پدر و مادرتون ، چون من از سفر که اومدم پدر و مادرم گفتند : چرا این کار را کردی تو دیوونه ایی ، تو اصلا هیچ چیزی از مکانیکی نمیدونی ، حتی اگر تایر ماشین پنچر شد نمیتونی عوض کنی و ….. ، و از نظر اونا من خارج از تعادلم ( خخخخخخخخ) ولی خودم اینطور فکر نمیکنم و به حسم گوش میدم و البته که نتیجه فوق العاده ایی داره ، چرا ؟ چون اگر من هم مثل پدر و مادرم فکر میکردم ، آیا اصلا میتونستم برم ؟ قطعا خیر ، چون هی فکر منفی بیشتر ایجاد میشد و البته که باید به حس خودمون گوش کنیم ، مثله یه کرم که از پیله بیرون نمیومد و پروانه نمیشد اگر که میخواست هی فکر کنه حالا چطور میشه – — – امیدوارم هر جا که باشید نعمات خدا را تایید کنید و ببنید و از الله یکتا سپاسگزار باشید زیرا که او برای شما کافیست .