توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 1
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود استاد جانم و خانم شایسته عزیز و محترم
روند جذب چیزهایی که برام خیلی مهم بوده ولی….
1.پسری که دندونپزشک بود ب شدت عالی ب شدت خوش اخلاق ب شدت مهربون از بس روی عزت نفسم کار کردم جلسه 1و 2 رفتمپیوی و ازش تشکر کردم اقای گلبهاری رو و اونم ب شدت بهم ریعکشن عالی نشون داد ولی چون ادامه ندادم رفتارم بد شد و رابطمون کات شد
2.دوست بابام همون شبی ک جدی روی عزت نفسم کار میکردم زنگ زد گفت خونه میخایید واقعا؟ و نشونه ععالی بود برای مهاجرت خونه
3.مهاجرت من ب خارج محیط امن زندگیمون و خوابگاهی عالی با شکرگزاری و حس مهم بودن جادوی فکر بزرگ
4.جذب بی پزشک عالی مهربون شاد با قانون ولی از دست دادم چون حس ارزشمندیم افت کرد
5.اقای هادی اولش عالی ولی برخورد نامناسب چون حس ارزشمندیم افت کرد
6.جذب سه خواستگار همزمان عالی ولی بعدش کات چون حس ارزشمندیم بد شد
7.جذب کار توی کاشف شیفت شب درصورتی ک قبلا نمیدونستم اصلا شیفت شب دارهه و میتونم ب ورزشمم صبح ها برسم🪐
سلام و درود
سپاسگزارم از این فایل و تمرین زیبا
امشب 1 ام ابان ماه اگر اشتباه نکنم
و دوشنبه را پشت سر گذاشتیم
منتظر جواب کاشف هستم
و رفتن و گذاشتن کلاسهای مربی گری امسالمخدایا شکرت
1.خداروشکر موفق شدم امسال مدرک نهایی مربیگری خودم رو بگیرم و قانونی تر از قبل روی ورزش و اموزش هام کار کنم
2.یه شب بهم الهام شد برو سینما و یه فیلم خیلی خنده دار ببین من تگزاس 3 رو دیدم و خیلییییی حسم خوب تر شد تمرکزم رفت رو نکات مثبت و یادمه قبلش هم فایل های توحیدی عالی کار کرده بودم و هدایت شدم خود ب خود به جاهای لذت بخش و حوب شدن حالم خود ب خود و شبش یه خواب عجیب خیلی قشنگ دیدم…خواب دیدم ی کسی همه اموالشو داد بهمون و رفت مسافرت بخصوص خونه و ماشینش رو که خیلی احتیاج داشتم و فرداش فهمیدم بابام با ی ادم خیلی پولدار اشنا شده و میخواد زمین هامون رو بخره و بجاش خونه بهمون بده اون اقاا تیلیاردر بود ب معنای واقعی خدایا شکرت بابت ثروت
3.همیشه مامانم از من حمایت نمیکرد ولی وقتی توحیدم رو قوی تر کردم مامانم حسابی ازم حمایت کرد درمورد اینکه با داداشم حق با منه( گوش) و پدرم
4.من توحیدو کار کردم و با داداشم کلی درمورد اقای شریعتی خندیدیم ( پدرش) بماند ب یادگاری
5.ایده خواندن مقاله خانم شایسته عزیزم امد اصل درست باور سازی چیه!
6.اصلا دارم ی مدار جدیدم باورسازی قشنگتر درک کردم
7.رفتم توحیدی و حسابی کار کردم و حسم ب خدا عالی تر شد ک رفتم حیاط تو نور افتاب و طبیعت مدیتیشن چاکراها و یهو دوستم زنگ زد گفت حتما حتما مدیتیشن و پاکسازی کن و لباس مخصوص اون چاکرا بپوش وای یاد حرف استاد افتادم گفتن تو حواست ب توحید و شرک نداشتن باشه تو خود ب خود هدایت میشی ب پاکسازی بدون اینکه بدونی لباس مناسب چاکرا قرمز پوشیدم بدون اینکه بدونم غذای مرتبط اون چاکرا خوردم بدون اینکه بدونم خدایا مرسیییییییییییییی
8.B ملک شهر جذبش عالی بود برای حفظ و ماندگاری عزت نفس و مدیتیشن و ورزش و خالی کردن ذهن لازمست= خلعتبری
9.ایده چکاپ فرکانسی جدولی عالی بود
10.ایده اینکه درمورد پول حس چه دختری رو داری درمورد رفتار با خودت حس چه دحتری را داری
درمورد باورها و تمرینات حس چه دختری را داری درمورد ورزش ازدواج رقص اندام ظاهر حس چه دختری را داری؟ باورام و درک باور برام راحتر شد خدایا مرسی استادجونم مرسییییی
11.ایده صلوات شممار و توحید ها
12.اینکه فرداش رفتم کاشف بعد صلوات شمار و حسم عااالی شد
13.خدای من بعد فایل توحید قرار بود بخابم برم کاشف یادمه هم برای دانشگاه هم برای کاشف حسسااااابیییی حالمو خوبتر کردم حساااابیییی بعدش باعث شد که با حالی عالی بخوابم
فرداش ترکوندم کاشف رفتم پیش رنجکش صبحش بهم ایده رسید رزومه تو کپی کن مدرک جهاد دانشگاهی هم کپی کن بزار کاور تمیز بده دست کارفرما بخونه عاشقتم خدا چقدر بهم کمک شد همین موضوع بعد سریع یه سفارش کردند ک فایل استخدام پر کنم بعدش هدایت شدم پیش خانم موید بعدش هم رفتم خونه محمد امده بود بعد چندین سال رفتم پیشش برای سلام و اینا یهو ایده داروسازی امین بهمون داده شد خدایا مرسییییی🪐چقدر مامانم مشتاق تر از من بود برای اشتی من و داداش
بعدش رفت رزومه ام تو دارو سازی امین
خدایا مرسی
14.خدایا شکرت توی ازمایشگاه مومنی رفتم اخراش عاشقم شده بودند هرموقع شکرگزاری میکردم رفتار خانم پالیزبان باهام عالی شده بود ولی ب یه دختر دیگه ک حسابی کاربلد تر از من بود گفتن نیا ولی ب من چون شخصیت کارم و اخلاقم عالی بود گفتن بیا روزی ک من گفتم نمیام همشون ناراحت شده بودند بخصوص خانم دکتر بی نظیر عاشق من شده بود اسمم رو مرسید درصورتی ک ب قبلی ها گفته بودند نیا دیگه اصلا ایده شد بهم نسخه خطی هارا بخوانم
بعد فهمیدم عه من تعوری باید قوی تر بشم رفتم توی جهاد دانشگاهی و اونجا با اساتید خفن اشنا شدم
حین اش رفتم مربیگری گذراندم و سپس رفتم با استاد سلیمانی گفتم من نمیتونم امتحان بدم گفت افرررییین بهت برو اصلا بچسب ب ورزشت من هواتو دارم دختر نگران نیاش🪐
امتحانشو ندادم و اخرشم بهم نمره عالی داد
15..رابطم با خانم کیان ارثی مربی ورزشم خیلی بد بود ولی یهو چون صبحش شکرگزاری کردم عاشقم شد فرداش ایده های بهم شد کارهایییی انجام دادم بی نظیر ک حسابی از من مطمعن شد توی ورزش
ولی روزی که kh.r داشتم arm…فرداش حالم بد بود و رفتار بدی از خانم کیان ارثی و مبینا داشتممنو نرسوندند ولی وقتی پاکسازی کردم و شکرگزرای از خانم کیان ارثی و خودمو بهتر کردم فرداش رفتارها باهام عاالی تر شداخرشم نفر دوم امتحان دادم قبول شدم
16.بچه ها همه دعام کردند گفتند تو چقدر سخاوتمندی چقدر قشنگ اموزش میدی چقدر لایق مربیگری هستی تبریک گفتند بهم خانم صریریان بهم تبریک گفت موفقیتمو
17.بی ملک شهر استوری هاش شروع شد واسه برگشت عکس توت فرنگی موش استوری های مند ببخش ولی من دیگه اون ادم سابق نیودم
18.خدایا شکرت گذاشتمش کنار ادم هایییی اومدند سرراهم که اون بی بزارم کنار وای دیگه نیستن هرروز بهم پیام میدادند از طرف تو بودند خدایا؟ چرا دیگه نیستند همین ک بی خیال بی ملک شهر شدم؟حدایا عاشقتماااا
19.فایل توحیدی ک همه میز خداست و ایده کاشف ک گفتمما میایم اینجا میشینیم و من از شما خیلی تعریف شنیدم
20.اینکه اقای رهنما و خانم موید بااا همه بد اخلاقن ولی ب من گقتند عمووو جان و خانم موید عاشق من شده بود
21.شبش ماسک گلاب گذاشتم رفتم کاشف مرسی خدا مرضیه کشاورز و قضیه مهاجرت
22.توحید بعدش رفتن سینما بعدش خواب بعدش مقاله خانم شایسته و لذت بردن از یاور سازی یعدش گروه بچه ها ک فایلای استادو کار میکردیم باهم هرشب شکرگزاری خدایا مرسی
23.دیدن فیلم جوکر با مامان و مهدی دست جمعی
24.قرار بود داداشم بیاد اتاق من ولی جوری شد رفت خوابگاهخدایا مرسی
25.اقای ازادمنش و مکالمه مهدی
26.وااااو
باور توحیدی ک اوکی کردم خود ب خود دوتا چیز اوکی شد
1.باور مالی ام تست پولسازی توسط اقای هادی و تعاریف پدرم از ثروتشون و کشتی خریدنشون خود ب خود عااالی شد
2.باور حس ارزشمندی و نوع رفتار توسط داییم داروسازی عالی شد یاد گرفتم
3.از خودم فیلم و ویس گرفتم حس اطمینانم از خودم عاللی تر شد
27.مامانم همیشه میگفت خودت لباس بخر حالا من عالی شدم مامانم گفت خودم توی فکرم ی کاپشن خشگل امسال برات بخرم دیگه نگفت برو خودت بخر بی توجهی کنه خدایا مرسیییی🪐🪐
28.دیدن عمو بهرام و توی راه بوق زدن و خندیدن و سوار کردن مهدی ب موقع سر خط بهاران و شبش خواب دیدن استخر و پنج علی و کوه و ..اکواریوم. و جواب مثبت کاشف
29.شیفت عصر و پیشنهاد مریم توی کاشف خدایا مرسییییقبلا نبود اصلا بعدشم خونه توی کلیشاد پیدا کردی از طریق مریم بهم گفتی خداجونم🪐
30.رفتن توی بانک و استقبال عالی کارمند بانک برای عوض کردن کارت بانکیم و حس خوبش ب من
31.قبلا اقدامات برای کاشف انجام داده بودم ولی با حسسسسس بددددد و سپس اینکه بی بوشهر بود و حالم منفی بود و رفتار بدی از عمو علی و رهنما و عطیقه چی و اینا دیدم و اخرشم همه رو بردن کاراموزی جز من و من رقتم مومنی ی جای بد و بعدشم رفتم پیش ادمای بد و ….
32.همون مومنی با خوب کردن حسم محیط برام عالی تر شده بود
خواسته های سال 1403:
یاد گرفتن باورسازی( از چیزهایی ک کمتر مقاومت دارم شروع میکنم ب قول دوستممعادله همون معادله است تو فقط اعدادتو بزرگتر میکنی ولی از کم شروع کن ک فرایند دستت بیاد)
پول سازی
ذهنیتم راجع ب بی درست بشه
خریدن ماشین برای خودم
رفتن توی دل طبیعت بیشتر از قبل رسیدن ب خودم
عزت نفسم در حدی بره بالا ک همواره حالم عالی باشه و برم تو دل ترسهام
ازدواج با پسر دلخاهم خیلی اشنایی ساده و شیک و طبق خواسته هایی ک نوشتم
ایجاد کلاس ورزشم و کسب درامد
رفتن ب ازمایشگاه فقط دوساعت درروز نمونه گیری
ایجاد حال خوب و مثبت درخودم
دوستم استخداممحل دلخواهش بشه
درامد بیشتر از هرچیزی ک خانوادم بهم بگن اصلا نرو
خدایا ممنونتم
حالمو همیشه خوب نگهدارم تا هدایت بشم
تجسم کردن خواسته هام
یاد گرفتن قانون تکامل
خرید ست ورزشی
خرید لباس دلخواهم شلوارم
جابجایی خونه دلخواهم
رفتن تو دل کارهایی که دوست دارم.
کوه نوردی لذت شادی
سلام و درود
من از خودم ردپایی ب جا میگذارم از فروردین و تصمیمات و نتابجم:
من امسال حالم واقعا عالی بود خودم رو دوست داشتم..نشستم فایل مصاحبه و اقای عطار روشن رو گوش دادم قبلا اصلا متوجه قانون نبودم ولی الان خداروشکر بحث احساس خوب و قانون رو ب خوبی درک کردم و دارم ازش نتیجه می گیرم.
2.خدایا شکرت ساناز نازنین دیشب بهم گفت نمیخاد ذهنتو بنیشونی..بهش بگی خب اینو باور کن اونو باور نکن نه تو فقط ورودی میدی خیلی ساده ک لذت ببری اون افکار خودشون در ناخوداگاهت میشینند و تغییر میکنه احساس و باورت و نتایجت.
3.خدایا شکرت فایل های گفتگو با استاد چقدررررر بهمکمک کرد چقدر عالی بود الانم دوباره میخام حالمو بهتر کنم تا ب هرگجای سایت هدایت شدم همونو ادامه بدم.
4.خدایا شکرت باشگاهمو رفتم
5.خدایا شکرت امسال استخدام باشگاه شدم
6.خدایا شکرت با دوستم قرار شد سایت ورزشی بزنیم
7.خدایا شکرت که عاشق منی و دارم روی باورهلی ثروتسازم کار میکنم
8.خداجونم ممنونم ک همواره یادم دادی تکرار تکرار تکرار رمز موفقیته تکرااار تکراار 300 بار 600 بار 1 میلیون بار
9.خداجونم مرسی داری تک تک هدایتم میکنیبلد شدم چجوری ذهنمو اروم کنم چجوری کنترل کنم
10وای خدایا شکرت کارهای دانشگاه حل شد خانم براتی نژاد خانم هویدا استاد صدری اقای توکلی حبیبی پله پله پله هدایت شدم ازت ممنونم
11.فایل توحید عملی11 را 60 بار گوش دادم و جالب بود هفته گذشته هم مثل اون عمل کردم جلل الخالق انگار زودتر بهم الهام شده بود و تو دانشگاه فقط میگفتم خدایاااا عاشقتم خدایا تو مثل اقیانوسه اگاهیت ما مثل قطره توی این اقیانوس من ایچی نمیدونم نمیدونم نمیدونم کمکمنکن.⭐🪐
12.خدایا شکرت که عاشقتم الانم ساعت 11.11 هست ث9 فروردین دیروزم تولدم بود و کفش خشکل دلخاهمو واسه خودم خریدم ایوووول تو بی نظیری
کفش اسپرت ورزشی️
13.خداجونم ممنونم که دیروز بارون قشنگی اومد روز تولدم
سلام و درود:
عاشقتونم عاشقتم خدا که بعد ورزش یه جدیتیشن زدم و تو بهم الهام کردی بیام این بخش سایت و کامنت های خودمو بخونم.
امروز جمعه 17 فروردین هست سال 1403
خدایا ممنونم که یادم دادی کهه تسلیم باشم یه فایلی گوش دادم میگقت تو باید ذهنتو خالی کنی که خدا بیاد کمکت نه اینکه با این ذهنت بری تو دل کارر چون نتایجت میشه مثل پدرت میشه مثل مادرت خب یاد گرفتم تسلیم باشم
امروز ب خدا نوشتم نامه مو ب همسرم ب خودم.
گفتم خدایا تو میدونی من هیچینمیدونم
من با این ذهنم نه تونستم درامد دلخواهم رو جذب کنم نه همسر دلخواهمو نه خونه نهماشین نه عشق و نه اعتماد بنفس و عزت نفس تو بهمکمک کن
من واقعا کم اوردم give up
واقعا نمیدونم چکار کنم
ذهن من اینه کمک من کن
تو علمت اگاهیت مثل اقیانوسه و اگاهی و عمل من مثل یه قطره همنیست کل دنیا این همه کشف کردند این همه نعمت دارند این همه فرمول و علم و کشفیات و…هزار و هزار ولی بازم در برابر قدرت تو و علمت مثل قطره ای در برابر اقیانوسه….
خدایا خواهش میکنم بهم کمک کن من هیچی نمیدونمممم من نمیدونم چجوری چطورر من اگ میدونستم که عالی میشد زندگیم
تو میدونی تو عالمی من اومدم ک فقط لذت ببرم حالمو خوب کنم
اصلا برای این خواستم بیام توی این دنیا و تجربه کنم به قول کامنت خانمشایسته عزیزم ، چون میدونستم ب تو وصلم چون میدونستم تو هستی کمک منمیکنی نمی دونستم توهرلحظه پیشمی باهام حرف میزنی…
خب خدایا شکرت ک دارم یاد میگیرم درک میکنم جهانتو قوانینت رو
قبلا همین هم بلد نبودم اصلا قانون چیه حس خوب چیه خدایا از لطفت ممنونم
امسال وارد رابطه عاطفی خاصی نشدم ولی بازم خواستگار های خوبی داشتم.تونستم پا بزارم رو ترسم و با خواستگارم یوسف بریم بیرون.و تونستم تیپ دلخواهمو بپوشم و لذت ببرمخدایا ممنونم ازت..شلوار دمپا کاپشن خشگل مدل موهام عالی بود
خداجونم ممنونم امروز ورزش کردم و حالم از بد به خوب تبدیل شد بعدش گفتی مدیتیشن کن بعدش گفتی حالا بیا توی این سایت بعدش گفتی حالا بنویس حالا نمی دونم چی بهم بگی فقط عاشقتم پله پله هدایتم میکنی چجوریشو نمیدونم
خداجونم ممنونم این چند روز موندم خونه و کلی رو خودم کار کردم اگاهی بدست اوردم لذت می برم عاشقتم
خدایا تو چقدر عاشق من بودی ک این اگاهی هارا بهم دادی این حسای خوبو بهم دادی
امسال کار خوبی ک کردم فایل گفتگو با دوستان رو همشو طی چند روز گوش دادم و فایل رزا خیلی بهمکمک کرد و فایل سپیده و فایل با اقای عرشیانفر عاشقتم خدا
چند بارگوش داده بودم ولی متوجه نمیشدم قانونو
استاد گفت وقتی حالت بده شیطان باهات حرف میزنه و هرررلحظه باید حواست ب حست باشه هروقت حالت خوبه داره خدا باهات حرف میزنه و تو فقط باید اقدام کنی ..حالتو خوب کن بعد بهت میگه
مثال اون حرف بهت حس عشق میده حس امیدواری میده و تو ک بلدی اون حرف خداست حالا فقط باید اقدام کنی
و نکته.اون پله پله بهت الهاممیکنه از کارهای کوچیک شاید غیر منطقی ولی ساااااده شاید یک قدمی تو باشه شاید یه کامنت باشه یه تلفن باشه اینه خاصیت خدا
مگه میشه عاش چنین خدایی نبود:
1.اولش بزار ذهنت خاموش بشه حالا چ با ورزش ضربان 120 چه با نوشتن و خالی کردن ذهن و ترمز ها..چه با تسلیم شدن
2.خب حالا ببین باهات حرف میزنه صدای ذهنت گفتگوی تو در ذهنت کمتر شده(فرمون رو ول کردی دادی به خدا ماشینو از پشت فرمون اومدی عقب)
خب حالا اون تورو به همه چی میرسونه با تسلیم
3.حالا اون ایده ببین همیشه میگه یک اقدامی بکن همیشههههههههعع میگه حالا ببین اون ایده بهت چه حس و حالی میده ؟
استرس؟ اضطراب؟ ترس؟ گیجی؟ خستگی؟ لذت؟ ارامش؟حال خوب؟ اون ایده بهت چی حسی میده
مثال:امروز صبح ک پاشدم حس گناه بدی داشتم حس شرمندگی ترس،
خب پاشدم فایل تسلیم شدن گوش دادم ( طبق تصمیم ذهنم نوشتم.سپاسگزاری کردم دیدمنه حالم بده هنوز ذهنم نجواتوره یا کمی خوب میشه گفتم چکار کنمم؟)
دویدم رفتم رو تردمیل و برو ورزش شدید ضربان بالا120…
خب حالا اومدم پایین خواستم برقصم ایده حس خوب کن امد گفت بشین مدیتیشن ک حالا ک ذهنت امادس بشین سکوت کن و نفس بکش…
همونجا سریع نشستم موزیک دلخاهمو پلی کردم و روتخت مدیتیشن کردم و نور سفیدیی تجسم کردم ک اومده تو ذهنم
حالا بهم اول ذهنم گفت برو فلان کتاب صوتیو پلی کن دیدم نه حس استرس بهم میده مطمعنم نمیکنه بازم صبر کردم ادامه دادم بهم گفت حالا زهرا برو سایت استاد و کامنتهای نتایجتو بخونحس خوبی گرفتم سبک شدم حالا اینجام
وقتی خوندم نتایجمو حس خوبی گرفتم حس لیاقت حس تونستن حس قدرت
خب حالا گفت بنویس نتایج امروز و امسالتو و رد پا بزار و من هماین کارو کردم حالا میگه برو گوش کن بییه فایل های مصاحبه رو برو ک رفتیم بااای
خدایا ممنونتم
خدایا از تو ممنونم ک هستی و عاشق منی..
خداجونم تو مال منی تو عاشق منی
به نام خدا
اتفاقات خوب امسالم:
1.خدایا شکرت که حالم عالیه و اگاه تر شدم قبلا اصلا نمیدونستم باور چیه باورسازی چیه درکش نمیکردم توهممیزدم که دارم روی خودم کار میکنم اما شخصیتم اصلا اصلا تغییر نمیکرد خدایا شکرت ک الان اگاه تر شدم و خودمو دارم ارتقا میدم
2.قبلا اصلا خود واقعیم نبودم در مجالس مهمونی ها و جمع فامیل میخاستم ظاهرم ی چیز عالی تر باشه…
خودمو قبول نداشتم برای خودم ارزش قاعل نبودم.میخواستم برای خودم بهترین را اراعه کنم..
ولی الان با ظاهر خودم میرم توی محالس خود خود واقعیم هستم خودمو قبول دارم مصنوعی رفتار نمیکنم همه عاشقممیشن وبهم احترام خاص میگذارند
3.رقصم قشنگتر شده
4.تعداد خواستگار هام بیشتر و بیشتر شده
5.درسم تموم شد و دارم کارهای دلخاهمو میکنم
6.تونستم مدتی ب جایی برم ک دوست داشتم زندگی کنم
سلام و دروووود خدایا شکرت بابت آنروز سلام استاد عزیزتر از جانم سلام خانم شایسته مهربان و عزیزم
نمیدونید چی شده امروز
من دختر ناز و نازک نارنجی بابام تصمیم گرفتم آنروز فقط روی دلم رفتار کنم ن جامعه توحیدو رعایت کنم نترسم از حرف مردم ب جلی اینکه بزم سر کاری و جامعه و خانواده تعیین کردند رفتم سر کاری که دوست داشتم و عاشقش بودم ️
پیج جدید زدم با دوست عزیزم
محصولات آرایشی وارد میکنیم و تبلیغ میکنیم و. فروش میرسونیم امروز هم بهمون ایده رسی پاشم برم هم فروشگاه های آرایشی و بخام محصولاتشون رو بفروشم و باهاشون کار کنم هم اینکه باشگاه ی سری بزنم و ورزشمم شروع کنم بعد ی عمر منطقی فکر کردن این کار شاه بود زدن تو دل ترس ها بعد گوش کردن فایل 16 نتایج دوستان صحبت استاد و آقای عطارروشن گرامی و عزیز
خدایا شکرت همه چیو داری میبینی
1.مامانم کم کم داره راضی میشه
2.کسی حواسش بهم نیست
3.امروز ی شخص معروف اینستا استوری رو براش فرستادم و دید و لایک کرد
4.یه تراکت از دندانپزشکی دلخواهم دیدم از بس بهش فکر کردم
5.پیتزا مورد علاقم مجانی بهم رسید
6.خدایا شکرتتت اسنپ فود کلی دوباره بهم تخفیف داد واو️
7.خرید کش موهای مورد علاقم
8.رفتن تو دل ترسهام و حرف زدن با فروشنده ها
فقط و. فقط با این جمله از استاد در فایل آقای عطار روشن عزیز ک شنیدم میگفتند
وقتی تو تغیییر میکنی خدا درهاشو ب روت باز میکنه وقتی تو حرکت میکنی ایده میدی عمل میکنی نتیجه میگیری خدا درهاشو بیشتر ب روت باز میکنه خدا فقط خدای ی سری آدمای خاص نیست عاشقتونم️️
شب بخیر استاد خدای عزیزم خاتم شایسته گرامی و دوستان محترمم️
سلام مجدد️من دوباره اومدم با کلی نتیجه
خب خدایا شکرت بازم بخاطر برگشت مجدد ب مسیر مورد علاقم
1.خداجونم ازت ممنونم امسال تونستم مدرک تحصیلیمو بگیرم و با کلی فراز و نشیب ولی بازهم تونستم
2.خدایا شکرت بازهم دارم وصل میشم بهت امروز 30 دی ماه را پشت سر گذاشتم و الان 1 بهمن ساعت 1 و 1 دقیقه شب هست️که دارم کامنت مینویسم
3.خدایا شکرت از پس امتحانای سختم بر اومدم و تموم شد
4.خدایا شکرت بت یبوست باارزش کاری را شروع کردیم از شهری دیگه ک خیلی باهم هم فرکانس هستیم و ایشون هم کاملا مثل من طرز تفکرش هست
5.خدایا شکرت که حالم عالیه و تورو دوستت دارم و دوباره دارم بهت نزدیک تر میشم
6.خدایا شکرت کلی بچه های مدار بالای دانشگاه رو باهاشون آشنا شدم و خودشون میان و باهام حرف میزنند و از حرف زدن باهام لذت میبرند
7.خدایا شکرت تونستم برای مدت طولانی مهاجرت کنم ب شهری ک دوست داشتم و اونجا زندگی کنم با دوستایی ک عاشقشان بودم و دوستشون داشتم چه آدم های خوبی باهاشون آشنا شدم و کلی خندیدیم و لذت بردیم..شکر گزاری کردم واقعا بریده بودم از وضع الان و در لحظه واقعا بهت وصل بودم و لذت میبردم
8.خدایا شکرت بخاطر وقتایی که بهت وصل بودم و همه عاشقم شدند
9.خدایا ممنونم ک دارم پیج جدید کاری میزنم و آموزش جدید میبینم از آقای فرجی عزیز
10.خدایا شکرت در رابطه ای بودم ک وابستگی ایجاد شده بود اون هم گذاشتم کنار و همه چی تموم شد چون قول داده بودم که همه چیز رو فدا کنم.الانم ساعت 1:11 دقیقه 1 بهمن هست یعنی 1/11️ وای خدایا شکرت چه نشونه اعداد خوبی عاشقتم
11.خدایا شکرت بخاطر نمرات خوبی ک در امتحان آب و پساب گرفتم نخونده بودم ولی از 5 نمده 3 شدم آخرشم 19 و 25 پایانترم چقدر خوب بود خدایا شکرت️
12.خداجونم شکرت که دارم راه درست رو پیش میرم و عاشق تو شدم ازت ممنونم
13. خدایا ممنونم ازت ک فهمیدم تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم باشه همه چیز حل خاهد شد از تو و کمک هایت نهایت قدر دانی را دارم ممنووووونممم
14.خدایا شکرت بابت دوستان جدیدم در خوابگاه ازشون کلی آشپزی جدید یاد گرفتم نظم و مردم داری و ارتباطات درست
15.خدایا ممنونم از تو بخاطر حال خوبم، خدایا شکرت بخاطر عطاری ک بهم پیشنهاد کتر داد معروف ترین عطاری شهر بود و چندین بار بخاطر اخلاق خوبم و مورد اعتماد بودنم بهم پیشنهاد کار داد
16.خاستگار هایی که برام میومدند و حسابی عاشقم شده بودند جهانگرد. بودند کشتی داشتند و هرجای دنیا ک دوست داشته باشم میتوانستند سفر کنند و ورزشکار و با اخلاق بودند و حسابی عاشق من شده بودند.
17.خدایا ممنونم کا امتحاناتم را ب خوبی پشت سر گذاشتم و امشب گریم گرقته بود ک نمیتونم بزم سمت ورزش و مجبورم برم سمت کاری ک دوستش ندارم و مادرم هم قبول کردند و گفتند برو سمت علاقت
18.خدایا شکرت بخاطر دیدن فایل آقا رضای عزیز آقای عطار روشن و آقای هادی عزیز چقدر برایم الهام بخش بود ب همراه توضیحات استاد عزیزم خدایا شکرت ک همراهیممیکنی
19.خدایا شکرت امشب عزمم را جزمکردم برم باشگاه و سمت علاقم و بهترین اتفاقات را قراره برام رقم بزنی ازت ممنونم1و 19 دقیقه بامداد شماره 19 نتایجم هم نوشتم اوه از این نشونه ها
خدایا شکرت ️️
1.یادمه امسال یعنی سال 401:که طی شد رفتم سر کار رفتم توی بهترین خیابان اصفهان سرکار و سر بهترین کار رفتم و چقدر حالم خوب بود چقدر لذت می بردم چقدر سپاسگزار داشته هام بودم️ چقدر با خدا هماهنگ شده بودم که همه همکارانم آرزومانیان بود با من فقط دو کلمه حرف بزنند
2.با بهترین همکاران و ثروتمندترین همکارانم آشنا شدم چقدر حالم باهاشون خوب بود
3.یادمه که بالاترین درآمد را سال 401 کسب کردم و تاره از اون افرادی که اونجا بودند درآمد من بالاتر و بهتر شده بود و به حدی که به دوستم که گفتم درآمدم را تعجب کرد ک کلی تحسین کرد و گفت آفرین بهتتتتت
4.خدایا شکرت که انسانی شدم که شدیدا ارتباطات گسترده تر شد و تونستم بهتر و بهتر با افراد ارتباط برقرار کنم و تلفنی صحبت کردم عالی شد
5.هر کسی از دوستانم باهام تلفنی صحبت میگردند میگفتند آفرین بهت چقدر و چقدر مسلط هستی به تلفنی صحبت کردن خدایا شکرت الان هم میرم سر کاری که با مردم سر و کار داشته باشم…
6.خدایا شکرت که تونستم با یه بی عالی آشنا بشم و بهترین بی آی بود ک تا به حال دیده بودم چون شدیدا شکر گزاری شده بودم و خدارا کنار خودم حس میکردم.
7.با بی هایی ک میترسیدم صحبت میکردم و باهاشون عالی حرف میزدم..ملاقات رو در رو جزو ترس هام بود ولی انجام دادم.
8.رانندگی کردن توی اصفهان را یاد گرفتم که درجه 1 و عالی بود برام خدایا شکرت
9.عروسی مولود ترکوندم عالی بودم عروسی دوستم ترکوندم و حسابی عالی ترین بودم خدایا شکرت
10.خدایا شکرت که این قدر حالم عالی بود و حس و حال خوبی داشتم…abo_
11.خدایا ازت ممنونم که اینقدر هوامو داشتی و حس خوبی بهت داشتم
12.خدایا شکرت که خیلی چت من و خدا را کار کردم و حالم در جه 1 شد و بی های عالی را جذب میکردم که ب شدت خوب بودند و منو دوستم داشتند.توی یونی
13.خدایا شکرت که حجامت کردم و پوست خیلی زیبایی برام ایجاد شد…تو هدایتم کردی
14.خدایا شکرت که امتحاناتم را خیلییی کم خوندم ولی عاااااللی پاس شدم در حد شاگرد اول کلاس نمره می آوردم با اینکه خیلی کم میخوندم..
15.خدای خوبم مرسی که حالم اینقدر خوب بود که کلاس زومبا با خاله اینا گذاشتم و 700 تومن
درآمدم شد خدایا ازت سپاسگزارم️
16.خدایا شکرت که m.s.nعالی بود و بهم پیشنهاد خواستگاری و مهاجرت داد
17.خدایا شکرت که بسته عزت نفس را خریدم.
18.دوستان جنوبی ام آمدند
سلام و دروود 💜
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی
میخوام بنویسم از اتفاقات سال ۱۴۰۰ تا الان:
امروز ۲۲ دی ۱۴۰۰
چهارشنبه
ساعت۱۰:۱۳ دقیقه صبح هست و فردا امتحان شیمی عمومی دارم.
اولین اتفاق خوبی که اوایل سال ۱۴۰۰ تجربه کردم این بود که رابطه ام با کسی که همیشه باهم بد بودیم و نسبت به هم در صلح نبودیم کاری کردم که حالم عالی بشه ، یعنی اینقدر توی ذهنم به طرف مقابل عشق ورزیدم که حد نداشت. اینقدر حالم خوب شده بود که حد نداشت.و وقتی اون شخص(N) را دیدم از بس حس خوبی بهش داشتم یهو اونم رفتارش بامن عوض شد اینقدر بهم عشق ورزید حتی با حرف زدنش حتی با نگاه کردنش که اصلا ربطی ب ادم گذشته نداشت.
2)انسانهای بهتری رو جذب کردم خیلی خیلی مهربون و خوش قلب از شهر های دیگه باهم همفرکانس شده بودیم و ب واسطه دوست مشترکی ک داشتیم باهم اشنا شدیم.(آوا_حدیث مهربونم)که هروقت باهاشون صحبت میکنم در قلبم به طور کامل باز میشه و حس خوبی ازشون میگیرم.
3) همیشه دوست داشتم محصول عزت نفس رو بخرم و خیلی حس خوبی بهش داشتم اشتیاقی در من بوجود میاورد که به خاطرش هر تلاشی میکردم ولی چون چسبیده بودم بهش و از لحظه لحظه زندگیم لذت نمیبزدم رهاش کردم تا اینکه وقتی دیگه تصمیم گرفتم شکرگزاری کنم یه تلویزیونی برای جهیزیم خریدیم که چون اون شرکت اون تلویزیون رو دیر بهمون تحویل دادن به خاطر خسارت دیر کرد حدود ۲_۳ میلییون خسارت بهمون دادن و ما این قانون رو نمیدونستیم و خود اون شرکت بهمون گفتن ک ما باید بهتون خسارت بدیم و میتونم باهاش محصول عزت نفس رو یخرم البته هنوز ب دستم نرسیده ولی خیلی خوشحالم از درون که با راه های خیلی ساده و باورنکردنی برام جور میشه🌹
4)با ادم هایی اشنا شدم که به شدت به من علاقه قلبی داشتند و خواستگارهایی بودند که حالشون باهام خوب بود. و عزت نفس و اعتماد بنفس خاصی درونشون بود که به شدت منو خوشحال میکرد .ادم هایی که دنبال لذت بردن از زندگی بودند نه سختی کشیدن و کار بیهوده.
5)خواستگار هایی جذب کردم که به شدت وضعیت مالیی خوبی داشتند و این بزای من جای شکر داشت.و ممنون خدا هستم ک اینطور عشقش را ب من ثابت میکنه.
6)وقت هایی که بی حوصله بودم و از مدار خارج بودم خدا اون پسر بچه زیبا (پوریا) رو میاورد پیشم که ازش زندگی کردن رو یاد بگیرم خندیدن و زندگی توی لحظه و رها کردن غصه ها رو یاد بگیرم و فقط شاد باشم و پشتش کلی اتفاقات خوبی میفتاد.
7)لباسی که دوست داشتم خریدم یه سفر رفتیم به ش رض و هر اچه که دوست داشتم از شامپو گیاهی مورد علاقه ام از کلاه بافتی خشگل از شلوار های بسیار نرم و مخمل خشگل و اسپرت ذرت و ایسپک وای ک چقدر خوش گذشت وقتی هم تومدیم خونه پوریا اومده بود پیشم و کلی بازی کردیم باهم و دوباره حسم بهتر شد خدایا سپاسگزارم💜
8)تصمیم گرفتم ۳ ماه فقط روی باور توحیدی کار کنم یعنی قدرت فقط خداست و در نهایت اینقدر حالم خوب شد که حد نداشت و اتفاقات عجیبی برام افتاد:مثلا پول دانشگاهم رو برادرم ب که 16سالشه بهم هدیه داد که ازش ممنونم.
مثلا وقتی حالم خوب بود یه پسر جذاب اصفهانی وارد زندگیم شد ک متولد ۷۰ بود و پزشک بود و داشت برای تخصص میخوند و از لحاظ اعتماد بنفس و مهربونی واقعا عالی بود همینطور از لحاظ مالی وضعیت خوبی داشت
و وقتی دید حسابی حسم خوبه و باخودم در صلحم بهم درخواست ازدواج داد و وقتی دید قبول نمیکنم بهم درخواست داد فقط ی مدت باهم باشیم چون باهام حالش خوب بود از بس ب قدرت خدا ایمانم زیاد شده بود دیگه کسی رو بهش قدرت نیمدادم و این باعث شده بود دوستم داشته باشن همه و بخوان مدام باهام باشن. که من هم چون همیشه دوست داشتم اول درسم تموم بشه بعد ازدواج کنم درخواستش رو قبول نکردم و ایمان دارم اون شخصی که واقعا دوستش دارم و وجود بهم ارامش بیشتری میده خود بخود وارد زندگیم میشه.
9)مثلا اینکه چون رانندگ بلد شده بودم با مادرم میرفتیم بیرون و خرید و فروشگاه های بزرگ و تازه تاسیس و کلی خرید میکردیم و من چقدر لذت میبردم .خرید.لذت
رانندگی.ماشین.موزیک.باور قدرت فقط خداست….خیلی خو بود💜
۱۰)تازه شروع کرده بودم ب نماز خوندن و ارتباطم شدیدا قوی شده بود با خدا و این برام حیلی ارزشمند بود .
۱۱)یاد گرفته بودم سپاسگزاری کنم بعداز یه تضاد بزرگ یاد گرفتم کتاب معجزه رو چجور استفاده کنم و چقدر از اون روز ک شرکع کردم به سپاسگزاری کردن حسم خوب میشد ارامش میگرفتم استاد های دانشگاه حتی حالشون باهام خوب میشد و انرژی میگرفتن و وقتی درسی رو جواب میدادم با این که کلاس ها انلاین بود ولی انرژی من رو حس میکردند و حسابی باهام حالشون خوب میشد و سرکار خانم خادمی استاد عزیزمکه هرلحظه اسم منو صدا میزدن و انگار یجورایی حس میکردیم ک هردو تو فرکانس متفاوتی هستیم و شکرگزاریم و کامل اسن رو از هم احساس میکردیم
۱۱)اینکه یه شب اینقدر خوب شکر گزاری کردم و سپاسگزاری کردم که گفتم خدایا میخوام اینقدر از وزنم کم بشه برسم این وزن و شدددد شب اینو گفتم و داشتم توی کتاب خانم راندابرن این خواسته ام رو مینوشتم که صبح که پاشدم دیدم وایی من چقدر لاغر و خشگل شدم هم ظاهری هم درونی چقدر جذاب و زیبا شده بودم فقط با یه شب سپاسگزاری عمیق و درخاست از خداوند.
۱۲)یه شب با اینکه حالم بد بود ، و کلی اشتباه کرده بودم وقتی سپاسگزاری میکردم ارتباط ام با خانوادم و برادرم بهتر میشد . وقتی سپاسگزاری میکردم ، کلا فرکانسم عوض میشد.
13)