الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به به استادددددد سلااااااام
این فایل عالی بود و بعد از اینکه گفتید تجربه خودمونو تو زندگی بنویسیم دوس داشتم این کامنتو بذارم
من حدود یه هفته پیش به یه تضادی برخوردم ک خیلی حالمو بد کرد همون گریه های هق هق کنان ک نفسم ب سختی میومد و واقعا نمیتونستم جلوشو بگیرم
اجازه دادم ک اشکم بیاد ولی فقط میگفتم خدایا تو منو کمک کن تو دستمو بگیر تو منو به جواب سوالم برسون یکم آرومتر شدم تا اینکه تو سایت یه متنی خوندم ک سریع زنگ زدم به خاهرم و طوری شد ک ما راهیه شمال شدیم و اونجا خاهرم و همسرش جواب سوال منو دادن و من هی ب خودم میگفتم ببین این خدا تورو از قزوین برد شمال ک فقط جواب سوالتو بدهااااا
و بلافاصله من ی فایلی تو نوت گوشیم نوشتم به اسم باورهای توحیدی و هر چیزی ک حال منو بهتر میکرد توش مینوشتم و هی با خودم تکرار میکردم تا اینکه شما تو یه فایل گفتید تو دل همین تضادا اگه تونستی ذهنتو کنترل کنی سرند میشی اصلا انقدر خوشحال شدم ک حتی بخاطر اون تضادم خداروشکر کردم و از اون تضادم ی اهرم ساختم برای حرکت کردن برای اینکه من ذهنمو مشغول کنم
ن ذهنم منو مشغول آشغال و فکرای منفی بکنه و هربار ک اون تضاد میاد تو ذهنم میگم ببین تو داری کاریو میکنی که همه نمیکنن و شک نکن نتیجه ای میگیری که از همه متفاوته و آروم باش ک تو با رشدت از تضادات بزرگتر میشی و اونا هی برات کوچیکترو کوچیکتر میشن تا جاییکه ی جا ب خودت میای میبینی ای بابا این همون تضاده بود ک من درگیرش بودم الآن اصلا ندارمش
خلاصه که هنوز ب اون نقطه نرسیدم ولی شک ندارم ک میرسم
یه خاسته ای ک جدیدا خیلی با خودم تکرارش میکنم اینه که خدایا من نعمت میخام ثروت میخام ولی میخام همه اینارو باتو تجربه کنم اون حسی ک تو من میدیو هیچکس نمیتونه بمن بده پس همیشه بامن باش
و میگم شک نکن ک خدا ایمان تو رو ضایع نمیکنه
لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
یقیناً در اموال و جان هایتان امتحان خواهید شد، و مسلماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده و [نیز] از کسانی که شرک آوردند، سخنان رنج آور بسیاری خواهید شنید، و اگر [در برابر آزار اینان] شکیبایی ورزید و تقوا پیشه سازید این [ایستادگى] حاکى از عزم استوار [شما] در کارهاست…
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی و تشکر از خواهر گرامی خانم شایسته
من و همسرم مدتهاست انصافا با تعهد بیشتر داریم روی خودمون کار مکنیم و همزمان روی دوره های 12 قدم و احساس لیاقت و ترکیب جادوییشون با فایلهای توحیدی استاد کار میکنیم…
و توی این سه سال اتفاقات زیادی برامون افتاد… از تولد دو فرزندمون گرفته تا خرید خونه و رسمی شدن بنده و روابط عالی من و عشقم گرفته تا بهبود روابط با فرزند اولم و رشد شخصیتی خودم…
اخیرا با وجود کار کردن روی خودمون و با اینکه دارم متعهد تر عمل میکنم متوجه شدم ظاهر مسائلی که داره واسمون اتفاق میفته با رویکردمون و تلاش برای بهبودمون در تضاده! یعنی مثلا برای اولین بار بعد از مدتها دچار کسری مالی شدید شدم طوری که آخر ماه موجودیم صفر شد و اتفاقات عجیب دیگه…با اینکه حال و احساسم از همیشه زندگیم بهتر بوده!
و دلیلش برام خیلی جالب بود و در آیاتی که ابتدائا عرض کردم خداوند روشن کرده داستانو… مثلا داستان تحول زندگی استاد و سفرشون به آمریکا هم با همچین داستانهایی شروع میشه که سرورشونو تو ایران غیر فعال میکنن و حسابشونو میبندن و هزار تا داستان دیگه که استاد با کنترل ذهن به عالی ترین وجه از این امتحان الهی کنترل ذهن سربلند بیرون میان..
اما الهامات قلبیم بهم میگه حسین اتفاقات بزرگی در راهه!! الهامات بهم میگه به فضل خدا قراره مدارمون جابجا شه!! و دلمون آرومه که قراره یه لول بالاتر بریم… و من از خدای خودم سوال کردم که چرا ما که داریم روی خودمون کار میکنیم الان شرایطمون اینطوری شده؟ و پاسخ این بوده که خدا به دلم الهام کرد که توی هر مدار یک روند تکامل طبیعی هست که وقتی وارد اون مدار میشیم شرایط به موازات کار کردن روی خودمون مدام بهتر میشه… و الهام دیگری که خدا به قلبم کرد این بود که این جهش مداری که ان شاالله خبرشو تو سایت بزارم خدا بهم میگه در حوزه مالیه چون امتحاناتی که برام اتفاق میفته تو حوزه مالیه!
اما در مورد فاصله بین مدارها این موضوع کمی پیچیده تره!! و در جابجایی بین مدارها امتحانات و ابتلائاتی وجود داره که به شرط شکرگذاری و کنترل ذهن انسان به مدار بالاتر میره و تثبیت میشه!! و مدار جدید یعنی انسان جدید!! یعنی دیگه آدم مدار قبل نیستی و یجور زایش اتفاق میفته…
اینو از کجا میگم؟ در آیات مختلف بهش اشاره شده…پیامبرانی که روی خودشون کار کردن و وقتی قرار بوده به یه مدار بالاتر برن خداوند صداقتشونو برای خودشون به معرض امتحان گذاشته تا شایستگیشونو برای رفتن به مدار بالاتر اثبات کنن…
مثل داستان قربانی کردن کودک توسط حضرت ابراهیم…یا بحث گلستان شدن آتش برای ایشان و هزار تا داستان دیگه…
یاد دایی بزرگم افتادم…یادمه برام تعریف کرده بود که وقتی که حسابی بدهی بالا آورده بود و حتی مجبور شده بود خونه شو بفروشه برای بدهی، از خودش پرسیده بود که فلانی تو خطایی کردی؟ جایی پاتو کج گذاشتی؟ و پاسخ منفی بود… و بعد به خودش گفته بود پس این اتفاقات در جهت رشد و تکامل توست و درش خیر هست که بعد این اتفاقات منتهی شد به اجاره مغازه در بهترین لوکیشن و خرید خانه پنج طبقه و خیلی اتفاقات مثبت دیگه…
دیشب وقتی خسته و کوفته از میهمانی به خانه برگشتیم متوجه شدم یخچال خراب شده… و به لطف خدا ذهنمو کنترل کردم و با تسلیم از خداوند کمک خواستم که این مسئله حل بشه و مشکل اینجا بود که شب بود و خود شرکت تولید کننده هم پاسخگو نبود و خدا به قلبم الهام کرد که یه اپلیکیشن نصب کنم و آنلاین درخواست تعمیر بدم که خدا یکی از بندگان صالحشو فرستاد دیشب طرف اومد با تعهد کارشو انجام داد و با مبلغ خیلی پایین یخچالو درست کرد و حتی برای پرداخت دستمزد بهم گفت امروز صبح چک کنید اگه یخچال درست بود و سرماش مناسب بود این شماره کارت من واریز کنید!!
یعنی دیشت الطیبات للطیبین رو قشنگ دیدم که خدا بندگان خوبشو برای حل مسائل ما میفرسته وقتی ما خودمون خوب باشیم و از درون احساس ارزشمندی کنیم…
و جالبه که تو شرایط دیشب که کنترل ذهن داشت برام کمی سخت میشد لحظه به لحظه خدا رو شکر کردم و توجهم رو بردم روی داشته هام و مدام به خودم میگفتم خدا وعده داده و منی که دارم روی خودم کار میکنم تمام این اتفاقات در جهت مصلحت منه…و بعد آرامشی تو قلبم اومد که انگار خدا بهم تبریک گفت که تو از این امتحانات داری سربلند بیرون میای ادامه بده…
یادمه برای اولین بار در زندگیم وقتی هفته قبل رفتم برای خونه یه خامه بخرم جوری حسابم خالی شده بود که فروشنده گفت موجودی ندارین!!! اگه حسین سالهای قبل بودم از شدت ناراحتی به زمین و زمان فحش میدادم و از درون به هم میریختم…
اما حسین هفته قبل خیلی آرام بود و بدون هیچ واکنش احساسی خاصی با این موضوع برخورد کرد… چون با یکی از بزرگترین ترس های گذشتش روبرو شد و دید هیچ اتفاقی نمیفته!! اینکه دیگران بدونن تو حسابت هیچ پولی نیست به تو هیچ آسیبی نمیزنه!! و تو پول تو حسابت نیستی که اگه نبود بی ارزش بشی…
خدا میدونه که دوره احساس لیاقت چه قدر نگاهمونو درست کرد به شایستگی درون خودمون و انسان های دیگه و اینکه تلاش برای موفقیت برامون جنبه فان داشته باشه و موجودیتمونو بهش گره نزنیم…
یکی از بزرگترین دستاوردهای من به فضل خدا این بود که خداوند امسال به صورت هدایتی منو به شغل مورد علاقه ام هدایت کرد در حالی که توی چهل سال گذشته زندگیم حتی در موردش ذره ای فکر نکرده بودم و هیچ دیتایی ازش نداشتم…همون شغلی که استاد فرمودن اگه تو جزیره ای تنها باشید و کسی نباشه دوست دارید انجامش بدید… و جالبه که منی که تو کامنتهای قبلیم گفته بودم که نسبت به کسب درآمد از توانایی هام به شدت باورهای محدودکننده دارم و باور ندارم از توانایی هام بتونم پول دربیارم چون در شغل مناسب و متناسب با علاقه مندیم نبود.. الان با هدایت خدا و یافتن علاقه مندیم کل اون باورها از بین رفت!!
یعنی گاهی انسان باور نداره بتونه پول بسازه چون داره روی کویرش کار میکنه و اصلا جای اشتباهیه و شغلی که داره چون جذبش نمیکنه باور نداره بتونه ازش پول بسازه و محصولی تولید کنه که برای دیگران هم جذاب باشه… و برای من طراحی صنعتی با نرم افزار کتیا اون شغل مورد علاقه بود و دارم روش کار میکنم و مدتهاست بدون کم شدن انگیزه و کاملا تکاملی آموزش میبینم… اینم از اون نکته ها بود… درحالی که در تمام شغل های قبلی آموزش ها رو با عجله و کم حوصله گی میدیم و البته که توشون توانمند میشدم اما اون علاقه نبود…
ان شاالله به زودی در این سایت توحیدی از نتایج خیلی بزرگتر صحبت خواهم کرد. فقط خواستم بگم همونطور که استاد فرمودن نگاه ما به اتفاقات تعیین کننده نتایجیه که از اون اتفاقات بدست میاریم و تمام اتفاقات کمکی هست به رشد ما و مسائلی که در زندگی پیش میاد برای رشد ماست نه تنبیه ما…
سلام خدمت آقای عباسمنش و دوستان همسفرم
من یک تجربه دارم درباره عمل به آموزشی های استاد
من قبلنا شخصی بودم که اگر کسی از من انتقاد بیجایی میکرد سریع عصبانی میشدم و واکنش نشان میدادم و با طرف دعوای لفظی کوچیکی میکردم
اما الان وارد فرکانسی شدم که اگر کسی به هر دلیلی ازمن انتقاد بیجایی بکند من اصلا توجه نمیکنم و با عمل به همه ثابت میکنم که حرفای اون شخص درباره من درست نبود
من در شغلم همیشه اولین نفری هستم که شروع بکار میکنم و یک روز ریئسم در جمع همه کارمندان گفت فرح همیشه نفر اوله که کارشو شروع میکنه
در این میان یکی از همکارانم برگشت و گفت
آره اول نفر شروع میکنه اما زودتر از همه هم دست از کار میکشه
رئیسم برگشت و گفت نه اینطور نیست
و واقعا حرف های اون همکارم درباره من درست نبود
من وقتی حرف این همکارمو شنیدم هیچی نگفتم حتی نگاش هم نکردم و سریع رفتم که کارمو شروع کنم
اینکه چطور تونستم خودمو کنترل کنم و جوابشو ندم به خاطر همین آموزش های استاد بود
من قبلا در این کارم کمی کند بودم و کاری که انجام میدادم 5 ساعت طول میکشد اما اون روز من تونستم توی کمتر از سه ساعت کارمو تمام کنم و رئیسم خیلی شگفت زده شد و اون روز گفت میتونی زودتر بری خونه چون کارتو زود تمام کردی و باورتون نمیشه از اون روز به بعد سرعت انجام کارهایم خیلی زیاد شده طوری که در دو ساعت و نیم من کارو تمام میکنم
کاری که قبلا در 5 ساعت یا 6 ساعت تمام میکردم
حرف اون همکارم باعث شد که من در کارم رشد کنم
وقتی اون همکارم از من انتقاد بیجا و دروغینی کرد من اصلا ناراحت نشدم و حتی حرفش باعث شد سرعت انجام کارهایم بصورت خیلی عالی بالا ببرم
میخوام اینو بگم که اگر در هر مسئله ای شکستی خوردین یا کسی خواست با حرفاش شما رو ناراحت کنه شما با عمل به آموزه های استاد به خودتون و دیگران ثابت کنید که میتونید موفق باشید و بهترین باشید
بنام خدا
سلام
وقتی هدایت شدم به این فایل ، اولین چیزی که به ذهنم رسید ،این بودکه چرا این فایل؟
خیلی وقت بود که این فایل را گوش نکرده بودم و یه جورایی مطالبش از یادم رفته بود.
وقتی شروع کردم به گوش دادن تازه حکمت ،اینکه چرا هدایت شدم به این فایل را فهمیدم
اولین درسی که از این هدایت گرفتم این است که :
در برابر هدایت الهی تسلیم باشم و اعتراضی نکنم . فقط تسلیم باشم.
چقدر هدایت خداوند مطابقت داره با آن لحظه از شرایط من که دارم تجربه میکنم.
این روزها دارم سعی میکنم برای هدفی که گذاشتم برای خودم ، قدم به قدم ایده ها را پیش ببرم و انجام بدم .
خدا با هدایت این فایل در این لحطه ، قدم بعدی را به من گفت :
که باید یاد بگیری به تحسین کردن.
باید شروع کنی به تغییر شخصیت خودت که فقط زیبایی، فراوانی، مثبت ها ، موفقیتها، نعمتها را ببینی و تحسین کنی ، واین شخصیت تحسین کردن ، تورا به موفقیت میرساند.
یکی از مواردی که باید روی آن حسابی کار کنم کنترل کانون توجه ام هست .
اینکه چطور بتونم توجه و تمرکزام را بزارم روی تحسین کردن . روی نعمتها، روی نکات مثبت زندگی ام .
با گوش کردن بخش اول این فایل حجت بر من تمام شد که باید شروع کنم به تربیت کردن ذهنم.
باید بتوانم در هرچیزی خوبی ها ، زیبایی ها را ببینم.
باید سعی کنم همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینم.
وقتی که من توجه میکنم به نکات مثبت همسرم فرزندم خانواده ام ، رفتار جهان با من تغییر میکند و باعث میشود تا من سپاسگزارتر باشم .
این توجه مثبت من باعث میشه اتفاقات بهتری را تجربه به کنم.
پیش بسوی اقدامات عملی در جهت رشد شخصیتم.
در پناه الله
به نام خداوند بخشنده و مهربان
استاد عزیزم ، مریم جان شایسته و همه ی دوستانم در این سایت الهی سلام
قبل از هر صحبتی ابتدا بی نهایت ، بی نهایت سپاسگزارم از این دو تا فایل فوق العاده که از نظر من هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت درسهایی که این چند روز گرفتم و به شناختی که از خودم رسیدم اصلا قابل مقایسه با این چند سالی که عضو سایت بودم نسیت !
انگار من اینهمه سال خواب بودم استاد چند روزی هست که خیلی حالم خوبه و من خوشحال ترین آدم روی زمینم خیلی دوستتون دارم خیلی خدا می دونه که الان چه حالی دارم قلبم پر از هیجانه و چشمام پر از اشک و آماده ی جاری شدن ! من ۱۳ صفحه خلاصه ی این دو قسمت رو نوشتم ساعتها گوش دادم استپ کردم و بهشون فکر کردم بارها و بارها این چند روز گوش کردم و گوش کردم و ترمز پیدا کردم پاشنه آشیل پیدا کردم . می خواستم خلاصه رو بیام به عنوان کامنت بنویسم ولی شما گفتید از نتایجتون بگید منم از خودم میگم که یادم بمونه.
استاد جان چند وقتی هست که اصلا اوضاع خوب پیش نمیره البته برای من و برای کسب و کارم از نظر مالی و من که بر خلاف همیشه خیلی آروم بودم به خاطر طعنه و کنایه های دیگران بهم ریختم ! چند وقت پیش یه جمله از یکی از نزدیک ترین آدمهای زندگیم شنیدم که خیلی اشکم رو در آورد گفت تو از مثبت اندیشی نتیجه بگیر من بهت دخیل می بندم ! بر خلاف همیشه فقط سکوت کردم و اشک ریختم ! همون لحظه رفتم دوش گرفتم و از خدا کمک و هدایت خواستم .
همون شب قبل از خواب داشتم می گفتم خدایا کجای کارم اشتباهه ؟ من که چند ماهه دارم خیلی بیشتر از قبل روی خودم کار می کنم من که اینهمه نتیجه ی خوب گرفتم خدامو شناختم از جهل رها شدم خیلی صبور تر شدم ( قبلا اینقدر آدم عصبانی بودم شاید باورتون نشه ولی در زمان عصبانیت خودمو میزدم ) خیلی آروم تر شدم سردردهام خیلی خیلی کم شده منی که هر ماه چند روزش از سردرد گریه میکردم الان ماههاست که دیگه دارو مصرف نمی کنم ! چندین ساله که تلوزیون نگاه نمی کنم در مورد مسائل منفی حرف نمیزنم از کانالها و گروهها لفت دادم که تمرکزم روی خودم باشه .من که بعد از ازدواج ۱۲ سال خونه داری کردم و نرفتم دنبال علائقم اما چند ساله که دانشگاهمو رفتم درسمو خوندم رفتم دوره تربیت مدرس و شدم یه مدرس کشوری که چندین شهر ایران توی مدارس و دانشگاهها و موسسه ها برنامه و کلاس برگزار کردم افرادی که الان با من در ارتباطند از بهترینها هستند کلی دوره مجازی برگزار کردم از صفر تونستم در آمد کسب کنم . چرا هیچکس حتی نزدیکترینها به من کارم رو به رسمیت نمی شناسن و میگن این کارا سیاه کردن دفتره ؟ اون شب خیلی از این حرفها به خدا زدم و همش میگفتم یه راهی نشونم بده کمک کن کسب و کارم رشد کنه . کمک کن دوباره به در آمد برسم . توی همین حال و هوا داشت خوابم میبرد که انگار یه نفر در درونم یه جمله گفت انگار من تهی بودم مغزم مثل یه تالار خالی بود و فقط این جمله بود و خیلی سریع هم رفت !
جمله این بود : آدمی به دنیا نمی آید که به اغنا برسد به دنیا می آید که به ارتقا برسد . تو رختخوابم نشستم و درکش برام سخت بود که یعنی چی ؟ یعنی من نباید به دنبال رشد کسب و کارم باشم یعنی نباید به دنبال کسب در آمد باشم ؟ جمله رو یادداشت کردم و می خواستم بخوابم که یه چیز دیگه گفت ! گفت همون طور که رضا عطار روشن و مرضیه تونستن تو هم می تونی !
و یه ایده به ذهنم رسید که چطور از قانون تو کارم استفاده کنم . خدا می دونه که چقدر هیجان زده بودم و همون ساعت که دو نیم نصف شب بود شروع کردم به نوشتن سرفصلها رو بهم گفت همه رو نوشتم تا می خواستم بخوابم دوباره یه چیزی دیگه می گفت و من دوباره می نوشتم تا ساعت پنج و نیم صبح بیدار بودم و می نوشتم .
از فردای اون روز تمام دوره های سالهای قبل رو که کلی براشون زحمت کشیده بودم و پسرم خیلی حرفه ای برام ادیت کرده بود و دوباره آپدیتشون کرده بودم رو حذف کردم و تصمیم گرفتم همه رو با استفاده از قانون آپدیت کنم .
بعد از چند روز تعلل بلاخره قدم عملی برداشتم و جلسه ی اول رو ضبط کردم خیلی عالی بود و کلی هیجان داشتم و از همسرم خواستم پوستر جدید برام طراحی کنه بدون نوشتن تخصص و رزومه و کلی جزئیات که قبلا فکر میکردم خیلی مهم هستند مثلا قبلا کلی می نوشتم دارای مدرک بین المللی از فلان و بسار و … توی پیج و کانال خودم اطلاع رسانی کردم و سمت خودم رو انجام دادم . دو هفته مهلت ثبت نام گذاشتم .
چند ماهی بود که حتی یه نفر هم نمی اومد بپرسه چی به چیه ؟ اینبار هم چند روز به همین منوال گذشت فقط یه نفر پرسید و اونم به ثبت نام ختم نشد ولی من خدا رو شکر کردم و مثل قبل سعی نکردم هر طور شده متقاعدش کنم ثبت نام کنه ! همه چی رو سپردم به خودش .
تا اینکه نجواها دوباره شروع شد و من داشتم با منطق دهن ذهنم رو می بستم که این دو تا فایل رو شما گذاشتید روی سایت و من دقیقا مثل اون حریف جاشوا که اول ویدیو نشون دادید که از شدت مشتی که بهش خورده بود گیج و منگ شده بود انگار یه مشت محکم خوردم من فهمیدم که این ویژگیهایی که شما بهش اشاره کردید با من فرسنگها فاصله داره من اقیانوسی بودم به عمق یه سانتیمتر ! من قبل از ارتقا به دنبال استغنا بودم !
یه جمله ای که بهش اشاره کردید و خیلی منو تکون داد این جمله بود که چند صفحه همین یه جمله رو نوشتم : به خداوند اعتماد کن و نگران نتیجه نباش ! نگران حرف مردم نباش !
من که همیشه ادعام میشد اصلا حرف مردم برام مهم نیست با حرف اطرافیانم بهم ریخته بودم و خودم غافل بودم که این شتابزدگی برای گرفتن نتیجه برای اینه که خودم رو به بقیه ثابت کنم .
گفتید سمت خودت رو انجام بده و نگران نباش تمرکزت روی شکست نباشه که شکست می خوری . من تازه فهمیدم که سمت خودم رو انجام دادم ولی نگران نتیجه بودم ! و دلیل نتایج کم رنگ همین نگرانی از نگرفتن نتیجه و سرکوفت خوردن از نزدیکانم بود و خودم نمیدونستم . من از قانون دم میزدم ولی به قول پسرم قانون رو چپکی فهمیده بودم !
خدایا من به تو اعتماد می کنم و قول میدم که حواسم به خودم باشه قول میدم که نگاهم به دیگران نباشه قول میدم که فقط رو خودم کار کنم .
قول میدم استانداردهامو بالا ببرم قول میدم مهارتهامو افزایش بدم . خدایا کمکم کن که فقط و فقط تو رو تنها منبع قدرت بدونم .
قول میدم اصول رو رعایت کنم و سراغ جزئیات نرم قول میدم اصل رو فراموش نکنم و در مسیر درست حرکت کنم و به بیراهه نرم .
استاد عزیزم نمی دونید این دو تا فایل چقدر برای من ارزشمند بودند و چه خار و خاشاکهایی رو از زمین ذهنم بیرون کشید چه سنگهای بزرگ و سنگینی در زمین ذهنم بود که اجازه نمیداد باورهام ریشه دار بشه و من به کمک شما این چند روز اخیر دارم سنگها رو بیرون میکشم .
خدایا شکرت که هوامو داری و هر لحظه دستمو میگیری و به مسیر برمیگردونی . خدایا شکرت که اینقدر به من نزدیکی و با من حرف میزنی .
سپاسگزارم استاد جان و دوستان عزیزی که با کامنتهای ارزشمندشون پازل آگاهی هامو تکمیل می کنند و از دوست عزیزی که زحمت زیر نویس رو کشیدند قدردانی می کنم .
همه تونو دوست دارم و به خدای بزرگ می سپارمتون .
به زودی آمریکا می بینمتون .
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جون زیبا ومهربآن وهمه دوستای گلم خداروشاکرم که درمیان شماها خوبان هستم واین لطف خداونده که من را ب این مسیر زیبا ودراین سایت بهشتی هدایت کرده خدایاشکرت ..
استاد این فایل خیلی عالی بود وانگار من منتظرش بودم ونشانه ی امروز من بود خیلی نکات وجملات تاثیرگذاری داشت ک توی قلبم نفوذ کرد وحالمو بهتر وبهترکرد..
درمورد هم پا گفتید من یک گروهی تشکیل دادم ک با کمک قانون این دوستان رو جذب کردم وگروه زدم ودوست داشتم وفکر میکردم که باید چندنفر باشیم حرف بزنیم من بهتر پیشرفت کنم یکماه این گروه بود بعد دیدم اونا هیچی نمیگن ومن فقط وقت میذارم ومینویسم براشون ازین ور وقت نمیارم روی قدم ها کار کنم باخودم فکر کردم گفتم این چ کاریه اخه داره انرژی وتمرکز من جای دیگه ای میره سریع بدون خبردادن ب بقیه پاکش کردم گفتم خدایا هرچی ک نشتی انرژی میاره تا بتونم برش میدارم از جلو راهم من دراین یکسال ک باشماهستم همه ی ادمهای منفی از زندگیم حذف شدن فقط دوسه نفر ک خیلی بهم نزدیکن موندن که من رابطم باهاشون هفته ای دوسه بار بود ک الان بشدت کمش کردم ماهی یبار ک با فایلهای شما این اتفاق افتاد وهرروز ب خودم میگم شده ماهی یبار باید بتونه بشه 3ماه یبار دیدن این دوستان هروقت ب من گفتن خبری ازت نیست فقط میگم بیکار نمیشم ولبخند میزنم ..وسکوت..چون ادماییی هستن توی این فضاها نیستن یکیشون هم من اشناش کردم که خودشم کنجکاو شد بخاطر نتایجم ارامشم درامدمون وروابطم بهش گفتم فایلهای شمارو گوش کنه ک یکمدت بهم خبر میداد بهترشدم وفلان
حالا اون روز من 40روز تعهد کردم باهیچکس درارتباط نباشم تمرکزی رو یک موضوع کارکنم این بنده خدا رو دیدم خیلی اتفاقی وشروع کرد اره اینجوره وفلانه میگی چکار کنم من بهش گفتم مشکل تو نیست مشکل شوهرته باید خودش حلش کنه برعکس گذشته ک همش میگفتم بیا فلان فایلو گوش کن یک لحطه ب خودم گفتم بابا مگه تو کم وقت گذاشتی براش ول کن بعد اصلا درمورد این مساعل باهاش حرف نزدم که تو باید رو خودت کارکنی وفلان …
در دوره 12قدم هم درمورد نظر مردم توضیح دادید خیلی ب من کمک کرد من علنا برای مردم زندگی میکردم حتی احساساتم گریه خنده لباسام حتی میگفتم نکنه فلانی بفهمه ساعت فلان بیدارشدم
الان من ب اون ادما حتی زنگ هم نمیزنم چ برسه چیزی بخام بگم ..
استاد برای هدفی ک دارم 40روز تعهد کردم ونزدیک ب اتمام 40روزم شده همه کارهاش انجام شده همه قدمهارو انجام دادم فقط دوست دارم نتیجه ی اخری رو بیام بذارم توی سایت انشالله بزودی میام میذارم البته من ب خودم گفتم هزار بار این خبر خوب ک ب من رسید چون نشانه هاش فراوان دیدم خیلی نزدیکم بهش اولین کار اینه که این خوشحالی بزرگ رو باشما ب اشتراک بذارم
خیلی متشکرم دوستون دارم
سلام
درس های دو دقیقه اول این فایل چیا هستن ؟
سوال خبرنگار : ایا الان به خودت میگی که من به اندازه کافی خوب نبودم و به زمان نیاز دارم که از این شکست عبور کنم ؟
پاسخ :آدمی نیستم که خودمو از تو بخورم
دقیقا یاد دوره ی عزت نفس افتادم اون جلسه ای که راجب سرزنش کردن خود میگین
واقعا با اون قسمت یاد گرفتم برای اشتباهات کوچک و بزرگم خود خوری نکنم
خودخوری کردن به شدت انرژی و اعتماد به نفس ادم رو پایین میاره
وقتی میتونیم فکرو کلاممون رو به جای اینکه بگیم اشتباه کردم » بگیم درس یاد گرفتم ، بگیم تلاش بیشتری میکنم ، بگیم ادامه میدم و از اینجایی که هستم بهتر میشم
وقتی اینقدر کنترل ذهن با کنترل کلاممون راحته پس چرا اینکارو نکنیم ؟
چرا ادم متفاوتی نباشیم ؟
چرا از جنبه های مثبت نگاهش نکنیم ؟
– این یه فرصت و لطف بزرگیه
این دقیقا همونجایی هست که ادم های موفق رو از ناموفق و شکست خورده جدا میکنه
این دقیقا دیدگاهی هست که سطح ادم ها رو جدا میکنه
اینکه اتفاقات به ظاهر فقط به ظاهر نامناسب رو لطف بزرگ میدونن
نه بلای اسمانی
نه دوست نداشتن خدا
نه بی عرضه بودن خودش
بلکه فرصت میدونن
لطف بزرگ میدونن
یه نعمت میدونن و واقعا هم اینطور هست
استاد ممنونم از این دو تا فایل بی نظیر درس های زیادی دارن که باعث موفقیت و انرژی بالایی میشن
سلام به استاد عزیزم
میخوام از تجربه خودم بگم.من 18سالمه ولی واقعا خداروشکر میکنم که به اگاهی هایی رسیدم که خیلی ها در سنین خیلی بالاتر هنوز بهش نرسیدن و البته که میدونم هنوز راه زیادی دارم
ازاواخر سال نهم هدفی به نام کنکور در من شکل گرفت..با اینکه خیلی عقب بودم به ظاهر نسبت به بقیه ولی شروع کردم به مطالعه برای ازمون نمونه و با وجود سختی هاش من قبول شدم…3سال ته همه فکرهام کنکور بود میخوندم اما پر از اشتباه..من یادمه وقتی از سرجلسه کنکور بلند شدم اشک میریختم و کنترل ش برام واقعا سخت بود.گذشت و من شهریور وارد سایت شما شدم تا قبل اون از یه کانال تلگرامی که فایل هایدانلودی رو میذاشت گوش میکردم هرازگاهی..اما یادم نیست چطور شد که اصلا وارد سایت شدم…خیلیی تاثیرات فایل هایی که تو سایت گوش میکردم بیشتر بود و این خیلی برام جالب بود.شبی که نتایج کنکور سراسری اعلام شد.ساعت1شب.نتیجه خیلی بد بود.دوستم زنگ زد و گریه میکرد یادمه یه تماس3نفری برقرار کرده بودیم و هر2نفرشون گریه میکردن.اما من نمیتونستم گریه کنم.حتی وقتی روی میزی که 1سال تموم روش مطالعه میکردم نشستم بازهم نتونستم گریه کنم..تا چند دقیقه ناراحت بودم اما گریه هرگز…یعنی انگار اون امیدی که به آینده در من وجود داشت نمیزاشت گریه کنم.امید به خداوند.به یک من متفاوت…حتی بعد اون رفتم وسایلم رو اماده کردم و فرداش بعدسالها رفتیم سفر…در راه اوایل یهو حالم بد میشد ولی با گوش دادن به حرف های شما واقعا اروم میشدم سعی میکردم از زیبایی های طبیعت لذت ببرم..و واقعا در سرم این میگذشت که خدایی که اینطور معجزهگونه این سفر زیبا رو برام رقم زدخودش بقبه کارهارو هم درست میکنه
و منی که فقط تا بابلسر رفته بودم حالا اوننن همه زیبایی های بی نظیر رامسر رو میدیدم.واقعا فوقالعاده بود.طی سفر خیلی دوست صمیمیم باهام تماس میگرفت و میدیدم همه بعد 1هفته هنوز خیلی خیلی حالشون بده و حتی میشنیدم یک نفر قصد خودکشی داشته..و واقعا دوستم متعجب بود که چطور تونستی این قدر زود حالت رو خوب کنی.من چون نمیخواستم درباره این موضوعات با دوستم صحبت کنم فقط میگفتم اینجا انقدررر زیبایی هست که من نمیتونمم به چیزهای بد فکر کنم و واقعا هم همینطور بود.من فقط به این فکر میکردم که حالا که من قرار نیست انتحاب رشته کنم پس دیگه لازم نیست زود برگردیم و میتونیم بیشتر از زیبایی های اینجا لذت ببریم.امسال شروع من با پارسال خیلی فرق داشت.معجزاتی از خداوند میدیدم که واقعا باورنکردنی بود و عمیقا به این حرفتون ایمان اوردم که وقتی انسان حرکت میکنه خداوند درهارو براش باز میکنه و دلهارو نرم میکنه
من امسال هرگز به پارسال به یک شکست نگاه نکردم و همه میگن پشت کنکور بودن شرایط روحی خیلی بدی داره و خیلی سخت تره.ولی برای من به لطف خدای مهربانم خیلی هم اسون تر از پارسال بود
یه موقع هایی حالم بد میشه.یه موقع های خارج میشم از ریل.یه موقع هایی دوست دارم کنار بکشم ولی همه سعیمو میکنم که درست ترین کار رو بکنم. شاید یه جاهایی اشتباه کرده باشم.شاید یه جاهایی درست ترین کار رو انجام نداده باشم.حتی از اینجا به بعد هم شاید گاهی اشتباه کنم.ولی جمله ای که من از این مصاحبه امروز یاد گرفتم این بود((من به روند تکاملم اعتماد دارم))مطمئنم امسال میتونم به بهترین نتیجه برسم و چیزی که این همه سال براش تلاش کردم رو به دست میارم
بی نهایت از شما ممنونم و خیلی بیشتر از خداوندی که من رو به سمت این فایل هدایت کرد
به نام خدایی که برای همه ما خوبی و زیبایی و ثروت میخواهد
سلام به دوست عزیزم فائزه جان ماشالله دختر تحسینت میکنم عزیزم مرحبا که از این سن کم شروع کردی به تغییر خودت به یه فائزه دیگه تبدیل شدن که با پارسالش خیلی فرق میکنه
ممنونم که اومدی اینقدر قشنگ برامون از دستاوردهات از تلاش ذهنیت از کنترل ذهنت از ایمانت به خداوند نوشتی مرحبا مرحبا دوستت دارم
وقتی کامتتو خوندم حسه خوبی پیدا کردم و کلی تحسینت کردم
که تونستی اینقدر قشنگ ذهنتو کنترل کنی در شرایط بسیار بد
و حال و احساسه خودتو خوب نگه داری
فائزه جان مطمئن باش جهان جواب این فرکانس و حاله خوبتو میدهد از بی نهایت طریق که اشک شوق بریزی
ان شالله از این به بعد کامنتهاتو بیشتر بخونم و موفقیتها رو بیشتر ببینم و تحسینت کنم
عزیزم مسیرت درسته با همین احساسه خوب ادامه بده و هر روز ایمانتو به خداوند محکم تر کن و دستتو بده بهش و با لذت برو جلو که خداوند کنارته
بهترینها نصیبت عزیزم
سلام استاد عزیزم
مدت ها بود که دوست داشتم درمود یکی از مواردی که ذهنمو کنترل کردم بگم براتون
آذر ماه پارسال بود که من رفته بودماز دانشگاه انصراف بدم اما چون مشمول سربازی بودم باید این کارو قبل از شهریور میکردم اما نمیدونستم خلاصه بگم که من اولش خیلی بهم ریختم و میترسیدم که منو به زور ببرن سربازی و من همیشه میگم که سربازی نمیرم ، حالا این که واسه من شده بود مشکل من باید تو شهریور نامه اصراف میدادماما ندادم بعد از این که بهم ریختم دنیا یه آن برام انگار وایستاد همه جا سکوت شد و یه حس به شدت قوی کفت محمد حلا وقتشه که ذهنت رو کنترل کنی … حالا وقتشه عمل کنی به آموزه های استادات….
وووووو من اووومدم عمل کردم، اولش خیلی سخت بود اما با قدرت کلام ذهنمو تو دستام گرفتم تا آروم بشم و بعدش برم پیش اون مسول تا باهاش صحبت کنم ببینم میشه کاری کرد یا نه
اومدم درمود درخت هایی که اونجا بود حرف زدم با خودم درمود ابر ها و خنکی هوایی که بود …. استاد آروم شده بودم واقعا
و وقتی رفتم پیش اون بنده خدا گفت کاری نمیشه کرد و باید بری سربازی اما من اصرار کردم و آروم بودم و زیر لبم میگفت خدا که تا حالامنو رها نکرده بازم نمیکنه …..
یهو گفت باید با مدیر جرف بزنی مدیر هم شنبه میاد و من رفتم تا شنبه……
استاد اولیل بارری باد که حس میکدم دارم به قانون عمل میکنم و خیلی خوشحال بودم تما اون آخر هفته که ذهن نجوا گر من شروع میکرد به استرس دادن من یه عبارت سپاس گزاری واسه خودم ساخته بودم که بهم حس خوب میداد اونو تکرار میکردم ،میگفتم خدایا شکرت که کارای انصراف از دانشگاهم حل شد… همین..
با این جمله و احساس خوب نسبی که داشتم شنبه رفتم پیش اون مدیر و اولش گفتن مدیر امروز نمیاد برو فردا منم یکم پکر شدم اما گفتم حتما خیرتی هست و یه حسی منو نگه داشت توی طبقه مدیر گفت صبر کن من صبر کردم داشتم از منظره بیرون لذت میبردم واسه خودم دیدیم نیم ساعت گذشت ویهو مدیر اومد…. استادد باورررم نمیشد
خلاصه رفتم داخل و به مدیر توضیح دادم داستان و خودش اودمد گفت واست یه متن درست میکنیم که مثلا اون تاریخ تو این بیماریه رو گرفته بودی و نتونستی بیای و اوکی بشه
واااای خدا من چی میشنیدم آخه؟؟؟؟
مدیر خودش واسه من نامه درست کنه؟؟؟؟؟
خودش بیاد بگه بگم کجابرم که کارم زودتر اوکی بشه؟؟؟؟
شت باور کردنی نبود….
دیوانه و عاشق خدا شده بودم و هزاران مرتبه خدارو شکر میکردماز این همه لطف محبت خدا
دیوانه شدمه بودم که با کنترل ذهنم تونستم چی کارر بکنم ، کاری بکنم که خوده مدیر آموزشی دانشگاه بیاد واسم کارامو بکنه و همون روز من نامه انصرافم از دانشگاه آماده شد و تمووووم و من تازه داشت دستم میومد که قضی هچقدر ذهنه…
هرچند که بعد ها فراموش کردم اما اوودم اینو اینجا ثبت کنم که هم یادآوری بشه برام هم رد پا بزارم و دوستان استفاده کنن
اتفاقات دیگه ای هم هست از اون وقت به بعد خیلی جا ها تونستم ذهنمو کنترل کنم و میام میگم…
استاد عاشقتونم به امید دیدارتون توی ایران وآمریکا
بنام خدا
سلام
تمرین تحسین کردن موفقیتهای دیگران وتوجه به زیبایی ها
روزاول:
من ساکن شمال هستم.
امروز هوا خیلی خنک وبارانیه . بااینکه در گرمترین ماه سال قرار داریم ولی اینجا چند روزه که بارونه خوبی داره میباره و هوا ابری و خنک و سرسبزی و زیبایی همه جا رو گرفته . خدایا برای این هوای سالم و این باران فراوانی و نسیم خنک از تو بی نهایت سپاسگزارم.
تحسین می کنم دختر خانم 15 ساله ای که تونسته در همین سن کم خواندگی کنه وصدای خیلی خوبی هم داره و اولین تجربه اش هم با استاد موسیقی ایران علیرضا عصار بوده. اینکه یه خانمی بتونه در همین سن وسال کم یه تجربه عالی داشته باشه که درکنار یه آدم موفق در آواز و ساز وموسیقی کشور( علیرضا عصار) دریک استیج قرار بگیره برای من خیلی قابل تحسینه.
وقتی من داشتم به خوانندگی این دختر خانم نگاه میکردم خیلی کیف کردم و مدام میگفتم آفرین. اینکه بتونی در سن کم در کنار بزرگان موسیقی قراربگیری نشون میده که این آدم یه جور دیگه فکر میکنه و باورهای خوبی داره که تونسته این همه خودشو رشد بده.
یک خانم از دوستان دور من هستن که بااینکه خانه دارن و شغل و تحصیلات و تخصص خاصی نداره ولی ثروت خوبی برای خودش ساخته و همیشه هم این آدم در حال رشده . یعنی همیشه خبرهای موفقیت های مالی این آدم به گوشم میرسه . من خیلی این آدم تحسین میکنم چون پولهایی که ساخته و سرمایه گذاری هایی که انجام داده از طرف همسرش هست .
همیشه به خودم میگم نمی دونم چه جوری ولی آنقدر باورهای خوبی داره که این همه پول از طریق همسرش دریافت میکنه و آزادی مالی داره و سفرهای لوکس میره و خریدهای لوکس میکنه و ملکهای خوبی هم در ایران و ترکیه داره.
من توانایی پول ساختن این آدم خیلی تحسین میکنم .
یکی از آدمهایی که من همیشه تحسین میکنم پژمان جمشیدی هست.
این آدم همیشه در حال پول ساختن هست . در یک مصاحبه ای شنیدم که گفت :
یک بار به دلیلی تمام پولهایم را ازدست دادم و صفر شدم ( این تو همین زمان بازیگریش اتفاق افتاده) ولی من دوباره شروع کردم و ادامه دادم و هر نقشی هم بهش پیشنهاد میشه میرفت و دوباره تلاش کردو ادامه داد و پولهای زیادی ساخت و حتی در حوزه تبلیغات هم این آدم داره پول میسازه .
همیشه به خودم میگم چند نفر میتونند چنین ذهنیت داشته باشند که در برابر این دست از تضادها از بین نرند و ادامه بدن
تازه با انگیزه تر و متعهدتر عمل کنند و اجازه نمیدن هر تضادی آنها رو نابود کنه.
من کنترل ذهن این آدم را تحسین میکنم چون قبلا هم توسط یک عده از اهالی سینما مسخره شده بود ولی او توجه نکرد و به مسیرش ادامه داد.
درپناه الله یکتا