سریال زندگی در بهشت | قسمت 11 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

سلام و هزاران درود ورحمت برشما همه عزیزان ودوکبوتر دور از ما دلمان برایتان تنگ شده یه روزی شما را خواهم دید وتکیه کلامم این است که “میگشمت” بعد خانم شایسته میگه ؛این میگشمت خیلی برایم آشناست کیه اینجا فارسی حرف میزنه میگشمت کجا اینو شنیدم یعنی ازبسس که خوبین آدم میگه جیگرتون خام خام بخوره. …..

خوب کارهای خوبی انجام میدید فقط یه کم اساسی تر فکرنمیکنید

مثلا این تخت ؛ میتونستید جلوش ببرید(حالا که بریدنها شروع شده) وبه سمت راست کلا بکشید خیلی باکلاس تر میشد چون خوابیدن روی تخت خیلی تفاوت داره تا مستقیم روی اون تختهها. میشد جلوش ببری وراحت ازهرسمت روش بری یا پایین بیای

دیگه اینکه میتونستید یک ردیف از اون چوبهای چند سانتی قسمت آخر این تخته ها بامیخ قرار بدید خوب بود موبایلی چیزی ازدستت افتاد یک مانع بود

وفکرمیکنم استاد این مدت کمی سنگدل شدن ؛ آخه چطور اجازه دادی که بیخودی جون یک موجود بگیری ؛ میازار موری که دانه کش است که جان دارد ؟؟؟!!!! وجان شیرین خوش است.

خدا رابرآن بنده بخشایش است. /که خلق ازوجودش درآسایش است یه کمی من که حالم خراب میشه که یک نفر به خاطر آزمایش یک تفنگ ؛جون یک زبون بسته بگیره ؛ اون انرژی بیکران درهمه چی جریان داره ؛ زندگی یعنی احترام ودوست داشتن مصنوعات خدای عزیز ، خوب میتونستید با تور انتقالش بدید به یک دریاچه بزرگتر واین ماهیها را هم میتونید انتقال بدید به جایی دیگر. وصدالبته که اگر موقع کارکردن یک آهنگ بگذارید حالش بیشر میشود

من پیشنهاد میدم یک پخش کننده موزیکی این جایی که نردها خدا بیامرزش شد بگذارید یک موزیک زیبا بگذاری ودم دمهای غروب روی صندلی دراین قسمت بشینی وخیلی حال میده زمزمه کنی وغروب یا طلوع خورشید اینجا ببینی خیلی زیبا میشه خدای من کجایی تامن شوم چاکرت چارقت دوزمم کنم شانه سرت. …..آره یادش بخیر

های موسی توبرای وصل کردن اومدی نه برای فصل کردن

مادرون رابنگریم