https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-23 08:09:302024-12-18 13:01:15سریال زندگی در بهشت | قسمت 2
635نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
میخوام یه اعترافی کنم… اولش که فایل شروع شد گفتم چه لزومی داره این چوبهارو اتیش بزنن؟ میتونن بفروشن هم یه کار پولسازه هم دیگه هوا الوده نمیشه هم کار خیلی امن تر و بهتریه برای خودشون و طبیعت نسبت به اتیش زدن و هم اینکه باعث میشه به تولید کاغذها و استفاده مفید از این درختها کمک بشه…
بعد از اینکه ذهنم چند لحظه ای قضاوت کرد به خودم گفتم من به چه حقی دارم قضاوت میکنم؟ من که تو اون شرایط و تو اون محل نیستم که بدونم چجوریه. شاید اصن فروش چوب ممکن نیست حالا یا خریدار وجود نداره یا بخاطر بزرگ بودن پارادایس حمل و نقلش سخت و هزینه بره یا شاید مشکلات دیگه ای وجود داره که من خبر ندارم پس نمیتونم صرفا با دیدن ظاهر قضیه قضاوت کنم. بعد کامنت لیلا جون رو خوندم که گفت اتیش زدن علف و شاخ و برگهای اضافه رو خیلی از کشاورزها انجام میدن برای حاصلخیز شدن زمین و فهمیدم قطعا این راهم میتونه به نوبه خودش فواید بسیار زیادی داشته باشه
پس باید یاد بگیریم اصلا و ابدا اعمال و رفتار هیچکسی رو قضاوت نکنیم چون جای اون شخص نیستیم و فقط داریم ظاهر قضیه رو میبینیم و از باطنش اگاه نیستیم.
خدایا شکرت که هر روز مارو بیناتر و هوشیارتر و اگاه تر میکنی
آتش سراسر زیبایی را به من نشان داد وطی کردن تکاملم را از شعله های این آتش زیبا آموختم .واقعا توجه به نعمت ها وزیبایی های پروردگارم نهایت قوانین است . دوستتون دارم وخدا رو شکر میکنم که منو تو مسیر شما خوبان قرار داد.
چقدر زیباو لذت بخش بود . تک تک لحظه هایی که مشاهده می کردم با تمام وجود غرق در حس خوب میشدم. از سرسبزی منطقه بگیر که اصلا گویا رنگ سبز چمن ها رنگ خاصی بود و مانند بهشت بود. از شعله های زیبای آتش… من هم عاشق آتیش بازی هستم و هروقت به باغمان می رویم همش در حال جمع کردن چوب و مشاهده ی زبانه های آتش هستم. اصلا آدم این حسا داره که در کنار آتش و حرف زدن با شعله ها افکار منفی و مخرب ذهنش هم میریزه داخل آتش و میسوزه تا جا برای افکار جدید باز بشه. شنبه چهارشنبه سوری شعر قشنگی میخونیم. زردی من از تو سرخی تو از من… یعنی ای آتش من زردی و غم و ناراحتی و افکار منفی ام را به تو می دهم و تو عشق و سرور و حرارت و مهربانی و انرژی را به من بده …. و چه تبادل زیباایی است… با دیدن این فیلم من هم از خدا خواستم که همراه شوهرم چنین کلبه ای در میان آب های درخشان داشته باشیم و یک لحظه خودم را در همان جا حس کردم… چقدر حس قشنگی هست…
استاد از قانون تکامل حرف زدن… قانونی که همه ی کائنات از آن پیروی می کنند و آهسته و پیوسته و با داشتن تهعد و گام به گام می توانی به زیبایی ها برسی… دقیقا مانند هیزم های آتش…
من عاشق اسب هستم و چقدر اسبی که در فیلم دیدم زیبا و هیجان انگیز بود…
سلام ب استاد نازنینم سلام ب مریم خانم شااایسته ی شایسته.❤😍🌷🙏
چ طبیعت زیباااایی چ ابراایی وای درختااا آسمووون عاشق این طبیعت شدم نوش جونتون تلاش و زحمت خودتون بود تلاش و زحمت در راه خدای کریم😍❤
الان ک داشتم این قسمت رو میدیدم ی نجوایی توی دلم گفت روابط استاد و مریم جون مصنوعیه دارن فیلم بازی میکنن ک میگن عاشقتم عاشقتم 😑😑،من ی لحظه متعجب سکوت کردم و بعد باا ذوق گفتم وااای خدایا شکرت چون یاد ی چیزی افتادم،این نجوا تازه و جدید نبود قبلا هم شنیده بودم (درباره ثروت استاد هممممش منتظر بودم ثروت و موفقیت استاد ی جایی بوووم بترکه و تمام بشه😅😄خدا منو ببخشه .ازباورم نشات گرفته بود ک میگفت ثروت نمی مونه ی جایی خدا زمینو از زیر پای ثروتمندا میکشه، خب گذشت و من معنی پول رو درک کردم با خدا روابطم عالی تر شد و الان اون نجوا رو ندارم و مطمئنم ک استاد ثروتمندتر میشه و براش از اعماق قلبم ثروت و برکت بیشتر و بیشتری میخوام. ) وقتی این نجوا درباره ی روابط استاد هم شنیدم فهمیدم توی روابط میلنگم هنوز و حاااالا نوبت روابطمه ک خدااااااا جونم قراره زمین روابطم رو شخمممممم بزنه و چ بذرهاااااای بکاره.خیلی خوشحالم ک این نجوا و این عیبم اومد بالا.خدایا آخه چطوری ازت تشکر کنم ❤دورت بگردم من ❤
تا یادم نرفته اینو بگم ک امام صادق عزیزم میگن ک مشغول خودت باش ی عیب رو ک اصلاح کنی عیب بعدی میاد بالا خداروشکر ک خدا منو مشغول خودم کرد تا منو واسه خودش تربیت کنه منو واسه خودش بسازه .😍😍❤
قسمت دوم زندگی در بهشت از دیدن زیبایی هایی که آتیش داره شروع میشه که ببین چقدر در هم پیچیدگی های شعله های آتش زیبا هستن و چقدر اون جرقه خای آتش زیبان و چقدر برگ هایی که از شدت آتیش سرخ شدن زیبا هستن. چقدر میشه روند هدایت شدن به راهکارهای ساده تر و بهتر رو در روند پاکسازی پرادایس دید. از روشن کردن آتیش با کارتن های بازیافتی تا ایده ی بنزین زدن و بعدش ایده ی استفاده از قانون تکامل برای ایجاد یک آتیش بازی درست و حسابی و پایدار از شاخه های کوچولو چند میلیمتری و ادامه دادن و رسیدن به شاخه و بعدش تنه درخت انداختن و ایده ی فوق العاده مشعل که دست به دست هم دادن تا کوهی از درخت های خشک و تر رو با هم بسوزونه و ماده معدنی عالی ای بشه که به خاک پرادایس برگرده و باعث بشه طبیعت زیباتر از قبل به کار خودش ادامه بده و زیبایی های بیشتری رو ایجاد کنه. یک ایده خیلی برای من جالبه که میشه حتی زباله ها و آشغال ها و حتی درخت های هرز رو هم ازشون استفاده مفید کرد و ازشون ارزش تولید کرد. چیزی که به نظر نمیرسه ارزشمند باشه اما یک ذهن با باورهای درست از اونها ارزش تولید میکنه مثلا از آشغال ها برق و کود و آب تولید میکنن (همون دستگاهی که خیریه بیلگیتس زده که زباله میگیره و تبدیل میکنه به کود و آب و برق و ظروف بازیافتی) و الان هم از درخت های هرز هم لذت آتیش بازی رو بردیم و هم سوخت رشد بیشتر طبیعیت رو به خاک اضافه کردیم و به بازسازی بهتر پرادایس کمک کردیم و هم کلی چیز یادگرفتیم هم فایل زندگی در بهش و آموزش آماده کردیم هم باورهای عالی ساختیم که همیشه راه حل های بهتر هست که تو شروع کن و حرکت کن همه راه حل ها و اتفاقات مناسب رخ میده که تو ادامه بده و استقامت بورز راهکارها و ایده ها و موقعیت ها و شرایط و آدم ها و هر آنچه که به تو کمک میکنه به هدفت برسی حتی باد سراغت میاد و این باور که وقتی آدم یک کاری رو تموم میکنه چقدر احساس لذت و شادی بیشتری میکنه و وقتی که آدم با باورهای خوب حرکت میکنه چقدر زندگی زیباتر میشه و میشه حتی کارهایی که به نظر خیلی سنگین میرسه رو با انگیزه دادن به خودمون و دیدن تصویر نهایی و دلخواهمون ادامه بدیم و خلقش کنیم. این قسمت خیلی فوق العادست اون جایی که مریم عزیز میگه ببین چقدر شگفت انگیزه یا میگه آره خیلی پایم یا میگه خدایاشکرت میتونم انرژی فوق العاده ایشون رو دریافت کنم و اون لذتی که داره میبره و تبریک میگم که انقدر خوب روی خودت کار میکنی و این همه زیبایی رو در زندگی خودت بوجود میاری و در ضمن این زیبایی ها رو برای تقویت باورهای ما هم باهامون به اشتراک میگذاری تو فوق العاده ای. خیلی لذت بردم از توجه به نکات مثبت های این فایل، مخصوصا این تمرین که مثلا استاد میگه اعصابمون رو خراب کرد به شوخی و مریم عزیز هم میگه «اما و یک نکته مثبت دیگه» این خیلی مهمه که ما همیشه دنبال نکات مثبت بگردیم و میتونیم بگیم اما و یک نکته مثبت رو بیان کنیم و به این شکل اتفاقات خوب رو ایجاد کنیم برای خودمون. اینکه باد و خاک و درخت و ایده ها همه این ابزارهایی که برای ایجاد یک شب لذت بخش نیازه در کنار هم جور میشه نشون میده که ما در مدار مناسب هستیم پس در شرایط مناسب در زمان مناسب هستیم و هدایت میشویم به راهکارهایی که اتفاقات خوب برامون بیفته و این در مدار مناسب بودن شانسی نیست بلکه حاصل توجه به نکات مثبت سپاسگزاری و کار کردن روی باورهاست و هر کسی روی خودش و باورهاش کار میکنه این در مدار مناسب بودن رو تجربه میکنه. خدایا شکرت به خاطر الگوهای خوبی که دارم خدایا شکرت به خاطر این پرادایس زیبا به خاطر این فایل زیبا به خاطر دستان مهربانت به خاطر آتش زیبا به خاطر گریس فوق العاده به خاطر براونی نجیب به خاطر هوای عالی پرادایس به خاطر کامنت بچه ها و به خاطر حضورم در این جمع صمیمی و زیبا.
واقعا خداروشکر که یاد گرفتم چقدر شروع کردن و ادامه دادن مهمه حتی وقتی استاد هم باشی گاهی انجام یه کار برات ممکنه سخت باشه اما همینکه اراده کنی و با امید به فردایی بهتر و زیباتر انجامش بدی چه معجزه ای رخ میده چه زیباییهایی در دل اون کار سحت خودشو نمایان میکنه چه آرامشی بعد از اتمام کار پیدا میکنی با دیدن صبحِ پارادایس قشنگ احساس میکردم که اون لحظه انگار یه سنگینی از رو دوش خودم برداشته شد یعنی حسِ خوشِ اتمام کار رو واقعا لمس کردم..
تو شروع کن تو هرکاری الان از دیتت بر میاد انجام بده حتی هوا هم سه روز بارون نمیزنه تا چوبات خشک شه حتی باد هم موافق میوزه که کار آسون شه..تو فقط انجام بده با همون شرایط موجود با همون تکه های کوچک چوب، کار خودش پیش میره و صبح دل انگیز تمام خستگیشو از تنت در میاره..
عاشقتونم و باهاتون هرروز کلی انرژی و عشق میگیرم خدایا شکرت❤️🙏
پس از دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت درک بسیار جالب و بهتری از افکار و باورهای منفی داشتم
این قسمت عملا جهاد اکبر را به من آموخت جهادی که باید با کمک آن تمام باورهای منفی را نابود کنم
در همین حین یادم آمد به داستانی زیبا از کتاب داستان راستان که از کودکی میخواندم و بسیار جذاب بود..
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله در یکی از مسافرتها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی علف فرود آمدند. به هیزم و آتش احتیاج داشتند، فرمود:«هیزم جمع کنید».عرض کردند: «یا رسول اللّه! ببینید این سرزمین چقدر خالی است! هیزمی دیده نمی شود». فرمود: «در عین حال هرکس هر اندازه می تواند جمع کند».
اصحاب روانه ی صحرا شدند، با دقت به روی زمین نگاه می کردند و اگر شاخه ی کوچکی می دیدند برمی داشتند. هرکس هر اندازه توانست ذره ذره جمع کرد و با خود آورد. همینکه همه ی افراد هرچه جمع کرده بودند روی هم ریختند، مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول اکرم فرمود:
«گناهان کوچک هم مثل همین هیزمهای کوچک است، ابتدا به نظر نمی آید، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب کننده ای دارد؛ همان طور که شما جستید و تعقیب کردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا می شود و یک روز می بینید از همان گناهان خرد که به چشم نمی آمد، انبوه عظیمی جمع شده است».
نکته اول اینکه این هیزمهای کوچک و بزرگ همان باورهای ریز و درشت و مخربی هستند که در ابتدا دیده نمیشوند و اگر جستجو و کنکاش کنی بالاخره آنهارا خواهی یافت که البته تعدادشان کم نیست
یافتن باورهای منفی جوینده و تعقیب کننده میخواهد به این راحتی ها دیده نمیشود
نکته دوم اینکه در این قسمت از سریال همانطور که مشاهده کردیم آتش زدن و نابود کردن هیزم ها (باورهای منفی) در ابتدا کاری بسیار مشکل مینمود که استاد مجبور شدند از بنزین استفاده کنند اما آنچنان تاثیر عمیق و شگرفی نداشت و لحظه ای آتش زبانه میکشید و دوباره فرو کش میکرد (تجربه بنده در مواجه و از بین بردن باورهای منفی) اما استاد حقیقتا دست بر نداشتند و با مشعل به جنگ هیزم ها رفتند اینبار موثر تر واقع شد و همانطور که کاملا مشهود هست و استاد هم اذعان داشتند تا پاسی از شب به مراقبت از آتش مشغول بودند (حکایت واجب بودن نماز شب بر پیامبر به جهت پرهیزکاری و مسئولیت عظیم ایشان در رسالت پیامبری) تا سوزاندن هیزم ها (باورهای منفی) کاملا درست انجام شود..
و اما نکته بسیار جالب و آموزنده ی این سریال مستند آنجا بود که استاد و عشق ایشون پس از بیدار شدن با صحنه ای بسیار غیر منتظره روبرو شدند که ما هم به اتفاق ایشان حیرت زده شدیم
تلاشها به ثمر رسیده بود و مقاومت شب قبل سپیده ای روشن را با خود آورده بود
تعجب و حیرت من شاید بسیار بیشتر از استاد بود آنجا که از آنهمه هیزم ، فقص مقدار کمی خاکستر بسیار نرم باقیمانده بود..
خدای من و باز هم جای شگفتی داشت که دیگر نیاز به تلاش نبود و اگر باقیمانده ریز و درشتی از هیزمها به جا مانده بود ، الله اکبر ، یا رب العالمین.. اینبار خود به خود و به راحتی آتش میگرفت همان آتشی که در شب قبل به سختی جان میگرفت و اکنون با کمترین خلاشه ای شعله ور میشد.
تمام سپاس مخصوص خداوندیست که رب العالمین است
و درود خداوند بر محمد امین که رسول اوست
و تشکر از استاد عزیزی که مربی ام در مسیر بهشت و سعادت ابدی است
و سلام خدا بربنده و خانواده صمیمی عباسمنش که با تلاش آگاهانه گامی در این ره سخت نهاده که بزودی آسانی آن پدیدار میشود همانطور که همه با هم در این سریال مستند نظاره گر بودیم.
بسیار زیبا، سپاس فراوان استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
بسم الله الرحمن الرحیم
میخوام یه اعترافی کنم… اولش که فایل شروع شد گفتم چه لزومی داره این چوبهارو اتیش بزنن؟ میتونن بفروشن هم یه کار پولسازه هم دیگه هوا الوده نمیشه هم کار خیلی امن تر و بهتریه برای خودشون و طبیعت نسبت به اتیش زدن و هم اینکه باعث میشه به تولید کاغذها و استفاده مفید از این درختها کمک بشه…
بعد از اینکه ذهنم چند لحظه ای قضاوت کرد به خودم گفتم من به چه حقی دارم قضاوت میکنم؟ من که تو اون شرایط و تو اون محل نیستم که بدونم چجوریه. شاید اصن فروش چوب ممکن نیست حالا یا خریدار وجود نداره یا بخاطر بزرگ بودن پارادایس حمل و نقلش سخت و هزینه بره یا شاید مشکلات دیگه ای وجود داره که من خبر ندارم پس نمیتونم صرفا با دیدن ظاهر قضیه قضاوت کنم. بعد کامنت لیلا جون رو خوندم که گفت اتیش زدن علف و شاخ و برگهای اضافه رو خیلی از کشاورزها انجام میدن برای حاصلخیز شدن زمین و فهمیدم قطعا این راهم میتونه به نوبه خودش فواید بسیار زیادی داشته باشه
پس باید یاد بگیریم اصلا و ابدا اعمال و رفتار هیچکسی رو قضاوت نکنیم چون جای اون شخص نیستیم و فقط داریم ظاهر قضیه رو میبینیم و از باطنش اگاه نیستیم.
خدایا شکرت که هر روز مارو بیناتر و هوشیارتر و اگاه تر میکنی
ازتون ممنونم و عاشقتونم
آتش سراسر زیبایی را به من نشان داد وطی کردن تکاملم را از شعله های این آتش زیبا آموختم .واقعا توجه به نعمت ها وزیبایی های پروردگارم نهایت قوانین است . دوستتون دارم وخدا رو شکر میکنم که منو تو مسیر شما خوبان قرار داد.
سلام
ممنونم.
توی بهشت هم نباید ول چرخید و بیکار بود.سوزاندن افکار زائد و خراب هرگز نباید متوقف شوند، حتی برای یک دقیقه.
شکر مدام، کار بی وقفه، شادی تمام نشدنی و بهشت بی پایان نوش جانتان.
عاشقتونم.❤️
ممنونم. خدایا ممنونم.
چقدر زیباو لذت بخش بود . تک تک لحظه هایی که مشاهده می کردم با تمام وجود غرق در حس خوب میشدم. از سرسبزی منطقه بگیر که اصلا گویا رنگ سبز چمن ها رنگ خاصی بود و مانند بهشت بود. از شعله های زیبای آتش… من هم عاشق آتیش بازی هستم و هروقت به باغمان می رویم همش در حال جمع کردن چوب و مشاهده ی زبانه های آتش هستم. اصلا آدم این حسا داره که در کنار آتش و حرف زدن با شعله ها افکار منفی و مخرب ذهنش هم میریزه داخل آتش و میسوزه تا جا برای افکار جدید باز بشه. شنبه چهارشنبه سوری شعر قشنگی میخونیم. زردی من از تو سرخی تو از من… یعنی ای آتش من زردی و غم و ناراحتی و افکار منفی ام را به تو می دهم و تو عشق و سرور و حرارت و مهربانی و انرژی را به من بده …. و چه تبادل زیباایی است… با دیدن این فیلم من هم از خدا خواستم که همراه شوهرم چنین کلبه ای در میان آب های درخشان داشته باشیم و یک لحظه خودم را در همان جا حس کردم… چقدر حس قشنگی هست…
استاد از قانون تکامل حرف زدن… قانونی که همه ی کائنات از آن پیروی می کنند و آهسته و پیوسته و با داشتن تهعد و گام به گام می توانی به زیبایی ها برسی… دقیقا مانند هیزم های آتش…
من عاشق اسب هستم و چقدر اسبی که در فیلم دیدم زیبا و هیجان انگیز بود…
استاد جان ممنونم از شما…
فوق العاده بود 👌 خیلی احساس خوبی به من دست داد ممنون از به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی
سلام ب استاد نازنینم سلام ب مریم خانم شااایسته ی شایسته.❤😍🌷🙏
چ طبیعت زیباااایی چ ابراایی وای درختااا آسمووون عاشق این طبیعت شدم نوش جونتون تلاش و زحمت خودتون بود تلاش و زحمت در راه خدای کریم😍❤
الان ک داشتم این قسمت رو میدیدم ی نجوایی توی دلم گفت روابط استاد و مریم جون مصنوعیه دارن فیلم بازی میکنن ک میگن عاشقتم عاشقتم 😑😑،من ی لحظه متعجب سکوت کردم و بعد باا ذوق گفتم وااای خدایا شکرت چون یاد ی چیزی افتادم،این نجوا تازه و جدید نبود قبلا هم شنیده بودم (درباره ثروت استاد هممممش منتظر بودم ثروت و موفقیت استاد ی جایی بوووم بترکه و تمام بشه😅😄خدا منو ببخشه .ازباورم نشات گرفته بود ک میگفت ثروت نمی مونه ی جایی خدا زمینو از زیر پای ثروتمندا میکشه، خب گذشت و من معنی پول رو درک کردم با خدا روابطم عالی تر شد و الان اون نجوا رو ندارم و مطمئنم ک استاد ثروتمندتر میشه و براش از اعماق قلبم ثروت و برکت بیشتر و بیشتری میخوام. ) وقتی این نجوا درباره ی روابط استاد هم شنیدم فهمیدم توی روابط میلنگم هنوز و حاااالا نوبت روابطمه ک خدااااااا جونم قراره زمین روابطم رو شخمممممم بزنه و چ بذرهاااااای بکاره.خیلی خوشحالم ک این نجوا و این عیبم اومد بالا.خدایا آخه چطوری ازت تشکر کنم ❤دورت بگردم من ❤
تا یادم نرفته اینو بگم ک امام صادق عزیزم میگن ک مشغول خودت باش ی عیب رو ک اصلاح کنی عیب بعدی میاد بالا خداروشکر ک خدا منو مشغول خودم کرد تا منو واسه خودش تربیت کنه منو واسه خودش بسازه .😍😍❤
سلام به دوستان عزیزم
قسمت دوم زندگی در بهشت از دیدن زیبایی هایی که آتیش داره شروع میشه که ببین چقدر در هم پیچیدگی های شعله های آتش زیبا هستن و چقدر اون جرقه خای آتش زیبان و چقدر برگ هایی که از شدت آتیش سرخ شدن زیبا هستن. چقدر میشه روند هدایت شدن به راهکارهای ساده تر و بهتر رو در روند پاکسازی پرادایس دید. از روشن کردن آتیش با کارتن های بازیافتی تا ایده ی بنزین زدن و بعدش ایده ی استفاده از قانون تکامل برای ایجاد یک آتیش بازی درست و حسابی و پایدار از شاخه های کوچولو چند میلیمتری و ادامه دادن و رسیدن به شاخه و بعدش تنه درخت انداختن و ایده ی فوق العاده مشعل که دست به دست هم دادن تا کوهی از درخت های خشک و تر رو با هم بسوزونه و ماده معدنی عالی ای بشه که به خاک پرادایس برگرده و باعث بشه طبیعت زیباتر از قبل به کار خودش ادامه بده و زیبایی های بیشتری رو ایجاد کنه. یک ایده خیلی برای من جالبه که میشه حتی زباله ها و آشغال ها و حتی درخت های هرز رو هم ازشون استفاده مفید کرد و ازشون ارزش تولید کرد. چیزی که به نظر نمیرسه ارزشمند باشه اما یک ذهن با باورهای درست از اونها ارزش تولید میکنه مثلا از آشغال ها برق و کود و آب تولید میکنن (همون دستگاهی که خیریه بیلگیتس زده که زباله میگیره و تبدیل میکنه به کود و آب و برق و ظروف بازیافتی) و الان هم از درخت های هرز هم لذت آتیش بازی رو بردیم و هم سوخت رشد بیشتر طبیعیت رو به خاک اضافه کردیم و به بازسازی بهتر پرادایس کمک کردیم و هم کلی چیز یادگرفتیم هم فایل زندگی در بهش و آموزش آماده کردیم هم باورهای عالی ساختیم که همیشه راه حل های بهتر هست که تو شروع کن و حرکت کن همه راه حل ها و اتفاقات مناسب رخ میده که تو ادامه بده و استقامت بورز راهکارها و ایده ها و موقعیت ها و شرایط و آدم ها و هر آنچه که به تو کمک میکنه به هدفت برسی حتی باد سراغت میاد و این باور که وقتی آدم یک کاری رو تموم میکنه چقدر احساس لذت و شادی بیشتری میکنه و وقتی که آدم با باورهای خوب حرکت میکنه چقدر زندگی زیباتر میشه و میشه حتی کارهایی که به نظر خیلی سنگین میرسه رو با انگیزه دادن به خودمون و دیدن تصویر نهایی و دلخواهمون ادامه بدیم و خلقش کنیم. این قسمت خیلی فوق العادست اون جایی که مریم عزیز میگه ببین چقدر شگفت انگیزه یا میگه آره خیلی پایم یا میگه خدایاشکرت میتونم انرژی فوق العاده ایشون رو دریافت کنم و اون لذتی که داره میبره و تبریک میگم که انقدر خوب روی خودت کار میکنی و این همه زیبایی رو در زندگی خودت بوجود میاری و در ضمن این زیبایی ها رو برای تقویت باورهای ما هم باهامون به اشتراک میگذاری تو فوق العاده ای. خیلی لذت بردم از توجه به نکات مثبت های این فایل، مخصوصا این تمرین که مثلا استاد میگه اعصابمون رو خراب کرد به شوخی و مریم عزیز هم میگه «اما و یک نکته مثبت دیگه» این خیلی مهمه که ما همیشه دنبال نکات مثبت بگردیم و میتونیم بگیم اما و یک نکته مثبت رو بیان کنیم و به این شکل اتفاقات خوب رو ایجاد کنیم برای خودمون. اینکه باد و خاک و درخت و ایده ها همه این ابزارهایی که برای ایجاد یک شب لذت بخش نیازه در کنار هم جور میشه نشون میده که ما در مدار مناسب هستیم پس در شرایط مناسب در زمان مناسب هستیم و هدایت میشویم به راهکارهایی که اتفاقات خوب برامون بیفته و این در مدار مناسب بودن شانسی نیست بلکه حاصل توجه به نکات مثبت سپاسگزاری و کار کردن روی باورهاست و هر کسی روی خودش و باورهاش کار میکنه این در مدار مناسب بودن رو تجربه میکنه. خدایا شکرت به خاطر الگوهای خوبی که دارم خدایا شکرت به خاطر این پرادایس زیبا به خاطر این فایل زیبا به خاطر دستان مهربانت به خاطر آتش زیبا به خاطر گریس فوق العاده به خاطر براونی نجیب به خاطر هوای عالی پرادایس به خاطر کامنت بچه ها و به خاطر حضورم در این جمع صمیمی و زیبا.
سلام
واقعا خداروشکر که یاد گرفتم چقدر شروع کردن و ادامه دادن مهمه حتی وقتی استاد هم باشی گاهی انجام یه کار برات ممکنه سخت باشه اما همینکه اراده کنی و با امید به فردایی بهتر و زیباتر انجامش بدی چه معجزه ای رخ میده چه زیباییهایی در دل اون کار سحت خودشو نمایان میکنه چه آرامشی بعد از اتمام کار پیدا میکنی با دیدن صبحِ پارادایس قشنگ احساس میکردم که اون لحظه انگار یه سنگینی از رو دوش خودم برداشته شد یعنی حسِ خوشِ اتمام کار رو واقعا لمس کردم..
تو شروع کن تو هرکاری الان از دیتت بر میاد انجام بده حتی هوا هم سه روز بارون نمیزنه تا چوبات خشک شه حتی باد هم موافق میوزه که کار آسون شه..تو فقط انجام بده با همون شرایط موجود با همون تکه های کوچک چوب، کار خودش پیش میره و صبح دل انگیز تمام خستگیشو از تنت در میاره..
عاشقتونم و باهاتون هرروز کلی انرژی و عشق میگیرم خدایا شکرت❤️🙏
به نام خالق فراوانی
روز دوم
خدایاشکرتتتتتتتتتت
وای غافلگیر شدیم با پرادایس در شب و آتیش بازییییییییی
انگار چهارشنبه سوریه
چه شعله ای قرمز زیباییییییییی
این اتششششششش چقدررررر زیباست اخه
استاد من الان میدونم دیگه اتش زدن درخت خشک و اضافه و….. تو طبیعت بهش اسیب نمیرسونههههههههههههه بلکه کلی نفعم داره
برمیگردن به دامان طبیعت و چقدرررررر این خاکستره واسشون مفیده
مث همیشه یه بارون از اون بارون هیولاها بباره تو بهشت و همه جا رو قشنگتر از قبل کنه
خدایاشکرتتتتتتتتتتت بابت این همه زیبایی
بابت این همه نکته مثبت ک میشه ببینم و تمرکز کنم بر اونا
مرسی خدای مهربونم
اون ذوق کردنای خانم شایسته رو خیلیییییییییییییییی دوس دارم
و پایه بودناش
استاد:شما فقط نترس
خانم شایسته با اطمینان:من نمی ترسم
و خداوند همواره با شجاعان است
اگه میترسیدین پرادایس الان زیبا میشد؟
این صبح زیبا رو با خالی شدن اون قسمتا از درخت اضافه شروع میکردیم؟
قطعا نهههههههههههه
پس بهناز عزیزم
مخلوق زیبای خداوند
نترس و برو تو دل ترسات
استاد این حرفتونو خیلیییییی دوس داشتم که گفتین ما اومدیم یذره اتیش بازی کنیم کل اون درختا سوخت
اومدین لدت بردین و همزمان بهشتو هم قشنگ کردین
خدایاشکرتتتتتتتتت بابت این قوانین ثابت
در مسیر رسیدن به هدف لذت ببری و نتیجه هم بی نظیر بشه
و خداوند هرگز از قوانین خود عدول نمیکند
هرگز
هرگز
هرگز
من عاشق اون مشعلتونمممممممممم
چقدررررررر این وسیله هلپ فوله آخه
اون بنزینه موقتی اتشو شعله ور میکرد
مث انگیزه های بیرونی
میدونم خیلی عالیه موفقیتای دیگرانو دیدن و تحسین کردن
اما واسه انگیزه گرفتن باید به درونم مراجعه کنم
ببینم وجودم چقدرررر این خواسته رو میخواد در کل مشعل بنظرم نقش اون انگیزه درونیه رو داشت
یه حرارتیییییی ایجاد کرده بود حسابیی
که فردا صبح هم اون تنه درخته داغ باشه و دوباره اتیش بگیره
استاد من واقعا تلویزیونو به حداقل رسوندم
دیشب ک داشتم میخوابیدم
(به علت گرما تو پذیرایی میخوابم)
تلویزیون تو برنامه استعدادیابی یه اقای 46 ساله رو دعوت کرده بود که حتی دیپلمم نداشت رشته شم انسانی بود
اما محاسبات ریاضیش هیولاوارررررررررر
یعنی این مرد سخت ترین عملیات ریاضی رو هم ذهنی انجام میداد
و میگفت از سرکار که برمیگشتم انقدررررررررر مشغول یادگیری ریاضی بودم انقدرررر علاقه داشتم اصن نمی فهمیدم زمان چطوری میگذره
گفتم انگیزه اینه
درسته این سن خیلی زیاد نیس اما خب واقعا افراد اینطور باانگیزه کم هستند
و یه مثال بی نهایت عالی بود از انگیزههههههههه
واییییی این عاشقتم گفتنا معلومه کار هرروزه ست
طبیعیه داشتن یه رابطه عاشقانه بی نظیر
من بی نهایت تحسین میکنممممممم این عشق الهی رو
خدایاشکرت که این رابطه فوق العاده رو میبینیم و اثبات میشه بهمون
که ارههه همچین روابط بی نظیری هستتتتت تو دنیا
این پایه بودنا با همدیگه تو هرکاری
استاد از وقتی تمرکز کردم رو دیدن این روابط مثبت نمونه های بی نظیری رو میبینم
یه دوستم از فامیلشون میگفت که این خانم و اقا با همدیگه وسایل چوبی خونه شون کابینتاشون تخت خوابشون و…..رو ساختند
نمیتونسند اماده بخرن؟
چرا اتفاقا میتونستند ولی اقا شغلش همین بود و خانم هم پایه با همسرش
و فقط دوس داشتن با هم وقت بگذرونن با همدیگه همکاری کنن
میشه با عشق و علاقه هرکاری رو انجام داد و از مسیر لذت برد
اینارو میخوام مرور کنم واسه خودم
کامنت گذاشتن یه تمرین فوق العادست واسه همین این تعهدو به خودم دادم
خودمو تحسین میکنم که دارم تو این مسیر حرکت میکنم
استاد سپاسگزار ازتون که هستین و میتونیم جا پای قدمای شما بذاریم و حرکت کنیم
چقدر این مسیر راحت شده با داشتن راهنما
خدایاشکرت بابت این دست پرمهرت
خدایاشکرت بابت پرادایس زیبا
بابت اتیش و شعله های خوشرنگ
بابت یه صبح زیبای دیگه و دیدن نتیجه نهایی کار
بابت استقامت استادو عزیز دلش تو مسیر انجام دادن کارا
بابت این عکس فوق العاده بک گراند فایل
بابت خونه چوبی زیبامون روی آب
بابت طبیعت سرسبز بهشت
بابت دریاچه تمیزمون
بابت ابرای مث پشمک
بابت این اسمون زیبا
خدایاشکرت
این همه زیبایی
این همه نعمت
این همه ثروت
ببین چقدر ثروتمند بودن فوقالعادست چقدر زندگی محشر میشه
اما الانم لذت ببر
در لحظه زندگی کن یادت نره ثروتو واسه چی میخوای
واسه اینکه لذت ببری
پس الانم لذت ببر
چقدررررررر زندگی شیرینه اگه ای باورارو داشته باشیم
خدایاشکرت بابت فرصت زندگی ک دارم
میتونم زیباایی ها رو ببینم
میتونم هدف داشته باشم ادامه بدم از مسیرلذت ببرم
تفکرکنممممممممممممم در این شگفتی های خلقت
همین جیرجیرکا که اواز میخونن
انقدررررررررر که بدنشون شگفت انگیزه کلی مطلب راجع بهشون میخونیمممم تو کتابامون
یعنی میخوام بگم ببین خلقت خداوندو
این موجودشگفت انگیز تو پاهاش پرده صماخ داره
میشه گفت با پاهاش میشنوه :)
خدای من
چقدر تو بزرگواری رب من
این شگفتی ها فقط به دست تو میتونه خلق شده باشه
سپاسگزارمممممممممم خدای مهربونم
وایییی اومدم زندگی در بهشتو ببینم مباحثم مرور میکنم
چی از این بهتر؟
پس لذت ببر
ادامه میدیم به امیدخدا
دوستون دارم
در پناه الله یکتا…..
سلام
الحمدالله رب العالمین
استاد گرامی
پس از دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت درک بسیار جالب و بهتری از افکار و باورهای منفی داشتم
این قسمت عملا جهاد اکبر را به من آموخت جهادی که باید با کمک آن تمام باورهای منفی را نابود کنم
در همین حین یادم آمد به داستانی زیبا از کتاب داستان راستان که از کودکی میخواندم و بسیار جذاب بود..
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله در یکی از مسافرتها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی علف فرود آمدند. به هیزم و آتش احتیاج داشتند، فرمود:«هیزم جمع کنید».عرض کردند: «یا رسول اللّه! ببینید این سرزمین چقدر خالی است! هیزمی دیده نمی شود». فرمود: «در عین حال هرکس هر اندازه می تواند جمع کند».
اصحاب روانه ی صحرا شدند، با دقت به روی زمین نگاه می کردند و اگر شاخه ی کوچکی می دیدند برمی داشتند. هرکس هر اندازه توانست ذره ذره جمع کرد و با خود آورد. همینکه همه ی افراد هرچه جمع کرده بودند روی هم ریختند، مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول اکرم فرمود:
«گناهان کوچک هم مثل همین هیزمهای کوچک است، ابتدا به نظر نمی آید، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب کننده ای دارد؛ همان طور که شما جستید و تعقیب کردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا می شود و یک روز می بینید از همان گناهان خرد که به چشم نمی آمد، انبوه عظیمی جمع شده است».
نکته اول اینکه این هیزمهای کوچک و بزرگ همان باورهای ریز و درشت و مخربی هستند که در ابتدا دیده نمیشوند و اگر جستجو و کنکاش کنی بالاخره آنهارا خواهی یافت که البته تعدادشان کم نیست
یافتن باورهای منفی جوینده و تعقیب کننده میخواهد به این راحتی ها دیده نمیشود
نکته دوم اینکه در این قسمت از سریال همانطور که مشاهده کردیم آتش زدن و نابود کردن هیزم ها (باورهای منفی) در ابتدا کاری بسیار مشکل مینمود که استاد مجبور شدند از بنزین استفاده کنند اما آنچنان تاثیر عمیق و شگرفی نداشت و لحظه ای آتش زبانه میکشید و دوباره فرو کش میکرد (تجربه بنده در مواجه و از بین بردن باورهای منفی) اما استاد حقیقتا دست بر نداشتند و با مشعل به جنگ هیزم ها رفتند اینبار موثر تر واقع شد و همانطور که کاملا مشهود هست و استاد هم اذعان داشتند تا پاسی از شب به مراقبت از آتش مشغول بودند (حکایت واجب بودن نماز شب بر پیامبر به جهت پرهیزکاری و مسئولیت عظیم ایشان در رسالت پیامبری) تا سوزاندن هیزم ها (باورهای منفی) کاملا درست انجام شود..
و اما نکته بسیار جالب و آموزنده ی این سریال مستند آنجا بود که استاد و عشق ایشون پس از بیدار شدن با صحنه ای بسیار غیر منتظره روبرو شدند که ما هم به اتفاق ایشان حیرت زده شدیم
تلاشها به ثمر رسیده بود و مقاومت شب قبل سپیده ای روشن را با خود آورده بود
تعجب و حیرت من شاید بسیار بیشتر از استاد بود آنجا که از آنهمه هیزم ، فقص مقدار کمی خاکستر بسیار نرم باقیمانده بود..
خدای من و باز هم جای شگفتی داشت که دیگر نیاز به تلاش نبود و اگر باقیمانده ریز و درشتی از هیزمها به جا مانده بود ، الله اکبر ، یا رب العالمین.. اینبار خود به خود و به راحتی آتش میگرفت همان آتشی که در شب قبل به سختی جان میگرفت و اکنون با کمترین خلاشه ای شعله ور میشد.
تمام سپاس مخصوص خداوندیست که رب العالمین است
و درود خداوند بر محمد امین که رسول اوست
و تشکر از استاد عزیزی که مربی ام در مسیر بهشت و سعادت ابدی است
و سلام خدا بربنده و خانواده صمیمی عباسمنش که با تلاش آگاهانه گامی در این ره سخت نهاده که بزودی آسانی آن پدیدار میشود همانطور که همه با هم در این سریال مستند نظاره گر بودیم.
سپاسگزارم
یا ایتها النفس المطمئنه
ارجعی الی ربک
راضیه مرضیه
فادخلی فی عبادی
وادخلی جنتی