درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1 - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان.

    من فکر کنم این فایل رو صد بار گوش کردم از وقتی که روی سایت قرار گرفته. ولی هنوز ازش یاد میگیرم و نکته هاش فکر کنم به اندازه ی ارزش نصف دوره هاتون پررنگ و مهمه. من همیشه وقتی دوستانم که دوست دارند در دوره های شما شرکت کنند و به لحاظ مالی هنوز نتونستند که آماده باشن ,بهم میگن خوش بحالت و ما هم دلمون میخواد که شرکت کنیم ولی پول نداریم, بهشون قسم و آیه میخورم که بابا , فایل های دانلودی اصلا فرقی با دوره های استاد ندارند.

    ( البته تو پرانتز بگم که من شاگرد خیلی از محصولات استاد هستم و در دوره هایی که باید پول پرداخت کنم هستم. )

    اما خودم رو موظف میدونم که حتما از فایلهای دانلودی هم استفاده کنم. داشتم میگفتم که دوستانم باور نمیکنند که فایلهای دانلودی چیزی کم از محصولات پولی ندارند.

    این فایل که دیگه اخرشه بخدا.

    خودم این فایل رو جدای از اون صحنه های ناب و زیبا ,به این دلیل خیلی خاص میدونم ,چون من خیلی اهل بازیهای کامپیوتری هستم البته بیشتر روی گوشی, و تمام حرفهای استاد و مریم گلی عزیز رو دونه دونشون برام آشنا بود.

    اصن خندم میگیره

    یه بازیی الان حدود چهار ساله که روی گوشیم بازی میکنم که بازی اعداد هست. و باورتون نمیشه با اینکه اونجا من رقیبی ندارم و اصلا بازی حتی ,بازی سرعتی نیست, تمام این حرفها رو توش خودم به تجربه بهش رسیده بودم. مثلا وقتی خودمو سرزنش میکنم که چرا این حرکت اشتباه رو انجام دادی,قشنگ حرکتهای بعدیم هم غلط میشن تا اونجا که صفحم پر از اعداد میشن و من میبازم و باید کلی دوباره زمان بزارم تا جبرانشون کنم. و به تجربه به این رسیده به بودم و دیگه از یه جایی به بعد که اینو متوجه شدم, به خودم میگفتم که شادی به خودت بگو اشکال نداره و فقط حرکت بعدی رو درست انجام که بدی اون اشتباهت تازه یه جای دیگه تو اعداد برات به درد میخوره و واقعا هم بدرد میخورد.

    حتی تو بعضی از زمانها که حواسم باشه و توی یه آچمز گیر کرده باشم, به خدا میگم خدایا حرکت بعدی و عدد بعدی رو تو بگو کجا بزارم. حالا این دوتا جنبه داره.

    اگر با ایمان که خدا کمکم میکنه و این حس تو وجودم باشه, اعداد بعدی رو درست سرجاش میزارم و از آچمز عبور میکنم ولی اگر با شک به خدا ازش کمک بخوام,که خدا کمک نمیکنه که یا اصلا این چیزا جیه ازش کمک میخوای, اصلا به راحتی یا رد نمیشم یا میبازم.

    و واقعا تو بازی به این حرف استاد که توی دوره ها تاکید میکنند که اصلا فرقی نمیکنه که چی از خدا بخوای هرچقد بزرگ یا کوچیک یا مسخره یا هرچی , بهت میده.

    نکته دیگه اینکه وقتی خونسردیم رو حفظ میکنم و اشتباهم رو میپذیرم اما نگاهم به جلوس, یه چند سطح از بازی رو بصورت معجزه پرتاب میشم بالا و اونجاس که به خودم میگم اینم پاداش خدا.

    حالا اینارو گفتم که برای خودم تکرار کنم که تو بازی زندگی هم همینه و وقتی انرژی توکل و ایمان بدی و خودتو بپذیری و بخاطر اشتباهات گذشتت خودتو سرزنش نکنی ,اونجاس که خدا کمکت میکنه . و امدادهای غیبی از راه میرسن. اما اگر انرژی ناامیدی و یاس داشته باشی , جایی برای چیزهایی که میخوای نیست و قطعا باید پسرفت بری.

    ولی واقعا استاد تو همین بازی خودم به این حرفتون هم رسیده بودم که همینکه احساسم رو درست میکنم همه چی خوب پیش میره.

    و یا در مورد توجه و تمرکز که تو دوره دوازده قدم سعی کردم یکی از مهمات زندیگم باشه, تو همین بازی کامپیوتری اعدادم ,متوجه شدم که وقتی غرق افکارم میشدم و تمرکزی بازی نمیکنم هم میبازم یا حرکتهای اشتباهم زیاد میشن.

    خلاصه امیدوارم که اینارو در زندگیمون خوب و به موقع عملی کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام به دوستان عالی خودم

    یکی از بهترین و عالی ترین فایل هایی که تا بحال گوش داده ام این فایل عالی بود

    واقعا نکات عالی و درس هایی استاد و خانم شایسته یاد من دادند که برای من عالی و بی نظیر بود

    آنچه که در این فایل یاد گرفتم برای خودم نکته به نکته می نویسم تا همیشه برای من یادآور و تداعی کننده حس و حال خوب و درک عالی قوانین این جهان باشد

    همیشه دنبال زندگی کردن در زمان حال باشم

    از لحظه به لحظه خودم لذت ببرم

    همیشه به اتفاقات اطراف و پیرامون خودم سطحی و سرسری نگاه نکنم و از آنها درس بگیرم

    دیدن نکات مثبت پیرامون خودم و از آنها لذت بردن و حال خودم را خوب نگه داشتن

    ادامه دادن روند و مسیری که در آن هستم و ناامید نشوم و همیشه با ذوق و شوق به مسیر خودم ادامه بدهم

    دیدن بهبود های کوچک زندگی خودم و از آنها الگو بسازم برای ادامه راه و موفقیت های بعدی خودم

    خودم را تحسین کنم و به خودم در تمام مراحل روند رو به جلو آفرین بگویم

    کنترل کردن ذهن خودم و در همه موارد مراقب این باشم که گرفتار غرور و سرزنش کردن و تعصب و عصبانیت نباشم

    از هر گونه فکر بد و ناراحت کننده دوری کنم

    از سرزنش کردن خودم همیشه دوری کنم که این کار سبب می شود من نتوانم ذهن خودم را کنترل کنم و اتفاقات بدی را بی شک تجربه خواهم کرد

    فقط به قدم های بعدی خودم نگاه کنم و فکر کنم و هرگز نگران قدم های بعدی خودم نباشم

    هرگز اجازه ندهم که نتیجه اتفاقات حال من را بد کند و باید از آنها تجربه کسب کنم و درس بگیرم

    ارزشمندی و لیاقت را در خودم بالا ببرم و این را باید به یاد داشته باشم که من لیاقت آسانی و به خوبی انجام شدن کارهای خودم را دارم و باید داشته باشم

    افزایش احساس لیاقت و ارزشمندی خودم یکی از مهمترین درس ها و نکته هایی است که استاد عزیز در این فایل به من آموزش دادند

    همیشه در کار و اهداف خودم شور و شوق داشته باشم

    در لحظه زندگی کردن و ترس و غم از گذشته و آینده خودم نداشته باشم

    لذت بردن بی بهانه و بدون داشتن چیزهای که دنبال آن هستم

    وقتی که بتوانم از کوچکترین و کمترین امکانات که در کنار من است لذت ببرم و حال خودم را خوب نگه دارم این سبب می شود که لذت های بزرگ هم براحتی در زندگی من رخ بدهد

    دو درس بسیار مهم در این فایل وجود داشت

    توانایی تمرکز کردن روی خودم و کنترل کردن افکار و ذهن

    افزایش احساس لیاقت و ارزشمندی در خودم

    اینها مهمترین قوانین این جهان هستی است که هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بیشتر و بیشتر می توانم از حال خوب خودم لذت ببرم

    واقعا این فایل ارزش بارهای بار نگاه کردن دارد

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهرا شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    سلام عرض میکنم‌ خدمت استاد مهربانم و خانم شایسته عزیز

    فقط میتونم بگم این فایل هم مثل بقیه فایلهاتون عالی و تاثیر گذار بود به خصوص برای من …چند روزه که باخودم درگیرم و منتظر هدایت پروردگارم هستم…و دائم خودم اذیت میکنم و فکرمو درگیر

    ولی با این فایل زیبا و آگاهی دهنده سعی میکنم ذهنمو آروم کنم‌ و از لحظات زندگیم لذت ببرم ایمان دارم که همه چیز به بهترین شکل در زمان مناسب اتفاق خواهد افتاد

    استاد ممنونتونم به خاطر همه ی آگاهی های خوب و عالی که به ما میدید تا طعم زیبا زندکی کردن رو بتونیم بچشیم.

    خدای مهربونم شکرت به خاطر حضور استاد خوب و مهربانم آقای سید حسین عباس منش

    در پناه خدای مهربان موفق و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2936 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی

    تشکر ازین فایل عالی و بی نظیر چقدر ازش یادگرفتم و احساس کردم ریشه خیلی مسائلم به این دو موضوع برمیگرده

    چقدر مثال‌های که فرمودین دقیق و قابل لمس بود

    و خیلی لذت بردم و یادگرفتم و تصمیم گرفتم حواسم به این دو پاشنه آشیلم باشه

    منم سعی کردم امروز به مساله ای که برخورد کردم به این شکل ذهنم رو کنترل کنم و درسهام رو بگیرم

    البته دقیقا ریشه اصلی به احساس لیاقت و باورقرباتی بودن هم برمیگرده ولی نکاتی که

    تو دفترچه یادداشت نوشتم اینها بودن

    و نوشتن نکات باعث شد احساسم هم بهتر بشه و ذهنمو راحت تر کنترل کنم

    من امروز دو تا درس گرفتم

    اول اینکه عجله نکنم

    وقتایی که باید عجله کنم نمی کنم وقتایی که نباید، عجله میکنم

    به نظرم بهتره بیام ببینم ریشه عمل من از کجاست

    مثلا شده یه خرید واجب و ضروری داشتم یه جنس خاص و به دلم افتاده الان بخر و من چون نتونستم از پولم دل بکنم باوجودیکه میدونستم باید خرید کنم صبر کردم و اون جنس افزایش قیمت داشته و بعدا با قیمت بیشتری خریدم

    یا برعکس جنسی رو دیدم و هی تو دلم گفتم یالا بخر الان تموم میشه و بعد خریدن دیدم اون کیفیت مطلوب رو نداره و من تو ذهنم بزرگش کرده بودم

    مورد دیگه انتظاره، انتظار گاهی برای من سخته و باید بتونم کنترل ذهن کنم تا حرکت عجولانه نزنم مثل الان که منتظرم

    یه موضوع دیگه که بهش رسیدم اینه که اینکه من یه ولع دارم برای بیشتر داشتن اما اونقدر زیاد که باعث میشه به داشته هام توجه نکنم و ازشون لذت نبرم و بازم چیزای جدید بخوام و خودش رو به شکل شرکت در کلاسهای آموزشی و یا خرید وسایل بدون اینکه تکاملش رو طی،کنم نشون میده ولی این یه جور طمع هست.

    و درنهایت مهمترین و بالاترین مهارتی که باید بهش برسم کنترل ذهن هست

    تو ذهن من اینجور برنامه ریزی شده که توجه به داشته ها رو قانع شدن میدونه قانع شدن بدون رشد و بدون خلق. ولی باید بگم دراصل درستش اینه که بتونم از شرایط و داشته های کنونی ام خودم رو رشد بدم

    یه موضوع دیگه این بود که همسایمون گفت که دو تومن هزینه کلاس بچه ها شده هنوز نرفتن و اصلا به فکر نبود اما من بخاطر جنس بی،کیفیت و گرونی که خریده بودم خیلی خودمو سرزنش میکنم و احساس میکنم پول زیادی از دست دادم

    به نظرم اینکه خودمو سرزنش کنم اشتباهه

    این که باور کمبود دارم که پولم رفت و تا کی دیگه این پول دستم بیاد این باور محدود

    اما این تضاد کوچیک بهم یاد داد تا ترمزهای ذهنیم رو پیدا کنم و باورهای محدودم رو بهم نشون بده و بدونم این رفتار و اشتباه من از چه باور و فرکانسی نشات گرفته

    درنهایت رفتم که جنس رو پس بدم و یا تعویض کنم که یکم واشرش رو درستش کرد و خیلیییی زیاد بهتر و قابل استفاده شد 90 درصد درست شد ولی گفت تعویض نداریم و دیگه مشکلی ام نداره.

    مبلغی که منتظرش بودم برام واریز شد یادمه بخدا گفتم دیگه عجله نمیکنم چه برای خرید چه برای فروش و مشتری داشتن میخوام خودت همیشه زیبایی ها رو سرراهم قرار بدی خودت برام مشتری بفرستی و روزی خودش دنبالم بیاد چه به شکل مشتری های نقد و افرادی که راحت ازم خرید می‌کنند و همچنین خودمم خریدهای راحت و باکیفیتی داشته باشم

    یه موضوع باید بگم که وقتی تونستم حسم رو خوب نگه دارم نشانه های خوبی میگرفتم و برکت رو می دیدم مثلا تو همون ساعت چند نفر فالو کردن پیج من رو.

    مشتری که باهاش رو درواسی داشتم و برام خیلییی عجیب بود که چرا چند روزه مبلغ رو واریز نکرده و دیگه گفتم من درسهام رو گرفتم و مساله رو رها کردم که درواقع اعراض و برداشتن توجهم از ناخواسته بود. برام واریز کرد و گفت ببخشید یادم رفته بود و دیر شد.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 300 روز

    بنام خداوند هستی بخش مهربان

    سلام به استاد عزیز و هم دوره ای های مهربان

    واقعا این طرز نگاه کردن به شکل همین بازی پینک پنگ که استاد عزیز گفتن خیلی به ما کمک میکنه تا بتوانیم زندگی ذهن خودمان را کنترل کنیم

    من خودم این عدم احساس لیاقت رو باید خیلی روش کار کنم دقیقا هم همین طوره میبینیم بعضی موقع ها اوضاع داره خوب پیش میره حالا به هر موضوع چه اوضاع مالی یا روابط عاطفی در ناخود اگاه ما یک حس بدی میایه که انقدر هم تو لایق این ها نیستی اونجاست که ما باید ذهن خومان را کنترل کنیم و بتوانیم احساس مان رو خوب نگه داریم و سپاس گذار خداوند باشیم تا هدایت شویم به مسیر بهتر

    به اندازه ای که ما روی ذهنمان کار میکنیم به همان اندازه میتوانیم روی زندیگیمان کنترل داشته باشیم در هر شرایطی که در زندگی هستیم چه خوب چه بد میتوانیم تعغیر کنیم ما باید در هر لحظه شاد باشیم لذت ببریم از زندگی و سپاس گذار نعمت هایی که همین لحظه داریم باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرزو دادفر گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    سلام خانم شایسته عزیز واستاد خوش اندام وخوشتیپ

    خانم شایسته چه لباس خوشگلی پوشیدین واییییییییییی

    من کلی کیف کردم

    خوشم میاد برای خودم هم بخرم رنگ وطرحش زیباست

    بهتون هم میاد

    بافضای زیبایی که هستین زیباتر هم شده

    چه آسمون خوش رنگی

    دریای زیبا

    من چند وقته به همسرم پیشنهاد دادم بریم

    کنار دریای بابلسر چادر بزنیم

    شب بمونیم

    آتیش درست کنیم دورهمی کیف کنیم

    همین الان حس خوشگذرونی ش داره میاد تو وجودم

    متشکرم از حس زیبایی که در من ایجاد کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حاج عباس گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و استاد شایسته

    و سلام به همه دوستان

    گاهی کامنت دوستان رو که میخونم یاد دانشجویان سال اول پزشکی می افتم

    دانشجویان سال اول پزشکی ، وقتی تازه با بیماری‌ها و علایم ان‌ اشنا میشوند

    هر علامتی در بدنشون حس میکنند اون رو ربط میدن به بیماری و خودشون رو معدن امراض میبینند

    مثال: اگه احیانا شصت پاش درد بگیره. میگه نکنه از سیاتیکم باشه ؟؟؟؟!!!

    یه سردرد خفیف میگیره میگه نکنه میگرن دارم ؟؟؟!!!!

    از گرسنگی ضعف میکنه و معده‌ش درد میکنه حس زخم معده میگیره!!!!

    از این دست مثال‌ها زیاده

    الان هم استاد این فایل رو اماده کرد…

    همه دوستان دچار عدم لیاقت و قربانی شدن به خود گرفتن

    ما تازه واردها که با قانون آشنا نیستیم بازی شروع نشده ، سه هیچ عقبیم

    کانه هیچ اراده‌ای و لیاقتی نداریم

    دوستان با سابقه و به قانون آشنا هم به شدت در تشخیص جایگاه فعلی خودشون و ربط دادن اتفاقات و هم زمانی‌ها دچار اشتباه میشوند و ماست رو با قیمه قاطی میکنند

    در حالیکه باید بدونیم فرکانس‌ها ضعف و قوت دارند یا به اصطلاح کوتاه و بلند هستند. گاهی موقت هستند

    موقت مثلا در سفر؛ وقتی با یکی مثل خودمون همسفر میشویم در مدت کوتاهی هم فرکانسیم

    دلیل نمیشود هر رابطه‌ای به جدایی ختم شد و یا به هر مشکلی برخوردیم احساس عدم لیاقت و قربانی شدن به خود بگیریم

    مثال: دختر پادشاه در ستاره قطبی خود مینویسد دوست دارم امروز وقتی با خدمه ها برای تفریح و گردش به طبعیت میروم یک اتفاق خوب و جالب را تجربه کنم !!!

    جالب اینجاست که در طبعیت با یک چوپان خوش ذوق و نوازنده نی برخورد میکند و چند ساعتی با چوپان به گفتگو می نشیند و هردو از این اتفاق خوب مسرور میشوند

    و بعد از ان دختر پادشاه قصد بازگشت میکند !!!

    آیا چوپان باید احساس عدم لیاقت و قربانی شدن بکند ؟؟؟

    البته که نه این دو برای مدت کوتاهی هم فرکانس شدن آن هم به خاطر درخواست دختر پادشاه در ستاره قطبی

    دختر پادشاه و چوپان در مدار طبعیت گردی و تفریح هستند ولی در مدار ثروت نیستند

    در مدار روابط نیستند ووو

    پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مژگان ز گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    بانام ویاد الله یکتا

    خدایا شکرت برای اینهمه نعمت وزیبایی

    بازهم یه روز زیباوآگاهیهای عالی از طرف بندگان خوب خدا،استاد عباس منش ومریم عزیز.

    چقدر از شنیدن ودیدن این قسمت لذت بردم،حس وحال مثبت گرفتم ومطالب جدید وخوبی رو یاد گرفتم،خداروشکر.

    این مناظر خوشرنگ وعالی روح آدم رو مینوازه و انرژی مثبت وحال خوبی رو ایجاد میکنه،چشمهام رو که میبندم،خودم رو دراونجا کنار دریای زیباوپاک با آب وهوای اونجا تجسم میکنم چقدر رنگ وطراوت وزیبایی وفراوانی وحال خوب،انگار که مریم عزیز واستاد رو از نزدیک میبینم ،از اینهمه حال خوب،نعمت وفراوانی،رها بودن وخوشحالی وزیبایی لذت میبرم،یه مکان امن،شادوبدون استرس،اینهمه حرف شیرین وخوب،خداروشکر.

    مطالب جالب وعالی وروح نوازی دراینجا مطرح شد واستفاده بردیم،چقدر خوبه که دراین سایت میتونیم اینهمه اطلاعات وحال خوب رو داشته باشیم،توی زندگی ماشینی وگاهاً درهم برهم امروزی چقدر حالمون خوب شد ،خداروشکر .

    اینکه یه شخص خودش رو قربانی بدونه وخودش رو گول بزنه که اشکال از من نیست ،من هیچکاری برای تغییر حالم وزندگیم نمیتونم انجام بدم،درست مثل اینکه یه تی شرت ولباس تنمون بکنیم که روش نوشته من یک قربانی هستم،بپذیریم ونخایم کاری برای بهتر شدن وعوض شدن زندگی که ازش راضی نیستیم انجام بدیم،خودمون حال بد رو بپذیریم،دیگران هم نگاه کنند ودلسوزی کنندبرامون،چه شرایط وزندگی بدومنفی ومصیبت باری.

    این فایل یه تلنگر برام بود که میشود طبق قانون زیبا، بهترین زندگی رو درهمین زمان داشته باشم.

    جملاتی که دراینجا گفته شد خودِخودِ خوشبختی وسعادت وراه درست بود.

    باید صبح که ازخواب بیدارمیشیم بعد یه لبخند ازته دل وخداروشکر کردن برای سلامت وخواب راحت شب گذشته،با خودمون بگیم همین امروز رو خوب وعالی زندگی کنم ،امروز حال من وحال دلم خوب وعالی باشه،دیروز که گذشت ودرگذشت،فردا هم که هنوز نیومده وحتماً اگه خدا ومن بخوایم عالی میشه(که میخایم)

    درحال حاضر یه روز زیبا ویه برگ نانوشته وسفید درمقابلم هست که باید امروز رو بنویسم،نقاشیش کنم ورنگش کنم،لذت ببرم ولذت ببرم،همین.

    خدایا شکر که این فایل زیبا وحرفهای زیبا رو شنیدم وبازهم به من یادآوری شد که:

    آسوده وراحت،با آرامش ودلی مطمئن،با آگاهی ودید شاد وخوب به دنیا وخودم نگاه کنم،ذهنم رو درمسیر درست کنترل کنم،احساس لیاقت وشایستگی داشته باشم،روی عزت نفسم بیشتر کارکنم،احساس قربانی شدن واجبار نداشته باشم،ازبازی وورزش درس بگیرم ولذت واستفاده ببرم،از روابطم بادیگران شاد باشم وبهره ببرم .

    خداروشکر که میتونم بهرچیز که دوست دارم فکر کنم،تجسم کنم وهدفگذاری کنم،میتونم بهر چیز که میخام برسم وآرام وشاد وسلامت باشم،خداروهزاران بارشکر.

    از الله یکتا برای استاد،مریم جان،دوستان دست اندر کار سایت وهمه دوستان که همراه هستیم،موفقیت وسرافرازی خواهانم.خداروشکر سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زینب کریمی گفته:
    مدت عضویت: 608 روز

    سلام و‌درود به استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان هم فرکانسیم…..

    استاد چقدر عالی توضیح دادید

    چقدر این صحبت ها ذهن ادم رو باز تر میکنه برای دریافت اطلاعات و‌حتی بازبینی یسری مسائل که ناخوداگاهانه تو‌زندگیمون تجربش میکردیم .

    وقتی صحبت های شمارو گوش کردم یاد یکی از اقوام افتادم که میگفتن الان چند وقتی هست که همه چی عالیه و‌معمولا بعدش یه اتفاق بدی میفته

    و‌واقعا هم همینطور میشد براشون

    و الان به این رسیدم که برمیگرده به موضوع عدم احساس لیاقت که چقدر عالی توضیح دادید

    من قبل ازینکه بخوام با شما اشنا بشم و قوانین رو‌یاد بگیرم

    اگه یجای خیلی مهمی میرفتم و طرف خیلی منو تحویل میگرفت دقیقا اون احساس عدم لیاقت بالا میومد که عه ببین چقدر طرف داره تحویلم‌میگیره بعنی من لیاقتشو دارم؟ و بعد احساس لذتی که میتونستم داشته باشم خراب میشد

    یا مثلا دوسال پیش من پذیرفته شدم که در یک برند خیلی معتبری با یک استاد خیلی بزرگی کار کنم حتی ایشونم از نزدیک ببینم

    کاری که ارزوی خیلی ها بود اونجا باشن و اون استاد رو از نزدیک ببینن

    من بااینکه پذیرفته شدم اما هی شک میکردم به خودم وای من اینجام،یعنی من لیاقتشو دارم؟ یعنی من انقدر کارم درسته که اینجا اومدم

    و باعث شد بعد از چند هفته به طرز خیلی عجیب غریبی بیام بیرون باوجود اینکه همه چی خوب پیش میرفت

    برای احساس قربانی بودنم همینطور بعد از این اتفاق همش خودمو یه قربانی میدونستم که فلانی باعث شد من بیام بیرون

    اما با اگاهی هایی که کسب کردم دیدم مشکل از من و افکارم‌بود که باعث شد این اتفاقاتو تجربه کنم

    خیلی مباحث عالی بودن و واقعا همینه

    خداروشکر برای دریافت این اطلاعات ناب

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمدرضا شافعی گفته:
    مدت عضویت: 1586 روز

    سلام استاد عزیز

    دیروز هدایت شدم به این فایل چون در ادامه فایل های خانه تکانی ذهن بود و به یک درک خیلی خوب درباره خودم رسیدم که

    دوره احساس لیاقت خیلی بهم کمک کرده بود درکش کنم ولی انگار یادم رفته بود.

    یکی از موضوعات مهمی که جدیدا تو خودم متوجه شدم احساس عجلست و چقدر این احساس عجله تو کل زندگیم هستش

    مثلا عجله ای بخوابم و اگه یه روز یکم بیشتر خوابم برد وقتی بلند میشم انگار کلا عقب افتادم//یا عجله میخوام فایل گوش

    کنم یا عجله ای ورزش کنم عجله ای برنامه نویس کار کنم عجله ای برم با خانواده بیرون عحجله ای با بچه هام بازی کنم

    همش عجله و عجله انگار همش میخوام یه سری کارها رو از روی اجبار از سر خودم باز کنم و به جای لذت بردن همش یه

    ترس و استرس و نگرانی که نکنه زمانم تموم بشه و این احساسات بد و ترس ها نگرانی ها باعث میشه اصلا نتونم لذت ببرم

    و حال کنم و نکته جالبش اینه که با اینکه هر روزم اینطوری میگذره میبینم که اتفاقا نه تنها کارام رو راحت انجام میدم بلکه

    کلی زمانم تهش گیرم میاد اضافه و فقط اون استرس و نگرانی باعث فشار به خودم و اذیت کردن خودم میشه و این

    احساسات بد رو به همسرم و بچه هامم منتقل میکنم.وبخاطر این استرس ها اصلا لذتی نمیبرم از زندگیم و این خودش

    نشانه لایق ندونستن خودت و لایق لذت بردن و زندگی راحت دونستن خودته.پس چرا انتظار کار راحت رو دارم وقتی خودم دارم به خودم سختی میدم؟؟؟؟؟؟

    درصورتیکه قانون لذت بردن از لحظه هاست و اگر من دارم لذت میبرم یعنی در مسیر درستم.فک میکنم فقط زمانیکه کارهام

    رو با فشار انجام میدم یا کارامو انجام میدم درسته.ذهنم یه محدودیت هایی درست میکنه که از کمبود زمان میاد از اینکه

    نگاه کن روزت الکی حیف شده ببین امرزوت رو داری الکی میگذرونی انگار لذت بردن خار داره انگار ارام بودن خار داره انگار فشار اوردن و اذیت کردن

    و خسته کردن خودم درسته و اگر اروم لذت ببرم اشتباست..در صورتیکه اگر لذت نبری داستان همون با احساس نالیاقتی یه کاری رو انجام دادنه که

    فقط منجر به خستگی و پریدن بیرون میشه اتفاقا همین روتد باعث شده که نتونی محصولاتت رو ادامه بدی و روی خودت کار کنی و همش دنبال

    این باشی که کی فایل تموم میشه و بری دنبال کار بعدی و هیچ لذتی از اون کار نبری و درک نکنی و به جای اینکه تمرکزم روی مسیرم باشه تمرکزم

    روی کار بعدیه و همین موضوع اجازه لذت بردن نمیده که هیچ، بلکه استرس و نگرانی هم میده و فقط منجر به اتفاقات بد و شرایط بدتر و مسیر

    سخت تر میشه.

    وچقدر به طبع همین اذیت شدن ها احساس قربانی شدن میکنم که بخاطر بیرون رفتمپن با شما نمیرسم بخاطر فلان بخاطر بهمان و گاهی اوقات از خودم شاکی میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      توحید علی جانی گفته:
      مدت عضویت: 3357 روز

      سلام محمد رضا جااااان

      آقا منم قبلا دقیق عین تو بوودم.

      میدونم چه هااا میکشی.

      ولی چاره اش فقط حرف زدن با خودمون هست.

      اگه شرایطش رو داشتی، با صدای بلند با خود عجولت حرف بزن.

      فقط شروع کن و بهش سلام بده و میبینی که خودش آروم میشه.

      من بارها و بارها موقع کار نصب و ساخت توو پروژه هام عجله میکردم

      یِهو بخودم میومدم و میدیدم عصر شده و یه مقداری از کار، زیاد یا کم پیش رفته، ولی مثل اینکه من توو تاریکی و ظلمت داشتم کارمو انجام میدادم، با عجله.

      یه حس بدی بود

      حس اینکه یکی دستشو گذاشته باشه روو گلوت.

      حس خفگی داشتم.

      ولی یه تایمهایی به خودم میاومدم.

      کار رو متوقف میکردم و مینشستم یه کنار و با خودم حرف میزدم.

      سلام عجله

      خوبی؟

      چرا نباید از کارم لذت ببرم؟

      من که نمیدونم 1 دقیقه بعد هستم یا نیستم.

      اگه نباشم، که کلا این زندگی رو با این حس تاریکی و عجله و استرس، باخته ام که ه ه هه. ه.

      پس میخوام چند لحظه بدون عجله بشینم و نفس بکشم و از نفس کشیدنم لذت ببرم.

      از بدنم لذت ببرم

      از گرمای محیط لذت ببرم

      از انجام کارم لذت ببرم

      از بازی منچ با بچه هام لذت ببرم.

      چون نمیدونم 1 دقیقه بعد هستم یا مُردم.

      و….

      بهترین راه کنترل ذهن، کلام هستش.

      حرف زدن، مخصوصا

      مخصوصا

      مخصوصا

      با صدای بلند با خودمون، یا نوشتن

      برای تو مینویسم ولی

      ولی خودم این آگاهی ها رو بیشتر از تو نیاز داشتم.

      خدا رو شاکرم برای استاد عباسمنش، و خانواده عزیزمون عباسمنش.

      ممنونم که کامنتی عالی گذاشتی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: