آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟ - صفحه 1

372 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید رضا رادمنش» در این صفحه: 11
  1. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به دوستای گلم

    امروز یک موضوعی که بشدت در تمام دورانهای زندگیم درگیرش بودم می خوام براتون بازش کنم

    جونم براتون بگه: قبلا من دوست داشتم مثل یک معلم منظبت که در دیسیپرین خاص دارن و آگاهی های اجتماعی شون بروز هست باشم و مو بمو همه اونایی که با من کار می کنن یا در زندگی من دخیل هستن باید خودشون رو با افکار من مطابقت بدن و از راه و روش بی چون و چرای من تبعیت داشته باشند و گر نه من بشدت عکس العمل نشون می دادم و اگر سعی در بهبود خودش داشت بیش از حد توانم کمکش می کردم و خدا نکنه که مخالفت داشت … با عصبانیت تمام از زندگیم اخراج میشد….

    چرا چون فکر می کردم من می تونم با این کار مدینه فاضله برای خودم بسازم غافل از اینکه با این کار من در بعضی از عزیزانم حالت تنفر از خودم – افکارم – دین – انتخاب راه صحیح در بیرون از محیط خانواده – انتخاب شغل مناسب – نحوه برخورد با تضاد های شغلی – سبک زندگی – ارتباطات اجتماعی – شیوه مشاوره به عزیزان و … بوجود آوردم.

    الان بدلیل درک قانون فهمیدم اگه کسی مشکلی رو داره با من درمیون میزاره باید به بهترین شیوه راهنمایی کنم اما اگه اون توی مدار صحبتهای من باشه تغییر پیدا می کنه و من نباید خودم رو از تن در بیارم و عصبانی بشم که چرا حرفهای منو نمی فهمه و من بایییید برم از صد هزار راه دیگه اونا هالی کنم و شب و روزم رو بهم بدوزم……رب رو شاهد می گیرم اگه کسی با من مشورت می کرد تا اون عمل نمی کرد مگه من ولش نمی کردم … الان اصلان دوست ندارم به دوران قبلم برگردم هر چی فکر می کنم می بینم من آگاهی های نا خالصی داشتم و خدا شکر می کنم که قرآن بمن تلنگری شدید زد …. مخصوصا زمانی که به پیامبر میگه تو نمی تونی ضمانت اونا رو داشته باشی حتی اگر از نزدیکانت باشند چونکه اونا شرک ورزیدند و اونا نتیجه اعمال خودشونو می گیرند و ما به هیچ کسی ظلم نمی کنیم …..

    و چون دارم خودم رو خالصتر می کنم دارم افکار همه مردم که با من در ارتباطن رو آنالیز می کنم و به جای ناراحت شدن از افکارشون به خودم میگم این افکار نتیجش این نتایجه پس من باید از اون افکار اعراض کنم و باز تمرکز می کنم به نکات مثبت زندگیم و زیبایی های اطرافم و من از این هر روز به مدار بالاتر میرم و خدا میدونه چند لحظه بعد چه اتفاقات خوبی برام بیوفه و این قانون بدون چون و چرای آفرینش و تکامل منه …. الهی شکرت که خودمون می تونیم برای خودمون نتیجه های بهتری رقم بزنیم

    در مورد افکار دیگران در مورد ثروت خیلی دقیق می شم و می بینم همش از کمبودها و مخصوصا اگه پولها مونو خرج کنیم زود تموم میشه!!!! و همش دلار و سکه بالا رفت پایین رفت اگه فلانی بیاد وضعمون خوب میشه و منی که کارمندم چجوری می خواد وضعم خوب بشه و ….و شرک و شرک و شرک …

    در مورد سلامتی همش میگن من که همش سرما خوردم یا بدن من دیگه نمی کشه یا من که چند ساله دیگه بیشتر زنده نیستم… و ما با ارسال این فرکانسهای نا دلخواه ” جهان هم بواسطه دریافت این فرکانسهای پاسخی متناسب همون درخواست رو برای ما می فرسته و مریضی و مشکلات و نتایج نادلخواه برای ما بوجود میاد

    و در مورد روابط با همسرمون یا خانواده یا دیگران که اصرار داریم اونا رو تغییر بدیم تا بتونیم زندگیمون رو به اصطلاح شیرین کنیم و باز اشتباه و اشتباه و رفتن به جاده خاکی و روبرو شدن با ناراحتی و افکار نا دلخواه و…

    من رب یکتا رو بینهایت شکر میکنم که این تضاد شرک رو که بزرگترین پاشنه آشیل زندگیم بود دارم آهسته آهسته از زندگیم دیپورتش می کنم چون منم هر آنچه در گذشته از ثروت می خواستم از بنده خدا بود و همیشه از اونا تشکر می کردم که در آخر ماه چندل غاز حقوق بهم بدن … ای بزرگوار قدرتمند کیهان چقدر من جلو پامو نگاه می کردم برای همین همیشه سرم می خورد به دیوار یک متر جلو تر و مشکلات مالی پشت مشکلات و فقر و …

    در بقیه موارد هم مثل سلامتی و ارتباط با رب و عشق شرک داشتم که سالها می گفتن تو له لایق این نیستی که به خدا درخواستها تو بگی و تو بنده تقصیر کار چطوری روت میشه با خدا که اینقدر بزرگه راز و نیاز کنی پس حالا تو بیا برو پهلوی فال گیر یا اگه مشاورت بهتر بود می گفت برو پهلوی فلان بزرگ دینی و یا باز در آخر می گفتند برو دخیل کن خودت رو به فلان امام زاده و مرحله فینیشینگت این بود تو که اینقدر گناه کردی برو پهلوی امام رضا اینقدر گریه کن تا شاید دلش رحم بیاد به خدا بگه یک کاری برات بکنه اونم شاید و اگر هم نتیجه نمی گیری تو خیلی گناهات زیاده باید پیاده به کربلا بری تا پاک بشی و …..ادامه تا پایان عمرت و جهنم در پیش رو….

    بنظر شما یا طفل نوزاد این همه ناخالصی داره …چرا نوزاد رو می تونن بندازن توی استخر و با کمال ناباوری ما می تونه شنا کنه …آیا مربی شنا داشته…چه کسی توی دنیای پر رمز و راز دوران نه ماه بارداری مراقب طفل هست و یا قبل از بارداری و آگاهی های قبل از عشق بین مادر و پدر ..

    اونایی که خیلی خودشون رو زرنگ و همه جوره عالم می گیرن در زمانی که خوابیم چطوری داره زندگیمون مدیریت میشه …تا حالا فکر کردین یا میگین نه من فکر اونجاشم کردم دوربین گذاشتم تو خونم ….آیا توی اعضای بدنت هم دوربین گذاشتی که مراقب این باشی قلبت از کار نیوفته یا آنفاکتوس نکنی یا …

    من از وقتی این باور قدرتمندکننده رو برای خودم ساختم که اگر خودم رو ببرم بیرون از کهکشان و چند لحظه فقط و چند ثانیه به این فکر کنم آیا مدیریت این مجموعه باور نکردنی رو اگر چند میلیونیم ثانیه منبع انرژی رها کنه چه اتقاقی خواهد افتاد….و ما که ایقدر ادعا داریم فراموش می کنیم قسط بانک رو بدیم حسابمون مسدود میشه و همه عالم و آدم رو زیر سوال می بریم …

    من خودم گفتم هیچی نمی فهمم و هر آنچه الله بمن هدایت کنه از طریق دستانش به راههای مختلف منم بدون شک باید عمل کنم تا تکاملم طی بشه و به هدفم برسم و اگر نمی رسم باید خودم رو خالص تر کنم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به جهان با شکوه رب یکتا

    امروز یک داستان واقعی رو می خوام براتون بگم که قبلا برای من یکی از مهمترین مشکلات روزمره زندگیم بود و بخاطر این مسائل من هفته ها و ماهها درگیر بودم و حتی اینقدر زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار می داد که توی روابط خانوادگیم تا مدتها مشکلات زیادی داشتم و این رسوخ می کرد به کارم و سلامتی روحی و جسمی و ارتباطم با رب و ….. داستان از اینجا شروع می شه:

    من دیشب توی یک مهمونی بودم یکی از آشنایانم که از راه دور اومده بود و اونجا دعوت بود اومد نزدیکم نشست و با کمال احترام ازم داشت معذرت خواهی می کرد و با کلمات و واژهایی که بکار میبرد داشت حرفهای چند روز قبلش رو که توی جمع دو سه خانواده بمن گفته بود رو داشت توجیه و اصطلاحا از من دلجویی کرد .

    شاید باورتون نشه من از اول صحبت های اون هاج و واج بودم و داشتم فکر می کردم اصلان چرا داره اینقدر رو خودش فشار میاره که با بهترین جملاتی که از مغزش خطور می کنه ازم داره دلجویی می کنه ….من اصلان حتی یک لحظه به این مسائل هم توی مهمانی خونه خودم و بعدا هم فکر نکردم چون توی مدار این مسائل نیستم و اینم بهتون بگم آگاهانه توجهم رو به اتفاقات خوب که در مهمانی میوفتاد سوق می دادم و اگر کسی هم می خواست یک موضوع نادلخواه رو شروع کنه آگاهانه طوری موضوع رو بسمت اتفاقات خوب پیش آمده در همون مهمانی تغییر می دادم که اصلان مشهود نبود و حتی بعضی وقتا خیلی از خانواده ها ممکنه مقاومت داشته باشن در این رابطه و اونا موضوع رو دو مرتبه بیارن به حرفهای نا دلخواه من ….. و من چون این تضاد رو سالهای سال داشتم و دارم روی خودم کار می کنم…. هوشیارانه با هدایت رب با نهایت احترام به اشخاص موضوع رو بسمت اتفاقات خوب اون جمع خانوادگی تغییر میدم ….. چون همیشه استاد میگه ااااااحساس خوب نتیجه اش ااااااتفاقات خوبه.

    ها اینم برام جالب بود یک موزیک قشنگ داشت از یک کانال پخش میشد یک بچه شیرین که قر تو کمرش گیر کرده بود و به اصطلاح بدون دایره به رقص بود دستاشو بالا برده بود و اینقدر زیبا حرکات موزون انجام می داد که توجه همه به اون جلب شده بود … در همین موقع دیدم خالش بدو بدو اومد و براش اسپند دود کرد…. ( چشم زخم )

    دوستان این عقاید سالها و قرنها از پدران و نسلهای گذشته بما رسیده ……شما فکر می کنید براحتی ازتون بیرون میاد و شما ازش خلاص می شین ؟

    …یک چایی حدودا نیم ساعت قبل ریختم بخورم سرد شده با اجازتون می خوام الان بخورم …با شما داشتم راز دلم رو می گفتم ازش کاملا یادم رفت ….

    جاتون خالی خانواده هم بمن گفتند بیا صبحانه بخوریم گفتم شما صرف کنید من بعدا میل می کنم چون احساس کردم این مطالب پاشنه آشیل خیلیا هست و خواهد بود ….

    من امروز صبح توی کانال اختصاصی مجموعه خودمون که مربوط به گزارش دهی مسائل مهم داخلی مجموعه هست برخوردم به یک تضاد…..و اینم بنظر من مهمترین دق دقه خیلیا هست که با اون گریبان گیرن

    مدیر ساختمان کاری که چند سال واحدهای ساختمون درگیرش بودن رو به نحو احسنت و در کمترین زمان ممکن انجام داد اما یکی از واحدها بخاطر خود بزرگ بینی و اینکه خودش رو در تمام مسائل دانا می بیند ( به همین دلیل هیچ جایگاهی در دل ساکنان ساختمون نداشت ) با نوشتن پیامی یا آگاهانه یا دستوری موجب ناراحتی مدیر ساختمون شد .

    من اول از کارش ناراحت شدم اما دیدم من کاری برای اون فرد خاطی نمی تونم انجام بدم فقط باید از این موضوع ذهنم رو به یک موضوع شگفت انگیز که امروز برام اتفاق افتاده یا در اطرافم وجود داره درگیر کنم و آگاهانه فکرم رو به احساس خوب سوق بدم تا اتفاقات خوب برام بیوفته ….

    و اینو گفت بگو من هر روز روی خودم دارم بیشتر کار می کنم که هیچ کاری رو برای حرف مردم انجام ندم….

    چون استاد میگه اگه می خوای موفقت کنه رب باید از استعدادهات و هنرت و هر آنچه که بلدی استفاده کنی برای گسترش جهان و کمک به همنوع خودت……این باور قدرتمندکننده که الان براتون نوشتم یک سنگینی باری از دوشم برداشت چون خیلیا درگیر این موضوعات هستن…

    خدایا شکرت که من یک روز دیگه بیدا شدم و دارم افکارم رو خالص تر می کنم…..بینهایت دوستتون دارم و شادم که در راهی قدم گذاشتم با عشق فراوان نتایجم رو برای گسترش جهان تقدیم می کنم…..

    از صمیم قلب براتون آرزوی خوشبختی ثرتمند شدن سلامتی فراوانی نعمت در پناه ایزد یکتا را خواهانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به عزیزای دلم

    امروز صبح طبق عادت اومدم سایت خودم رو بازکنم “منظورم جایی که بمن درک واقعی زندگی کردن رو یاد داد” دیدم اینترنت قطعه گفتم انگار یک سطل آب سرد روم ریختن ای بابا امروز می خواستم دیدگاهی که بمن الهام شده بود رو بنویسم که خوشبختانه دیدم پریز تلفن که دیشب به سفارش یکی از بستگان که حالش مساعد نبود و بما گفته بود گوش بزنگ باشیم وصل بود و پریز برق قطعه خلاصه دوستان اینو امروز می خوام بگم توی بخش دیدگاه ها خیلیا در عین حالی که محصولات رو هم خریدن و چند سال هم توی خانواده عباس منش هستند سوال میکنن از استاد شما چطوری در سن پایین به استقلال مالی رسیدین یا می بینم دنبال راه کارهای دیگه غیر از اصل موضوع می گردن و می خوان یک نسخه جدایی برای خودشون داشته باشن.

    دوستان این اشخاص اگر همه محصولات رو هم یکجا بخرن فایده نداره و دنبال چیز دیگری نرید – شما باید اول یکی یکی فایلهای دانلودی رو از اول تا آخر با دقت گوش کنید و واو به واو تمامم گفته های استاد رو تجزیه و تحلیل کنید و در زندگی به مرحله عمل برسونید به شرط اینه که باور داشته باشید حرفهای استاد رو – من یقین دارم کسایی که این دسته از سوالات رو توی سایت قرار می زارن نه خودشون رو باور کردن و نه اعمال و نتایج دیگران رو باور دارن – این دوستان راهش اینه که روی عزت نفس خودشون خیلی کار کنن و ترمزهای خیلی زیادی توی این موضوع رو باید شناسایی کنن و این ترمزها از بین نمی رن مگر باورهای قدرتمند کننده در همون راستا برای خودشون بسازن و با تغییر باورهای خودشون و رفع این تضاد ها که کار ساده ای نیست و ممکنه ماه ها طول بکشه چون من خودم جزء همون افراد بودم و با نوشتن چکیده هدفهای قابل انجام و عزمی راسخ که اگه سنگ هم از آسمون بارید انجام بدی و به خودت بگی من هیچ راهی ندارم” آقا با خودت فرض کن توی یک لبه پرتگاه هستی پشت سرت بدترین حیوان درنده و چندین مار گزنده و حتی با خودت فرض کن یا سیل وحشتناک از پشتت داره میاد و در پیش رو یک دره بسیار عمیق هست و خودت رو با خیال راحت بنداز پایین و نترس چون من این راهیه که رفتم و نتیجه گرفتم و مو به مو به حرفهای استاد توجه توجه توجه کن و عمل کن که هیچ کدوم از جرفهای استاد بدون عمل نیست “من خودم اگه کسی حرفی بزنه که عمل نکنه دیگه از دایره زندگیم میندازمش بیرون البته ممکنه جزء نزدیکان من هم باشه اما با کمال احترامی که بهش میزارم اما به حرفهاش توجه نمی کنم و آگاهانه از حرفاش اعراض می کنم طوری که خودش نمی فهمه” و اگر کاری غیر از این انجام بدی نتیجش همون سوال هایی هستن بی سر و ته که از استاد می کنین . شما سالها با اون افکار بزرگ شدی اگه می خوای به اهدافت برسی فقط به جرفهای استاد عمل کن نگو باشه یکی رو عمل می کنم جالا ببینم چی می شه بعدا اون یکی …. عزیزم این راه به جایی نمییییییی رسه.

    من توی دوران دبیرستان دبیری داشتم می گفت همه باید بیان یک کنفرانس بدن و خودش هم تعیین می کرد از کجا تا کجا باشه و باید واو به واو می گفتی و گر نه جریمه می شدی و چندین بار از روی درس می نوشتی من اصلان از ترس جریمه این کار رو نمی کردم و با خودم در صلح بودم “به خودم می گفتم من خیلی راحت می تونم بدون اینکه مشکلی داشته باشم برم و کنفرانس رو بدم و همیشه هم بودن اشکال بودم الان میبینم اینا جزء قوانین بوده و من تضاد خاصی در این رابطه نداشتم . دوست عزیز اگر استاد راهی جلو پاتون می زاره و شما درکش نمی کنید که من هم در اوایل نمی فهمیدم باید صد ها بار فایلها رو بشنوید و ببینید و بجای وقت تلف کردن یک هدفون داشته باشید حتی قبل از خواب در مواردی که خیلی مقاومت دارین بارها و بارها گوش کنید که همه اشکالات و بن بستهای زندگیمان سمت خودمون هست و باید خودمون رو اصلاح کنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه آقا ما هیچ کس و هیچ چیز رو نمی تونیم تغییر بدیم اگر می بینی یک جای کار اشکال داره اون طرف خودمونه که اشکال داره نه کشور نه اون آدم خاص نه رییس اداره باور کن فقط باید خودت رو تغییر بدی و توی قرآن بارها گفته این نتیجه اعمال خودشون هست و ما به هیچ کس ظلم نمی کنیم ” من خودم گفتم اگه استاد تونسته شک ندارم که من هم می تونم و اینو بگم که از بچگی این تضاد رو هم نداشتم که فلانی مغزش بهتر از من کار میکنه با خودم می گفتم اون کسی که فلان اختراع رو کرده پس من باید خیلی بهتر از اونو در راستای علایقم بسازم و باورهای قدرتمند کننده زیادی رو هم میساختم برای خودم اما نا آگاهانه چون اون زمان به این حقایق دستیابی پیدا نکرده بودم و با همتی بلند و خستگی ناپذیر و رب رو شاهد می گیرم روی هر موردی که تمرکز میکردم در کارهای خلاقانه خودم بارها و بارها ممکن بود نتیجه نده اما من انگار خستگی برام معنا نداشت باید بهدفم میرسیدم و خدا با بینهایت دستانش بهم کمک می کرد و دوستان اگه می خوایین به هدف هاتون برسین باید نداهای درونیتون رو باور داشته باشین به آنچه که خدا از راههای مختلف هدایتتون می کنه گوش بدین اگر هم نرسیدین این به اون معنا نیست که راهتون اشتباهه یعنی تکاملتون رو طی نکردین و باید اینقدر جلو برین تا به هدفتون برسین مایوس نشین که من ماه ها هست این هدف رو دارم و مو به مو دارم همه قوانین رو رعایت می کنم اما چرا به هدفم نمی رسم شما باید مثل سیستم آفرینش مدار به مدار جلو برین تا بهتون الهام بشه و مثل کسی نباشین که می خواد به یک گنج برسه سالها تلاش می کنه در روزهای آخر که در چند قدمی گنج هست خسته می شه و دست از تلاش بر می داره و چه بسا کسی دیگه که با روش و راه دیگه میاد و با ساده ترین گزینه به اون گنج دستیابی پیدا می کنه .

    من این ترمز توی زندگیم بود که همه افراد ثروتمند دزدند کلاه بردارن رانت دارن اختلاس میکنن از حق بقیه می دزدن و توی جیب خودشون میزارن هر کی ثروتمنده از بس پوا داره شبها نمی تونه آسوده بخوابه و استرس زیادی داره و….

    چرا ؟ چون متاسفانه به ما از بچگی توی قصه ها سینما سریالها رادیو حرفهای روزمره زندگی با دوستان و هر جایی که در هر سنی که بودم و وارد می شدم جز اینکه از بدی ثروتمندان گفته می شد جیز دیگری من برداشت نداشتم

    اما از زمانی که این ترمز بسیار قوی و چسبنده به خودم رو که این ترمزها مثل زمانیه که داری با عجله می دویی مه به مقصد برسی و یک دفعه تی یک چاله پر خارهای چسبنده می افتی و اگه لباسهای بافتنی تن داشته باشی دیگه تا ساعتها خار در بیار و درد بکیش و ماه ها توی رختخواب هم مشکل و…

    من این ترمزهایی که خیلی از اینا بیشتر بود رو یک ساله دارم کم و کمتر میکنم و خودم رو خالص تر می کنم و هر چقدر مدارم رو نزدیکتر کنم به اون انرژی ثروتمندی که برای خودم ساختم ثروتمندتر میشم و من از این نتیجه گرفتم

    حالا سوالی که من دارم از اون دسته از افراد که در اول دیدگاهم نوشتم اینه که آیا من غیر از مطالب استاد عمل کردم یا برای من رهبر کس دیگری هست یا رانت دارم یا برادرم کمکم کرده یا بابام پولدار شهره و …..

    خیر فقط طرف خودم رو تغییر دادم.

    شاد خوشبخت سلامت در پناه ایزد یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 146 رای:
  4. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به مریم عزیزم که با این کلمات زیبا و رویاهای قشنگت داری به گسترش جهان کمک می کنی و بخاطر اینکه خودت رو به منبع انرژی نزدیکتر کنی از هیچ تلاشی فروگذار نیستی رب رو شکر می کنم که فرشته های زیادی بمن کمک می کنن تا درک بهتری از جهان داشته باشم و سپاسگزارم که منو هدایت کردین مریم عزیز و دوستداشتنی و اینکه وقت گذاشتین تا بمن آگاهی های بهتری نسبت بخودم داشته باشم شما بهترین هستین شاد خوشبخت سربلند ثروتمند سلامت در پناه ایزد یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام سید محمد عزیزم این رو از صمیم قلبم می گم من هر چی دارم افکارم رو خالصتر می کنم و اونا رو در خدمت گسترش جهان تقدیم میکنم رب یکتا هم داره بصورت بینهایت شکل منو سورپرایز می کنه و هر روز درهای رزق و روزیش بسمت من بیشتر میشه…و افتخار می کنم بتونم حتی یک نفر رو ( با کلماتی که از من نیست و از الهاماتی که بمن گفته میشه هست ) تلنگری بزنم در درک بهتر زندگی کردن …… شادی همراه با دریایی از خوشبختی با سلامتی در پناه ایزد یکتا داشته باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام لذت بردم از نتایج شما عزبز

    اما من خودم تا زمانی که خودم رو تغییر دادم و بندگی خدا رو کردم خدا هم ارباب خوبی برام بوده و دنیا برام گلستان شده

    و می دونم در غیر این صورت دارم مشرک میشم و براه گمراهان می رم پس باز برمی گردم به راه آنهایی که نعمت بهشون

    داده نه راه گمراهان .

    شاد شاد شاد در پناه ایزد یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام شادی عزیز خوشحالم که با هم داریم روی باورهامون کار میکنیم

    و خدا رو شکر ارباب توی باورهای ثروت بینهایت بهم داره کمک می کنه

    و روز بروز باورهای ثروتم ریشه دار و قدرتمند تر میشه طوری که خدا بیشتر

    از من دوست داره من ثروتمند بشم و هر روز ایده های بهتری بهم می گه

    انجام بدم و خدا روشکر بصورت توانی ارباب بمن کمک می کنه خدایا شکرت

    شاد شاد شاد خوشبخت سلامت ثروتمند در پناه ایزد یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به دوست مهربونم

    چقدر منو خوشحال کردین بخاطر این تصمیمتون

    همین که حرکت کردین جای بسی شکر گذاری هست

    و یادتون باشه خدا تا وقتی بهتون پاداش میده که :

    به نشانه ای که براتون گذاشته عمل کنید و ادامه بدبن

    و ادامه بدین ووو

    شاد پیروز سلامت ثروتمند در پناه رب یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: