مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • تحقق خواسته ها ترکیبی است از انجام اعمال هماهنگ با خواسته یا به قول قرآن (اعمال صالح) + ترک یک اعمال ناهماهنگ با خواسته؛
  • رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست؛
  • وقتی به هر خواسته ای می رسی، جهان پیرامون خود را در ابعاد زیادی رشد می دهی؛
  • تئوری مدارها
  • رابطه مستقیم میان “تحقق یک خواسته” و ” معنویت”
  • چگونه از مدار فعلی به مدار بالاتر صعود کنیم
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها
  • امکان پذیری رسیدن به خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنج
  • چگونه از مسیر تحقق خواسته هایم لذت ببرم؛

تمرین دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

با توجه به آگاهی های این قسمت، چه راهکاری شخصی را می توانید برای صعود از مدار فعلی به مدار، برای خود لیست کنید؟


منابع کامل درباره محتوای این قسمت: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

آگاهی های این دوره در یک کلام، ردّ پاهای استاد عباس منش در مسیر تغییر شرایط نادلخواه، خلق شرایط دلخواه و تحقق خواسته ها یکی پس از دیگری است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    198MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 2
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 747 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 9 اسفند رو با عشق مینویسم

    متواضح باش

    یادت باشه

    تو هیچی نداری هیچی

    امروز صبح که بیدار شدم تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم و با عشق روز بهشتیم رو آغاز کردم

    خیلی حالم عالی بود

    خیلی هدایتی ،هدایت شدم‌به گوشیم که کمی قدیمی تره و اکثرا باهاش عکس میگیرم از کارای رنگ روغنم

    دیدم آهنگ داره و رفتم رو برنامه آهنگ باز کردم این متن با صدای خسرو شکیبایی پلی شد

    میدونی چی میخوام؟؟

    لحظه لحظه زندگی رو

    فقط میخوام بشنوم

    میخوام تو حرف بزنی و من فقط بشنوم

    اینو که شنیدم یاد تک تک روزایی که این متن رو با صدای خسرو شکیبایی گوش میدادم افتادم

    چقدر فرق کرده بود نوع گوش دادنم

    اینکه من وقتی به این متن گوش دادم داشتم به خدا فکر میکردم

    و از شدت شوق و حال خوب خیلی خیلی خوشحال بودم و از خدا میخواستم لحظه لحظه زندگیم رو لذت ببرم ،مقل الان و رها باشم

    جالبه امروز و دیروز یه نشونه هایی دریافت کردم که تاکید بر این بود که از لحظه لحظه زندگیم ،یاد بگیرم که لذت ببرم و نگران هیچی نباشم

    که تو فایلای دوره جدید هم جهت با جریان خداوند هم استاد بهشون اشاره کردن

    امروز به قدری حالم خوب بود که از صبح به آهنگ تق و تق در زدم ، دست پر اومدم فقط میرقصیرم

    چی داشتم میدیدم

    طیبه جدید رو تو آینه میدیدم

    آخه طیبه قدیم عمرا اگر میرقصید و اگر هم میرقصید و جلو آینه وایمیستاد از دیدن اندام لاغرش حس ناخوبی بهش دست میداد

    و انقدر از درون خالی بود که حتی این دوست نداشتن خودش رو در جهان بیرون به شکل های مختلف میدید

    مثلا خواهرم همیشه وقتی میرقصیدم میگفت تو نرقص زشت میرقصی و لاغری زشت میشی

    و این حرفش صبب میشد من بیشتر از خودم خوشم نیاد

    امروز چی داشتم جلو آینه میدیدم

    طیبه ای که عمیقا با احساس خوب و حس عالی و دوست داشتن بی قید و شرط و خودخواهانه داشت جلو آینه میرقصید و قربون صدقه این همه زیبایی میرفت

    خدای من تو چقدر به من عشق عطا کردی

    عشقی که الان دارم خودم به خودم عشق میورزم وای خدای من

    چقدر حس خوبی دارم من و مدام به خودم بوس میفرستم و به خدای خودم بوس میفرستم و بهش میگم ماچ ماچی جذابم

    اومدم که تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم و همینجوری کشوی میز کارمو باز کردم ، یهویی دیدم دو تا درای ظرف قطره چکانم که چند ماه پیش دنبالشون میگشتم ،تو کشو هست

    به قدری خوشحال شدم که من چند ماه پیش دنبالشون بودم همه جارو نگاه کردم ،نبودن ، و نمیدونم شاید به چشمم دیده نمیشدن تا یه درسی بهم برسونه وقتی که امروز دیدمشون

    البته الان حس کردم ،اولش میخواستم بگم الگوی تکرار شونده نیست ولی بعد گفتم نه طیبه هر چند وقت یک بار مثلا چند ماه به چند ماه وسایلای نقاشیاتو گم میکردی و همیشه میگفتی که چون اتاقت شلوغه معلوم نیست کجاست و یا یکی اومده برداشته

    اما دلیلش هیچ کدوم از اینا نبود

    باید بیشتر فکر کنی طیبه

    شاید دلیلش اینه که به لوازم نقاشیت چسبیدی و وابستگی داری ؟!

    فقط خندیدم گفتم من هزاران بار این کشو رو باز کردم و دنبال این درای قطره چکانم گشتم ولی به چشمم نمیدیدمشون

    حتی به قدری فکر میکردم که میگفتم نکنه انداختم دور ،نکنه گم‌بشن ،چون لازمشون دارم و خیلی چیزای دیگه که انگار چسبیده بودم به اون قطره چکانا و یه جورایی میشه گفت وابستگی پیدا کرده بودم بهشون

    و چشمم دنبالشون بود

    در صورتی که باید رها بودم حتی اگر هم گم بشه و یا به هر دلیلی دیگه نداشته باشمشون ،باید به قدری روی خودم کار کنم که این موضوع نگران و درگیرم نکنه که برای مثال دو تا در پلاستیکی قطره چکان سبب بشه ذهنم درگیر بشه و از بودن در لحظه و با خدا کیف کردن غافل بشم

    چقدر درس بزرگی بود برای من ،از خدا میخوام کمکم کنه که توجهم به ریز ترین ها باشه که آگاهانه حواسم باشه و در عمل اجرا کنم

    اما بعد چند ماه که اصلا فکرشونم نبودم یهویی تو این روزی که از لحظه لحظه و ثانیه های روزم داشتم کیف میکردم و میرقصیدم یهویی کشو رو بی اراده باز کردم و دیدم دقیقا تو کشو هستن

    همین که دیدمشون به قدری خوشحال بودم که اولین چیزی که اومد به یادم و درکش بهم داده شد ،این بود که یه درسی داره برات مرور کن تک تک روزایی رو که اصرار داشتی که پیداشون کنی

    مرور کن تک روزایی رو که چند روز فکرتو درگیر کرده بودی که پیداشون کنی

    این هم مثل تمام خواسته هایی که داشتی و بهش چسبیدی هستا

    دقت کن

    اصلا بحث این نیست که خواسته ات ثروت باشه و یا عشق و یا هر چیز دیگه که اگر بخوای با این مقایسه کنی ،اینا فقط دو تا در ساده یه قطره چکان بودن

    و شاید هیچ ارزش مالی نداشتن و چون برای کارت استفاده میکردی برات مهم بود

    این برای تو درس داره

    هیچ چیز نباید برای تو مهم باشه

    تاکید میکنم هیچ چیز

    تو اگر بخوای مثل همه درخواست های دیگه ات که داشتی ،یادت میدم که چجوری ظرفت رو رشد بدی

    اما باید درسش رو بگیری و از این به بعد در عمل اجراش کنی

    یادمه محمد رضا گلزار میگفت تو برنامه پانتولیگش

    یادتون باشه که عشق واقعی مربوط به خداست

    فقط و فقط عشق واقعی مال خداست

    خدا میگه

    هرچیزی رو که بیشتر از من دوستش داشته باشی ازت میگیرمش

    هر آن چه

    یعنی میگه ، من آدما رو در سر راه تو قرار میدم تا کیف کنید لذت ببرید به هم عشق بورزید ولی یادت نره که هرآنچه که داری از من هست و عشق واقعی مال منه

    مال منه

    دیدید که ؟!

    گاهی اوقات اگر تعادل رو رعایت نکنید در عشق ورزیدن ،اون عزیزی رو که دوست داشتید خدا ازتون گرفته

    همیشه این شکلیه

    بیش از اندازه چیزی رو دوست داشته باشی

    خدا ازت میگیرتش

    من این جملات رو روز 23 آذر ، شب بود که در اتاقم رد پاهامو مینوشتم و اصلا حواسم به چیزی نبود به یک باره از تلویزیون خونه مون که روشن بود شنیدم

    و بعد شعر ای دیوانه لیلایت منم رو که خوند

    اون روزا داشتم قدم رهایی از عشق رو برمیداشتم که تو رد پای 2 دی نوشتمش

    اما چرا امروز دوباره این جملات به من یادآوری شد و تکرار شد

    چرا با پیدا شدن دو تا در خیلی خیلی ساده یه قطره چکان ساده پلاستیکی که ارزش خیلی زیادی هم نداشت ،این جملات تکرار و تاکید شد؟؟؟

    دیگه خوب میتونم درک کنم تک تک هدایت ها و نشونه های خدا رو

    دیگه خوب میتونم بفهمم که خدا چی میخواد بهم بگه ،در طول روزم به قدری واضح میتونم ریز ترین هدایت هاش رو دریافت کنم که هرچی پیش میرم از ریز هم ریز تر میشه و حیرت انگیزه برای من

    به قول استاد در فایل جلسه 3 دوره هم جهت با جریان خداوند

    که میگفتن ، وقتی تمایل داشته باشی به سمت هدایت ، هدایت بیشتر و بیشتر میشه

    این دقیقا به وضوح در این یک و دو ماه اخیر من ،پر رنگ شده

    به قدری پشت یر هم و دقیق هدایت میشم که یه وقتایی تعجب میکنم از این همه چیدمان دقیق

    خدا با نشون دادن این درای قطره چکان بهم گفت که طیبه ،خوب ببین

    من میتونم کورت کنم که چیزی که جلو چشمت هست رو نبینی

    نه فقط این در ساده که هیچ ارزشی ندارن و فقط و تنها فقط چیزی که ارزشمنده ربّ و صاحب اختیارت هست و بس

    به یادت بیار تک تک روزهایی رو که به دنبال اشیاء گم شده ات بودی و برات اهمیت خاصی داشت

    آره خودشه

    خود خودشه

    الان تو دلت گفتی نقاشی طراحیم تو ورکشاپ‌

    که دو ماهه تو پاساژ گم شده و تو هر بار میری حراست و میگی پیداش کنید و چسبیدی بهش و بارها گفتی برام‌مهمه

    الان که دارم رد پامو مینویسم 12 اسفند شده و ساعت 00:53هست و من دیروز بعد کلاسم یعنی شنبه 11 اسفند رفتم تا طراحی هفته پیش ورکشاپ رو بگیرم

    بازم به حراست گفتم برام مهمه و میخوام پیداش کنید

    حتی یادت میارم اون روزی رو که خودت با ذهن خودت این افکار رو داشتی که این نقاشیم خیلی خوب شد و عالی کشیدمش

    من من کردی طیبه

    به یادت میارم

    آره

    الان حرف استاد رنگ روغنت رو یادت آوردم

    که دستی شد از دستان من تا بهت بگه یادتون باشه لحظه ای که گفتید من نقاشیمو خوب کشیدم و مغرور شدید دیگه سقوط میکنید

    آره یادت بیار طیبه سر کلاس استادت داشت تشویق میکرد همکلاسیاتو که همه شون از تو تلاششون کمتر بود و چند هفته ای تو رو تحسین و تشویق نمیکرد و به تو که میرسید هیچی نمیگفت

    به یادت بیار روزی رو که برات سوال شدا بود و تصمیم گرفتی بیشتر تمرین کنه و کارت از بقیه بهتر بشه تا استادت تحسینت کنه اما هیچ خبری از تحسین و تشویق نشد ،تا اینکه کتابی سر کلاس آورد و قسمتی از کتاب رو خوند و حتی در رد پات نوشتی که انگار داشت من رو مخاطب قرار میداد

    اینکه گفت طیبه تو اگر به همکلاسیت حسادت کنی باختی

    تو باید خودت رو به من برسونی و من رو الگوی خودت قرار بدی و یا نقاشانی مثل بوگرو و ژروم و …

    آره طیبه این ربّ تو بود که این روزا داشت با تک تک این اتفاقات بهت میفهموند که راهو اشتباه نری !!

    نه فقط خواسته عشق

    بلکه در همه جنبه ها تو هیچی نداری ،هیچی و حواست باشه که هرچی داری از خدا داری

    و حتی پیشرفتت و نقاشیای خوبی که کار میکنی هم از خداست

    حتی از زبان استادت بهت گفتم که

    یادته؟؟؟

    استادت گفت من با این همه سالی که دارم نقاشی کار میکنم تازه فهمیدم هیچی بلد نیستم

    اینا همه پیام بود برای تو

    حتی روز ورکشاپ ، اون لحظه که گفتی نقاشیم عالی شد و این نقاشیم رو دوست دارم و فکر کردی این تویی که این نقاشی سبد انارهارو طراحی کردی

    همون لحظه منیّتی که داشتی خودت هم حسش کردی ،اما نگفتی خدای من کار توست و کار من نیست و گفتی نکنه گم بشه

    و اونجا بود که باید این نقاشی ازت گرفته میشد تا یاد بگیری ،نه فقط خواسته عشق و ثروت و چیزهای دیگه‌

    بلکه همه چیز حتی یه در کوچیک قطره چکان

    حتی یه برگه a3طراحی

    که اگر از نظر مادی نگاه کنی ،هیچ ارزش خاصی ندارن

    اما این تو بودی که گفتی من

    این تو بودی که رها نبودی

    این تو بودی که فکر میکردی دیگه نمیتونی مثل اون نقاشی طراحی کنی

    در صورتی‌که اگر رها بودی

    اگر به من میسپردی ،به ربب و صاحب اختیارت ،همیشه طراحیت درست پیش میرفت

    آره طیبه بازم به یاد بیار تک تک این چند هفته رو که تو ورکشاپ درگیر بودی و نمیتونستی طراحی کنی

    و خودت متعجب بودی از اینکه جرا نمیتونم طراحی ساده رو کار کنم و مدام به فکر این بودی از دوستت جلو بزنی

    الان یادت میارم تا قشنگ بفهمی درس هاشو

    تا سعی کنی از این به بعد در عمل جوری نشون بدی که دیگه تکرار نشه برات

    چون اگر الان درسش رو نگیری بازهم تکرار میشه برات

    و چه بهتر که الان ددسش رو بگیری و آگاه باشی به همه رفتارهات و یادت باشه هیچی نیستی و همه آنچه داری از آن خداست و مغرور نشی که بلدی

    تو هیچی بلد نیستی

    همه هرآنچه که داری برای خداست ،حتی طراحی هایی که روزانه انجام میدی ،تو هیچی نیستی طیبه این یادت باشه

    آره بازم به یاد بیار طیبه

    دقیقا امروز یعنی 11 اسفند که سر کلاس بودی ،یه هنرجوی جدید اومد ، دیدی هی میگفت من فوق لیسانس نقاشی دارم و استاد طراحی اومد گفت یه مکعب ساده رو بلد نبود درست بکشه !

    و استادت داشت رنگ روغن کار میکرد و تاکید کرد که مواظب باشید ادعا نکنید

    همه ایناروبه یادت آوردم طیبه جانم

    چون به قدری برای من ارزشمندی که بی قید و شرط دوستت دارم و میدونم که تو میتونی و توانایی اینو داری که دوست خوب من باشی

    یادته درخواست کردی حتی از حضرت ابراهیم هم نزدیک تر باشی ،تو میتونی ،وقتی یک نفر تونسته تو هم میتونی

    اما تنها کاری که باید انجام بدی ،اینه که وقتی درس هارو میگیری آگاهانه بهش عمل کنی و حواست باشه و باورهای قوی بسازی و آگاهانه و با احساس خوب و با تمرکز و با عشق ادامه بدی و استمرار داشته باشی

    طیبه جانم عشق دلم، اینارو به یادت آوردم تا بهت بگم تو اگر تلاشت رو بیشتر کنی و قدم برداری و من ببینم که مصمم تر ومشتاق تری در این راه هستی مطمئن باش که هدایت هام رو بیشتر و بیشتر میکنم

    میدونم که داری تلاش میکنی تا هر روز آگاهانه به یادم باشی ،اما ازت میخوام از این هم بیشتر و ریز تر بشی به آگاهانه در لحظه بودن و به تک تک رفتارهات بیشتر از قبل آگاه باشی

    و به یادت میارم ،امروز رو که داشتی از لحظه لحظه زندگیت لذت میبردی و به وضوح این رو خودت فهمیدی که چقدر در لحظه بودی

    و این رها بودن سبب شد به این خواسته ات که پیدا شدن درهای قطره چکان ها بود به سادگی و به قدری راحت بود و در کشو بود ببینی که بگی‌اینجا بود و من نمیدیدمش؟!

    و به یادت میارم روزی رو که رها شدی از اینکه امانتیت پیدا بشه و گفتی من دیگه نمیخوامش بعد یک ماه و نیم پیدا شد

    آره بازم به یادت میارم

    تو هیچی نیستی طیبه

    قدرت فقط در دستان خداست

    وقتی با من باشی همه چی به طبیعی ترین شکل وارد زندگیت میشه برای من کوچک و بزرگی وجود نداره همه رو به راحتی میتونم انجام بدم و موجود بشه

    پس تو باید بندگی کنی طیبه

    تو باید رها تر از قبل باشی و تلاش کنی

    وفتی بیشتر فکر کردم دیدم امروز داشتم از لحظه ام لذت میبردم و نگران نبودم و نگران هیچی نبودم و فقط به این فکر میکردم که خدا این آهنگ رو به من هدیه داد و لذت میبردم

    که یهویی اونارو دیدم

    امروز بعد از نماز یهویی گفتم من هر لحظه آماده ام تا عشقت رو دریافت کنم

    من دیروز یعنی 10 اسفند میخواستم قرآن بخونم خیلی خیلی جالب بود گفتم خدا چی باید بدونم و بهم بگی از دلم گذشت که سوره یس باشه و آیه ای که ان اقول له کن فیکون

    یعنی متعجب و حیرت زده بودم

    قرآن رو گرفتم دستم و منتظر شدم تا خدا با اراده خودش هر سوره و آیه ای که من ازش درس بگیرم رو بهم بگه

    یهویی دستمو بردم به یه صفحه و باز کردم دقیقا سوره یس بود و یک صفحه بعدش همون آیه 82 بگه موجود باش موجود میشه

    همه اینا یعنی من خالق زندگی خودم هستم وخدا به من کمک میکنه

    و این یادم باشه که رها باشم و تکلیف مشخص نکنم برای خدا و بذارم با در لحظه بودنم و شکل دادن به مومنتون مثبت ،بذارم که خدا کارخودشو بکنه

    امروز از اینستاگرام یه فایلی دیدم از روی کارای خدا کپی کن

    که داشت تمام نقاشی هایی که تصور ذهنی نقاشابود رو نشون میداد

    گفت که

    تنها کسی که همیشه کارهاش اورجینال بوده و هیچ وقت هیچ کپی انجام نداد و همه چیز رو گذاشت که همه ازش کپی کنن و همه آرتیستا و همه انسان ها حق دارن از روی کارهاش کپی کنن ،

    خداست

    خداوند همه چی رو برای ما ساخت و اون بزرگترین هنرمند در کل دنیاست همه چیز رو حتی بدون تکرار ،بدون کپی برای ما آفرید و فرصتی رو فراهم کرد که تمام آرتیست ها و نقاش ها بتونن از روی کارهاش کپی کنن

    من بهت میگم اگر خواستی کپی کنی ،فقط از چیزایی که خدا بهت داده کپی کن

    از آثار دیگران ،از هنرمندان دیگه اصلا هیچ وقت کپی نکن

    کپی کردن نهایتا برای اوایل شروع کار ،نهایتا برای تمرین و حالا پیدا کردن استراتژی های خوب ،شاید خوب باشه ،اما برای خلق بک اثر هنری کپی کردن اصلا خوب نیست

    اصلا هنرمند یعنی خالق بودن یعنی کسی که چیزی رو خلق میکنه،ایده ای رو خلق میکنه

    مثل خالق بزرگمون ،خداوند

    خواستم بهت بگم ذهنتو باز کنی ،همیشه توکلت به خداورگند باشه و مسیرتو صد در صد ادامه بدی

    بهش شک نکن اون هم همراهت هست ،همه چی رو برای تو گذاشته

    وقتی این حرفارو شنیدم با خودم گفتم این یادت باشه طیبه فقط برای پیشرفتت قدم بردار به وقتش همه چی رخ میده

    یه چیزی میخوام بگم و اون اینه که

    من بارها شده در طول روز از تک تک اتفاقات روزم چیز خاصی متوجه نشدم و مثلا گفتم یه درس داره برام

    اما وقتی آخر شب و در چند روز متوالی میام و رد پاهامو مینویسم در حین نوشتن ،بارها و بارها شده که دلیل تک تک اتفاقات ریز بهم گفته شده تا درس هاشو بگیرم

    و وقتی فکر میکنم حتی من شروع میکنم به نوشتن و خود به خود جملات رو تایپ میکنم و انگار خدا دقیق بهم میفهمونه

    حتی الان که مینوشتم اینم به یادم آورد که حواسم باشه که وقتی رد پاهامو مینویسم این فکرو نکنم که من دارم مینویسم و نگم من

    و لحظه ای که من بگم دیگه …

    انگار تاکیدی داره میشه که حواسم باشه به این موضوع متواضع بودن و هر روز بیشتر تکرار کنم که هیچی نیستم و همه داراییم خداست و در عمل نشون بدم

    خدایا شکرت که درک و فهم اتفاقات این روزهارو بهم عطا کردی ، من از روز 9 اسفند جملاتی نوشته بودم اما هی میگفتم میام رد پامو تکمیل میکنم ،نگو امشب وقتش بود که درک کنم و درس هاشو بگیرم

    استاد عباس منش عزیز از روزی که دوره هم جهت با جریان خداوند رو خریدم حتی این هدایت شدن هام هم بی نهایت ریز تر شده و هر روز پن آگاهانه دارم باورهایی که قوی هستن و با صدای خودم ضبط کردم رو با تمرکز گوش میدم و مهم تر از همه سعی دارم احساسشون کنم

    و این چند هفته اتفاقات ناب خیلی خیلی فوق العاده ای رخ داده

    الان 1:35 روز یک شنبه 12 اسفند هست و امروز اولین روز ماه رمضان ،درسته من نمیتونم روزه بگیرم اما میدونم که خدا بازهم دوستم داره و به وقتش وقتی تغذیه ام اصلاح شد روزه میگیرم ،به قول استاد که میگفت دیگه هر روز روزه هستن

    خدایا شکرت به خاطر این سایت که بزرگترین هدیه هست برای من و من هر روز این هدیه رو دریافت میکنم و سعی میکنم که قدم بردارم و عمل کنم

    دوستتون دارم بی نهایت

    ماچ خدای ماچ ماچیم به لپاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 747 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 24 بهمن رو با عشق مینویسم

    امروز هم مثل هر روز بهشتی و جذابم ،یه روز بهشتی تر و بی نهایت عالی تر بود

    وقتی تمرین ستاره قطبیم رو که در گوگل درایوم یه سری چیزارو هر روز ثابت مینویسم که درمورد تمرکز و خدا هست رو خوندم و بعد چیزایی که میخواستم در طول روز انجام بشه توسط خدا ،نوشتم و مادرم گفت برم نون بخرم

    وقتی حاضر شدم تا برم ،به قدری هوا عالی بود و بهشتی که فوق العاده حس خوبی داشتم

    نمیدونم چی شد تو راه، اینستاگرام رو باز کردم و دیدم صحبت های استاد فرشچیان رو که میگفت دو ساعت میخوابیدم

    من این مصاحبه و صحبت هاشونو چند ماه پیش شنیده بودم حتی دیروز به یادم اومد و گفتم وقتی استاد فرشچیان روزی دوساعت میخوابید و بعد فقط طراحی و نقاشی کار میکرد ،پس منم میتونم

    منم میتونم نخوابم و خدا بارها بهم‌گفته که نخواب کمکت میکنم

    من اگر ادامه دار بشه بیدار موندنم و کار ذهنیم بیشتر بشه و روی باورهام‌کار کنم و روی پیشرفت مهارتم در نقاشی و طراحی رو بیشتر کنم ،صد در صد میتونم به چیزایی که به چشم میبینم و خدا بهم الهام میکنه رو به تصویر بکشم‌

    مثلا من از پارسال یه عالمه از ابرای آسمون طرح برای نقاشی از خدا ایده گرفتم و به قدری زیبا بودن که طراحی ابرا دقیقا به شکل فرشته و یا شکل هایی که واضح میدیدم بودن و من عکس گرفتم

    و به هر کس نشون میدم میگه تو واقعا این عکس رو گرفتی

    مگه میشه انقدر دقیق طراحی بشه با ابر توی آسمون .

    و من توی دلم فقط یه جواب دارم براش

    خداست که دیده من طراحیم ضعیفه ،و وقتی بهش گفتم بلد نیستم

    ابرارو جوری برای من طراحی کرد که من فقط دور گیری کنم و شکل اصلی بدست بیاد

    و من هیچ کار دیگه انجام ندادم

    اما یه سری چیزا هم‌به چشم میبینم و نمیتونم به تصویر بکشم

    که باید طبق گفته استادم و استادی که در ورکشاپ بود و ازش راهنمایی خواستم ،گفت که باید تمرکز بذاری روی طراحی بدن انسان و حیوانات و چیزای دیگه

    باید آناتومی بدن یاد بگیری و فیگور و چیزای دیگه

    باید مثل یه پزشک اعضای بدن انسان رو بشناسی و بدونی چجوریه

    و اگر سه سال متمرکز بشی روش بعد 3 سال هر چی رو ببینی به راحتی میتونی به تصویر بکشی

    مثل استاد فرشچیان که میبینه و فقط قلم به دست میگیره و دستش حرکت میکنه و به تصویر میکشه

    خدایا کمکم کن تا اراده ام رو قوی کنم و تمرین کنم

    دلم میخواد ایده هایی که بهم دادی رو به تصویر بکشم

    من تو دفتر 107 آرزو نوشتم که میخوام نقاشیام رو هر کس ببینه اسم خدا به زبانش جاری بشه

    دلم میخواد یاد بگیرم حتی تو کشیدن نقاشی هم خودخواهانه نقاشی بکشم و فقط و فقط به حس خوبی که از خدا میگیرم و حالم خوب میشه فکر کنم

    دلم میخواد یاد بگیرم به اصل توجه کنم و به قول استاد عباس منش

    اگر به اصل توجه کنید باقی چیزها خود به خود به زندگیتون میاد

    خدا از باطن شما آگاه هست و میدونه که چی میخواین

    شما روی خودتون و تغییر شخصیتتون کار کنید خدا خودش خوب بلده در زمان مناسب و در مکان مناسب چیکار کنه

    خدایا شکرت

    من میدونم مثل همیشه که ریز به ریز هدایتم میکنی وبی نهایت کمکم میکنی از این به بعد هم کمکم میکنی

    امروز 24 بهمن خدای من، من رو به هموار ترین مسیر ها هدایت کن دلم میخواد یاد بگیرم

    دلم میخواد بهم بگی و به تصویر بکشم هرآنچه که باید به تصویر کشیده بشه

    و در این مسیر سعی میکنم تعیین تکلیف نکنم و تو بگی و من انجام بدم

    خیلی دوستت دارم ربّ من

    وقتی برگشتم خونه کارم رو شروع کردم

    طراحی کردم ، اصلا متوجه نشدم چجوری درست درمیومدن خدا داشت دستمو حرکت میداد، چند صفحه شروع کردم و از کتاب طراحی بدن انسان طراحی کردم

    آینه دستی رنگ کردم برای فروش

    رد پاهامو نوشتم که برای چند روز رو ننوشته بودم

    بعد داشتم کار میکردم تو اینستاگرام رفتم و فایلای تیکه ای رو ببینم که یه صحبتی بود گوش دادم میگفت

    خدا بفهمه به یکی تکیه کردی صاف میزنه همونجا

    خدا بدش میاد تو از چیزی امنیت بگیری

    خدا میگه ، وقتی روی زمین راه میری مواظب باش زمین نبلعتت ،مواظب باش آسمون رو سرت فرود نیاد ،

    بعد من به خدا میگم خدایا نمیاد ، آسمان رو سر کسی فرود نمیاد ، اینا بهشون بگی میخندن

    میگه چرا؟ میگه وسط همه امنیت هات ،نا امن باش ،

    خدا بفهمه به یکی تکیه کردی صاف میزنه همونجا

    خدا از تکیه کردن بنده هاش بدش میاد

    وقتی به خدا میگی تنها دارایی من اینه

    خدا میگه تنها دارایی تو منم

    ،اونو بزنین

    میدونی اگه خواستید خدا کارتون نداشته باشه

    برید بگید خدایا ما نیستیم

    ببین خدا چند بار زد؟

    و چه اهمیتی داره ،رفیق چیه اصلا

    خدا انقدر رفیق میریزه سرت

    رفیق کیلو چند ؟

    من به خاطر اون رفیق برم افسرده بشم

    به خدا بگم خدایا دل اونو با من نرم کن ،

    خدا میگه دلشو … اونو اونو میگه

    یعنی آدرس ندید به خدا ، خدا بدش میاد تو از چیزی امنیت بگیری

    وقتی این حرفارو شنیدم گفتم خدای من اگر ذره ای وابستگی درمن دیدی ،که تو از خودم بهتر منو میشناسی ، تا زمانی که آماده نشدم ،خودت میدونی چی میگم

    نمیخوام‌ ببینمش

    زمانی ببینمش که آماده ام

    که رها شدم و فقط و فقط تو رو در وجودش میبینم

    اون لحظه گفتم من تو رو میخوام ربّ من و کمکم کن

    فقط از تو آرامش بگیرم

    تا زمانی که یاد نگرفتم و وقتی نگاه کردم به فردی هنوز وابستگی باشه ،من نمیخوام ببینمش

    من دلم میخواد یادم بدی که من تو رو ببینم

    فقط و فقط تو رو ببینم

    هر کسی به من محبت و عشقی داد ،محبت و عشق تو رو ببینم نه اون فرد رو

    من این روزا دارم آگاهی های دوره عشق و مودت جلسات 6 تا 11 رو سعی میکنم در عمل انجام بدم

    و یه سری تمرینات برای خودم طراحی کردم

    و دارم انجامشون میدم

    یکی از تمریناتم اینه که وقتی به آدما نگاه میکنم و یا کاری برای من انجام میدن

    سریع به خودم میگم که این ها دستی بودن از دستان خدا و یادم باشه که خداست داره به من محبت میکنه از طریق این آدم و اینو میگم و ذوق میکنم که خدا چقدر حواسش به من هست و دوستم داره

    مثلا وقتی میرم کلاس رنگ روغنم ،هنرجوهایی که توی کلاس ما نیستن، به من محبت میکنن به طرق مختلف

    یکی چای میخره برام

    یکی میگه ناهار خوردی اگه نخوردی بگیرم

    به طرق مختلف خدا با بی نهایت دستانش به من محبتشو میرسونه

    همه اش کار خداست

    خدایا شکرت

    من تازه یاد گرفتم ، از همه چی بگذری یعنی چی

    گفت مهم نیست

    بعد خدا امتحانت کنه

    تنها دارایی من خداست

    تازه متوجه شدم که با اینکه تو این مدت گذشتم از پول و یه سری چیزای دیگه و از جایی که فکرشم نمیکردم واریزی میومد

    اما هنوز کامل از چند تا موضوع نگذشتم و الان فهمیدم که برام مهمه

    وقتی تنها دارایی رو خدا بدونم و بگذرم از همه چی دیگه هیچی برام مهم نیست

    دلم‌میخواد خدا یادم بده خودخواهانه عشق ورزیدن رو

    دلم میخواد خودخواهانه ببخشم

    برای اینکه خودم حالمو خوب کنم و لذت ببرم در همه جنبه ها خوخواهانه باشه رفتارم

    مثل خدا

    که مثلا خودخواهانه میبخشه که وقتی به خدا میگی، ببخشید سریع میبخشه و میگه بخشیدمت ولی سعی کن دیگه تکرار نشه و در مسیر من باشی

    اما اگر باز هم از نا آگاهی کاری کردی که نباید میکردی ، میبخشمت ولی سریع حالتو خوب کن

    و میگه ، چون من دلم میخواد تو حالت همیشه خوب باشه

    یا وقتی بی نهایت عشقش رو خودخواهانه میبخشه و لذت میبره از ارسال این همه عشق

    دلم میخواد منم یاد بگیرم لذت ببرم ،خودم لذت ببرم و حالم عالی باشه

    خدایا شکرت

    خیلی خیلی دوستت دارم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و شادی و ثروت و نعمت ار خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: