شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 52
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد خوبم و دوستای گلم
ترمزهاایی که به ذهن من رسید پررنگ ترینشون باور عدم لیاقت هست که خودم لیاقت ندارم این همه ثروت داشته بااشم و اینجوری بگم شاید خدا بخاطر فقرا و کمک من به اونها هم که شده بهم پول و ثروت میده و دومیش باور کمبود هست که باور نداریم در دنیا بی نهاایت فراوانی وجود داره که میخوایم این پولمونو به اونها هم بدیم تا احساس گناه خودمونو ساکت کنیم و سومی همون احساسی برخورد کردن با قوانین جهان که فکر میکنیم خدا اینجوری دلش برامون میسوزه
ممنون از همتون
سلام استاد
من فکر میکنم بزرگترین ترمز احساس عدم لیاقت باشه
اینکه درخواست های دیگران بر درخواست های خودم اولویت دارن .
من چیزی رو بخوام که درخواست دیگرانه
در صورتی که طبق قانون من در ابتدا باید خودم به ثروت برسم . از درخواست های و نیاز های خودم پر بشم بعد بتونم به دیگران کمک کنم .
شرط گذاشتن واسه خدا برای ثروتمند شدن تو قانونمندی جهان نیست .
متشکرم از سوال تون
سلام هم وندان عزیز و قت به خیر و سرانجامتان نیک
در این مورد من دو ترمز اصلی در این باورها متوجه شدم اولا اینکه وقتی ما از خداوند طلب ثروت میکنیم که در قبال اون به بندگان خداوند مدد و بخشش کنیم در توحید عملی
دچار تردید شدیم که خود را شریک با خداوند قرار داده ایم که میتوانیم خواستگاه بندگانش را از جانب او برآورده کنیم که این خود بزرگترین ترمز در رسیدن به این خواسته میباشد.
دوم اینکه با این باورها ما همچنان در مدار فقر و نیازمندی باقیمانده و دچار احساس خوب نیستیم زیرا همواره به فکر کمک کردن به انسانهایی هستیم در مداری که ما برای رسیدن به ثروت در فکر آن هستیم قرار ندارند و این خود نیز یک مانع برای رسیدن به خواسته ی ما میباشد.
به نام خداوند فراوانیها باسلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباسمش نظر من در مورد این شرطی کردن خدا اینکه که از عزت نفس پایین خودمون و ایمان کممون میاد یعنی من که لایق این پول نیستم یا من خودمو در این حد نمیدونم تو به من پولشو بده من به بنده هات کمک میکم یا اینکه باور تا کاری واس کسی نکنی اونم کاری واست نمیکنه همه چی بده بستونه باید در راه خدا یه کاری بکنی تا خدام واستکاری بکنه
با سلام خدمت شما من همیشه فکر میکردم ک اگه خداوند ب من ثروتی عطا کنه من میشم دست بخشنده خدا روی زمین که این خیلی هم خوبه ولی نباید شرط بزاریم اگه خداوند ب ما ثروت نداد یعنی الان ما تو همین موقعیتی که هستیم نباید دست بخشنده داشته باشیم و حتما شرط بزاریم خداوند ک به کارهای ما نیازی نداره و هر کی طلب کنه ازش بدون شرط بهش میده و ما برای اینکه خودمون حالمون بهتر بشه و ب خدا نزدیکتر بشیم و حس وحال خوبی داشته باشیم میتونیم ب دیگران کمک کنیم
استاد عزیزم سلام,
من در زندگی ام قراردادهای این چنینی زیادی با خداوند بسته ام
هیچ وقت هم فکر نمی کردم ترمزی در ذهنم چنین قراردادی میسازه تا وقتی شما این سوال رو مطرح کردید
در حقیقت من خیلی هم مطمئن بودم به اینکه این قرارداد کارم رو خیلی جلو میندازه!
حالا که فکر میکنم باورهای محدود کننده ی زیادی توی ذهن من هست که باعث این نوع تفکر شده بود
اولین و مهمترین ترمز من اینه که من باور ندارم که خدا با هرمدل تلاشی بخواد ثروت زیادی به من بده! حالا منشاء این باور شاید این باشه که پول راحت به دست نمیاد یا اینکه منابع ثروت در جهان محدوده…یا شاید هم یک شرک خفی از این بابت که خدا هم گاهی یه چیزهایی میگه! ولی لزوما عمل نمی کنه! یعنی با اینکه گفته از من بخواین تا بهتون بدم…ولی یه سری شرط نگفته برای ثروت دادن داره که شاید یکیش این باشه که از اون ثروت ببخشیم! و یه جورایی فکر میکردم با این قرارداد خدا رو میکشونم پای معامله! اون که همین جوری پول به کسی نمیده…ولی وقتی من بگم به دیگران کمک میکنم شاید به من داد! ولی بدون این شرط خدا بهم نمیده!
این موضوع هم هست که کمک به دیگران حالم رو خوب میکنم و من هم وقتی پول داشته باشم می تونم ببخشم…در حالی که اشتباهه و باید در سختی و آسانی بخشید و یک حس دیگه ای که در درونم میگه اگر من بخوام ثروتمندی باشم که مورد رضایت خدا باشه پس باید همیشه بخشی از اون ثروت رو به دیگران ببخشم!وگرنه اون ثروت نمیتونه برای من برکت داشته باشه….
شاید باور لیاقت هم تاثیر گذار باشه! من گاهی حس میکنم خودم رو لایق ثروت زیادی نمیدونم ولی فکر میکنم اگر بخشی از اون ثروت رو ببخشم و به بندگان خدا کمک کنم پس من لیاقت داشتن اون پول رو دارم چون باهاش کار خیرمیکنم….و اگرپول داشته باشم در حالی که کلی آدم دیگه در فقر هستن پس من لیاقت ندارم ….حتی گاهی این موضوع میاد توی ذهنم که اصلا چطور میتونم شاد باشم در صورتی که کلی آدم دیگه اطراف من بخاطر پول بدبختن و مشکل دارن؟!پس من نمی تونم لایق باشم مگر اینکه مشکلات اونا رو هم برطرف کنم!
یک باور هم ته مغزم هست که من خیلی خوش شانس نیستم برای داشتن هیچ ثروتی ولی با این جور معامله ها خداوند رو کنار خودم میارم که قدرتمون با هم بیشتر از شانس میشه!
یک مورد دیگه اینکه من خودم رو تاثیر گذار در جهان میدونم…و حتی مسئول! …یعنی فکر میکنم اگر کسی فقیره من می تونم وضع مالیش رو خوب کنم…..اگر خدا بهش نداده خوب من میدم… خدا میخواهد به وسیله من بهش بده….من حس نمی کنم با بخشش فقط به خودم کمک میکنم بلکه بیشتر فکر میکنم به دیگران دارم کمک میکنم! در نتیجه خیلی از افراد خانواده و فامیلم رو توی ذهنم در نظر دارم که وقتی ثروتمند شدم اونها رو ساپورت کنم !در حقیقت فکر میکنم میتونم روی مدار اون ها تاثیر بگذارم…و فکر میکنم مسئول شادی اون ها هستم….و شادی خودم بدون شادی اون ها دچار عذاب وجدانم میکنم….
باور بسیار چموش و مخفی که در ما وجود دارد باور عدم احساس لیاقت در مورد ثروت است. این باور به قدری مخفی است که حتی اگر موضوع بخوبی پیش برود تداوم ندارد و خیلی زود ما نعمات و ثروت هایی را که ساخته ایم از دست میدهیم و حتی در یک قدمی خواسته هایمان به آن نمیرسیم. میزان نعمات وارد شده و میزان ناخواسته های وارد شده در زندگی ما دقیقا طبق قانون است و در صورت باورهای اشتباه ما که اکثرا بسیار مخفی هستند ما به خیلی از خواسته هایمان نمیرسیم علیرغم اینکه تلاش زیادی میکنیم برای ساخت باورهایمان اما یکسری از باورها مثل احساس لیاقت در مورد ثروت فراوانی و توحیدی فونداسیونهای ساخت باورهای قدرتمند و ثروت هستند در صورت ایراد داشتن در این باورها خیلی از نعمات را دریافت نمیکنیم
ممنون ازپاسخ هوشمندانه تون?
موفق باشید
سلام خدمت همه ی دوستان عباسمنشی عزیز
سوال این هست ک چ موانع ذهنی برای رسیدن ب خواسته هامون هست؟؟؟
باورهایی ک درتمام طول زندگی توی ناخودآگاهمون شکل گرفته.همون ذهن منطقی فرد.ک مدام میگه نه نمیشه. ثابت بشه بعد.باورش میکنم. ک ازنظرمعنوی همون شیطان وجودهرشخصی هست .مثلا درموردن بخشیدن میگه وقتی پول داشتی ببخش.توکه خودت چیزی نداری.درصورتی ک نمیدونیم باید دست دهنده ایی برای کاینات بود تا گیرنده ایی شایسته باشیم.درموردبخشیدن تک تک افراد دستان
بی نهایت خداوندهستن روی زمین.ب نظرمن درکل همون ذهن منطقی فردمیتونه باشه ک برای باورچیزی دنبال اثباتش هست.من میگم لازم یوقتایی ذهن منطقی راکنارزد ساده بود.
سلام فاطمه خانم
ممنون إز پاسخ هوشمندانه که دادین واقعا عالی بود ولی قسمت آخر جوابتون به نظر من ذهن منطقی مون رو نمیتونیم کنار بزنیم اون کار خودش رو میکنه
نظر شما چیه؟
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی.
من هم خیلی وقتها همین خاسته را از خدا داشتم و تا حالا اصلا فکر نمیکردم باور مخربی هم توش باشه ولی وفتی فایل را دیدم که استاد گفتند میخام باورای مخرب این باور را پیدا کنید گفتم ای داد بیداد عجب ترمز ریزه میزه ایه ولی چقدر با شناساییش ذهن ادم بازتر و گسترده تر میشه.من چندتا ترمز پیدا کردم:
۱.عدم لیاقت برای خودمان.یعنی من که لایقش نیستم بده تا بدم به بقیه.
۲.انگاری یه جوری خدا را با احساسات انسانی فرض کردیم و میخاییم راضیش کنیم تا بهمون ثروت بده .
۳.باور کمبود .که اگه خدا بمن بره برای بقیه نمیمونه و من وظیفمه سهم بقیه را هم بدم.
۴.نپذیرفتن اینکه هر کس مسئول زندگیه خودشه و من فقط میتونم زندگیه خودم را خلق کنم و هر کس با باورهاش زندگی خودش را میسازه و من نمیتونم هیچکس را تغییر دهم .
۵.نیاز به تائید شدن..میخاییم به ثروت برسیم و به همه جا و همه کس کمک کنیم تا از طرف بقیه تائید بشیم .بگن ببین فلانی چقد خوبه چه دست و دلبازه..
۶.حس دلسوزی .اگه من کمکشون نکنم اخه کی بفکرشونه ..
در پناه الله یکتا شاد باشیدو ثروتمند
عالی بود مریم عزیز
ممنونم
سلام دوست عزیز ..
خداراشکر امیدوارم راهگشاهم باشد.
شاد و پیروز باشید
سلام همان خدای که بی قیدوشرط به من میبخشه میتونه به همه ببخشه بزرگترین ترمز این ایده اینه که برای کرم خدا شرط گذاشته واین اشتباه…