شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 234
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به همه ی دوستانم
به نام پرورگارم که بهتریم موهبت زندگی امکه همانا آگاهی هست رو به زندگی ام وارد کرد.
ضمن قبول همه ی باورهایی که دوستام گفتن، یک باور که خواستم اضافه کنم “ترس از تغییر” هست. اینکه مدارم رو عوض کنم، اطرافیانم عوض میشن ولی من میخوام با آدمهای ضعیف نزدیک باشم. فاصله گرفتن ازشون بهم عذاب وجدان میدهد. و من با این باور دارم قول میدم که عوض نشم چون آدم منطقی رو بد و آدم احساسی رو مهربان میدونیم.
پس باید ۱-از احساس به منطق و قوانین الهی کوچ کنم
۲_ به استقبال تغییر مدار و انسانهای جدید زندگی ام برم
الخیر فی ما وقع
واااااای عالیییییی بود دقیقا منم این باور اشتباه رو دارم. و نمیدونستم و الان با خوندن کامنت شما متوجه شدم که منم ترس از دست دادن خیلی از نزدیکانم رو دارم چون بیش از ۹۰ درصد اطرافیانم از خانواده گرفته و فامیل و دوستانم همه جز ۹۹ دزصد افراد جامعه هستند و اصلا مثل من فکر نمیکنن. تا جایی که من تصمیم به مهاجرت گرفتم .خیلی ممنونم ازت خییییلی عالی بود . و چه کشف عظیمی. خدارو هزاران هزار بار شکر بابت این نعمت این کشف عظیم .🙏🙏🙏🙏😘😘💐💐💐🤍🤍🤍
سلام ،الان حدودای ۵.۱۷ من معمولاصبح زودبلندمیشم وازاین سکوت وانرژی که توهواپراکندست استفاده میکنم
یه مدتیشن ده دقیقه ای انجام دادم وازخداوندکه البته من بهش بابایی میگم کمک خواستم منوبه سمت نشونه امروزم هدایت کنه واین فایل برای من بازشد،وچقدددددرجالب که یه باورمخرب رو شناسایی کردم وبابتش سپاسگزارم
من ازهمسرم جداشدم نزدیک ۱۰ ساله وپسرم بامن زندگی نمیکنه،و وقتی به ثروت فکرمیکنم ناخودآگاه دلم برای پسرم میسوزه وحتی امروز هم تو مدیتیشن تجسم کردم،منم میتونم رفاه روبرای پسرم فراهم کنم یعنی یکی از خواسته های من برای ثروتمندشدن بخشیدن زندگی بهتر ورفاه برای پسرمه واین احساس منو به سمت دلسوزی وحال بد میبره
قربونش برم چقدرزیبا منوهدایت کرد امروز هدایتم کرد که متوجه بشم قرارنیست جای پسرم تصمیم بگیرم واون هم به اندازه من به خدانزدیکه وخودش داره خلق میکنه واگه من بخوام ثروتمندبشم دردرجه اول به خاطرخودمه وبعدبااحساس خوب بایدببخشم نه دلسوزی
البته من این باورمحدودکننده رو درمورد بقیه دیگه نداشتم چون روش کارکرده بودم ولی پسرم چون نزدیکترین فردبه منه اینو شناسایی نکرده بودم ،بازم بابتش سپاسگزارم
چندروز قبل هم به یک ایده جدیدرسیدم والبته نتیجش به خاطراستفاده کردن ازآموزشهای آقای عباس منشه،واون اینه که من بعدازاینکه یه رابطه خراب که دقیقا مشکل خودم بودم وعزت نفس وخودباوری وارزش من پایین بوددنیا اون ارتباط روبرام به وجوداورد وباعث رشدمن شدچون من به اندازه کافی باهوش بودم که نخوام تو اوشرایط بمونم وبخوام که شرایط زندگیموازهرلحاظ بهترکنم وشروع کردم رو کارکردن رو باوارام وارتباطات من تغییرکرد اززمین به آسمون شد والان هرکی ازم بپرسه رابطه خوب کمه یا نیست برام عجیبه چون داشتن رابطه عالی برای من خیلی راحت شده چرا؟
چون تو اون فرکانس قرارگرفتم،ثروت هم همینه کافیه با کارکردن روی خودمون وباورهای زیبا فقط وفقط تو فرکانسش قراربگیریم باحال خوب بااحساس خوب تو مسیرش قرارمیگیریم
من برای داشتن رابطه خوب نه زیباترازقبل شدم نه خوش هیکترشدم البته هم زیبام هم خوش استایل،ولی میخوام بگم تلاشی جز کارکردن رو باورام نکردم چراقبلا اینطور نبود والان داشتن رابطه خوب برام راحت شده،خوشحالم که تونستم این پیاموباشمابه اشتراک بزارم
یه باور دیگه اینکه ما خدارو انسان فرض کردیم
دیدین مثلا تو فیلم ها یه ادم ثروتمندی میخاد به یه خانواده ضعیفی کمک کنه ، بعد اون خانواده ضعیف مثلا یه دختر جوون داره، ادم ثروتمنده میگه من بدهیت رو میدم بجاش دخترت باید به عقد من در بیاد
یعنی ما داریم شرط بازی میکنیم با خدا ، مثل دنیای مادی که مثلا اگه از کسی بخایم برامون کاری انجام بده میگیم امکان نداره در قبالش چیزی ازمون نخواد مگه میشه همینجوری یه کاری کنه برامون
و این نگاه رو دقیقا با خدا هم داریم که تو بده منم برات این کارو میکنم
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیزم ودوستای گلم،
داشتم کامنتای بچه هارو میخوندم که یکی از دوستان نوشته بود این فکرو داریم که باید با خدا معامله کنیم چوت خدا یا با التماس کردن زیاد مارو به خواستمون میرسونه و یا با معامله کردن، من این به ذهنم رسیده که ما از قدیم نذر هم میکردیم مثلا میگیم خدایا فلان چیز بشه من اینو نذر میکنم که این نذر کردن به خیال خودمون هم مذهببیه خدا خوشش میاد و هم اینکه کمک به دیگران داره که باز هم خدا خوششش میاد،یعنی میخام بگم شاید بعضیا نگن ما خیریه میزنیم یا هرچیزدیگه ولی نذر میکنن که این هم یه جور معامله با خدا میشه و از باور نادرست ما منشا میگیره ، ما به خیال خودمون خدا از نذر کردن خوشش میاد چون کلمه نذر خودش یه حرف مذهبیه و این بازهم برمیگرده به باور اینکه خدا مذهبیا رو بیشتر دوست داره و یا اینکه مذهبیا به خدا نزدیکترن، امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم
درود به استاد عزیز، خانم شایسته و همه دوستان گرامی
به نظر من این نوع درخواست هایی که از خداوند بزرگ داریم یه باور اشتباه بزرگ داره اونم اینه که ( ما رشد و پیشرفت خودمونو به عامل بیرونی میدونیم ) یعنی به نحوی از کمک به دیگران برای ثروتمند شدن خودمون استفاده کردیم و اینکه خودمون رو لایق ثروتمند شدن با شرایطی که دوست داریم نمیبینیم و
یک جور احساس گناه داریم که اگه ثروتمند شدم حتما فلان کارو انجام میدم یا نمیدم
و باید بدونیم که خداوند منتظر ما برای کمک به بنده هاش نیست و همانطور که از هزاران طریق تاحالا همه بنده هاش رو روزی رسونده و هدایت کرده از این به بعد هم این کارو انجام میده
و وقتی به این باور برسیم که این جهان هستی پر از فراوانی های بسیاره و نعمت و ثروت به اندازه خیلی زیاد برای همه وجود داره
خودمون رو عامل پیشرفت و ثروتمند شدن بقیه نمیدونیم
خیلی ممنونم بابت این سوال خوب و نظرات بینظیر دوستان
به نام خدا
با سلام و احترام
ترمز اول اینکه خدا شرطی به من ثروت میده درصورتی که خدا خودش بیشتر از من دوست داره من ثروتمند بشم نیازی به شرط و اما و اگه نیست.
ترمز دوم اینکه من لیاقت لذت بردن از ثروت رو ندارم و اگه فقط در راه کمک به دیگران باشه به من داده میشه درصورتی که وقتی از ثروت برای لذت بردن از زندگی استفاده کنم هم به دیگران کمک کرده ام
ترمز سوم ریشه در باورهای مذهبی داره که ثروتمند شدن اگر در راه کمک و مسائل خیریه نباشه میتونه با باورهای مذهبی ام منافات داشته باشه پس من تو راه خیر فقط خرج میکنم تا وجدانم راحت باشه
ترمز چهارم دلسوزیه یا همون محبت خاله خرسه هست من فکر میکنم در حق اونا یه نا حقی شده حالا من اگه ثروتمند بشم میتونم مثلا کمکش کنم درصورتی که هرکسی هرجایی هست به خاطر لیاقتش هست ، و من اگه به کسی کمک هم میکنم باید به خاطر اون احساس خوبی باشه که به دلم میشینه نه به خاطر دلسوزی نا به جا برای دیگران .
با تشکر ، خوش باشید.
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم
وقتی این فایل رو نگاه کردم و استاد سوال رو مطرح کردند ، اولین ترمزی که به ذهنم رسید :
باور عدم احساس لیاقته
یعنی وقتی کسی این درخواست رو از خدا می کنه ، تو ذهنش اینه که من خودم که لایق نیستم ، ثروت رو برای بقیه میخوام ، بقیه لایقن. به خدا میگه : من که برای خودم نمیخوام ، برای بقیه میخوام.
دومین ترمزی که داره اینه که یه جورایی احساس گناه داره که یه بی عدالتی ، یه ناحقی در حق بقیه شده و من باید بهشون کمک کنم ، در صورتی که بقیه خودشون هم می تونند ثروت رو به دست بیارند و نیازی به ما ندارند.
سومین ترمزی که داره اینه که وقتی این درخواست رو از خداوند داریم ، یعنی داریم به خدا میگیم : تو که بهشون ثروت نمیدی ، پس بده به من تا من بهشون بدم ، انگار خدا خودش نمیتونه بهشون بده ؛ در صورتی که همه ما به یک میزان به خداوند نزدیکیم و همه ما به یک میزان به نعمت ها و ثروت ها دسترسی داریم.
همینا به ذهنم رسید گفتم کامنت کنم
من خودم هم قبلا این درخواست ها و دعا ها رو از خدا داشتم ولی بعد از آشنا شدن با قوانین فهمیدم که چه باورهای اشتباهی داشتم.
از خداوند سپاسگزارم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد.
همچنین از استاد عزیزم هم سپاسگزارم
خیلی ممنون
با آرزوی سلامتی ، ثروت ، شادی و همه چیزهای خوب برای همه عزیزان
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
این فایل رومن قبلن بارهاگوش دادم وکامنتام خوندم یادم نیس کلشونو خوندم یانه ولی باورهای بی نظیری داره ک میتونه ب حذف هیلی ازترمزهاکمک کنه وکلایکی ازتصمیمات خوندن مجدداین کامنتهابود والان ک دردیدن فایلهای رایگان ولی گرانبها رسیدم بهش فهمیدم ک الان زمان درست خوندشون وحالا خودم میخوام فکرکنم ودررابطه بااین سوال جواب خودموبدم وبتونم باورای مخربی ازوجودم کشف کنم
یکی باورعدم لیاقته ک طرف چون فکرمیکنه ک لیاقت این پولونداره باید درمقابل یه کاری انجام بده وگرنه همینجور الکی نباید کلی پول گیرش بیاد
یکی اینه به خدانگاه انسانی داره مث وقتی ک مثلا ب یکی میگ تواینکاروکن منم برات فلان کارمیکنم حالاب خدامیگ توثروت بده من برات اینکارارومیکنم ک مثلا راضی باشیم دوطرف
یکی دیگ اینکه مثلن فکرش اینه ک پولدارشه ب فقراکمک کنه زندگیشون عوض شه واین باورک ما هیچ قدرتی برای تغییرزندگی کسی نداریم رونداره وفک میکنه میتونه زندگی کسیوعوض کنه وخداک نتونسته یانخواسته مثلافلان شخص زندگیش خوب شه پس من بیام اینکاروکنم من خدایی کنم من میتونم ولی خدانمیتونه وکلاشرک داره وخداروب عنوان قدرت مطلق نمیدونه وباورنداره عدالتشو
یکی دیگ احساس گناه میکنه یه جورعذاب وجدان داره ک من ثروتمندباشم بعدیه عده ندارن بخورن من ظالمم وازین جورباورای غلط
فک میکنه ثروت چیزبدیه کثیفه باعث میشه ازراه خدادورشه وطبق همون نگاه انسانی ب خدا خداازش ناراحت شه مورد خشمش قراربگیره بره جهنم براهمین میگ ن من میخوام ثروت ولی برای کارخوب براخیرانجام بدم ک یه جوری اون عذاب ازش دورشه اون گناهه پاک شه
ثروت رومعنوی نمیدونه
باورکمبودم دیده میشه چراطرف احساس گناه بش دس میده چون فک میکنه داره حق کسیومیخوره پولی ک قراربوده تودست یکی دیگم باشه همش اومده تودست اون پول کمه دیگ من پولدارشدم خیلیابخاطرمن نمیتونن پس بایدازون پوله بشون بدم واینجوره احساس گناه ازخودش دورمیکنه
میگ خدایا توک نمیتونی این قدرتونداری من آدمم میتونم توپولوبده من من میرم میدم ب اوناک نیازدارن
این باورایی بود ک ب ذهنم اومد
من خودم قبلن این حرفارومیزدم میگفتم خدایابم پول بده میخوام خیریه بزنم فلان ولی ازوقتی فهمیدم قوانین رو تاحدودی دیگ میگم ثروت برای رفاه خودم میخوام براراحتیم
چقدرخوب اینجورسوالاک پرسیده شه وذهنمون بازمیشه
استادجان ازت ممنونم
درپناه الله یکتاشادوپیروزموفق باشید😍😘😘
سلام
استاد من این تمرینو اول تو دفترم نوشتم حین نوشتن دیدم یه صفحه برگه اچار پر کردم 😐درحالی که اولش داشتم خودکارو تو دستم میچرخوندم حین نوشتن گفتم یاخدا اینا به قول شما نه تنها ترمز نمیدونستمشون بلکه فضیلتم برام حساب میشد بریم سراغ نوشتنشون:
1.اینکه خدا بلد نیست خدایی کنه جهانشو بچرخونه به کی بده به کی نده ولی من میشناسم ادمایی رو که مثل خودم پول ندارن و اگه من ثروتمند بشم اوناهم میشن تازه دارم عدالت خدارم زیر سوال میبرم که تو به هرکی دوس داشته باشی ثروت میدی شرک خالصه این باور
2.من لایق این نیستم که ثروتمند بشم بقیه رو هم باید شریک کنم چون ممکنه اونا حسودی کنن به ثروت من یا دزدی کنن ازم یا تو چشم باشم ولی وقتی اوناهم داشته باشن همه به یک اندازه داریم
3.ثروت تو دنیا انقد کمه که اگه خدا جاشو به من بگه من میرم همرو برمیدارم و بقیه تو رفاه نیستن پس بزار به بقیه هم کمک کنن
4.ثروتمندان ادم بدی هستن ولی اگه به من پول بدی من پولو میبخشم ببین من چقد ادم خوبی هستم قول میدم که پول خرابم نکنه تو فقط بده
5.خداوند انسانه اگه با زجه و التماس چیزی ازش بخوام بهم میده 5افل از اینکه من فرکانس گدایی و کمبود دارم میفرستم و به گدا پول خورد فقط میدن نه ثروت کلان
6.با کمک کردن باعث میشه بقیه بگن دمش گرم چه ادم خوبیه به به چه چه کنن نیازمند تایید دیگرانم
7.من میتونم زندگی بقیه رو عوض کنم اونم تا اخر عمر فقط منو دعا کنه خانوادشم خلا منو پر کنن با به به و چه چه
8.معامله باخدا که بده تا منم بدم سر خدارو میخوام انگار شیره بمالم
یعنی من با شناسایی ترمزام ریشه یابی که کردم تو خلوت خودم از ثروت رسیدم به عزت نفس که بقیه بگن دمش گرم چه ادم خوبو خیری که ب بقیه کمک میکنه نرگس چه خانومه چه دختر خوبیه روح منو ارضا کنن هرجا خواستم ریشه یابی کنم باورامو تو هر زمینه ای تهش رسید به تایید دیگران به حدی عین پیچک پرادایس به من چسبیده که منو انداخت ولی هیچوقت یادم نمیره که اون پیچکا هرچقدرم سفت بودن بلخره قطع شدن خداروشکر بابت شناسایی این ترمزا که وقتی پیداشون میکنی یه سبکی پشت گردنت حس میکنی انگار تا قبل از اون رو گردن تو نشسته بودن الان ولی سبک بال میشم خدایا شکرت اینارو نوشتم که رد پا بزارم که بعد که دوباره این فایلو دیدم برم سراغ اشغالای ریز تر که زیر فرشه بی نظیرید شما استاد عزیزم
سلام به همه ی دوستان و استاد گرامی.
من الان این فایل رو گوش دادم و متاسفانه متوجه شدم که من این ترمز رو داشته و دارم که خدایا به من ثروت بده تا به اطرافیانم ک نیازمند هستند کمک کنم.
هنوز هم مقاومت دارم ک پس نقش “وسیله بودن فرد در کمک کردن به نیازمندان چی میشه.
گاهی که به یک ادم نیازمند پول برخورد میکنم ؛باخودم میگم نکنه خدا منو وسیله ای برای کمک به اون قرار داده. و اگه کمکش نکنم احساس گناه میکنم و خیلی اذیت میشم.
نمیدونم چطور با این باورم کنار بیام؟ممنون میشم کمک م کنید. سپاااس