شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 226

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهنام شمس گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی ام

    بریم سر اصل مطلب،چند تا کد مخربی که من قبل مطالعه ی کامنت های دوستان به نظرم رسید رو بگم:

    اولا این نوع نگاه به معنی اینه که من خودم به خودی خود لیاقت این ثروت رو ندارم و باید یه چیزی مثل این کارهای خوب رو به خواسته هام ببندم تا خدا بهم این ثروت رو بده

    دوم اینکه ما فک میکنیم افراد دور و بر ما جایگاه شأن درست نیست و ما با ثروتمند شدن میخواهیم جایگاه شأن را درست کنیم و به اصطلاح دست شأن را بگیریم در حالی که غافل از اینکه خدا هم دست این افراد را آنطور که ما می‌خواهیم نمیگیرد چون هر کسی در جای درست خودش هست فارغ از اینکه ما درک کنیم یا نه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      علی وزیری وصال گفته:
      مدت عضویت: 2773 روز

      سلام آقای علی پور عزیز همفرکانسی عزیزم

      واقعا بهت افتخار میکنم بابت خلاصه مطلب از پاسخ زیبایی که دادی و نوعی این درخواست و کد مخرب این هستش که ما با این درخواست هم پشت نقابم و هم میخوایم تو کار خدا دخالت کنیم هم سهممون رو بگیریم و یجورایی خودمون رو خدا اونجوری که ما میخوایم قبول نداره و خدا احساسی عمل و رفتار میکنه و احساس گناه و عدن لیاقت میکنیم واقعا تحسینتون میکنم که باعث بیداری این برداشت و دیدگاه از ذهن و باورهام شد سپاسگزارم دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Ali Mohammad Farjam گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    به نام الله

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و تمام دوستان ناب و ارزشمند خانواده بزرگ عباس منش.

    راستش من امروز هدایتم این فایل بود و این اولین کامنتی هست که میگذارم چون حسی بهم میگه دیگه وقتشه یه حرکتی بکنی تو این سایت بی نظیر و پر از آگاهی.

    راستش واسه جواب این سوال طبق مداری که من درش هستم و مسائلی که درک میکنم:

    1.عدم احساس لیاقت چون طبق شنیده ها و فرهنگ و مسائل دینی که درش رشد کردیم خود رو انسان ارزشمندی نمی بینیم که از خداوند یکتا و بی همتا برای خود ثروت بخواهیم و میخواهیم فقط واسطه ای باشیم بین دیگران یا چیزهای دیگه که ارزشمندتر از ما هستند. در حقیقت خود رو انسانی پست و گناه کار می بینیم که برای خدا هیچ ارزشی نداریم.

    2.خدا رو معامله گر میدانیم.(تا چیزی که برامون مهم هست رو ندیم خدا چیز دیگری نمیده) برای مثال جمله ای که از بچگی توی گوش من گفته میشد اگه پول میخوای باید سلامتی رو بدی ثروتمندا همه مریض و افسرده اند هر که بامش بیش تر برفش بیش تر

    3.غرور و تکبر(هیمشه تو گوش من پر بود اگه پولدار بشی مغرور و تکبری میشی و یه مثال مسخره رو بهم میگفتن خدا خرُ دیده شاخش نداده یعنی خدا میدونسته تو آدم پستی میشی پس بهت پول و ثروت نداده)

    همین چند تا مورد فعلا به نظرم ترمز های مخفی در این نوع خواستن بود.

    یه تشکر ویژه هم میکنم از دوستان عزیزی که کامنت های ارزشمند میگذارن تا ما هم از تجربیات،نوع دیدگاه و آگاهی هاشون بهره ببریم❤️🌹❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      MM گفته:
      مدت عضویت: 1683 روز

      سلام به استادعزیز وخانم شایسته

      راستش من تابحال دوباربه این فایل هدایت شدم.دفعه اول برای جواب به سوال استاد خیلی چیزی نمی دونستم وکامنت ندادم تااینکه امروز دوباره هدایت به این فایل شدم وتصمیم دارم کامنت بگذارم

      اولباورنداریم که مانمی تونیم هیچ کسی راتغییردهیم دنیاپرازنعمت وفراوانی است واگرعده ای کمتردریافت میکنند مربوط به مداردریافت خودشان است .چون اگرغیرازاین باشد عدل خدارازیر سوال می بریم یعنی خامی خواد بعضی هاپولداروبعضی هاثروتمند باشند.

      دوم حس بی لیاقتی درخودمان داریم برای خدا شرط میگذاریم توبه ماپول بده مادرعوض یک کارنیکی میکنیم

      البته باورهای دیگری هم است که به ذهن من نمیادو منتظر نظرات دیگران هستم.

      خدایاهزاران مرتبه شکر می کنم که مرابه این مسیر هدایت کرد

      استادعزیز سپاسگزاررررم🌹🙏🌼🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1550 روز

    به نام الله یکتا

    سلام دوستان و هم فرکانسی های عزیز

    سلام استاد عزیزم

    من خودم به شخصه از بچگی این باورو داشتم که هرچقدر کمک کنی و کار خیر انجام بدی خدا چند برابرشو بهت بر میگردونه، و همیشه از پولی که در جیبم و کارتم داشتم مقدارشو بخشیدم قبل از یکی دو سال پیش خب بدون اینکه کتابی بخونم اینکار رو انجام میدادم، مثلا قبل از عید مقداری خرید میکردم و به فقیری میدادم مثلا اغذیه، حالا در این مورد میدونستم که نهایتا اینا برا یک ماهشونه، ولی خب خودم احساس خوبی بهم دست میداد، چرا چون باورداشتم که خب الان که خدا به من داده من بیام بخشیشو ببخشم، و خب من نمیدونم اینطور باور کرده بودم و خب نتیجش هم بد نبود، به فضل خدا من اولین ماشینی که خریدم یک ماشین خارجی رده متوسط بود و الان هم تبدیل شده به سه دنگ خونه که الان دیت خودم نیست و این به خاطر باورهای اشتباهم بوده، عجله کردم برای خرید خونه و 3 دنگ به من رسید و الان عملا به کارم نمیاد و یک نوع سرمایه گذاری شده، ولی واقعا شده که همیشه تو موقعیت هایی گفتم خدایا اگر اینقدر بهم بدی من اینقدرشو میبخشم، یه چیزی مثل نذر، خب الان نمیدونم این اشتباهه یا غلط، ممنون میشم اگر دوستان میخونن یک راهنمایی بکنن، خلاصه یه جور باور و اعتقاد در ما رسوخ کرده که خدایا اگر اینقدر بدی من اینقدرشو میبخشم، خب تو کتابهایی که در دو سال گذشته خوندم معمولا میگه 10 درصد از درامدتو ببخش، خب من فکر نمیکنم این بد باشه، ولی با این باور باشه که ما به اون شخص کمک نمیکنیم چون در حدی نیستسم که اصلا بخوایم به اون کمک کنیم اون خودش خدا داره، ولی ما برای این که حال خودمونو خوب کنیم این کار خیر رو انجام میدیم، نه با این باور که خب خدایا ببین من کمک کردم پس به من پول بده، نه، خدا از فضلش همینطور داره میده ما نباید باهاش معامله کنیم، ما فقط گاهی اوقات برای احساس خوب به کسی که واقعا تو شرایط بدی گیر کرده یک خیری بهش برسونیم در حد توانمون، که البته باز هم نمیدونم این ترمزه یا نه، من هنوز دوره استاد رو خریداری نکردم و مطمئنم که خیلی خیلی باور های محدود کننده و اشتباه دارم که باید حذفشون کنم باید پامو از رو ترمز ها بردارم، الهی به امید تو

    خدایا متشکرم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    موسی الرضا درویشی گفته:
    مدت عضویت: 1653 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکناسی گلم فوق العاده هستید کامت هاتون واقعا عالی بود . من همون اوایل که با استاد آشنا شدم حتی تو تجسم هایی که میکردم داشتم به این فکر میکردم که الان مثلا این کادو رو برای یکی از عزیزانم خریدم یا دارم کمک میکنم به بچه های سرطانی به مسجد ها کمک میکنم حالا یه چیز دیگه ایی هم که وجود داشت این بود که ما تو مدرسه مخصوصا درس دینی خیلی باور های مخربی برای من داشت که آدم های ثروت مند آدم های بدی هستند اگه میخوای به خدا برسی نباید ثروتمند باشی خدا به اینا پول میده که تو این دنیا خوش باشن توی اون دنیا حالشون رو میگیره ولی خب الان چند ماه بیشتره که به این شکل فکر نمیکنم با توجه به گوش دادن به فایل های استاد خیلی وقته که دارم روی باور احساس لیاقت کار میکنم و فکر نمیکنم مثل قبل این باور ها وجود داشته باشه خودم که میگم نیست ولی میدونم هست .حالا این رو جهان و خداوند بهتر میدونن با توجه به فرکانس هایی که ارسال میکنم به جهان هستی . شاهیست که تو هرچه بپوشی داند بی کام و زبان گر بخروشی داند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    رضا رضا علی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    سلام

    من باور مخرب داشتم

    این بود که خدا به ادم های بد این قدر میده حتی به سمتش نیان و چون تعفن کارهاشون نمبخواد خدا اون ها رو ببینه

    و ادم های مذهبی و خدا شناس باید ساده زیست باشن و ثروتمند بشن از خدا دور میشن

    و باور اشتباه دیگه

    این بود که خدا به من بده تا به دیگران ببخشم مثلا خیریه بزنم

    که براساس عدم لیاقت ثروت بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    منهتن گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام و عرض ادب

    ترمز پنهانی هست که اگر من ثروتمند بشم مغرور و متکبر میشم و بقیه آدم ها را از بالا به پایین نگاه می کنم و با این کار می‌خوام به خدا بگم به من پولی برسه به دیگران خیر میرسونم تا ببینی که چقدر مثلاً آدمه خاکی هستم و…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2464 روز

    سلام به همه دوستان واستاد عزیزم

    ترمزها که مانع از رسیدن به ثروت میشوند عبارتنداز :نداشتن احساس لیاقت

    ۲-نداشتن باور فراوانی

    ۳-انسانها ثروت را دوست نداریم چون فکر میکنیم اکثر از راه نادرست ثروتمند شدن

    ۴-باورهای اشتباه مذهبی و قبول کردن اینکه که امامان ما همه فقیر بودن وبه سختی امورات خود را میگذراندن و پس من هم بایدمثل اماما باشم .

    ۵-با بعضی از شغلها نمیتوان پولدار شد و همه شغلها این قابلیت را ندارن که بشه باهشون ثروت ساخت .

    ۶-کسانی که ثروتمند میشن استعداد خاصی دارن وخیلی باهوش هستند .

    ۷-حتما باید سرمایه زیادی داشته باشم تا بتونم کارم را شروع کنم وثروتمند بشم .

    ۸-حتما باید کسی کمکم کنه وحمایت بشم ویا پارتی داشته باشم وگر نه نمیشه پولدار شد .

    ۹-من توانای ندارم آخه من یه زنم ویا میشه گفت من سنم کمه ویا سنم زیاده از من گذشته و……

    ۱۰-پول درآوردن خیلی سخته آخه اینجا ایران است تورم زیاده موقعیت کم است برای پول ساختن و…….

    ۱۱-اگه من فقیرم مقصر دولت است با سیاستهای غلطش و یا پدر ومادرم را مقصر بدونم ومسئولیت کارهام را نپذیرم.

    ۱۲-اگه ثروتمند بشم اون موقعه کسی من را بخاطر خودم دوست نداره همه بخاطر پولم به من نزدیک میشن .

    ترمزهای ذهنی که میتونه توی بیشتر آدمها باشه و مانع از رسیدن به ثروت بشه بر خلاف میل شدید همه ما به رسیدن به ثروت پس پیدا کردن وشناسایی اونها خیلی میتونه بهمون کمک کنه برای تغییر اون باور من چند موردی که به ذهنم رسید را نوشتم امیدوارم شما هم باورهای خودتون را شخم بزنید وترمزهاتون را پیدا کنید موفق وثروتمند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    الهی ب امید تو

    سلام

    ب نظر من اولین ترمز عدم احساس لیاقته اینکه ما خودمونو لایق این پول و ثروت نمیدونیم و میخوایم خودمونو ی جوری راضی کنیم ک اگه تو بمن بدی منم ب فلانی میدم در اصل انگار با ی انسان طرف هستیم و داریم معامله میکنیم در صورتی ک خداوند انرژی هست و هیچ احساس انسانی نداره

    دومین ترمز احساس گناه هست از بس از بچگی تا الان بما گفتن کم بخواه قانع باش خدا ادمهای قانع رو بیشتر دوست داره فکر میکنیم اگه ثروت بخوایم مرتکب گناهی شدیم واسه همین میخوایم اون حس گناه رو کم کنم و فکر میکنیم با بخشیدن ب دیگران اون گناهه کم میشه

    سومین ترمز اینکه باور نداریم ک خدا میده بهمون واسه همین میایم شرط میزاریم واسه خدا چون از بچگی مارو شرطی بزرگ کردن اگه ما ایمان داشته باشیم و مطمعن باشیم ک خدا بهمون میده و دریافتش میکنیم اصلا نگران نیستیم و هرگز این گفتگوهارو باخودمون نداریم و میگیم مطمعنم ک خدا میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    ابراهیم فلاح پور گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    سلام

    دقیقا درست میفرماید استاد عزیز.وجود ما پرشده از باورهای محدود کننده ایی که بسیار نامحدودند.وقتی برای رسیدن به یک خواسته ما اونو شرطی میخوایم این نشون از عدم لیاقت ما نسبت ب اون خواسته رو میرسون.درواقع ماداریم یجوری بخدا یا دنیا وکایناتش این فرکانس وپیام رو میرسونیم .که خودم ب تنهایی لیاقت این خواسته رو ندارم ومن لایق اون نیستم .واگرخواسته منو اجابت کنی قول میدم ک فلان کاررو بکنم.درواقع باز برمیگرده ب عدم عزت نفس و عدم لیاقت. من اگه لیاقت اون خواسته رو داشتم باید میگفتم خداوندا به من ثروت بده تا من بتونم لذت بیشتری از این جهان زیبای توببرم .فرصت بیشتری پیدا کنم تا انتخاب کنم هرانچه رو که میخوام .چون من لایق بهترینها هستم.چون من لیاقت اینو دارم که اینقدر بهم ثروت وعشق بدی که لذت ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    مرتضی شکراللهی گفته:
    مدت عضویت: 2181 روز

    سلام استاد عزیزم 😍سلام خانم شایسته مهربون 😍 وسلام دوستان خوش قلبم😍

    من امروز از طریق گزینه ی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن به فایل منطق هایی قوی برای تغییر بنیادین باورها هدایت شدم

    الان تو دوره ی ۱۲ قدم هستم و هدف اصلیم توحید و پیدا کردن شرک هام وکار کردن روی باورهای توحیدی با منطق های همین باورها هستم اما چون هدایت شدم به این فایل با عشق دیدمش و فایل ترمز های مخفی رو هم درباره ثروت دیدم و الان اومدم تا در مورد اون ترمز ها صحبت کنم

    من سال ۹۵ با استاد عباس منش آشنا شدم از طریق فایل های قانون آفرینش یادمه استاد کتاب تجسم خلاق خانم شاکتی گواین رو معرفی کردن که من اونو خوندم وتمریناتش رو انجام میدادم ، اون زمان موضوعات رو میفهمیدم ولی فقط حرف میزدم عملی در کار نبود و تازه من متوجه هم نبودم البته تجسم انجام میدادم ولی قانون رو درک نکرده بودم و فقط حرف میزدم ، گرچه الانم اگر میگم قانون رو درک نکرده بودم دارم الان خودم رو با اون موقع ها مقایسه میکنم که زمین تا آسمون فرق هست توش من الان یه چیز رو خوب درک کردم هر روز از روز قبلم قوانین رو دارم بهتر میفهمم پس من تا ابد همینطوری درک میکنم و بالاتر میرم و دارم سعی میکنم عمل کنم

    بگذریم

    یادمه وقتی میخواستم تجسم کنم ناخودآگاه تجسمم این بود که خدا به من ثروت داده و پولدار شدم بعد برای داداشم مامانم و خانوادم ماشین و خونه میخرم یا خیریه های زیادی میزنم یا فکر میکردم که مدرسه میسازم و خیلی چیزاشو رایگان میذارم

    دید من این بود که

    دید درستمو میگم اول و دیدگاه های اشتباهمو زیرش مینویسم

    وقتی من این قوانین رو از استاد میشنیدم دیوانه شده بودم و هی سعی داشتم دیگران رو با استوری با پیام دادن با رفتن پیششون بکشونم توی این مسیر دید درستم این بود که

    من انگیزه ی خیلی بالا داشتم که موفق بشم ملک و ماشین و موتور خوب داشته باشم و وقتی دیگران ببینن این راه رو بهتر باور میکنن چون این برای خودم خیلی منطقی بود وهست.

    دید های اشتباهم که الانم هنوز درونم هست و دارم سعی میکنم تغییرشون بدم

    ۱-انسان مهمی بشم چون کمبود توجه حس میکردم

    ۲-انسانی بشم که دوستم دارن و نشونم میدن وقتی منو میبینن

    ۳-خانوادم روم یه حساب دیگه ای باز میکنن

    ۴-خانوادم توی فامیل پزمو میدن مثلا مادرم سرافراز میشه

    ۵-همیشه فکر میکردم من اون بالا نشستم و همه حرفم رو میخونن وحساب میبرن ازم چون بالاخره من یه کسی شدم برای خودم

    ۶_هر جا مثلا کاری داشته باشم بالاخره همه جا میشناسنم به خاطر خیریه ها و مدرسه ساختنا پس کارمو سریع راه میندازن

    ۷-اینکه فکر میکردم من لایق نیستم همینجوری طبیعی کلی پولدار بشم مثلا فکرم این بود که باید حتما بخشیش رو ببخشم و در راه خیر بدم چون در غیر این صورت بهم داده نمیشه البته دیدم دید زکات نبود دیدم دید لیاقت نداشتن برای پول و ثروت فراوانه

    ۸_اینکه مردمی که بدبختن جامعه باعثش شده خب حالا اینا ندارن بندگون خدا تو به من بده تا من بهشون ببخشم قول میدم😂

    امروز که این فایل رو دیدم یاد خودم و تجسماتم افتادم که الان به لطف خدا خیلی خیلی بهتر از اون روزامم

    حداقل ۱۰۰% دیگه نخواستم دیگران رو نصیحت کنم یا بگم بیا تو این مسیر چون میدونم همه داریم هدایت میشیم توسط خداوند و میدونم این هدایته همه جوره هست به همه جا هست با انتخاب ما و هرکسی خودش داره زندگیشو خلق میکنه

    پس تمرکزم روی خودمه تا بهتر بشم

    خدا میدونه که امروز که میخوام کامنت های این فایل رو بخونم چقدر ترمز که من دارمشون ولی خودشونو نشون نمیدن پیدا میشه و فقط میدونم امروز عصر دوباره دیوونه میشم و از درک شخصیت خودم وشناخت بهتر خودم و احساس خوبم باز سر به بیابون میذارم واز خدایم سپاس گزار میشم و از آگاهیهام و درکشون ایمانی درونم شکل میگیره که منو به عمل کردن وادار میکنه واقعا وادارم میکنه ها مثل دیشب که با قدرت پا روی یکی از ترسام گذاشتم و شبونه رفتم از کوه بالا و اون بالا هیچ خبری که نبود هیچی تازه یه تجربه فوق العاده بود انگار داخل برج بودم و کل شهر پیدا بود چراغ های شهر چشمک میزدن ونسیم خوبی میوزید ، البته ترسم داشتم که مثلا یه حیوون بهم حمله کنه اما هی میگفتم قدرت مطلق خداست و خدا محافظ منه و سعی میکردم توجه ام رو بذارم روی زیبایی ها ، در کل من سالمم و ترسم کمی ریخت ، راستی من یه جوجه تیغی هم دیدم ازش فیلم گرفتم و باهاش حرف زدم 😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: