شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 219

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هانیه گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    سلام خیلی وقت بود که کامنت نذاشته بودم اخ چقد دلتنگ این حس بودم

    با خوندن چند صفحه ای از کامنتای دوستان عزیزم اینقد حس خوبی توی وجودم سرازیر شد اینقد این حس خالص بود اینقد عمیق بود که گفتم بنویسم تا منم در این جریان عظیم نقش خودم رو ایفا کنم🌹

    من بعد این همه مدت واقعا رد پای این ترمز ها رو تا قبل از دیدن و درک تا این حد از فایل رو داشتم

    واقعا حسم عالیه چون میدونم با برداشته شدن این ترمز های مخرب قراره چه اتفاقات عظیمی برای من رخ بده خدایا سپاسگزارتم💋😘

    من توی خانواده ای بزرگ شدم که خوب پدرم از سن بچگی وظیفه ی خرج و‌ مخارج خانوادش رو به عهده داشته و خودشو مسئول زندگی تک تک اونا میدونسته و تا بزرگی و ……این قضیه ادامه داشته

    تا جاییی که رویای درس خوندن خودش تو همون بچگی تموم شده به خاطر اینکه مسئول و حامی خانواده باشه

    رویای زندگی رویایی وخیلی چیز هایی که همیشه از بچگی چه با زبان کلمات چه با زبان تصاویر و چه با زبان خاطرات ورودی های ذهن من و خواهر و برادرم بوده

    من (خواهرم+برادرم)همیشه با این تصویر بزرگ شدم که من هم باید بعد از اینکه به درآمد برسم همین کارو بکنم و چون پدرم جوونیشو برای خانواده گذاشته عصای دست پدر و مادر و حامی و خواهر و برادران خودش بوده+ زندگی شخصی خودش

    و هیچی از زندگی نفهمیده

    خواهرم که سرکار میرفت من دانشجو بودم میدیدم که حسی اونو به سمت ارزوهاش میکشونه اما حسی و انتظاری که در خانواده بود باعث اون میشد که همه حقوقش صرف تفریح با خانواده یا خرید برای خونه یا کمک به پدرم بشه

    من از قانون چیزی نمیفهمیدم اما میدیدم که اشتیاق خواهرم برای مستقل شدن تبدیل به زجر شده بود تا اینکه بعد دو سال ازدواج کرد

    اما بعد از اشنایی من با قانون :

    و هدایت شدم به شغل فعلی که واقعا از درامد صفر مطلق در ظرف یک ماه درآمد بالای ۱۰-۱۵میلیون در ظرف ۲-۳ماه خلق کردم

    من هم طبق عادت(در ناخود آگاهم)هر پولی که به دستم میرسید مقداریشو برای مادرم ،پدرم،خانه و غیره خرج میکردم و خیلی توی مدار جذب وسیعی از ثروت (توی شرایط مداری ) خودم بودم

    اما کم‌کم درامد من صفر شد و راکد ماند و هیچ وقت دلیل رو نفهمیدم

    تا اینکه همش پدرم و مادرم میگفتند: تو خیلی ولخرجی میکردی

    تو حق خانواده را ادا نکردی

    تو باید همه پول هاتو میذاشتی برای خانواده

    خیلی از لحاظ روحی بهم ریخته بودم

    واقعا نیاز به کمک داشتم و بین ارزو های خودم و زندگی به سبک خودم

    و زندگی به سبک خانواده گیر کرده بودم

    با بازمانده درامدم دوره عزت نفس رو خریدم و شروع کردم به کار کردن اساسی حدود ۲ماه بعد دوباره درامد من

    اما ایندفعه با مدار بهتری

    ۱_راحتتر ثروت خلق میکردم

    ۲_درامدم ۵/۵برابر شده بود

    ۳_محیط اطرافم عوض شده بود

    دوباره شروع شد نجواهای شیطانی

    اگر برای خودم خرج میکردم !

    خانواده ام که در شرایط مناسبی نبودند چه؟

    اگه همه درامدم رو به خانواده کمک میکردم!

    خودم که وظیفه زندگی کردن داشتم چه؟

    این پروسه ۶ماه طول کشید و من درامدی تقریبا ۹۰ میلیون خلق کردم

    و دوباره درامد من ثابت و صفر شد

    من در تمام مدت درگیر کار کردن روی دوره ی روابط و شکرگزاری و در کل زندگی کردن بودم

    اما اینکه چرا مدار های مالیم اینجوریه انگار نشتی فرکانسی من بود که نمیزاشت متمرکزانه روی ان ها تمرکز کنم از خدا هدایت خاستم گفت بنویسم تا بلکه خودم کد های مخفی و آشغال هایی که جلوی ورودی مالی جلوی ارامش جلوی لذت زندگیم رو گرفتن بدونم

    اینکه همیشه از خدا درخاست پول میکردم تا خانواده ام را به مسافرت بفرستم و اینکارو کردم

    اما خودم چی؟مگر من لایق تفریح و سفر نیستم؟مگر من نباید زندگی کنم؟لذت ببرم؟ مگر وظیفه ی من از زندگی در این دنیا لذت و تجربه ی زندگی به سبک خودم نیست؟ مگر ثروت حق زندگی من و لذت بردن از آن حق زندگی من نیست؟ و همیشه میگفتم شاید من دست خدا باشم برای پدر مادرم و خواهرم که اون ها هم از زندگی لذت ببرند

    در حالی که خودم را در نظر نگرفته بودم من الویت زندگی خودم نبودم قانون را شنیده بودم ولی نخاسته بودم درک کنم

    که من آفریننده خانواده ام نیستم

    من مالک اونا نیستم

    و اونا هم خدای خودشون رو دارن

    من وظیفه ام رسیدگی و پرداختن به خودم بود رو از یاد برده بودم

    وقتی حتی برای خودم چیزی میخریدم با لذت میبردم یه نگاه بد از خانواده توی ذهن خودم ساخته بودم که اونا ممکنه از دستم ناراحت بشن و همینطور هم میشد و همه بهم میگفتن که تو ولخرجی

    در حالی که من لایق لذت بردن از پول و ثروت هستم

    ثروت توی زندگی من جاریه و فراوونه و باید ازش لذت ببرم و از خرج کردنش حس خوب داشته باشم

    قبلا یه سم کشنده هم وارد باور های ذهنی من شده بود از طریق ورودی های نامناسب که دوستی داشتم که با اینکه درامد بالایی داشت همیشه به من میگفت اگه برای خانواده خرج کنی براشون وظیفه میشه

    و من نفهمیده بودم این باور مثه خوره توی وجودم تمام احساس خوبم رو میبلعید و من چه نشت فرکانسی داشتم

    در حالی که من تا زمانی که به بی نیازی از ثروت نرسم چجوری میتونم به بقیه ببخشم؟ و این بخشش حس خوب داشته باشم؟

    چجوری میتونم وقتی حس خوبی درکار نیست و یه خلا و بخشی از خودمو به دیگران بدم و هی من خالی تر و خالی تر بشم

    فهمیدم چقد این احساس دلسوزی ام نسبت به خانواده حس کشنده ایه

    من اصلا و ابدا مسئول زندگی حتی نزدیک ترین افراد خانوادم نیستم

    من مسئول اینکه اونا چه تجربیاتی رو دوست دارن ولی چیو دارن تجربه میکنند نیستم

    من فقط مسئول لذت و شادی و تجربیات زندگی خودمم

    و با تمام وجودم دیدم که اینکه خودتو مسئول زندگی پدر و مادر و برادر خواهر بدونی چه جهنمی برای پدرم ایجاد هیچ وقت تو زندگیش نتوست موفقی مالی رو کسب کنه همه ی عمه هام و عمو ها مهاجرت کردن و در رفاه دارن زندگی میکنند اما پدرم هیچ وقت بااینکه شغل های متعدد رو عوض کرد پیشرفتی نداشت

    چون یه عمر خودشو مسئول زندگی خانواده دونست

    و چیزی که در ناخود آگاه من خواهرم و برادر کوچک ترم نقش بسته بود

    و به امید الله این کد مخربو از بین میبرم

    از ریشه از بینش میبرم چون من تواناییشو دارم

    چون من رویاهای بزرگی دارم برای خودم و برای زندگی خودم چون من هدایت شدم و خدا بهم فهموند این کدی که درب ورودی مالی رو با اینکه داشتم روی خودم با چنین انرژی کار میکردم بسته بود

    چون این ترمز بزرگی بود که از پدرم توی وجودم بوده و امروز خبر دارشدم

    حالا از این زاویه برای خودم مینویسم که الگوی ذهنی داشته باشم برای خودم

    پدر رویای تحصیل و پزشک شدن و داشت

    و پسر عموی پدرم (هم سن و هم دوره ای پدرم بوده) همین رویا از لحاظ مالی و خانوادگی در یک جایگاه بودن

    حالا زندگی پسر عموی پدرم :

    من بهش میگم دایی حسین اینقد عشق به رویای خودش داشته که

    توی سن ۱۵-۱۶سالگی ،خانواده اش رو که با سه خواهر کوچیک و پدر و مادر مسن از کار افتاده در شرایط مالی بد

    رها میکنه و به عشق تحصیل بورسیه آلمان میشه و میره دنبال رویاهای خودش‌

    الان بهترین متخصص مغز و اعصاب در کشور آلمان هست

    یه ازدواج رویایی کرد و زندگی مرفه و شادی داره

    پسر و دخترایی داره که مستقل زندگی میکنند و همش در سفرن و کل جهانو تقریبا دیدند

    و زندگی شاد به نسبت قشنگی برای خودش ساخته

    و فقط و فقط دلیلش اینکه که به این نجوای ذهنی که من مسئول زندگی پدر و مادر و خواهرای‌ کوچیکم هستم پیروز شده بود

    خودشو خدای اونا ندونسته و بقیه همیشه پشت سر شماتتش میکنن و میکردن در فامیل

    در حالی که من الان فهمیدم چه ایمانی داشته و چقد تحسینش میکنم چقد توی ذهنم تحسینش میکنم

    و خداروشکر میکنم توی این قضیه یه الگویی منطقی برای ذهنم دارم که

    عاقبت کسانی که میدونن همه برای خودشون خدایی دارند (مثل ابراهیم یکتا پرست که خودشو مسئول زندگی هاجر و اسماعیل ندوست و اونارو توی صحرا رها کرد این یعنی ایمان)اینه🙏

    و عاقبت کسانی که فک میکنند خدا و روزی رسان بقیه هستند و به خودشون و رویاهاشون بها نمیدند اینه(پدرم و..)

    خدایا این کد مخرب برام مثه یه پرتگاه عمیق بود که کارکردن روی خودم نمیزاشت پرت بشم

    واین کدم نمیزاشت به جلو حرکت کنم

    ترس از سقوط حسمو بد میکرد ولی ایمان به هدایت نجاتم داد

    استادم مشکل این کد من در مورد بیمارستان سازی و کار خیر انچنانی نبود

    من به دلیل شرایط زندگیم خودم توی یه جهنم خود ساخته از جهل گیر کرده بودم و با نوشتن این کامنت حس خوبی توی قلبم سرازیر شد و احساس میکنم از همین الان دارم از پرتگاه دور‌میشم و خدایی دارم که اینقد عاشقانه هدایتم میکنه و حامی منه و پاسخ به همه ی درخاست های منو به سمتم روانه میکنه

    دوستتون دارم❤️💋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      امین گفته:
      مدت عضویت: 1667 روز

      سلام به همه دوستان

      چقد خوب حستون رو انتقال دادین.

      چقد با تجربه و مثال‌های خوب تشریح کردید

      من در این بخش کامنتهای زیادی خوندم و قطعا کامنت شما جزء دلچسبترین اونها بود

      سپاسگذارم از شما بابت انتقال‌ این حس خوب ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      غزال گفته:
      مدت عضویت: 2388 روز

      سلااااام هانیه عزییییزم عشق مننن

      چقدرررررررررررررررررر از خوندن کامنتت انرژی گرفتم چقدرررررررررررر زیبا به تصویر کشیده بودی موفقیت های خودت و دایی حسین بی نظیرت رو…..چقدررررر سرشار از حس خوب و انگیزه شدم خانوم گل…..عاااااااااااااالی بود عزیز دلم عااااااااااااااشقتم منننن….برای تو دختر گل درآمد 90 میلیونی که هیچ درآمد 90 میلیاردی هم کمه….امیدوارم در پناه خداوند مهربان و وهاب خبر درج اسمت رو توی مجله فوربس با عکست ببینم و از ته دل بگم خدایا شکررررررت که هانیه جونم اونقدر موفق و ثروتمنده….عزیز دلییییییی💋💋😍😍💘💘💘

      در پناه خداوند یکتا همیشه در اوج موفقیتها در تمام جنبه های زندگیت باشی گل من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Ati kia گفته:
      مدت عضویت: 3351 روز

      سلام هانیه جون مرسی از کامنت خیلی خوبت

      واقعا تک تکشون رو کاملا درک میکنم…

      من هم دقیقا اینجوریم یعنی هر چی در بیارم دوست دارم برای خانوادم خرج کنم… و حتی گاهی که میخوام سفر برم هم‌ میگم پس اینا چی…. و پشیمون میشم و اگه گاهی هم برم واقعا عذاب وجدان میگیرم… حتی دلم نمیاد واسه خودم خرید کنم… یا اینکه میگم آخه خواهرم که نمیتونه اینکارو بکنه چی… و اینکه الان گفتی از پدرتون رسیده دقیقا همینه… چون پدرم تمام زندگیشو خرج برادر و پدرش کرد و الان برادرش خیلی راحت زندگی میکنه و پدرم هنوز تو این سن مجبوره کار کنه… حالا میشه بگی چه جوری این باور رو از بین ببریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    امیرحسین گاراژیان گفته:
    مدت عضویت: 1828 روز

    سلام و خداقوت

    من فکر میکنم که همه ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم و این نوع درخواست که خدایا بهم ثروت بده قول میدم که به دیگران بدهم و کمک کنم بدون شک یکی از ترمزهاش عدم احساس لیاقت و عزت نفس هست که من خودم رو نمیبینم و به این بهانه ثروت میخوام تا به دیگران بدهم و ما تصور میکنیم که توان کمک به دیگران رو داریم در حالیکه سیستم جوری برنامه ریزی شده که عصاره باورها و عملکردهامون رو تکثیر میکنه به زندگی خودمون و نه دیگران(مثل همین دیدگاه که بخاطر حس عدم لیاقت بارها و بارها خودمون رو داریم از مسیر خوشبختی دور و دورتر میکنیم فقط به این دلیل که خودمون رو لایق نمیدونیم .. در حالیکه ما قسمتی از خداوند هستیم نفختو فیه من روحی ، از روح خودم در تو دمیدم ، یعنی تو بشین اراده کن چشم من انجامش میدم ، خدایی که اینقدر به ارزشمندی تک تک ماها واقف هست ، این خودمون هستیم که با افکار و باورهای القا شده نامناسب و دروغ از جوهره اصلی وجودمون فرسنگ ها فاصله گرفتیم و همین موضوع درباره دیگران هم صادق هست ، فقط باید زحمت بیاد اوردنش رو بکشند چون همه از یک جوهر هستیم) و در ادامه ممکنه اون شخص با پول شما بره بیچاره کنه خودش رو پس اینجا اون دیدگاهی که من کمکی میتونم بکنم کلا حذف میشه .

    ترمز دیگه ، احساس میکنم این نوع تفکر میگه که خدا نمیتونه به اون فرد کمک کنه مگه بواسطه ثروتی که از طریق ما به افراد بده ، در حالیکه همه ماها به یک میزان به خداوند و نعمت ها دسترسی داریم و تفاوت فقط در آگاهی و باورهاست … .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    امپراطور گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    سلام عرض ادب و ارادت خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز و همه شما دوستان.

    من خودم دقیقا وقتی حدود ۱۴،۱۵،۱۶ سال داشتم این قرارداد رو با خدا بستم و قرارداد این بود که خدایا اگه بهم ثروت بدی در هر کشور دنیا در هر پایتخت و شهر های مهم مسجد میسازم و سعی میکنم مردم رو مسلمان کنم، حالا چون میگفتم بقیه رو مسلمان بکنم چون شنیده بودم یکیو مسلمان کنی جات وسط بهشته. و حالا چرا میگفتم بقیه رو مسلمان چون خودمو آدم گناه کار میدیدم و یکیو مسلمان کنم که بخشیده بشم و برم بهشت خلاصه باور مخرب پشت باور مخرب.

    حالا باور های مخرب پشت این قرارداد من با خدا چی هستن : ۱- {من لیاقت ثروتمند بودن رو ندارم} حالا خدایا تو یه پول توپی بهم بده من که میدونم لیاقتشو ندارم اما با این مسجد سازی و مسلمان کردن بقیه لیاقتشو به دست میارم ، اما غافل بودم از اینکه من از خود خدام و روح خداوند در من دمیده شده و از قدرت خالقیت خود خداوند بهم داده شده آخه چه کسی چه چیزی بالیاقت تر از من و بهتر از من هست؟

    ۲- {من خودم رو مسئول زندگی بقیه میدونستم} اینکه خدا بهم پول بده منم بگیرم همه کشور های دنیا رو بگردم و بشینم مردم رو مسلمان کنم و همیشه هم این در ذهنم بود یه لباسی عین اینایی که میرن حج تنمه و با اون لباس همه دنیا رو میگردم و در بزرگراه لس آنجلس در سانتامونیکا نماز جماعت برپا کنم. خدایی الان دارم فکر میکنم خیلی خنده دار بود این افکارم که البته کامل از بین نرفتن ولی تخریبشون کردم به مقدار زیادی چون نتایج مالی گرفتم و هنوز خیلی خیلی جای کار دارن باز. و خب حالا منی که قدرت خالقیتم با افکارم فقط بر زندگی خودم تاثیر داره و افکار بقیه هم هیچ تاثیری روی من نداره پس من مسئول زندگی فقط خودمم. وقتی که میبینیم هر کی دنبال اینه یکی زندگیشو تغییر بده و یا بخواد به زور زندگی یکی دیگه رو تغییر بده بدبخت شده پس هر کسی مسئول زندگی خودشه.

    ۳- {ثروتمندان از راه های بد به پول میرسن} حالا که ثروتمندان از راه های بد به پول میرسن خدایا تو خودت یه پولی بهم بده که از راه درسته چون قطعا تو که از راه بد به کسی پولی یا چیزی نمیدی اصلا چیز بد توی کارت نیست پس یه پولی بهم بده از راه درست چون نمیشه از راه درست خودم به پول برسم تو خودت یه جوری یه پولی بهم بده. اما واقعا همون جور که استاد گفت هیچ کاری در جهان اندازه ثروتمند شدن معنوی و خوب نیست یعنی معنوی ترین بهترین درست ترین و عالی ترین کاری که بتونیم توی زندگی انجام بدیم اینکه ثروتمند و مولتی میلیاردر بشیم مثلا سید حسین عباس منش این ثروت که داره باعث شده بتونه بره این همه جای قشنگ و به اقتصاد اون منطقه کمک کنه با دوربینی که میخره به اون شرکت کمک کنه با فیلم هایی که از جاهای مختلف میگیره زیبایی رو برای همه به اشتراک بزاره و به رشد ما ها کمک کنه و ما هم ثروتمند بشیم و به میلیون ها طریق دیگه به رشد دنیا کمک کنیم اصلا همین پولی که داریم توی بانک خودش برکته و باعث میشه اون بانک قوی بشه چهار تا آدم دیگه استخدام کنه بیوفتن سر کار زندگیشون سر و سامانی بگیره حالا چه برسه از اون پول خرج کنیم دیگه به حدی هی در حال لذت بردن خودمون و خدمت و نیکو کردن به همه هستیم که نشه حساب کرد چقدر خدمت کردیم همین که در حال لذت بردن از ثروتمون هستیم هم داریم به بقیه کمک میکنیم همین که ماشین قشنگی میخری باهاش حال میکنی و یکی میبینه لذت میبره. حضرت خدیجه بود که ثروتی که داشت تونست اون کار ها رو برای پیامبر بکنه و خلاصه پول خیلی خوبه.

    فعلا که اینا رسید به ذهنم امیدوارم براتون کمک کننده باشه و اینم بگم که خودم واقعا بکوب دارم روشون کار میکنم و اتفاقا همین دیشب هم نتیجه مالی باز برام رُخ داد.

    خلاصه ترمز ها رو پیدا کنید منطقیشون کنید تکرارشون کنید و خیلی خوب روشون کار کنید و طبق آموزشی که در کشف قوانین دیدم بسیار عالی سرعت تکاملم رفته بالا یعنی قشنگ مشخصه هر روز نعمت ها و ثروت های بیشتر از دیروز و هر سال بیشتر از پارسال وارد زندگیم میشه.

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    نورا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    سلام وقت بخیر من همیشه تجسم میکردم ک وقتی پولدار بشم میخام برا بابام رنجرور بخرم یا برا نمیدونم کی چی بخرم

    پولدار بشم که ولخرجی کنمو مثلا به خانوادم بگم یه هفته همرو پاریس دعوت میکنم و همه رو ببرم

    وقتی به این چیزا فکر میکنم حالم خوب میشه وقتی به این فکر کنم ک پولدار شم و ازین کارا نکنم یعنی نبخشم از پولم حس بدی بم دست میده

    نمیدونم چرا

    من یه جوون ١٩ سالم ک گرافیستم و کار میکنم

    وقتی ایمان داشتم و رها بودم پروژه داشتم ابان ایمانم قویه اما یه سری ترمز ها هست ک نمیتونم تشخیص بدم من امشب اومدم اینجا به خدا توکل کردم و خدا منو هدایت کرد ک پاسخ سوالم رو پیدا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 2872 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم در این سایت

    در جواب این سوال من چندتا دلیل تونستم تو خودم پیدا کنم که چرا من تو دعاهام میگفتم خدایا به من پول بده تا من به بقیه کمک کنم مدرسه بسازم و…..

    یه دلیل اینکه فکر میکردم خدا آدمه و اگر بفهمه که من میخوام کار خیر کنم خوشحال میشه و حتما بهم پول میده و خدا رو شبیه خودم میدیدم در حالیکه خدا یه سیستمه و احساسات جایی تو این سیستم به شکلی که ما درک کردیم نداره …

    دیگه اینکه فکر میکردم پول و اگر فقط برای لذت بخوام ،گناه کردم و نباید به فکر لذت خودم باشم ،لذت بردن از زندگی و ثروتمند شدن در حالیکه خیلیا فقیرن و نمیتونن لذت ببرن باعث عذاب وجدانم میشد که یه چیزی انگار اشتباس که من پولدار بشم لذت ببرم و یکی نون شب نداشته باشه و من باید به فکر همسایم باشم (باور غلطی که اگر از حال همسایت خبر نداری و شب و به صبح برسونی کافری و اینو از قدیم به ما خوروندن) در حالیکه الان فهمیدم همه ما به یک اندازه به ثروت و نعمت و خدا دسترسی داریم و اگر کسی فقیره یا نداره چون خودش با باورهاش این زندگی رو برای خودش ساخته و وظیفه من یا هیچ کس دیگه ای نیست که بخواد اونو به ثروت و نعمت برسونه یا اینکه کمک حالش تو زندگیش بشه !!یاد مثال استاد تو دوره عزت نفس افتادم که چقدر مثال زیبایی بود که فرض کنید تو یه رستوران سلف سرویس که همه چی داره از غذا و سالاد و ….و مثلا ما با دوستمون رفتیم و میریم همه چی برای خودمون میاریم و میخوایم بخوریم ولی دوستمون نشسته و فقط به قاشق و غذای ما نگاه میکنه!!ما بهش میگیم چرا به من نگاه میکنی پاشو برو تو هم بردار بخور ….نعمت و فراوانی همه جا هست و در دسترس همه است اگر کسی برش نمیداره تقصیر خودش و باورهاشه و وظیفه کسی نیست که اونو به نعمت برسونه یا گناهی بر بقیه ای نیست که از فراوانی و نعمت به واسطه باورهای درستشون بهره مند شدن!

    پس عذاب وجدانی که از قدیم برای ما جاانداختن یه دروغه ….

    من میتونم با باورهای درستی که از ثروت میسازم به نعمت و ثروت برسم و با تمام وجودم ازش لذت ببرم و هیچ گناهی برای من نیست که یه عده ثروت ندارن و هیچ وظیفه ای رو دوش من نیست که اونا رو ثروتمند کنم……….

    خداجونم شکرت که این کد مخربی بود که همین الان در حین نوشتن کامنت شناسایی شد!

    دیگه اینکه من خدا رو عادل نمیدونستم و فکر میکردم نقصی تو کار خدا هست که یه عده پولدارن یه عده فقیرن،یه عده خوشبختن یه عده بدبختن و …..بنابراین فکر میکردم که من باید دست بکار شم و نقص خدا رو تو عدالتش برطرف کنم!وای بر من که چه باور سوپر اشتباهی داشتم خدایا من و ببخش…

    و فکر میکردم خدا خودش بلد نیست مساوات برقرار کنه و نکرده پس من پولدار بشم و این کار و بکنم!در حالی که خدا قدرت خلق کل زندگیمونو بهمون داده .خدای عزیزم بین هیچ کدوم از ما بنده هاش فرق نزاشته خدا کارش عیب نداره این منم که اونو با باور اشتباهم عیب دار میدیدم….خدایا من و ببخش

    علت دیگه اینکه اگه پولدار بشم و به بقیه ندم خوب مردم چی میگن؟نمیگن من چقدر خودخواهم نمیگن چقدر تازه به دوران رسیده ام …..و کد مخرب دیکه مهم بودن نظر مردم!!!!!و اینم نشونه شرک و عدم توحید اینکه به دیگران کمک کنی تا مردم ازت راضی باشن درحالیکه خدا باید ازم راضی باشه نه مردم!

    باور اشتباه دیگه اینکه پول ذاتا کثیفه و باید یه جوری شسته بشه و راه شسته شدنش اینه که به مردم کمک کنیم !در حالیکه پول یه انرژی پاک الهی ست و ذاتا پاکه نیازی به پاک شدنش نیس .

    باور اشتباه دیگه اینکه اگر به بقیه کمک نکنم اونا من و نفرین میکنن و همه زندگیم نابود میشه!!!و این ینی زندگی من دست دیگرانی غیر از خودمه!ینی دیگران قدرت دارن تو زندگی من ….ولی الان دیگه فهمیدم دیگران هیچ قدرتی تو زندگی من ندارن مگر اینکه من باورشون کنم و تنها خودم خالق خوب و بد زندگیم هستم و هیچ کس نمیتونه برای من بد بخواد و این قدرتیه که خدا به بنده هاش در مورد زندگی خودشون داده و اونا رو خالق زندگی خودشون کرده

    باور مخرب دیگه اینکه نکنه با ثروتمند شدن از خدا دور بشم !پس بیام به فقرا کمک کنم و نزارم این اتفاق بیفته !ینی باور غلطی که ثروت ما رو از خدا دور میکنه…ولی حالا میدونم که ثروتمند شدن معنویترین کار دنیاست چون ثروت ما رو از کارهای خلافی که به واسطه بی پولی ممکنه بهشون دست بزنیم دور میکنه و هرچی ثروتمندتر بشی افتاده تر میشی و فکرت آرام تر میشه و فکر آرام به خدا نزدیکتره

    باور غلط دیگه اینکه من لیاقت ثروت و پول و ندارم و نکنه خدا بگه چه پرو شده که ثروت زیاد میخواد ،پس من بگم این کار خیر و اون کار خیر و میکنم که خدا به واسطه اون کار خیرا به من پول بده….ینی من ذاتا لایق ثروت خدا نیستم!در حالیکه الان دیگه میدونم من ذاتا لایقم من ذاتا ارزشمندم نیازی نیست کاری بکنم تا لایق شم من ذاتا ارزشمندم مثل طلا که ذاتا ارزشمنده .من اومدم تو دنیا تا ثروتمند بشم و لذت ببرم از زندگی و هدف قبل از تولدم همین بوده و خدا همین انتظار و ازم داره و اگه ثروتمند نشم و لذت نبرم در واقع من کاری رو که واسش به دنیا اومدم نکردم….

    من تو قسمت نشانه امروز من به فایل جواب این سوال هدایت شدم و وقتی استاد از کامنتهای این جا تعریف کردن گشتم فایل سوال که همینه رو پیدا کردم و یکسری کامنتها رو خوندم ولی یاد حرف استاد افتادم که گفته بود بچه ها کامنت بنویسید وقتی به این سوال جواب میدید تازه کدهای مخربتون پیدا میشه و من با این نیت شروع کردم به نوشتن و خدااااای من چقدر کد اشتباه داشتم و خبر نداشتم…

    خدایا شکرت بابت این هدایتت که کدهامو شناسایی کردم و باید تو قدم بعدی اصلاحشون کنم

    استاد عزیزم واقعا ازت سپاسگزارم که دستان خدا شدی و سخاوتمندانه آگاهی هایی که بهش دست یافتی با ما به اشتراک میزاری و از صمیم قلبت دلت میخواد ما هم خوشبخت و سعادتمند بشیم

    من روزی نیست که شما رو دعا نکنم و سپاسگزار خدا نباشم به خاطر هدایتش به سمت دست مهربونش که شما هستی

    در پناه الله مهربان😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    سلام و درود به همه. بلی این رو کاملن تو خودم میبینم. قبلا که میگفتم اگه ثروتمند بشم به بچه های با استعداد خونواده های فقیر کمک میکنم یا برای خونوادهای بی بضاعت اغذیه تهیه می کنم خونه سالمندان رو تجهیز می کنم و ….. و حالا این رو داشتم که پدرم رو بازنشسته می کنم ماشین خوب براش میگیرم و بهترین خونه رو براش تهیه می کنم و … کلن کمک به خانواده و خواهر برادر. درک من نسبت به این مسئله اینه که همزمان با نگاه کردن ویدیو این سوال رو از خودم پرسیدم که پس خودم چی؟ چرا اینقدر به فکر بقیه هستی؟ پس اساس و اصل ارزشمندی خودت چی؟ آیا فکر می کنی هنوز لیاقت ثروتمند شدن رو نداری؟ هنوز فکر می کنی ثروتمند شدن خوب نیست؟ من ارزش ثروتمند شدن رو ندارم ولو برای خدمت به بقیه. استاد باور کنید الان که ساعت ۵:۱۷ شب ه و من عادت ندارم این موقع بیدار باشم و کامنت بزارم جز نشانه ی من بود چون دیشب از ته دل و با صدای بلند برای اولین بار به خودم گفتم من میخوام خیلی خیلی ثروتمند باشم و حتی برادرم شنید. و حالا این ویدیو رو دیدم. و الان این صدا رو شنیدم توی ذهنم من اگه کسی رو نداشته باشم ، ثروت میخوام چیکار و خوشی کیلویی چنده؟ وای که چقدر برای بقیه و نه خودم اهمیت قائلم. به خوشی و رفاه بقیه نه خودم. من همیشه خوشی و رفاه و کمک به بقیه رو بالاتر از رفاه و خوشی خودم در نظر گرفتم. و ور عمل هم این‌طور بودم و هستم ولی میخوام دیگه این طوری نباشم. خود دوست داشتن و آرامش رو تمرین کنم تا ثروت بیاید سراغم. باور من ارزشمندم و ثروت برای همه هست و طوری نیست که اگه از سهم بقیه موند تازه یه کم هم به من برسه، بزار بقیه خوشحال بشن بعد من خوشی من در گرو خوشی بقیه. این ها ترمزهای من بودن و هستن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      فهیمه عبداللهی گفته:
      مدت عضویت: 3857 روز

      اصلا یه کم خطرناک هم هست این تفکر که همش میخواهیم به دیگران کمک کنیم . چون ما نمی توانیم اونها را بی نیاز کنیم .چاه ویل هست . طرف وقتی باورش درست نیست حالا تو هی بهش پول بده . تمومی نداره .بعد یه جایی تو می بینی این همه کمک کردی اآخر هم فقیر فقیره. بعد شاید حتی یه جایی دلسوزی کنی بخواهی باورهاش رو تغییر بدی ممکنه ناخواسته وارد وادی نصیحت کردن و دخالت کردن در امور طرف بشی. طرف هم ناراحت می شه . خودش دوباره می شه احساس منفی. نه تنها از کمک کردن حال خوب بدست نیاوردی بلکه حال بد هم در کائنات بوجود اوردی.

      تازه با خدا هم ممکنه در بیفتی که خدایا این چه وضع روزی دادن به بنده هاته. این چه دنیاییه آخه آفردیدی. اینها در ته احساست بوجود میاد .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سید محمد کمال نبوی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    درمورد این سوال که پرسیدید باید بگم مدتی است که پای آموزه های شما نشسته ام و به لطف الهی دارم رو خودم کار میکنم

    درکی که از این خواسته که ثروتمند بشیم به دیگران کمک کنیم باید بگم طبق درکی که از کلاس درس شما گرفتم هرگز نباید به فکر کمک کردن به دیگران و تغییر زندگی دیگران بود که هیچ وقت نمیتوانیم زره ای در سرنوشت هر انسانی اثر بگذاریم و هر کس در هر جایگاهی هست عین عدالت خداوند هست و افکار او و باورهای او باعث این نتیجه در زندگی او شده و ما فقط میتوانیم سرنوشت خودمان را بسازیم و خلق کنیم

    با باورهای درست و احساس خوب در لحظه لحظه زندگی باعث رسیدن به خواسته هایمان میشود واگر کمکی خواستیم به کسی کنیم فقط برای خودمان است تا ما لذت ببریم و احساس خوبی داشته باشیم نه اینکه به فکر تغییر سرنوشت کس دیگری باشیم و این یکی از ترمزهای ذهنی در رسیدن به خواسته ثروت و نعمت بیشتر در زندگیست

    اطرافیان ما هم مثل ما میتوانند سرنوشت خودشان را عوض کنند و با تغییر باورهای خودشان زندگیشان عوض میشود و به نظر حقیر تلاش برای تغییر سرنوشت دیگران شرک خفی است و درواقع داریم با این کار خدایمان رو کوچک جلوه میدهیم و قدرت خداوند را پایین میاوریم و درواقع خدای ما خدای اطرافیان ما هم هست و آنها در جای درستی هستند و ما کاره ای نیستیم که بخواهیم سرنوشت کسی را تغییر دهیم

    ممنونم استاد عزیزم که با هر بهانه ای و طرح هر سوالی باعث میشوید تا دوباره قانون رو به یاد بیاریم و عمل کنیم

    سپاس و درود فراوان به استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی🙏🙏🙏🙏🙏⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    امیر جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    علاوه بر تمام صحبت های دوستان عزیز من فکر میکنم این نوع درخواست از خدا به این دلیل است که ما برنامه خاصی برای داشتن آن مقدار پول ک در خواست میکنیم نداریم.یعنی فقط به خدا می گوییم خدایا تو به من پول بده من به همه کمک میکنم در حالی ک برای اون پول هدف و برنامه مشخصی نداریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    هادی همایونی گفته:
    مدت عضویت: 2247 روز

    سلام استاد خوب و قشنگم ، من عاشق شما هستم😘

    استاد جواب من به این سوال اینه که ، زمانی که خودم اینجوری از خدا درخواست میکردم دیدگاهم نسبت به خدا این بود که خداوند رو احساساتی کنم و توی رودرباستی بندازمش و فکر میکردم که اونم عاشق کار خیره پس بزار اینجوری ازش بخوام که درخواستم رو رد نکنه.

    بعد نتیجه نمیگرفتم و خودم رو اینجوری قانع میکردم که حتما بهترش رو بعدا بهم میده ، نگو که بابا تو اصلا اشتباه داری درخواست میکنی وگرنه از تو درخواست و از اون هم برآورده کردن و فقط من باید دریافت میکردم که با اینجور درخواست کردن راه دریافت رو روی خودم میبستم.

    یه باور دیگه اینکه من روی مشکلات دیگرانم تمرکز میکردم و قانون میگه اندیشه ات هرجا رود وانگه تو را آنجا کشد.

    و یه باور دیگه اینکه من یه مبلغی رو میخواستم و خودم رو لایق اون باور نمیدونستم واسه همین از خدا یکم بیشتر میخواستم که اون بیشتر رو به خانوادم مثلا کمک کنم تا خدا هم خوشش بیاد.😂😂😂

    اوست خدایی که فراتر از حد تفکر انسان است

    به خدا فقط همین آیه کل زندگی آدم رو عوض میکنه اگر بشناسیمش اون خدایی که جهان رو آفریده و قدرت دستشه.

    عاشقتم استاد قشنگ و خوبم ، خدا تو رو واسه ما حفظ کنه ، مواظب قشنگیات باش😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: