سفر به دور آمریکا | قسمت 92

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

مریم بانو وقتی این قسمتهایی که توش حیوانات رو میزاری بیشتر از من خواهرزاده دو سال و نیمم ذوق زده میشه. اسمش سیناس .یه توپولوی سفید با موهای فر و بور بلند .روی لپاشم دو تا چال خوشگل داره .راستی مژه هاشم بلند و فر. پسره ولی یه عروسک دوستداشتنیه. همه با نگاه اول فکر میکنند دختره. قدرت خداست دیگه.

تا گوشیه منو میبینه با خوشحالی میخنده میگه: ب ب عی، جوجو تنسا(تمساح). عاشق قسمت 87 شد. تا میزارم از اول تا آخر خنده رو لباشه و تند تند از من سوال میکنه: ببعیه؟!

جوجوعه؟! ابسه؟!(اسب)

میرسه به جایی که جوجه ها از تخم در میان و شروع میکنند به پریدن قهقهه میزنه .فکر میکنه جوجه ها واسه اون میپرن میرسه به چهره ی استاد میپرسه بابا؟! آخه استاد شبیه باباشه. میرسه به نیمرویی که مریم جان پخته میپرسه به به؟! منم یکسره باید تایید کنم و بگم بله و اصرار میکنه که منم بشینم با هم ببینیم فک کنم اونم فهمیده که منم عاشق سفرنامه هستم .

خدای من گوزن شاخ مخملی رو ببین چقدر زیباست .بزها باهم یه دست به دنبال ماشین استاد .خیلی باشکوهن. مریم جان اونقدر ذوق زدگیش رو قشنگ به آدم انتقال میده که نگو .منم باهات میخندم. چقدر عالی این همه حیوون از کوچیک و بزرگ کنار هم دارن زندگی میکنند .هم زیستی مصالحت آمیز یعنی این.

خدایا واقعا قدرت آفریده هات رو دارم درک میکنم .تمرکز به این فایلها خیلی به من کمک میکنه که قانون آفرینش رو بهتر بفهمم. دیدن این قسمت چقدر برا سینا توپولی ما خوبه. چقدر اسم حیوون بهش یاد میدم که با شیرین زبونیش تکرار میکنه و به ذهنش میسپاره .چقدر با حیوونا دوست میشه .چقدر ذوق و شادی میکنه .

بازم دریاچه ی زیبا. به به من که از دیدن این همه زیبایی سیر نمیشم. خدای من طاوس رو ببین چقدر پرهاش قشنگ و باشکوهه. به سینا توپولو چی بگم؟  اینو ببینه که دیگه گوشیمو نمیده. میخواد بعد از این یسره از من بپرسه طاووسه؟!

استاد عاشقتم چقدر قشنگ با میمونه شوخی میکرد. تازه داشتم با خودم میگفتم که به مریم جان بگم اسم دقیق حیوونا رو رو تصویرشون بنویسه تا من به سینا بگم که یهو گفتید این میمونا اصلا اعصاب ندارن .گفتم اگه به سینا بگم اینا میمونای بی اعصابن چه جوری تلفظ کنه؟!

عاشقتم که با حیوونا هم از قوانین حرف میزنی مریم جان.

مایک اونجا که میگی یه گل برای گل. خودتم گلی. چقدر تو دوست داشتنی هستی پسر!

سینا گوگولی ما از دیدن این قسمت چه ذوقی کنه خدای من.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 92
    201MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

215 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رحیم خان» در این صفحه: 2
  1. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3536 روز

    سلام عزیزان اتفاقا حالمان خودبخود بد میشود ولی خودبخود خوب نمیشود من وقتی حالم بد میشود از این همه فایل رایگان استفاده میکنم وبعد حالم عالی میشود وبعدش دوست دارم بخونم (خ ش وس) بی همگان به سرشود بی تو به سر نمیشود

    محبوبا ؛ نفسم آغشته ی نفس توست به این باور رسیدم که تو (ای که رحمتت بی انتهاست ) مرا دوست داری عاشق من هستی حواست به من است پاسخ میدی به آنچه ازقلبم سرازیر میشود ومیخواهم ومیدانم که تمام پاسخهای تو مثبت است پس همیشه درکوی وکوچه ی توهستم

    میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست/ توخود حجاب خودی ، رحیم ؛ زمیان برخیز. …..خدایا شکرت وسپاسگزارتم عاشقتم من نففففففففففففففف———————————-نففففففففففففففف———————————-س

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3536 روز

    خدایا شکرت سلام مریم عزیز . نگاه دستات کن کف دستات . میبوسم اون دستهای نازت را خواهر عزیزم خدای عزیزم این دستهایت را همیشه سلامت وپرتوان نگه دارد . داشتم فکر میکردم که این سفرنامه مهمترین موضوعش ” هدایت شدن ” از کوچکترین کارها تا بالاترین خواسته ها بود امروز رحمت نعمت باران در شهر ما اومد خدایا شکرت . من که داشتم به دایت فکر میکردم اینفایل شما را داشتم دانلود میکردم در قسمت فولدر سفرنامه لپ تاپم که دستم را قسمتی از سفرنامه خورد بعدش اینقدر خدا را شکر کردم این قسمت که باز شد دقیقا مربوط به هدایت شدن شما با اون پله ی آ ر وی بود که دستی از دستهای خدا اومد ودرستش کرد . بعد گفتم که چرا این موضوع برای من اتفاق افتاد . گفتم آره امروز افکار غالب من این بود که خدای عزیزم آن مهربان ؛ انسان را از کوچکترین خواسته ها تا بزرگترین خواسته ها هدایت میکند وکلا به نظر من ؛ اندازه ی خواسته برای کائنات مهم نیست . همگام وهمفرکانس شدن با یک خواسته مثل یک صد تومانی برای کائنات با یک میلیارد تومن هیچ فرقی ندارد

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی . زیبایی بالاترین شراب مستی روح هر انسانی است هر انسانی که بیشتر به زیبایی توجه میکند باتقواتر میشود همان که خدای عزیزم گفته : بهترین شما نزد من با تقواترین شماست تقوا یعنی کنترل ذهن وکنترل ذهن یعنی ذهنت را به دیدن زیبایی ها عادت بده .کانون توجهت را به دیدن زیبایی عادت بده ووقتی کانون توجهت زیبایی شد کم کم ایمانت بیشتر میشود کم کم خدایت را بیشتر میفهمی کم کم به سمت ثروت وسلامتی وخوشبختی میروی .بیشتر از نعمت های خدای عزیزمان استفاده میکنیم ودر پیشگاه خدا عزیز میشوی

    به نظر من سفرنامه تماما خدا بود خدا بود ؛ تماما هدایت شدن بود ؛ کنترل ذهن بود کارگاه عملی آموزهای استاد با زبان ساده بود . آیینه بود ومثل آیینه بود که در برابر عظمت پروردگار “سجده “کردن بود . جاری شدن اشکهای مریم وبیشتر اعضای این خانواده بود . سجده ی شکر بجای آوردن بود . زدودن ذهنها از بدیها بود نسبت به دیگر انسانها ودیگر کشورها

    سفر نامه اولش ” عشق ” بود ودر مسیر هم به ما آموخت که عشق وزندگی یعنی چه .

    خدایا شکرت ؛ سفرنامه تنظیم فرکانس را به ما آموخت در طول روز . سفرنامه ” عااااااااااااااااااشقتم من ……… نفسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ” را به میان خانواده های ما ومن آورد ووقتی این کلام جاری میشود در کانون گرم خانواده ام ؛ انگار که تازه همسرم را پیدا کرده ام خدایا شکرت وسپاسگزارم . سفرنامه به من معنی ” عشق ” را آموخت سفرنامه به من آموخت که برای هدفت وخواسته ات اگر “عشق” داشتی حال هر هدفی که داری تو در آن به خوشبختی وثروت میرسی . سفرنامه یک جهان ذهنهای منجمد را باز کرد که ایهالناس برای لذت بردن وخوش گذروندن ؛ نیاز نیست تمام امکانات جور باشد میشود یک زیلو کوچک را در سایه یک درخت انداخت وبا عشق تمام یک املت را خورد و” احساس خوب ” داشت وفرکانسها را قویتر کرد

    سفرنامه به من آن آهو تیز پای ناز را نشان داد که رویش نوشته بود وخواندم :

    چشمی و سرینی اینچنین خوب

    بر هر دو نبشته غیر مغضوب —-یعنی خوب که باشی خودت که باشی انسان که باشی برتو غضب وناراحتی نمی اید

    چشمش نه به چشم یار ماند؟

    رویش نه به نوبهار ماند؟——- آری وقتی سفرنامه آن آهوی زیبا را نشان داد دچشم دوربین در چشمان آن آهو افتادکه سرمه ناب کشیده بود من به یاد چشمای خدایم افتادم که کسی که این چشمهای زیبا را خلق کرده ؛ حتما چشمهایش باید خیلی زیباتر از این چشمهای اهو باشد

    “خ ش وس ” برای این خانواده برای این سید عزیز برای شایسته مهربان خدانگهدارتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: