سفر به دور آمریکا | قسمت 70 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

233 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1118 روز

    سلااااام سلااااام

    من از سومین روز بهار سلام میکنم ،خدایاشکرت فرصت زندگی و لذت از بهارو بهم دادی،خدایاشکرت که در این فضا نفس میکشم و تویی آرامش هر دقیقه من.

    تحسین برانگیزه این خانواده سه نفره ،عااااشقتونم با این رابطه زیبا و عاشقانه و پر از احترامتون :)

    خدایاشکرتتتتتتتت که هستی و خدایی میکنی،شکرت منوووو تو مدار دیدن این صحنه های زیبا این ابراز عشق های زیباااااا قرار دادی،خدای منننننن عاشقتونممممممم برای این الفاظ زیبایی که همو صدا میکنید،خدایاشکرتتتتتتت.

    به به چه صبحانه مشتی زدین استاد:)

    چه رنگی چه بویی ،من تا حالا از اون نون ها نخوردم ولی عاشق اینم امتحانش کنم ،عاشق صبحانه با نون گرمم به بههههه…..

    چه همسایه هایی دارین استاد ،هربار یکی از اون یکی بهتررررر،چه نازن این زوج خدا چه خندونن و مهربونن:)

    و هربار دستی از دستای خدا میشن و شمارو به زیباترین مسیر ها هدایت میکنن:)

    خدایاشکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز وخانم شایسته نازنین ودوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین بابت رابطه عالیتون خدایاشکرت تحسین بابت دیدن این زیبایی این استیدپارک خدایاشکرت بابت املت خوشمزه قهوه خونه‌ی خانم شایسته چقدر این سبک از غذاخوردنتو دوست دارم خدایاشکرت بابت اون عکسهای عالی شب زیبا از پل ها واقعا این کشور بی نظیره چقد عالی تو پارک بشینی صبحانه بخوری خداروشکر بابت اون همسایه خوب که بهتون آدرس دادن تا از این زیبایی لذت ببرین تحسین بابت تشکر کردن استاد خدایاشکرت تحسین بابت این اروی هیولا خدایاشکرت خدایاکمکم کن تنها تورا بپرستیم و تنها از تو یاری بجوییم عاشقتم خدا بابت درک این قوانین بدون تغیرت درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 699 روز

    به نام خداوند هستی بخش

    یه روز فوق العاده…

    استاد تیشرت تون خیلی زیباست

    شما واقعا کی وقت میکنین اشپزی کنین خانم شایسته. درود بهتون

    چه غذاهای زیبایی، حتما خوشمزس. نوش جان

    چقدر سبز و زیباست و صدای جیر جیرک ها حال ادم رو جا میاره، شکرت خدای من

    ما جستجوگر زیبایی ها هستیم و خداوند راهنمای ماست به سمت زیبایی ها

    خداروشکر همسایه RV دارن و ثروتمندن و مثل ما میگردن

    و ثروت ساختن لذت بخشه

    خیلی زیباست، ترکیب رنگ ها تو شب،

    نور پنجره های کشتی تفریح با نور پنجره ساختمونا عالی بود

    پل رنگی ، انعکاس نور در رودخونه. خداروشکر

    پسر انعکاس نور شهر تو رودخونه فوق العادس

    غروب خیلی محسور کننده و دلرباست به به

    شکل معماری خونه ها رو خیلی دوست دارم

    هر تصویر زیبا و زیباتر نمیشه انتخاب کرد فقط باید لذت برد

    خداروشکر RV داریم و باهاش دور امریکا رو میگردیم و سایه بان هم داره. خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    هاجر دانش گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    به نام خدای مهربان

    قسمت 70 از سریال سفر به دور آمریکا

    سلام دوستان سریال سفر به دور آمریکا من دیروز که به قسمت 69 نگاه کرده بودم نمایشگاه در مورد جنگ جهانی اول و دوم . امروز به طور کامل اتفاقی به ماجرای هولوکاست و جزئیات این جنگ هدایت شدم اصلا در ابتدا حالم خوب نبود مواجه شدن با اون مطالب اصلا برام خوش آیند نبود که یک لحظه ویدئو 69 یادم اومد و حرفای خانم شایسته در مورد کنترل ذهن اینکه چقدر بتونیم حتی در بدترین شرایط ذهنمون کنترل کنیم و من شروع کردم سریع به کنترل ذهنم همین که شروع کردم ذهنم کنترل کردم فکرای بهتر اومد سراغم اوووول خدا رو هزار بار شکر کردم که در این عصر زندگی میکنم و در کشوری که بیشتر 40 ساله ناخوش آیند عمیقی را تجربه نکرده خدا رو شکر کردم و هزاران بار شکر کردم و سجده شکر به جا آورده ام برای آرامش که تو این27 ساله عمرم داشته ام گفتم خدایاااا هزاربار شکرت اگه تا آمروز سجده شکر برای این نعمت هات برای این ارمشم تو کشورم به جا نیومدم از این به بعد هر لحظه شکر میکنم خدا تو چقدر مهربانی خدایا شکرت برای اینکه با آرامش کنار عزیزانم تا امروز زندگی کردم حال خوب شونو دیدم خدایا شکرت برای تمام لحظات زندگیم تا امروز و یادم اووووومد قانوووون عمل میکنه اگر اتفاقی در شرایط بدی افتاده خارج از قانون نبوده و به خودم گفتم هاجرررر مگه تو وقتی فلان اتفاق فلان جا افتاد اونجا بودی مگه از پیشینه اینا خبر داشتی مگه میدونی چه فرکانس های ارسالی داشتن مگه خدا سریع الحساب نیست مگه همه چیز بماکسب ایدیهم نیستت پس چرا من باید یک ذره ناراحت بشم و حسم بد کنم و خلاصه که من خیلی دوست داشتم نسبت به ایران به یک شکر واقعی برسم به یک سپاسگزاری واقعی برسم که امروز خدا منو هدایت کرد و برای آنچه اکنون هست و زندگی میکنم خدا رو هزاران بار شکر کردم و برای تمام آرامشی که هر انسانی روی کره خاکی داره تجربه میکنه خدا رو شکر کردم و هزاران بار گفتم لئن شکرتم لازیدنکم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 713 روز

    سلاااااام خدمت استاد جااااان

    سلاااام و دروووود خدمت خانم شایسته عزیز

    من چقدر خوشبختم که فامیلی ام شایسته است

    حدودا 6 ماهه عضو سایت شدم و دستاوردهای ریز و درشت داشتم که مهم ترینش ازدواجم بود خدارو صد هزار مرتبه شکر .

    خدارو هزاران بار شاکرم به خاطر هدایت شدنم به سایت استااااد جان استااااد عباسمنش

    امروز به خاطر یه سری اتفاق های ناخوشایندی که در کشور افتاده من به شدت سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و هیچ حرفی راجب این موضوعات نزنم.

    و چقدر خوشحالم که این قوانین رو فهمیدم و دارم بهشون عمل می کنم.

    خیلی از افراد راجب این موضوعات دارن حرف می زنند ولی من خیلی خیلی کم حرف زدم .

    حتی اومدم سایت تا زیبایی ببینم و بشنوم

    و جالب اینکه من نمی دونستم تو بخش پروفایل یه قسمتی هست راجب نشانه امروز من

    و جالب اینه که من از صبح داشتم ذهنم رو کنترل می کردم تو این شرایط ، خداوند منو با یه چیزی خیلی جالبی اشنا کرد که خیلی بابتش خوشحال و سپاس گزارم.

    انشالله از فردا هر روز نشانه روزم رو می بینم بعد به کارهایم می رسم تا ببینم خداوند بخشنده و مهربان منو به چه سمتی هدایت می کند.

    و این خیلی برام خوشایند بود

    و بابتش خدارو هزاران بار شاکرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 830 روز

    به نام خداوند ارامش دهنده.

    سلام به بهترین ودوست داشتنی ترین مخلوقان خداوند استاد ومریم عزیز دوستتون دارم.

    خدارو هزاران بار شکر کردم برای نعمت داشتن شما.

    از دیروز تا حالا به دلیل یه سری اتفاقات نمی تونستم حالم رو خوب کنم البته به دلیل آموزشهای شما وقتی فکر بدی تو ذهنم می یومد فوری سعی می کردم دورش کنم وشروع می کردم به سپاسگذاری برای شیر اب برای اب برای ظرفشویی برای ظرفام برای اسکاچ برای مایع ظرفشویی برای سفره ،نون،گاز،آب ،بخاری و……

    فقط همین کار می تونست اون هجوم افکار بد رو از بین ببره واومدن به سایت ودیدن زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا .

    خدایا هزاران بار شکر برای این دو سریال عالی بهشتی خدایی چه نعمتی هستند چقدر می تونن بهم آرامش بدن.

    خدایا شکرت.

    نوش جانتون اون صبحانه اون تصاویر وطبیعت زیبا این امکانات وشادی و لذت.

    حقتون هست به خدا حقتون هست این همه زیبایی ولذت نوش جانتون.

    چه پل زیبایی چه رودخانه ای وچه عکسهای عالی.

    خدا رو شکر که شما رو دارم .

    خدارو شکر که دست خدا شدید در زمین برای هدایت.

    عاشقتونم.

    متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نظری گفته:
    مدت عضویت: 3197 روز

    سلام خدمت همه دوستای قشنگم

    خدایا شکرت ک تونستم 70 قشمت از این سریال زیبارو ببینم

    خدایا شکرت بابت رابطه عالی استاد و مریم جوون این عشق و احترام و رابطه واقعا ستودنیه اینکه استاد هربار ب دوربین مریم جون نگاه میکنه ی عاشقتم نثارش میکنه

    خانم شایسته هربار ی رسپی جدیدو امتحان میکنن این شجاعتشونو تحسین میکنم

    شوخ طبعی و در عین حال احترام استادو تحسیت میکنم

    وداستان استیت پارک امروز ک کاملا هدایتیه

    نکته بعدی گوش کردن شما ب هدایت های الله هست تکی هر مکان و زمانی

    ی نکته مثبت دیگه روابط عالی و ادم های فوق العاده ای که شما توی هر قسمت جذب کردین نشانه هماهنگی با خودتون و تحسین کردن نکات مثبته خدایا شکرت

    استاد من عاشق مدل غدا خوردتونم که اینقدر با عشق غذا میخورین اینقدر تعریف میکنین از غذا ادم دوست داره ففط برای شما اشپزی کنه

    عزت و احترامی که بین شما دو عزیز هست

    ارامشی که خانم شایسته موقع فیلم برداری داره عالیه

    و عکس های فوق العاده عالی که از اول پل زیبا گرفتین

    صبحانه خوردن تو ای فضای باز و لذت بردن واقعا طبیعت وایب و فرکانس مثبتی داره

    خدایاشکرت واقعا هزاران مرتبه شکرت بابت این سریال زیبا و بازیگراش که بازیگر نیستن خوده واقعی شونن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    وای خدای من زیبا ترین حس دنیااینه که صب وقتی چشماتو باز میکنی دست و صورت نشسته بیای توی سایت و سفر به دور امریکا ببینی ؛)

    وای خدایا شکرت چقدر بینظیره این سفر

    این املت و خوشمزه

    این نونای خلاقانه

    عاقا ی چیزی بگم

    واقعا آدم برای زندگی انگیزش دو چندان میشه با دیدن این فایلا

    چون کلی ایده هست

    مثلا من الان دلم برا صبونه املت خواست

    و با اینکه توی ایران نشستم توی خونه ی خودمون

    در مرکز شهر دماوند

    ولی زندگیم داره تاثیر میگیره از این سریال

    و کلی چیزای مثبت و شاد کننده واردش میشه

    خداوندا شکرگزارتم

    دوستوک دارم

    انرژی مثبت فایلا گوشت میشه میچسبه به تنم به خدا D؛

    خلاصه که به به ازین انرژی و حال خوب

    این که میشینین تو طبیعت و صبحانتون و میخورین خیلی رویاییه این که هر روز همسایه های عالی و متفاوت دارین خیلی رویاییه

    خدایا شکرت

    این شهر زیبا با پل ها و ساختمونای زیبا

    وو حضور مایک عزیز در فایلا که کلی حال ادمو خوب میکنه

    خدایا شکرت

    دوستون دارم بچه های خانواده ی عباس منش

    دوستون دارم استاد عزیز

    مریم جان دستات پر از برکت همیشگی باشه الهی ‌که دست خداوند شدی برای تهیه این فایل های زیبا

    بوس به کله ی همتون

    دوستون دارم ؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به همه دوستان

    واقعا اگر یه تایمی رو هر چند کوتاه تو محیط نامناسب با آدم های نامناسب بگذرونیم این ذهن جفتک می اندازه

    امروز کنار خیلی اتفاقی کنار افرادی قرار کرفتم واسه چند ساعت ، با اینکه تو حرف هاشون شرکت نکردم و همش سعی کردم کنترل کنم گفت ‌گو ها رو ولی قشنگ الان که ساعت 7 غریبه من دارم تلاش میکنم که ذهنم رو به حالت کارخونه خودش برگردونم

    میگم با اینکه تو‌حرف ها شرکت نکردم فقط کنارشون بودم

    تازگی ها متوجه شدم هر انسان حتی با بودنش ( حتی کلامی هم نگه حرف هم نزنه هیچ کاری هم نکنه ) اگر تو به تایم مثلا چند ساعته کنار آدم باشه و اگر تو مدار نا مناسبی نباشه خود به خود از اطرافش یه چیزی ساطع میشه سمت آدم ….

    من تو این مدت خیلی سعی کردم به خاطر اینکه روابط با خانواده و فامیل. ام اهمیت داره یه جورایی ترک نکنم ولی هر بار که وارد جمع شدم با وجود کنترل خودم ، فرداش کلا سعی کردم فقط برگردم به اون شیوه خودم

    یعنی یک روز کامل من انرژی گذاشتم فقط به حالت خودم برگردم

    با اینکه از کنار عزیزای دلم اعضای خانواده ام ، دیدنشون و … خیلی لذت میبرم …. ولی متاسفانه باید قبول کنم که دیدارشون رو‌باید همیشه کوتاه کنم ،،، و اصلا فاصله زیاد شده طوری نیست که من بتونم با چند تا بحث عوض کردن صحبت ها رو عوض کنم …. خودشون وجودشون انگار منو میکشونه به زیر …. انگار یه طوری میشم بعد چند ساعت یه افکاری میاد سمتم که اصل و‌اساسش مثلا بدتر شدن اوضاع هست یا نا امیدی نگرانی و …..

    میگم با اینکه حتی صحبت های منفی هم نمیکنم …. یه جورایی جدیدا حتی سردرد میگیرم

    اگر محیط در حال غیبت باشه و …. که کاملا احساس میکنم حالت تهوع گرفتم ! نمی دونم چرا ؟ ولی اون کلام خدا رو کامل درک میکنم که غیبت = خوردن گوشت برادر مرده

    دوست دارم شرایطم بازم ازین که هست آزاد تر بشه تا تمام وقت تو سایت باشه

    چون این کارهای نصفه ‌نیمه نتایج نصفه نیمه میده که من دوست ندارم

    اونم شرایط رو خدا ایجاد میکنه برام

    هرجا امید ایمان کم باشه جریان زندگی اونجا مسدود میشه ….

    هر جا گناه باشه زندگی قفل میشه

    وقتی این تصاویر زیبا با اون اهنک زیبا رو دیدم ،،، کم کم دلم دوباره شکفت ….

    اره واقعا همین عدم کنترل ذهن ها هست که شکفتن دل رو میره …. احساس اشتیاق رو از آدم میگیره

    همین کارهایی که مردم یعنی عموم مردم میکنن غر ناله شکایت غیبت و … اینا شوق زندگی رو میبره

    تحسین کردن دیدن زیبایی ها دوباره بذر شوق و اشتیاق و زندگی رو آبیاری میکنه

    بازم یکی از زیبایی های ثروت که باعث میشه آدم چیزهای مختلفی رو تجربه کنه ،،،. همین پیدا کردن بهترین سس ، خوردن معجون انرژی زا ، داشتن امکانات با اروی و سفر به هر جا ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم،مریم بانوی شایسته،مایک عزیز و همه بچه های این دانشگاه خودسازی

    چند وقته که روی یکی از اهدافم تمرکز کردم و دارم برای مهاجرت بعدی آماده میشم. الان تقریبا دو سال هست از مهاجرتم به اروپا میگذره و بعد از کلی نتایج عالی که گرفتم و اعتماد به نفس عجیبی که گرفتم،دارم از این نیرو و انرژی استفاده میکنم برای تیک خوردن هدف بعدیم. توی این مدت خیلی نشانه روزانه رو میبینم و جالبیش اینجاست که توی 90٪ موارد سریالهای سفر به دور آمریکا رو میاره برام و این برام دوتا نشونه داره. اول اینکه اسم سفر که میاد اولین چیزی که توی ذهنم میاد مقصد بعدیم هست و انقدر اشتیاق دارم برای طی کردن تکاملم که قلبم شروع میکنم تند تند زدن و بقول استاد توی جلسه اول از قدم دوم دوازده قدم،قلبم انگار مثل یه گل شروع میشه به باز شدن. پیام بعدی برام تنرکز بر روی نمات موبت هست که به نظر من مهمترین موضوع سریالهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشته که بهم رهایی رو یادآوری میکنه و دائم بهم میگه هدف داشته باش اما رها باش و نچسب به هدفت و لذت ببر. حتی به اون لذت هم نچسب و بگذر و فقط نظاره گر باش . برای هدفم این روزها خیلی روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و قانون آفرینش و عزت نفس و در کنار همه اینها دوره فوق العاده قانون سلامتی که باعث شده انگار زمان برام کش بیاد و 24 ساعتم انگار شده 100 ساعت. 4/5 صبح خیلی با انرژی بیدار میشم و 9شب خوابم میبره و خوابم به شدت عمیقه. منی که به سختی خوابم میبرد و حداقل دو ساعت طول میکشید که خوابم ببره و با صدای پای مورچه از خواب بیدار میشدم الان خوابم عالی شده. این سبک زندگی باعث شده من بتونم همزمان روی چنتا دوره تمرکز کنم و نتایجم یه سیر سعودی به خودش بگیره. قبلا میتونستم روی یک دوره کار کنم. اما الان با تمرکز دارم همه چیز رو با هم کار میکنم. این روزها خیلی روی باور فراوانی کار میکنم(همین الان پول پیدا کردم) و احساس لیاقت. چون فهمیدم که این دوتا مورد پاشنه های آشیل من هستن. کار کردن روی این دو مورد غوغایی به پا کرده درون من و نمودش رو هر لحظه دارم بیرون از خودم و توی اتفاقاته روزمره زندگیم میبینم. از رفتارهایی که باهام میشه. از احترامهایی که بهم گذاشته میشه. از کارهایی که به سادگی برام انجام میشه. از افرادی که بخدا صف کشیدن که کارهام رو انجام بدن. برای نمونه بگم،یه موضوع مالی برام پیش اومده و در همین لحظه 3 نفر بهم گفتن که ما حاضریم رایگان این مورد رو حل کنیم. و جالبیش اینجاست که از این اتفاقات اصلا تعجب نمیکنم چون میدونم از کجا داره آب میخوره و من فقط سپاسگذاری میکنم از افراد و اعتبار رو به خدا میدم.

    استاد من قدم برداشتم توی مسیر مورد علاقم که آشپزی هست. هیچ ایده ای هم نداشتم. اما بقول شما ظرفم رو آماده کردم و به خودم گفتم فرض کن الان یکی ازت بخواد براش غذا بپزی. آیا میتونی؟ اگر میتونی چقدر حرفه ای هستی؟ برای چند نفر میتونی؟ و برای اینکه به سوالاتم جواب بدم اومدم و فقط شروع کردم به کسب تجربه از همین غذاهایی که بلد بودم و همیشه میپختم. این اعتماد به نفس رو داشتم که دستپخت من بینظیره و من همیشه ایده های جدید دارم. بعد از یه مدت یه مهمونی دعوت شدم که هرکس باید غذای کشور خودش رو سرو میکرد. من اومدم قرمه سبزی،قلیه میگو و تهچین رو به روش خودم پختم و هرکی توی اون مهمونی بود لذت برد. همونجا یه خانم و آقایی بودن که رستوران داشتن و ازم خواستن باهاشون همکاری کنم. نه اینکه برم و اونجا سرآشپز باشم. بعنوان کارگر ساده و بخودم میگفتم که این اولین قدمه و این هدایته. انجامش دادم و رفتم. الان یه مورد دیگه بهم پیشنهاد شده که برای 50 نفر غذا بپزم. و نشانه ها همینجور داره میاد و اتفاقات به راحتی داره میوفته. خداروشکر میکنم بابت وجود شما دو استاد عزیز و بابت تک تک کامنت بچه ها که واقعا گنجینه هست.

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهره برزه کار گفته:
      مدت عضویت: 955 روز

      سلام و‌درود به سیاوش عزیز بابت کامنت قشنگت هربار که میبینم بچه ها استاد چه نتایجی گرفتن قلبم باز میشه و انگیزه میگیرم و اینکه خوشحال میشم که اره بابا میشه منم میتونم وقتایی مه فراموش میکنم و انگار یه چیزی منو باید به جلو هول بده میام کامنت میخونم میگم اره همینه میشه زندگی جریان داره خدایا شکرت دلم می‌خواد لحظه لحظه زندگیمو سپاس گزار خدا باشم اینکه هدایت میشم به این فایل اینکه کامنت شمارو ببینم و اینکه شما بگین نشونه هامو دنبال میکنم میرم حتی به عنوان کارگر که من میگفتم عه دیگه دوست ندارم به عقب برگردم و کارهای معمولی انجام بدم با این کامنت متوجه شدم باید هر نشونه ای میبینی انجامش بدی ممنونم دوست عزیزم در پناه الله شاد و خرم باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      بنفشه گفته:
      مدت عضویت: 1259 روز

      سلام به آقا سیاوش عزیز

      خیلی بهت تبریک میگم بابت قدم هایی که برمی داری و اتفاق های خوبی که برات رخ میده مخصوصا تو حوزه مهاجرت و سفر و دیدن مناظر زیبای جهان

      منم از بچگی عاشق سفر بودم و هستم ولی فقط در حد یه خواسته برام مونده حتی وقتی یه اتوبوس رو میبینم ناخودآگاه قلبم به پرواز در میاد و حتی خودم از این حالتم متعجب میشم ولی میدونم بی دلیل نیست این شوق و ذوق.

      فقط مشکلم اینه که حتی وقتی پیشنهاد سفر به حتی ترکیه هم میشه اولش سریع قبول میکنم و هیجان زده میشم ولی یک روز که ازش میگذره ذهنم شروع میکنه به ایجاد شک و تردید که چجوری چطوری میخوای بری به یه کشوری که حتی زبانش رو بلد نیستی یا راه و چاهش رو هم نمیدونی ،یا میگه هزینه اش رو از کجا جور میکنی چون ممکنه کار مناسب برات پیدا نشه و هزارتا دلیل جورواجور که دو روز نشده کنسلش میکنم

      با خودم میگم اگه اهل پول ساختن بودی تو همین ایران هم کلی آدم هست که دارن درآمد میکنن اونوقت چه انتظاری داری از خودت که تو یه جای غریبه بتونی درآمد کنی و اگه درآمدی نداشته باشی چجور میخوای اونجا زندگی کنی ؟

      ولی وقتی داستان زندگی عزیزانی مثل شما رو می خونم با خودم میگم ایول دمت گرم خوش بحالت کاش منم این جرات و جسارت شما رو داشتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سیاوش گفته:
        مدت عضویت: 1613 روز

        سلام دوست عزیزم. ممنونم بابت کامنتت. این ترسها همه دارن. یعنی هیچکس نیست که کاری انجام بخواد بده ولی نترسه. من هم وقتی رفتم بندر عباس حتی پول نداشتم که تاکسی بگیرم برم محل کاری که ازم خواسته بودن و بهم پیشنهاد کار داده بودن. جای اسکان هم نداشتم. اما تا خدا هست و توکل فقط بر اون باشه و حساب کردن فقط روی اون خدا باشه،همه چیز معجزه آسا پیش میره. اما وقتی ایمان قوی باشه،این ایمانه بقولا میچربه بر اون ترسه و این میشه که انسان اقدام میکنه با وجود ترس. این ایمانه هم تکاملی بدست میاد دیگه. از کم شروع میشه. از کارهای کوچک کردن شروع میشه. از رفتن توی دل ترس ها شروع میشه. مثلا یکی که میاد ترس از ارتفاعش رو از بین میبره،این کارش باعث میشه ایمان پیدا کنه که الان ترس از مثلا سفر کردن تنهاییش هم از بین ببره. دوباره باعث میشه ترس از مهاجرتش هم از بین بره. ما باید تکامل رو توی همه چیز رعایت کنیم. ما یک شبه ایمانمون به خدا نمیچسبه به سقف. در همین پروسه مهاجرت،خوده من توی ایران چندین بار مهاجرت کردم،زمان دانشگاه تنها رفتم خونه گرفتم با اینکه هیچ جایی رو بلد نبودم،بعدش از شیراز رفتم بندرعباس،بعدش دبی،دوباره شیراز،دوباره بندر و بعد هدایت شدم به اروپا. از اون مهاجرت های اول کلی درس گرفتم که توی مهاجرت های بعدی راحت تر بودم و ترسهام کمتر شده. الان اگر بخوام برم اون سر دنیا دیگه ترس هایی که موقع دانشگاه داشتم رو ندارم. در واقع شکل ترس عوض میشه. اما بقول استاد اگر مساله ای اندازش 3 باشه،اندازه من بصورت تکاملی شده 10 و اون 3 رو براحتی ازش میگذرم. اما اگر اندازه من 2 باشه،اون مساله برای من مثل یک کوهه. پس اندازه مساله مهم نیست. اندازه ما مهمه. این موضوع هم کاملا و مستقیم برمیگرده به عزت نفس. پیشنهاد میدم فایلهای دسته عزت نفس رو ببینید و تمرکز کنید روی این موضوع تا در مدار دوره عزت نفس قرار بگیرید و رشد صعودی خودتون رو ببینید. اگر بسته رو هم دارید که چی از این بهتر. موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          بنفشه گفته:
          مدت عضویت: 1259 روز

          سلام دوست عزیز سپاسگزارم که شما هم کامنتم رو با عشق پاسخ دادین

          درست می فرمائید که با وجود ترس باید اقدام کرد و البته تکامل رو هم طی کرد اتفاقا برای دوره ای همش میخوام ثبت نام کنم تو تهران ولی چون تابحال تنهایی سفر نکردم و بلدش نیستم همش به تعویق میندازم و همش دنبال اینم که با یه راه بلد برم ولی از یه طرف دوست دارم تنهایی کارهامو انجام بدم و تو این حوزه هم قوی بشم تا بتونم در آینده به جاهای دورتر تنهایی سفر کنم و رشد کنم .بسته عزت نفس رو هم دارم خدارا شکر و الان متوجه شدم که تنها داشتن دوره ها و مرور سرسری کافی نیست و باید خیلی بیشتر و با تمرکز بالاتر و عمیق تر دنبال درک عمیق مطالب دوره و عمل کردن تکاملی ظرف وجودی ام رو بزرگتر کنم و بر ترسهام غلبه کنم و عملا تو زندگیم ازش استفاده کنم

          بازم بی نهایت سپاسگزارم از شما دوست شجاع و مهربانم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: