سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۳

سلام به همه هم اتاقیای عباس منشی و استاد جونم و خانم کاملا شایسته ?طبق وعده داده شده خدمت رسیدم

جونم بگه براتون از اول صبح که بیدار شدم خودمو بردم رو فرکانس مثبت و توجه به خواسته هام و لبخند رو لبام بود رسیدم به ایستگاه تاکسی پدر خانمم منو دید گفت ماشینت کو گفتم گذاشتم خونه خانمم باهاش کاراشو انجام بده ونشستم یکی از همسایه های دورتر که سلام و احوال داشتیم نشست شروع کردیم به صحبت در حین صحبت یاد سفرنامه و تحسین کردن های استاد افتادم و گفتم چه خبر کجا مشغولی گفت ویزیتورم و ادامه سوالات در نهایت بهش گفتم ایشالله موفق باشی خیلی کارت خوبه بهتر باش بیشتر میشه و بگو خدایا شکرت من قبلنامیگفتم ای بابا ویزیتور بودن خوب نیست خوشم نمیاد دردسر داره و… درنهایت موقع پیاده شدن ایشون کرایه منو حساب کرد و لبخند رو لبانم بیشتر شد که دیدی قانونو

داشتم تو مسیر بعدی کامنت دوستان و میخوندم که کلی احساسمو عالی کرد تا رسیدم محل کار در این اثنا نیروم زنگ زد گفت اگه کار بود بگو و… گفتم حتما پیش خودم گفتم الان احساسم فوق العاده اس تبلیغ بدم حتما مشتری نصیبم میشه که این اتفاق رخ داد و بازم انرژی گرفتم و سپاسگزاری کردم که اینها نشان از ارتباط درست با خود و خدای خود هست آره واقعا درسته که اینا رو مثل فیلم بارها ببینیم تا به عادت تبدیل شه و روند رشد مو سپری میکنم به شکل تصاعدی

بعد گفتم سری به سایت بزنم ببینم سورپرایز میشم یا نه که همینم شد گفتم سریع ببین این قسمتو که حتما به تو کمک میکنه خانم شایسته عزیز گفت که بچه بیاین بریم تا نکات مثبت این جلسه رو ببینیم گفتم عاشقانه آماده ام بزن بریم وووووووی چقد سبزی اطراف بوی بهشت رو میداد همش زیبایی و بس گفتم ببین اینا چقدر دوستدار طبیعتن خونه ساختن اما لطمه به طبیعت نزدن تو تمام قسمتا مشهود بود اینا با خودشون اول و بعد با خداشون در صلحن و نتیجه این هماهنگی ایجاد این همه زیبایی هست البته بگم دو روزی هست که دارم فایلای آرامش در پرتو آگاهی رو گوش میکنم تا با وجود من یکی شه که همه اینا نشانست

مثل نشانه سایت ????آره میگفتم تو یه جایی ماشینی رو دیدم که جالب بود یدک کش داشت و علوفه شو جابجا میکرد اولش گفتم نه ۱۸چرخه اما برگشتم تا دوباره ببینم که مطمئن شدم که جداست جای دیگه ای قرمزشو دیدم اما جدا چه خلاقیتی و چه قدرتی اینا همش نعمت و ثروت ? یه

آدم با باور مناسب همچین ایده ای رو میده دیگه

جای دیگه ساختن خونه حیوانات هم از چشمام دور نموند ارزش قائل شدن به خود و موجودات یه کلیپی تو همین اینستا به چشمم خورد که یه خانم وقتی غازا میخواستن از خیابون عبور کنن با اونا حرکت کرد تا ماشینا مدارا کنن جالب بود از دور ماشینا وایمیستادن

بخش بعدرسیدن به استیک یا استیت پارک بود استاد مایکو میفرسته تا هم تجربه کسب کنه هم رابطه بهتر ایجاد کنه هم اعتماد به نفس شو افزایش بده

در این لحظه بود که بغضم ترکید و اشک از چشام سرازیر شد و خدا رو شکر گفتم که این مسیر سعادت رو به من نشون داد

البته که بعد این قسمت بازم اتفاقات عالی رقم خورد مثل دو تخفیف و یک مشتری جدید دیگه و … شککککککککککر عشقم ای رب ای زندگی

شاد باشید و ثروتمند در پناه خدای وهاب