سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اندیشه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این فایل منو دیوانه کرد. از صبح چند بار نگاهش کردم. هربار که تصاویر را استپ میکردم، ذهنم از اونها عکس می گرفت. خدای من، افراد فقط با تولید و عرضه یک محصول کسب و کار شون را اداره میکردند:

یکی فقط خیار می فروخت. یکی فقط بلوبری. یکی فقط ماکارونی در شکل ها و طعم های مختلف. یک تیم شیرینی پزی فقط پیراشکی درست میکردند. یکی کسب و کارش طعم دار کردن مرغ و ریختن سس های مختلف روی اونها بود.

هیچکس نمی گفت بذار محصول متعدد تولید کنم که مشتری های بیشتری جذب کنم. تمرکز هرکس روی کیفیت محصول خودش بود که همون یک نوع را به بهترین شکل ارائه بده. تمرکز هرکس روی داشتن رفتار مثبت بود که مهربانی را همراه محصولش بفروشه. واقعا ماها بدون اینکه متوجه باشیم، بهای مهربانی فروشندگان را میپردازیم و ترجیح میدیم از فروشنده عبوس چیزی نخریم.

لیاقت و عزت نفس هر کسی مهمترین سرمایه ایه که با محصولش میفروشه. سرمایه ای که تمام نمیشه و هرلحظه در وجود آدم لایق، تولید میشه ؛

در لابلای اینهمه کسب و کار تک محصولی، من فقط عشق و لیاقت را می دیدم که افراد با عشق کار میکردند و چقدر کارشون را ارزشمند می دونستند. هیچکس چشمش به دخل دیگری نبود، هیچکس برای ترغیب مشتری به سمت محصولش فریاد نمی زد. یک بازار پر از آرامش که افراد با باورهاشون ساخته بودند و کنار هم کار می کردند و بسیاری از محصولات، مکمل محصول غرفه های دیگر بودند، تنها چیزی که من ندیدم نگرانی نبودن مشتری و طمع بدست آوردن پول بیشتر بود ….

بقول استاد جهان اصلا تصمیمی برای انسان ها نمی گیره بلکه خواسته هاشون را وارد زندگی شون میکنه، و اونها با همین باور کار میکنند و این باور چقدر کمک کننده ست چرا که جلوی حرص و طمع و ترس از آینده را میگیره. زیرا انسان درک میکنه که جهان فارغ از تنوع محصولت یا متراژ مغازه‌ ت یا مکان کسب و کارت، به وسعت خواسته هات جواب میده. من اینو فهمیدم.

این قسمت برای من در حکم فایل تصویری جلسه 8 دستیابی به رویاها بود که روی فندانسیون یک باور درست میشه بینهایت ارزش خلق کنیم. من امروز اصلا روی زمین نبودم. باور کنید روحم در آسمان بود و سرعت درک من انقدر زیاد شده بود که یقین دارم وقتی باورها درست بشند ما روح مون را کاملا احساس میکنیم. بزرگی روحمون را احساس میکنیم. قدرت روح را حس می کنیم. یعنی انقدر ذهن قدرت میگیره که براحتی جسم را هدایت میکنه ….

خدایا چه زیبا گفتی که ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم …. زنجیرها را پاره کنیم تا شاهد حضور خدایی باشیم که درون ماست.

و اما ایده ای که از دیدن این فایل و غرفه ها و میزهایی که فقط یک محصول می فروختند به ذهن من رسید این هست که در کار خودم تخصصی کار کنم. یعنی یک شاخه را که بیشتر بهش علاقه دارم انتخاب کنم و تمرکزم را روی همون موضوع بگذارم و مطالعه کنم تا در اون حوزه متخصص بشم. البته استاد اینو در دوره عزت نفس هم گفتند ولی ذهن من حالا تونست درکش کنه. به خودم گفتم اون آدم چه باورهای محکمی داره که تو آمریکا داره با فروش خیار ثروت درست میکنه، چقدر همون یک محصولش را خوشگل بسته بندی میکنه و براش ارزش قائله. به خودم گفتم شغل من به مراتب با ارزش تره و پتانسیل های بسیار زیادی برای حل مسائل و مشکلات مردم داره.

خانم شایسته تو قسمت های قبلی گُل کاشتی ولی این قسمت درخت کاشتی، دستت طلا، فدای اون دوربینت بشم که همین جور داره منو بیدار میکنه.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶
    208MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

408 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رحیم خان» در این صفحه: 1
  1. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    درود وهزاران درود

    مگه میشه این همه ” زیبایی ” را توصیف کرد ودر باره اشان نوشت

    مگر میشود این همه ” نعمت ها ” ی خدای عزیزم را برشمرد و در باره شان حرف زد

    بدرستیکه : اگر همهی دریاها جوهر شوند وهمه ی درختان قلم شوند نمیتوانیم نعمت های خدای مهربان را برشمرد جز اینکه بگویم ؛ خداجونم ؛ سپاسگزارتم سپاسگزارتم سپاسگزارتم

    این استکه خدای عزیز در قرآن میگوید ” یتفکرون ” چرا در آفریده های خدا “تفکر”نمیکنید ؟

    این فایل تاییدی بر صحت کلام بالای خداوند است

    این فایل ” فراوانی ” را میگوید

    این فایل ” سپاسگزار بودن ” را میگوید

    این فایل کار همراه ” عشق ” را فریاد میزند

    این فایل “تنوع نعمت های خداوند ” را به من میگوید به این همه انواع گوشت دقت کنید هر کدام رنگی ؛ هر کدام جوری . هرکدام مزه ای وای خدای عزیزم

    وای خدای عزیزم ؛ این همه تنوع ورنگ ونعمت ترا که می بینم از خودم خجالت میکشم که روزی 5 بار ازت تشکر کنم

    من باید ” هر لحظه وهر دم ” از تو تشکر کنم به خاطر این همه نعمت که برای من خلق کرده ای

    این همه نعمت برایم خلق کردی واز ” روح ” خودت در من دمیدی ومرا “اشرف “تمام نعمت هایت نامیدی . سپاسگزارم مهربان من

    اونجا نوشته ؛ گل ها در زمین میخندند

    آره اونجا به من یادآور شد که ” گلها ” امضای خداوند بر روی زمین هستند

    این فایل برای من ” شکوه ظاهری ” پروردگارم بود

    این همه تنوع ؛ هرکدام رنگی

    اونجا دیدم که اون بچه از مادرش چیزی خواست ومادرش قلبش را مثل یک شیرینی کرد وبه بچه اش داد تا به یاد بیارم بزرگی مادران را .

    اون بچه ها ؛ چون “ترمز ذهنی ” ندارند هر چه اینجا ” درخواست ” کردند به خواسته اشان رسیدند

    یاد گرفتم من هم ترمز را که سالهاست زنگ زده روغنی بزنم واصلا “لنتهایم ” را درآورم وبندازم به قعر دریا

    رها بشم از دست این ذهن محدود

    رها بشم وجلوی صاحبم زانو بزنم وبا قلب ” سلیم ” خودم را بندازم در آغوش خدایم ووقتی خالصانه خودم را در آغوش خدای مهربانم انداختم مثل سید برار ومریم ؛ گوش بدهم به “نشانه ها ”

    ونشانه ها را ردشان را بگیرم تا برسم به خواسته ام ( از نشانه نگذرم )

    وقتی “نشانه ” را درک کردم کم کم میرسم به ” هدایت ” راستین

    واونوقت میرسم به خواسته ام وآن موقع است که ارتباطی بزرگ بین قلبم وخدایم برقرار میشود و آتشی برپا میشود که تمام زشتیها و ” نتوانستن ها ” در پای این آتش خاکستر میشوند

    و آن لحظه بر لبانم جاری میشود : سبحان ربی والعظیم وبحمده —- سبحان ربی واعلی وبحمده —

    آنوقت قدقامتم میشود ؛ بوییدن آن گل وسجده ام میشود همان گل که استاد را مست کرده بود

    آن گل سفید را در فایلهای گذشته

    من با این فایل نماز خواندم به آن گلها که رسیدم گفتم ؛ الحمدالله رب العالمین

    گفتم ” بسم الله الرحمن الرحیم ” وداخل باغ “رحمان ” و “رحیم ” شدم وچنان مست شدم که نتوانستم از این باغ دسته ای گل برای همسر عزیزم بچینم

    آری آبجی شایسته ؛ چگونه میتوانم شرح این ” لبخند کوچک ” خدای عزیزم را بنویسم

    نمیتوانم نه تنها من ؛ بلکه هیچ کسی در این جهان پیدا نمیشود که شرح این لبخند خدای عزیزم را بنویسد

    درهمان ” بسم الله ” میمانم

    مهربان من ؛ عمریست دستم را گرفته ای وهر روز به طریقی هدایتم میکنی یا به من آگاهیهای ناب خودت را ؛ روانه این مخلوقت میکنی > عمرییییییییییییییییییست دستم را گرفته ای ؛ رهایم نکنی که سخخخخخخت به تو محتاجم ای مهربان من

    حتی سوالی کودکانه برزبانم جاری میشودددددددد تو ای عزیز قلب من ؛ ای سلطان وصاحب قلب من ، به طریقی واضح جوابم را میدهی

    سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااسگزارم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: