سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار «فریدون عزیز» -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

مریم جان شایسته، ایمان آوردم به آغاز فصلی پر از برکت و سخاوت. فصلی که هر غیرممکنی را در نظرم ممکن می‌نمایاند. شما نمیدونی با این فایل چه کردی با قلب من؛ قلبم باز شد‌، پُر شد از عشقی ناب به تمام آنچه چشمام می‌تونه ببینه و وجودم می‌تونه درک کنه و نمی‌دونم چرا احساس می‌کنم نفس هام به شماره افتاد.

باورت میشه تو رویا‌، من رو بُردی!

احساس کردم خودم اونجام و هنوز هم قلبم ضربانش برنگشته.

چرا اونجوری رفتی توی اون گل؟!

از پشت دوربینت چی میبینی؟!

می‌دونم که من یک هزارمش رو هم نمی‌بینم. اگه عمری باقی باشه‌، سالها بعد میام این سفرنامه رو می‌بینم. شاید اونوقت بفهمم حکمت این کارت رو که‌، از یک مسافرت فیلمی ساختی که تو هالیوود باید میلیاردی خرج میکردن تا اینجوری تاثیر بذاره.

یه پیشنهادی بهت میدم خواهر نازنینم. بعد از پایان این سفر حتما این فایلها رو تدوین کن. یه هیولایی بشه که‌ اگه فکر کنی چیزی نمیشه باید بگم که: سخت در اشتباهی.

بهترین، بی نظیرترین، عالی ترین قسمت تا اینجا بود… چه حس خوبی داشتی! آخه اینقدر زندگی ساده است‌؟!، یعنی قدرت هدایت تا این حدّه! پس من‌، تسلیمِ تسلیمِ تسلیمم.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹
    162MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فروغ شمس» در این صفحه: 1
  1. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    درود بر استاد گرامی و مریم جون و مایک عزیز

    امیدوارم که حالتون همیشه سبز و عالی باشه

    ما تو کلیولند اوهایو یکی از بچه های عزیز سایت رو ملاقات کردیم، ایشون توی کلیولند زندگی میکنه و ۲ سال پیش به استاد ایمیل زده بود و دوس داشت استاد رو ملاقات کنه، بارها پیگیری کرده بود اما اوضاع به شکلی پیش رفته بود که این اتفاق رخ نداد، تا امروز ک به شکل خیلی شگفت انگیزی ما این دوست عزیزمون رو ملاقات کردیم و خیلی لذت بردیم.

    بریم داستان رو از زبان تصاویر ببینیم:

    استاد: داریم میریم کلیولند، نیم ساعت بیشتر راه نیست و عزیز دلم با سانتافه میاد چون جداش کردیم حوصله ندارم ببندمش و منم با اتوبوس.

    داخل وال مارت هستن و مایک داره روی این تشک های بپر بپر بازی میکنه.

    اومدن eatery s’Aladdin برای خوردن صبحانه، با خانمی به اسم یاسمین هم صحبت شدن، که این خانم ارمنی بودن رفت برامون کلی باقلواهای خوشمزه بصورت هدیه آورد و گذاشت سر میزمون.

    خانم ارمنی گفت؛ جیگرتو بخورم♥ استاد بهش گفت عاشقتم و خانم ارمنی به خوبی خداحافظ رو در آخر گفت، فوق العاده بود بقول مریم جون معجزات با استاد بودنه.

    تصاویر دریاچه که با یک آهنگ فرانسوی ادامه پیدا کرد.

    چقدر من این طبیعت و دریاچه های امریکا رو دوست دارم، و مطمئنم یک روز تجربه شون میکنم♥

    چه گل های زرد و قرمز و آبی و سبز قشنگی اونجا بود هم چنین سفید و بنفش و ارغوانی، خدایا شکرت به خاطر این همه زیباییت ، بی نهایت بی نظیری و قابل تحسین و ستایش و تعظیم.

    خدایا من تسلیم این همه قدرت و عظمت تو هستم♥

    عاشقتم و خیلی دوست دارم♥♥♥

    چقدر میشه بوی خدارو با وجود این سایت حس کرد، چقدر خداجون حضورت حس میشه همین لحظه بشدت مثل اون نور آبی و پرشور جوونی که یکی از دوستای سایت تعبیرش کرده بود برامون حس میکنم کنارم هستی و میخوای یه الهامی بهم بکنی ، بگو که بسیار مشتاقم:)

    من تسلیم محض توام جانا

    بنشین در برم و این هماهنگی ذهن و روح فوق العاده حس خوب زیادی داره.

    خدایا شکرت-خدایا شکرت-خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: